X

وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿15﴾ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿16﴾ وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿17﴾ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿18﴾ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ﴿19﴾ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ﴿20﴾ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿21﴾ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿22﴾ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿23﴾ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿24﴾ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿25﴾ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿26﴾ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿27﴾ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿28﴾ قَالَتْ يَا أَيُّهَا المَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿29﴾ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿30﴾ أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿31﴾ قَالَتْ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ ﴿32﴾ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿33﴾ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿34﴾ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿35﴾ فَلَمَّا جَاء سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿36﴾ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿37﴾ قَالَ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿38﴾ قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿39﴾ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿40﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿41﴾ فَلَمَّا جَاءتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿42﴾ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿43﴾ قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿44﴾


و البته به داوود و سليمان علوم مهمی داديم و آنها گفتند سپاس خدای را که بر عده زيادي از بندگان مومنش برتريمان داد (15) و سليمان وارث داوود شد و گفت اي مردم زبان پرندگان به ما آموخته شده و از هر چيزي بما داده شده ، البته اين همان فضل آشکار است (16)  لشکريان سليمان اعم از جن و انس و پرندگان بر او گرد آمدند ، آنگاه بهم پيوستند (17) تا اينکه به بيابان مورچگان رسيدند ، مورچه اي گفت اي مورچگان داخل مسکن هاي خود شويد تا سليمان و لشکريانش در حاليکه متوجه نيستند لِه تان نکنند  (18) پس او از گفته اش به تبسمی خندیده و گفت پروردگارا روزيم کن که شکر نعمتي را که بمن و پدرم داده اي بجا آورده و عمل صالحي که بپسندي بعمل آورم و از روي رحمتت مرا در زمره بندگان صالحت درآور (19) و جوياي پرندگان شد و گفت چه ام شده که هدهد را نمي بينم يا اينکه از غايبان است؟ (20) او را به شدت عذاب خواهم کرد يا سرش را خواهم بريد مگر اينکه برايم دليلي آشکار بياورد (21) چيزي نگذشت که هدهد آمد و گفت چيزي فهميدم که تو متوجه نشدي و از سباء خبري يقيني برايت آورده ام (22) ديدم زني پادشاهشان است و از همه چيز به او داده شده و تخت بزرگي داشت (23) ديدم او و قومش آفتاب را بجای خدا سجده مي کنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراست و آنها را از راه راست بازداشت و آنها هدايت يافته نيستند (24) مگر اینکه براي خداوندی سجده كنند که هر نهاني را در آسمانها و زمين بيرون مي آورد و آنچه را که پنهان ميکنيد يا آشکار مي کنيد ميداند (25) همان خداوندی که خدائي جز او نيست ، که پروردگار آن عرش عظيم است (26) گفت بزودي مي فهميم که راست ميگويي يا از دروغگوياني  (27) با اين نامه ام برو و آنرا بسويشان بيانداز سپس از آنها دور شو و بنگر چه ميکنند (28) آن زن گفت اي بزرگان! نامه اي گرامي بسويم افتاده است (29) که از سليمان است و بنام خداوند بخشنده مهربان است (30) که بر من بزرگي مکنيد و تسليمم شويد (31) آنگاه گفت اي بزرگان نظرتان را درباره کارم بگوئيد ، که من هيچ کاري را به تصمیم نرسانده ام مگر اينکه شما شاهد بوده ايد (32) گفتند ما نيرومنديم و نيرويمان هم سخت است و فرمان دادن از توست . ببين چه فرمان ميدهي (33) گفت پادشاهان وقتي که داخل شهري ميشوند آن را خراب و بزرگانش را ذليل میکنند و روش شان چنين است (34) و من هديه اي بسويشان ميفرستم و بررسي مي کنم که فرستادگان با چه برميگردند (35) پس هنگاميکه هديه نزد سليمان آمد گفت آيا بمن کمک مالي ميدهيد؟ آنچه خداوند بمن داده از آنچه به شما داده بهتر است . بلکه شما از هديه خودتان دلخوشيد (36) و به آن فرستاده گفت برگرد بسويشان . پس البته با سپاهياني بسويشان خواهيم آمد که تحملش نيارند و حتمأ آنها را ذليلانه از آن شهر اخراج خواهم کرد در حاليکه سرافکنده باشند (37) آنگاه سلیمان رو به درباریان خویش گفت اي بزرگان! کدامتان تخت او را برايم مي آوريد قبل از اينکه بحالت تسليم نزد من آيند؟ (38) عفريتي از جن گفت قبل از اينکه از جايگاهت بلند شوي آن را برايت مي آورم و من بر اين کار قوي و امين هستم (39) کسي که علمي از آن کتاب نزدش بود گفت آن را قبل از اينكه پلک بر هم بزني نزدت مي آورم . پس چون آنرا نزد خويش مستقر يافت گفت اين از فضل پروردگارم است تا امتحانم کند که آيا شکر ميگذارم يا کفران ميکنم وکسي که شکر کند بنفع خويش کرده و کسي که کفران کند البته پروردگارم بي نياز ارجمند است (40) گفت تختش را براي او ناشناس کنيد ببينيم آيا پي ميبرد يا اينکه از كساني خواهد بود که هدايت نميشوند (41) وقتيکه آن زن آمد به او گفته شد آيا تخت تو اينطور است؟ گفت چنين بنظر ميايد که خودش است و قبل از اين هم علم يافته و تسليم بوديم (42) و آنچه که بجاي خدا پرستش ميکردند جلوگيرش شده بود ، زیرا او از قومي از کافران بود (43) به او گفته شد به حياط قصر داخل شو. پس چون آن را ديد پنداشت آبگير است و ساقهاي خويش را برهنه کرد . سلیمان گفت اين قصريست از بلور صاف . آن زن که دید پادشاهی سلیمان از نوعِ پادشاهی پادشاهان نیست گفت پروردگارا من به خويش ظلم کرده ام و اينک همراه سليمان تسلیم خداوندِ پروردگار جهانيان  ميباشم (44)

