X

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ ﴿83﴾ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿84﴾ ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿85﴾ أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿86﴾ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقاً تَقْتُلُونَ ﴿87﴾ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَّا يُؤْمِنُونَ ﴿88﴾ وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿89﴾ بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُواْ بِمَا أنَزَلَ اللّهُ بَغْياً أَن يُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ فَبَآؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ ﴿90﴾ وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرونَ بِمَا وَرَاءهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِيَاء اللّهِ مِن قَبْلُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿91﴾ وَلَقَدْ جَاءكُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿92﴾ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ ﴿93﴾ قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿94﴾ وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمينَ ﴿95﴾ وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿96﴾ قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿97﴾ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّلّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ ﴿98﴾ وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ ﴿99﴾ أَوَكُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْداً نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِّنْهُم بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿100﴾ وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ كِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿101﴾


وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴿102﴾ وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّه خَيْرٌ لَّوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴿103﴾

 

ای یهودیان! بياد آريد که پيمان بني اسرائيل را گرفتيم که جز خداوند را عبادت نکنيد و به والدين و نزديکان و يتيم ها و بيچارگان نيکي کنيد و به مردم سخن نيکو گوئيد و نماز بپاداريد و زکات دهيد . آنگاه غير از کمي از شما به آن پشت کرديد و روگردان بوديد (83) و هنگاميکه پيمان شما را گرفتيم که خونهايتان را نريزيد و خودهاتان را از شهرهاتان بيرون نکنيد ، شما هم اقرار کرديد و شهادت داديد (84) آنگاه اين خودتان بوديد که خودهاتان را مي كشتيد وعده اي را از شهرهاتان بيرون مي كرديد و بر ضد آنها به گناه و تجاوز همپشتي مي نموديد و اگر بصورت اسير بسويتان مي آمدند فديه ميداديد در حاليکه اساسا اخراج آنها بر شما حرام بود . آيا به قسمتي از کتاب ايمان مي آوريد و به قسمتي کفر ميورزيد؟ پس جزاي کسي که چنين کند چيست جز خواريي در زندگي دنيا و اينکه روز قيامت به شديدترين عذاب معذب شود و خداوند از آنچه مي کنيد غافل نيست (85) آنها کساني هستند که آخرت شان را به دنیا فروختند ، پس عذاب آنها تخفيف نخواهد يافت و ياريي نخواهند شد (86) و البته به موسي آن کتاب را داديم و پس از او نيز پيامبران ديگر را فرستاديم و به عيسي نيز دلايل روشن داديم و او را بوسيله روح القدس تقويت کرديم . پس چرا هر وقت رسولي بسويتان آمد که خوشتان نيامد عده اي را تکذيب وعده اي را کشتيد؟ (87) ای پیامبر! این یهودیان میگویند دلهاي ما در غلاف است. بلكه خداوند بسبب کفرشان لعنتشان نموده و مومنان آنها چقدر کم است (88) و هنگاميکه کتابي از جانب خداوند بسويشان آمد که تصديق کننده كتابشان بود ، و قبلا هم بعلت مژده آمدن پيامبر نسبت به کافران در طلب پيروزي بودند ، اما بمحض آمدن همان چيزي که مي شناختندش به آن کفر ورزيدند ، و لعنت خدا برکافران باد (89) خود را به بد چيزي فروختند که از روي ظلم به آنچه خدا فرستاده کفر ورزيدند . آنهم به اين خاطر که خداوند فضل خويش به هر کس از بندگانش که لایق است داده. و سزاوار غضبي بر غضب ديگري شدند و کافران عذابي خفت بار دارند (90) و هنگامي که به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل کرده ايمان بياوريد ميگويند ما به آنچه برخود مان نازل شده ايمان داريم و به غير از آن کفر ميورزند در حاليکه آن حق است و تصديق کننده چيزي است که با آنان است . بگو پس چرا قبلا پيامبران خدا را مي کشتيد اگر مومن ميباشيد (91) و موسي هم با دلايل روشن بسويتان آمد آنگاه شما گوساله را پس از او به پرستش برگرفتيد و ظالم بوديد (92) و هنگاميکه از شما پيمان گرفتيم و کوه طور را بالاي سر شما بلند کرديم ، و گفتيم با قوت بگيريد آنچه را که به شما داده ايم و بشنويد ، به زبان گفتند شنيديم و به دل گفتند نافرماني کرديم و علاقه به آن گوساله در دلهاشان به سبب کفرشان نوشانده شد. بگو چه بد است آن چيزي که ايمان شما به آن فرمان ميدهد اگر مومن هستيد (93) بگو اگر جهان آخرت نزد خدا فقط مخصوص شماست پس آرزوي مرگ کنيد اگر راست ميگوئيد (94) و هرگز آنرا بسبب آنچه از پيش فرستاده اند آرزو نخواهند کرد و خداوند به حال ظالمان آگاه است (95) و آنها را حريص ترين مردم نسبت به زندگي خواهي يافت و عده اي از مشرکان نيز همينطورند. هر يک از آنها آرزو دارد که کاش هزار سال عمر کند و با آن كه آن عمر هم برطرف کننده عذاب از آن ها نخواهد بود و خداوند به آنچه مي کنند بيناست (96) ای پیامبر! بگو هر کس که دشمن جبرئيل باشد توجه کند که او آن قرآن را به فرمان خدا بر دلت نازل مي کند که تصديق کننده کتاب هاي قبلي ، و هدايت و مژده اي براي مومنان است (97) هر کس که دشمن خداوند و ملائکه اش و فرستادگانش و جبرئيل و ميکائيل باشد ، خداوند هم دشمن کافران است (98) و بسوي تو آياتي داراي دليل هاي روشن نازل کرديم که جز گناهکاران به آن کافر نميشوند (99) چرا هر گاه عهدي بستند عده اي از آنها آن را شكستند؟ بلکه اکثرشان ايمان ندارند (100) و هنگامي که فرستاده اي از جانب خدا بسويشان آمد که تصديق کننده چيزي است که با آنهاست عده اي از اهل کتاب ، کتاب خدا را پشت سرشان انداختند که گوئي که اصلا چيزي نميدانند (101) و به آنچه که شيطان ها در فرمانروائي سليمان خواندند علاقه نشان دادند، و البته سليمان کافر نبود وليکن آن شيطان ها كافر بودن ، و به مردم جادو ياد ميدادند و نيز آنچه را که بر آن دو فرشته در بابل نازل شده بود که اسم آنها هاروت و ماروت بود به مردم ياد ميدادند و هاروت و ماروت آن چيزها را به مردم ياد نميدادند مگر اينکه ميگفتند ما وسيله امتحان هستيم پس مبادا کافر شويد، اما مردم از آنها چيزهائي را ياد ميگرفتند که بوسيله آنها بين مرد و همسرش جدائي مي افتاد و - البته آنها جز به اذن خدا به کسي ضرري نميرساند- و نيز از آنها چيزهائي ياد ميگرفتند که برايشان ضرر داشت و نفعي نداشت در حاليکه ميدانستند کسي که آن را جذب کند در آخرت بهره اي نخواهد داشت و چه بداست چيزي که خود را به آن فروختند اگر بدانند (102) و اگر ايمان مي آوردند و تقوا پيشه ميکردند پاداشي از جانب خدا برايشان بهتر بود اگر ميدانستند (103)

