X

أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى ﴿19﴾ وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى ﴿20﴾ أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى ﴿21﴾ تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى ﴿22﴾ إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ  إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى ﴿23﴾ أَمْ لِلْإِنسَانِ مَا تَمَنَّى ﴿24﴾ فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى ﴿25﴾ وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى ﴿26﴾ إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَى ﴿27﴾ وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ﴿28﴾ فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿29﴾ ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى ﴿30﴾ وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى ﴿31﴾ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى ﴿32﴾

 

آيا شما لات و عُزّا را ديده ايد؟ (19) و آن سومي، منات را؟ (20) آيا پسر براي شما و دختر براي خدا باشد؟(21) در اينصورت، آن، يک تقسيم ناعادلانه است (22) آن نيست مگر نامهائي که شما و پدرانتان ناميده ايد و خداوند هيچ دليلي براي آن نفرستاده، غير از گمان و نيز آنچه که دل را خوش مي آيد پيروي نمي کنند، در حاليکه آن هدايت از جانب پروردگارشان بسويشان رسيده است (23) آيا مگر انسان هر چه بخواهد باید همان شود (24) در حاليكه این خداوند است که مالک آخرت و دنياست؟ (25) و چه بسا فرشتگاني که در آسمانها هستند و شفاعت آنها سودي نميرساند، مگر پس از آنكه خداوند براي كسي كه بخواهد و بپسندد اجازه دهد (26) آنانکه به آخرت ايمان ندارند ملائکه را به نامهاي زنانه مينامند (27) و علمي به اين موضوع ندارند، جز گمان را پيروي نمي کنند و گمان هم بجاي حق فايده اي نميرساند (28) پس، از کسي که از ياد ما روي برميگرداند و جز زندگي دنيا را نميخواهد روي بگردان (29) علم و فهمشان همينقدر است. البته پروردگارت بهتر ميداند چه کسي از راه او منحرف شده و همو بهتر ميداند چه کسي هدايت يافته است (30) و آنچه در آسمانها و زمين هست مال خداست تا عمل آنان را که بد مي کنند جزا دهد و به آنانکه عمل نيکو انجام ميدهند پاداش نيکو دهد (31) همان کساني که از گناهان بزرگِ آبروريز دوري ميکنند - مگر گناهاني کوچک - البته وسعت مغفرت پروردگارت زياد است. همو به وضعيت شما داناتر است، از وقتي که شما را از زمين بوجود آورد و هنگامي که جنين هائي در شکم هاي مادرانتان بوديد (وضعتان را ميداند) پس خود را نستائيد زيرا او بهتر ميداند چه کسي با تقواتر است (32)


قبلی:  سوره نجم سوره نجم
بعدی:  سوره نجم سوره نجم
Print
253 بار مطالعه شده است

فایل ها برای دانلود

پیش تفسیر

1 - عصاره محتوای پاراگراف از راه اول

درس: آموزش های اعتقادی و مطرح کردن پر رنگ وحی (جدول های منجر به استخراج درس را در فایل قبلی دیدیم)

درب: بت پرستی از اساس توخالی و پوچ است، تحقق خواسته ها در خارج از چارچوب نظامات الهی خیالات است، آخرت و عقوبت و پاداش اخروی نیز همچنین.

2 - عصاره محتوای پاراگراف از راه دوم

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:

1

أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى ﴿19﴾ وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى ﴿20﴾ أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى ﴿21﴾ تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى ﴿22﴾ إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ  إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى ﴿23﴾

درس: آموزش های اعتقادی، و مطرح کردنِ پررنگ وحی

ریزدرب: پرستش بُت ها بی پایه و «من درآری» است

2

أَمْ لِلْإِنسَانِ مَا تَمَنَّى ﴿24﴾ فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى ﴿25﴾ وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى ﴿26﴾إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَى ﴿27﴾ وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ﴿28﴾

درس: آموزش های اعتقادی، و مطرح کردنِ پررنگ وحی

ریزدرب: پرستش بُت ها ناشی از بی اعتقادی به آخرت، و جهالت، و نیز ناشی از خواسته دل آدمی است که میخواهد همه چیز مطابق آرزوهایش پیش برود

3

فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿29﴾ ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى ﴿30﴾

درس: آموزش های اعتقادی، و مطرح کردنِ پررنگ وحی

ریزدرب: ای پیامبر! فعلا از اینان و اباطیلشان روی بگردان و روی رسالتت متمرکز باش

4

وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى ﴿31﴾ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى ﴿32﴾

درس: آموزش های اعتقادی، و مطرح کردنِ پررنگ وحی

ریزدرب: برعکسِ اعتقاداتِ باطل اینان، همه چیز بدست خداوند است و آخرت هم هست و پاداش و عقوبت اخروی نیز.

