پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای پاراگراف
درس: بي اعتنايي و بي توجهي نسبت به قيامت سبب هلاکت است.
درب: ای خطاکاران! بهوش باشید و به راه صحیح برگردید زیرا چنین روز هولناکی را درپیش دارید و نجاتتان در توجه به حقايق مربوط به قيامت و آماده سازي خويش است.
2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ ﴿16﴾ ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ ﴿17﴾ كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ ﴿18﴾ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿19﴾
درس: بي اعتنايي و بي توجهي نسبت به قيامت سبب هلاکت است.
ریزدرب: تکذیب قیامت سبب هلاکت پیشینیان و جایگزینیِ دیگران بجای آنان شده،
2
أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاء مَّهِينٍ ﴿20﴾ فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ﴿21﴾ إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ ﴿22﴾ فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ ﴿23﴾ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿24﴾
درس: بي اعتنايي و بي توجهي نسبت به قيامت سبب هلاکت است.
ریزدرب: خداوند که چنین قدرتی و مدیریتی دارد، میتواند قیامت را برقرار کند،
3
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا ﴿25﴾ أَحْيَاء وَأَمْوَاتًا ﴿26﴾ وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَّاء فُرَاتًا ﴿27﴾ وَيْلٌ يوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿28﴾
درس: بي اعتنايي و بي توجهي نسبت به قيامت سبب هلاکت است.
ریزدرب: خداوند که چنین قدرتی دارد، میتواند قیامت را برقرار کند،
4
انطَلِقُوا إِلَى مَا كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ ﴿29﴾ انطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ ﴿30﴾ لَا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ ﴿31﴾ إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ ﴿32﴾ كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ ﴿33﴾ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿34﴾
درس: بي اعتنايي و بي توجهي نسبت به قيامت سبب هلاکت است.
ریزدرب: ای تکذیبگران! در قیامت چنین اوضاع و احوالی خواهید داشت،
5
هَذَا يَوْمُ لَا يَنطِقُونَ ﴿35﴾ وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ ﴿36﴾ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿37﴾
درس: بي اعتنايي و بي توجهي نسبت به قيامت سبب هلاکت است.
ریزدرب: ای تکذیبگران! در قیامت چنین اوضاع و احوالی خواهید داشت،
6
هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ ﴿38﴾ فَإِن كَانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ ﴿39﴾ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿40﴾
درس: بي اعتنايي و بي توجهي نسبت به قيامت سبب هلاکت است.
ریزدرب: ای تکذیبگران! در قیامت چنین اوضاع و احوالی خواهید داشت،
7
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ ﴿41﴾ وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ ﴿42﴾ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿43﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ ﴿44﴾ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿45﴾
درس: بي اعتنايي و بي توجهي نسبت به قيامت سبب هلاکت است.
ریزدرب: ای تکذیبگران! کسانی که مانند شما نبوده اند، در قیامت چنین اوضاع و احوالی خواهند داشت،
8
كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُم مُّجْرِمُونَ ﴿46﴾ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿47﴾
درس: بي اعتنايي و بي توجهي نسبت به قيامت سبب هلاکت است.
ریزدرب: ای تکذیبگران! اینک که چنین میباشید، اندکی هم مهلت تان میدهیم، تا به قیامت تان برسید و خودتان بفهمید از چه عاقبتی هشدارتان میدادیم،
9
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ ﴿48﴾ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿49﴾ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ﴿50﴾
درس: بي اعتنايي و بي توجهي نسبت به قيامت سبب هلاکت است.
ریزدرب: ای پیامبر! ناراحت مباش! اگر هشدار به چنین موضوع مهمی برای اینان کارساز نیست، دیگر چه میتوانی به اینان بگوئی؟
تقطیع :
در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.
اصلی-فرعی
قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.
لبّ مطلب :
با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درب پاراگراف که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درب مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.
3 - از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 از تذکر دائمی و گسترده موضوع قیامت طی یک سیستم خاص به همگان و همچنین
از حوادثِ مقارنِ وقوع قیامت میگوید .
