X

إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿7﴾ فَلَمَّا جَاءهَا نُودِيَ أَن بُورِكَ مَن فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿8﴾ يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿9﴾ وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ﴿10﴾ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿11﴾ وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ﴿12﴾ فَلَمَّا جَاءتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿13﴾ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿14﴾

هنگامي که موسي خانواده اش را از مدین کوچ میداد شب در بیابانی مجبور به اطراق شدند و او به خانواده اش گفت آتشي ميبينم . بزودي خبري از آن بسويتان مياورم يا شعله اي شايد گرم شويد (7) پس هنگاميکه نزد آن آمد به او ندا شد پربرکت است کسي که در اين آتش است و هر کس که دور و بر آن است و منزه است خداوند پروردگار جهانيان (8) اي موسي من همان اللهِ پيروزمند فرزانه هستم (9) عصايت را بيانداز . و وقتي كه آن را انداخت ، آن را چنان ديد که گوئي كه ماري باشد ، برگشت و فرار کرد ، چنانکه حتی به پشت سر نگاه هم نکرد ، خطاب شد اي موسي نترس ، پيامبران در پيشگاه من نمي ترسند (10) مگر کسي که ظلم کرده باشد ، و حتی او هم اگر از پي بدي نيکي آورده باشد باز هم لطف خویش از او دریغ نمیکنم ، كه آمرزگار مهربانم (11)  اینک دستت را در گريبانت کن و بيرون آر، خواهي ديد که بدون اينکه بيماريي داشته باشد سفيد است . با اينها در نُه آيه و علامت بسوي فرعون و قومش برو ، زیرا که آنها قومي گناهکارند (12) پس هنگامي که با آيات روشنگرانه ما بسويشان رفت گفتند اين جادوئي آشکار است (13) و انکارش کردند در حاليکه دلهاشان به آن يقين داشت . علت آن هم ظلمي و تکبري بود که آلوده اش بودند . ای پیامبر! بنگر عاقبت مفسدان چگونه شد (14)


قبلی:  سوره نمل سوره نمل
بعدی:  سوره نمل سوره نمل
Print
13 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره را (یعنی «درس» سوره را)  در قسمت اول ارائه کرده ایم که مطابق ذیل است:

درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب : نمونه تاييداتي كه حضرت موسي دريافت كرد.

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

چنانکه تاکنون دیده اید، در هر پاراگراف تفسیری، عصاره محتوای پاراگراف را از یک «راه دوم» نیز استخراج میکردیم، که معمولا دیده میشد مطابقتِ معنا داری با استخراجِ از راه اول داشت.

اما، در پاراگراف هائی که کاملا «داستانی» است، ضرورتی در این کار احساس نمیشود، زیرا فهم پاراگراف های داستانی بسیار آسانتر است، و چون ما اهل صفحه زیاد کردن نیستیم، و با توجه به کیفیت خوانندگان مان رعایت اختصار را ترجیح میدهیم، در این نوع پاراگراف ها از آن صرفنظر میکنیم.

3 – از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر! قرآنی که به تو وحی شده چیزی بسیار بلند مرتبه است و کسانی که به آن کفر می­ورزند مشکلی دارند که نمی توانند این رادرک کنند .

در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مانند موسی از جانب ما تایید خواهی شد و موفق خواهی گردید .

4 - سوالات

1-حالت کلی پاراگراف چگونه است؟ (امیدبخش و محرک؟ یا.....؟)

2 – منظور از «شهاب» (آیه7) چیست؟

3 – منظور از «حولها» (آیه8) چیست؟

4 – چرا خداوند در آیه 9 برای معرفی خویش از دو صفت عزیز و حکیم استفاده فرموده؟

5 – و چرا درآیه11خویش را غفور و رحیم معرفی فرموده؟

5 - پیشگوئی های تحقق یافته

در آیات 7 تا 14 اشاره به قولی که به یکی از پیامبران سابق داده شده و آن تحقق  یافته ، میکند ، و در این ، این وعده تلویحی نهفته هست که در مورد تو نیز همینطور خواهد بود .

6 - در این پاراگراف، کدام فقرات، فوق ذهنیات معاصران نزول است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیه های 7 تا 14از این لحاظ که مربوط به اقوامی است که در قبل از تاریخ بوده اند، و علم باستان شناسی آنقدر رشد نکرده که ما از اوضاع و احوال آنها مطلع باشیم، برای ما نیز روشن نیست، چه رسد به مخاطبان اولیه این آیات.

7 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما.

8 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

ذکر نمونه تاييداتي كه حضرت موسي دريافت كرد به منظور دلگرم کردن مومنانِ معاصر نزول .

9 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

غیر از آیه 14 ، تقریبا تمام مطالب فوق در سوره قصص آمده است .

