پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)
اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم:
طرز استخراج عصاره محتوای سوره (یعنی «درس» سوره) را در قسمت قبل نشان داده ایم که مطابق ذیل است:
درس: نکوهش کافران که عليرغم الطاف الهي با اصرار و لجبازي باحق مخالفت مي کنند.
برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:
درب: توجه نکردن به عاقبت تکذیبگران پیشین سبب بروز رفتار قابل نکوهش است و ذکر نمونهاي از لجبازي یکی از قوی پنجه ترینِ اقوام پيشين که موفق هم نشد.
2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
أَوَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ ﴿21﴾ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانَت تَّأْتِيهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَكَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿22﴾
ریزدرب: ای پیامبر! دلخوش باش، نه اینان از اقوام سلف برترند و نه تو در نزدما از پیامبران سابق کم عزت تری (موفقت میکنیم)
2
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿23﴾ إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ ﴿24﴾ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْحَقِّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاء الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَاسْتَحْيُوا نِسَاءهُمْ وَمَا كَيْدُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ ﴿25﴾ وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ ﴿26﴾ وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ ﴿27﴾
ریزدرب: ای پیامبر! فرعون توانست در ماموریت موسی اخلالِ موثر کند؟
3
وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ ﴿28﴾ يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ ﴿29﴾ وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ ﴿30﴾ مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ ﴿31﴾ وَيَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ ﴿32﴾ يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿33﴾ وَلَقَدْ جَاءكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءكُم بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ ﴿34﴾ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ ﴿35﴾
ریزدرب: ای پیامبر! فرعون توانست در ماموریت موسی اخلالِ موثر کند؟ ضمنا نقش عوامل پیش بینی نشده را دست کم نگیر!
4
وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَّعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ ﴿36﴾ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا وَكَذَلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِيلِ وَمَا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبَابٍ ﴿37﴾
ریزدرب: ای پیامبر! فرعون توانست در ماموریت موسی اخلالِ موثر کند؟
5
وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ ﴿38﴾ يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ ﴿39﴾ مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿40﴾ وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ ﴿41﴾ تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ ﴿42﴾ لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا وَلَا فِي الْآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ ﴿43﴾ فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿44﴾
ریزدرب: ای پیامبر! فرعون توانست در ماموریت موسی اخلالِ موثر کند؟ ضمنا نقش عوامل پیش بینی نشده را دست کم نگیر!
6
فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ ﴿45﴾ النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ ﴿46﴾
ریزدرب: ای پیامبر! کافران قوم تو موفق نمیشوند در ماموریتت اخلال موثری کنند.
تقطیع:
در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.
اصلی-فرعی
قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.
لُبّ مطلب:
با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درب پاراگراف که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درب مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.
3 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 فرموده : توجه به مطالب این قرآن، و صفات ذکر شده الهی، رافع لجبازی و کفر میشود ، و تکذیب پیامبران مطلب جدیدی نیست ، اما از حد که بگذرد سبب نابودی در دنیا و عذاب آخرت میشود ، و دست اندرکاران امور جهان خواهان موفقيت نهايي مومناناند ، و توجه نکردن به عاقبت آخرتی سبب بروز رفتار قابل نکوهش است و نکوهش شدیدتر هنگامی خواهد بود که جهان آخرت برپا شود و خاسران ببینند چه بر سر خود آوردهاند .
در این پاراگراف می فرماید : تکذیبگران مهم ترِ قبلی نیز مورد هلاکت قرار گرفتند و سران کافران خیال نکنند که ما برخوردبا آنها را حتما تا قیامت عقب می اندازیم ، بلکه ممکن است درهمین جهان هم (درصورتیکه ازحدودی تجاوزکنند) آنها را به عذاب هلاکت دچارکنیم وعذاب آخرتی شان هم محفوظ باشد مثلا فرعون و پیروان او نیز در مقابل سخن حق ، که چه از طرف پیامبرشان و چه از جانب فردی از میان خودشان بطور مفصل و مستدل مطرح میشد ، تکذیب و لجبازی پیشه کردند به هلاکت رسیدند .