تقطیع :

در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.

 

اصلی-فرعی

قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.

 

لبّ مطلب : با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریز دربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان «درب» فوق را خواهیم داشت (البته باید توجه داشته باشید که درب را از راهی کاملا متفاوت استخراج کرده ایم.

 

3 – از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است وحی را به منزله ستاره ای که از آسمانها به سوی ما پائین آمده و در دسترس مان قرار گرفته مثال می زند و شمه ای هم از مکانیزم های پروسه وحی رسانی و نیز حجیت مطالبی که از طریق وحی به ما میرسد – و مطالب بی نظیر دیگر - بما می آموزد.

در این پاراگراف می فرماید : در مقابل مطالبِ رسیده از طریق وحی که صحیح و درست و حجت است، بت پرستی بی پایه و غلط و نا درست است و جهان را صاحبی باشد خدا نام، و نه اینطور است که آدمی هرچه بخواهد همان بشود، و نه اینطور است که موضوع شفاعت آنقدر که آدمی می پندارد بی در و پیکر باشد و نیز به آنحضرت خاطر نشان میکند که تمام آسمانها و زمین از آنِ خدای تو است تا رفتارهای بد و خوب مردم را جزاء دهد و لذا تو  نیز از کسانی که از پند های ما اعراض میکنند  اعراض کن.

 

4 - سوالات

1- «اسم گذاری» ذکر شده درآیه 23 طی چه فرایندی ودر چه مدتی انجام شد؟

2- منظور از «هدایت»ی که در انتهای آیه 23 به آن اشاره شده چیست ؟

3- «سلطان» در آیه 23 به چه معنی است و چرا؟

4 – سوژه « رویت»ی که در دو آیه مذکور مطرح است، چیست؟

5 – منظور از «هی» در آیه 23 چیست؟

6 – چرا در آیه 23 نفرموده «آباوکم و انتم»؟

7 – با توجه به آیه 23 انگیزه های پیدایش و تقویت بت پرستی را شرح دهید.

8 – چرا در آیه 22 تقسیم مذکور را «نا عادلانه» خوانده و نا عادلانه از نظر چه کسی؟

9- چرا در آیه 25 آخرت را مقدم بردنیا ذکر فرموده؟

10- اساسا آیا این نوع تقدم و تاخّرها چقدر مهم است؟

11 – فرق علم و ظنّ چیست؟

12 – تنوین در انتهای کلمه علم (آیه 28) از باب تحقیر است یا تعظیم؟

13 – الف و لام روی کلمه ظنّ (همان آیه) از چه باب است؟ (جنس؟ عهد؟ تعریف؟)

14 – حوزه عمل قانونِ «ان الظن لا یغنی......» کجاست؟

15 – مثالهای شفاعت در حوزه آخرت مشهور است، مثالهائی در حوزه دنیائی ذکر کنید.

16-«حیات دنیا»ی مطرح درآیه 29 به چه معنی است؟

17-آیا درهمان آیه، «تولی عن ذکرنا» با «لم یردالاالحیاة الدنیا» همرتبه است یا دومی فرع بر اولی است؟

18 - «لا تزکوا انفسکم» چه ربطی به «هو اعلم بکم .......امهاتکم» دارد؟

19 – آیا شناخت متقی و متقی تر و متقی ترین بوسیله ما ممکن است؟

20 – چرا خداوند در آیه 29 از ضمیر «ما» (ذکرنا) استفاده نموده، ولی، در بقیه پاراگراف از شخصیت مفرد (هو – سه بار – یجزی – دوبار – ان شاء) استفاده فرموده؟

21 – چرا در همان آیه به یک چیز فوق العاده بزرگ (ما یملک الهی) اشاره شده برای نتیجه گیری بر توانائی او بر انجام عملی که به نظر ما کوچک می آید؟

22 - «حُسنی» در آیه31 صفت تفضیلی است یا عالی؟

 

5 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

از آیه های 19 و 20 و 21 و 23 معلوم میشود اعتقادات مشرکانه سران مخالفان آنحضرت بر پایه ای که برای مخاطب ها مستدل و روشن باشد استوار نبوده، بلکه پندارهایی «من در آری» (آیه 23) و «گمانی» (همان آیه) و «براساس خوش آمد هوای نفس» (همان آیه) و «نا معقول» (آیه 22) بوده است.

به عبارت دیگر، چیزی که آنحضرت ادعا میکرد، نزد شخص عاقل بی غرض چیزی بود که لااقل ارزش تامل را داشت، اما، چیزی که مخالفان آنحضرت عرضه میکردند از همان برخورد اول، از نظر شخص ناقد، بی اصل و پوچ و بی ارزش به نظر می آمد.

