X

وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ﴿9﴾ إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿10﴾ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَا مُوسَى ﴿11﴾ إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿12﴾ وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى ﴿13﴾ إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿14﴾ إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿15﴾ فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿16﴾ وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى ﴿17﴾ قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿18﴾ قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى ﴿19﴾ فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى ﴿20﴾ قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ﴿21﴾ وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى ﴿22﴾ لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿23﴾ اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿24﴾ قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿25﴾ وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿26﴾ وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ﴿27﴾ يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿28﴾ وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ﴿29﴾ هَارُونَ أَخِي ﴿30﴾ اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿31﴾ وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿32﴾ كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿33﴾ وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿34﴾ إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿35﴾ قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿36﴾ وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿37﴾ إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿38﴾ أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿39﴾ إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى ﴿40﴾ وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿41﴾ اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي ﴿42﴾ اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿43﴾ فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿44﴾ قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى ﴿45﴾ قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿46﴾ فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿47﴾ إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿48﴾ قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَا مُوسَى ﴿49﴾ قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿50﴾ قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿51﴾ قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى ﴿52﴾ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى ﴿53﴾ كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى ﴿54﴾ مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى ﴿55﴾ وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى ﴿56﴾ قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى ﴿57﴾ فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَانًا سُوًى ﴿58﴾ قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿59﴾ فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى ﴿60﴾ قَالَ لَهُم مُّوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى ﴿61﴾ فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿62﴾


قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى ﴿63﴾ فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿64﴾ قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿65﴾ قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ﴿66﴾ فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى ﴿67﴾ قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى ﴿68﴾ وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى ﴿69﴾ فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿70﴾ قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿71﴾ قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿72﴾ إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿73﴾ إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى ﴿74﴾ وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى ﴿75﴾ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء مَن تَزَكَّى ﴿76﴾ وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى ﴿77﴾ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ ﴿78﴾ وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى ﴿79﴾

 

