X

﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴾

عَبَسَ وَتَوَلَّى ﴿1﴾ أَن جَاءهُ الْأَعْمَى ﴿2﴾ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى ﴿3﴾ أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى ﴿4﴾ أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى ﴿5﴾ فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى ﴿6﴾ وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى ﴿7﴾ وَأَمَّا مَن جَاءكَ يَسْعَى ﴿8﴾ وَهُوَ يَخْشَى ﴿9﴾ فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى ﴿10﴾ كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ ﴿11﴾ فَمَن شَاء ذَكَرَهُ ﴿12﴾ فِي صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ ﴿13﴾ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ ﴿14﴾ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿15﴾ كِرَامٍ بَرَرَةٍ ﴿16﴾ قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ ﴿17﴾ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ﴿18﴾ مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ﴿19﴾ ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ ﴿20﴾ ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ ﴿21﴾ ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ ﴿22﴾ كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ ﴿23﴾ فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ ﴿24﴾ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ﴿25﴾ ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ﴿26﴾ فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا ﴿27﴾ وَعِنَبًا وَقَضْبًا ﴿28﴾ وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا ﴿29﴾ وَحَدَائِقَ غُلْبًا ﴿30﴾ وَفَاكِهَةً وَأَبًّا ﴿31﴾ مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ﴿32﴾ فَإِذَا جَاءتِ الصَّاخَّةُ ﴿33﴾ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ﴿34﴾ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ ﴿35﴾ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ ﴿36﴾ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ ﴿37﴾ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ﴿38﴾ ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ ﴿39﴾ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ ﴿40﴾ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ ﴿41﴾ أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ ﴿42﴾


بسم الله الرحمن الرحيم

چهره در هم کشيد و رو برگرداند (1) که چرا آن نابينا نزد وي آمده (2) و چه ميداني شايد ميخواهد رشد کند (3) يا پند گيرد و آن پند سودش دهد (4) اما کسي که بي نيازي نشان داد (5) و تو به او پرداختي (6) اگر هم پاک نشود (جريمه اي) بر تو نيست (7) و اما آنکس که شتابان بسوي تو مي آيد (8) و خوف (خدا را) دارد (9) تو از او (به ديگري) ميپردازي (10) نه ! البته آن (قرآن) تذکر و پندي است (11) پس هر کس که خواهد پند گيرد (12) در صحيفه هائي ارجمند (است) (13) (صحيفه  هائي)  بلند مرتبه و پاک  (14) به دست سفيراني (15) گرامي و بزرگوار (16)  کشته شود انسان! چقدر ناسپاس است ! (17) از چه چيز آفريدش؟ (18) از نطفه اي . آفريدش ، و سر و سامانش داد (19) سپس راهش را هموار نمود (20) آنگاه او را ميراند و داخل قبرش نمود (21) سپس وقتي که بخواهد، زنده اش (خواهد) نمود  (22)  نه! آنچه را (که خداوند به او) امر کرد انجام نداد (23) پس انسان بايد به غذاي خويش (به عبرت) بنگرد (24) که آب را به چنان ريختني ريختيم (25) سپس زمين را به چنان شكافتني شکافتيم (26) و در آن دانه اي رويانديم (27) و انگوري و سبزيي (28) و زيتوني و نخلي (29) و باغهاي انبوهي (30) و ميوه اي و چراگاهي (31) که برخورداريي براي شما و چهارپايانتان باشد }(32) پس هنگامي که آن صداي گوشخراش بيايد (33) روزي که آدمي از برادرش فرار كند ، (34) و (از) مادرش و پدرش (35) و (از) همسرش و فرزندانش (36) براي هر کسي درآن روز آنقدر هست که او را بس است (37) در آن روز چهره هائي تابانند (38)  خندان و بشارت يافته (39)  و چهره هائي هم در آن روز غبار آلودند (40)که سياهي و تاريکي آنها را فرا گرفته (41) آنها همان کافران وگناهکارانند (42)

قبلی:  سوره نجم سوره نجم
بعدی:  سوره کافرون سوره کافرون
Print
299 بار مطالعه شده است

فایل ها برای دانلود

پیش تفسیر

1 - عصاره محتوای پاراگراف از راه اول

 ( جدول1)

آيه

عنوان

اصلی

عنوان

فرعی

شرح

تعداد

کلمه

4- 1

مردم

خطاب

نکوهش- تحقير مومن نابينا

13

10- 5

پيامبر

خطاب

ارشاد- تو مسئول ايمان نياوردن انها نيستی .

19

16-11

قران

اهميت ان

صحيفه های ارجمند- ....

15

17

مردم

انسان

نکوهش- کفران نعمتهای الهی

4

22-18

خداوند

افعال

افرينش انسان- اسان کردن مسير انسان- احياء- مرگ

18

23

مردم

انسان

نکوهش- فرمان را انجام نداد.

5

24

مردم

انسان

توصيه- به غذايش دقت کند.

4

32-25

خداوند

نعمات

چگونه غذای انسان را مهيا ميکند.

22

42-33

اخرت

قيامت

شدت ان روز، دو گونه بودن وضعيت مردم در ان روز

33

جمع

133

 

 

 ( جدول  درج ها(

شماره جدول

 درج4

متن درج 4

درصد

1/4

خداوند- نعمات- هم نعمت افرينش انسان، هم نعمت ادامه  وجود او ....

1/30

2/4

سختی قيامت- دو گونه بودن مردم از لحاظ نتيجه حسابرسی اعمال

8/24

3/4

نکوهش از رفتار بعضی ها که مومنان را تحقير می کنند

5/19

4/4

خطاب به پيغمبر: تو مسئول آنها نيستی.

3/14

5/4

مطالب قران بسيار صحيح و بسيار مهم و کاملأ در خور توجه

3/11

 

 

البته دو جدول فوق اول و آخرِ جدول هاست، جدول های وسط را برای رعایت اختصار حذف کردیم، اما کسانی که حوصله دارند میتوانند موردِ سوره فجر را که در کتاب «آموزش تفسیر قرآن» (به عنوان نمونه و الگو هست) در سایت:

 http://jamal-ganjei.com

با تمام جدول هایش ملاحظه فرمایند.