قبلی:  سوره بقره سوره بقره
بعدی:  سوره بقره سوره بقره
Print
8 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف

درس: ساختن ثبوتي فرد و خانواده از طريق احکام صادره و ساختن سلبي آنان از طريق برحذر داشتن از الگوهاي بد (يهوديان و غيره).

درب : نکوهش يهوديان براي نافرماني هاي مکررشان، کفرشان، تکذيب پيامبران، خود را تافته جدا بافته دانستن و...

2 از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 می فرماید :   ای پیامبر! بیشترین مشکل تو در شرایط جدید منافقان هستند . اینک در موقعیتی متفــاوت ازگذشته هستی ، و هم مشکلاتت ، وهم وظایفت ، سنگین تر از گذشته است (زیرا علاوه بر کفار ومومنان که قبلا هم بودند ، اینک منافقان به مشکلاتش اضافه شده وامور حکومتی به وظایفش)

در پاراگراف 2 می فرماید : ای مردم به خداوند خالقتان ایمان بیاورید و اگر در رسالت پیامبرتان شکی دارید سوره­ای مانند یکی از سوره­های قرآن به وجود آورید ، و در صورت ایمان و عمل صالح از اهل بهشت خواهید بود و مؤمنان و فاسقان در مقابل آیات الهی رفتارهای متضاد نشان می­دهند در حالی که بهتر است فاسقان به اینهمه آیات واضح توجه کرده و به خداوند کفر نورزند .

