X

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ ﴿9﴾ فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ ﴿10﴾ فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ ﴿11﴾ وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاء عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ﴿12﴾ وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ ﴿13﴾ تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاء لِّمَن كَانَ كُفِرَ ﴿14﴾ وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿15﴾ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿16﴾ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿17﴾ كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿18﴾ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ ﴿19﴾ تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ ﴿20﴾ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿21﴾ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿22﴾ كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ ﴿23﴾ فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ ﴿24﴾ أَؤُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ ﴿25﴾ سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ ﴿26﴾ إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ ﴿27﴾ وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ ﴿28﴾ فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ ﴿29﴾ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿30﴾ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ ﴿31﴾ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿32﴾ كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ ﴿33﴾ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ نَّجَّيْنَاهُم بِسَحَرٍ ﴿34﴾ نِعْمَةً مِّنْ عِندِنَا كَذَلِكَ نَجْزِي مَن شَكَرَ ﴿35﴾ وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ ﴿36﴾ وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَن ضَيْفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿37﴾ وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُكْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ ﴿38﴾ فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿39﴾ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿40﴾ وَلَقَدْ جَاء آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ ﴿41﴾ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُّقْتَدِرٍ ﴿42﴾


قبل از آنان قوم نوح تكذيب كردند. بنده مان را تكذيب كردند و گفتند مجنوني است، وباتوهین رانده شد (9) و خدايش را خواند كه من مغلوبم ياري برسان (10) پس دربهاي آسمان را با آبي سيل آسا گشوديم (11) واز زمين چشمه هايي جوشان شكافتيم و اين (دو) آب براي امري كه مقدر شده بود به هم رسيدند (12) و او را بر چيزي كه تخته و ميخ داشت حمل كرديم (13) كه زير نظر ما حركت مي كرد و پاداشي بود براي كسي كه نسبت به او ناشكري شده بود (14) و البته آن (کشتی) را بعنوان نشانه اي بجا گذاشتيم، آيا پند پذيري هست؟ (15) پس عذاب ها و هشدارهايم چگونه بود؟ (16) و البته قرآن را براي پند گيري آسان قرار داديم آيا پند پذيري هست؟ (17) قوم عاد نيز تكذيب كردند پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟ (18) بر آنها بادي بسيار سردِ دنباله دار در مدتی شوم فرستاديم (19) كه مردم را مانند نخلي که از ريشه درآمده باشد از زمين ميكَند (20) پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟ (21) و البته قرآن را براي پند، آسان قرار داديم پس آيا پند پذيري هست؟ (22) قوم ثمود نيز تكذيب كردند (23) گفتند آيا از كسي كه بين ما و تنهاست پيروي كنيم؟ در آنصورت در گمراهي و سردرگمي خواهيم بود (24) آيا از بين همه ما آن پند فقط به او القاء شده؟ (نه) بلكه او دروغگوئي جاه طلب است (25)  (به پیامبرشان وحی کردیم) بزودي فردايش خواهند دانست آن دروغگوي جاه طلب كيست (26) ما آن شتر را بعنوان آزمايش برايشان ميفرستيم پس منتظر باش و صبر كن (27) و به آنان خبر ده كه آب بين آنان و شتر تقسيم است. هر روز صاحب قسمت – برای آب - حاضر شود (28) پس همنشين خود را صدا زدند و او دست بكار شد و (آن شتر را) كشت (29) پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟ (30) يك فرياد بلند بر آنان فرستاديم و آنها مانند چوب خشك هاي جمع آوري شده گرديدند (31) و البته قرآن را براي پند آسان نموديم آيا پندپذيري هست؟ (32) قوم لوط نيز هشدارها را تكذيب كردند (33) بر آنها بادي سنگدار فرستاديم . غيراز پيروان لوط كه سحرگاهان نجاتشان داديم (34) كه اين نعمتي از جانب ما بود.كساني را كه شكر كنند چنين پاداش مي دهيم (35) البته (پیامبرشان) به آنان در باره کیفرِ سختِ ما هشدار داده بود اما آنها به هشدارها با ترديد نگريستنند (36) و مهمانان او را براي كار زشت خواستند. پس چشمانشان را كور كرديم و [گفتيم فعلا مقدمه] عذاب و هشدارهايم را بچشيد (37) و صبحگاهان عذاب پا برجا رسيد (38) [خطاب کردیم] اينك عذاب و هشدارهايم را بچشيد (39) و البته قرآن را براي پند آسان كرديم. آيا پند پذيري هست؟ (40) و البته هشدار به پیروان فرعون نيز رسيد (41) آنها همه آيات ما را تكذيب كردند. پس آنها را  به گرفتنِ پيروزمندي توانا بگرفتيم (42)

قبلی:  سوره قمر سوره قمر
بعدی:  سوره قمر سوره قمر
Print
40 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره (یعنی «درس» سوره) را در قسمت قبل نشان داده ایم که مطابق ذیل است:

درس: ضديت فعالانه با حق، سبب نابودي در دنيا و عذاب آخرت است.

