شفاعت
ورود به مطلب
شفاعت عنصر اصلی ادیان شِرک است ، ادیان شرک خالقیت عالم و آدم توسط خداوند را قبول دارند اما تدبیر امور عالم را به خداوند نسبت نمیدهند ، بلکه به تعداد زیادی «خداچه» ( = خدای کوچک) نسبت میدهند که هریک مامور تدبیر امر خاصی از امور جهان هستند ، و نامهائی از قبل خدای باران (که مورد پرستش کشاورزانِ جوامعِ غیر پیشرفته که به خشکسالی دچار میشوند هستند) و خدای باروری (که مورد پرستش زوج هائی که بچه دار نمیشوند هستند) و خدای سلامت (که مورد پرستش بیماران هستند) و خدای جنگ (که مورد پرستش جوامع مغلوب برای غلبه بر دشمن هستند) و خدای . . و خدای . . و خدای . . در میتولوژی یونان قدیم و رم باستان معروف است.
تعداد این باصطلاح «خدایان» بسته به نوع جوامع و نوع مشکلاتشان مجموعا سر به اعداد بزرگی میزند که همین حالا نیز میتوان با سفری به هندوستان یا مصاحبه ای با سرخپوستان آمریکا و کانادا و استرالیا و مکزیک و یا مطالعه در میتولوژی یونان و رُم و کشورهای شمال اروپا (سوئد و نروژ و ایسلند و غیره) و یا سرچ در گوگل و یافتن لینک های کلماتی مانند «اودین» و «والهالا» و «معبد المپ» و مطالعه آنها ، به تعداد و «تخصص» آن به اصطلاح خدایان پی برد .
طرز کار این به اصلاح خدایان این است که هر یک در زمین کاهن یا جادوگری دارند که نماینده آنها در زمین است و مردمی که به مشکلی که در حوزه تخصصی آن «خدایان» باشد دچار میشوند به آن کاهن یا جادوگر مراجعه میکنند و نذور و پیکشی هایی به او میدهند تا او بین آنان و آن «خدا» واسطه شود و بوسیله اوراد و رفتارهایی رقص مانند که میکند و طلسمات و تعویذ هایی که به مراجعه کننده میدهد رفع آن مشکل را از آن «خدا» بخواهد .
ادیان شرک از مفهوم واسطه و به زبان قرآن «شفیع» قابل تفکیک نیستند ، و قرآن در نفی آنها در آیات زیادی که با جستجوی مادّه (ش ف ع) و مشتقات آت ، ریشه آنها را زده است و تمام آیات مربوطه در قبل از هجرت نازل شده که اسلام با مشرکان نبرد ایدئولوژیک داشته و پس از هجرت فقط دوبار مشتقات این ماده نازل شده ، که یکی در آیه الکرسی است (من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه) که مفهومش – تقریبا - نفی آن است و یکی در سوره نساء که به معنی ای غیر از آن معنی آمده (من یشفع شفاعه حسنه یکن له . . . ) که به معنی اصلاح متقابل بین آدمیزاد است .
خلاصه اینکه موضوع شفاعت در قرآن با تاکید بر نفی این مقوله همراه است و مواردی که محل اثبات است آنقدر مقید و محدود شده که تقریبا با نفی برابر است .
داشتن درک صحیح از موضوع شفاعت از لحاظ اعتقادی بسیار مهم است زیرا مستقیماً در اصلاح رفتار ما مسلمان تأثیر دارد.
اکثریت ما مسلمان چنین تصور میکنیم که پس از قیامت و انجام حساب و کتابها بالاخره حتماً به بهشت میرویم و اگر گناهانی هم داشته باشیم هرچند هم بزرگ باشند، فقط مدت کوتاهی در جهنم خواهیم بود و بالاخره بهشتی خواهیم شد اما بقیه مردم دنیا – یعنی غیرمسلمانان – همگی (هرچند که انسانهای بسیار خوبی هم باشند) از دم جهنمی خواهند بود و خلاصیی نخواهند داشت.
این است عقیده عمومی اکثریت مسلمانان در کل جهان.