4 - سوالات
1 - حالت کلی این پاراگراف چیست؟ (امیدواری ؟ هشدار ؟ هردو؟ یا...؟)
2 – کلمه «واق» با کدام کلمه پرتکرار قرآنی هم ریشه است؟
3 – با توجه به سوال قبل ، برای معنی کلمه مورد سوال مثالی بزنید.
4 - آیا آیه21(چنانکه میگویند) تشویق به مسافرت است؟ (توضیح دهید)
5 – منظور از«سلطان مبین» (آیه23) چیست؟
6 – منظور از «ضلال» (آیه25) چیست؟
7 – منظور از «الارض» (آیه های26و29) چیست؟ (سرزمین مصر و اطراف؟ کل کره زمین؟یا....؟)
8 – از ظاهر آیه 28 فهمیده میشود «بینات» مورد اشاره آن فرد ِمومن ، مورد اعتراف فرعون وسران قوم او بوده ، سوال این است که آن «بینات» چه چیزهائی بوده؟
9 – منظور از «دعوة» (آیه43) چیست؟
10 - دراین پاراگراف یک مورد «آیه برجسته» هست . آن را مشخص کنید .
11 – در آیه 25 در باره «ابناء» ، «اقتلوا» و در باره جنس مونث بجای اینکه بگویند «بنات» گفته اند «نساء» ، و در باره رفتار با آنها گفته اند «استحیوا» . در هر دو نوع رویکرد (هم نامگذاری روی دو جنس و نوع رفتار در باره آنها) عدم مشابهتی هست ، علتش را بیان کنید .
12 – از 6 کلمه انتهای آیه 25 چه فهمیده میشود؟ (نگاه بلند مدتی نسبت به بنی اسرائیل داشتند که موفق نشدند؟ یا . . ؟)
13 - «زبان» فرعون در آیه 36 از چه نوع است؟ (طنز؟ تمسخر؟ یا . . ؟)
14 – آیه 40 سخن کیست؟
15 – آیه 45 میگوید آن مومن سالم ماند و روایات میگویند اورا کشتند و حتی او را ریز ریز کردند ، ما میگوئیم در خود متن آیه 45 قرینه ای هست که آن نوع روایات را تخطئه و تکذیب میکند ، آن قرینه چیست؟
5 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
در زمان نزول این سوره رهبران جبهه مخالفت با آنحضرت، این جمع بندی را داشتند که به هیچوجه نباید کوچکترین موافقتی با آنحضرت کنند، اما در بین آنان کسانی هم بودند که قلبا با آنحضرت بوده و در مواقع حساس به نفع مواضع آنحضرت اظهاراتی میکردند اما جرات اظهار صریح و رسمی ایمان را نداشتند.
6 - آیات برجسته این پاراگراف
یک ملاک مهم برای برجستگیِ آیات، شهرت آنها در نزد مردم است و آیه 44 از مشهور ترین های آیات قرآنی است.
آیه 44 به دلایلی که بارها گفته ایم (اقبال هنرمندان و وعاظ و . . ) مشهور است.
7 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)
آیات 21 تا 45 از این لحاظ که به اقوامِ درگذشته اشاره دارد، از آنجا که علم باستان شناسی هنوز در مراحل ابتدائی است، و جزئیاتی از زندگی آنان در دست نیست، بالاتر از ذهنیات ما میباشد، چه رسد به عرب 1400 سال قبل.
آیه 46 از آنجا که «قیامتی» است، کلا بالاتر از ذهنیات هر بنی بشری است، و طبعا در مورد مخاطبان اولیه نیز همچنین.
8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
در باره آیات این پاراگراف، حتی امروز نیز، با توجه به معانی والای آن، حتی برخی مفسران هم، درک مقبولی از آن ندارند، چه رسد به مخاطبان اولیه! در عین حال، کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته، در این هزار و چند صد سال، تغییر معنای قابل توجهی نیافته اند، لذا از لحاظ تحت اللفظی، آنها هم کم و بیش همانطور می فهمیده اند که ما.