قبلی:  سوره نمل سوره نمل
بعدی:  سوره نمل سوره نمل
Print
13 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره را (یعنی «درس» سوره را)  در قسمت اول ارائه کرده ایم که مطابق ذیل است:

درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب: نمونه تاييداتي كه سليمان دريافت كرد.

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

چنانکه تاکنون دیده اید، در هر پاراگراف تفسیری، عصاره محتوای پاراگراف را از یک «راه دوم» نیز استخراج میکردیم، که معمولا دیده میشد مطابقتِ معنا داری با استخراجِ از راه اول داشت.

اما، در پاراگراف هائی که کاملا «داستانی» است، ضرورتی در این کار احساس نمیشود، زیرا فهم پاراگراف های داستانی بسیار آسانتر است، و چون ما اهل صفحه زیاد کردن نیستیم، و با توجه به کیفیت خوانندگان مان رعایت اختصار را ترجیح میدهیم، در این نوع پاراگراف ها از آن صرفنظر میکنیم.

3 – از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر! قرآنی که به تو وحی شده چیزی بسیار بلند مرتبه است و کسانی که به آن کفر می­ورزند مشکلی دارند که نمی توانند این رادرک کنند .

در پاراگراف 2 ضمن شرحی از چگونگی برگزیدگی موسی می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مانند موسی از جانب ما تایید خواهی شد و موفق خواهی گردید .

در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مورد تاییدات ماهستی لذا به کاررسالتت محکم ومطمئن ادامه ده.

4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

از مطالب این پاراگراف و داستانهای سلیمان که هم شاه و هم پیامبر بود این نکته فهمیده میشود که مسلمانان نسبت به مخالفان خویش فرودست بودند و دائما این آرزو را میکردند که کاش خداوند (که بیشتر خدای ما است تا خدای آنها) قدری از نیروهای ماورائی بما میداد تا این رابطه فرودست – فرادستِ موجود بین ما و مخالفان ما تغییر کند .

چه بسا ذکر این نمونه، نوعی وعده به مسلمانان باشد که شما نیز نعمتهای الهی را بیاد بیاورید و شکر وحی و علم مربوط به آن را بجا آورید و چه بسا که در اثر این کار، به قدرت و پیروزی نیز برسید و آنگاه شکر وضعیت جدید را نیز بجای آورید.

5 - پیشگوئی های تحقق یافته

در آیات 15 تا 44 داستان دو پیامبر – شاه را نقل و تلویحا میگوید تو را هم میتوانیم موفق کنیم.