در این پاراگراف با اشاره به جایگزینی اقوام فعلی با اقوام پیشین، و آفرینش انسان از منشائی که ضعیف به نظر می آید، و آفرینش زمین و عجائبی که در صنع آن بکار گرفته شده، می فرماید که خداوندی که میتواند چنان کند قادر است قیامت را برقرار کند و به وضع خوب اهل تقوا، که در آن شرایط هولناک نگران نیستند، اشاره ای نموده و تلویحا تشویق به اتخاذ روش پسندیده می فرماید، و ضمنا با لحنی تاسف بار با اشاره به رفتار تکذیبگران، به پیامبر (ص) دلداری میدهد که اینک که این تذکرات تاثیری در آنان ندارد، دیگر چه چیز میتواند کمکشان کند؟
4 - سوالات
1 – چرا خداوند حوادث ذکرشده درآیات16و17و18را به خویش نسبت داده است؟
2 - «تکذیبگرانِ» مطرح درآیه 19بطور «عام» ذکر شده است، به نظرشما «موضوع تکذیب» آنها چیست؟
3 - «ال» در آیات 16 و 17، از چه نوع است؟ (جنس؟ عهد؟ تعریف؟)
4 – آیه 21 نسبت به 20 چه حالتی دارد؟ (فرع؟ همطراز؟ یا...؟) و آیه 22 نسبت به آیه 21 چطور؟ و نسبت به 20 چه؟
5 – منظور از دو آیه 21 و 22 چیست؟
6 - «قدرنا» (آیه23) از باب قدرت (توانائی) است یا قدر (اندازه گذاری و برنامه ریزی)؟
7 – در آیات 29 تا 34 چه نوع «زبان»ی بکار رفته؟ («مَثَل»؟ یا....؟)
8 – ظرف زمانی «انطلقوا» را معین کنید.
9- دراین پاراگراف، در کجا، «التفات» صورت گرفته ؟
10 – نعمت های مطرح در این پاراگراف به چه زبانی مطرح شده؟ (مَثَل؟ سمبلیک؟ یا.....؟)
11 – از میان مخلوقات خداوند کسانی هم یافت میشوند که میگویند پولدارها که می توانند «باغهائی که نهرها در کف آنها جاریست» و امثال آن را تهیه کنند چه نیازی به دین دارند! کدام آیه این پاراگراف جواب آنهاست؟
12 - «کلوا» (= بخورید) به چه زبانی بیان شده؟ (کنایه؟ سمبلیک؟ یا...؟)
13 – با توجه به آیه 46، «جرم» آنها چیست؟ آیا تکذیب قیامت «جرم» است؟
14 - «رکوعِ» مطرح در آیه 48 به چه زبانی است؟ (سمبلیک؟ کنایه؟ یا....؟)
15 - «ه» در کلمه «بعده» (آیه50) اشاره به چه دارد؟
5 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه های 16 تا 18 فهمیده میشود مخاطب های اولیه اجمالا داستانهای برخی از اقوام مجرمِ پیشین منقرض شده را شنیده بودند.
6 - پیشگوئی های تحقق یافته
مطلبی که ذیلا تحت عنوان «به زبان مخاطب اولیه» (در باره ممان اینرسی) عرض کرده ایم، با توجه به موضوع کرویت زمین که در آن روزهای نزول این سوره شناخته شده نبود، یکی از پیشگوئی های تحقق یافته (علمیِ) قرآنی است.
7 - آیات برجسته این پاراگراف
آیه «ویل یومئذ للمکذبین» از لحاظ های زیادی برجسته است، اما این قلم از لحاظ تکرار زیاد آن در این سوره، که حالت «ترجیع بند» را دارد، برجسته اش ارزیابی میکند.
8 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)
آیات 16 تا 18 از این لحاظ که به اقوامِ درگذشته اشاره دارد، از آنجا که علم باستان شناسی هنوز در مراحل ابتدائی است، و جزئیاتی از زندگی آنان در دست نیست، بالاتر از ذهنیات ما میباشد، چه رسد به عرب 1400 سال قبل.