ای پیامبر! آيا داستان موسي به تو رسيده؟ (9)  آن هنگام که آتشي ديد و به خانواده اش گفت درنگ کنيد که من متوجه آتشي شده ام . شايد شعله اي از آن برايتان بياورم يا اينکه از روي آن آتش هدايتي يابم (10) پس چون به آن رسيد، ندا شد: اي موسي! (11)  من پروردگارت هستم ، کفشت را درآر که تو در سرزمين پاکِ «طوي» هستي (12)  و تو را برگزيده ام پس به آنچه وحي ميشود گوش ده (13) من خداوند هستم و خدايي جز من نيست پس مرا عبادت کن و نماز را بعنوان ذکر من بپا دار (14) قيامت حتما خواهد آمد. ميخواهم زمان آن را پنهان کنم تا هر کس براي آنچه سعي کرده پاداش داده شود (15) و کسي که به آن ايمان ندارد، و هوي و هوس خويش را پيروي ميکند، تو را از اعتقاد به آن باز ندارد که هلاک خواهی شد (16) اي موسي، چه چيز بدست داري؟ (17) گفت اين عصاي من است كه بر آن تکيه ميکنم و با آن براي گوسفندانم برگ مي تکانم و احتياجات ديگري نيز به آن دارم (18) گفت اي موسي بياندازش (19) و انداختش. ناگاه آن عصا ماري شد که به تندي حرکت ميکرد (20) گفت بگيرش و نترس. بزودي آنرا به حالت اولش برميگردانيم (21) و دستت را به سينه ات بچسبان و اگر بيرون بياوري بدون ضرر و علتي سفيد خواهد بود که آيه اي ديگر است (22) تا آيات بزرگ خويش را بعدا به تو نشان دهيم، (23) فعلا بسوي فرعون برو که او طغيان کرده است (24) گفت پروردگارا سينه ام را گشاده گردان، (25) و کارم را آسان کن، (26) و گره از زبانم باز کن، (27) تا سخنم را بفهمند، (28) و ياوري از ميان خانواده ام برايم قرار ده، (29) برادرم هارون را، (30) و بوسيله او پشتيبانيم کن، (31) و او را در کارم شريک فرما، (32) تا تو را به فراواني تسبيح گوييم، (33) و نيز به فراواني يادت کنيم، (34) البته تو به وضع ما بينايي (35) گفت اي موسي خواسته ات را گرفتي (36) و البته يکبار ديگر نيز به تو لطف کرديم (37) هنگاميکه به مادرت آن وحي را کرديم (38)  که او را در صندوق بگذار و آن را به دريا بينداز و دريا او را به ساحل خواهد انداخت و دشمنم و دشمنش او را خواهد گرفت و محبتي از جانب خويش بر تو انداختم تا د رمقابل چشمم ساخته شوي (39) آن هنگام که خواهرت ميرفت و ميگفت آيا شما را به کسي که کفالتش کند راهنمائي بنمايم؟ سپس تو را بسوي مادرت برگردانديم تا چشمش روشن شود و ناراحت نباشد ، و کسي را کُشتي و تو را از اندوه نجات داديم و به آزمايشهايي آزموديم و سالهائي را در ميان مردم مدين بودي سپس اي موسي بالاخره به اينجا آمدي (40) و تو را براي خويش پرورانده ام (41) تو و برادرت با آياتم برويد و از يادم سستي مکنيد (42) بسوي فرعون برويد که او طغيان کرده (43) و به او سخني نرم بگوييد شايد پند گيرد يا حرمت روا دارد (44) گفتند پروردگارا ميترسيم بر ما دست درازي كند يا اينکه طغيان ورزد (45) گفت نترسيد من با شما هستم مي شنوم و مي بينم (46) و بر او درآئيد و بگوييد فرستادگان پروردگار تو هستيم پس بني­اسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مکن و ما با نشانه اي از پروردگارت آمده ايم و سلام بر کسي که هدايت را پيروي کند (47)  براستي به ما وحي شده كه عذاب براي كسي است كه تكذيب كند و روي بگرداند (48) فرعون گفت اي موسي پروردگارتان کيست؟ (49) گفت پروردگارمان کسي است که هر چيز می آفریند را و آنگاه هدايتش میکند (50) فرعون گفت پس پیشینیان چه؟ (51) موسی گفت علم آن درکتابي نزد پروردگارم است و پروردگارم نه اشتباه و نه فراموش ميکند (52)  پروردگارم همان کسی است که زمين را برايتان گهواره اي نمود و در آن برايتان راه هايي قرار داد و از آسمان آبي فرستاد و بوسيله آن از روئيدني هاي مختلف درآورد (53) تا بخوريد و چارپايانتان را بچرانيد که در اين البته براي صاحبان هوش و ذکاوت نشانه هائي است (54) پروردگارم میگوید از آن زمین شما را آفريديم و در آن برتان ميگردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مي آوريم (55) ای پیامبر! بوسیله موسی تمام آياتمان را به او نمايانديم اما تکذيب کرد و نپذيرفت (56) گفت اي موسي آمده اي با جادويت از سرزمينمان بيرونمان کني (57) البته جادوئي مانند آن برايت مي آوريم . بين ما و خودتان موعدي قرار ده که نه ما از آن تخلف کنيم و نه تو (58) گفت موعدتان روزي باشد که مردم در آن روز زینت ميکنند و در روز روشن گرد مي آيند (59) پس فرعون برگشت و حيله هايش را جمع کرد و سپس بازآمد (60) موسي گفت واي بر شما افتراي دروغ به خدا نبنديد که عذاب شما را ميگيرد و البته کسي که افترا بندد نابود ميشود (61) پس فرعونیان در کارشان بحث و بررسی میکردند ولي راز آن گفتگوهاي پنهاني را حفظ نمودند (62) بالاخره سخنشان را چنین جمع بندی کردند که گفتند اين دوتا ، موسی و هارون ، جادوگراني هستند که ميخواهند با جادويشان شما را از سرزمينتان بيرون کنند و طريقه بهترتان را نيز از بين ببرند (63) پس حيله هايتان را يکي کنيد و به صف شويد، و در روز موعود که همگی حاضر بودند فرعونیان اعلام کردند که امروز هر کس که برتري يابد همو رستگار است (64) ساحرانی که فرعون جمع کرده بود گفتند اي موسي يا بياندازش يا اينکه ما بياندازيم (65) گفت شما بياندازيد. پس بعلت سحرشان چنين وانمود شد که عصاها و ريسمانهايشان دارد به تندي حرکت مي کند (66) و موسي در دلش ترسي احساس کرد (67) گفتيم اي موسي نترس که تو بالاتري (68) و آنچه را که در دستت هست بيانداز که آنچه را ساخته اند ببلعد. جز اين نيست که آن حيله ساحرانه است و ساحر از هر موضع که بيايد رستگار نخواهد شد (69) پس آن ساحران به سجده افتادند و گفتند به پروردگار هارون و موسي ايمان آورده ايم (70) فرعون گفت آيا قبل از اينکه اجازه تان دهم به او ايمان آورديد؟ حتما او بزرگتان است که جادو را به شما آموخته، اينك دست و پايتان را به خلاف يکديگر قطع و شما را در تنه نخلها به دار خواهم كشيد و خواهيد فهميد که کداممان از لحاظ عذاب شديدتر و باقي تر است (71) گفتند هرگز تو را به آنچه که از دلايل روشن بسويمان آمده ترجيح نخواهيم داد. هر كار كه ميتواني بكن. جز اين نيست که تو فقط در اين دنيا حکم ميکني (72) ما به پروردگارمان ايمان آورده ايم تا خطاهايمان و نيز آنچه که از سحر و جادو به آن مجبورمان نمودي ببخشد و خداوند بهتر و باقي تر است (73) زیرافهمیده ایم هرکس که با وضعيت مجرم نزد پروردگارش بيايد جهنم را خواهد داشت که در آن نه ميميرد و نه زندگي شايسته اي دارد (74) و کسي که با ايمان و عمل صالح نزدش آيد، البته درجات عالي خواهد داشت (75) بهشتهاي جاودان که از کف آنها نهرها جاريی است که هميشه در آن خواهند بود و اين پاداش کسي است که دنبال رشد باشد (76) و به موسي وحي کرديم که بندگانم را شبانه حرکت ده و راهي خشک در دريا براي آنان بزن و نگران رسيدن آن دشمنان نباش و نيز نگراني غرق شدن نداشته باش (77) پس فرعون با لشکريانش در تعقيب آنها شد و قسمتي از آن دريا آنچه را كه مي بايست از آنها را فرا گيرد فرا گرفت (78) و فرعون قومش را گمراه کرد و هدايت نکرد (79)

Print
13 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره را (یعنی «درس» سوره را)  در قسمت اول ارائه کرده ایم که مطابق ذیل است:

درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب: بنی اسرائیل تحت رهبری حضرت موسی(ع) از بردگی به آزادی رسیدند.