6 - آیات برجسته این پاراگراف

کثرت استفاده از جمله«هذا من فضل ربی» در تابلوهای خوشنویسی و کاشیکاری سردرِ برخی از منازل و عمارات سبب برجستگی آیه 40 شده است.

همچنین است آیه 30 که حاوی جمله «بسم الله الرحمن الرحیم» است، که برخی جهال آن را رفع کسریِ «بسم الله . . » نداشتنِ سوره برائت دانسته اند!

همچنین است آیه 34: قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ که برخی آن را یک «قانون» محسوب کرده و دو کلمه آخر آیه را تایید الهی راجع به آن «قانون» دانسته اند.

7 - در این پاراگراف، کدام فقرات، فوق ذهنیات معاصران نزول است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیه های 15 تا 44 از این لحاظ که مربوط به اقوامی است که در قبل از تاریخ بوده اند، و علم باستان شناسی آنقدر رشد نکرده که ما از اوضاع و احوال آنها مطلع باشیم، برای ما نیز روشن نیست، چه رسد به مخاطبان اولیه این آیات.

کل داستان سلیمان نبی (ع) پر است از غوامضی که حتی بشر امروزِ قرن بیست و یک نیز به گرد راه آنها نیز نرسیده، چه رسد به عربِ 1400 قبل!

مکانیزمِ اجرائیِ برخی از امور «سلیمانی» برای ما ساکنان قرن 21 نیز روشن نیست چه رسد مخاطب های اولیه!

در آیه 39 به موجوداتی اشاره شده که معهود ما بشر قرن حاضر هم نیست، چه رسد به مشافهینِ 1400 سال قبل!

8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته، در طول این مدت طولانی، از نزول این سوره تا به امروز، از لحاظ تحت اللفظی، تغییر معناییِ چندانی نیافته، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما.

9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

ذکر نمونه های تاييداتي كه سليمان دريافت كرد برای دلگرمی مومنانِ معاصر نزول.

10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

با توجه به ترتیب نزول سوره ها، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است.

شرح مختصر

کلیدهای تفسیری

معنیِ برخی کلمات

دو کلمه «مسلمین» در آیه های 31 و 38 و یک کلمه «اسلمتُ» در آیه 44 داریم.

از تِم متن داستان فهمیده میشود که دو کلمه اول به معنی لغوی است، و کلمه سوم به معنی به اسلام داخل شدم (یعنی به دین اسلام که در زمان سلیمان نبی -ع- همان دین یهودیت بود داخل شدم)

شرح مختصر مطلب این است که یمن همسایه فلسطین بود و حکمرانی سلیمان خیلی قوی و مقتدرانه بود و طبیعی است که حکومت یمن می باید خیلی از حکومت فلسطین حساب میبرد و شاید هم تحت الحمایه یا مستعمره اش بود و لذا اینکه سلیمان حاکمش را احضار کند و شرایطی را به او دیکته کند در 3000 پیش امری عادی بود و دو کلمه «مسلمین» در این چارچوب مفهوم است.

در جریان این احضار، ملکه سباء اموری رویت کرد که درک کرد که پادشاهیِ سلیمان از نوعِ پادشاهیِ عادی نیست، و این درک سبب شد دین سلیمان را بپذیرد و لذا کلمه «اسلمت» با این توضیح مفهوم میشود.

چند دریافت کوتاهِ مستقیم

آیه 22 به تفاوت دو نوع علم اشاره می­کند: یکنوع علمی که آن پرنده در اثر رویت و مشاهده بدست آورده و یکنوع علم دیگری که در فوق به آن اشاره شد.

آیه 23: معلوم می­شود چند هزار سال قبل نیز مانند امروز که سلطنت زنان عجیب نیست و پذیرفته می­شود، در آن زمانها نیز چنین بوده و زنی می­توانسته حتی تا حد سلطنت هم بالا برود.

بنابراین، این سخن فمینیستها درست نیست که «زن همیشه مظلوم بوده» و البته از این نوع نظایر زیاد است اما محل طرح آنها در اینجا نیست.

آیه 16: سلیمان راجع به خویش گفته «از هر چیزی بما داده شده» درآیه 23 درباره آن زن نیز گفته شده «از هر چیزی به او داده شده». مقایسه دو آیه بما می­گوید که منظور از «هر چیز» رشته­های مختلف مادی و معنوی مانند قدرتها و ثروتها و فنون و غیره­ای است که بدرد حکومت می­خورد.