آیات 20 تا 23 از این لحاظ که به مکانیزم توالد و تناسل اشاره دارد، و از آنجا که جزئیات مکانیزمش برای مردم قرن هفتم میلادی روشن نبوده، بالاتر از ذهنیات عرب 1400 سال قبل بوده است.
آیات 25 تا 45 از آنجا که «قیامتی» است، کلا بالاتر از ذهنیات هر بنی بشری است، و طبعا در مورد مخاطبان اولیه نیز همچنین.
9 - آیات مشکل این پاراگراف
مشکل بودن این آیات از آنجا فهمیده میشود که مفسران مختلف در طول قرن ها، حتی تا امروز، در تفسیر آنها سخنان مختلف و حتی متباین و بلکه متنافر گفته اند.
10 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
از آنجا که کلماتی که در این متن قرآنی بکار رفته، در این چهارده قرن، تغییرِ معنائی نیافته، معاصران نزول نیز، همان تلقی را میداشته اند که ما.
البته سخن فوق فقط در مورد معنی تحت اللفظی درست میباشد.
مخاطب های اولیه (صرفنظر از دسته بندی سه گانه عقیدتی-عملی شان) مطلب را اینطور می فهمیدند که قرآن میگوید خداوند اقوامی را بخاطر زندگی تکذیبی شان هلاک و اقوامی دیگر را جایگزین شان نموده، و اینکه خداوند چنین قدرت هایی دارد، و اینکه روزی در پیش است که از لحاظ سختی برای تکذیبگران قابل تصور نیست.
11 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
امروز هم از همین پاراگراف همان مطالب فوق فهمیده میشود و لذا تمام مطالب این پاراگراف فرازمانی-فرامکانی است.
12 – کدام عنصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
اینکه در آیه 35 فرموده «سخن نمی گویند» با توجه به آنچه در سوره زلزال دیدیم که به هر کس «اعمال» او نشان داده می شود مفهوم است زیرا تکذیبگران خودشان کارهای خود را می بینند و طبعاً زبانشان بسته می شود و طبعاً اگر هم می خواستند چیزی بگویند چه چیزی می توانستند بگویند؟
در سوره های بعدی مطالبی را بسیار خواهیم دید که مثلاً آنها می خواهند بگویند ببخشید، نفهمیدیم، یک بار دیگر ما را به دنیا برگردانید تا زندگی بهتر کنیم و ... و جواب آنها هم این خواهد بود که عده دیگری هم بودند که به این آیات ایمان آوردند و یا اینکه مگر پیامبران ما به سوی شما نیامده بودند و غیره و غیره.
آیه های 25 و 26 و 27 و 30 تا 33 و 35 و 36 (با توجه به ترتیب نزول) جدید است و سابقه ای در سوره های قبل برایشان نمی شناسیم.
13 – در این پاراگراف کدام آیات حاوی «محورهای ثابت کلام وحی» است؟
ناگزیر از ذکر این نکته ایم که ارزش تفسیریِ این بخش از دو لحاظ زیاد است:
1 – از لحاظ تفسیر موضوعی، چون آیات هر موضوع از ابتدای نزول وحی به ترتیب در یک فایل جمع آوری خواهد شد، یک گنجینه بسیار با ارزش خواهد شد که مورد نیاز هر قرآن پژوه خواهد بود.
2 – از لحاظ تفسیرِ معروف به «تفسیر قرآن به قرآن» نیز، از آنجا که در هر عنوان، تقریبا تمام آیاتِ هم محتوا جمع آوری شده اند، هر قسمت میتواند از لحاظ هم افزائیِ فهمِ قسمت های دیگر کمک باشد، و مغز تفسیرِ قرآن به قرآن هم همین است.