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:

1

وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ﴿9﴾ إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿10﴾ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَا مُوسَى ﴿11﴾ إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿12﴾ وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى ﴿13﴾ إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿14﴾ إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿15﴾ فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿16﴾ وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى ﴿17﴾ قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿18﴾ قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى ﴿19﴾ فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى ﴿20﴾ قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ﴿21﴾ وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى ﴿22﴾ لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿23﴾ اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿24﴾

ریزدرب : موسی (ع) به دریافت وحی مفتخر میشود.

2

 قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿25﴾ وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿26﴾ وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ﴿27﴾ يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿28﴾ وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ﴿29﴾ هَارُونَ أَخِي ﴿30﴾ اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿31﴾ وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿32﴾ كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿33﴾ وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿34﴾ إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿35﴾ قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿36﴾ وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿37﴾ إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿38﴾ أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿39﴾ إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى ﴿40﴾ وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿41﴾ اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي ﴿42﴾ اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿43﴾ فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿44﴾ قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى ﴿45﴾ قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿46﴾

ریزدرب : موسی (ع) رسالت را می پذیرد.

3

 فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿47﴾ إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿48﴾ قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَا مُوسَى ﴿49﴾ قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿50﴾ قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿51﴾ قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى ﴿52﴾ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى ﴿53﴾ كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى ﴿54﴾ مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى مَهْدًا ﴿55﴾ وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى ﴿56﴾ قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى ﴿57﴾ فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَانًا سُوًى ﴿58﴾ قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿59﴾

ریزدرب : موسی (ع) رسالت را ابلاغ میکند و فرعون او را به امتحان دعوت میکند.

4

 فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى ﴿60﴾ قَالَ لَهُم مُّوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى ﴿61﴾ فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿62﴾ قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى ﴿63﴾ فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿64﴾ قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿65﴾ قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ﴿66﴾ فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى ﴿67﴾ قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى ﴿68﴾ وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى ﴿69﴾ فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿70﴾ قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿71﴾ قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿72﴾ إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿73﴾ إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى ﴿74﴾ وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى ﴿75﴾ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء مَن تَزَكَّى ﴿76﴾ وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى ﴿77﴾ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ ﴿78﴾ وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى ﴿79﴾

ریزدرب : موسی (ع) در امتحان برنده میشود و فرعون قبول نمیکند و قصد تعرض دارد و شکست میخورد.

تقطیع:

در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.

اصلی-فرعی

قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.

لُبّ مطلب:

با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درب پاراگراف که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درب مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.

3 از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است  می فرماید : ای پیامبر ! قرآن را برای این برتو نازل کرده ایم که بوسیلـه آن افراد مستعد را پند دهی و برای موضوع رسالتت خود را بیش از اندازه به زحمت میندازی .

در این پاراگراف می فرماید : ای مردم ! آزادی شما در گرو پیروی از این پیامبر(ص) است .

4 زاویه با تفاسیر رایج

1 (آیه 14) : (المیزان) : موسى وقتى نداى" يا مُوسى‏ إِنِّي أَنَا رَبُّكَ" را شنيد از آن به طور يقين فهميد كه صاحب ندا پروردگار او، و كلام، كلام او است، چون كلام مذكور وحيى از خدا بود به او، كه خود خداى تعالى تصريح كرده بر اينكه خدا با احدى جز به وحى، و يا از وراى حجاب، و يا به ارسال رسول تكلم نمى‏كند، هر چه بخواهد به اذن خود وحى مى‏كند،

المیزان در همین مورد در سوره قصص به خلاف این میگوید، و این نیست مگر به این علت که این سوره در ترتیب فعلی خیلی جلو تر است از سوره قصص و در ترتیب نزول به عکس است ، یعنی اول قصص است و طه خیلی متاخر بر آن است، و اهمیت ندادن به ترتیب نزول سبب شده که المیزان در مورد یک واقعه به دو صورت متباین تفسیر کند . یعنی در سوره طه آن را وحی مستقیم و در سوره قصص همان را از وراء حجاب قلمداد نموده است.

5 - پیشگوئی های تحقق یافته

در آیات 9 تا 79 به آن قسمت از داستان موسی و فرعون می پردازد که موسی با دست خالی به مصاف بزرگترین تمدن آنروز جهان رفت و پیروز شد و در این یک پیشگوئیِ تلویحی نهفته است که تو نیز موفق خواهی شد.

6 - آیات برجسته این پاراگراف

آیات 9 تا 24 از لحاظ محتوا و اینکه چطور یک آدم عادی ظرف یک مدت کوتاه اینقدر متحول میشود که از «موسی بن عمران»ی به «موسی رسول الله»ی میرسد، و اینکه اگر دیگری در این شرایط قرار گیرد، آیا پودر میشود؟ آیا مشتعل یا منفجر یا چه میشود؟!!!

خلاصه اینکه «سنگین»ی محتوای این آیات سببِ برجسته بودنِ آنهاست.