 

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب : نابودي دسته جمعي اقوام پیشین که باحق به طور فعالانه ضديت مي کردند.

 

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:

1

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ ﴿9﴾ فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ ﴿10﴾ فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ ﴿11﴾ وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاء عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ﴿12﴾ وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ ﴿13﴾ تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاء لِّمَن كَانَ كُفِرَ ﴿14﴾ وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿15﴾ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿16﴾ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿17﴾

ریزدرب: نابودي دسته جمعي قوم نوح که باحق به طور فعالانه ضديت مي کردند.

2

 كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿18﴾ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ ﴿19﴾ تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ ﴿20﴾ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿21﴾ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿22﴾

ریزدرب: نابودي دسته جمعي قوم عاد که باحق به طور فعالانه ضديت مي کردند.

3

كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ ﴿23﴾ فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ ﴿24﴾ أَؤُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ ﴿25﴾ سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ ﴿26﴾ إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ ﴿27﴾ وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ ﴿28﴾ فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ ﴿29﴾ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿30﴾ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ ﴿31﴾ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿32﴾

ریزدرب: نابودي دسته جمعي قوم ثمود که باحق به طور فعالانه ضديت مي کردند.

4

كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ ﴿33﴾ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ نَّجَّيْنَاهُم بِسَحَرٍ ﴿34﴾ نِعْمَةً مِّنْ عِندِنَا كَذَلِكَ نَجْزِي مَن شَكَرَ ﴿35﴾ وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ ﴿36﴾ وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَن ضَيْفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿37﴾ وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُكْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ ﴿38﴾ فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿39﴾ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴿40﴾

ریزدرب: نابودي دسته جمعي قوم لوط که باحق به طور فعالانه ضديت مي کردند.

5

وَلَقَدْ جَاء آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ ﴿41﴾ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُّقْتَدِرٍ ﴿42﴾

ریزدرب: نابودي دسته جمعي قوم فرعون که باحق به طور فعالانه ضديت مي کردند.

 

تقطیع:

در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.

اصلی-فرعی

قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.

لُبّ مطلب:

با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درب پاراگراف که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درب مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.

3 از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 می فرماید : ای تکذیبگران ! فرصت شما  در حال اتمام است ، چرا بس نمیکنید ، در حالی که اینهمه آیات الهی برشما نازل شده است و به پیامبر هم توصیه میفرماید که فعلا چندان اهمیتی به آنها ندهد.

در این پاراگراف به اقوام پیشین که از حد گذرانده بودند و هلاک شدند اشاره فرموده و در انتها – طی ترجیع بندی که در موارد مشابه دائما تکرار میشود - به موضعِ ثابت الهی در مورد تکذیبگرانی که بخواهند اقدام عملیِ جدی در مبارزه با نماد حق بنمایند اشاره واضحی نموده است.

4 - سوالات

1 – در آیه 9، «هُم» اشاره به چه کسانی است؟

2 – چرا خداوند در این پاراگراف مکررا هلاکت اقوام قبلیِ مکذب را ذکر فرموده؟

3 – با توجه به آیه 12، «تقدیر»ی که شده بود، در چه زمانی صورت گرفت؟

4 - برای کلمه «اعیننا» چه توجیهی دارید؟

5 – در مجموع، در دو آیه 13 و 14 چه لطایف ادبی به چشم میخورد؟

6 – با توجه به آیه 15، چه چیزی به عنوان «نشانه» بجا گذاشته شد؟

7 - ماموریت اصلی قرآن چیست؟

8 - چرا در آیه 10 خداوند را مفرد ( ربه ) ودر آیه 13 جمع (حملناه)  آورده؟

9 – در سوره ق، بحثی درباره اینکه خداوند اقوام پیشین را به اسامی خاصی اسم برده، عرض کردیم. مثلادرهمین سوره راجع به کافران معاصرنوح عبارت «قوم نوح» را بکار برده ، اما راجع به قوم عاد فقط فرموده «عاد». چرا؟

10 – جمله «فکیف کان عذابی ونذر» در باره قوم عاد دو بارآمده، چرا؟

11 – چرا در باره قوم مطرح در اینجا (وجاهای مشابه) از صیغه مفرد (کذّبت) استفاده شده؟ بـه عبارت دیگر چرا یک « قوم» را یک «فرد» در نظرگرفته؟

