X

لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ ﴿15﴾ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ ﴿16﴾ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ ﴿17﴾ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ ﴿18﴾ فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ ﴿19﴾ وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿20﴾ وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ ﴿21﴾

البته براي قوم سباء در سکونتگاهشان نشانه اي بود . دو باغ در راست و چپ. [از رحمت خویش چنین مقرر کردیم که ] از روزي پروردگارتان بخوريد و شکرش بگزاريد . (که) شهري دلپسند و پروردگاري آمرزشگر (دارید) (15) ولي روي گرداندند و ما نيز سيل بنيان كن را فرستاديم و دو باغشان را به دو باغ که جز خوراکيي تلخ ، و گياه ، و مختصري سدر ، نمي روياند ، بدل كرديم (16) بسبب کفرانشان اينگونه مجازاتشان كرديم و مگر کسي غير از کفران پيشگان را مجازات مي کنيم؟ (17) و بين آنها و شهرهائي که در آنها برکت قرار داده بوديم ، شهرهائي جديد بوجود آورديم ، و مسافرت بين آنها را به اندازه کرديم .[و چنین مقرر کردیم که]  چه شب باشد و چه روز با امنيت در آنها سفر كنيد (18) اما گفتند پروردگارا بين سفرهاي ما دوري بيانداز و بدين گونه بر خويش ظلم کردند . پس آنها را تبديل به داستانهائي کرديم و كاملاً متفرق شان نموديم . و البته در اين براي هر صبر پيشه شاکري نشانه هائی است (19) شيطان گمانش را درباره آنها راست يافت و آنها هم {و غیر از عده اي از مومنان} پيرويش کردند (20) {البته هيچ تسلطي برآنان نداشت ، مگر اينکه معلوم کنيم چه کسي به آخرت ايمان دارد و چه کسي درباره آن در شک است} و پروردگارت بر هر چيزي نگهبان است (21)


قبلی:  سوره سباء سوره سباء
بعدی:  سوره سباء سوره سباء
Print
19 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره (یعنی «درس» سوره) چنانکه در قسمت اول نشان داده ایم مطابق ذیل است:

درس: اي پيامبر اينک که کافران قوم تو مانند گذشتگان دچار کفران نعمت و تکذيب مي باشند چنين کن و چينن بگو و موفق خواهي شد .

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب: نمونه اي از اقوام سابق که نعمت هاي مهمي داشتند اما کفران کردند.

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:

1

لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ ﴿15﴾ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ ﴿16﴾ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ ﴿17﴾

ریزدرب: نمونه ای از کفران نعمت یکی از اقوام پیشین

2

وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ ﴿18﴾ فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ ﴿19﴾

ریزدرب: نمونه ای دیگر از کفران نعمت یکی از اقوام پیشین

3

وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿20﴾ وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ ﴿21﴾

ریزدرب: کفران نعمت های مذکور، کاری شیطانی بود.

تقطیع:

در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.

اصلی-فرعی

قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.

لُبّ مطلب:

با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درب پاراگراف که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درب مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.

3 – از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 گوشه هائی  از دو صفت مالکیت وعلم الهی را معرفی می فرماید که بر حسب آن ، خداوند در آسمانها و زمین از روی قوانین حکمت عمل میکنــد و راجع به ارزش ایمان ها و اعمال انسانها نیز گول نمیخورد و علم او مطلق است و نیز اینکه کافران درباره قیامت به تکذیب میپردازند و به علم و قدرت مطلق الهی توجه ندارند .

در پاراگراف 2 تلویحا می فرماید ای پیامبر ! تو نزد ما کمتر از داود و سلیمان نیستی و ما عاجز نیستیم تو را فورا و به روشهای اعجازی موفق کنیم ، اما برای شماکه پیامبر دوره بلوغ بشریت هستی روش های انســـانی (برنامه ریزی ، تشریک مساعی ، صبر، گفتگو ، استدلال و....) را می پسندیم.

در این پاراگراف می فرماید  قوم سباء در مقابل دو نعمت مهم اقتصادی خویش ناشکری کردند و نعمت از دستشان رفت . و تلویحا می فرماید ای  کافران ! معیشت شما ازمجاورت شما نسبت به این کـعبه تامین میشود . اینک صاحب این کعبه رسولی نزدتان فرستاده . نسبت به این نعــمت ناشکری نکنید ، مبادا که مایه معیشت تان ازبین برود .