شرح مختصر

موسی در سه قالب شخصیتی متمایز

و برخورد کامل با وظایف هر قالب

در این پاراگراف حضرت موسی را در سه حالت مختلف می­بینیم که در هر سه حالت متوجه انجام وظایف خویش است:

1- موسی بعنوان کاروانسالار که حفظ جان کاروانیان و دفع ناراحتی­ها و خطرات راه از آنان با اوست. و از آیه 7 فهمیده می­شود که او داشت خانواده­اش را از نقطه­ای به نقطه دیگر حرکت می­داد و به شب خوردند و سرما به آنان فشار آورد و او در پی برافروختن آتشی بود تا بتوانند رنج سفر را اندکی تخفیف دهد و او نه تنها به این وظیفه­اش اقدام نمود بلکه شخصاً به آن پرداخت.

2- موسی بعنوان شخص مستعد رسالت که هنوز نه آشنائی با آن دارد و نه راجع به خویش گمانی می­برد و چنانکه در آیات 8 تا 12 می­بنیم، ناگهان با آن مأموریت آشنا می­شود و از آن شانه خالی نمی­کند بلکه بار رسالت را می­پذیرد و بسوی انجام آن روان می­شود.

3- موسی بعنوان رسول، چنانکه از آیه­های 13 و 14 فهمیده می­شود، با موضوع رسالت خویش بطور کامل برخورد می­کند، و بسوی قومی متعصب کافر که علیرغم تشخیص حق با آن مخالفت می­کنند می­رود و علیرغم مشکلاتی که در راه انجام رسالت خویش دارد (و در سوره­های قبل بطور مفصل با آنها آشنا شده­ایم) مأموریت خویش را به انجام می­رساند.

در این 8 آیه، این سه مقطع زندگی و این سه وضعیت شخصی او در عین خلاصگی بخوبی بیان می­شود و اینکه او در هر وضعیت، با وظایف و مشکلات خویش بطور کامل برخورد می­کند و در نمی­رود و غرغر نمی­کند و منت نمی­گذارد و استعفا نمی­دهد بلکه وظیفه­اش را پس از شناخت، انجام می­دهد.

غرض از ذکر چنین الگوهایی، در درجه اول تربیت روحی مخاطب­های اولیه معاصر نزول این آیات و در درجه دوم تربیت ما مخاطب­های بعدی است.

حضرت موسی(ع) علیرغم آن ظرفیت­ها یک شخص معمولی بود

از آیه 7 فهمیده می­شود حضرت موسی(ع) داشت خانواده­اش را از نقطه­ای به نقطه دیگر می­برد که به شب خوردند و در بیابان گم شدند و اوضاع و شرایط هم ناگوار شده بود.

از جملۀ «آتشی می­بینم» معلوم می­شود آنها به شب خورده بودند و از جمله «خبری از آن بسویتان بیاورم» معلوم می­شود گمان کرده بود که خواهد توانست از کسانی که احتمالاً دور و بر آتش هستند اطلاعاتی دریافت کند که بدردشان بخورد و از جمله «شاید گرم شوید» معلوم می­شود سرما به آنها فشار آورده بود.

از همین آیه فهمیده می­شود که حضرت موسی، از جهت­یابی اطلاعاتی نداشت زیرا همینکه در بیابان گم شده بود ما را به این نکته می­رساند که او اطلاعات معمولی که یک «کاروانسالار» و یک «راه بلد» باید داشته باشد را نداشت .

نیز از همین آیه فهمیده می­شود که او طرز ساختن آتش را نیز بلد نبود (مالیدن شدید دو چوب خشک به یکدیگر یطوریکه در اثر اصطکاک گرم شوند و سپس علفهای خشک مجاور خود را بگیرانند)

جذب عالی­ترین معارف در مدتی ناچیز

با توجه به آیات 8تا12از شدت و غلظت معارفی که در مدتی کوتاه به آن حضرت تلقین می­شود تعجب میکنیم.

در آیه 8 آنحضرت ضمن اینکه با مبدأ هستی و مبدأ هرگونه خیر و برکت آشنا می­شود اما فوراً ذهن او روشن می­گردد که خداوند منزه و بالاتر است از اینکه در ذهن تو بگنجد و این آتشی که می­بینی، یک «نماد» است که از طریق ارائه نور و گرما، رفع نیازهای آنی فعلی تو و خانواده­ات را به تو نوید می­دهد اما فوراً در همان مقام نیز آموزش او تکمیل می­شود که همه مطلب همین نیست بلکه اینها «نشانه» اوست، و او بالاتر است از آنچه ممکن است به ذهنت بیاید.

اگر بخواهیم قدرت تخیل خود را تحریک کرده و سعی کنیم آن صحنه را در ذهن خویش زنده کنیم، به چه چیزی منتقل می­شویم؟

در همین هنگام که چشمش متوجه آتش است و دارد به آن نزدیک هم می­شود صدائی هم می­شنود. هر کس که در آن موقعیت باشد دنبال صاحب صدا می­گردد و ذهنش اول متوجه مرکز آن آتش می­شود اما فوراً عقلش سر جایش می­آید که صاحب صدا نمی­تواند وسط آن آتش باشد و عقل به او می­گوید که صاحب صدا باید در یک جائی دور و بر آن آتش باشد. در ندائی که می­شنود این تصورات عقلی او تأیید می­شود اما تکمیل هم می­شود که این صدا را از جانب پروردگار جهانیان است که بالاتر است از آنچه که ممکن است تصور کنی.