از میان بت های 360 گانه  مردمِ معاصر نزول آیات این سوره، لات و منات وعُزّی مهم تر بودند و مطابق آیه 21، جنسیتی که برای آنها فرض شده بود، جنسیت مؤنث بود.

 البته بت فقط یک نماد بود و مردم اینطور عقیده داشتند که آنها  نشانه سه فرشته (با جنسیت مؤنث) هستند که طبق آیه های 21 و 22 «دختران خداوند» هستند و به نفع علاقمندان خویش در روی زمین از قدرت های آسمانی خویش استفاه می کنند.

 لذا معتقدانِ آنها برای حوائج خویش به آن بت ها مراجعه  و دعا می کرده و نذرهایی می نمودند و هدایایی به کاهنانی که متولیِ منتسب به آنها  بودند میدادند تا مثلاً دل آنها  را به دست آورند و آنها را در جهت خیر رسانی به خویش یا دفع شر از خویش فعال کنند.

از آیه های 24 و 25 فهمیده میشود که این عقیده خرافی که میگوید «تو به یه تکه چوب خشک هم که ایمان بیاری، اگه ایمانت قوی باشه به مرادت میرسی»، سابقه ای هزاران ساله دارد و آن روز ها هم رایج بوده و چه بسا همان هم مانع شتافتن در راه ایمان به آنحضرت بوده است.

از آیه 26 فهمیده میشود یک مانع مهم شتافتن در راه ایمان به آنحضرت اعتقاد به شفاعت بوده است (مثلا این گفتمان: گیرم که این محمدبن عبدالله حق هم باشه، اگه من به او نگروم که اشکالی نداره، چونکه شفیع داریم و سر بزنگاه ها به کمکمون میان)

در آیه 27، بین نامگذاری دخترانه برای ملائکه و بی ایمانی به آخرت، رابطه ای قرار داده، که قابل فهم است که در آن روزها و قبل از آن چه اوضاع و احوال متلاطم و بی ثبات و نامطلوبی می باید بوده باشد تا موجد این نوع عقاید و سلیقه ها در آن روزها شده باشد.

در آیه 29 به پیامبر (ص) اینطور آموزش میدهد که « مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» را از لیست اشخاصی که می باید هدایت آنها را وجهه همت خود قرار دهد خارج کند.

مطالعه روی این دو مقوله:

 1 – تولی عن ذکرنا،

 2 – لم یرد الا الحیوة الدنیا،

به ما نشان میدهد که اینها دو روی یک سکه هستند.

در «تولی»، یک نوع اخذ تصمیم، و وجود نوعی جمع بندی مبتنی بر تحلیلگری، دیده میشود،

که همین مشخصه در «یُرِد» نیز مشاهده میگردد، یعنی «لم یرد الا الحیوه الدنیا»، نشاندهنده این است که اشخاص تعریف شده مایل به پستی ها و لذت های مظروف در لحظات زود گذر بوده و هیچ تمایلی به مفاهیم خارج از آن ندارند.

چنین اشخاصی به سهولت برای آنحضرت قابل شناسائی بوده و صرف نکردن نیرو در جهت تبلیغ روی آنها برایش یک آموزش مفید تلقی میشده است.

 

(جنس مذکر را برای خودتان برمیدارید و جنس مونث را برای خداوند  وامیگذارید و به عبارت دیگر چیزی را که خوب می انگارید را برای خودتان و چیزی را که بد می انگارید را برای خدا میخواهید)!

باید توجه داشته باشیم که روال کلام، روالِ دیالوگِ انتقادی است ودر اینجا با توجه به نقطه نظرهای مورد قبول طرف مقابل (که در آن روزها به شدت مرد سالار بوده – یعنی به زبان مخاطب اولیه -) صحبت شده است.

در آیه 21 ظاهرا خداوند دارد با مشرکان بگو مگو میکند که چرا وحی نارل به آنحضرت را انکار میکنید و تازه دلیل تان هم به شدت سست و واهی است و بر مبنائی قرارگرفته که نمیتوانید از آن دفاع کنید و علاوه بر غیر قابل دفاع بودنِ مبنای تان، نتیجه ای هم که از آن فکر و رفتارِ مبتنی بر آن حاصل میشود، (به نظر خودتان هم) ناعاقلانه و ناعادلانه است.