12 – منظور از «واحدا» در آیه 24 چیست؟

13 – منظور از «غدا» در آیه 26 چیست؟

14 - «ارسال»ی که در مورد آن شتر (آیه27) صورت گرفته، چگونه بوده؟

15 – با توجه به آیه 28، چرا شخصِ درشرف فوت را «محتضر» میگویند؟

16 - فرق دو جمله مشابهِ مندرج دردو آیه 37 و 39 چیست؟

17-کلمه «آل» در آیه 34، با توجه به محتوای پاراگراف، به چه معنی است؟

18 - «ه» درکلمه «ضیفه»، در آیه 37، به چه کسی اشاره دارد؟

19 - کلمه «جاء» به معنی لغوی آمده یا اصطلاحی؟

20 – در وسط آیه 42، موضوع کدام کلید تفسیری اتفاق افتاده؟

5 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

مخالفانِ فعالِ آنجضرت هنوز در فاز تکذیبِ همه جوره آنحضرت مانده بودند و رفتارشان از هنگام نزول چندین سوره پیشتر، تا نزول این سوره، تغییر محسوسی نکرده بود.

6 - زاویه با تفاسیر رایج

در خصوص فوق در ذیل مطالبی عرض کرده ایم.

7 - آیات برجسته این پاراگراف

یک ملاک مهم برای برجستگیِ آیات، شهرت آنها در نزد مردم است و سوره قمر از مشهور ترین های سوره های قرآنی است. و به دلایلی مانند اقبال هنرمندان خوشنویس و یا کاشیکار و معرق و منبت کار، و نیز وعاظ و نویسندگان، و . .  و دلایل متنی، در وادی شهرتِ بیشتر افتاده است.

8 - پیشگوئی های تحقق یافته

در این پاراگراف، داستان تکذیبگرانِ فعالِ پنج پیامبر (ع) را باز گوئی نموده و هلاکت شدید و قطعی شان را با تاکید بیان فرموده، و در این، پنج پیشگوئیِ تلویحی، دال بر موفقیت آنحضرت و مغلوبیت خصم او وجود دارد، که البته اینک دیگر همگان میدانند که این پیشگوئی ها به تحقق رسیده است.

9 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیات 9 تا 42 (منهای ترجیع بندها) از این لحاظ که به اقوامِ درگذشته اشاره دارد، از آنجا که علم باستان شناسی هنوز در مراحل ابتدائی است، و جزئیاتی از زندگی آنان در دست نیست، بالاتر از ذهنیات ما میباشد، چه رسد به عرب 1400 سال قبل.

10 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

این پاراگراف «داستانی» و فهم آن آسان است، ضمنا کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته، در طول این مدت طولانی، از نزول این سوره تا به امروز، تغییر معناییِ چندانی نیافته، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف، از لحاظ تحت اللفظی همان تلقی را میداشته اند که ما.

11 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

نابودي دسته جمعي اقوام پیشین که باحق به طور فعالانه ضديت مي کردند.

13 کدام عنصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

1 – تفصیلاتی که در باره اقوام پیشین در این پاراگراف آمده «برای اولین بار» است.

2 – ترجیع بند «ولقد یسرنا . . . » نیز همچنین.

شرح مختصر

خلاصه داستان های چند پیامبر و مخالفانشان

در سوره هایی که تاکنون ملاحظه فرموده اید، این اولین بار است که داستان حضرت نوح(ع) را به اینصورت، یعنی بطور گذرا و اشاره ای می بینیم.

 دعوت کرد و تکذیب شد و داشتند تعرض می کردند که به خدا پناه برد و خداوند هم او و پیروانش را نجات داد، و مکذبان معارض فعال را بطور جمعی نابود نمود.

این نوع اشاره گذرا که همین محتوای کلی را دارد، در همین سوره راجع به چند پیامبر دیگر هم هست.

 آنها هم تکذیب شدند و داشتند مورد تعرض عملی  واقع می شدند که خدا به فریادشان رسید و آنها و پیروانشان را نجات داد و مکذبان معارض فعال را هلاک کرد.

چرا سران مخالفان ، پیامبران را مجنون می خواندند؟

چرا اقوام مکذب، پیامبران را «مجنون» می خواندند؟

 تصوری که ما از «مجنون» داریم چیست؟

 به نظر ما «مجنون» کسی است که افکار و رفتار و اعمال او «خلاف معمول»، «خلاف هنجارهای رایج» و خلاصه «خلاف عادت» مردم باشد.