آیات حاوی «محورهای ثابت کلام وحی»
سنن الهی
أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ ﴿16﴾ ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ ﴿17﴾ كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ ﴿18﴾
عذاب
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿15﴾
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿19﴾
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿24﴾
وَيْلٌ يوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿28﴾
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿34﴾
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿34﴾
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿37﴾
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿40﴾
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿45﴾
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿49﴾
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿47﴾
مخلوقات
أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاء مَّهِينٍ ﴿20﴾ فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ﴿21﴾ إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ ﴿22﴾ فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ ﴿23﴾
آیات الهی
سوره مرسلات
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا ﴿25﴾ أَحْيَاء وَأَمْوَاتًا ﴿26﴾ وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَّاء فُرَاتًا ﴿27﴾
گردشِ کار در روز قیامت
انطَلِقُوا إِلَى مَا كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ ﴿29﴾ انطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ ﴿30﴾ لَا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ ﴿31﴾ إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ ﴿32﴾ كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ ﴿33﴾
هَذَا يَوْمُ لَا يَنطِقُونَ ﴿35﴾ وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ ﴿36﴾
هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ ﴿38﴾ فَإِن كَانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ ﴿39﴾
كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُم مُّجْرِمُونَ ﴿46﴾
درباره نعیم
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ ﴿41﴾ وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ ﴿42﴾ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿43﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ ﴿44﴾
انسان های نا مطلوب
سوره مرسلات
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ ﴿48﴾
فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ﴿50﴾
شرح مختصر
کلیدهای تفسیری
ترتیب نزول
در سوره مزمل می خوانیم «ذرنی و المکذبین اولی النعمه» و در سوره واقعه می خوانیم «افبهذا الحدیث انتم مدهنون و تجعلون رزقکم انکم تکذبون» که هر دو این موارد از لحاظ نکوهش تکذیب گران به اندازه این سوره غلیظ نیست.
از طرف دیگر این سوره حاوی جزئیاتی از حوادث قبل از قیامت و نیز خود روز قیامت است و نیز شرح مفصلی از نعمت های الهی است که طبعاً باید در فصل موسوم به «مرحله سوم» قرار گیرد.
اما از لحاظ حوادث قبل از وقوع قیامت نسبت به سوره تکویر کمرنگ تر است و همچنین از لحاظ ذکر نعمت های الهی از سوره نباء نیز کمرنگ تر می باشد و با توجه به کلید های تفسیر قرآن می توان قسمت نکوهش مندرج در سوره واقعه را نسبت به این سوره «اشاره» حساب کرد.
لذا جای پیشنهادی این سوره قاعدتا قبل از سوره واقعه و پس از سوره های انفطار و تکویر میباشد.
در مجموع، با توجه به مطالعه دقیق محتوای این سوره آن را پس از سوره حاقه قرار دادیم که در این صورت قسمت های مربوط به حوادثِ قبل از قیامتِ آن، نسبت به سوره های انفطار و تــکـویر «اشاره» ای خواهد بود و مطلب مستقل پر رنگ خویش را در جای خود دارد و قسمت مربوط به نعمت ها شروع یک «مطلب» خواهد بود که در سوره نبأ «تفسیر» شـــده و قسمت مکذبین آن در سوره واقعه مورد اشاره قرار گرفته باشد.
علت ذکر این مطلب این است که خواننده گرامی بداند تعیین محل سوره ها در لیست ترتیب نزول خیلی دقت و آشنایی می خواهد و کلید اصلی ما در این کار محتوای خود سوره ها بوده است.
ذکر بعضی از مصادیق افاده حصر نمی کند
چون با این تیتر آشنا هستید، و قبلاً بسیار از این تیتر استفاده شده، دیگر شرح بیشتر لازم نیست و خلاصه مطلب این است که احوال قیامتی منحصر به آنچه برشمرده شده نیست، و از باب مثال، برای ارائه هولناکی مطلب، بعضی از موارد را به صورت مثال فرموده است.
آیه 48 از باب ذکر نمونه و مثال است نه اینکه مکذبان فقط رکوع نمی کنند و بقیه عبادات را انجام می دهند. بلکه «رکوع» به عنوان شاخص حرمت گذاری در اینجا برجسته شده و معنی آیه 48 این است که آنها حرمتی برای خداوند قائل نیستند و سری هم خم نمی کنند.