در پاراگراف 3 می فرماید : ای انسان ها قدرخویش بدانیدکه برای خلیفگی خداوند افریده شدید واین موقعیت درگرو ایمان وپیرویِ هدایتهای الهی است .

در پاراگراف 4 می فرماید : ای مسلمانان ! بنی اسرائیل که به رهبری موسی(ع) ازسلطه فرعونیان رهائی یافتند بجای رفتارهای شاکرانه و متواضعانه و منقادانه ، رفتارهای ناپسندی ازقــبیل نافرمانی وکفر وشرک وغیره وغیره درپیش گرفتند . مبادا شما مانند آنان کنید .

در پاراگراف 5 می فرماید : ای مسلمانان! مبادا دو کلمه شهادتین که بر زبان آورده اید خیلی غرور برتان دارد ، خداوند به گرایش حقیقی اهمیت میدهد ، از هرکس با هر دینی که باشد .

در پاراگراف قبل و این پاراگراف به نکوهش یهودیان ادامه میدهد .

 

 

3 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

در پاراگراف های پیشین برخی از بدرفتاری های یهودیان را برشمرده بود و اینک ادامه آن :

زیر پا گذاردن میثاق الهی در باره اطاعت نکردن غیر خدا ، احسان به والدین و نردیکان و ایتام و فقراء ، و خوش معاشرتی ، و برپا داشتن نماز ، و پرداخت زکات ، و احتراز از خونریزی ، و احتراز از اخراج همانندان خویش از دیارشان ، و عمل به قسمتی از کتاب (تورات) و بی توجهی به قسمت های دیگر (آیات 83 تا 86)

گردن فرازی در مقابل پیامبران و تکذیب برخی و کشتن برخی دیگر (آیه 87)

کفر (آیه 88)

کفر ، به خصوص در مورد پیامبر اسلام که قبل از ظهورش بشارت ظهورش را میدادند و مخالفان خویش را تهدید میکردند که پس از ظهور او بوسیله او برشما غلبه خواهیم کرد (آیه 80)

 اشاعه این عقیده که در آخرت فقط ما (یهودیان) اهل نجات می باشیم (آیه 94) دشمنی با خدا و ملائکه و پیامبران و جبرئیل (آیه 99)

 پیروی از ساحران و یادگرفتن سحر در حالیکه میدانستند با این کار آخرتشان نابود میشود (آیه های 102 و 103)

4 کلیدهای تفسیری

آیه 102 ، (همان آیه بلند هاروت وماروت) اساسا پرانتزی است . دلیلش هم اینکــه اگرچشم خویش برآن ببندیم وقبل وبعد آن را به هم وصل کنیم خواهیم دید روال سخن صاف ویکدست است .

اما ببینید مفسران ارجمند سابق راجع به آن چه ها گفته اند !

به قول مرحوم علامه در المیزان آیه مذکور ظرفیت حمل 1.260.000 معنی را دارد. (علاقمندان به ذیل همان آیه در آن تفسیر مراجعه فرمایند) حالا اگر کسی بگوید خود این آیه (با آن پتانسیل عظیم حمل معانی­اش) یک آیه کاملاً فرعی (و به اصطلاح پرانتزی) است و اگر کسی نه تنها 1.260.000 معنی آن را، بلکه حتی اگر یکی از معانی آن را هم درک نکرد، در صورتیکه خط اصلی سخن از دستش در نرفته باشد، چیز زیادی را از دست نداده، چه واکنشی خواهید داشت؟

حقیقت این است که همینطور هم هست و آیه مذکور با آن ظرفیت کم­نظیرش کاملاً فرعی است .

5 زاویه با تفاسیر رایج

در ابتدا از شما دعوت میکنیم متن زیر را که آیاتی از سوره بقره است چند بار بخوانید تا در ذهن تان نقش ببندد :

 