 در سوره فجر دیدیم که یک گرفتاری اساسی بنی آدم، از زمانهای بسیار قدیم تاکنون (و بلکه حتی تا آخر تاریخ بشر) این بوده که مادیات را ملاک ارزشها گرفته، و اگر کسی پولدارتر بوده عزیزتر میشده، و کارهای او «کارهای خوب» قلمداد می شده، و روش او ملاک و میزان قرار می گرفته، و طبعاً کسی یا کسانی که به خلاف آن عمل یا دعوت می کردند برخلاف عقل قلمداد می شده اند و مجنون و دیوانه نامگذاری میگردیده اند.

پیامبران نیز به همین سبب از سوی مخالفان خویش مجنون قلمداد میشده اند چون در تعالیم آنها عناصری وجود داشت که با چیزهای غلط و خلافی که برای مردم کم کم عادت شده بود، تعارض و تخالف داشت.

مخالفان حضرت نوح کاملا قوی و مسلط، و او ضعیف بود

کلمه آخر آیه 9 و دو کلمه آخر آیه 10 بیانگر مطلبی است که در تیتر فوق خلاصه شده است.

 «کشتی نوح» نیز با توجه به آنچه که در آیه 13 آمده «کشتی به مفهوم امروز» نبوده بلکه به «کَلَک» بیشتر شبیه بوده است. گرچه همان نیز از علم و تکنیک آن زمان و آن قوم بسیار «پیشرفته تر» بوده، زیرا در سوره های آینده خواهیم دید که خداوند طرز ساختن آن را نیز به نوح (ع) وحی کرده بود.

  از همینجا فهمیـــده می شود که تعداد یاران نوح خیلی کم بوده که همگی با هم بیش از «مسافران یک کلک» نبودند.

هرچه باشد آن کلک آن قدر بوده که چیزی باشد که آب به درون آن نفوذ نکند و بتواند مسافران خویش را از غرق شدن نجات دهد و یک کلک معمولی (که کاملا مسطح باشد) از این لحاظ ضعیف است، بنابراین «کشتی» مذکور باید چیزی بوده باشد که از «کلک» امروزی پیشرفته تر، و از «کشتی»امروزی ساده تر بوده باشد، و بخصوص اینکه در ساخت آن کلمه هائی مانند «الواح» (= تخته ها) و «دسر» (= میخ ها) مطرح است، واز اینجا معلوم می شود آنها تکنولوژی نجّاری را - تا آن حد که بتوانند از تنه درخت تخته در بیاورند و با میخ آنها را بهم مرتبط کنند -  از طریق وحی شناخته بودند.

 اما این حد از تکنولوژی در آن زمان بسیار پیشرفته بوده، بطوری که از آن تقلید شده و اسم نوح را در طول زمان بر صنعت کشتی سازی و مقامات دریانوردی انتقال داده است.

 (توجه دارید که ریشه کلماتی مانند «ناو» و «ناوگان» و «ناو خدا» [یا همان «ناخدا» ی مصطلح خودمان] وnavy,naval که در همه زبانها هست از کلمه «نوح» گرفته شده است)

 زیرا او (به وحی خدا) صاحب این تکنولوژی شده بوده که برای بشریت این پیام را داشت که میتوان اینطور روی آب جابجا شد، که این یک پیشرفت مهم در زندگی بشری بوده، که سرمنشاء همه آنها حضرت نوح (ع) و معلم اونیز وحی بوده است.

«طوفان نوح» در چه حدودی بود؟

مطابق افواهیات و روایات توراتی که در بسیاری از احادیث مسلمانی هم نفوذ یافته، موضوع «طوفان نوح» اینطور مطرح است که آب همه کره زمین را به ارتفاعی که از بلندترین قلل کوه ها (مثلاً قله اورست) بیشتر باشد گرفته، و بعداً آنهمه آب «فروکش» کرده وکشتی درجائی «نشسته» است.

این نوع روایات (که منشاء یهودی دارد و هیچ تایید قرآنی نیز ندارد) نمی تواند درست باشد.

 زیرا خداوند نمی تواند کارهای نامعقول کند، زیرا عقل را همو آفریده، و چیزی را که آسان تر می شود انجام داد لازم نیست از طریق سخت تر انجام شود، و بر اساس این طرحی که یهودیان برای این موضوع ریخته اند لازم می آید چنان آب زیادی بوجود آید که براساس یافته های قطعی علوم مسلّمی مانند زمین شناسی، بسیار بیشتر از ظرفیت سفره های زیر زمینی است، وزمین نمی تواند این همه آب را فرو ببرد.