التفات :
در ابتدای آیه 43 تغییر مخاطب صورت گرفته، که در آیه 44 دوباره برمیگردد به همان لحن روائی .
اگر دقت کرده باشید می بینید که در ابتدای آیه 46 التفات صورت گرفته است، به عبارت دیگر گوئی که خداوند از اول سوره تا آخر آیه 45 به پیامبر(ص) خطاب می کرده، و حقایقی را برای ایشان بیان می فرموده ، اما در ابتدای آیه 46 گوئی که مکذبان را مخاطب قرار داده و آیه 46 را خطاب به آن ها فرموده و بعداً دو باره به روال قبلی برگشته و پیامبر را مخاطب قرار داده باشد.
به زبان مخاطب اولیه :
در آیه 20 که فرموده «آبی پست» ، به زبان مخاطبِ مرد سالارِ آن روزها که فرهنگ غالب سده ها و بلکه هزاره های قبل و بعد خویش بوده و تقریباً تا صد سال پیش هم غالب بوده، فرموده، در حالی که امروز می دانیم که اولاً آن «آبی پست»، ماده جلیل القدری است، ثانیاً 50% نقش را در پیدایش جنین دارد و 50% بقیه متعلق به تخمک جنس ماده است.
خلاصه اینکه «آبی پست» یعنی «آبی که به نظر شما پست می آید»
«قدر» در آیه 22 یعنی « اندازه» و ناظر به مدت پیدایش طفل پس از لقاح است که اکثراً 9 ماه است و «قادر» در آیه 23 نیز به معنی برنامه ریز است.
«کفاتا» در آیه 25 یعنی جمع کننده. شبیه کاری که چوپان راجع به گله اش می کند و آن ها را «جمع» می کند ، اجازه می دهد آن ها در مرتع پخش شوند اما در همان حال از پراکندگی بیش از حد آن ها جلوگیری کرده و بالاخره شب هنگام جمعشان می کند.
لنگر : «لنگرهای بر افراشته» در آیه 27 ناظر به کوه هاست که 7 یا 9 برابر آنچه در ظاهر به نظر می آید در داخل زمین است و سبب یکپارچه شدن سطح زمین می شود، و اینکه آن ها را «لنگر» نامیده با توجه به علوم امروز که زمین را کروی می دانیم و برای آن حرکت وضعی و انتقالی می شناسیم، و با مفهوم «ممان اینرسی» که در حرکت دَوَرانی مطرح است یک نوع پیشگوئیِ علمیِ تحقق یافته است و بار اعجازی دارد.
«کلوا» (=بخورید) به این معنی نیست که همین حالا بروید چیزی بخورید، بلکه به این معنی است که ای تکذیب گران، علیرغم این رفتارهای شما اجازه می دهیم بخورید و بیاشامید و متمتع شوید و ...
«قلیلاً» (= اندکی) به این معنی نیست که کم بخورید (یعنی رژیم بگیرید) بلکه به این معنی است که هر چه دلتان می خواهد بخورید و بیاشامید و متمتع شوید، اما این را هم بدانید که عمر دنیا در مقابل آخرت کوتاه است و شما هر قدر هم که متمتع شوید، باز هم چیزی نیست.
«ارکعوا» (= رکوع کنید) به معنی احترام گذاری است در مقابل حق، و به راه حق آمدن است، حتی امروز هم که دهه دوم قرن بیست و یکم است مردم به عنوان نشان دادن احترام به یکدیگر سر خم می کنند و اگر بخواهند به طور رسمی احترام خود را نشان دهند شق و رق می ایستند و خم می شوند و بیشترین حالت این جور احترام ها خم شدن تا کمر است که همان حالت رکوع می شود.
خلاصه اینکه آیه 48 به معنی این است که اینها اهل هیچ عبادتی نیستند.
به زبان «مَثَل» :
کسی قیامت را ندیده و ما هیچ راهی برای تصور آن نداریم، جز همین راه وحی که خبری از آنجا به ما بدهند و تازه جوری بگویند که تا حدودی بتوانیم درک کنیم.
مثالِ جنین و این جهان را چند بار عرض کردیم.