و هنگامي که فرستاده اي از جانب خدا بسويشان آمد که تصديق کننده چيزيست که با آنهاست عده اي از اهل کتاب ، کتاب خدا را پشت سرشان انداختند که گوئي که اصلا چيزي نميدانند (101) و آنچه را که شيطان ها در فرمانروائي سليمان خواندند پیروی کردند و سليمان کافر نبود وليکن آن شيطان ها كافر بودند ، و به مردم جادو ياد ميدادند ، و نيز آنچه را که بر آن دو فرشته در بابِل نازل شده بود که اسم آنها هاروت و ماروت بود (به مردم ياد ميدادند) (هاروت و ماروت) آن چيزها را به مردم ياد نميدادند مگر اينکه ميگفتند ما وسيله امتحان هستيم پس مبادا کافر شوي ، اما (مردم) از آنها چيزهائي را ياد ميگرفتند که بوسيله آنها بين مرد و همسرش جدائي مي افتاد و - البته آنها جز به اذن خدا به کسي ضرري نميرساند- و نيز از آنها چيزهائي ياد ميگرفتند که برايشان ضرر داشت و نفعي نداشت در حاليکه ميدانستند که کسي که آن را جذب کند در آخرت بهره اي نخواهد داشت ، و چه بداست چيزي که خود را به آن فروختند اگر بدانند (102) و اگر ايمان مي آوردند و تقوا پيشه ميکردند پاداشي که از جانب خداست برايشان بهتر بود اگر ميدانستند (103)

 

اینک که متن فوق را خوانده اید حتما مطالبی دستگیرتان شده است ، اما از شما دعوت میکنیم اینک همان متن را که مطالب فرعی را از مطالب اصلی – با توجه به درجه فرعی بودن -  با {  } و {{  }} و {{{   }}} متمایز کرده ایم مجددا بخوانید ،

 

و هنگامي که فرستاده اي از جانب خدا بسويشان آمد که تصديق کننده چيزيست که با آنهاست عده اي از اهل کتاب ، کتاب خدا را پشت سرشان انداختند که گوئي که اصلا چيزي نميدانند (101) و آنچه را که شيطان ها در فرمانروائي سليمان خواندند پیروی کردند {و سليمان کافر نبود وليکن آن شيطان ها كافر بودند} {{و به مردم جادو ياد ميدادند}} {{{و نيز آنچه را که بر آن دو فرشته در بابِل نازل شده بود که اسم آنها هاروت و ماروت بود (به مردم ياد ميدادند) (هاروت و ماروت) آن چيزها را به مردم ياد نميدادند مگر اينکه ميگفتند ما وسيله امتحان هستيم پس مبادا کافر شويد}}} {{{{اما (مردم) از آنها چيزهائي را ياد ميگرفتند که بوسيله آنها بين مرد و همسرش جدائي مي افتاد و - البته آنها جز به اذن خدا به کسي ضرري نميرساند- و نيز از آنها چيزهائي ياد ميگرفتند که برايشان ضرر داشت و نفعي نداشت در حاليکه ميدانستند که کسي که آن را جذب کند در آخرت بهره اي نخواهد داشت}}}} و چه بداست چيزي که خود را به آن فروختند اگر بدانند (102) و اگر ايمان مي آوردند و تقوا پيشه ميکردند پاداشي که از جانب خداست برايشان بهتر بود اگر ميدانستند (103)

 

آیا اینک مطلب را بهتر (و حتی خیلی بهتر) درک میکنید؟

بله ، همینطور است ، و این (بهتر فهمیدن) ، نتیجهء تشخیصِ مواردِ فرعی نسبت به اصلی ، و یکی از کلیدهای مهم تفسیری است .

البته میشد بازهم به فرعی و اصلی –  تا رسیدن به جزء لا یتجزی – ادامه داد ، اما لازم نبود  و همین مقدار هم مقصود را می رساند .

 

اینک از شما دعوت میشود متن زیر را بخوانید :

 

و هنگامي که فرستاده اي از جانب خدا بسويشان آمد که تصديق کننده چيزيست که با آنهاست عده اي از اهل کتاب ، کتاب خدا را پشت سرشان انداختند که گوئي که اصلا چيزي نميدانند (101) و آنچه را که شيطان ها در فرمانروائي سليمان خواندند پیروی کردند و سليمان کافر نبود وليکن آن شيطان ها كافر بودند ، و به مردم جادو ياد ميدادند ، و نيز آنچه را که بر آن دو فرشته در بابل نازل شده بود که اسم آنها هاروت و ماروت بود (به مردم ياد ميدادند) (هاروت و ماروت)آن چيزها را به مردم ياد نميدادند مگر اينکه ميگفتند ما وسيله امتحان هستيم پس مبادا کافر شوي ، اما (مردم) از آنها چيزهائي را ياد ميگرفتند که بوسيله آنها بين مرد و همسرش جدائي مي افتاد و - البته آنها جز به اذن خدا به کسي ضرري نميرساند- و نيز از آنها چيزهائي ياد ميگرفتند که برايشان ضرر داشت و نفعي نداشت در حاليکه ميدانستند که کسي که آن را جذب کند در آخرت بهره اي نخواهد داشت ، و چه بداست چيزي که خود را به آن فروختند اگر بدانند (102) و اگر ايمان مي آوردند و تقوا پيشه ميکردند پاداشي که از جانب خداست برايشان بهتر بود اگر ميدانستند (103)