 و نیز اینکه از «همه نوع حیوانات» جفتی را به کشتی ببرد، این نتیجه حاصل می شود که حیوانات همنوعِ پس از آن باید DNA مشابهی داشته باشند، در حالی که هم اکنون در روی زمین (فی المثل) بزها و گاوهای متنوعی در جهان وجود دارند کهDNA های آنها تفاوت اصولی آنها را نشان میدهد.

 خلاصه اینکه امروز به روایات یهودی (و روایات مسلمانی تحت نفوذ آنها) ایرادهای علمی غیر قابل خدشه ای وارد است که آن افسانه ها را باطل می کند.

 فرضیه بهتر این است که داستان حضرت نوح در قطعه محدودی از زمین اتفاق افتاده که در دره گودی بوده و مطابق آیه های 11و 12 این پاراگراف - از آسمان رگبار و از زمین جوشش چشمه ها - آن گودی را پر کرده و آن باصطلاح «کشتی» از زمین کنده شده و اندکی راه رفته و به اولین ارتفاع که رسیده روی آن «نشسته» باشد.

 حیواناتی هم که در آن کشتی بوده اند می باید بعضی حیوانات مفید بوده باشند که جزء لوازم زندگی محسوب می شدند مانند بز و گاو و اسب و امثال آن که در سرزمین جدید زاد و ولد کرده و درخدمت صاحبان آن کشتی قرار گرفته باشند.

تمرین

از آنجا که «خواننده هم سهمی در تفسیر دارد» خواهشمندیم شما خواننده عزیز تحقیقی در این مواردبنمایید:

 مطابق فرمول «» حجم آبی که در تئوری یهودی در اثر «طوفان» نوح روی زمین جمع شده حساب می شود که در آن  Rشعاع زمین است و  R1همان R است بعلاوه حدود 9 کیلومتر.

1- مطلوب است محاسبه حجم آب مذکور و مقایسه آن با حجم آب پشت بزرگترین سد روی زمین در حداکثر ظرفیتش.

2- مطلوب است تعیین نام انواع حیواناتی که حضرت نوح با خود به آن کشتی برده و تعیین حجم کشتی مذکور.

3- مطلوب است تعیین افراد انسانی که با نوح به آن کشتی رفتند و مقایسه آن با ظرفیت کشتیی که حجم آن از سئوال قبلی در می آید.

4- مطلوب است تحقیق درباره ردپای «کشتی نوح» در افسانه های ملل جهان (مانند ساکنان خاور دور، وایکینگ ها، اسکیموها، و غیره)

زیرا چطور است اسم خود نوح در رابطه با «کشتی» و «کشتی سازی» در فرهنگ لغات مردم دنیا وجود دارد، اما چرا نباید آبی که همه زمین را (به عقیده یهودیان و روایات نفوذی یهودی در فرهنگ مسلمانی) در بر گرفته و همه چیز را نابود کرده، در افسانه های ملل دیگر ردّپائی نداشته باشد؟

(زیرا اگر آنطور که روایات یهودی می گوید همه انسان های روی زمین از اولاد همراهان نوح هستند می باید آن واقعه در افسانه های همه اهالی زمین ردّی از خود بجا گذاشته باشد)

در آن نشانه ای بجا گذاشتیم

چنانکه از تفسیرالمیزان فهمیده می شود اخیراً قسمتهایی از آن کشتی را در کوه آرارات ارمنستان پیدا کرده اند و باستانشناسان پس از آزمایشهای خاصی که برای طول عمر اشیاء باستانی انجام می شود، به این نتیجه رسیده اند که عمر آن تخته های بدست آمده با زمان کشتی نوح مطابقت دارد، و نیز از روی علائمی که روی آن تخته ها وجود داشته، تأیید کرده اند که آنها بطور قطع متعلق به همان کشتی نوح است.

 لذا این آیه - اگراین سخنان درست باشد -یکی از وجوه معجزات تاریخی قرآن است اما، اگر معلوم شد این سخنان درست نیست، باید منتظر روزی بود که بقایای این کشتی بدست آید.

قرآن آسان

در سوره نجم به یک نوع از انواع وحیی که به رسول اکرم می شده اشاره ای شده است. بهتر است خواننده گرامی آن قسمت را بازخوانی نماید.

 اما در هر حال بطور خلاصه باید گفت که این قرآنی که امروز به راحتی در دسترس مااست و ترجمه ها و تفسیرهائی از آن را می خوانیم  حقیقتی در عالم وجود دارد که از جنس کلمه و کاغذ و مرکب و چرم نیست.

