X

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ ﴿12﴾ وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَيْكَةِ أُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ ﴿13﴾ إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ﴿14﴾ وَمَا يَنظُرُ هَؤُلَاء إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ ﴿15﴾ وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ ﴿16﴾ اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿17﴾ إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ ﴿18﴾ وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ ﴿19﴾ وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ ﴿20﴾ وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ ﴿21﴾ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ ﴿22﴾ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ ﴿23﴾ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ ﴿24﴾ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿25﴾ يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ ﴿26﴾ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿27﴾ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ ﴿28﴾ كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿29﴾ وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿30﴾ إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ ﴿31﴾ فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿32﴾ رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿33﴾ وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ ﴿34﴾ قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ ﴿35﴾ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاء حَيْثُ أَصَابَ ﴿36﴾ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ ﴿37﴾ وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ ﴿38﴾ هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿39﴾ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿40﴾ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿41﴾ ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ﴿42﴾ وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ ﴿43﴾ وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿44﴾ وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ ﴿45﴾ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ ﴿46﴾ وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ ﴿47﴾ وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِّنْ الْأَخْيَارِ ﴿48﴾


ای پیامبر! قبل از این تکذیبگران ، قوم های نوح و عاد و فرعون که سلطنتش ریشه دار بود نیز پیامبرانشان را تکذيب کردند (12) و نیز ثمود و قوم لوط و ياران اَيْکه . آنها همان احزابی بودند که نابود شدند (13) همگي آنها پيامبران را تکذيب کردند و مجازاتم محقق گشت (14) اينان نيز چيزي را انتظار ندارند مگر صدائي بلند را که پس از آن مهلتي نخواهند داشت (15) با وجود این ، جاهلانه در جهت تکذیب تو میگويند پروردگارا سهم ما را قبل از روز حساب فورا از آن عذابی که این پیامبر ادعا میکند بده (16) ای پیامبر! بر آنچه ميگويند صبر کن و بنده مان داوود را ياد کن که نيرومند و بسيار توبه كار بود (17) کوه ها را رامش کرديم که شامگاهان و صبحگاهان با او تسبيح ميگفتند (18) و همچنين پرندگان را نيز که نزد او گرد ميآمدند و بسوي او بازمي گشتند (19) و فرمانروائي او را محکم کرديم و به او حکمت و سخن پايان بخش در قضاوت داديم (20) آيا داستان آن دو طرف دعوا را هنگامي که به محراب او درآمدند شنيده اي؟ (21) هنگامي که بر داوود وارد شدند ، از آنان بيمناک شد. گفتند مترس. دو طرف يک دعوا هستيم که يکي بر ديگري تجاوز روا داشته. لذا بين ما به حق حکم کن و ناحق مگو و ما را به راه راست هدايت کن (22) اين برادر من است که نود و نه گوسفند دارد و من فقط يکي دارم و ميگويد آن را هم بمن واگذار و در کلامش هم درشتي ميکند (23) داود گفت البته در اينکه گوسفندت را براي مخلوط کردن با گوسفندانش از تو ميخواهد به تو ظلم كرده و البته بسياري از شريکان چنين اند که بعضي شان به بعضي ظلم مي کنند مگر آنانکه ايمان آورده و عمل شايسته ميکنند و چقدر هم آنها کم هستند و داوود گمان کرد ما در اين قضيه او را امتحان كرده ايم لذا از پروردگارش از این لحاظ که در قضاوت عجله کرده بود استغفار کرد و به سجده افتاد و توبه کرد (24) اما اين موضوع را بر او بخشوديم و البته او نزد ما جايگاه نزديک و سرانجام نيکو دارد (25) به او خطاب کردیم اي داوود! تو را در زمين جانشين قرار داديم. لذا بين مردم به حق حکم کن و از هواي نفس پيروي مکن زيرا که تو را از راه خدا گمراه ميکند. البته آنها که از راه خدا گمراه شوند بخاطر اينکه روز حسابرسي را فراموش کرده اند عذابي شديد خواهند داشت (26) و آسمان و زمين و آنچه را که بين آنهاست به باطل نيافريده ايم. اين گمان آنان است که کفر ورزيده اند، و واي بر کافران از آن آتش (27) آيا آنان را که ايمان آورده و عمل شايسته کرده اند مانند مفسدانِ زمين قرار ميدهيم؟ يا اينکه با اهل تقوا مانند گناهکاران رفتار مي کنيم؟ البته که چنین نخواهیم کرد (28) کتابي پر برکت بسويت فرستاديم تا در آياتش انديشه کنند و تا اينکه خردمندان پند گيرند (29) و به داود سليمان را داديم ، که بنده اي خوب و بسيار بازگشت کننده بود (30) وقتي ، غروب هنگام ، آن اسبان تيز تک را به تماشايش آوردند (31) آنقدر متوجه آنها بود که از عبادتش غافل شد ، پس با تاسف گفت من دوستي مال را به ياد پرودگارم ترجيح دادم تا اينکه آفتاب غروب كرد (32) آنها را بمن برگردانيد . پس بنا کرد به گردنها و ساقهای آنها دست کشيدن (33) و البته سليمان را نيز آزموديم و بر تخت او جسدي افکنديم، پس بسوي ما توبه نمود (34) گفت پروردگارا مرا بيامرز و بمن سلطنتي ده که هيچکس پس از من به آن نرسد. که تو بسيار بخشنده اي (35) پس باد را رام او کرديم که به امر او هر جا که ميخواست به نرمي ميوزيد (36) و نيزاز شيطان ها و جن ها و اشخاص خلافکار عده اي را رام او کرديم که برايش بنايي و غواصي ميکردند (37) و ديگراني را نيز در غل و زنجير نمود (38) وبه او خطاب کردیم ای سلیمان! اين عطاي ما است ،  هر که را خواهي از این نعمت که به تو داده ایم برخوردار کن و از هر که خواهي دريغ ورز (39) و البته او در نزد ما جايگاهي نزديک و سرانجامي نيک دارد (40) ای پیامبر! بنده مان ايوب را يادآر . هنگامي که پروردگارش را صدا زد که عوامل شر مرا به خستگی و ناراحتي و تلخکامی انداخته اند (41) به او یاد دادیم که پايت را به این زمين بزن . اين آبي است که مايه تن شوئی ، و نيز نوشيدنيي خنك است (42) در اثر آن نوشیدن وآن غسل ، حالتش بهبود،  و نیروئی درخور یافت و مانند سابق در کار مقابله با عوامل شر فعال شد و در اثر بهبود یافتنش و تجدید فعالیتش پیروانش به او بازگشتند ، و عده ای دیگر نیز که تقریبا همانقدر بودند به پیروی او درآمدند. تا رحمتي از ما و تذکري براي خردمندان باشد (43) به او ندا دادیم که ای ایوب! قسمتی از هر کدام از نیروهایت را که خواستی اختیار کن و با آن به مقابله آن عامل شر برو و او را از آن شرور بازدار ، اما در این مورد زیاده روی مکن.  البته او را صبور يافتيم ، بنده ای خوب و بسيار توبه کار بود (44) و ای پیامبر! همچنین يادآر بندگانمان ابراهيم و اسحق و يعقوب را که نيرومند و بينا بودند (45) که ما البته آنها را به آخرت انديشي خالص کرده بوديم  (46) و البته آنها در نزد ما از بین خوبان برگزيده شده اند (47) و نيز اسمعيل و يسع و ذالکفل را نيز بياد آر که همه از نيکان بودند (48)