غذای جنین در آنجا از طریق بند ناف است و جهان او نیز کوچک و تاریک است. چطور می توان این جهان را برای او توصیف کرد؟
آخرت نیز برای ما شبیه این جهان برای جنین است. لذا کسی فکر نکند آنچه که از ظاهر کلمات مربوط به آخرت خوانده، مطلب را درک کرده است.
به طور کلی باید بدانیم که علوم و معارف بشر «مَثَل»ی است.
چون بشر در اجتماع معنی پیدا می کند، برای ارتباط و همانگی تدریجاً «زبان»ها بوجود آمده، که هر زبان تعدادی «کلمه» و «حروف» دارد و تعدادی هم قواعد «دستور زبان»ی.
کلمات «بار معنی» ای دارند که نزد گوینده و شنونده یکسان است و لذا ارتباط و «هم فهمی» حاصل می شود.
وقتی که می گوییم «شمع»، بین گوینده و شنونده یک توافقی وجود دارد که منظور گوینده چیزی قابل سوختن است که نخی از وسط آن می گذرد و اگر شعله را به نخ نزدیک کنیم شروع به سوختن می کند و ادامه می دهد و این وسیله سبب نور پراکنی است.
فرض کنید شخصی در جای خیلی عقب مانده ای زندگی می کند که تا حالا لامپ الکتریکی را ندیده. چطور می توان این مفهوم را به او انتقال داد؟
می توان به او گفت که نوعی شمع است که اولاً نخ ندارد ثانیاً شعله لازم نیست، ثالثاً چربی و روغن آن اینطور که فکر می کنی نیست و اصلاً جوری است که برای فهم آن باید مقدار زیادی درس بخوانی تا اصلاً بتوانی بفهمی، رابعاً انواع این نوع «شمع» ها متفاوت است و مثلاً یک نوع از آن ها طوریست که اگر آن را در کلبه ای روشن کنی، نه تنها همه جایش را مثل روز روشن می کند بلکه چشمت را هم میزند.
موضوعات آخرتی نیز همین طورها است.
ما مانند آن فردی هستیم که شمع را می شناسد اما لامپ را نه.
وحی از طریق همان اطلاعاتی که داریم معانی جهان بعدی را به صورت مثال برای ما مثل می زند (توجه کنید که چطور مفهوم لامپ برای آن شخص تجزیه شد و البته در بعضی قسمت ها به او گفته شد که این قسمت ها را نمی توانی بفهمی مگر آنکه فلان قدر درس بخوانی) و لذا مبادا تصور کنیم که آنچه به عنوان «مثال» برای ما گفته شده عین واقعیت های آن جهان است.
در این آیات هم همین طور است.
آیه 29 مفهوم است، آیه 30 از نوع همان «مثال» هاست: سایه ای که سه شعبه دارد.
کسی می تواند بپرسد چرا «سه» شعبه؟ و چرا چهار تا یا دو تا نیست؟ در آیه 31 می گوید درست است که سایه است اما همچه سایه ای هم نیست که آدمی را از تابش شدید یا لهیب آتش حفظ کند در آیه 32 می فرماید خود این «سایه» علاوه بر اینکه آدمی را حفظ نمی کند بلکه خودش هم «شراره»هائی پرتاب می کند به چه بزرگی ...!
خوب ، ما مفهوم سایه و سایه بان را می فهمیم و سایه و سایه بان به ما مفهوم حفظ و آرامش را منتقل می کند و در آیات فوق این مفهوم را منتقل می کند که در آن روز برای مکذبان هیچ آرامشی و هیچ حفاظتی وجود ندارد.
به زبان طنز :
در آیه 39 به زبان طنز سخن فرموده، و گر نه در آن روز که تکذیب کنندگان آن همه آیات هولناک دیده اند، و هیچ قدرتی هم ندارند، و هیچ یار و یاور و کمکی هم ندارند، و امکان عذرخواهیِ مسموع هم ندارند، چه حیله و نیرنگی برایشان متصور است؟
روز جداسازی
مفهوم روز جدا سازی یکی در آیه 13 آمده و یکی چندین آیه بعدتر، و بین دو آیه، آیات زیادی فاصله بوده که در حقیقت همه در جهت «تفسیر» و «تقریب به ذهن» همان آیه 13 بوده است.