9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
پیامبر (ص) از قول خداوند به فعالان کافرانِ معاصر نزول این سوره میگوید شما که از فرعون و هامان و قارون قوی پنجه تر و ثروتمند تر نیستید، کاری نکنید که به عاقبت آنان دچار شوید.
از طرف دیگر به سمپات های دعوت خویش میگوید، حالا هر محظوری هم که داشته باشید، فعلا اعتقاد خویش را حفظ کنید و اگر نمی توانید علنی هم کنید، اما، در جاهای حساس موضع صحیح بگیرید.
10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
غیر از آیه های 21 و 22، بقیه آیات این پاراگراف «برای اولین بار» است.
شرح مختصر
کلیدهای تفسیری
بحث متنی
1 - آیه های 34 و 35 فرع اند بر ماقبل خویش.
2 - در اواسط آیه 46 «ویوم تقوم الساعه» پرانتزی است.
3 - «ویوم تقوم الساعه» در قیامت و بقیه مربوط به برزخ است.
صاحبان زر و زور و تزویر علیه پیامبران
با توجه به آیه 24، فرعون و هامان و قارون در جبهه مقابل حضرت موسی بودند. فرعون رئیس حکومت مصر و هامان نیز یکی از کارگزاران مهم همان حکومت بوده است.
اما تاکنون (با توجه به لیست ترتیب نزول سورهها) نامی از قارون نشنیده بودیم اما اجمالاً قارون مرد بسیار ثروتمندی بوده و در سوره قصص (که برحسب ترتیب نزول، چند سوره بعدتر است) ذکری از او به میان آمده است.
اما چیزی که در اینجا با آن مواجهیم این است که رئیس سیاسی حکومت و مدیر اجرائی همان حکومت و یک فرد بسیار ثروتمند در جبهه واحدی علیه حضرت موسی(ع) قرار گرفتهاند.
یعنی سیستم سیاسی و اجرائی و سیستم اقتصادی علیه او قرار گرفتهاند.
یعنی در پیام حضرت موسی چیزی بوده که سیستم سیاسی، و سیستم اجرائی، و سیستم اقتصادی را به وحشت انداخته است.
دروغگو، جادوگر
با توجه به آیه 24 از آن جهت آنحضرت را جادوگر نامیده بودند که میدیدند در سخنان او چیزیست که مردم را جذب میکند، و از این جهت او را دروغگو مینامیدند که جاذبه او را از بین برده و مردم را از او دور و متنفر کنند.
تهمت و تهدید
با توجه به آیه 25 جادوگر و دروغگو خواندن آنحضرت، مقابله ذهنی، و تهدیدِ عملیِ پیروانِ احتمالیِ آن حضرت، مقابله عملی آنها بود.
بعبارت دیگر، آنها به زبان او را جادوگر و دروغگو میخواندند و با آنچه در آیه 25 اشاره شد، ترسی ایجاد میکردهاند که کسی تمایل به پیروی از آنحضرت را در سر نپروراند.
حکومت سلطنتی مشروطه
با توجه به آیه 26 معلوم میشود حکومت فراعنه آنطور نبود که فقط قائم به یک فرد باشد، بلکه نوعی «مجلس تصمیمگیری» داشت که فرعون «مجری مصوبات» آن بود. لذا در سلسله مراتب قدرت، (ازلحاظ رسمی) فرعون پائینتر از آن مجلس تصمیمگیری قرار داشت.
یعنی مثلاً مانند امروز که نخست وزیر در مقابل مجلس مسئول است، در آنجا هم شبیه چنین چیزی بوده و مجلسی بوده که فرعون در مقابل آن مسئول بوده و برای کشتن حضرت موسی احتیاج به تصویب آن مجلس داشته است.
امتحان حقانیت
چیزی که از آیه 26 فهمیده میشود ظاهراً نوعی امتحان حقانیت بوده است.
یعنی اینکه مگر موسی نمیگوید پیامبر است؟ ما او را میکشیم، اگر او راستگو باشد خدایش را خواهد خواند و خدایش نخواهد گذاشت ما او را بکشیم و به این ترتیب حقانیت او روشن میگردد، اما اگر کسی کمکش نکرد و ما موفق شدیم او را بکشیم پس معلوم میشود او دروغگو بوده است.