4 - سوالات

1 – در نیمه دوم آیه 15 ، موضوع کدام کلید تفسیر اتفاق افتاده؟

2 - همچنین درثلث آخرآیه 18؟

3- همچنین در «وظلموا انفسهم» (آیه19)؟

4-همچنین چهار کلمه آخر آیه 20؟

5- از این داستان چه «حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها» میتوان زد؟

6 – چرا خداوند در اینجا از ضمیری که ترجمه اش «ما» است استفاده فرموده؟

7 - این پاراگراف چه «حالت کلی» دارد؟ (هشداری که بوضوح نشان دهنده دلسوزی است؟ یا.....؟)

8- اگر قرار باشد از تیتر «فعل خداوند قانونمند است» استفاده کنیم محلش کجاهاست؟

9 - «کفر»ی که در این پاراگراف دیده میشود از چه نوع است؟ (همان مفهوم مشهور؟ کفران نعمت؟ یا ...؟)

5 – زاویه با تفاسیر رایج

1 - چون در متن شرح نسبتا مفصلی در باره علت عذابشان داده ایم که کاملا متفاوت از رویگر تفسیری تفاسیر رایج است لذا ر اینجا چیزی عرض نکرده و به همانجا ار جاع میدهیم .

2 – : (المیزان) : [در باره «باعد بین اسفارنا» گفته] يعنى سفرهايمان را طولانى كن، تا مسافتهاى دور برويم، و بار سفر دور ببنديم، بيابانها و باديه‏ها بپيماييم،

با توجه به عصاره محتوای سوره که صریح در نکوهش و کفران نعمت است، مشکل آنان تنبلی، و منظور آنان «کمتر سفر کردن» بوده است.

6 - آیات مشکل

آیه های 15 تا 21 از آیات «مشکل» قرآنی است و دلیل مشکل بودن آنها نیز این است که ببینید مفسران گوناگون در طول تاریخ اسلام چه مطالب مختلف و بعضا متضادی در تفسیر آنها گفته اند.

البته مانیز عرض خویش را در قسمت «شرح مختصر» عرضه نموده ایم.

7 - آیات برجسته این پاراگراف

یک ملاک مهم برای برجستگیِ آیات، شهرت آنها در نزد مردم است و این آیات از مشهور ترین های آیات قرآنی است.

آیات 15 تا 21 به دلایلی که بارها گفته ایم (اقبال هنرمندان و وعاظ و . . ) از آیات برجسته قرآنی است.

8 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیه های 15 تا 21 از این لحاظ که به اقوامِ درگذشته اشاره دارد، از آنجا که علم باستان شناسی هنوز در مراحل ابتدائی است، و جزئیاتی از زندگی آنان در دست نیست، بالاتر از ذهنیات ما میباشد، چه رسد به عرب 1400 سال قبل.

9 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

در باره آیات این پاراگراف ، حتی امروز نیز ، با توجه به معانی والای آن ، حتی برخی مفسران هم ، درک مقبولی از آن ندارند ، چه رسد به مخاطبان اولیه ! در عین حالیکه کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در این هزار و چند صد سال ، تغییر معنای قابل توجهی نیافته اند !

10 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

1 – انجام ندادن کارهایی که سبب دوام نعمت میشود موجب زوال نعمت شده و کفران نعمت و به زبان قرآن «کفر» تلقی میگردد .

2 – تعریض تلویحی به کفار معاصر نزول این سوره که این دین و این وحی نازله نیز یک نعمت مهم است و نسبت به آن کفران نکنید .

11 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است.

شرح مختصر

کلیدهای تفسیری

بحث متنی

در این پاراگراف کلید های متعدد و متنوع تفسیری از قبیل فرعی و واگذاری به مخاطب و التفات و . . وجود دارد .

چون تا اینجا انواعش را نشان داده ایم، شناسایی موارد موجود در این پاراگراف را به عنوان تمرین به خودتان وا میگذاریم.

چند نکته ای که بطور مستقیم از این داستان فهمیده میشود

1 - از همین داستان معلوم می­شود شکر منحصر در گفتن بعضی اذکار و ادعیه نیست بلکه قیام به اموری که سبب حفظ و ادامه نعمتها می­شود نیز از مقوله شکر است .

