پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)
اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم:
طرز استخراج عصاره محتوای سوره را (یعنی «درس» سوره را) در قسمت اول ارائه کرده ایم که مطابق ذیل است:
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:
درب : نمونه تاييداتي كه حضرت موسي دريافت كرد.
2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)
چنانکه تاکنون دیده اید، در هر پاراگراف تفسیری، عصاره محتوای پاراگراف را از یک «راه دوم» نیز استخراج میکردیم، که معمولا دیده میشد مطابقتِ معنا داری با استخراجِ از راه اول داشت.
اما، در پاراگراف هائی که کاملا «داستانی» است، ضرورتی در این کار احساس نمیشود، زیرا فهم پاراگراف های داستانی بسیار آسانتر است، و چون ما اهل صفحه زیاد کردن نیستیم، و با توجه به کیفیت خوانندگان مان رعایت اختصار را ترجیح میدهیم، در این نوع پاراگراف ها از آن صرفنظر میکنیم.
3 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر! قرآنی که به تو وحی شده چیزی بسیار بلند مرتبه است و کسانی که به آن کفر میورزند مشکلی دارند که نمی توانند این رادرک کنند .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مانند موسی از جانب ما تایید خواهی شد و موفق خواهی گردید .
4 - سوالات
1-حالت کلی پاراگراف چگونه است؟ (امیدبخش و محرک؟ یا.....؟)
2 – منظور از «شهاب» (آیه7) چیست؟
3 – منظور از «حولها» (آیه8) چیست؟
4 – چرا خداوند در آیه 9 برای معرفی خویش از دو صفت عزیز و حکیم استفاده فرموده؟
5 – و چرا درآیه11خویش را غفور و رحیم معرفی فرموده؟
5 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 7 تا 14 اشاره به قولی که به یکی از پیامبران سابق داده شده و آن تحقق یافته ، میکند ، و در این ، این وعده تلویحی نهفته هست که در مورد تو نیز همینطور خواهد بود .
6 - در این پاراگراف، کدام فقرات، فوق ذهنیات معاصران نزول است؟
(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)
آیه های 7 تا 14از این لحاظ که مربوط به اقوامی است که در قبل از تاریخ بوده اند، و علم باستان شناسی آنقدر رشد نکرده که ما از اوضاع و احوال آنها مطلع باشیم، برای ما نیز روشن نیست، چه رسد به مخاطبان اولیه این آیات.
7 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما.
8 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
ذکر نمونه تاييداتي كه حضرت موسي دريافت كرد به منظور دلگرم کردن مومنانِ معاصر نزول .
9 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
غیر از آیه 14 ، تقریبا تمام مطالب فوق در سوره قصص آمده است .
شرح مختصر
موسی در سه قالب شخصیتی متمایز
و برخورد کامل با وظایف هر قالب
در این پاراگراف حضرت موسی را در سه حالت مختلف میبینیم که در هر سه حالت متوجه انجام وظایف خویش است:
1- موسی بعنوان کاروانسالار که حفظ جان کاروانیان و دفع ناراحتیها و خطرات راه از آنان با اوست. و از آیه 7 فهمیده میشود که او داشت خانوادهاش را از نقطهای به نقطه دیگر حرکت میداد و به شب خوردند و سرما به آنان فشار آورد و او در پی برافروختن آتشی بود تا بتوانند رنج سفر را اندکی تخفیف دهد و او نه تنها به این وظیفهاش اقدام نمود بلکه شخصاً به آن پرداخت.
2- موسی بعنوان شخص مستعد رسالت که هنوز نه آشنائی با آن دارد و نه راجع به خویش گمانی میبرد و چنانکه در آیات 8 تا 12 میبنیم، ناگهان با آن مأموریت آشنا میشود و از آن شانه خالی نمیکند بلکه بار رسالت را میپذیرد و بسوی انجام آن روان میشود.
3- موسی بعنوان رسول، چنانکه از آیههای 13 و 14 فهمیده میشود، با موضوع رسالت خویش بطور کامل برخورد میکند، و بسوی قومی متعصب کافر که علیرغم تشخیص حق با آن مخالفت میکنند میرود و علیرغم مشکلاتی که در راه انجام رسالت خویش دارد (و در سورههای قبل بطور مفصل با آنها آشنا شدهایم) مأموریت خویش را به انجام میرساند.