 

بله ! درست فهمیدید ! کلّ آیه 102 نسبت به آیه های قبل و بعد خویش حالت «پرانتزی» دارد و جزء «خط اصلی» مطلب نیست . خط اصلی مطلب همان است که در آیه های 101 و 103 می بینید .

البته در اینجا باید فرق مطالب «فرعی» را با «پرانتزی» بگوئیم : مطالبِ فرعی وابستهء مطالب اصلی هستند ، اما مطالب پرانتزی نسبتا مستقل اند و راه تشخیص آنها این است که اگر قبل و بعدِ آنها را به یگدیکر وصل کنیم در روال سخن سکته ای حادث نمیشود .

در نمونه فوق ، کلّ آیه 102، پرانتزی است ، ودر داخل خویش مطالبِ فرعی {  } و فرعی در فرعی {{   }} ، و فرعی در فرعی در فرعی {{{   }}} و . . . . دارد .

 

این موضوع – یعنی تشخیص دادن مطالب اصلی از فرعی – یکی از کلید های بسیار مهم فهم کلام وحی است و چه بسیار مفسران عالیقدری که به علت توجه نکردن به این کلید تفسیری (و اصلی گرفتن مطالب فرعی) در درک مطلب به خطا افتادند و فرمایشاتی فرمودند که .....

6 - آیات برجسته این پاراگراف

آیه های 102 و 103 (هاروت و ماروت) بسیار مشهور است و هم مورد اقبال هنرمندان واقع شده و هم اهل منبر آن را با آب و تاب و معمولا با روایات اسرائیلی شرح میدهند و از این لحاظ برجستگی دارد.

7 - آیات مشکل

مفسران در موضوع آیه های 1و2 و 103 اقوال عجیب و غریب و بهضا متخالف و متضادی گفته اند که از این لحاظ در زمره آیت مشکل قرار میگیرند.

ما نیز تفسیری از آن در ذیل ارائه کرده ایم.

8 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیه 86 از آنجا که «قیامتی» است، کلا بالاتر از ذهنیات هر بنی بشری است، و طبعا در مورد مخاطبان اولیه نیز همچنین.

همچنین است آیه 90.

آیه 93 از این لحاظ که به اقوامِ درگذشته اشاره دارد، از آنجا که علم باستان شناسی هنوز در مراحل ابتدائی است، و جزئیاتی از زندگی آنان در دست نیست، بالاتر از ذهنیات ما میباشد، چه رسد به عرب 1400 سال قبل.

همچنین است آیه های 102 و 103

آیه های 97 و 98 از این لحاظ که به مخلوقاتی اشاره کرده که حتی مانیز به آنها دسترسی نیافته و ذهنیتی از آنها نداریم، بالاتر از ذهنیات ما و طبعا مخاطبان اولیه نیز، هست.

             9 کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

غیر از آیه های 92 و 93 و 99 ، بقیه آیات این پاراگراف «برای اولین بار» است.

شرح مختصر

قضیه «هاروت» و «ماروت» و حواشی آن

آیه 102 علیرغم بلند بودن متن آن و معانی متنوعی که مفسران ارجمند کرده­اند واضح است و خلاصه­اش این است که آنها علیرغم اینکه به آنان تذکر داده می­شد که اگر دنبال جادوگری بروند در آخرت چیزی نخواهند داشت، باز هم دنبال جادوگری می­رفتند، و آخرتِ خویش را از دست می­دادند.

البته معلوم است که این کار فقط می­تواند کار کسانی باشــد که به آخــرت چنــدان اعتقادی ندارند.

با وجود این در آیه مذکور نکاتی هست که بهتر است شرح شود. مثلاً:

1- آنچه که شیطان­ها بر فرمانروائی سلیمان خواندند.

2- سلیمان کافر نبود ولیکن شیطان­ها کفر ورزیدند.