قاعدتا تلقی مخاطبان اولیه از این آیات می باید این بوده باشد که همه آنچه راجع به «خداچه»ها و شفاعت و کاهن و نذور و مطالب وابسته در ذهن شان بود را می باید به دور بریزند، و این، به نظرشان، یک امر نشدنی می آمد، زیرا عده ای اساسا نانشان از بت پرستی حاصل میشد و عده ای وابسته به کسانی بودند که نانشان از این راه بود و عده ای هم جاه و جایگاهشان در اثر منظومه های اعتقادیِ این چنینی معنی پیدا میکرد، و خلاصه اینکه تقریبا همگان، کم و زیاد، آلوده به تبعات شرک بودند، و حتی تصور بدور ریختن عقایدشان ناممکن به نظر می آمد.

در این شرایط، نزول چنین آیاتی خشم عظیمی در اکثریتی که این نوع آیات سبب تزلزل موقعیت شان میشد بوجود می آورد و در کسانی که در این شرایط، از آنها  سوء استفاده و استثمار میشد، امید عمیقی ایجاد میکرد.

اما، تسلط مطلق اکثریت و ضعف مطلق اقلیت موجب میشد که، هم آن خشم و هم آن امید، فعلا مجالی برای ظهور خارجی پیدا نکند.

 

6 - پیشگوئی های تحقق یافته

در آیه های 29 و 30 نوعی قاطعیت دیده میشود که با موضع کسانی که یار و یاور و قدرتی ندارند جور نیست، و در این نوعی وعده تلویحی نهفته است که پیشگوئیی در باره موفقیت آنحضرت را در بطن خویش دارد.

 

7 - آیات برجسته این پاراگراف

آیاتی که ذیل تیر فوق مشخص میشوند، به دلایلی مانند اقبال هنرمندان خوشنویس و یا کاشیکار و معرق و منبت کار، و نیز وعاظ و نویسندگان، و . .  یا دلایل متنی، یا همزمانی با برخی وقایع، و دلایل دیگر، است که آنها را «برجسته» میکند، و این آیات نیز از آیات برجسته قرآنی است.

آیه 23 از این لحاظ که در باب حجیت یا عدم آن بسیار بکار میرود، از آیات برجسته قرآنی میباشد.

همچنین است آیه 28.

آیه 32 از این لحاظ که «لمم» را معفو دانسته بسیار مورد استشهاد و استناد قرار میگیرد و از این لحاظ آیه ای است برجسته.

 

8 - آیات مشکل

مشکل بودن این آیات از آنجا فهمیده میشود که مفسران مختلف در طول قرن ها، حتی تا امروز، در تفسیر آنها سخنان مختلف و حتی متباین و بلکه متنافر گفته اند.

از «مشکل» بودن آیه 32 چه عرض کنیم جز اینکه ببینید مفسران گوناگون در طول تاریخ اسلام و در پهنه جغرافیائی آن، چه مطالب مختلف و متنوع و بعضا متضادی در تفسیر «لمم» و برخی دیگر از فقرات آن آیه گفته اند.

 

9 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

از آنجا که کلماتی که در این متن قرآنی بکار رفته، در این چهارده قرن، تغییرِ معنائی نیافته، معاصران نزول نیز، از لحاظ تحت اللفظی همان تلقی را میداشته اند که ما.

 

تلقیی که مخاطب های اولیه از این پاراگراف میداشتند شامل چندین مولفه است:

1 – مخالفانی بودند که مخالفتشان آگاهانه و عامدانه بود و علت مخالفتشان هم این بود که تعالیم آنحضرت را با خوشی ها و برخورداری های پَست خویش در تعارض میدیدند.

2 – آنحضرت در رابطه با این نوع اشخاص نه تنها تکلیفی نداشت، بلکه برعکس،  این تکلیف را داشت که به آنها اعتنایی نکند.

3 – در مورد پیروان آنحضرت نیز پیام «به خود غره نشوید» و «در باره غیر از خود قضاوت نکنید» را دارد، و رفتارِ عملیی که از آنها خواسته، این است که فعلا قاچ زین را بچسبند و تاختِ چهار نعل پیشکش شان، یعنی، در این برهه از زمان، فعلا تکلیف شان فقط این بود که از گناهان بزرگِ آبروریز اجتناب کنند.

 

10 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

نفی شرک و اینکه شرک مبتنی بر حقیقت نیست و به نتیجه غیر عادلانه منتج میشود،

عنصر فرازمانی-فرامکانی این آیات است :

مالکیت همه چیز بدست خداوند است و هرکس و هرچیز در این جهان «مال» خداست و طبیعی است که خداوند که چنین مالکیت عظیمی دارد عاجز نیست که نه تنها هرگونه خودسری را زایل کند، بلکه حتی از بوجود آمدن هرگونه خودسری نیز جلوگیری کند.

بنا براین در مقابل خداوند هرگونه پارتی تراشی (چه به اسم شفاعت و چه از طرق عناصر مقدس و چه پناه بردن به عناصر ضد الهی از قبیل جادو و چه و چه) نا معقول و باطل است.