آیات 25 تا 28 نیز، آز آنجا که اکثر اهل منبر در ابتدای سخن شان آن را (البته بیجا) بکار میبرند، نزد مردم معروف شده، و برجستگی اش از معروفیتش است نه از محتوایش، (که خود محتوایش محل ایراد است که چرا مانند آیه 18 آنقدر پرگوئی کرده و ضمنا چرا یک چیز بهتر [مثلا نفوذ کلام، چه در فرعون و چه در بنی اسرائیل] نخواسته.

پنج کلمه انتهائی آیه 47 نیز به سبب کثرت استفاده اهل منبر بسیار مشهور شده و به همین علت برجسته میباشد.

7 - در این پاراگراف، کدام فقرات، فوق ذهنیات معاصران نزول است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیه های 15 و  48 و 55 و 74 تا 76 «قیامتی» است، و هیچ بنی بشری تجربه اش را ندارد، و قبل از قیامت نخواهد داشت، لذا، چه در آن روزهای نزول وحی و چه الی یوم القیامه بالاتر از ذهنیات بشر خواهد بود.

آیه های 43 تا 79 از این لحاظ که مربوط به اقوامی است که در قبل از تاریخ بوده اند، و علم باستان شناسی آنقدر رشد نکرده که ما از اوضاع و احوال آنها مطلع باشیم، برای ما نیز روشن نیست، چه رسد به مخاطبان اولیه این آیات.

مکانیزمِ اجرائیِ آیه 11 تا 23 برای ما ساکنان قرن 21 نیز روشن نیست چه رسد مخاطب های اولیه!

8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

یکی ممکن است معترض شود که «یعنی چه که بسیار این تیتر را تکرار میکنی و این جواب ثابت را هم زیرش میدهی؟»

در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .

آنچه تا کنون فهمیده ایم این بوده که معاصران نزول اکثر قریب به اتفاق حجم قرآن را همانطور می فهمیده اند که ما امروز می فهمیم .

9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

ذکر آن قسمت از داستان بنی اسرائیل که تحت رهبری حضرت موسی(ع) از بردگی به آزادی رسیدند ، به منظور امیدوار کردن آنحضرت و پیروانش .

10 کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

در این پاراگراف آیاتی وجود دارد که برخی از فقرات آنها در سوره های قبلی (قبل و بعد نسبت به این سوره و بر اساس جدول ترتیب نزول ما) آمده ، اما با تفاوت در لغت و الفاظ ، لذا اگر بگوئیم قبلا نیامده ، ناصحیح است ، و اگر بگوئیم آمده ، باز هم ناصحیح است ، لذا در باره این نوع پاراگراف ها (که از این پس بازهم خواهیم دید) میتوان چنین گفت که از لحاظ محتوا ، اکثر مطالب این پاراگراف مسبوق به سابقه است.

شرح مختصر

کلیدهای تفسیری

اصلی-فرعی:

آیات 53 تا 55 پرانتزی است ، به دلیلی که بارها شرحش را داده ایم.

همچنین است وضع آیات 74 تا 76.

چند دریافت کوتاه و مستقیم

آیه 50: حضرت موسی در مقام معرفی پروردگار، به وجه ربوبیت او اشاره نکرد بلکه وجه خالقیت او را مطرح کرد که مورد مخالفت هیچیک از فرقه­های شرک نیست و این یک اصل مهم در تبلیغ و محاجه و مذاکره و معامله است که در ابتدا بر روی اصولی که بین طرفین مشترکا پذیرفته است تأکید شود.

آیه 51: فهمیده می­شود در سیستم اعتقادی فرعونیان، درباره آخرت چیزی به این معنی که ما معتقدیم، نبود.

آیه­های 53و54 : ذکر بعضی از نعمتهائیست که چون ما به استفاده از آنها عادت کـرده­ایم معمولاً متوجه آنها نیستیم.

آیه 56: باید گفت چنانکه قبلاً دیدیم معجزات حضرت موسی منحصر به آن دو معجزه عصا و دست نورانی نبود و قبلاً هم دیدیم و هم بعداً با تفصیل خواهیم دید که حضرت موسی حداقل نُه معجزه بزرگ به آنها نشان داد.

آیه­های62و63: فهمیده می­شود داخل سیستم حکومتی فرعونی نوعی مجلس مشورتی بوده و اینطور نبوده که سیستم حکومت آنها به زبان امروز، «سازمانی» باشد، و ما در سوره مؤمن در این خصوص شرحی عرض کرده­ایم.

آیات 66تا69 :موضوع جادوی آنها در حد «چشم­بندی» بوده و بیننده فقط تصــور می­کرد که چیزی دارد حرکت می­کند اما مطلب آنقدر با کیفیت و قوی بوده که شخصی دارای شخصیت قوی مانند آن پیامبر بزرگ را نیز تحت تأثیر قرار داده بود. بهترین کسانی که می­توانستند جادوگری جادوگران را ارزیابی کنند خود آنها بودند. آنها می­دانستند کارشان واقعی نیست بلکه فقط واقعی بنظر می­رسد اما در عین حال آنچه را که از سوی موسی و عصای او دیدند، آنقدر واقعی و آنقدر حقیقی وآنقدر واضح بود که نتوانستند با رفتار دیگری غیر از اعتراف واضح و صریح واکنش دیگری نشان دهند.