3- شیطان­ها به مردم جادو یاد می­دادند.

4- شیطان­ها به مردم آنچه را که بر آن دو فرشته در بابِل نازل شده بود یاد می­دادند.

5- اسم آن دو فرشته هاروت و ماروت بود.

6- هاروت و ماروت چیزی به مردم یاد نمی­دادند مگر اینکه قبلاً می­گفتند ما وسیله امتحانیم مبادا کافر شوی.

7- در تعلیمات هاروت و ماروت چیزهائی بود که بوسیلۀ آن بین مرد و زنش جدائی می­افتاد.

8- در تعلیمات هاروت و ماروت هر چه بود، جز به اذن خدا اثر نمی­کرد.

9- مردم از آنها چیزهائی یاد می­گرفتند که برایشان ضرر داشت و نفعی نداشت.

10- مردم ضمن یاد گرفتن آن چیزها می­دانستند که جذب آنها سبب نابودی آخرتشان می­شود.

از ترکیب موارد 1 و 2 معلوم می­شود پس از اینکه سلیمان مُرد شیاطین بر سلطنت او وِردها و طلسم­هائی خواندند و از همینجا معلوم می­شود که سلیمان در زمان حیاتش شیاطین را (یا بعضی از شیاطین را – یا قدرت شیطنت شیاطین را) در بند کرده بود.

شیاطین مذکور دو کار می­کردند:

1- بر حکومت سلیمان چیزهائی خواندند (مثلاً طلسم و ...)،

2- به مردم دو چیز یاد می­دادند: (الف: جادو، ب: تعلیمات هاروت و ماروت را)

از اینجا معلوم می­شود جادو، واقعیت دارد و یکی از عوامل و عناصر این جهان است و دارای اثر است و ریشه­اش در تعالیم و عمل شیطان است. ولی همین جادو که واقعی هم هست و اثر هم دارد، مانند هر چیز دیگر اگر خدا بخواهد اثر می­کند. یعنی توکل به خدا اثرش از جادو بالاتر است. چیز دیگری که از اینجا معلوم می­شود این است که پیامبران از شیاطین قوی­ترند.

چیز دیگری که فهمیده می­شود این است که بتدریج در اثر سوء اختیار مردم و فروش آخرت خویش به قیمت یاد گرفتن جادو و تعالیم هاروت و ماروت، عده­ای جادوگر انسانی هم پیدا شدند.

بنابراین اصل وجود جادو و جادوگری قبول است اما اینهمه کسانی که ادعای آن را دارند و مدرسه­ای (مانند مدرسه هری­پاتر) که بیایند در آن درسش را بدهند و فارغ­التحصیلان آن در اینجا و آنجا پراکنده باشند و داخل زندگی مردم پخش باشند، اینها تخیلات و آرزوهاست مانند سایر تخیلات و آرزوهائی که در فیلم­هائی مانند مرد شش میلیون دلاری و ماسک و کارآگاه گجت و کتابهائی مانند نوشته­های کارلوس کاستاندا و شخصیت­های خیالی مانند دون خوان و امثال او و فیلمهای سرخ­پوستی (که در یکی از آنها، پدربزرگ آن شخص همه چیزهائی را که قرار بود اتفاق بیفتد در خواب برای او می­گفت) می­بینیم.

همچنین از آن باطل­تر عقیده به این است که روح هر کس پس از مرگ او می­تواند در زندگی مردم رفت و آمد و دخل و تصرف فیزیکی داشته باشد و  اشیائی را جابجا کند و افکاری را القاء کند و کسی را بکشد یا زخمی کند یا بر عکس زخمیی را مداوا کند و که اینها یکی از اصول فرهنگ اروپائی است و باطل و بی­اصل است و در قرآن کوچکترین دلیلی بر آن نیست.

بله. راجع به جادو، دلیل قرآنی داریم. گرچه اتفاقی که در قضیه اژدهای موسی افتاد طرف­های مقابل او جادوگر نبودند بلکه شعبده­باز بودند و چنان می­کردند که بنظر بیاید آن چیزهائی که می­اندازند مار و افعی است نه اینکه چوبها و طنابهائی که می­انداختند واقعاً مار و افعی باشد و قرآن درباره کار آنها می­گوید «یُخّیلُ» (چنین به خیال می­رسید) که «انّه تسعی» (= که آن جنبش دارد) یعنی واقعاً جنبشِ خود جوش نداشته بلکه آنها شعبده­باز بودند و کارهائی می­کردند که چنین بنظر بیاید که جنبش دارد و بین بودن و بنظر آمدن فرق زیادیست.