شبیه به همین عقیده را نیز اکثریت شیعیان دارند و بهشت را خاص و مخصوص خود میپندارند و بقیه مسلمانان را (چه رسد به غیر مسلمان) همگی را گمراه پنداشته و چنین تصور میکنند که به صِرف شیعه بودن، حتی اگر هم گناهانی بزرگ مرتکب شده باشند، در اثر شفاعت چهارده معصوم نزد خداوند، به بهشت خواهند رفت و اگر هم گذرشان به جهنم بیفتد در مدتی کوتاه عذابی سبک خواهند داشت و بزودی بهشت برین برایشان آغوش باز خواهد کرد و برای همیشه در آن جاودان خواهند بود. البته شیعه بودن به تعبیر آنها به این معنی است که به خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از پیامبر(ص) و پس از آنحضرت نیز به امامت سایر ائمه و ظهور امام زمان(عج) معتقد باشند.
در این عقیده، «شفاعت» اولاً به پس از مرگ مربوط میشود و ثانیاً فقط در مورد شیعیان معمول خواهد بود.
البته در همینجا سئوالات بسیار زیادی پیش میآید که اگر بخواهیم به آنها بپردازیم بسیار طولانی خواهد شد و لذا فعلاً به آنها نمیپردازیم و سعی میکنیم به موضوع اصلی پرداخته و نظر قرآن را درباره این موضوع جویا شویم.
اما قبل از آن باید یک نکته را درباره شیعه بودن روشن کنیم.
شیعه دو معنی دارد یکی لغوی و یکی اصطلاحی.
از لحاظ لغت «شیعه» بمعنی «پیرو» است و «شیعه علی» یعنی کسی که از علی(ع) پیروی کند و سعی کند به اوامر آنحضرت که همان اوامر پیامبر و قرآن است عمل کند و از نواهی آنحضرت که همان نواهی پیامبر و قرآن است اجتناب کند و واضح است چنین کسی اهل بهشت خواهد بود. اما از لحاظ اصطلاحی شیعه بمعنی کسانی است که از لحاظ آمارگیری آنها را از سایر فرقههای اسلامی مثلاً سنیها (که خودشان چندین و چند شاخهاند) متمایز میکند و مثلاً از لحاظ جغرافیای سیاسی اکثریت مردم ایران را در بر میگیرد و حدوداً 12% از جمعیت کل مسلمانان در جهان را تشکیل میدهد و فرق اصلی آنها با بقیه مسلمانان این است که به جانشینی بلافصل علی ابن ابیطالب علیهالسلام پس از پیامبر(ص) معترفند.
و آنچه درباره شفاعت عرض شد جزء اعتقادیات اکثریت شیعیان به این معنی اصطلاحی است. یعنی اکثریت شیعیانی که از لحاظ شناسنامه و آمار نام شیعه را دارند درباره خویش چنین میاندیشند که شفاعت عاملی است که در آخرت به داد آنها خواهد رسید و سبب نجاتشان خواهد گردید.
خلاصه اینکه در عقیده اکثریتِ «شیعیانِ اصطلاحی» شفاعت عامل نجات آخرتی آنهاست.
اینک با این مقدمه به قرآن مراجعه میکنیم و آیات مربوط به شفاعت را مورد دقت قرار میدهیم و چون قرآن «فرقان» است، یعنی فرقگذار بین حق و باطل است آنچه را که درباره شفاعت از قرآن فهمیدیم بعنوان اعتقاد صحیح وارد ذهن خویش میکنیم و آنچه را که مغایر آن باشد کنار گذاشته و فراموش میکنیم.
روش کار
ما در این راه ابتدا تمام آیات مربوط به شفاعت را همراه ترجمهاش ذکر میکنیم و آنگاه عناصر اصلی آنها را تحلیل نموده و بالاخره با جمعبندی محورهای مرتبط با یکدیگر عقیده قرآنی شفاعت را خواهیم فهمید و هر کس خواست آن را خواهد پذیرفت.