خدا و فقط خدا محل توجه است و بس.

انرژی و امکانات را حتی اگر برای مقاصد مطلقا پسندیده باشد، نباید در موضعی که امید تاثیری در آن نیست هزینه کرد، و این نوع موارد را باید به خداوند واگذار نمود تا در اثر مروز زمان و تغییراتِ حاصل از گذشت زمان، از حالت موجود به حالت مطلوب در آید.

 

11 - این پاراگراف حاوی چه رهنمودهایی برای بشر قرن حاضر است؟

توصیه بر اینکه هر عنصر فکری، یا رفتاری، می باید مبتنی بر حقیقتی محکم بوده و به نتیجه ای عادلانه منجر شود.

مطلب قسمت قبل، همان رهنمود مورد نظر را نیز درخود دارد.

یعنی اینکه ای بشر! روی خویش را فقط سوی خدا کن، و از هر آنچه غیر اوست دل ببُر، و به هر آنچه ضد اوست پناه مبر! که از اینها در قبال خدا کاری به نفع تو متصور نیست.

برای مصلحان، چه مصلحانِ دینی و چه اجتماعی و چه سیاسی و چه در حوزه های دیگرِ زندگی انسان که اصلاح اساسا موضوعیت دارد، همان مطلب قبل، رهنمودی است که میتوان با استفاده از مطالب این پاراگراف اخذ نمود.

 

12 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیه 26 از آنجا که به موضوع شفاعت مربوط است و خود آن موضوع جزئیاتش و مکانیزمش برای ما مردم قرن بیست و یکم هنوز روشن نشده، به طریق اولی برای عرب 1400 سال قبل نیز روشن نبوده است.

همچنین است آیه 27 که باره ملائکه سخن گفته که برای ما نیز ماهیت آنها معلوم نیست، چه رسد به عرب 1400 سال قبل.

آیه 28 از این لحاظ خیلی جالب است که خداوند میگوید آنها در آن خصوص چیزی نمیدانند و سروش و شبستری میگویند در قرآن چیزی نیامده که از دانسته های عرب 1400 سال قبل بالاتر باشد.

 

13 - کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

با توجه به ترتیب نزول ، همه فقرات این پاراگراف «برای اولین بار» است .

 

14 – در این پاراگراف کدام آیات حاوی «محورهای ثابت کلام وحی» است؟

 

نقد خدایان شِرک

سوره نجم

أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى ﴿19﴾ وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى ﴿20﴾ أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى ﴿21﴾ تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى ﴿22﴾ إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ  إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى ﴿23﴾

سوره نجم

وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى ﴿26﴾  

درباره انسان

سوره عصر

اِنَّ الانسانَ لَفی خُسرٍ (2)

سوره تین

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ﴿4﴾ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ ﴿5﴾ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ﴿6﴾

سوره لیل

إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى ﴿4﴾

سوره شمس

قدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ﴿9﴾ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿10﴾

سوره علق

کلّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى ﴿6﴾ أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى ﴿7﴾ إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى ﴿8﴾

سوره بلد

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ ﴿4﴾

سوره فجر

فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ﴿15﴾ وَ َأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ ﴿16﴾

سوره نجم

أَمْ لِلْإِنسَانِ مَا تَمَنَّى ﴿24﴾ فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى ﴿25﴾

 

انسان های نا مطلوب

سوره لیل

وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ﴿8﴾ وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿9﴾

الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿16﴾

سوره علق

أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى ﴿9﴾ عَبْدًا إِذَا صَلَّى ﴿10﴾ أَرَأَيْتَ إِن كَانَ عَلَى الْهُدَى ﴿11﴾ أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى ﴿12﴾ أَرَأَيْتَ إِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿13﴾ أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى ﴿14﴾

سوره بلد

أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ﴿5﴾ يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا ﴿6﴾ أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ ﴿7﴾ اَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ ﴿8﴾ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ ﴿9﴾ وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ ﴿10﴾ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ﴿11﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ ﴿12﴾ فَكُّ رَقَبَةٍ ﴿13﴾ أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ ﴿14﴾ يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ ﴿15﴾ أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ ﴿16﴾

وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿19﴾ عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ ﴿20﴾

سوره هُمزه

الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿2﴾ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿3﴾

سوره فجر

كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ ﴿17﴾وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿18﴾ وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَّمًّا ﴿19﴾ وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿20﴾

سوره نجم

إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَى ﴿27﴾ وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ﴿28﴾  

 

سنن الهی

سوره طارق

إِن كُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ ﴿4﴾

سوره علق

كَلَّا لَئِن لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ ﴿15﴾ نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ ﴿16﴾ فَلْيَدْعُ نَادِيَه ﴿17﴾ سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ ﴿18﴾  