اما تاریخ واقعی سحر و جادو را باید پس از سلیمان بدانیم که جادو وارد زندگی شد به ترتیبی که فوقاً بعرضتان رسید.

در همینجا باید گفت موضوع مرتاضان را هم باید از جادوگران جدا کرد زیرا مرتاضان در اثر سختی زیاد و تمرین­های سخت و ریاضت­های غیرقابل تحمل یک قدرت­های جسمی و روحیی پیدا می­کنند که آنها را قادر به انجام کارهائی می­کند که افراد معمولی نمی­توانند.

آیا این فیلم­های «مردان قوی» را دیده­اید که مثلاً کسی از حرکت کامیون جلوگیری می­کند؟ این قابل فهم است. بسیاری هستند که اگر آن تمرین­های ورزشی را بکنند، آنقدر زورمند می­شوند که بتوانند آن کار را بکنند. موضوع مرتاضان هم شبیه آنها است. آنها تمرین­های از نوع دیگری می­کنند و به نتایج دیگری می­رسند و اگر کسان دیگری هم همان تمرینات آنها را بکنند، موفق به انجام همان کارهائی خواهند شد که آنها می­کنند. و آنچه عرض کردیم اصول و کلیات این چیزها بود و برای رعایت اختصار از شرح بیشتر چشم پوشیده و تفصیل آن را به خوانند فرهیخته وا می­گذاریم.

رفتار دو گانه یهودیان

در آیه 89 «نسبت به کافران در طلب پیروزی بودند» به این معنی است که یهودیان وقتی که با همسایگانشان مشکلی پیدا می­کردند برای آنها چنین خط و نشان می­کشیدند که هم اکنون در مکه پیغمبری ظهور کرده، و در تورات هم با اسم و رسم معرفی شده، او به اینجا می­آید و ما با او متحد می­شویم و پدر شما کافران را در می­آوریم و غیره اما وقتیکه پیامبر(ص) به مدینه آمد در سه جنگ بزرگ با او درگیر شدند و غیر از جنگها هم هر روز آزار و توطئه­ای داشتند.