بعبارت دیگر، اگر کار همه آنها آنقدر بود که چشم مردم را تحت تأثیر قرار می­داد و ناظران چیزهائی را می­دیدند که آنها می­خواستند دیده شود، کار حضرت موسی چنان بود که چشم و دل و اعضاء و جوارح خود آنها را تحت تأثیر قرار داد و اختیار از کف دادند و همگی یکدل و یک زبان شده و رفتار واحدی ارائه دادند ، در حالیکه میزان هزینه این تصمیم خویش را نیز می­دانستند.

آیات 73تا78 :گفته جادوگران نیست ،

زیرا اولاً دارای چنان معارف بلند پایه­ای است که از کسانی که در آن فرهنگ فرعونی نشو و نما یافته­اند چنین مطالبی نمی­تواند صادر شود،

ثانیاً مقام و موقعیت آن جادوگران در آن شرایط( که یکطرف آن فرعون  است که گوش به حرف موسی هم نمی­دهد چه رسد به تعدادی تازه ایمان یافته، و طرف دیگر هم موسی است که پیامبر خداست و اظهار چنین مطالبی نزد او زیره به کرمان بردن است)نیز دلیل دیگری است که این نمیتواند سخن آنها بوده باشد .

برخورد نامنتظره با عالی­ترین حقایق معارفی

از آیه­های 10تا16 فهمیده می­شود آنحضرت همراه با خانواده خویش بطور شبانه سفر می­کرد و راه را هم گم کرده بود و شب سردی هم بود، که ناگهان از دور آتشی را دید. اما وقتیکه نزدیک آن باصطلاح «آتش» آمد ناگهان چیزی و چیزهائی شنید که برای او مورد انتظار نبود و برای ما بسیار جالب است. هر چه باشد آنحضرت آمادگی­هائی داشت که ناگهان آنهمه معارف سنگین بطور پی در پی بر او بارش گرفت و او توانست تحمل کند و گیج نشد و غش نکرد و بلکه حتی وفات نیافت و اگر یکی از ماها بودیم در همان دقیقه اول جان می­باختیم.

البته ما در موقعیتی نیستیم که بتوانیم موقعیت آنحضرت را در آن هنگام تصور کنیم اما این را هم می­دانیم که این مطلبی را که ما در ظرف یک دقیقه می­خوانیم ، در یک دقیقه اتفاق نیفتاد.

هرچه باشد موسی قبل از پیامبری، شبانی بود، خانواده­ای داشت، در شب سردی در جای ناآشنایی راه می­سپرد و نوری و آتشی دید و بطرفش رفت و هر یک از ماها هم که بودیم همین کار را می­کردیم.

اما پس از اینکه به آتش نزدیک شد و صدایی از آن شنید، و این صدا هر چه می­خواهد باشد، بطور طبیعی اول نگران شد و ترسید.

واضح است که نگرانیش فوراً برطرف شده باشد اما بجای نگرانی حیرت کرد.

این کیست که اسم مرا می­داند و مرا به اسمم می­خواند؟

وقتی که شنید گوینده می­گوید «من پروردگارت هستم» چه احساسی به او دست داد؟

حتماً در آن «صدا» چیزی هم بود که مایه آرامش و راحتی او بشود و نگرانیش برطرف بگردد .

اما «من پروردگارت هستم» هم ادعای بزرگی است.

اگر این ادعا یک شوخی باشد چه؟ یا القاء کننده یا گمراه­کننده؟ از آن مبهوت کننـده­تر «تو را برگزیده­ام» است.

اما بطور حتم در آن «صدا» باید چیزهایی بوده باشد که موسی، هم خود را فراموش کرده باشد هم خانواده و همراهانش را، و هم موقعیت و نیازهایش را و هم هرچه را که غیر از آن «صدا»ست.

در هر حال قاعدتاً باید مدتی طول کشیده باشد که او مجدداً به خود آمده و موقعیت خویش را بازشناخته باشد و در ذهن و قلبش تصدیق کرده باشد که آنچه می­شنود، حقیقت دارد و از جنس تصورات و تخیلات شاعرانه نیست و شوخی و القاء شیطانی نیز نیست بلکه حق و حقیقت است.

«موسی» در آن لحظه «حضرت موسی» ، و راهنمای قوم بزرگی شد و آنها را از ذلت بردگی نجات داد و آغازگر داستانی شد که سخت شنیدنی است.

معارفی که آن حضرت دریافت کرد همان معارف عمومی دینی است که ما تاکنون مکرراً و به بیان­های متفاوت تاکنون با آنها آشنا شده­ایم که عبارت است از:

1- توحید (آیه 14)،

2- نماز (آیه 14)،

3- قطعیت وقوع قیامت (آیه 15)،

4- پنهان بودن اطلاعات مربوط به زمان وقوع و غیره آن (آیه 15)،

5- علت پنهان بودن فوق (آیه 15)،

6- لزوم بی­توجهی پیامبران به رفتار باطل کافران و پیگیری روش حق خویش (آیه 16).

چنانکه ملاحظه می­شود این مفاهیم برایمان کاملاً آشناست و خلاصه معارف دینی همه ادیان حق، همینهاست.

چرا آتش؟

آیات 17تا24 خلاصه­ایست از شرح مأموریت حضرت موسی.