در این 8 آیه، این سه مقطع زندگی و این سه وضعیت شخصی او در عین خلاصگی بخوبی بیان میشود و اینکه او در هر وضعیت، با وظایف و مشکلات خویش بطور کامل برخورد میکند و در نمیرود و غرغر نمیکند و منت نمیگذارد و استعفا نمیدهد بلکه وظیفهاش را پس از شناخت، انجام میدهد.
غرض از ذکر چنین الگوهایی، در درجه اول تربیت روحی مخاطبهای اولیه معاصر نزول این آیات و در درجه دوم تربیت ما مخاطبهای بعدی است.
حضرت موسی(ع) علیرغم آن ظرفیتها یک شخص معمولی بود
از آیه 7 فهمیده میشود حضرت موسی(ع) داشت خانوادهاش را از نقطهای به نقطه دیگر میبرد که به شب خوردند و در بیابان گم شدند و اوضاع و شرایط هم ناگوار شده بود.
از جملۀ «آتشی میبینم» معلوم میشود آنها به شب خورده بودند و از جمله «خبری از آن بسویتان بیاورم» معلوم میشود گمان کرده بود که خواهد توانست از کسانی که احتمالاً دور و بر آتش هستند اطلاعاتی دریافت کند که بدردشان بخورد و از جمله «شاید گرم شوید» معلوم میشود سرما به آنها فشار آورده بود.
از همین آیه فهمیده میشود که حضرت موسی، از جهتیابی اطلاعاتی نداشت زیرا همینکه در بیابان گم شده بود ما را به این نکته میرساند که او اطلاعات معمولی که یک «کاروانسالار» و یک «راه بلد» باید داشته باشد را نداشت .
نیز از همین آیه فهمیده میشود که او طرز ساختن آتش را نیز بلد نبود (مالیدن شدید دو چوب خشک به یکدیگر یطوریکه در اثر اصطکاک گرم شوند و سپس علفهای خشک مجاور خود را بگیرانند)
جذب عالیترین معارف در مدتی ناچیز
با توجه به آیات 8تا12از شدت و غلظت معارفی که در مدتی کوتاه به آن حضرت تلقین میشود تعجب میکنیم.
در آیه 8 آنحضرت ضمن اینکه با مبدأ هستی و مبدأ هرگونه خیر و برکت آشنا میشود اما فوراً ذهن او روشن میگردد که خداوند منزه و بالاتر است از اینکه در ذهن تو بگنجد و این آتشی که میبینی، یک «نماد» است که از طریق ارائه نور و گرما، رفع نیازهای آنی فعلی تو و خانوادهات را به تو نوید میدهد اما فوراً در همان مقام نیز آموزش او تکمیل میشود که همه مطلب همین نیست بلکه اینها «نشانه» اوست، و او بالاتر است از آنچه ممکن است به ذهنت بیاید.
اگر بخواهیم قدرت تخیل خود را تحریک کرده و سعی کنیم آن صحنه را در ذهن خویش زنده کنیم، به چه چیزی منتقل میشویم؟
در همین هنگام که چشمش متوجه آتش است و دارد به آن نزدیک هم میشود صدائی هم میشنود. هر کس که در آن موقعیت باشد دنبال صاحب صدا میگردد و ذهنش اول متوجه مرکز آن آتش میشود اما فوراً عقلش سر جایش میآید که صاحب صدا نمیتواند وسط آن آتش باشد و عقل به او میگوید که صاحب صدا باید در یک جائی دور و بر آن آتش باشد. در ندائی که میشنود این تصورات عقلی او تأیید میشود اما تکمیل هم میشود که این صدا را از جانب پروردگار جهانیان است که بالاتر است از آنچه که ممکن است تصور کنی.
باین ترتیب حضرت موسی(ع) ناگهان در عمق عمیقترین معارف قرار میگیرد.
( ندایی که نمیتواند از تخیلات خود او باشد زیرا محتوی مطالبی است که بالاتر از تخیلات هر کسی است که میتواند در آن موقعیت قرار گیرد )
آیه 9 بما میفهماند که آنحضرت استعداد درک آن معانی را داشته و فوراً مطلب را دریافت کرده بطوریکه خداوند خودش را معرفی میکند .