ازآیات 32تا35 فهمیده می­شود که نوع حکومت آن زن، سلطنت مشروطه و مجلس مورد مشورت او نوعی مجلس سنا بوده است.

از آیات 38تا40 فهمیده می­شود که جابجائی ماده ممکن است.

تا امروز، و با این تکنولوژی روز فعلاً بشر موفق شده امواج را جابجا کند و رادیو تلویزیون و رادار و تلفنِ همراه بر این اساس است.

اما انتقال ماده فعلاً بصورت تخیل و آرزوست.

از آیات فوق معلوم می­شود آنهم ممکن است.

معرفی جامع سلیمان(ع)

در این پاراگراف سلیمان(ع) را معرفی می­نماید:

حالات مختلفی از زندگی سلیمان که در این بند ذکر شده عبارت است از:

1- شکر در مقابل علم (آیه 15)،

2- شکر از طریق به یاد داشتن منبع نعمت خویش (که خداوند باشد) بازاء نعمت علم خاص و قدرت و سلطنتش (آیه 16)،

3- دعا برای درخواست توفیق شکر و عمل صالح در مقابل نعمت سلطنت (آیه 19)،

4- شکرِ عملیِ نعمتِ خاصی که یافته بود از طریق دعوت قوم سباء به دین صحیح، پس از اِشراف بر وضع آنها (آیه­های 27 و 28)،

5- ذکر نعمت و شکر در مقابل آن پس از خودآگاهی در خصوص قدرت خاص و سلطنتی که یافته بود (آیه 40).

خلاصه اینکه حضرت سلیمان(ع) یکی از مواردیست که نعمتهای خاصی یافت که درباره سایر پیامبران نخوانده و نشنیده­ایم، و در مقابل آن نعمتها از یاد خداوند غافل نشد و شکر نعمت را فراموش نکرد.

ریشه قدرت­های عجیب سلیمانی

با توجه به  آیه­های 18 و 39 معلوم می­شود «علم به زبان پرندگان» بعنوان نمونه ذکر شده وگرنه آنحضرت به زبان مورچگان و زبان جنیان نیز آشنا بوده است.

باز هم اگر کمی ذهن خویش را آزاد بگذاریم و قدری روی کلمه «زبان» متمرکز شویم متوجه می­گردیم که زبان در نزد ما وسیله انتقال منویات ما به طرف مقابل است.

از مجموع این مطلب و  آیات این پاراگراف فهمیده می­شود که حضرت سلــیمان می­توانست منویات ذهنی پرندگان و حیوانات و جن را درک کند و همچنین می­توانست منویات خویش را به آنان منتقل نماید. و این برای او «قدرت» خاصی ایجاد می­کرده که بی­نظیر بوده است.

چنانکه می­دانیم محور اصلی تمدن بشری و تفوق انسان بر حیوانات و تسلط بشر بر جهان طبیعت در درجه اول مرهون «امکان ارتباط­گیری» افراد بشر با یکدیگر است و اگر بشر چنین استعدادی را نداشت، چیزی از حیوانات بالاتر نبود و تاکنون کاملاً منقرض شده بود.

قدرتی که از راه ارتباط­گیری با سایر موجودات زنده برای آدمی حاصل می­شود برای ما قابل تصور نیست فقط همین مقدار را می­توانیم حدس بزنیم که چنین قدرتی بسیار مهم و بسیار بزرگ و بسیار قوی است. و می­تواند صاحب خویش را به جاهائی برساند که قابل تصورمان نیست و این، فقط یکی از قدرتهای حضرت سلیمان بوده و جمله «از هر چیزی بما داده شده» بما می­گوید که سلیمان علاوه بر امکان ارتباط­گیری با همه انواع موجودات زنده، قدرتهای متنوع دیگری نیز داشته است که تنوع آنها بسیار زیاد بوده و از انواع همه قدرتها، چیزی به او داده شده بوده است.

از عبارت «بر عده زیادی» در آیه 15 و نیز آیه­های 38 و 39 فهمیده می­شود علم آنحضرت انحصاری نبوده و کسان دیگری نیز امکان اینکه چنین علومی را داشته باشند دارند.