آن حضرت می­باید با آن دو معجزه (موضوع آیات 18 تا 22) و نیز وعده معجزات دیگر (آیه 23) بسوی فرعون (که قبلاً در سوره­های قبلی با او آشنا شده­ایم) برود و او را به راه حق دعوت کند.

چرا خداوند در آن موقعیت زمانی و مکانی بصورت آتش بر او تجلی کرد؟

تصور می­شود در آن هنگام او و خانواده­اش بیشترین نیاز را به آتش و روشنائی داشتند. هر طور بود موسی باید از همراهانش جدا می­شد و آن جریان «وحی­گیری» را طی می­کرد و اگر شرایط طور دیگری بود، به انگیزه دیگری جدا می­شد مثلاً اگر روز گرم و بیابانی خشک بود بعنوان دیدن آب و به امید گرفتن جرعه و انگیزه­های اینگونه بطرف نقطه دریافت وحی می­رفت.

در هر حال بنظر نمی­آید خود آن آتش در موضوع مدخلیتی داشته باشد.

جلوه­ای بود که انگیزه­ای ایجاد کند که موسی را به آن خلوت بکشاند.

موسی(ع) «پیش­نیاز»های پیامبری را داشته

در رابطه با آیه 10 از جمله «هدایتی یابم» معلوم می­شود آنها راه خویش را گم کرده بودند.

از کلمه «آتشی» و جمله «شعله­ای از آن برایتان بیاورم» معلوم می­شود مسافرتشان در شب ، و شب سردی هم بوده است.

چرا آنحضرت خانواده­اش را در شب زمستانی در بیابان به همراه می­برده؟

در قدیم مسافرت­ها را معمولاً در روز انجام می­دادند و شب را در محل مناسبی به استراحت می­پرداختند.

معلوم می­شود آن حضرت شب را برای مسافرت ترجیح می­داده بعلت اینکه شاید می­خواسته دیده نشود و مسافرتش مخفی باشد.

تصورش را بفرمائید: یکنفر در آن شرایط در بیابان گیر کند و به امید گرما و راهیابی و کمک به خانواده به نقطه­ای رو کند و در آنجا کسی یا چیزی یا صدائی به او بگوید من پروردگار تو هستم.

چقدر عجیب است، مگر آنکه آن حضرت آمادگی قبلی مفصلی داشته باشد و واقعاً دنبال پروردگارش بوده باشد.

به پروردگار فکر کرده باشد. زمینه داشته باشد. و این آمادگی را داشته باشد که حتی اگر در آن شرایط هم چنین چیزی را بشنود، مطلب را بررسی کند و احتمال درست بودن بدهد.

حتماً آن حضرت استعدادها و لیاقت­های قابل توجهی داشته که مورد گزینش خداوندی قرار گرفته بود.

صبر و حوصله زیاد، بخشندگی، دلسوزی نسبت به دیگران، تواضع در مقابل حق و قانون، و امثال آن صفات چیزهائی است که لازمه رهبری است و حتماً آن حضرت قبل از این جریان، از لحاظ واجد چنین صفاتی بودن، موقعیت شایسته را احراز کرده بوده است.

قبلاً هم در سوره قصص دیدیم که آن حضرت بسیار عدالتخواه بود.

قبول ماموریت بزرگ، نه گیجی و نه استعفا

در رابطه با آیات 25تا47چنانکه ملاحظه می­شود، حضرت موسی در اصلِ قبول یا رد مأموریت بحثی و یا حتی تردیدی نکرد بلکه امکاناتی را تقاضا نمود که با کمک آنها بتواند مأموریتش را بهتر انجام دهد.

امکاناتی که آن حضرت خواست اینها بود:

1- توسعه درونی – شخصیتی و روحی برای خویش. (آیه 25)،

2- توسعه درونی – فیزیولوژیکی برای خویش. (آیه­های 27 و 28)،

3- کمک بیرونی – نیروی انسانی برای رسالت. (آیه­های 29 تا 32)،

4- کمک بیرونی – اوضاع و احوال مساعد برای رسالت. (آیه 26).

موضوعِ خجالت بزرگ یهودیان

تورات و اسطوره­های یهودی تأکید دارند که موسی بنی­اسرائیل را از دریای سرخ عبور داد. واقعاً نمی­دانیم این تصور چگونه به ذهن­های کاهنان آنها رفت و چگونه در کتبشان نوشته شد و چگونه در فرهنگشان جا افتاد.

البته می­دانیم که قوم یهود یک بار بطور کامل پراکنده شدند و کشتار عظیمی در میانشان صورت پذیرفت و معابد و کتبشان از بین رفت و بعداً کورش هخامنشی آنها را از اسارت در آورد و بسوی اطراف بیت­المقدس فعلی کوچکشان داد و اجازه داد دانایان آنها از آنچه که در خاطره­های بعضی مانده بود، چیزهائی بنویسند و آنچه امروز دارند، در حقیقت همان بازنوشته هاست که کاملاً ممکن و معقول است که در ضمن این بازنویسی تحریف­های عظیمی نسبت به تورات اصلی صورت گرفته باشد.

فراری که بنی­اسرائیل به رهبری حضرت موسی از قوم فرعونیان نمودند از مصر بود که نزدیکترین «آب زیاد» (و در فرهنگ قرآنی «دریا») به آن، رود نیل بود نه دریای سرخ که با آنان 150 کیلومتر فاصله داشت و چنان قومی که بچه و زن و پیرمرد و پیرزن و اثاثیه و بارو بنه داشتند کمتر از یکماه نمی­توانستند به آن برسند در حالیکه رود نیل به موضوع آیه­های 77 و 78 کاملاً می­خورَد.