قبلی:  سوره صاد سوره صاد
بعدی:  سوره صاد سوره صاد
Print
15 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره (یعنی «درس» سوره) مطابق ذیل است:

طرز استخراج عصاره محتوای سوره را (یعنی «درس» سوره را)  در قسمت اول ارائه کرده ایم که مطابق ذیل است:

درس: آيات و نعمت های مهمي كه به پيامبران داده شده، در اثر توجه و دقت در اطاعت خداوند وتواضع و توجه دائمي به سوي او بوده است.

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب: ذکر آيات و نعمت هایي كه به حضرت داود و سلیمان و ایوب و چند پیامبر دیگر (ع) و نیز قرآن که به پیامبر اسلام (ص) داده شده و در عين  حال ذکر توجه و دقتي كه آنها در عبادت و توبه به سوي خدا داشته اند.

 

 

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان :

1

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ ﴿12﴾ وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَيْكَةِ أُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ ﴿13﴾ إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ﴿14﴾ وَمَا يَنظُرُ هَؤُلَاء إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ ﴿15﴾ وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ ﴿16﴾

ریزدرب : بی توجهی به آیات و نعمت های الهی و سرکشی به اینجا میرساند.

2

اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿17﴾ إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ ﴿18﴾ وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ ﴿19﴾ وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ ﴿20﴾

ریزدرب: ای پیامبر! صبرکن و امیدوار باش، دور نیست که تو را نیز موفق کنیم.

3

وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ ﴿21﴾ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ ﴿22﴾ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ ﴿23﴾ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ ﴿24﴾ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿25﴾

ریزدرب : پیامبران هم، علیرغم درجه بالایشان، ظرائف دقیقی را می باید رعایت میکردند.

4

 يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ ﴿26﴾

ریزدرب : داود (ع) به مقام خلیفه اللهی نیز مفتخرشد.

5

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿27﴾ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ ﴿28﴾

ریزدرب : این جهان به حکمت آفریده و اداره میگردد، و رشد یافتنِ دائمیِ مومنان از هدف های حکمتِ مذکور است.