نگاه ساده ای به جدول فوق بما ميگويد مغز سخن سوره همان است که در رديف 3/4 آمده است زيرا مطالب رديفهای ديگر، مطالب عمومی است اما مطالب آن قسمت «خاص» است.

البته اول خود اين فرضيه را در جدول فوق کنترل می کنيم:

در رديف 1/4 ميگويد منبع و منشاء همه نعمت ها، خداوند است. لذا ما ميگوييم : تحقير کسی معنی ندارد زيرا اگر هم بنظر تو کمبودی دارد، اين امر ناشی از ان است که خداوند، بعلتی سبب آن کمبود ميباشد و در حقيقت نکوهش تو برميگردد به نکوهش خداوند متعال که عملی است بسيار غلط و قبيح.

رديف 2/4 ميگويد در قيامت مردم دو جور هستند يا بدبخت و جهنمی هستند يا خوشبخت و بهشتی.

لذا ميگوييم از اين لحاظ هم تحقير مردم عملی نکوهيده است زيرا اگر او جهنمی است که ديگر تحقير تو معنی ندارد اما اگر بهشتی بشود چه؟ تحقير تو کاملا غلط و در نتيجه قبيح است.

به همين روش اگر صحت « درس» حاصله را در دو رديف باقيمانده هم کنترل کنيم می بينيم جواب درست است و لذا درس اين سوره عبارت است از:

درس: نکوهش رفتار کساني که نعمتهاي الهي را کفران و مومنان را تحقير و از انجام وظايف شانه خالي مي کنند و نتیجه اش را خواهند دید.

 

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:

 

1

عَبَسَ وَتَوَلَّى ﴿1﴾ أَن جَاءهُ الْأَعْمَى ﴿2﴾ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى ﴿3﴾ أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى ﴿4﴾ أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى ﴿5﴾ فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى ﴿6﴾ وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى ﴿7﴾ وَأَمَّا مَن جَاءكَ يَسْعَى ﴿8﴾ وَهُوَ يَخْشَى ﴿9﴾ فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى ﴿10﴾

عصاره محتوا:  ای پیامبر! اولویتِ رفتاریِ در رسالتت احترام و اهمیت دادن به مومنان است.

2

 كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ ﴿11﴾ فَمَن شَاء ذَكَرَهُ ﴿12﴾ فِي صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ ﴿13﴾ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ ﴿14﴾ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿15﴾ كِرَامٍ بَرَرَةٍ ﴿16﴾

عصاره محتوا: این قرآن حاوی پندهای بسیار مهم و نعمت بزرگ الهی است.

3

 قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ ﴿17﴾ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ﴿18﴾ مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ﴿19﴾ ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ ﴿20﴾ ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ ﴿21﴾ ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ ﴿22﴾ كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ ﴿23﴾

عصاره محتوا: انسان، علیرغم این نعمت های مهم، به وظیفه اصلیش اقدام نمیکند.

4

فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ ﴿24﴾ أنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ﴿25﴾ ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ﴿26﴾ فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا ﴿27﴾ وَعِنَبًا وَقَضْبًا ﴿28﴾ وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا ﴿29﴾ وَحَدَائِقَ غُلْبًا ﴿30﴾ وَفَاكِهَةً وَأَبًّا ﴿31﴾ مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ﴿32﴾

عصاره محتوا: انسان، علیرغم این نعمت های مهم، به وظیفه اصلیش اقدام نمیکند.

5

فَإِذَا جَاءتِ الصَّاخَّةُ ﴿33﴾ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ﴿34﴾ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ ﴿35﴾ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ ﴿36﴾ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ ﴿37﴾

عصاره محتوا:  البته همگی انسان ها روزی بسیار سخت را در پیش خواهند داشت.

6

 وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ﴿38﴾ ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ ﴿39﴾ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ ﴿40﴾ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ ﴿41﴾ أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ ﴿42﴾

عصاره محتوا: در آن روز سخت که همگان در پیش خواهند داشت، وضع کافران و بدکاران رقت انگیز خواهد بود.

 

تقطیع :

در فوق دیده اید که پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.

اصلی-فرعی

قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.

لبّ مطلب : (که معادل «درس» سوره باشد) از جمع بندیِ «عصاره محتوای ریزپاراگراف ها» بدست می آید:

 (1) عصاره محتوا:  ای پیامبر! اولویتِ رفتاریِ در رسالتت احترام و اهمیت دادن به مومنان است.

(2) عصاره محتوا: این قرآن حاوی پندهای بسیار مهم و نعمت بزرگ الهی است.  

(3) عصاره محتوا: انسان، علیرغم این نعمت های مهم، به وظیفه اصلیش اقدام نمیکند.

(4) عصاره محتوا: (فرع بر قسمت (3)

(5) عصاره محتوا: البته همگی انسان ها روزی بسیار سخت را در پیش خواهند داشت.  

(6) عصاره محتوا: در آن روز سخت که همگان در پیش خواهند داشت، وضع کافران و بدکاران رقت انگیز خواهد بود.

با توجه به ریزپاراگراف ها، و عصاره محتوای هرکدام، و جمع بندیِ آنها، همان «درس سوره» که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درس مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.

 

 

3 - سوالات

1- آیه های 1و3و5 به ترتیب به چه کسانی اشاره دارد؟

2- موردِ عتابِ پیامبراکرم (ص) دقیقا چه بود؟ (ترجیحِ دغدغه های مدیریتیِ نقشه راهِ رسالت، بر باز بودنِ دائمیِ آغوش برای گروندگان؟ یا......؟)

3 – فاعل دو فعل آیه 1 کیست؟ (هم میتواند پیامبر- ص- باشد هم آن مهمانش. از روی قرائن مطرح در پاراگراف تعیین کنید کیست و در جوابتان دلیل مقنع ارائه کنید)

4 - ضمیر«ه» (آیه 2) به چه کسی اشاره دارد؟

5 – اگر جواب سوال 3 پیامبر – ص – باشد ، چه چیزی در آیه 2 سبب شد که او آن دو فعل را انجام دهد؟ (جاء؟ اعمی؟ یا.....؟)