1- سوره فجر
وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿3﴾
و به جفت و تک،(3)
2- سوره نجم
وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى ﴿26﴾
و چه بسا فرشتگاني در آسمانها هستند که شفاعت آنها سودي نميرساند مگر پس از آنكه خداوند براي كسي كه بخواهد و بپسندد اجازه دهد.(26)
3- سوره مدثر
قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ﴿43﴾وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ ﴿44﴾ وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ ﴿45﴾ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ ﴿46﴾ حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ ﴿47﴾فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ ﴿48﴾
گويند از نمازگزاران نبوديم،(43) و از انانکه به مسکين غذا ميدهند نيز نبوديم،(44) و با فرو روندگان (در باطل) فرو ميرفتيم.،(45) و روز قيامت را تکذيب ميکرديم،(46) تا اينکه آن يقين به ما رسيد.(47) پس ديگر شفاعت شفيعان سودي به آنها نميرساند.(48)
4- سوره زخرف
وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿86﴾
و کسي را كه جز اوميخوانند قدرت شفاعت ندارد مگر کسي که به حق شهادت دهد و علم داشته باشد.(86)
5- سوره مؤمن
وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ ﴿18﴾
و راجع به روزي که نزديک شونده است هشدارشان ده. هنگامي که دلها به گلوگاه ميرسد، خشم خود را فرو ميخورند. ظالمان هيچ حمايت کننده اي نخواهند داشت و نه شفاعت کننده اي که سخنش پذيرفته شود.(18)
6- سوره یس
أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ ﴿23﴾
آيا بجز او خداياني بگيرم که اگر خداوند رحمان خواست مرا به ناراحتي بيندازد، نه شفاعتشان فايده اي به حالم داشته باشد و نه بتوانند نجاتم دهند؟(23)
7- سوره سباء
وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ ﴿23﴾
و نزد او هيچ شفاعتي فايده اي ندارد مگر کسي که خودش اجازه داده باشد،تاآنکه اضطرابشان برطرف شود،آنگاه (بعضي از بعضي) ميپرسند پروردگارتان چه گفت؟ ميگويند حق گفت و او بلند مرتبه والاست.(23)
8- سوره شعرا
فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ ﴿100﴾
اينك هيچ شفيعي نداريم،(100)
9- سوره یونس
إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ﴿3﴾
البته پروردگارتان کسيست که آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد، سپس بر عرش استيلا يافت. آن امر را تدبير ميکند. هيچ شفيعي مگر پس از اجازه اش (كاري نمي كند). اين خداوند است که پروردگارتان است. پس او را عبادت کنيد. آيا پند نميگيريد؟(3)
10- سوره یونس
وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿18﴾
و غير از خدا چيزي را که نفع و ضرري برايشان ندارد عبادت مي کنند و ميگويند اينها شفيعان ما نزد خدا هستند. بگو آيا چيزي را به خداوند نسبت ميدهيد که خودش در آسمانها و زمين اطلاعي از وجود آن ندارد؟ خداوند منزه و بالاتر است از آنچه با او شريک مي كنند.(18)
11- سوره انبیاء
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ ﴿28﴾
به پيش رو و پشت سرشان علم دارد و شفاعت کسي را نمي کنند مگر اينکه او راضي شود و به سبب خشيت او نگرانند.(28)
12- سوره مریم
لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿87﴾
شفاعتي نخواهند داشت مگر اينکه (آن شفيع) نزد خداي رحمان عهدي داشته باشد.(87)
13- سوره طه
يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا ﴿109﴾
در ان روز شفاعت فايده اي ندارد مگر از سوي آنکس که خداوندِ رحمان اجازه اش دهد و سخنش را بپسندد.(109)
14- سوره انعام
وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿51﴾
و با آن (قرآن) آنهائي را که از محشور شدن بسوي پروردگارشان خوف دارند هشدار ده، که جز او سرپرستي و شفيعي ندارند، شايد تقوا پيشه کنند.(51)
15- سوره انعام
وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ ﴿70﴾
و کساني را که دينشان را بازيچه و هوسراني گرفته اند و زندگي دنيا آنها رافريفته، بحال خودشان واگذار و آنان را به آن تذکر ده. مبادا کسي بواسطه آنچه کسب کرده (از رحمت خدا) محروم شود. زيرا هيچکس غير از خداوند سرپرست و شفيعي ندارد و اگر (فرضا) بخواهد (بعنوان غرامت)عوض بدهد هيچ چيزي از او قبول نخواهد شد. آنها کساني هستند که بواسطه آنچه کسب کرده اند محروم ميشوند. نوشيدني آنها از حميم خواهد بود و بسبب کفري که ميورزيدند عذابي دردناک خواهند داشت.(70)
16- سوره انعام
وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاء ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنكُم مَّا كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿94﴾
و البته بطور انفرادي بسويمان آمده ايد، همانطور که شما را در آفرينش اول آفريديم و آنچه را که به شما ارزاني داشته بوديم پشت سرتان رها کرده ايد و کساني را که شفيع خويش ميدانستيد همراهتان نمي بينيم. بين شماوآنهاجدايي افتاده و آنچه را که گمان مي کرديد از نزدتان گم شده است.(94)
17- سوره اعراف
هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ﴿53﴾
آيا منتظر معني حقيقي آن هستند؟روزي که معني حقيقي آن بيايد کساني که قبلا فراموشش کرده بودند خواهند گفت فرستادگان پروردگارمان به حق آمده بودند، آيا شفيعاني خواهيم داشت که شفاعتمان کنند؟ يا اينکه برگرديم تا اعمالي کنيم غير از آنچه ميکرديم؟جانهايشان را به ضرر انداختند و آنچه که افترا مي بستند نيز از نزدشان محو گرديد. (53)
18- سوره سجده
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ ﴿4﴾
خداوندي که آسمانها و زمين و آنچه را که بين آنهاست در شش مرحله آفريد، سپس به عرش پرداخت. غير از او سرپرست و شفيعي نداريد. آيا پند نمي گيريد؟(4)
19- سوره زمر
أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ ﴿43﴾
آيا شفيعاني غير از خدا گرفته اند؟ بگو حتي اگر مالک چيزي نباشند و قدرت تعقل هم نداشته باشند؟(43)
20- سوره زمر
قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿44﴾
بگو شفاعت تمامأ از آن خداست. فرمانروائي آسمانها و زمين از آن اوست، سپس بسوي او برميگرديد.(44)
21- سوره روم
وَ لَمْ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاء وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ ﴿13﴾
و هيچيک از کساني که با خدا شريک قرار داده بودند به شفاعت آنها اقدامي نمي كنند و آنها به همان شريکان کافر ميشوند.(13)
22- سوره بقره
وَاتَّقُواْ يَوْماً لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئاً وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿48﴾
و از روزي بترسيد که هيچکس راجع به چيزي بدرد کسي نميخورد و از او شفاعتي پذيرفته نميشود و عوض هم قبول نميگردد و ياري نيز نمي شوند.(48)
23- سوره بقره
وَاتَّقُواْ يَوْماً لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئاً وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿123﴾
و از روزي که هيچ کس فايده اي براي ديگري نخواهد داشت و از او نه معادلي پذيرفته مي شود و نه شفاعتي فايده اي خواهد کرد و نه ياري خواهد شد پروا كنيد.(123)
24- سوره بقره
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿254﴾
اي مسلمانان! از آنچه روزيتان کرده ايم انفاق کنيد قبل از آنکه روزي برسد که در آن نه خريد و فروشي و نه دوستيي و نه شفاعتي باشد و کافران همان ظالمانند.(254)
25- سوره بقره
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ﴿255﴾
خداوند که خدائي جز او نيست زنده پاينده است. نه سستي ميگيردش و نه خواب. آنچه در آسمانها و زمين است مال اوست. چه کسي نزد او شفاعت خواهد کرد مگر به اجازه اش؟ آنچه را که در پيش روي آنان و در پشت سرشان است ميداند. وبه هيچ چيز از علم او احاطه اي نخواهند يافت مگر آنچه او بخواهد. کرسي او همه آسمانها و زمين را فراگرفته، و حفظ آنها برايش سخت نيست، و همو والامرتبه بزرگ است.(255)
26- سوره نساء
مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا وَكَانَ اللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقِيتًا ﴿85﴾
کسي که شفاعت نيکوئي کند نصيبي از آن دارد، و کسي که ميانجيگري بدي کند سهمي از آن را خواهد داشت، و خداوند بر هر چيزي به وقتش (به حسابش) ميرسد.(85)
اساساً شفاعت یعنی چه؟
بطور خلاصه، شفاعت یعنی «جفت و جور کردن» و ریشهاش همان کلمه «شفع» (یعنی جفت) است که در ردیف 1 آمده است و معنی آن به بهترین وجهی در ردیف 26 خود را نشان داده است که وقتی کاری به بنبست میرسد کسی یا کسانی که مشخصاتی مانند آبرو و اعتبار و نفوذ کلام دارند وارد مطلب میشوند و اصطلاحاً «پا در میانی» و «میانجیگری» میکنند و موضوع را از بنبست خارج میسازند. البته این معنی لغوی شفاعت در حوزهایست که دو طرف انسان باشند اما وقتیکه یک طرف انسان و طرف دیگر خداوند باشد، باز هم شفاعت (یعنی همان «جفت و جور کردن» و «میانجیگری») وجود خواهد داشت اما حد و حدودی دارد که آیات ردیفهای 2 تا 25 حد و مرز آن را مشخص میکند.