6

كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿29﴾

ریزدرب : این کتاب حاوی مطالبی است که مومنان را به درجات پیامبران نزدیک میکند.

7

 وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿30﴾ إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ ﴿31﴾ فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿32﴾ رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿33﴾ وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ ﴿34﴾ قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ ﴿35﴾ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاء حَيْثُ أَصَابَ ﴿36﴾ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ ﴿37﴾ وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ ﴿38﴾ هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿39﴾ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿40﴾

ریزدرب : پیامبران هم، علیرغم درجه بالایشان، ظرائف دقیقی را می باید رعایت میکردند.

8

 وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿41﴾ ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ﴿42﴾ وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ ﴿43﴾ وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿44﴾

ریزدرب : پیامبران هم، علیرغم درجه بالایشان، ظرائف دقیقی را می باید رعایت میکردند.

9

 وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ ﴿45﴾ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ ﴿46﴾ وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ ﴿47﴾ وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِّنْ الْأَخْيَارِ ﴿48﴾

ریزدرب : پیامبران هم، علیرغم درجه بالایشان، ظرائف دقیقی را می باید رعایت میکردند.

 

تقطیع:

در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.

اصلی-فرعی

قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.

لُبّ مطلب:

با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درب پاراگراف که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درب مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.

3 از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است می فرماید : کافران پندناپذیر و خودبزرگ­بین و در نتیجه مخالف حق­اند و ای پیامبر ! به این کافران امیدی مبند (فعلااصلاح ناپذیرند) و کافران نسبت به عظمت دستگاه الهی و رحمت واسعه خداوند و خطر امکان هلاکت دستجمعی بی­توجهند .

در این پاراگراف  بـه  رسول اکرم(ص) تلویحا میفرماید که اینها آنقدر در راه کفر وتکذیب افراط کرده اند که بعید نیست مانند اقوام سابق به عذاب هلاکت دستجمعی هم دچارشوند (اما اینکه بـه آن نوع عذاب معذبشان نمیکنیم حکمتی دارد که بعدا معلوم میشود ) و ضمنا به داود و سلیمان و ایوب و چند پیامبر دیگر (ع) آیات و نعمت­هایی داده شده و آنها نیز متوجه موقعیت خویش نسبت به خداوند بوده اند. و همچنین بطور تلویحی دارد وعده پیروزی اردوگاه پیامبراکرم(ص) وپیروانش رامیدهد اما مسلمانان را نسبت به تخلفات احتمالی–پس از پیروزی– برحذرمیدارد و به آنحضرت یادآوری میفرماید که ای پیامبر! به تو نیز قرآن را داده ایم.

 

4 - سوالات

1 – از لحاظ کلید های تفسیری ، کل آیات 12 تا 16 چه موقعیتی دارند؟

2 – لحن آیه 16 چه نوع از کلام است؟ (دهن کجی؟ یا . . )

3 - «هم» در کلمه «قبلهم» (آیه 12) اشاره به چه کسانی دارد؟

4 – در همان آیه «ذواالاوتاد» کنایه از چیست؟

5 – منظور از «اصحاب الایکه» (آیه 13» چیست؟

6 – با توجه به آیه26 ، حدّ و حدود خلیفگی حضرت داود (ع) چه بود؟

7 - آیات17تا21چه تاثیری در روحیه مسلمانان آن روزها میتوانست داشته باشد؟

8 – المیزان در تفسیر آیات این پاراگراف یک فقره سخن بشدت غیر مقبول دارد، مربوط به کدام نقطه از پاراگراف است و تفصیلش چیست و جوابش چه ؟

9 – بحث معروف «عصمت انبیاء» در علم کلام ، چه حد و حدودی دارد و خطای اصلی آن بحث در چیست؟

10 – کل داستانِ موضوع آیات 21 تا 24 ، آنطور که المیزان گفته که تمثیل است ، اگر اینطور بوده باشد ، تکلیف عبارت «هل اتاک» در آیه 21 چه میشود ؟ به عبارت دیگر موضوع هل اتیک یک موضوع واقعی است یا خیالی ؟

11 – کلمه شیطان در داستان ایوب (ع) به معنی لغوی بکار رفته یا اصطلاحی؟

12 – همین سوال را راجع به عناصر آیه 42 جواب دهید .