سوره نجم

إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَى ﴿27﴾ وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ﴿28﴾

 

توصیه های رفتاری به آنحضرت

سوره ضحی

فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿9﴾ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿10﴾ وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ﴿11﴾

سوره قارعه

إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا ﴿15﴾ وَأَكِيدُ كَيْدًا ﴿16﴾ فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا ﴿17﴾

سوره علق

كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ ﴿19﴾

سوره نجم

فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿29﴾ ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى ﴿30﴾

 

شئون الهی

سوره لیل

إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى ﴿12﴾ وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى ﴿13﴾

سوره علق

الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿4﴾ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ﴿5﴾

سوره نجم 

وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى ﴿31﴾ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى ﴿32﴾

 

ضوابط رسیدگی

سوره قارعه

فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ ﴿6﴾ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ ﴿7﴾ وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ ﴿8﴾ فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ ﴿9﴾

سوره نجم  

الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى ﴿32﴾

بدیهی است اگر در سوره های آتی هرجا به همین موارد برخوردیم، ضمن یادآوری همین محور ها، آنها را نیز اضافه خواهیم نمود.

شرح مختصر

کلید های تفسیری

التفات :

اگربه کلیدهای تفسیر توجه کرده باشید، متوجه شده ایدکه ازوسط آیه 23 التفات صورت گرفته، یعنی گوینده روی سخن را گردانده، و به پیامبر(ص) رو نموده و نیمه دوم آیه 23 را خطاب به او فرموده است.

 

گفتاری در باب شفاعت

در هیچ آیه ای از قرآن، هرگز از شفاعت به عنوان یکی از راه های رستگاری یاد نشده، گرچه آن را نفی نیز نکرده، اما، آنقدر آن را محدود و مقید نموده، که تلویحا این معنی را میدهد که «کسی به شفاعت دل نبندد»

بطور کلی آیات شفاعت تقریبا همه اش غیر از یک مورد مکی است، و فحوایش هم همان است که عرض شد، آن یک موردِ مدنی هم آیه الکرسی است که اصلا معنیِ «یکی از راه های نجات» نمیدهد (والبته موردی که در سوره نساء آمده (من یشفع شفاعه حسنه . . ) از نوعِ شفاعت به مفهوم مشهورش نیست بلکه این کلمه به معنی لغوی اش آمده و معنی میانجیگری و اصلاح بین مردم و در این جهان را دارد، و اصلا از بابّ «آیات شفاعت» محسوب نمیشود.

علت این موضوع این است که تقریبا همه ادیان شرک، ستون خیمه شان، بر مفهوم شفاعت مبتنی است، و قرآن، در چالش پیگیر و دائمی و همه جانبه خویش با تمام عناصر شرک، ضمن اینکه آن را انکار نکرده، اما چنان قید و بند و شرایطی بر آن تعریف کرده که در حد نفی آن است، و بالاخره هم با اعلام «قل لله الشفاعه جمیعا»، آن را منحصر به خواست الهی نموده است.

 

نام  های زنانه برای ملائکه؟

بشر همواره برای ادامه بقای خویش با خطراتی مواجه بوده است.

خطراتی مانند خشکسالی، سیل، دشمنان، بیماری های عمومی مانند وبا و طاعون که در قدیم در مدتی کوتاه تمدن های بزرگی را خالی از سکنه می کرد، و غیره و غیره.

خیلی طبیعی است که چون با علوم و فنون شناخته شدهء خویش نمی توانست به جنگ آنها برود آرزوهایی در او شکل بگیرد که «کاش راهی وجود میداشت که از جائی کمکی برسد و آن خطرات را دفع کند»

اینطور بود که در طول تاریخ کهن مفاهیمی مانند «خدای باران»، «خدای جنگ»، «خدای باروری»، «خدای بیماری»، «خدای سلامتی»، «خدای باد» و ... و .... .در ذهن بشر شکل گرفت.

کم کم این مفاهیم به «فرشتگان مختلفی که هر یک متکفل امری از امور جهان هستند و در آسمان ها مستقر می باشند» تحول پیدا کرد.