 حقیقتی است والا و بالا، که برای هدایت ما، تصاویری از آن رقیق و آسان شده و تا حد فهم ما پائین آورده شده، تا توانسته بر زبان پیغمبر اکرم(ص) جاری و به گوش معاصران آن روز برسد.

  بسیاری از معارف آن از دسترس هوش و عقل ما بیرون است و برای آنکه چیزی از آن را متوجه شویم بصورت «مثال»هائی برای ما بیان شده که می فرماید «و لقد ضربنا فی هذا القرآن من کل مثل»

 غیر از احکام و داستانهای گذشتگان، بقیه معارف قرآن، علاوه بر معنای ظاهری، معانی ژرف و عمیقی دارد که امیرالمؤمنین فرموده اقیانوسی است که کسی به کــف آن نمی رسد.  وقتیکه آنحضرت چنین بگوید ما چه بگوییم؟

امیدواریم تا اینجا، در خصوص آیه 17 که در این سوره چندین بار هم تکرار شده، این شرح مختصر مفید بوده باشد.

 هرچه باشد مأموریت اصلی قرآن «پند دادن» است، که فرموده آنرابرای پند دادن آسان کردیم، آیا پندپذیری هست؟

درباره قوم عاد

درباره قوم عاد- قبلا- فقط اسمی از آنها در سوره حاقه و سوره فجر ذکر شده، و چنانکه ملاحظه می  فرمایید در این سوره نیز ذکری از آنها شده، اما به اینکه کی بوده اند و کجا زندگی می کرده اند و رفتارشان چه بوده و غیره و غیره، اشاره ای نشده اما راجع به نوع عذابشان ذکر روشن و مشخصی به عمل آمده است.

نحس

آیا یک چیزهائی نحس است؟ و اساساً نحس یعنی چه؟

در هر حال بطور حتم یک چیزهائی مبارک هست.

 خود قرآن مبارک قلمداد شده، پیغمبران، ماه رمضان، شب قدر، و بسیاری از افراد، و چیزهای دیگر بعنوان مبارک شناخته شده است.

 مبارک یعنی پربرکت و پربرکت هم یعنی دارای نفع زیاد.

 بنابراین وقتیکه چیزهائی و یا کسانی مبارک باشند، پس، چیزهائی و یا کسانی هم می توانند نحس (یعنی پرضرر)  باشند.

 آنچه در آیه 19 ذکر شده، بادی سخت و طوفانی بوده (مانند طوفان نوح که مقابله با آن از قدرت مردم خارج بوده) مقابله با آن باد نیز در توان آن کافران نبوده، و بعلاوه این باد سخت و طوفانی در مدتی وزیدن گرفته و ادامه یافته که آن مدت نیز مناسبِ دریافتِ بادهایِ سخت و طوفانی نبوده (مثلاً تصور فرمایید که در وسط زمستان بوده و سبب انجماد می شده) یعنی هم خودِ باد سخت بوده، و هم ظرف زمانی آن نامناسب بوده، و لذا مجموعاً بسیار ضررساز (= نحس) بوده است.

سابقه قوم ثمود در سوره های قبل

راجع به قوم ثمود، در سوره شمس اینقدر آمده که آنها با پیغمبرشان مخالفت کردند و رعایت «شتر خدا و آبشخورش» را نکردند و بطور دسته جمعی تصمیم گرفتند و یکنفر را مأمور کشتن آن کردند و دچار عذاب و هلاکت دسته جمعی هم شدند.

 دیگر خبری از آنها نیست تا اینکه در سوره حاقه درباره آنها گفته  شده «قارعه را تکذیب کردند» و بوسیله «طاغیه» هلاک شدند.

 در سوره فجر هم اسمی از آنها برده شده و ضمن آن این نکته آمده که آنها «سنگ ها را از بیابان ها می کندند» و از اینجا معلوم می شود که آنها قومی قوی پنجه و نیرومند و متمدن بوده اند.

 در این سوره شرح بیشتری راجع به آنهاست. از آنچه در این سوره آمده، چنین فهمیده می شود:

1- از آیه24 فهمیده می شود آنها نوعی «تصمیم گیری جمعی» داشتند (البته از سوره شمس هم چنین چیزی فهمیده می شد) و بنا بر آیه فوق، پیروی «رأی یک نفر» در صورتی که «مخالف رأی جمعی» باشد نامتعارف و غلط و گمراهی و حتی جنون تلقی می شد. از همینجا فهمیده می شود که آنها نوعی سازماندهی داخلی و نظام اجتماعی و سلسله مراتب رسمی داشتند و باز از همین ها فهمیده می شود که از جامعه نسبتاً متمدن و پیشرفته ای برخوردار بودند.