باین ترتیب حضرت موسی(ع) ناگهان در عمق عمیق­ترین معارف قرار می­گیرد.

( ندایی که نمی­تواند از تخیلات خود او باشد زیرا محتوی مطالبی است که بالاتر از تخیلات هر کسی است که می­تواند در آن موقعیت قرار گیرد )

آیه 9 بما می­فهماند که آنحضرت استعداد درک آن معانی را داشته و فوراً مطلب را دریافت کرده بطوریکه خداوند خودش را معرفی می­کند .

آنحضرت آنقدردارای قدرت فهم بود که تصور نکند این «من»، همان آن آتش است ، یا کسی که در آن آتش مخفی شده باشد ، زیرا هر دو این تصورات با جمله «منزه است ...» همخوانی ندارد.

البته در اینجا باید به آن لااقل هشت سال معاشرتی که آن حضرت با حضرت شعیب داشته ، و معارفی که طبعاً از او آموخته ، توجه شود .

انگیزه­های غریزی بسیار مهم است

و چه بسا بر آموزه­های بسیار سنگین معرفتی نیز غالب باشد

با توجه به آیات 10تا12 ، «فرار»ی که در آیه 10 به آن اشاره دارد، واکنشِ عادیِ طبیعیِ بشری در مقابل محسوسات بیرونی است . در حالیکه همین چند دقیقه پیش آنهمه معارف دریافت کرده است با یک انگیزه محسوس خارجی، ناگهان آنهمه معارف کنار می­رود و غریزه «حفظ جان از خطرات»، وارد صحنه شده و او را به واکنش (که در این مقطع فرار است) وا می­دارد. انتهای آیه 10 و تمام آیه 11 آموزش عقلی است که او را در مقابل انگیزه­های غریزیِ حاصل از محسوسات تقویت می­کند.

9 نشانه

قبلاً نیز در سوره اسراء، به عدد نُه اشاره شده اما شرحی داده نشده و در این سوره نیز مجدداً تکرار و تأکید شده اما شرحی ندارد. گرچه لااقل می­دانیم که دو تا از نه تا، یکی همان عصاست که «مانند مار» شده بود و دیگری همان سفید شدن دست پس از بیرون آوردن از گریبان بوده است. و قاعدتاً باید هفت مورد بقیه در سوره­های آینده تشریح شده باشد البته امروز برای ما که سوره اعراف را خوانده­ایم آسان است که بگوییم هفت تای بقیه چه بوده، اما اگر خود را جای مخاطبان اولیه این آیات بگذارید، شدت تشنگی آنها برای اینکه بدانند داستان رسالت آنحضرت چگونه جریان یافته منجر به درک بهتر آن داستان شیرین خواهد شد و چه بسا که همین نیز راز بیان نکردن آن در اینجا باشد. بقیه مطالب را هم قبلاً دیده­ایم، آنحضرت بسوی قوم فرعون که یکی از بزرگترین و مقتدرترین امپراطوری­های تاریخ بشر بود رفت و چنانکه قبلاً در سوره­های شمس، نازعات، بروج، حاقه، قمر، مزمل، مؤمنون، دخان، زخرف، صافات، و غیره دیدیم، رسالت خویش را بطور کامل به انجام رساند که در اینجا نیاز به شرح مجدد آن نیست.

ترجمه تفسیریِ آزاد

هنگامي که موسي خانواده اش را از مدین کوچ میداد شب در بیابانی مجبور به اطراق شدند و او به خانواده اش گفت آتشي ميبينم. بزودي خبري از آن بسويتان مياورم يا شعله اي شايد گرم شويد (7) پس هنگاميکه نزد آن آمد به او ندا شد پربرکت است کسي که در اين آتش است و هر کس که دور و بر آن است، و منزه است خداوند پروردگار جهانيان (8) اي موسي من همان اللهِ پيروزمند فرزانه هستم (9) عصايت را بيانداز. و وقتي كه آن را انداخت، آن را چنان ديد که گوئي كه ماري باشد، برگشت و فرار کرد، چنانکه حتی به پشت سر نگاه هم نکرد، خطاب شد اي موسي نترس، پيامبران در پيشگاه من نمي ترسند (10) مگر کسي که ظلم کرده باشد و حتی او هم اگر از پيِ بدي نيکي آورده باشد باز هم لطف خویش از او دریغ نمیکنم، كه آمرزگار مهربانم (11)  اینک دستت را در گريبانت کن و بيرون آر، خواهي ديد که بدون اينکه بيماريي داشته باشد سفيد است. با اينها در نُه آيه و علامت بسوي فرعون و قومش برو، زیرا که آنها قومي گناهکارند (12) پس هنگامي که با آيات روشنگرانه ما بسويشان رفت گفتند اين جادوئي آشکار است (13) و انکارش کردند در حاليکه دلهاشان به آن يقين داشت. علت آن هم ظلمي و تکبري بود که آلوده اش بودند. ای پیامبر! بنگر عاقبت مفسدان چگونه شد (14)

 

 

دی ان ان