این شیوه شناختِ حقانیتِ ادعاها در قدیم (لااقل میدانیم در اروپای قرون وسطی و قبل از آن) عادی بوده و اگر کمی به عمق این طرز تفکر دقت کنیم ملاحظه خواهد شد که این نهایت بیقانونی و تعریف نشدن حقوق انسانها و موکول شدن فصل دعاوی به امور مجهول بوده و لااقل این را نیز میدانیم که در هیچ نقطهای که اسلام به آن راه یافته، دیگر این نوع وحشیگریها دیده نشده است.
اعتراف ضمنی
همچنین باز هم از همان آیه 26 فهمیده میشود که جمله «میترسم دینتان را تغییر دهد» یعنی اینکه آنها فکر میکردند دینشان بهتر بوده و دین مورد تبلیغ موسی بدتر بوده و فرعون میخواسته دین بهتر خودشان را در مقابل دین بدتر موسی حفظ کند. هرچه بوده، آنها با این نوع برخورد یعنی برخورد فیزیکی بجای برخورد عقلی و استدلالی، اعتراف نموده بودند که دینشان از لحاظ عقلی و استدلالی ضعیف است و چون از این نظر کم میآوردند میخواستند از نیروی نظامی خویش کمک بگیرند.
«مومن آل فرعون»
ضمن آیات 44-28 مطلبی از آن مردی که در آیه 28 به او اشاره شده نقل میشود که در نوع خود بسیار عجیب و قابل تأمل است:
اولاً از این لحاظ که این معارف نوعاً بالا و بلند مرتبه و در حد معارف مورد تبلیغ قرآن است.
ثانیاً از این لحاظ که چگونه آن شخص که بالاخره جزء رجال حکومتی بوده به چنان معارف بالائی دست یافته بود، زیرا به طور حتم نمیتوانسته معارف مذکور را از موسی اخذ کرده باشد، زیرا در آن صورت به تبانی با دشمن متهم و محاکمه و کشته میشده است. و اگر از موسی اخذ نکرده، (که حتماً هم اخذ نکرده زیرا آدم محتاطی بوده) پس از کجا به آن معارف بلند مرتبه رسیده؟
راهی نمیماند جز اینکه قبول کنیم آن معارف در آن محیط وجود داشته اما مورد توجه و استقبال عمومی نبوده است.
(مثلاً از معارف و تعلیمات دوره حضرت یوسف (که در آیه 34 به او اشاره شده) چیزی مانده بوده که مورد توجه و مطالعه آن شخص واقع شده و او شخصاً در مدتی طولانی آن مطالب را پیگیری کرده و جذب آن شده و در نتیجه به چنان شخصیت وزینی تبدیل شده است)
همچنین از آیههای این پاراگراف فهمیده میشود که در آن «مجلس» چنین سنت بوده که باید موافق و مخالف صحبت میکردند و نتیجه به رأی گذاشته میشد و همچنین فهمیده میشود در آن مجلس نوعی «مصونیت پارلمانی» وجود داشته و اظهارنظر مخالف فرعون ایرادی نداشته است.
معارف عمومی مرتبط با پیامبران در زمان فرعون وجود داشته
با توجه به آیه 31 چنانکه میدانیم تمدن مصر در «دوره تاریخی» است و از آن زمان دستخطها و سنگ نبشتهها و طومارها و سکهها و اشیاء و ظروف و البسه و ساختمانها و بسیاری از علائم و شواهد تمدنی بجا مانده و فاصله زمانی آنها با ما نیز معلوم است. اما قوم عاد و نوح و ثمود مربوط به «قبل از تاریخ» است و چنین نشانههائی دال بر وجود آنها یا کیفیت زندگی آنها موجود نیست.
از این آیه معلوم میشود علاوه بر آن شخص مؤمن، مستمعان او نیز، به وجود اقوامی مانند قوم نوح و عاد و ثمود اعتقاد داشتند.