از آیه 39 فهمیده می­شود که این نوع علوم منبع و مأخذ خاصی دارد که بعضی­ها می­توانند به آن منبع و مأخذ دسترسی بیابند و صاحب این نوع علوم باشند.

سلیمانِ مورچگان

چگونه ممکن است مورچه­ای سلیمان را بشناسد و به سایر مورچگان هشدار بدهد؟

چگونه ممکن است پرنده­ای به چنان مفاهیمِ انتزاعیِ سختی که در آیات 24 تا 26 اشاره شده مُشرِف باشد؟

آیا همه مورچگان و همه پرندگان چنان توانایی را دارند یا از میان آنها فقط آن موارد خاص چنان بوده­اند؟

آنچه در مورد حیوانات می­دانیم بما می­گوید آنها در درک مفاهیم انتزاعی از قبیل اعداد و علائم و روابط بین پدیده­ها بسیار ناتوانند و اساساً تفوق انسان بر حیوانات به سبب توانایی انسان به درک مفاهیم انتزاعی و ناتوانی حیوانات به درک همان مفاهیم است.

ممکن است چنین باشد که در عالم مورچه­ها، آن مورچه خاص دارای موقعیت ویژه­ای بوده باشد چنانکه در عالم انسانیت، سلیمان موقعیت ویژه­ای داشت. (و نیز آن پرنده در عالم پرندگان)

و همچنین آن «عفریت من الجن» در میان جنّیان.

ملکه سباء بالاتر از یک «ملکه» بود

اوبا توجه به آیه 44 زنی است فهمیده، قدرتمند، ثروتمند، حکومتمند و برای امتحان سلیمان از سرزمین خویش به سرزمین سلیمان آمد و تخت خود را در نزد او دید و گفت قبلاً ایمان آورده بودیم و آنگاه که وارد حیاط قصر شد و دید آبگیر است و ساقهایش را برهنه کرد تا از آن عبور کند، وبعداکه فهمید که آبگیر نبوده و بنظر او چنین آمده، ایمان آورد.

چه رابطه­ایست بین ایمان آوردن و دیدن چنین چیزهائی؟

بنظر می­آید در این دو نکته (یعنی موضوع تخت و آبگیر) نشانه­هائی بود که آن زن حکومتمند، درک کرد که قدرتهای سلطنتی سلیمان، از نوع قدرتهای سلطنتی معمولی نیست، بلکه به «ماوراء» وصل است.

علمِ برترِ آن دو نفر «پیغمبر- شاه»

با توجه به آیه 15 برتریی که مورد اشاره قرار گرفته، با توجه به پاراگراف فوق، جنبه فوقِ قدرتیِ آن دو پیامبر بوده و به وجه ایمانی آنها ناظر نمی­باشد.

مؤمنان نیز چیزی دارند که آنهم از نوع «علم» است مثلاً اینکه قیامت برپا خواهد شد و حساب و کتاب و بهشت و جهنم خواهد بود، همه اینها «علم» است و مؤمنان به این نوع علم آراسته­اند و این نوع علم است که مردم را به عمل صالح دعوت می­کند و سبب رستگاری آنها می­شود.

البته داوود و سلیمان که دو پیامبر بودند نه تنها این نوع علم را داشتند بلکه کیفیت این نوع علمِ آنها قاعدتاً باید بسیار بالاتر از کیفیت این نوع علم در نزد «بسیاری از بندگان مؤمن» بوده باشد.

از جملۀ «برتری دادِ» آیه 15 فهمیده می­شود که علم مورد اشاره آنها، علاوه بر علمی بوده که مؤمنان – از جمله آن «عفریت من الجن» و نیز آن «من عنده علم من الکتاب» دارند.

یک اصل مهم­ مدیریتی

در رابطه با آیه 28 فهمیده می­شود یکی از اصول مدیریت، بررسی درجه صحت اطلاعات وارده است.

برای اینکه معلوم شود خبر آن پرنده درست بوده باید مدتهای مدیدی صرف وقـت می­­شد تا مکانیزم مطرح شده در آیات 28 تا 36 جواب بدهد.

اگر آن پرنده دروغ گفته بود و در این مدت فرار می­کرد چه؟

از آیات مذکور فهمیده می­شود که سلیمان مطمئن بود چنین اتفاقاتی نمی­افتد و این یعنی که سلیمان چنان قدرتی داشت که پرنده را در آسمان نیز تحت کنترل داشت و این قدرتی است که حتی مقتدرترین فرماندهان فعلی نیز که متکی بر پیشرفته­ترین تکنولوژی روز هستند ندارند.