چنانکه از اهرام و مجسمه­های ابوالهول و غیره پیداست، پایتخت فرعون بر ساحل رود نیل بود و بنی­اسرائیل که شهروندان درجه دو محسوب می­شدند حاشیه­نشینان آن پایتخت بوده و طبعاً در جاهای نامرغوب­تر آنجا داشتند و مثلاً می­توان گفت پائین دست منازل قبطی­ها بودند اما هرچه باشد آنها هم ساحل­نشین بودند زیرا از انداختن موسی در هنگام نوزادی به «دریا» (که لااقل این مورد را خود یهودیان معترفند همان رود نیل بوده) معلوم می­شود که آنها نیز ساحل­نشین بوده­اند.

در هر حال طبیعی­تر و معقول­تر این است که آن «دریا»، همان رود نیل باشد زیرا وقتی چنان جمعیتی با مشخصات آن قوم با بار و بنه و مرغ و خروس و سگ و گاو و گوسفند و زن و کودک و پیرمرد و پیرزن می­خواهد «شبانه» فرار کنند، اولین مانع، که بصورت مانع آبی باشد، چیز دیگری جز رود نیل نیست.

مطابق مطلبی که در سوره شعراء قبلاً دیدیم، مطلب اینطور بوده که حضرت موسی بنی­اسرائیل را تا کنار رود نیل آورد و به وحی الهی عصا را به آن زد و عرض رودخانه شکافته  شد و آنها از آن عبور می­کردند که ظاهراً فرعون و سپاه او هم رسیدند و آنها بین رودخانه و دشمن گیر کرده بودند که پس از عبور کامل موسی و همراهانش رودخانه دوباره به وضع اول خود برگشت و تعقیب­کنندگان غرق شدند.