2 – افعال خداوند معقول و قانونمند است ، چنانکه خداوند آمدن سیل را به خویش نسبت میدهد در حالیکه ما می فهمیم که آن یک موضوع قانونمند بوده ، و هر سد دیگری هم که نگهداری نشود فرو میریزد .

3- بلاغت قرآنی از اینجا فهمیده می­شود که در چند سطر کوتاه مطالبی را میگوید که در اثر اندکی تدبر و تفحص چنان جزئیاتی از آن در مقابل چشمانمان می­آید که انگار ما با حدود بیش از پنجهزار سال فاصله ، داریم آنها را می­بینیم .

4 – این داستان برای مخاطبان اولیه پیامی مانند پیام سوره قریش (که فوقا در «توضیح مقدماتی» گفته ایم) دارد و برای مخاطبان امروز هم پیام مشابهی دارد که باید توسط «عقل جمعی» ماها استخراج گردد.

رفع سوء تفاهم در مورد داستان قوم سباء

در تفاسیر، و بلکه در مشهور ترین و مهم ترین آنها ، به داستان قوم سباء چنان وارد شده اند که گویا :

1 - آنها هم مانند اقوامی مانند عاد و ثمود و فرعون و لوط به غضب خداوند دچار شده باشند،

2 -   سیل آنان مانند طوفان نوح و سایر عذاب ها خودشان را هلاک کرده،

3 – و بالاخره اینکه کل داستان در مدتی کوتاه (مثلا چند ساعت) اتفاق افتاده است.

در حالیکه این مفروضات خطاست و مطلب صحیح را ذیلا می یابید:

نوعِ داستان سرائی خاص قرآنی

موضوع این پاراگراف قصه ای است که در دو قسمت بیان شده است :

1- یک قسمتِ داستان (آیه های 15 و 16) ، موضوع دو باغ پر بار است و ذکری هم از ناشکری در آن دیده نمیشود . البته «فاعرضوا» (پس روبرگرداندند) اجمالا اشاره ای به ناشکریی دارد اما مشخص نیست که چه نوع ناشکریی بوده است .

2- در قسمت دوم داستان (آیه های 18 و 19) ، موضوع امکان مسافرت دائمی و آسان ذکر شده و موضوع ناشکری هم در همانجا آمده، که جمله «باعد بین اسفارنا» (= بین سفرهایمان فاصله بیانداز) نشاندهنده آن است.

3 - خواننده عادی به این نوع داستان سرائی مانوس نیست، اما اگر به کلید تفسیری ما تحت عنوان «واگذاری به مخاطب» توجه کند، متوجه این نکته میشود که قسمت دوم داستان به قسمت اول مربوط است و آن مسافرت ها برای مبادله محصولات باغی با سایر مایحتاجشان بوده، و مشکل شان هم تنبلی (باعد بین اسفارنا) بوده، که خود آن می باید ناشی از تمایلشان به خوشگذرانی بوده باشد.

کمی قدرت استنتاج (که همگان از آن برخوردار هستند) به خواننده کمک میکند که بفهمد مشکل آنها در قسمت اول داستان هم همین بوده، یعنی تنبلی شان سبب سیل شده است، به این معنی که «سدّ»شان را که عامل اصلی دوامِ نعمت اقتصادِ موفق شان بوده، «نگهداری» (لایروبی و امثال آن) نمیکرده اند، که ناگهان خراب شده و آب آن سیل آسا تخلیه گشته و زندگی اقتصادی شان و به تَبَعِ آن زندگی اجتماعی شان، نابود شده است.

4 – به این ترتیب قسمت آخر پاراگراف (آیه های 20 و 21) نیز مفهوم میشود که این تنبلی در اثر تمایلاتی بوجود آمد که از آثار القائات شیطانی بوده است.

تمام فقرات مطلب طور دیگری است :

1 - قوم سباء مانند قوم نوح و عاد و ثمود و فرعون نبود که به غضب خداوند دچارشده باشد، دلیلش خود مندرجات قرآن است که کرارا داستان آن اقوام را ذکر کرده و لجّ و عناد آن اقوام را مکررا تاکید نموده ولی در مورد قوم سباء چنین چیزی دیده نمیشود. حد اکثر چیزی که در باره آنها گفته شده در همین پاراگراف است و در اینجا هم حداکثر خطایشان «فاعرضوا» و «ظلموا انفسهم» است و این اصلا قابل مقایسه با رفتار اقوام یاد شده نیست که در مقابل خداوند صف آرائی نموده و خیال قتل پیغمبران خداوند را داشته اند.