«علمِ» تصرف در قوای جهان

در رابطه با آیه­های 16 و 40 می­توان چنین گفت که «علم» مورد اشاره در آیه 15، از نوع علومی بوده که سبب ایجاد قدرت می­شده است.

بعبارت دیگر آن دسته از علوم در اینجا مطرح است که به چگونگیِ تصرف در قوای جهان و نیز نفوذ در حیطه زندگی انسان و جن و پرندگان و حیوانات و به کار گرفتن آنها در جهت دلخواه مربوط می­شد.

علم به «زبان پرندگان»، و «داده شدن از هر چیزی»، موردی بوده که سلیمان از داوود به ارث برده است.

یک سوال که حیفم می آید در این متن جوابش ندهم

یکی از دوستان در جلسه قرآن خوانی شان با سوالی مواجه شد که آن را به من منتقل کرد:

در داستان سلیمان و ملکه سباء، ملکه، یک خانم با تدبیر و فهمیده تلقی میشود در حالیکه حضرت سلیمان مردی خشن و تبلیغ کننده دینش با زور به نظر می آید (شواهدش هم اعلام تنبیه شدید هدهد و حتی ذبح او و دستور دادن به ملکه که «مسلِمانه» نزدم بیایید و گرنه چنان لشکری برسرتان فرود آورم که . . . »

جواب این سوال دو قسمت دارد:

1 – متنی (تکست)ی

2 – اوضاع و احوالی (کانتکست)ی

از لحاظ متنی، توضیحی که در بالاتر (در قسمت معنی برخی کلمات) عرض کردیم، کافی است.

از لحاظ دوم، بهتر است بدانیم که اخلاقیات جدیدی که (خوشبختانه) در دنیا شروع به رواج کرده و دارد بسرعت فراگیر و ریشه دارد میشود، چندان تاریخی ندارد، و خودِ تاریخ تاسیس سازمان ملل، (که اعلامیه حقوق بشر و کنوانسیون های حقوق کودک و و حقوق زنان و منع خشونت علیه زنان و و و منشعب از آن است) کمتر از 85 سال است، و هر چه در تاریخ به عقب میرویم درجه خشونتِ اِعمال شونده از سوی قوی نسبت به ضعیف را، پررنگ تر و غلیظ تر می یابیم،

غلظت و حِدّت در کلام سلیمان نبی (ع) را می باید به سه عامل نسبت داد:

1 – اینکه او حدود سه هزار سال از امروز دور است و شدّت و خشونت عادی بود.

2 – سلطنت عجیب و عظیمی که داشت، و به «نه شنیدن» عادت نکرده بود.

3 – خشونت خاصِ ذات بنی اسرائیلی (نگاه کنید که ساره با هاجر و یوسف با برادرانش چه کرد، که تا وقتی آنها را به نهایت ذلت نرساند، نگفت لاتثریب علیکم الیوم و و و )

لذا رفتار سلیمان نبی (ع) با توجه به این کانتکست، چندان قابلیت ایرادی هم ندارد.