حوزه شفاعت
بطوریکه اجمالاً از آیات ردیفهای 2 تا 25 فهمیده میشود شفاعت دو حوزه دارد: حوزه این جهانی و حوزه آخرتی، و ما برای اینکه بحث خویش را دقیق عرضه کرده باشیم در جدول زیر این دو حوزه را تفکیک میکنیم: (البته باید توجه داشت که برای درک این جهانی یا آن جهانی بودنِ آیه مورد مطالعه، باید به آیات قبل و بعد آنها نیز توجه کرد)
حوزه عمل آیه
شماره ردیف آیه
|
این جهان
|
آن جهان
|
هر دو جهان
|
2
|
×
|
|
|
3
|
|
×
|
|
4
|
×
|
|
|
5
|
|
×
|
|
6
|
×
|
|
|
7
|
×
|
|
|
8
|
|
×
|
|
9
|
×
|
|
|
10
|
×
|
|
|
11
|
×
|
|
|
12
|
|
×
|
|
13
|
|
×
|
|
14
|
|
×
|
|
15
|
|
×
|
|
16
|
|
×
|
|
17
|
|
×
|
|
18
|
×
|
|
|
19
|
×
|
|
|
20
|
|
|
×
|
21
|
|
×
|
|
22
|
|
×
|
|
23
|
|
×
|
|
24
|
|
×
|
|
25
|
×
|
|
|
جمع
|
10
|
13
|
1
|
البته همانطور که ملاحظه میفرمائید ردیفهای 1 و 26 در این جدول نیامده و علت آن نیز این است که دو آیه مذکور برای استفاده در معنییابیِ کلمه شفاعت ذکر شده است.
همانطور که ملاحظه میفرمائید شفاعت در هر دو موردِ این جهانی و آن جهانی، با درصدی قابل توجه (بترتیب 42% و 54%) ذکر شده است. لذا برای هر دو مورد مثالی میزنیم:
مثال برای شفاعت در حوزه این جهانی
کشاورزی را تصور فرمائید که همه کارهای صحیح را انجام داده، یعنی بذر خوب را در زمان خوب، در زمین خوب کاشته، آب خوب لازم را در زمان خوب داده، از وجین خوب و کود خوب مضایقه نکرده، و خلاصه اینکه همه کارهای لازم را بخوبی انجام داده. آیا چنین کسی صد در صد مطمئن است که محصول خوب، به مقدار مورد انتظار برداشت خواهد کرد؟ همگان میدانیم که چنین اطمینانی وجود ندارد. به احتمال زیاد به مقصود خویش خواهد رسید، و به احتمال کم آسیب خواهد دید و زیانکار خواهد شد. زیرا عوامل ناشناخته کم احتمال مانند آفات ناشناس، یا سیلها و طوفانها، یا عوامل مخرب انسانی ممکن است مانع حصول مقصود شود. یا دانشآموزی را تصور بفرمائید که در کلاسها حضور یافته، تمرینات را هم حل کرده، و درس را هم کاملاً فهمیده، و خود را کاملاً برای امتحان آماده میبیند. آیا این دانشآموز کاملاً مطمئن است نمره دلخواه را خواهد گرفت؟ به احتمال زیاد بله و به احتمال کم نه. زیرا ممکن است سر جلسه امتحان دچار فراموشی یا سایر عوامل شده و آنها مانع از این شود که او آنچه را که خود را برای آن بخوبی آماده کرده، بتواند ظاهر سازد.
شفاعت در اینجا معنی پیدا میکند. یعنی آن کشاورز و آن دانشآموز ممکن است به شفاعتکننده متوسل شود که او کاری کند که او بتواند به مقصود خویش نایل گردد. وگرنه کشاورزی که وظایفش را انجام نداده، هیچ شفیعی نمیتواند به او کمکی کند و دانشآموزی که درس را نخوانده و تمرینات را حل نکرده و مطلب را نفهمیده چه شفیعی میتواند به او کمک کند؟
مثال برای شفاعت در حوزه آخرتی
امروزه در دانشگاههای ما رسم است که هر دانشجوئی که در هر ترم معدلش کمتر از عدد خاصی شود «مشروط» میشود و اگر در سه ترم پیاپی یا چهار ترم متناوب مشروط شود، اخراج میگردد. ولی این اخراج ناگهانی صورت نمیگیرد بلکه یک نوع کمیسیونهائی تشکیل میشود و به موضوع رسیدگی میکند، دفاعیات دانشجو را استماع و نظرات مخالف و موافق اعضاء را میشنود و در نهایت تصمیم میگیرد که دلایل آن دانشجو را بپذیرد و «یک مهلت دیگر» هم به او بدهد یا اینکه به این نتیجه میرسد که دلایل ارائه شده بجا و مقبول نیست و بهترین تصمیم همان اخراج اوست.