7 - «سفیران» مطرح درآیه 15چه کسانی هستند؟

8 - منظور از «صحیفه های گرامی» آیه13 چیست؟

9 – ضمیرِ «ها» در کلمه «اِنّها» در آیه11به چه اشاره دارد؟

10 – چرا فورا پس از موضوعات پاراگراف اول (آیات 1 تا 10) به این تذکر (اینها از وحی است....) پرداخته؟

11 - «کلّا»ی ابتدای آیه 11 دقیقا چه چیزی را نفی میکند؟

12- در آیه 19 منشا آفرینش بشر را «نطفه» ذکر نموده، و در سوره علق، علق. چگونه این دو بیان رابا هم جمع میکنید؟

13- چرا در این آیات خداوند  همه آن موضوعات را به خویش نسبت میدهد؟

14 – منظور از «ما اکفره» (آیه 17) چیست؟

15 – آیه ای را ذکر کنید که هم مفهوم (و به عبارت دیگر توضیحِ) آیه 17 باشد.

16-آیا رفتار «فرار»ی آیات 34 تا 37، مربوط به آن «فریاد وحشتناک» است یا به اوضاع و احوال پس از آن؟

 

4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

آنحضرت به مسلمان شدن سران مخالفان بسیار اهمیت میداد و درک این موضوع سخت نیست، زیرا او به عنوان یک مامور که ماموریتش پیشبرد آموزه های وحی است درک میکرد که رگ خواب مردم در دست سران قبایل است و اگر یکی از سران به او بگرود ناگهان افواجی از مردم عادی هم میگروند و موضوع ماموریتش جا می افتد و طبیعی است که آنحضرت از روحیه متکبر سران نیز اطلاع داشت و نمی خواست در حضور آنان اتفاقی بیفتد که از نظر آنها ناخوشایند باشد.

در این سوره می بینیم آنحضرت مورد عتاب واقع شد که چرا آن شخص نابینای مومن را مورد ملاطفت قرار نداد (آیات 1 تا 10) و به کسی توجه نشان داده که قصد قبول ایمان نداشت (آیه 7)

از همین واقعه معلوم میشود آنحضرت حاجب و دربان نداشت، وگرنه اگر چنین همکارانی میداشت، آنها برای آن مومن نابینا توضیح میدادند که ایشان «جلسه دارد» و او بطور قطع می پذیرفت و یک وقت دیگر به دیدار آنحضرت نائل میشد.

آیات 1 تا 10 متضمن عتاب آنحضرت است که چرا آن شخص نابینای مومن را مورد ملاطفت قرار نداد و به کسی توجه نشان داد که قصد قبول ایمان نداشت.

در این سوره نیز به طرزی قوی و غلیظ روی تشریح و توضیح و تبیین گوشه دیگری از امور مرتبط با وحی پرداخته است (آیات 11 تا 16)

قبلا هم (در سوره های نجم و قدر) به این امر پرداخته، در سوره قدر ظرف زمانی نزول وحی را با توصیفاتی به بلند مرتبگی ستوده که تلویحا بلند مرتبگی خود وحی را خاطر نشان سازد و در سوره نجم خود وحی را تشریح و تبیین کرده و در این سوره تا حدودی «مسیر وحی» را به مخاطبان شناسانده است.

چرا پس از آن عتاب های پاراگراف قبل آیات 11 تا 16 را نازل فرموده؟

جواب این است: از باب جلب توجه و تاکید.

به این معنی که این از دغدغه های خاطر وحی است که: مومنان عزیز و محترم دانسته شده و این عزت و احترام همواره در مناسبات با آنان در نظر گرفته شود، چه از سوی خود گیرنده وحی و چه از سوی سایر مومنان.

 

مطلبی که در آیات 34 تا 36 ذکر شده از این لحاظ جالب است که بی توجهی  مذکور بترتیبِ عکسِ میزان محبت است.

مردم آن روزها بیشترین محبت را به اولاد، سپس به همسر، و آنگاه به والدین و بالاخره به برادران (و خواهران) خویش داشته اند و لذا ترتیب اظهار بی حوصلگی و عدم تمایل به ملاقات، اول از برادر شروع شده، و در آخر به اولاد ختم می شود.

 

5 – زاویه با تفاسیر رایج

1 - المیزان در ده آیه اول سوره طوری مطرح کرده که انگار خداوند هیچ  عتابی به رسول گرامی خویش نفرموده، و  این در اثر روایاتی بوده که مخالف نصٌ قرآنی است. و بسیار زحمت کشیده که در آن آیات دلایلی را بیابد که موضوع آیه 1 را به آن مهمان مرتبط کند و به این ترتیب ساحت مقدس پیامبر اکرم – ص – را از این «گناه»! منزه نگه دارد و بیشترین تلاش برای حصول این مقصود را دربحث روایتی به عمل آورده، آنجا که دلایل سید مرتضی (ره) را (در ردّ روایتی که فاعل فعل های آیه 1 را آنحضرت قلمداد نموده) پسندیده واز آن دفاع نموده، اما به نظر این تفسیر خودِ دلایل سیدِ مرتضی (ره) باطل است زیرا:

1 – امید بستن به ایمان بزرگانِ جبهه مخالف و خلوت کردن با آنان نه تنها عیب نبوده بلکه کاملا پسندیده هم بوده و معنی این کار «دل اغنیا را به دست آودن و از فقرا رو گرداندن» نیست.

2- سوره قلم که در آنجا خداوند شخصیت آنحضرت را تعظیم کرده پس از این سوره نازل شده و تازه در این سوره مطلبی نیست که با آن تحسین مخالفتی داشته باشد.

3 – موضوعِ آیه های «لا تمدن عینیک.....» و «فاصدع بما تومر.....» ربطی به این موضوع ندارد  به علاوه اینکه آنها سالها بعد نازل شده اند.

4– دلایل دیگری که آورده، آنها هم درهمین حدود است و ما برای رعایت اختصار از پرداختن به آنها میگذریم.

5 – خلط شخصیت حقیقی و حقوقی

در تفسیر مشهور، عتاب را متوجه رسول اکرم(ص) ندانسته و در این انتخاب به «عصمت انبیاء» مقید بوده، در حالیکه «عصمت انبیاء» در حوزه گناهانی است که برای ما ارتکاب آنها عادی است و با توبه و استغفار قابل رفع و رجوع است اما حاشا و کلا که پیامبران به آن گناهان آلوده باشند، که این از نوع « علم» و« بلوغ» است.