2- آنها این  را قبول را داشتند که «ذکر» (= وحی) ملاک حق و باطل است اما تکذیب آنها مبتنی بر این بود که چرا ذکر بر «او» فرود آمده و به نظر آنها شایسته بود که بر کسان دیگری فرود می آمد.

کمی به کار انداختن «قوه بازسازی» به ما کمک می کند که درک کنیم آنها تصـور می کردند شایسته تر بود که آن «ذکر» (= وحی) بر بعضی از «بزرگان» جامعه آنها فرود می آمد.

 لذا آنها نوعی نظام «آریستوکراسی» (= اشراف سالاری) نیز داشتند که بر طبق آن کسانی را برتر می دانستند و تصور می کردند که چیزی که از ناحیه آنها باشد خوب است و برعکس، چیز خوب، چیزی است که از ناحیه آنها باشد.

 این بود تصوری که ما تاکنون توانستیم از قوم ثمود پیدا کنیم.

 اینها با این مشخصات، نتوانستند به پیغمبر خویش ایمان بیاورند و قدرت بدنی و تمدنی و اجتماعی و آریستوکراسی آنها سبب مخالفت منسجم یکپارچه آنها و تصمیم گیریِ جدی به مخالفت عملی آنها شد و کردند آنچه را که کردند و «شتر خدا» را کشتند.

داستان قوم ثمود و ناقه (شتر) حضرت صالح در چندین جای قرآن آمده است.

فریاد بلند

چطور می شود با یک فریاد بلند عده زیادی بطور دسته جمعی نابود شوند؟

 امروزه ما نمونه های کوچکی از آن را سراغ داریم .

 شکستن دیوار صوتی توسط هواپیماهای جنگی که سبب می شود شیشه ها شکسته و اشخاص وحشت کنند ، برای مردم معاصر امری عادی است گرچه صدای بلندتر از آن هنوز برای ما عادی نیست اما از روی آن می توانیم تصور کنیم که اگر صدا کمی بلندتر باشد علاوه بر شیشه ها ممکن است شیشه عمر آدمی نیز بشکند.

 در سوره شمس نیز آمده که دچار تخریب و ویرانی شده و از این راه هلاک شدند که توضیح فوق را به ذهن نزدیکتر می کند.

سابقه قوم لوط

تاکنون اسمی از قوم لوط در سوره ای ندیده ایم.

 غیر از یک کلمه در سوره نجم که تحت عنوان «موتفکه» آمده که مفسران آن را بر آنها تطبیق کرده اند اما اینکه بطور وضوح از آنها اسم برده شده باشد، تاکنون سابقه ای نداریم و این سوره اولین جائی است که از آنها اسم برده می شود. و البته در سوره های آینده بسیار از آنها نام برده شده است.

از این سوره چنین فهمیده می شود:

1- آنها اهل سفسطه و بحث و جدل بیجا بوده اند و بعبارت دیگر اهل لفاظی بوده و دنبال درک و فهم حقیقت نبودند.

 2- آنها اهل «کار زشت» بودند. و مهمانان پیغمبر خویش را «برای کار زشت» خواسته بودند. چون طبعاً مهمانان پیغمبرشان شبیه آدمیزاد بوده اند، پس، «کار زشت» مورد بحث کار زشتی است که با آدمیزاد می کنند. کار زشتی که با آدمیزاد می کنند چیست غیر از زنا یا لواط؟

اطلاعات قرآنی بما می گوید که کار زشت آنها لواط بوده و منحرف جنسی بوده اند.

باد سنگدار

چنانکه در همین سوره دیدیم ، قوم عاد با «باد سرد در ایام نحس» هلاک شدند و قوم ثمود با «فریاد بلند ناگهانی» و این قوم با «باد سنگدار»

 البته در سوره های بعدی شرح بیشتری از جریان هلاکت آنها داده اما ما قصد داریم تا آنجا که بشود، از جریان طبیعی وحی و ترتیب نزول سوره ها سبقت نگیریم.

سابقه قوم فرعون

از بین اقوام گذشته، قوم فرعون در «دوره تاریخی» زندگی می کرده اند.

 به این معنی که از آن دوره آثاری بجا مانده که از لحاظ علم باستان شناسی جزء «مدارک تاریخی» محسوب می گردد. چیزهائی مانند مکتوبات، سنگ نبشته ها، سکــه ها، آلات و ادوات جنگی، و وسایل زندگی، و غیره . . .