چون بشرِ قدیم بشدت مرد سالار بود، خیلی طبیعی بود که آرزو کند «کاش این خدایان قدری حرف شنو باشند» و به این ترتیب جنسیت آن خدایان نیز شکل مادینه گرفت. زیرا در جهان مرد سالار، زن موجود ضعیف و طبعاً مطیع و فرمان بردار است و یک «خدای مطیع و فرمان  بردار» خیلی مطلوب تر است از یک «خدای حکیم که برای کارهایش معیارهائی دارد و لازم نیست به هر تقاضائی پاسخ مثبت بدهد»

کم کم، این فکر، این تحول را هم یافت که «همین خدای مادینه مطیع و فرمان بردار» بهتر است «قدرتمند» هم باشد، لذا کم کم به «فرزند خدای بزرگ» نیز تحول یافت، یعنی شد «دختر خدا» و یا «دختران خدا»

به عبارت دیگر در این نظام فکری، یک خدای بزرگ وجود دارد که جهان مخلوق اوست و بینهایت «دختران خدا» وجود دارند که هر یک متکفل امری از امور عالم هستند و آنها دل رحم و حرف شنو هستند و به اندک گریه زاری و اندک هدایا و نذوری نرم می شوند و خواسته ها را بر می آورند.

با این توضیح نه تنها آیه های 27 و 28 بلکه حتی آیه های 21 و 22 و نیمه اول آیه 23 نیز مفهوم میگردد.

 

گناهان کبیره و گناهان صغیره

با توجه به لیست ترتیب نزول، این سوره، به احتمال زیاد مربوط به سال دوم بعثت است و در آیه 32 آن به صراحت «کسانی که از گناهان کبیره و گناهان آبروریز- غیر از لمم -  اجتناب می کنند» را جزء اشخاص مطلوب معرفی نموده و وعده پاداش نیکو به آنان داده است.

همچنین در سوره نساء که به احتمال خیلی زیاد مربوط به سال هشتم هجری (یعنی تقریبا هجده سال بعد) باشد چنین فرموده : « در صورتیکه از گناهان بزرگی که از ارتکاب آنها نهی  شده اید اجتناب کنید، از گناهان صغیره تان چشم پوشی، و شما را به جایگاهی آبرومند وارد می کنیم»

به عبارت دیگر، «بخشوده شدن گناهان صغیره در صورت اجتناب از گناهان کبیره» یکی از مواضع اصلی قرآن است.

اما چیزی که در عمل دیده می شود این است که دائماً از هر طرف صدائی می آید که روی بعضی از گناهان صغیره تمرکز کرده و یک صدم آن صداها راجع به تقبیح گناهان کبیره شنیده نمی شود.

مثلاً از هیچ دیوارنویسی و هیچ پلاکارد و هیچ بیانیه فلان و بهمان جمعیت (رسمی و مدعی) دیده و شنیده نمی شود که «آهای فلان خیانت بزرگ در امانت صورت پذیرفته، یا فلان حق اجتماعی از صاحبانش سلب شده»، اما دیوارنویسی ها و بیلبوردها و اعلامیه ها و بیانیه  های زیادی در جهت «آهای اسلام از دست رفت زیرا مثلاً فلان گناه (که جزء سیئات ولمم است) دارد واقع می شود»

این، یک درد بزرگ اجتماعی و اسلامی است که متاسفانه دچارش هستیم، یعنی چیزی که از نظر قرآن کوچک است آن را بزرگ میدانیم، و آنچه از نظر قرآن بزرگ است آن را کوچک میگیریم.

 

چه عاملی / عواملی سبب عقب ماندگی مسلمین شده؟

مسلمین با وجود اینکه قرآن را در دسترس داشتند چرا به چنین روزی افتادند؟

در متن قرآن چیزی نمی یابیم که عامل انحطاط باشد.

آنچه عامل انحطاط است تفسیر غلط از قرآن است.

مثال :

در اوایل نزول قرآن در آیه 32 سوره نجم و در اوخر نزول قرآن آیه 31 سوره نساء (که تقریبا هجده سال فاصله زمانیِ تاریخ نزول با یکدیگر دارند) هردو حاکی از آن است که اگر کسی از گناهان کبیره اجتناب کند گناهان صغیره اش بخشوده است.

اما، روایتی هم داریم که اصرار بر صغایر را گناه کبیره تلقی میکند.

ببینید چطور یک روایت دو آیه نص صریح قرآن را از کار انداخته است!

برخی روایات چنان قرآن را از کار انداخته اند، که اگر به خوبی به آن پرداخته شود و تمام موارد مشخص شود کتاب قطوری خواهد شد که سبب حیرت خواهد بود.

عامل دیگر تفاسیر غلطی است که از قرآن شده، و به مرور این از آن نقل کرده و متاخران به نقل ار متقدمان ادامه داده اند و به تدریج قشر ضخیمی از خرافات به وجود آمده که مانع روشنگری قرآن گردیده است.

عامل دیگر تقدس بیجای اشخاص باطل پراکن و قرارگرفتن اقوال آنها در عرض و تراز قرآن است.