ترجمه تفسیریِ آزاد

ای پیامبر! آيا داستان موسي به تو رسيده؟ (9)  آن هنگام که آتشي ديد و به خانواده اش گفت درنگ کنيد که من متوجه آتشي شده ام. شايد شعله اي از آن برايتان بياورم يا اينکه از روي آن آتش هدايتي يابم (10) پس چون به آن رسيد، ندا شد: اي موسي! (11)  من پروردگارت هستم، کفشت را درآر که تو در سرزمين پاکِ «طوي» هستي (12)  و تو را برگزيده ام پس به آنچه وحي ميشود گوش ده (13) من خداوند هستم و خدايي جز من نيست پس مرا عبادت کن و نماز را بعنوان ذکر من بپا دار (14) قيامت حتما خواهد آمد. ميخواهم زمان آن را پنهان کنم تا هر کس براي آنچه سعي کرده پاداش داده شود (15) و کسي که به آن ايمان ندارد، و هوي و هوس خويش را پيروي ميکند، تو را از اعتقاد به آن باز ندارد که هلاک خواهی شد (16) اي موسي، چه چيز بدست داري؟ (17) گفت اين عصاي من است كه بر آن تکيه ميکنم و با آن براي گوسفندانم برگ مي تکانم و احتياجات ديگري نيز به آن دارم (18) گفت اي موسي بياندازش (19) و انداختش. ناگاه آن عصا ماري شد که به تندي حرکت ميکرد (20) گفت بگيرش و نترس. بزودي آنرا به حالت اولش برميگردانيم (21) و دستت را به سينه ات بچسبان و اگر بيرون بياوري بدون ضرر و علتي سفيد خواهد بود که آيه اي ديگر است (22) تا آيات بزرگ خويش را بعدا به تو نشان دهيم، (23) فعلا بسوي فرعون برو که او طغيان کرده است (24) گفت پروردگارا سينه ام را گشاده گردان، (25) و کارم را آسان کن، (26) و گره از زبانم باز کن، (27) تا سخنم را بفهمند، (28) و ياوري از ميان خانواده ام برايم قرار ده، (29) برادرم هارون را، (30) و بوسيله او پشتيبانيم کن، (31) و او را در کارم شريک فرما، (32) تا تو را به فراواني تسبيح گوييم، (33) و نيز به فراواني يادت کنيم، (34) البته تو به وضع ما بينايي (35) گفت اي موسي خواسته ات را گرفتي (36) و البته يکبار ديگر نيز به تو لطف کرديم (37) هنگاميکه به مادرت آن وحي را کرديم (38)  که او را در صندوق بگذار و آن را به دريا بينداز و دريا او را به ساحل خواهد انداخت و دشمنم و دشمنش او را خواهد گرفت و محبتي از جانب خويش بر تو انداختم تا در مقابل چشمم ساخته شوي (39) آن هنگام که خواهرت ميرفت و ميگفت آيا شما را به کسي که کفالتش کند راهنمائي بنمايم؟ سپس تو را بسوي مادرت برگردانديم تا چشمش روشن شود و ناراحت نباشد، و کسي را کُشتي و تو را از اندوه نجات داديم و به آزمايشهايي آزموديم و سالهائي را در ميان مردم مدين بودي سپس اي موسي بالاخره به اينجا آمدي (40) و تو را براي خويش پرورانده ام (41) تو و برادرت با آياتم برويد و از يادم سستي مکنيد (42) بسوي فرعون برويد که او طغيان کرده (43) و به او سخني نرم بگوييد شايد پند گيرد يا حرمت روا دارد (44) گفتند پروردگارا ميترسيم بر ما دست درازي كند يا اينکه طغيان ورزد (45) گفت نترسيد من با شما هستم مي شنوم و مي بينم (46) و بر او درآئيد و بگوييد فرستادگان پروردگار تو هستيم پس بني­اسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مکن و ما با نشانه اي از پروردگارت آمده ايم و سلام بر کسي که هدايت را پيروي کند (47)  براستي به ما وحي شده كه عذاب براي كسي است كه تكذيب كند و روي بگرداند (48) فرعون گفت اي موسي پروردگارتان کيست؟ (49) گفت پروردگارمان کسي است که هر چيز را می آفریند و آنگاه هدايتش میکند (50) فرعون گفت پس پیشینیان چه؟ (51) موسی گفت علم آن درکتابي نزد پروردگارم است و پروردگارم نه اشتباه و نه فراموش ميکند (52)  پروردگارم همان کسی است که زمين را برايتان گهواره اي نمود و در آن برايتان راه هايي قرار داد و از آسمان آبي فرستاد و بوسيله آن از روئيدني هاي مختلف درآورد (53) تا بخوريد و چارپايانتان را بچرانيد که در اين البته براي صاحبان هوش و ذکاوت نشانه هائي است (54) پروردگارم میگوید از آن زمین شما را آفريديم و در آن برتان ميگردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مي آوريم (55) و بوسیله موسی تمام آياتمان را به او نمايانديم اما تکذيب کرد و نپذيرفت (56) گفت اي موسي آمده اي با جادويت از سرزمينمان بيرونمان کني (57) البته جادوئي مانند آن برايت مي آوريم. بين ما و خودتان موعدي قرار ده که نه ما از آن تخلف کنيم و نه تو (58) گفت موعدتان روزي باشد که مردم در آن روز مانند اعیاد زینت ميکنند و در روز روشن گرد مي آيند (59) پس فرعون برگشت و حيله هايش را جمع کرد و سپس بازآمد (60) موسي گفت واي بر شما افتراي دروغ به خدا نبنديد که عذاب شما را ميگيرد و البته کسي که افترا بندد نابود ميشود (61) پس فرعونیان در کارشان بحث و بررسی میکردند ولي راز آن گفتگوهاي پنهاني را حفظ نمودند (62) بالاخره سخنشان را چنین جمع بندی کردند که گفتند اين دوتا، موسی و هارون، جادوگراني هستند که ميخواهند با جادويشان شما را از سرزمينتان بيرون کنند و طريقه بهترتان را نيز از بين ببرند (63) پس حيله هايتان را يکي کنيد و به صف شويد، و در روز موعود که همگی حاضر بودند فرعونیان اعلام کردند که امروز هر کس که برتري يابد همو رستگار است (64) ساحرانی که فرعون جمع کرده بود گفتند اي موسي يا بياندازش يا اينکه ما بياندازيم (65) گفت شما بياندازيد. پس بعلت سحرشان چنين وانمود شد که عصاها و ريسمانهايشان دارد به تندي حرکت مي کند (66) و موسي در دلش ترسي احساس کرد (67) گفتيم اي موسي نترس که تو بالاتري (68) و آنچه را که در دستت هست بيانداز که آنچه را ساخته اند ببلعد. جز اين نيست که آن حيله ساحرانه است و ساحر از هر موضع که بيايد رستگار نخواهد شد (69) پس آن ساحران به سجده افتادند و گفتند به پروردگار هارون و موسي ايمان آورده ايم (70) فرعون گفت آيا قبل از اينکه اجازه تان دهم به او ايمان آورديد؟ حتما او بزرگتان است که جادو را به شما آموخته، اينك دست و پايتان را به خلاف يکديگر قطع و شما را در تنه نخلها به دار خواهم كشيد و خواهيد فهميد که کداممان از لحاظ عذاب شديدتر و باقي تر است (71) گفتند هرگز تو را به آنچه که از دلايل روشن بسويمان آمده ترجيح نخواهيم داد. هر كار كه ميتواني بكن. جز اين نيست که تو فقط در اين دنيا حکم ميکني (72) ما به پروردگارمان ايمان آورده ايم تا خطاهايمان و نيز آنچه که از سحر و جادو به آن مجبورمان نمودي ببخشد و خداوند بهتر و باقي تر است (73) زیرافهمیده ایم هرکس که با وضعيت مجرم نزد پروردگارش بيايد جهنم را خواهد داشت که در آن نه ميميرد و نه زندگي شايسته اي دارد (74) و کسي که با ايمان و عمل صالح نزدش آيد، البته درجات عالي خواهد داشت (75) بهشتهاي جاودان که از کف آنها نهرها جاري است که هميشه در آن خواهند بود و اين پاداش کسي است که دنبال رشد باشد (76) و به موسي وحي کرديم که بندگانم را شبانه حرکت ده و راهي خشک در دريا براي آنان بزن و نگران رسيدن آن دشمنان نباش و نيز نگراني غرق شدن نداشته باش (77) پس فرعون با لشکريانش در تعقيب آنها شد و قسمتي از آن دريا آنچه را كه مي بايست از آنها فراگيرد فراگرفت (78) و فرعون قومش را گمراه کرد و هدايت نکرد (79)

 

 

دی ان ان