واضح است که چنین کمیسیونهائی راجع به کسانی وارد بحث و بررسی و تصمیمگیری میشوند که «لب مرز» باشند، زحماتی کشیدهاند و حیف است اخراج شوند، و چه بسا اگر یک «مهلت کوتاه» به آنها داده شود مشکلات سابق را هم جبران خواهند کرد، وگرنه هیچ کمیسیونی به دانشجوئی که «پروندهاش خیلی خراب» باشد و مثلاً سه ترم پیاپی معدلهای بسیار پائین ارائه کرده باشد هیچ مهلت جدیدی نمیدهد، زیرا فایدهای به حال او نخواهد داشت.
«شفاعت» چیزی شبیه «نظر مساعد کمیسیون برای شخص محتاج به کمکی که لیاقت دریافت آن را داشته باشد» است، و چیز بیدر و پیکر نامحدودی نیست.
اینک با این مقدمات میتوانیم به آیاتی که استخراج شده، برگردیم و با مشخصات شفعیان و حدود و ثغور قلمرو آنان و مکانیزم شفاعت آشنا شویم:
ردیف 2: فهمیده میشود بعضی از ملائکه آسمانی، پس از کسب اجازه و رفتار معقولانه (در زمینه شفاعت) میتوانند شفاعت کنند.
ردیف 3: فهمیده میشود (با توجه به مثال قبلی) عدهای هستند که شفاعت هیچ شفاعتکنندهای نمیتواند به آنها کمک کند.
ردیف 4: شفیع باید به حق شهادت دهد و علم (این کار را) داشته باشد.
ردیف 7: شفیع باید اجازه شفاعت از سوی خداوند داشته باشد.
ردیف 9: همان.
ردیف 11: شفیع فقط شفاعت کسانی را میکند که خداوند راضی به شفاعت شدن او باشد.
ردیف 12: شفیع باید «عهد» (= حکم = اجازه) شفاعت داشته باشد.
ردیف 13: شفیع باید اجازه شفاعت داشته باشد و قول صحیح بگوید.
ردیف 20: شفاعت یکی از شئون الهی است و همه حدود و ثغور آن را خداوند معین کرده است.
ردیف 25: شفیع باید اجازه شفاعت داشته باشد.
ردیفهای 5 و 8 و 14 و 15 و 22 درباره وضع کسانی است که مانند ردیف 3 هستند.
بقیه ردیفها نیز به شفیعان خیالی که در اثر اعتقادات ناصحیح در اذهان مردم شکل گرفته اشاره دارد. همان شفیعانی که اصلاً مجوز شفاعت ندارند و بطور باطل و خیالی توسط ادیان و مذاهب باطل در ذهن مردم بعنوان شفیع مطرح شدهاند.
جمع بندی
شفیع باید اجازه شفاعت داشته باشد (ردیفهای 2، 7، 9، 12، 13 و 25)
شفیع باید در امر شفاعت رفتار معقولانه پسندیده داشته باشد (ردیف 2)
رفتار معقولانه موردنظر این است که به حق شهادت دهد و به کار شفاعت دانا باشد و فقط از کسانی شفاعت کند که خداوند بخواهد از آنها شفاعت شود و قول صحیح بگوید (ردیفهای 4 و 11)
خداوند خودش مکانیزم شفاعت را قرار داده (تا به کسانی که «لب مرز» هستند کمک شود) (ردیف 20)
این بود حدود و ثغور و مشخصات موضوع شفاعت، همه آنها هم مستند به نصّ صریح قرآن.
حالا اگر کسی بگوید من چون در خانواده مسلمان بدنیا آمدهام بهشت را پشت قبالهام انداختهاند و اگر هم عذابی باشد جز مدتی بسیار کوتاه نخواهد بود و بالاخره بهشتی هستم، ارزش سخن او چقدر است؟
یا اینکه اگر کسی بگوید من در خانواده شیعه به دنیا آمدهام و هر کاری هم که بکنم ائمه اطهار شفاعتم خواهند کرد و سُنّی چه حج کند و چه ... کند جهنمی است، ارزش این سخن چقدر است؟
حقیقت این است که هر کس باید «حداقلهای رفتاریِ ایمانی» را با توجه به آیات ردیف 3 کسب کند و آنگاه میتواند امیدوار شفاعت باشد و خلاصه اینکه باید بیشتر روی رفتارهای صحیح امیدوار بود و کمتر باید روی شفاعت حساب کرد.