چنانکه امکان ندارد انسان بالغ سم بخورد (بحث خودکشی بحث دیگری است) اما کودک چند ماهه ممکن است هر چیزی را به دهان ببرد.

 یا مثلاً برگشت خوردن چک برای بسیاری عادی است و طی مکانیزم «رفع سوء اثر» درست می شود اما آیا ممکن است شرکت ملی نفت یا شرکت های معتبر همطراز آن نیز چک بی محل صادر کنند؟

موضوع گناهان پیامبران به «سطح وجودی پیامبرانه» آنها  مربوط است که از سطح وجودیِ انسانی خیلی بالاتر است و لذا پیامبران نیز ممکن است «در سطح پیامبرانه» خویش «گناهان پیامبرانه» (نه «گناهان انسانی») داشته باشند و ایرادی ندارد.  زیرا که پیامبران در سطح انسانی معصوم هستند، نه در سطـح پیامبرانه .

به عبارت دیگر، بحث «عصمت انبیاء» محدود به «عصمت ازگناهان سطح وجودیِ انسانی» است وقابل تعمیم به «سطح بالاترِ وجودی» که «سطح پیامبرانه» باشد نیست.

لذا آن همه کوششی که تفاسیر مشهور کرده اند که موضوع را از پیامبر اکرم(ص) برگردانند غیرضروری بوده، و نشان پیشداوری است نه تدبر.

2 - در فهم آیه 23 نیز درس و درب و تقطیع و پرانتز به ما کمک کرد به راحتی معنی را در یابیم و در حالیکه مفسران ارجمند در این مورد به احتمالات زیادی پرداخته، و مطالبی فرموده اند که ضمن اینکه از یکدیگر بسیار دور است بسیاری از آنها مستند نیز نیست و از جنس ظن و گمان و استحسان و غیره است و مقبول نمی باشد.

6 - آیات برجسته این پاراگراف

یک ملاک مهم برای برجستگیِ آیات، شهرت آنها در نزد مردم است و این آیات از مشهور ترین آیات قرآنی است.

آیاتی که ذیل تیر فوق مشخص میشوند، به دلایلی مانند اقبال هنرمندان خوشنویس و یا کاشیکار و معرق و منبت کار، و نیز وعاظ و نویسندگان، و . .  یا دلایل متنی، یا همزمانی با برخی وقایع، و دلایل دیگر، است که آنها را «برجسته» میکند، و این آیات نیز از آیات برجسته قرآنی است.

آیات 1 تا 10 از آنجا که به موضوعی بسیار مناقشه برانگیز در میان مفسران اشاره دارد، و از این لحاظ شهرتی پیدا کرده، جزء آیات برجسته قرآنی است.

 

7 - آیات مشکل این پاراگراف

از «مشکل» بودن آیات 1 تا 10 چه عرض کنیم جز اینکه ببینید مفسران گوناگون در طول تاریخ اسلام و در پهنه جغرافیائی آن چه مطالب مختلف و متنوع و بعضا متضادی در تفسیر آنها گفته اند.

 

8 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیات 11 تا 16 از آن لحاظ که به گوشه ای از مکانیزم وحی اشاره دارد، و آن چیزی است که هیچ بنی بشری به آن دسترسی ندارد، بالاتر از ذهنیات بشر و طبعا معاصران نزول نیز میباشد.

آیات 33 تا 42، از آنجا که «قیامتی» است، کلا بالاتر از ذهنیات هر بنی بشری است، و طبعا در مورد مخاطبان اولیه نیز همچنین.

 

9 - معاصران نزول این سوره از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

از آنجا که کلماتی که در این متن قرآنی بکار رفته، در این چهارده قرن، تغییرِ معنائی نیافته، معاصران نزول نیز، همان تلقی را میداشته اند که ما.

البته سخن فوق فقط در مورد معنی تحت اللفظی درست میباشد.

 

پیروان آنحضرت از این آیات اهمیت فرد فرد مومنان، و خود آنحضرت عتاب می فهمیده، و مخالفان نیز این پرسش را از خویش میکرده اند که این شخصی که خود را رسول خدا میداند چرا شکرابِ میان خویش و خدایش را اینقدر علنی جار میزند؟

تلقی مردم در آن روزهای اولیه این بود که او ادعا میکند اینها حرف های خداست که در یک سیستم کاملا محفوظ و مطلقا غیر قابل تخدیش از خود خداوند به او، کامل و بی دخل و تصرف، رسیده است و البته کسانی این ادعا را می پذیرفته اند، و عده ای نه.

مومنان اولیه از این پاراگراف این تلقی را میداشتند که اکثر انسانها ناسپاسند و نه در نعمت های الهی و نه در آیات صنع و علم و قدرت او دقت نمیکنند.

 البته مخالفان فعال اهمیتی به این نوع مطالب نمیدادند، اما برخی از بقیه مردم به فکر فرو میرفتند که «بد نمیگوید ها!»

بدون هیچ درنگ و تمجمجی میتوان گفت که مخاطب های اولیه، اعم از اینکه پیرو آنحضرت بوده باشند یا نه، از شنیدن آیات 33 تا 42 مو بر اندامشان راست میشد و بسیار اندیشناک میشدند( صدای هولناک و گوشخراش و فرار از نزدیکترین کسان خویش!)

واضح است که پیروان آنحضرت از این آیات در ایمان خویش راسخ تر میشدند و بقیه مردم نیز دو دسته میشدند: عده ای با خویش میگفتند «اگه این حرفها راست باشه چی؟» و عده ای دیگر اهمیتی نمیدادند و با خویش میگفتند «معلوم هست این محمد از جان ما چی میخواد؟»

 

10 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

رهبران الهی باید میزانِ شدت علاقمندی پیروانشان به موضوع تعالیمشان را عاملی مهم در رفتارها و تصمیماتشان تلقی کنند.

دعوت به ایمان آوری به وحی، آن عنصر فرازمانی-فرامکانی است که این پاراگراف در صدد مطرح کردن آن است.