جمع بندی و تفسیر

و بياد آريد که پيمان بني اسرائيل را گرفتيم که جز خداوند را عبادت نکنيد و به والدين و نزديکان و يتيم ها و بيچارگان نيکي کنيد و به مردم سخن نيکو گوئيد و نماز بپاداريد و زکات دهيد . آنگاه غير از کمي از شما به آن پشت کرديد و روگردان بوديد (83) و هنگاميکه پيمان شما را گرفتيم که خونهايتان را نريزيد و خودهاتان را از شهرهاتان بيرون نکنيد ، شما هم اقرار کرديد و شهادت داديد (84) آنگاه اين خودتان بوديد که خودهاتان را مي كشتيد وعده اي را از شهرهاتان بيرون مي كرديد و بر ضد آنها به گناه و تجاوز همپشتي مي نموديد و اگر بصورت اسير بسويتان مي آمدند فديه ميداديد در حاليکه اساسا اخراج آنها بر شما حرام بود . آيا به قسمتي از کتاب ايمان مي آوريد و به قسمتي کفر ميورزيد؟ پس جزاي کسي که چنين کند چيست جز خواريي در زندگي دنيا و اينکه روز قيامت به شديدترين عذاب تحويل شود و خداوند از آنچه مي کنيد غافل نيست (85) آنها کساني هستند که زندگي دنيا را به قيمت آخرت خريدند ، پس عذاب آنها تخفيف نخواهد يافت و ياريي نخواهند شد (86) و البته به موسي آن کتاب را داديم و پس از او نيز پيامبران ديگر فرستاديم و به عيسي نيز دلايل روشن داديم و او را بوسيله روح القدس تقويت کرديم . پس چرا هر وقت رسولي بسويتان آمد که خوشتان نيامد عده اي را تکذيب وعده اي را کشتيد؟ (87) و گفتند دلهاي ما در غلاف است. بلكه خداوند بسبب کفرشان لعنتشان نموده و مومنان آنها چقدر کم است (88) و هنگاميکه کتابي از جانب خداوند بسويشان آمد که تصديق کننده كتابشان بود ، و قبلا هم (بعلت مژده آمدن پيامبر) نسبت به کافران در طلب پيروزي بودند ، اما بمحض آمدن همان چيزي که مي شناختندش به آن کفر ورزيدند ، و لعنت خدا برکافران باد (89) خود را به بد چيزي فروختند که از روي ظلم به آنچه خدا فرستاده کفر ورزيدند . آنهم به اين خاطر که خداوند فضل خويش به هر کس از بندگانش که خواهد داده. و سزاوار غضبي بر غضب ديگري شدند و کافران عذابي خفت بار دارند (90) و هنگامي که به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل کرده ايمان بياوريد ميگويند ما به آنچه برخود مان نازل شده ايمان داريم و به غير از آن کفر ميورزند در حاليکه آن حق است و تصديق کننده چيزيست که با آنان است . بگو پس چرا قبلا پيامبران خدا را مي کشتيد اگر مومن ميباشيد (91) و موسي هم با دلايل روشن بسويتان آمد آنگاه شما گوساله را پس از او (به پرستش) برگرفتيد و ظالم بوديد (92) و هنگاميکه از شما پيمان گرفتيم و (کوه) طور را بالاي (سر) شما بلند کرديم ، (و گفتيم) با قوت بگيريد آنچه را که به شما داده ايم و بشنويد ، (به زبان) گفتند شنيديم و (به دل گفتند) نافرماني کرديم و (علاقه) گوساله در دلهاشان به سبب کفرشان نوشانده شد. بگو چه بد است آن چيزي که ايمان شما به آن فرمان ميدهد اگر مومن هستيد (93) بگو اگر جهان آخرت نزد خدا فقط مخصوص شماست پس آرزوي مرگ کنيد اگر راست ميگوئيد (94) و هرگز آنرا بسبب آنچه از پيش فرستاده اند آرزو نخواهند کرد و خداوند به حال ظالمان آگاه است (95) و آنها را حريص ترين مردم نسبت به زندگي خواهي يافت و عده اي از مشرکان نيز (همينطورند). هر يک از آنها آرزو دارد که کاش هزار سال عمر کند و با آن كه آن (عمر) هم برطرف کننده عذاب از آن ها نخواهد بود و خداوند به آنچه مي کنند بيناست (96) بگو هر کس که دشمن جبرئيل باشد (توجه کند که) او آن (قرآن) را به فرمان خدا بر دلت نازل مي کند که تصديق کننده (کتاب هاي) قبلي ، و هدايت و مژده اي براي مومنان است (97) هر کس که دشمن خداوند و ملائکه اش و فرستادگانش و جبرئيل و ميکائيل باشد ، خداوند هم دشمن کافران است (98) و بسوي تو آياتي داراي دليل هاي روشن نازل کرديم که جز گناهکاران به آن کافر نميشوند (99) چرا هر گاه عهدي بستند عده اي از آنها آن را شكستند؟ بلکه اکثرشان ايمان ندارند (100) و هنگامي که فرستاده اي از جانب خدا بسويشان آمد که تصديق کننده چيزي است که با آنهاست عده اي از اهل کتاب ، کتاب خدا را پشت سرشان انداختند که گوئي که اصلا چيزي نميدانند (101) {و آنچه را که شيطان ها در فرمانروائي سليمان خواندند، {{و سليمان کافر نبود وليکن آن شيطان ها كافر بودند}}{{{ و به مردم جادو ياد ميدادند و نيز آنچه را که بر آن دو فرشته در بابل نازل شده بود که اسم آنها هاروت و ماروت بود به مردم ياد ميدادند}}}(هاروت و ماروت)آن چيزها را به مردم ياد نميدادند مگر اينکه ميگفتند ما وسيله امتحان هستيم پس مبادا کافر شوي، {{{{اما (مردم) از آنها چيزهائي را ياد ميگرفتند که بوسيله آنها بين مرد و همسرش جدائي مي افتاد و - البته آنها جز به اذن خدا به کسي ضرري نميرساند- و نيز از آنها چيزهائي ياد ميگرفتند که برايشان ضرر داشت و نفعي نداشت در حاليکه ميدانستند کسي که آن را جذب کند در آخرت بهره اي نخواهد داشت}}}} و چه بداست چيزي که خود را به آن فروختند اگر بدانند}(102) و اگر ايمان مي آوردند و تقوا پيشه ميکردند پاداشي از جانب خدا برايشان بهتر بود اگر ميدانستند.(103)

دی ان ان