ترجمه تفسیریِ آزاد

و البته به داوود و سليمان علوم مهمی داديم و آنها گفتند سپاس خدای را که بر عده زيادي از بندگان مومنش برتريمان داد (15) و سليمان وارث داوود شد و گفت اي مردم زبان پرندگان به ما آموخته شده و از هر چيزي بما داده شده، البته اين همان فضل آشکار است (16)  لشکريان سليمان اعم از جن و انس و پرندگان بر او گرد آمدند، آنگاه بهم پيوستند (17) تا اينکه به بيابان مورچگان رسيدند، مورچه اي گفت اي مورچگان داخل مسکن هاي خود شويد تا سليمان و لشکريانش در حاليکه متوجه نيستند لِه تان نکنند  (18) پس او از گفته اش به تبسمی خندیده و گفت پروردگارا روزيم کن که شکر نعمتي را که بمن و پدرم داده اي بجا آورده و عمل صالحي که بپسندي بعمل آورم و از روي رحمتت مرا در زمره بندگان صالحت درآور (19) و جوياي پرندگان شد و گفت چه ام شده که هدهد را نمي بينم يا اينکه از غايبان است؟ (20) او را به شدت عذاب خواهم کرد يا سرش را خواهم بريد مگر اينکه برايم دليلي آشکار بياورد (21) چيزي نگذشت که هدهد آمد و گفت چيزي فهميدم که تو متوجه نشدي و از سباء خبري يقيني برايت آورده ام (22) ديدم زني پادشاهشان است و از همه چيز به او داده شده و تخت بزرگي داشت (23) ديدم او و قومش آفتاب را بجای خدا سجده مي کنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراست و آنها را از راه راست بازداشت و آنها هدايت يافته نيستند (24) مگر اینکه براي خداوندی سجده كنند که هر نهاني را در آسمانها و زمين بيرون مي آورد و آنچه را که پنهان ميکنيد يا آشکار ميکنيد ميداند (25) همان خداوندی که خدائي جز او نيست، که پروردگار آن عرش عظيم است (26) گفت بزودي مي فهميم که راست ميگويي يا از دروغگوياني  (27) با اين نامه ام برو و آنرا بسويشان بيانداز سپس از آنها دور شو و بنگر چه ميکنند (28) آن زن گفت اي بزرگان! نامه اي گرامي بسويم افتاده است (29) که از سليمان و بنام خداوند بخشنده مهربان است (30) که بر من بزرگي مکنيد و تسليمم شويد (31) آنگاه گفت اي بزرگان نظرتان را درباره این موضوع بگوئيد، که من هيچ کاري را به تصمیم نرسانده ام مگر اينکه شما شاهد بوده ايد (32) گفتند ما نيرومنديم و نيرويمان هم سخت است و فرمان دادن کار تواست. ببين چه فرمان ميدهي (33) گفت پادشاهان وقتي که داخل شهري ميشوند آن را خراب و بزرگانش را ذليل میکنند و روش شان چنين است (34) و من هديه اي بسويشان ميفرستم و بررسي مي کنم که فرستادگان با چه پاسخی برميگردند (35) پس هنگاميکه هديه نزد سليمان آمد گفت آيا بمن کمک مالي ميدهيد؟ آنچه خداوند بمن داده از آنچه به شما داده بهتر است. بلکه شما از هديه خودتان دلخوشيد (36) و به آن فرستاده گفت برگرد بسويشان. پس البته با سپاهياني بسويشان خواهيم آمد که خارج از تحملشان باشد و حتمأ آنها را ذليلانه از آن شهر اخراج خواهم کرد در حاليکه سرافکنده باشند (37) آنگاه سلیمان رو به درباریان خویش گفت اي بزرگان! کدامتان تخت او را برايم مي آوريد قبل از اينکه بحالت تسليم نزد من آيند؟ (38) عفريتي از جن گفت قبل از اينکه از جايگاهت بلند شوي آن را برايت مي آورم و من بر اين کار قوي و امين هستم (39) کسي که علمي از آن کتاب نزدش بود گفت آن را قبل از اينكه پلک بر هم بزني نزدت مي آورم. پس چون آن را نزد خويش مستقر يافت گفت اين از فضل پروردگارم است تا امتحانم کند که آيا شکر ميگذارم يا کفران ميکنم وکسي که شکر کند بنفع خويش کرده و کسي که کفران کند البته پروردگارم بي نياز ارجمند است (40) گفت تختش را براي او ناشناس کنيد ببينيم آيا پي ميبرد يا اينکه از كساني خواهد بود که هدايت نميشوند (41) وقتيکه آن زن آمد به او گفته شد آيا تخت تو اينطور است؟ گفت چنين بنظر ميايد که خودش است و قبل از اين هم علم يافته و تسليم بوديم (42) و آنچه که بجاي خدا پرستش ميکردند مانعش شده بود، زیرا او از قومي از کافران بود (43) به او گفته شد به حياط قصر داخل شو. پس چون آن را ديد پنداشت آبگير است و ساقهاي خويش را برهنه کرد . سلیمان گفت اين قصري است از بلور صاف. آن زن که دید پادشاهیِ سلیمان از نوعِ پادشاهیِ پادشاهان نیست گفت پروردگارا من به خويش ظلم کرده ام و اينک همراه سليمان تسلیمِ دینِ خداوندِ پروردگار جهانيان  ميباشم (44)

 

 

دی ان ان