اینکه دائما می باید به نعمت های الهی و آیات صنع و علم و قدرت او توجه داشت و توصیه هایش را می باید جدی گرفت و به عمل در آورد، از عناصر فرا زمانی-فرا مکانیِ این پاراگراف است.

ای مردم چنین رویدادی در پیش روی شماست، آیا خود را برای رویاروئی آماده کرده اید؟ یا لا اقل قصدش را دارید؟

 

11 - این پاراگراف حاوی چه رهنمودهایی برای بشر قرن حاضر است؟

امروز آفت بزرگی افکار نابِ اصلاحیِ تعالی بخش را تهدید میکند که دو سر دارد، یک سرِ آن پوپولیسم است و سر دیگرش مذاق اهل قدرت و ثروت.

مطالب این پاراگراف به سرِ دوم اشاره دارد، و امروز سرِ اول (یعنی پوپولیسم) هم به همان اندازه سرِ دوم قدرتمند و تاثیر گذار و محدود کننده است.

رهنمود این پاراگراف برای عرضه کنندگان افکار اصلاحیِ تعالی بخش این است که در گرداب پوپولیسم و رعایت مذاق اهالی قدرت و ثروت نیفتند و سخن خویش را بدون دغدغه این دو عاملِ به انحطاط کشاننده، با وضوح و قوت مطرح کرده و در پای آن ایستادگی کنند.

رهنمود این پاراگراف برای مردم این قرن این است که دست از اباطیل و خرافات بکشید و به سخن حقی که از طریق سیستم وحی رسانی بدون کوچکترین دخل و تصرف و زیاده و نقصانی، از خود خداوند صادر شده و در اختیارتان قرار گرفته، گوش جان بسپارید تا مرهمی بر آلام متعدد و متنوع تان باشد.

ای مردم چنین رویدادی در پیش خواهید داشت، خودرا برای رویاروئی با آن آماده کنید.

12 - کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

با توجه به ترتیب نزول، تقریبا همه فقرات این پاراگراف «برای اولین بار» است.

 

 

13 – در این پاراگراف کدام آیات حاوی «محورهای ثابت کلام وحی» است؟

 

عتاب به آنحضرت

سوره عبس

عَبَسَ وَتَوَلَّى ﴿1﴾ أَن جَاءهُ الْأَعْمَى ﴿2﴾ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى ﴿3﴾ أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى ﴿4﴾ أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى ﴿5﴾ فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى ﴿6﴾ وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى ﴿7﴾ وَأَمَّا مَن جَاءكَ يَسْعَى ﴿8﴾ وَهُوَ يَخْشَى ﴿9﴾ فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى ﴿10﴾

نزول قرآن

بستر نزول قرآن

سوره قدر

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ﴿1﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ ﴿2﴾ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿3﴾ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ ﴿4﴾ سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿5﴾ 

مکانیزم وحی

سوره نجم

مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ﴿2﴾ وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿3﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ﴿4﴾ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى ﴿5﴾ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى ﴿6﴾ وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى ﴿7﴾ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى ﴿8﴾ فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى ﴿9﴾ فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى ﴿10﴾ مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى ﴿11﴾ أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى ﴿12﴾ وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى ﴿13﴾ عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى ﴿14﴾ عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى ﴿15﴾ إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى ﴿16﴾ مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى ﴿17﴾ لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى ﴿18﴾  

سوره عبس

كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ ﴿11﴾ فَمَن شَاء ذَكَرَهُ ﴿12﴾ فِي صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ ﴿13﴾ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ ﴿14﴾ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿15﴾ كِرَامٍ بَرَرَةٍ ﴿16﴾

 

انسان های نا مطلوب

سوره لیل

وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ﴿8﴾ وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿9﴾

الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿16﴾

سوره علق

أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى ﴿9﴾ عَبْدًا إِذَا صَلَّى ﴿10﴾ أَرَأَيْتَ إِن كَانَ عَلَى الْهُدَى ﴿11﴾ أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى ﴿12﴾ أَرَأَيْتَ إِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿13﴾ أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى ﴿14﴾

سوره بلد

أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ﴿5﴾ يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا ﴿6﴾ أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ ﴿7﴾ اَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ ﴿8﴾ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ ﴿9﴾ وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ ﴿10﴾ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ﴿11﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ ﴿12﴾ فَكُّ رَقَبَةٍ ﴿13﴾ أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ ﴿14﴾ يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ ﴿15﴾ أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ ﴿16﴾

وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿19﴾ عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ ﴿20﴾

 

سوره هُمزه

الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿2﴾ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿3﴾

سوره فجر

كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ ﴿17﴾وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿18﴾ وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَّمًّا ﴿19﴾ وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿20﴾

سوره نجم

إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَى ﴿27﴾ وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ﴿28﴾  

أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى ﴿33﴾ وَأَعْطَى قَلِيلًا وَأَكْدَى ﴿34﴾ أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى ﴿35﴾ أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى ﴿36﴾ وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى ﴿37﴾

سوره عبس

قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ ﴿17﴾ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ﴿18﴾ مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ﴿19﴾ ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ ﴿20﴾ ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ ﴿21﴾ ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ ﴿22﴾ كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ ﴿23﴾

توصیه های اخلاقی به انسان

سوره طارق

فَلْيَنْظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿5﴾ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ ﴿6﴾ يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿7﴾ إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ ﴿8﴾

سوره تکاثر

أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ﴿1﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿2﴾ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿3﴾ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿4﴾  

سوره نجم

 فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكَ تَتَمَارَى ﴿55﴾ هَذَا نَذِيرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَى ﴿56﴾

فَاسْجُدُوا* لِلَّهِ وَاعْبُدُوا ﴿62﴾ (سجده واجبه)

سوره عبس

فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ ﴿24﴾ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ﴿25﴾ ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ﴿26﴾ فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا ﴿27﴾ وَعِنَبًا وَقَضْبًا ﴿28﴾ وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا ﴿29﴾ وَحَدَائِقَ غُلْبًا ﴿30﴾ وَفَاكِهَةً وَأَبًّا ﴿31﴾ مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ﴿32﴾  