این تازه اولش است
چنانکه به خوبی از قرآن پیداست، آخرت (یعنی زندگی آخرتی) پس از قیامت است.
قیامت روز حساب و کتاب و جدا کردن بد و خوب است و در این سوره هم چندین بار عبارت «یوم الفصل» را تکرار کرده و لذا آن عذاب هائی که برای مکذبان برشمرده و این نعمت هایی که برای تقوا داران احصاء نموده، مربوط به بهشت و جهنم نیست بلکه مربوط به همان روز بخصوص است که چنان هولناک است اما حتی در آن روز هم تقوا داران را جدامی کنند و یک جای راحت و محترمانه ای به آنها می دهند و حساب و کتاب آنها در آن شرایط مرفه محترمانه انجام می شود و زندگی آخرتی پس از آن است.
«ظِلال» (= سایه ها) نکره آورده شده،که یا از باب تحقیر است یا از باب تعظیم، از باب تحقیر نمی تواند باشد زیرا دارد در مقابل ناراحتی های مکذبان شرایط راحت و خوب و مطلوب طرف مقابل را بیان می کند، و لذا از باب تعظیم است، و چون از باب تعظیم است، چند جور سایه است مثلاً مسقف بودن محل یک نوع سایه بان است، پرده های عایق نور و حرارت شدید یک نوع سایه بان است، و خنک کردن های خاص (کولر و چیلرو غیره) یکنوع سایه بان است.
در نظر گرفتن مطالبی که تحت تیتر «به زبان مثال» در پاراگراف های قبل عرض کردیم (موضوع شمع و لامپ) تازه موضوع را گسترش می دهد که آن سایه بان از نوع این سایه بان هایی که می شناسیم نیست و موضوع برای «تقریب به ذهن» تحت عنوان «سایه بان هائی» ذکر شده است.
بله خواننده گرامی! تفسیر پاراگراف وقتی کامل می شود که شما هم نقش خودتان را در توقف و تمرکز روی کلمات انجام دهید و اگر ما بخواهیم به جای شما این کار را بکنیم خیلی طولانی می شود که روش ما نیست.
مهم ترین چیز
آیه 50 به ما می گوید کسی که به آخرت ایمان نیاورده در حقیقت در مجموعه افکار و عقاید او چیزی مهمی وجود ندارد.
واقعاً فکرش را بکنید، اگر آدمی امید به آخرت و زندگی بهتر را نداشته باشد، چرا هر کاری را نکند؟
در آن صورت، یعنی اگر عقیده نداشتن به آخرت عمومیت پیدا کند، تصورش را بکنید مجتمع انسانی به چه روزی می افتد؟ هر چه فضائل است تعطیل و هر چه رذائل است رواج کامل می یابد.
ناچیز
بارها در این تفسیر مثالی زده ایم که همانطور که نمیشود این جهان را برای جنین توصیف کرد آن جهان را نیز نمیشود برای ما ها توصیف نمود و لذا خداوند در این مواقع «زبان مَثَل» را بکار گرفته است.
با توجه به همین سخن باید گفت هرقدر هم که شخصی متمکن و برخوردار باشد و بتواند بهترین نعمت ها و امکانات را هم تهیه کند در مقابل نعمت ها و برخورداریهای آخرتی ناچیز است زیرا اساسا آنها از نوع اینها نیستند که بتوان مقایسه شان کرد.
برای توضیح بیشتر میتوان به روایاتی اشاره کرد که مضمون آنها این است که اگر یک حبه از انگورهای بهشتی را به این جهان بیاورند تمام اهل جهان فقط از بوی خوش آن غش میکنند واگر یک قطره از غسلین را به این جهان بیاورند تمام جهان را می گندانَد. تازه باید به این نکته هم اشاره کرد که اساسا امکان چنین نقل و انتقالی هم نیست زیرا اصولا آنها از جنس این جهان نیستند که بتوان این نقل و انتقال را انجام داد و روایات مذکور هم از بابِ تقریب به ذهن است.