اگر در سخن سروش بنگریم دو عامل اصلی را تشخیص میدهیم :

1 - روایات حجیت خواب انبیاء (که هیچ مستند قرآنی ندارد)

2 - همترازی سخن مولوی با قرآن (که کثرت پرحجم نقل از او و استناد به او واضح است)

که البته نتیجه این دست به دست دادن این دو عامل به «خوابنامه پیامبر بودنِ قرآن» منجر شده است.

باز هم «سرمایه ما چیست؟»

در آیه 32 به دو نکته وراثتی که روی صفات و اعمال آدمی اثر مستقیم دارد اشاره فرموده و ما در «شرح مختصر» سوره عصر بحثی درباره اینکه «سرمایه ما چیست؟» کرده ایم و در اینجا نیز اضافه می کنیم که نکته لطیفی هست که توجه به آن برای همگان ضروری است.

آدمی سرمایه هائی دارد که خودش در تحصیل آنها نقشی نداشته، مثلاً اگر ما در مصر دوران فراعنه بدنیا آمده بودیم چه نوع ایمان و اعتقادی می داشتیم؟ و اگر در همان زمان جزء طبقه مسلط (جزء کارگزاران فراعنه) بودیم چه طرز تلقیی می داشتیم؟ و یا اگر جزء طبقه تحت تسلط (یعنی بردگان بنی اسرائیل) بودیم طرز فکر ما چه بود؟ یا اینکه فعلا، در همین قرن فعلی، اگر از پدر و مادر معتاد و فاسد و گناهکار بودیم چه؟ همه اینها در فکر و عمل شخص تأثیر دارد. لذا شخصی که از پدر و مادر مورد قبول، در خانواده ای متوسط، در جامعه ای بافرهنگ، و در زمان صلح، و امید به آینده، متولد شد، و متدین بود، و نمازی خواند و روزه ای گرفت، خود را بالاتر از کسی نداند که از این مواهب محروم بوده و چه بسا او، که آن مواهب را نداشته، در یک نقطه و در یک برهه، با یک عمل صحیح کوچکی بتواند میلیونها کیلومتر از او سبقت گیرد.

اینکه در این آیه فقط به دو عامل وراثتی (سرشت و رحم) اشاره نموده از باب مثال است نه اینکه موضوع فقط منحصر به آن دو عامل باشد.

 

ترجمه تفسیریِ آزاد

 

ای مردمِ مشرک معاصر نزول قرآن! آيا شما لات و عزّي (19) و آن سومي، منات را، که به الوهیت گرفته اید، ديده ايد؟ (20) آيا پسر که مطلوب تان است براي شما باشد و دختر که از نظر شما نامطلوب است براي خدا باشد و تازه الوهیت هم کند؟ (21) در اينصورت، تقسيم تان ناعادلانه است (22) آن نامهایی که روی بُت ها، که شما و پدران تان گذاشته اید، خداوند هيچ دليلي براي آن نفرستاده، و تو ای پیامبر! اینان غير از گمان و نيز آنچه را که دلشان را خوش مي آيد پيروي نمي کنند، علیرغم اینکه آن هدايت از جانب پروردگارشان بسويشان آمده است (23) آيا مگر انسان هر چه بخواهد باید همان شود؟ (24) در حاليكه این خداوند است که مالک آخرت و دنياست (25) و چه بسا فرشتگاني که در آسمانها هستند، شفاعت آنها سودي نميرساند، مگر پس از آنكه خداوند براي كسي كه بخواهد و بپسندد، اجازه شفاعت دهد (26) آنانکه به آخرت ايمان ندارند ملائکه را به نامهاي زنانه مينامند (27) و علمي به اين موضوع ندارند، و جز گمان را پيروي نمي کنند، و گمان هم بجاي حق فايده اي نميرساند (28) ای پیامبر! پس، از کساني که از ياد ما روي برميگردانند و جز زندگي دنيا را نميخواهند روي بگردان (29) علم و فهمشان همينقدر است. البته پروردگارت بهتر ميداند چه کسي از راه او منحرف شده و همو بهتر ميداند چه کسي هدايت يافته است (30) و آنچه در آسمانها و زمين هست مال خداست تا عمل آنان را که بد مي کنند جزا دهد و به آنانکه عمل نيکو انجام ميدهند پاداش نيکو دهد (31) همان کساني که از گناهان بزرگِ آبروريز دوري ميکنند - مگر گناهاني کوچک – که البته وسعت مغفرت پروردگارت زياد است. همو به وضعيت شما داناتر است، از همان وقتي که شما را از زمين بوجود آورد و هنگامي که جنين هائي در شکم هاي مادرانتان بوديد وضعتان را ميداند، پس خود را نستائيد زيرا او بهتر ميداند چه کسي با تقواتر است (32)

 

فایل ها برای دانلود

دی ان ان