حوادث پیشاقیامت

سوره زلزال

اِذا زُلزِلتِ الارضُ زِلزالَها ﴿1﴾ وَ اَخرَجتِ الارضُ اَثقالَها ﴿2﴾ وَ قالَ الاِنسانُ ما لَها ﴿3﴾

سوره قارعه

يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ ﴿4﴾ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ ﴿5﴾ 

سوره فجر

كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا ﴿21﴾

سوره عبس

فَإِذَا جَاءتِ الصَّاخَّةُ ﴿33﴾ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ﴿34﴾ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ ﴿35﴾ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ ﴿36﴾ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ ﴿37﴾

گردشِ کار در روز قیامت

سوره زلزال

يَومَئذٍ تُحَدِّثُ اَخبارَها ﴿4﴾ بِاَنَّ ربِّکَ اَوحي لَها ﴿5﴾

يَومَئِذٍ يَصدُرُ النّاسُ اَشتاًتا لِيُروااَعمالَهُم ﴿6﴾ فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَةٍ خَيراً يَرَهُ ﴿7﴾ وَ مَن يَعمَل مِثقالَ ذرةٍ شَرَّاً يَرَهُ ﴿8﴾

سوره طارق

يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ﴿9﴾ فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ ﴿10﴾

سوره فجر

وَجَاء رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا ﴿22﴾ وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى ﴿23﴾ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي ﴿24﴾  

سوره عبس

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ﴿38﴾ ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ ﴿39﴾

وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ ﴿40﴾ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ ﴿41﴾ أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ ﴿42﴾

بدیهی است اگر در سوره های آتی هرجا به همین موارد برخوردیم، ضمن یادآوری همین محور ها، آنها را نیز اضافه خواهیم نمود.

 

شرح مختصر

کلیدهای تفسیری

فعل خداوند قانونمند است

مواردی که در این پاراگراف ذکر شده، از نوع واضح ترین انواع مواردی است که تیتر فوق را تداعی می کند.

 فرق مخاطب امروزی با مخاطب زمان نزول این آیات در این  همه علومی است که ناظر به کشاورزی و مهندسی کشاورزی است، یعنی فرق این دو در همین «بنگرد» است، که مخاطب آن روزی «بنگرد»ی مانند آن نقل فوق داشت و مخاطب امروزی «بنگرد»ی حاصل از این  همه علوم و فنون مربوط به کشاورزی و مهندسی کشاورزی و تکنولوژی های مربوطه دارد.

ذکر مصادیق افاده حصر نمی کند

در این پاراگراف بیشتر به غذاهای کشاورزی و باغی اشاره کرده و به غذاهای دامی و طیور و دریائی اشاره ای نفرموده و این مورد نیز یکی از واضح ترین مصادیق تیتر فوق است.

یعنی آیا مثلاً آدمی دعوت نشده که در ماهی قزل آلا بنگرد و یا مثلاً در مرغ سوخاری لازم نیست «بنگرد»؟

آیا کافیست به ماهی قزل آلا و مرغ سوخاری بنگرد و لازم نیست در سیستم های عظیم تکنولوژی  های ماهیگیری و سیستم  های عظیم نگهداری مواد غذائی و سیستم  های عظیم صنایع فرآوری مواد غذایی و حمل و نقل (زمینی و دریایی و هوائی) و بانکی و تحقیقاتیِ دانشگاهی و پخت و پز، و این همه کتاب های بسیار متنوع آشپزی، در اینها نباید «بنگرد»؟

بله این ها هم موضوع «بنگرد» هست، و، ذکر مصادیق از باب حصر نیست.

آنلاین :

 این پاراگراف به طور واضح آنلاین است.

یعنی یک اتفاقی افتاده، خداوند نیز فوراً و درجا تذکری فرموده است.

 برای اینکه فرق « آنلاین» و «اعلامیه ای» را بهتر متوجه شوید، محتوای این پاراگراف را با هر پاراگراف دیگر همین سوره مقایسه فرمائید.

 (با توجه به لیست ترتیب نزول) هر چه به طرف آینده جلو می رویم درصد آنلاین بودن سوره ها هم بیشتر می شود. بطوریکه این خودش میتواند یکی از شاخص های تشخیص محل سوره در لیست ترتیب نزول باشد.

جا دارد مفسرانِ ارجمند آینده یک لیست ترتیب نزول بر حسب این شاخص بوجود بیاورند.

به زبان مخاطب اولیه

آیه 17 به زبان مخاطب اولیه بیان شده، زیرا خداوند که دارد لحظه به لحظه به ما  «وجود» می دهد (ما مانند لامپی هستیم که در تمام مدتِ روشنایی اش دائماً از شبکه توزیع دارد انرژی دریافت می کند و اگر این دریافت لحظه ای قطع شود خاموش می شود، ما نیز دائماً داریم از محل لطف الهی لحظه به لحظه «وجود» دریافت می کنیم) هر وقت که کسی را نخواهد کافی است فیض خود را درباره او ادامه ندهد، دیگر چه معنی دارد او را نفرین کند یا آرزوی مرگش را کند؟

 این نوع سخن گفتن، تکلم به زبان مخاطب است و نشانه احساس صمیمیت خداوند با او است (البته توجه دارید که مخاطب نهایی خداوند، مردم هستند نه رسول اکرم (ص) و اگر مخاطب خداوند منحصراً رسول اکرم (ص) بود، حتماً قرآن کریم بسیار بسیار خلاصه تر از این می شد)

 

کلمه «فلینظر» که به «پس باید بنگرد» ترجمه شده، منظور از این «بنگرد» در حقیقت «به نظر عبرت بنگرد» است که در اینجا به زبان مخاطب فرموده، نه مانند آن موردی که آن واعظ تلویزیونی درباره  یکی از بزرگان مرحوم نقل می کرده که ایشان قبل از صرف هر گونه غذا و یا میوه ای، مدتی به آن نگاه می کرده(!)

این «بنگرد»، یعنی «بیندیشد» یعنی چنان «بنگرد»ی بکند که از آن رقت قلب و گرایش بسوی صاحب نعمت حاصل شود.