در اینصورت این سئوال پیش میآید که آنها چگونه به وجود آن اقوام علم و اشراف پیدا کرده بودند؟
اگر کسی بگوید این مطالب جزء تعالیم حضرت یوسف بوده، نمیتوانیم قبول کنیم زیرا از آیه 34 فهمیده میشود که آنها چندان ایمانی به یوسف (از لحاظ پیغمبری او) نداشتند اما چون حضرت یوسف یک رجل حکومتی بوده، از لحاظ سلسله مراتب حکومت و در همان حد ضوابط اداریِ حکومتی اطاعتش میکردهاند.
در این صورت به همان سئوال برمیگردیم که آن مردم چگونه بر اقوامی مانند قوم نوح و عاد و ثمود اشراف و اطلاع داشتند؟
باید چنین تصور کرد که درست است که ما اطلاعاتی از اقوام فوق نداریم اما این دلیل نمیشود که آنها هم که هزاران سال به آن اقوام از ما نزدیکتر بودند نیز دلیلی و اطلاعاتی راجع به آنها نداشته باشند.
تکنولوژی بالای تمدن مصر در آن زمان
در رابطه با آیههای 37-36 باید توجه کنیم که در آن زمانها ساختن «قصر بلند» با آن امکانات و تکنولوژی پائین (که هنوز چرخ و اهرم هم اختراع نشده بود) چه شاهکار عظیمی بود، و فرعون که توان و امکانات ساختن چنین چیزی را داشت، چقدر میتوانست مغرور و مفتخر باشد، حتی آنقدر که خود را از همه چیز و همه کس بالاتر بداند.
با وجود این از آیههای فوق درک بسیار کودکانه و جهانبینی بسیار حقیرانهای به چشم میخورد که جدا شایسته کسی که حاکم یک سرزمین ثروتمند قدرتمند است نمیباشد.
از مجموع آیههای 44-42-41 فهمیده میشود که «مجلس» مورد بحث که سخنان آن مرد و سخنان فرعون را شنیده بود بالاخره پس از شور، سخنان فرعون را ترجیح داد و تصمیم خویش را اتخاذ کرد و آن مرد در اقلیت قرار گرقت.
فهمیده میشود که آن مرد بر سر دو راهی قرار گرفت که یا باید به راه اکثریت تغییر مسیر میداد یا دچار ناراحتی میشد که مورد لطف و عنایت و حمایت الهی قرار گرفت و از مکر فرعونیان محفوظ ماند.
ترجمه تفسیریِ آزاد
ای پیامبر! آيا اینان در زمين نميگردند تا ببينند عاقبت پيشينيانشان چه شد؟ همانها که از اينان هم قوي تر بودند، و هم آثار بيشتري بجا گذاشتند، اما خداوند بسبب گناهانشان بگرفتشان و کسي نبود که در مقابل خداوند بتواند برایشان کاری کند (21) و البته حقشان هم همین بود، زیرا پيغمبرانشان با دلايل روشن بسويشان مي آمدند اما آنها کفر ميورزيدند و خداوند هم بگرفتنشان که او قوي و در پيگيري سخت است (22) و موسي را نیز با آياتمان و دلايل روشن فرستاديم (23) بسوي فرعون و هامان و قارون. اما گفتند او جادوگري بسيار دروغگو است (24) و هنگاميکه با حقي از جانب ما بسويشان رفت گفتند هر کس که به او ايمان آورد پسرانشان را بکشيد و زنان و دخترانشان را نگهداريد و البته این حيله آن کافران به اصابت نرسید و نتوانستند چنین کنند (25) و فرعون به مجلس حکومتی خویش گفت بگذاريد موسي را بکشم، تا پروردگارش را بخواند، زيرا ميترسم آئین شما را تغيير دهد، يا در زمين آن فساد را بوجود بیاورد (26) و موسي گفت پناه میبرم به پروردگارم که پروردگار شما هم هست از هر متکبري که به روز حساب ايمان ندارد (27) و شخصي از فرعونيان، که ايمانش را پنهان ميداشت، گفت آيا مردي را فقط به اين خاطر که ميگويد پروردگارم خداوند است، و تازه از جانب پروردگارتان دلائل روشني هم برايتان آورده است، ميکشيد؟ تازه اگر دروغگو هم باشد همان دروغ کارش را ميسازد، اما اگر راست بگويد بعضي از آن چيزهايي که ادعا ميکند به شما ميرسد. البته خداوند هيچ اسرافکار دروغگويي را هدايـت نميکند (28) اي مردم امروز شما در اين سرزمين غالبيد. اما اگر خشمِ خدائي بسويمان بيايد چه کسي کمکمان ميکند؟ فرعون گفت رأي من همين است که گفتم و شما را جز به راه رشد هدايت نميکنم (29) و آن مومن گفت اي مردم ميترسم بر سر شما همان بيايد که بر سر آن گروه های پیشین آمد (30) مثل آن روشي که با قوم نوح و عاد و ثمود و بعدي ها رفتار شد و البته خداوند خواستار هيچ ظلمي نسبت به بندگانش نيست (31) اي مردم براي شما از روز قیامتي که مردم همديگر را صدا ميزنند ميترسم (32) روزي که روي برميگردانيد و ميگريزيد. اما از عذاب خدا هيچ پناهگاهي نخواهيد داشت و کسي را که خداوند گمراه کند هيچ هدايت کننده اي نخواهد داشت (33) و قبلا هم يوسف با دلايل روشن بسويتان آمده بود اما شما همواره در شک بوديد تا اينکه هلاک شد. آنگاه گفتيد خداوند هرگز پس از او پيغمبري بر نخواهدگزيد و خداوند هر اسرافگر شکاکي را چنين گمراه ميکند (34) همانها که در آيات خدا بدون دليلي که به سويشان آمده باشد مجادله مي کنند. که اين سبب بوجود آمدن خشم بزرگي نزد خداوند و مومنان است. چنين است که خداوند بر قلب هر متکبر جباري مُهر ميزند (35) و فرعون گفت اي هامان برايم قصر بلندي بساز شايد به آن اسباب برسم (36) همان اسباب آسمانها. تا اينکه به خداي موسي اشراف پيدا کنم. چونکه گمان ميکنم دروغگو باشد و چنين بود که عمل زشت فرعون برايش زيبا جلوه داده شد و او را از راه درست بازداشت و حيله فرعون مگر در جهت نابوديش عمل نکرد (37) و آن مومن گفت اي مردم مرا پيروي کنيد تا شما را به راه رشد هدايتتان کنم (38) اي مردم جز اين نيست که اين زندگي دنيا برخورداريي اندک است اما آخرت خانه قرارگاه هميشگي است (39) هر کس که عمل بدي کند فقط به مثل آن مجازات ميشود اما هر کس که عمل شايسته اي کند چه زن باشد و چه مرد، و ايمان هم داشته باشد، داخل بهشت ميشود که در آن بي حساب روزي خواهد داشت (40) اي مردم! چه تان شده که من شما را به سوي نجات دعوت ميکنم اما شما مرا به سوي آتش ميخوانيد؟ (41) مرا ميخوانيد که به خداوند کفر ورزم و چيزي را که علمي به آن ندارم با او شريک کنم و من بسوي آن عزتمند آمرزشگر دعوتتان ميکنم (42) چيزي که هست اين است که آنچه شما مرا به آن ميخوانيد، نه در دنيا و نه در آخرت شايستگيی ندارد، و بازگشتگاه همگي بسوي خداوند است و اسرافگران هم ياران آتشند (43) البته بزودي بياد خواهيد آورد که چه به شما ميگفتم. و من البته کارم را به خداوند واگذار ميکنم که خداوند به بندگانش بينا است (44) پس خداوند از بديهاي آنچه که راجع به او حيله ميکردند حفظش کرد و آن عذابِ بد بر آل فرعون فرود آمد (45) آن آتش، صبحگاهان و شامگاهان بر آنها عرضه ميشود و روزي هم که قيامت بپا شود ندا ميشود آل فرعون را به عذاب شديد داخل کنيد (46)