قوم فرعون که پیغمبرشان حضرت موسی(ع) بود مشهورتر از این هستند که لازم باشد شرحی درباره آنها بیابد، اما چیزی که در این آیات و در بسیاری از جاهای دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده، و قبلاً هم شرحی از آنها را در سوره های فجر و نازعات دیدیم، این است که آنها صاحب تمدن و علوم و آداب پیشرفته زندگی بودند و ضمناً در تکذیب حقایق و تکذیب پیغمبر عظیم الشأن خویش بسیار مصّر بودند. و او را در همه ادعاهایش تکذیب کرده و هیچگونه مماشاتی با او ننمودند، تا اینکه پس از تصمیم بر اقدام عملی، نابود شدند.

البته باید به این نکته توجه شود که این «سابقه» ای که ما عرض می کنیم سابقه ایست که از لحاظ سوره های به ترتیب نزول که تاکنون دیده ایم عرض کرده ایم. بدیهی است که متعرض مطالبی که دراین خصوص درسوره های بعدی وجود دارد نشده ایم.

ترجمه تفسیریِ آزاد

ای پیامبر! قبل از تکذیبگران قوم تو، قوم نوح پیامبرشان را تكذيب كردند. و گفتند مجنوني است، وبا توهین اورا راندند (9) و او خدايش را خواند كه من مغلوبم ياري برسان (10) پس دربهاي آسمان را با آبي سيل آسا گشوديم (11) واز زمين چشمه هايي جوشان شكافتيم و اين دو آب براي امري كه مقدر شده بود به هم رسيدند (12) و او را بر چيزي كه تخته و ميخ داشت حمل كرديم (13) كه زير نظر ما حركت مي كرد و پاداشي بود براي كسي كه نسبت به او ناشكري شده بود (14) و البته آن کشتی را بعنوان نشانه اي بجای گذاشتيم، که معلوم شود آيا پند پذيري هست؟ (15) پس بنگرید عذاب ها و هشدارهايم چگونه بود؟ (16) و البته قرآن را براي پند گيري آسان قرار داديم که معلوم شود آيا پند پذيري هست؟ (17) قوم عاد نيز تكذيب كردند پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟ (18) بر آنها بادي بسيار سردِ قطع نشدنی در مدتی نحس فرستاديم (19) كه مردم را مانند نخلي که از ريشه درآمده باشد از زمين ميكَند (20) پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟ (21) و البته قرآن را براي پند، آسان قرار داديم که معلوم شود آيا پند پذيري هست؟ (22) قوم ثمود نيز تكذيب كردند (23) گفتند آيا از كسي كه بين ما و تنهاست پيروي كنيم؟ در آنصورت در گمراهي و سردرگمي خواهيم بود (24) آيا از بين همه ما آن وحی فقط به او القاء شده؟ نه! بلكه او دروغگوئي جاه طلب است (25)  به پیامبرشان وحی کردیم بزودي خواهند دانست آن دروغگوي جاه طلب كيست (26) و آن شتر را بعنوان آزمايش برايشان ميفرستيم پس منتظر باش و صبر كن (27) و به آنان خبر ده كه آب بين آنان و شتر تقسيم است. هر روز صاحب قسمت – برای آب -  حاضر شود (28) و آن قوم همنشين خود را صدا زدند و او دست بكار شد و آن شتر را كشت (29) و عذاب بر سرشان فرود آمد، پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟ (30) يك فرياد بلند بر آنان فرستاديم و آنها مانند چوب خشك هاي جمع آوري شده گرديدند (31) و البته قرآن را براي پند آسان نموديم که معلوم شود آيا پندپذيري هست؟ (32) قوم لوط نيز هشدارها را تكذيب كردند (33) بر آنها بادي سنگدار فرستاديم. که غيراز پيروان لوط كه سحرگاهان نجاتشان داديم بقیه را بگرفت (34) كه اين نعمتي از جانب ما برای پیروان لوط بود، و كساني را كه شكر كنند چنين پاداش مي دهيم (35) البته پیامبرشان به آنان در باره کیفرِ سختِ ما هشدار داده بود اما آنها به هشدارها با ترديد نگريستنند (36) و مهمانان او را براي كار زشت خواستند،  و چشمانشان را كور كرديم و که این مقدمه عذابشان بود (37) و صبحگاهان عذابِ پا برجا رسيد (38) خطاب کردیم اينك عذاب و هشدارهايم را بچشيد (39) و البته قرآن را براي پند آسان كرديم، آيا پند پذيري هست؟ (40) و البته هشدارها به پیروان فرعون نيز رسيد (41) اما آنها همه آيات ما را تكذيب كردند، پس آنها را  بگرفتیم، گرفتنی که از جانب پيروزمندي توانا متصور است (42)

دی ان ان