 

بی تعارف باید عرض شود که چون هنوز قیامت بوقوع نپیوسته، هیچکس آن را ندیده، و لذا روایتی که خداوند دارد از آن شرایط بیان می کند، به زبان مخاطب (اعم از مخاطب های آنروزی و امروزی) است، و موضوع را ساده کرده و سطح مطلب را پائین آورده تا به زبان ما قابل گفتن باشد و لذا این نوع آیات همان معنی را نمی دهد که در ترجمه (اعم از هر ترجمه ای) آمده است.

 مثلاً« غبار» مطرح شده در آیه 40، به « غبار غم اندوه شدید» بیشتر می خورد تا «گرد و غبار» و بقیه کلمات نیز همچنین.

واگذاری به مخاطب

بین انتهای آیه 33 و قبل از شروع آیه  34 جای مثلاً چنین جمله ای خالی است: «این انسان که این  همه غافل و بی دقت  و ناسپاس است اگر توجه داشته باشد که پس از قیامت چه مراحلی را خواهد گذراند اینطــور غافلانه و بی خیالانه رفتار نخواهد کرد مثلا این مرحله ...» و پر کردن این فضای خالی به ذهن مخاطب واگذار شده و اگر این مقدار هم دقت نشود پس چه مطالعه ای و چه تذکره ای و چه تدبری صورت گرفته است؟

معنی یک کلمه

با توجه به درس و درب و کلید تفسیریِ مربوط به یافتن بهترین ترجمه، کلمه یغنیه در آخر آیه 37، به این معنی است که در آن روز هر کس آنقدر دغدغه خاطر دارد که مشغولیت به آن برای او کافیست و دیگر حال و حوصله و وقتی ندارد که به آن چیزهایی که در این دنیای فعلی برای او آنقدر عزیز بوده، بپردازد.

این بود گوشه ای از معنی «یغنیه» آخر آیه 37 و کلمه مذکور اصلاً معنی «بی نیازش می کند» را نمی دهد  و معنی بقیه کلمات در ترجمه فارسیِ متن پاراگراف آمده وروشن است.

عتاب پیامبران و پیامبر اکرم (ص)

عتاب هائی که خداوند در قرآن نسبت به بعضی پیامبران(ع) و نیز پیامبر اسلام(ص) فرموده از این بابت نیست که آنها معاذالله گناهانی از نوع گناهان ما مرتکب می شده اند بلکه مربوط به ارتکاب گناهانی است که به سطح پیامبرانه وجود آنها مربوط می شود.

پیامبران از لحاظ درجات وجودی از ما انسانها بالاترند. آیه «قل انما انا بشر مثلکم ...» (بگو جز این نیست که من بشری مانند شما هستم ...) نشان می دهد که پیامبر از لحاظ جسمانی یک بشر است و محدودیت های ما را دارد، یعنی گرسنه اش می شود، نیاز به خواب دارد، نیاز به همسر دارد، خسته می شود و غیره، یعنی محدودیت های بشری را دارد.

 اما وقتیکه در ادامه همان آیه می فرماید «... یوحی الیّ ...» (... بمن وحی می شود ...) در حقیقت اشاره به ظرفیت خاصی در او دارد که در ما بشرهای معمولی وجود ندارد.

در نردبان وجود، اول جمادات و سپس گیاهان، و آنگاه حیوانات، و پس از آن انسان است، و پیامبران بعلت ظرفیت وحی گیری، از لحاظ وجودی (نه از لحاظ جسمی) بالاتر از انسان هستند و همین مانع است که آنها گناهانی مانند گناهان ما را مرتکب شوند، چنانکه یک استاد ریاضی محال است حاصلضرب 2×2 را غیر از 4 بگوید که در آنصورت دیگر استاد ریاضی نخواهد بود.

 اگر پیغمبری حتی یک دروغ کوچک هم بگوید دیگر پیغمبر نخواهد ماند.

 بسیاری از چیزهائی که برای ما مکروه است برای پیامبران گناه و بسیاری از چیزهائی که برای ما مستحب است برای پیامبران واجب است.

حضرت یونس(ع) برای چیزی شدیداً توبیخ و تنبیه شد که برای ما عادی است.

حضرت یونس(ع) از مأموریت خویش «استعفا داد» که نزد ما انسانها کاملاً عادی است اما در سطح پیامبرانه چنان گناهی است که مستلزم زندانی شدن او در مدت طولانی در بطن آن ماهی غول آسا گردید.

عتاب هائی که در سوره عبس و اِسراء و جاهای دیگر قرآن کریم نسبت به پیامبر(ص) شده مربوط به سطح خاتم الانبیائی ایشان است و در حقیقت «تذکراتی» است به این معنی که «ای عزیزترین مخلوق من، مبادا کارهائی کنی که از این عالیترین سطح وجودی سقوط کنی»

چه چیزی پند است؟

با توجه به آیه 11 ممکن است خواننده از خویش بپرسد چه چیزی پند است ؟ مطالب این قسمت (آیات 11 تا 16)؟ یا قسمت قبل؟ یا کلّ سوره؟ یا.....

برای جواب این سئوال باید دقت کرد که مطالبی که جنبه پند آموزی و عبرت گرفتن دارد در کجای این سوره بیشتر به چشم می آید.

 

 

امکان هیچ دخل و تصرفی در وحی نیست

توجه به آیه های 13 و 14 و 15 به طور یکجا، و تعمق در معانی آن با توجه به مطالبی که در قسمت «شرح مختصر» پاراگراف اول سوره نجم عرض کردیم، ما را به نتیجه ای می رساند که در تیتر فوق ذکر شده است.

 اما تک تک کلمات سه آیه مذکور چنان هوش ربا و قابل حاشیه  پردازی است که ده  ها صفحه را می طلبد که این را نیز به ذهن بازِ شما می سپاریم.

 

«جهان را صاحبی باشد خدا نام»

جمله فوق نمی دانم یک مصراع از یک بیت شعر است یا فقط یک جمله مسجع است، هر چه باشد در کودکی شنیده ام  خوشم آمده و در ذهنم مانده است.