آنحضرت آنقدردارای قدرت فهم بود که تصور نکند این «من»، همان آن آتش است ، یا کسی که در آن آتش مخفی شده باشد ، زیرا هر دو این تصورات با جمله «منزه است ...» همخوانی ندارد.
البته در اینجا باید به آن لااقل هشت سال معاشرتی که آن حضرت با حضرت شعیب داشته ، و معارفی که طبعاً از او آموخته ، توجه شود .
انگیزههای غریزی بسیار مهم است
و چه بسا بر آموزههای بسیار سنگین معرفتی نیز غالب باشد
با توجه به آیات 10تا12 ، «فرار»ی که در آیه 10 به آن اشاره دارد، واکنشِ عادیِ طبیعیِ بشری در مقابل محسوسات بیرونی است . در حالیکه همین چند دقیقه پیش آنهمه معارف دریافت کرده است با یک انگیزه محسوس خارجی، ناگهان آنهمه معارف کنار میرود و غریزه «حفظ جان از خطرات»، وارد صحنه شده و او را به واکنش (که در این مقطع فرار است) وا میدارد. انتهای آیه 10 و تمام آیه 11 آموزش عقلی است که او را در مقابل انگیزههای غریزیِ حاصل از محسوسات تقویت میکند.
9 نشانه
قبلاً نیز در سوره اسراء، به عدد نُه اشاره شده اما شرحی داده نشده و در این سوره نیز مجدداً تکرار و تأکید شده اما شرحی ندارد. گرچه لااقل میدانیم که دو تا از نه تا، یکی همان عصاست که «مانند مار» شده بود و دیگری همان سفید شدن دست پس از بیرون آوردن از گریبان بوده است. و قاعدتاً باید هفت مورد بقیه در سورههای آینده تشریح شده باشد البته امروز برای ما که سوره اعراف را خواندهایم آسان است که بگوییم هفت تای بقیه چه بوده، اما اگر خود را جای مخاطبان اولیه این آیات بگذارید، شدت تشنگی آنها برای اینکه بدانند داستان رسالت آنحضرت چگونه جریان یافته منجر به درک بهتر آن داستان شیرین خواهد شد و چه بسا که همین نیز راز بیان نکردن آن در اینجا باشد. بقیه مطالب را هم قبلاً دیدهایم، آنحضرت بسوی قوم فرعون که یکی از بزرگترین و مقتدرترین امپراطوریهای تاریخ بشر بود رفت و چنانکه قبلاً در سورههای شمس، نازعات، بروج، حاقه، قمر، مزمل، مؤمنون، دخان، زخرف، صافات، و غیره دیدیم، رسالت خویش را بطور کامل به انجام رساند که در اینجا نیاز به شرح مجدد آن نیست.
ترجمه تفسیریِ آزاد
هنگامي که موسي خانواده اش را از مدین کوچ میداد شب در بیابانی مجبور به اطراق شدند و او به خانواده اش گفت آتشي ميبينم. بزودي خبري از آن بسويتان مياورم يا شعله اي شايد گرم شويد (7) پس هنگاميکه نزد آن آمد به او ندا شد پربرکت است کسي که در اين آتش است و هر کس که دور و بر آن است، و منزه است خداوند پروردگار جهانيان (8) اي موسي من همان اللهِ پيروزمند فرزانه هستم (9) عصايت را بيانداز. و وقتي كه آن را انداخت، آن را چنان ديد که گوئي كه ماري باشد، برگشت و فرار کرد، چنانکه حتی به پشت سر نگاه هم نکرد، خطاب شد اي موسي نترس، پيامبران در پيشگاه من نمي ترسند (10) مگر کسي که ظلم کرده باشد و حتی او هم اگر از پيِ بدي نيکي آورده باشد باز هم لطف خویش از او دریغ نمیکنم، كه آمرزگار مهربانم (11) اینک دستت را در گريبانت کن و بيرون آر، خواهي ديد که بدون اينکه بيماريي داشته باشد سفيد است. با اينها در نُه آيه و علامت بسوي فرعون و قومش برو، زیرا که آنها قومي گناهکارند (12) پس هنگامي که با آيات روشنگرانه ما بسويشان رفت گفتند اين جادوئي آشکار است (13) و انکارش کردند در حاليکه دلهاشان به آن يقين داشت. علت آن هم ظلمي و تکبري بود که آلوده اش بودند. ای پیامبر! بنگر عاقبت مفسدان چگونه شد (14)