بنا بر این سیل مذکور از جنس «عذاب الهی» نبوده،

2 - و از طرف دیگر سیلی که از عذاب الهی باشد (مانند طوفان نوح و واژگونی شهر لوط و تند باد هشت روزه قوم عاد و امثال آن) «بنیان کن» خواهد بود، و آن سیل آنطور نبود و ما اخیرا تقریبا هرسال تجربه سیل را در استان گلستان خودمان داریم که سبب «بنیان کن»ی نمیشود و بنیان کنی سیل قوم سباء به این معنی است که «بنیان اقتصادی» آنها را کنده، نه اینکه آدم ها را (مانند اقوام پیشگفته)  هلاک کرده باشد.

موضوع اینطور مفهوم است که:

اقتصادشان اقتصاد باغداری بوده و می باید همیشه مقدار مطمئنی از آب را در اختیار داشته باشند و نمیتوانستند متکی به آب نا مطمئن باران باشند و لذا سدی تاسیس کردند و طبعا با توجه به تکنولژی چند هزار سال پیش سد ضعیفی بود و نیاز به نگهداری داشت که کم کم بعلت رفاهی که یافته بودند پرداختن به نگهداری سد برایشان شاق به نظر رسیده بود و بخوبی به آن نپرداختند و سد شکست و اقتصاد باغداری شان از بین رفت و خودشان هم به علت از دست دادن مایه اصلی اجتماع خویش متفرق (نه هلاک) شدند. 

3 – همچنین این داستان، داستانِ عده کمی در یک زمان نیست بلکه داستان یک تمدن است که چندین نسل و چندین قرن طول کشیده، و این موضوع از قسمت دوم داستان فهمیده میشود، زیرا ایجاد راه های مواصلاتیِ تسهیل کنندهء داد و ستد اقتصادی، و بوجود آمدن شهرهای بین راهی، چیزی نیست که در کوتاه مدت حاصل شود .

خودتان هم تحقیق مختصری بکنید

سری به تفاسیر بزنید و ببینید چه ها فرموده اند و این تفسیر را با آنها مقایسه کنید . یعنی اینکه «یستمعون القول فیتبعون احسنه» کنید .

ترجمه تفسیریِ آزاد

البته براي قوم سباء در سکونتگاهشان نعمت بزرگی قرار داده بودیم که نشانه اي بود. دو باغ در راست و چپ. از رحمت خویش چنین مقرر کردیم که  از روزي پروردگارشان از این دو باغ بخورند و شکرش را بگزارند که شهري دلپسند و پروردگاري آمرزشگر داشتند (15) ولي از وظایف خویش روي گرداندند و ما نيز یک سيل بنيان كن که در اثر عدم نگهداری و خراب شدن سدّشان درست شده بود فرستاديم و دو باغشان را به دو باغ که جز خوراکيي تلخ، و گياه، و مختصري سدر، نمي روياند، بدل كرديم (16) بسبب کفرانشان اينگونه مجازاتشان كرديم و مگر کسي غير از کفران پيشگان را مجازات مي کنيم؟ (17) و قبلا بين آنها و شهرهائي که در آنها برکت قرار داده بوديم، شهرهائي جديد بوجود آورده بوديم، و مسافرت بين آنها را به اندازه نموده بوديم، و چنین مقرر کردیم که  چه شب باشد و چه روز با امنيت در آنها سفر كنند (18) اما تنبلی کردند و گفتند پروردگارا بين سفرهاي ما دوري بيانداز و بدين گونه بر خويش ظلم کردند. پس آنها را كاملاً متفرق شان نموده و تبديل به داستانهائي کرديم. و البته در اين براي هر صبر پيشه شاکري نشانه هائی است (19) و البته شيطان در موضوع آنها گمانش را راست يافت و آنها هم و غیر از عده اي از مومنان پيرويش کردند (20) البته شیطان هيچ تسلطي برآن مومنان نداشت، و این کار را نکردیم مگر اينکه معلوم کنيم چه کسي به آخرت ايمان دارد و چه کسي درباره آن در شک است و پروردگارت بر هر چيزي ناظر است (21)

 

دی ان ان