واقعاً اگر در این آیه 20 قدری به تخیل خود میدان بدهید، چه مراحلی از زندگی و چه خطرات مهمی که آن مراحل را تهدید می کند بنظرتان می آید!

«راهش را آسان کرد» یعنی چه؟

 هر فرد انسانی وقتی که نطفه اش منعقد شد تا وقتی که از رحم به این جهان منتقل شود چه خطراتی تهدیدش می کند؟ کم خطرترین مرحله همان تولد او است اما در همین مرحله، تغذیه نامناسب مادر، بیماری های خطرناک، حوادث، استرس ها، ... اگر پیش بیاید در تمام زندگی فرد روی او تأثیر قطعی خواهد داشت.

پس از به دنیا آمدن یعنی مرحله از نوزادی تا کودکی، دوره ای است که شخص بی دفاع ترین موجود است که پشه ای را نیز نمی تواند براند، در این مرحله، خطرات محیط، خطرات بیماری ها، خطرات حرکات بچگانه (مثلاً بازی با چیزهای خطرناک و خوردن چیزهای مضر و غیره) خطرات تغذیه نامناسب، خطرات حیوانات و خطرات بچه های دیگر، و ... مطرح است.

پس از آن، مرحلۀ از کودکی تا بلوغ است، که در این مرحله نیز انتخاب الگوی بد، انتخاب دوستان بد، گرفتن آموزه های بد، و ... و ... مطرح است.

مرحلۀ بعدی از بلوغ تا وارد زندگی شدن است، کارآموزی ها، تحصیلات، دوستان بد، فسادها، دعواها، انحرافات فکری، انحرافات اخلاقی، خودکشی ها، پیدا کردن رفتارهای بد، تنش های ناشی از مشکلات خانواده، اعتیادها و ... و .... در این دوره مطرح است. مرحله بعدی از وارد زندگی شدن تا رسیدن به میانسالی است که....

دوره بعدی     از میانسالی تا کهولت است که ...

واقعاً هر فرد انسانی روی این مراحل مختلف زندگی خویش، که همه اش هم حساس و سرنوشت ساز است، چه کنترلی دارد؟

هیچ!

با وجود این می بینیم اکثریت بنی آدم، عادی می آیند، عادی زندگی می کنند، عادی هم می روند.

اینجاست که آیه 20 و آن تیتر «جهان را صاحبی باشد خدا نام» و نیز این  همه «باذن الله» را که در قرآن آمده بهتر می فهمیم.

 

انسان از چه چیز شانه خالی کرد؟

با توجه به درس و درب، معلوم می شود آدمی (با توجه به آیه 17) ناسپاسی می کند، یعنی نسبت به نعمت ها و صاحبِ نعمت ها ناسپاسی می کند،

یعنی در ابتدا اساساً در نعمت ها دقت نمی کند تا نعمت بودن آ نها را ببیند، در نتیجه احساس تشکر و تواضع نسبت به صاحب نعمت  را پیدا نمی کند و در نتیجه به لوازم آن که عبارت باشد از «در پیش گرفتن رفتارهائی که شخص شاکر از خویش نشــان می دهد» نمی پردازد.

سابقه مطلب

 ظاهراً «صدای گوش خراش» ذکر شده در آیه 33 (= صاخّه) باید مربوط به همان زلزله عظیم و نیز کوبنده ای باشد که در سوره های زلزال و قارعه مطرح است.

 

از مشخصات هولناکی قیامت

با توجه به موضوعات قبلی، یعنی آنروز چنان است که شخص (یعنی همه، حتی مؤمنان) حوصله فرزند خویش را هم ندارند، و نه تنها علاقه ای به دیدن او ندارند بلکه از او فرار هم می کنند!

 

ترجمه تفسیریِ آزاد

بسم الله الرحمن الرحيم

چهره در هم کشيد و رو برگرداند (1) که چرا آن نابينا نزد وي آمده (2) و چه ميداني شايد ميخواهد رشد معنوی کند (3) يا پندی گيرد و آن پند سودش دهد (4) اما کسي که بي نيازي نشان داد (5) و تو به او پرداختي (6) اگر هم پاک نشود جريمه اي بر تو نيست (7) و اما آنکس که شتابان بسوي تو مي آيد (8) و همو برای خداوند حرمت قائل است (9) و تو از او به ديگري ميپردازي، این کارت پسندیده نیست (10) نه! البته  قرآن حامل تذکرها و پندهاي مهمی است (11) پس هر کس که خواهد پند گيرد (12) همان قرآنی که در صحيفه هائي ارجمند است (13) صحيفه  هائي  بلند مرتبه و پاک (14) که به دست سفيراني (15) گرامي و بزرگوار به تو، ای پیامبر! میرسد (16)  کشته شود انسان! که چقدر ناسپاس است! (17) خداوند از چه چيزی آفريدش؟ (18) از نطفه اي آفريدش، و سر و سامانش داد (19) سپس راهش را هموار نمود (20) آنگاه او را مي میرانَد و داخل قبرش میکند (21) سپس وقتي که وقتش شد، زنده اش خواهد نمود (22)  نه! انسان آنچه را که خداوند به او امر کرد انجام نداد (23) پس، انسان بايد به غذاي خويش به عبرت بنگرد (24) که پروردگارش آب را به چنان ريختني ريخت (25) سپس زمين را به چنان شكافتني شکافت (26) و در آن دانه اي روياند (27) و انگوري و سبزيي (28) و زيتوني و نخلي (29) و باغهاي انبوهي (30) و ميوه اي و چراگاهي (31) که برخورداريي براي شما و چهارپايانتان باشد (32) پس در آن هنگام که آن صداي گوشخراش بيايد (33) در پیِ آن، روزي خواهد بود که آدمي از برادرش فرار كند (34) و از مادرش و پدرش (35) و از همسرش و فرزندانش (36) براي هر کسي درآن روز آنقدر هست که او را بس است و مانع میشود به چیزهای دیگر توجه کند (37) در آن روز چهره هائي تابانند (38) خندان و بشارت يافته (39)  و چهره هائي هم در آن روز غبار آلودند (40) که سياهي و تاريکي آنها را فرا گرفته (41) آنها همان کافران وگناهکارانند (42)

 

 

فایل ها برای دانلود

دی ان ان