جُرم
آنجا که تکذیب را جرم قلمداد فرموده با توجه به این نکته است که تکذیب یک عمل عامدانه و آگاهانه است و مخالف این اصل منطقی است که میگوید «عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود» (= نیافتنِ چیزی، دلیلِ نبودنِ آن چیز نیست) و کسی می باید تکذیب کند که این قدرت را داشته باشد که بتواند کلّ جهان را با این عظمت بی نظیرش (که نور ستارگانی را دریافت میکنیم که میلیاردها سال نوری از مرگشان گذشته است) اِسکَن کند و در نتیجه این عمل هیچ علامتی دال بر امکان وقوع قیامت نبیند.
واضح است که هیچکس چنین قدرتی ندارد و لذا تکذیب قیامت یک عمل از نوع زورگوئی است ولازمه اش عمد و اصرار باطل است واز این لحاظ از نوع اعمال مجرمانه میباشد و حسابش با کفر بسیار متفاوت است.
ترجمه تفسیریِ آزاد
آيا اقوام تکذیبگر سابق را هلاک نکرديم؟ (16) و بعدی ها را جايگزين شان ننموديم؟ (17) البته با مجرمين چنين ميکنيم (18) واي در آن روز بر تکذيبگران (19) آيا شما را از مایعی که در نظرتان پست به نظر می آید نيافريديم؟ (20) و در جايگاهي مطمئن قرارش نداديم؟ (21) که تا هنگامي معين در آنجا باشد و رشد کند (22) و این فرایند را سامان نداديم؟ و ساماندهنده قابلی نیستيم؟ (23) واي در آن روز بر تکذيبگران (24) آيا زمين را فراگير نكرديم؟ (25) چه براي زنده ها و چه مرده ها؟ (26) و در آن لنگرگاههايي رفیع قرار نداديم؟ و آبي گوارا به شما ننوشانديم؟ (27) واي در آن روز بر تکذيبگران (28) ای تکذیبگران بسوي روزی که برایتان پیش خواهد آمد بروید (29) که در آن چیزهایی سایه-مانند خواهید دید که مانند درختان شاخه هایی دارد (30) که نه سايه گستراست و نه از لهيب آتش باز ميدارد (31) و شراره هائي بزرگ بزرگ پرتاب ميکند (32) چنان پرتاب های بزرگی که گويي شتر است (33) واي در آن روز بر تکذيبگران (34) اين روزيست که تکذیبگران سخنی نمیگویند (35) و عذرخواهيی هم نمیتوانند کنند (36) واي در آن روز بر تکذيبگران (37) اين روزِ جدا کردنِ مومن و تکذیبگر و حق و باطل است که همه شما و پيشينيان را جمع خواهیم کرد (38) پس اگر ميتوانيد نيرنگي کنيد، آن را بکار بندید (39) واي در آن روز بر تکذيبگران (40) البته تقوا داران در سايه ها و چشمه هائي هستند (41) و ميوه هائي که ميلش را دارند (42) به آنان خطاب می شود بخوريد و بياشاميد. گوارايتان باد به سبب آنچه انجام داده ايد (43) كه احسانگران را چنين پاداش ميدهيم (44) واي در آن روز بر تکذيبگران (45) گوئی دائما در طول زندگی شان دارد به آنان خطاب میشود که از این جهان که در مقابل آخرت جز چیز حقیر و اندکي نیست بخوريد و از نعمت هایش که در مقابل آخرت جز چیز ناچیزی نیست استفاده کنيد که از نعمت های آخرت نصیبی نخواهید داشت زیرا که مجرميد (46) واي در آن روز بر تکذيبگران (47) و هنگامي که به آنها گفته ميشود در مقابل آیات الهی و تعالیم پیامبرانش احترام و خضوع کنید چنان نمیکنند (48) واي در آن روز بر تکذيبگران (49) پس آنها به چه چيزي پس از این آیات و تعالیم مي گروند؟ (50)