13 – اساسا در کل داستانهای مربوط به حضرت ایوب در کل قرآن هیچ قرینه و اماره و اشاره ای وجود دارد که نشان دهد همسر او یکی از عناصر داستان های او هست؟

14 – در آیه 43 کلمه اهل به چه معنا بکار رفته؟ (افراد خانواده؟ پیروان؟ یا . . ؟)

15 - چگونه شد که پس از نوشیدن آب خنکِ آن چشمه و غسل در آن ناگهان اهل او دو برابر شدند؟

16 – منظور از عبارت «اولی الایدی و الابصار» (آیه 45) چیست؟

17 – از آیه 44 چه میفهمید؟

18 – داستان ایوب ع چه شباهتی به داستان پیامبر ما ص دارد؟

 

5 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

از آیه 16 فهمیده میشود هنوز ماده اصلی محاجّه آنان این بود که میگفتند «اگه راست میگی اون عذابی که حرفشو میزنی بر ما فرود بیار»

از آیه های 27 و 28 معلوم میشود که تصور کافران این بود که جهان به باطل آفریده شده و عاقبت پس از مرگ برای مومن خوش عمل و شخص بدکار یکی است.

از آیه 29 فهمیده میشود قرآن بسیار پرمنفعت است و می باید در آیاتش دقت شود و خردمندان از مطالبش پند گیرند .

کل این پاراگراف (آیات 30 تا 40) در جهت دلداری و ترفیع روحیات آنحضرت و پیروانش است که تلویحا میگوید سلیمان که یک پیامبر فرعی از یکی از  ادیان سابق است به لطف ما به چنین جایگاهی رسید ، شما هم مقداری صبر کنید وضع شما هم روبراه میشود .

در این پاراگراف قابل حدس است که پیامبر (ص) در جریان پیگیری رسالتش به مشکلاتی دچار شده و خود را از حل آنها ناتوان می بیند و چشمش به آسمان است، و خداوند به او میفرماید چاره ای جز صبر ندارد زیرا حل مشکلات او (مانند داود و سلیمان) از مسیر قدرت و ثروت نمیگذرد و می باید ایوب وار از طریق صبر و تجمیع نیرو مشکلاتش را از میان بردارد.

 

6 زاویه با تفاسیر رایج

1 - حضرت داود : (المیزان) : معناى آيه اين است كه: داوود (ع) بدانست كه اين واقعه امتحانى بوده كه ما وى را با آن بيازموديم و فهميد كه در طريقه قضاوت خطا رفته. پس، از پروردگار خود طلب آمرزش كرد از آنچه از او سرزده و بى‏درنگ به حالت ركوع درآمد و توبه كرد.

خصوصيات اين داستان دلالت مى‏كند بر اينكه اين واقعه يك واقعه طبيعى، (هر چند به صورت ملائكه) نبوده، چون اگر طبيعى بود بايد آن اشخاص كه يا انسان بوده‏اند و يا ملك، از راه طبيعى بر داوود وارد مى‏شدند، نه از ديوار. و نيز با اطلاع وارد مى‏شدند، نه به طورى كه او را دچار فزع كنند. و ديگر اينكه اگر امرى عادى بود، داوود از كجا فهميد كه جريان صحنه‏اى بوده براى امتحان وى. و نيز از جمله" فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏" بر مى‏آيد كه خداى تعالى او را با اين صحنه بيازموده تا راه داورى را به او ياد بدهد و او را در خلافت و حكمرانى در بين مردم استاد سازد. همه اينها تاييد مى‏كنند اين احتمال را كه مراجعه كنندگان به وى ملائكه بوده‏اند كه به صورت مردانى از جنس بشر ممثل شده بودند.

در نتيجه اين احتمال قوى به نظر مى‏رسد كه واقعه مذكور چيزى بيش از يك تمثل نظير رؤيا نبوده كه در آن حالت افرادى را ديده كه از ديوار محراب بالا آمدند، و به ناگهان بر او وارد شدند يكى گفته است: من يك ميش دارم و اين ديگرى نود و نه ميش دارد، تازه مى‏خواهد يك ميش مرا هم از من بگيرد. و در آن حالت به صاحب يك ميش گفته: رفيق تو به تو ظلم مى‏كند

در اینجا هم حاکم کردن روایات بر قرآن صورت گرفته، که خیلی باعث تاسف است، و اگر کسی بگوید با این نوع تفسیر تکلیف «اذکر» آیه 17 چه میشود چه جواب خواهد داد؟ آیا پیامبر (ص) می باید داود واقعی را بیاد می آورد یا – مطابق این تفسیر – داود خیالی را؟!

2 حضرت سلیمان (ع)

المیزان در این مورد نقل قول هایی از تفاسیر دیگر کرده و روایاتی را ذکر کرده که بعضا، هم در نقل قول ها و هم در روایات، مطالبی نا معقول نیز وجود دارد، مثلا اینکه سلیمان به ملائکه دستور داد خورشید را به حالت قبل از غروب بر گردانند که او بتواند عبادت غروبگاهیش را انجام دهد، که اینهم از آن حرفها است، انگار که ملائکه صاحب ندارند، در حالیکه توضیح مطلب روشن تر از این حرفهاست، و ما در اینجا به روش خودمان که توجه به عصاره محتوای سوره (یعنی «درس») باشد توضیحی را که به سهولت مفهوم میشود عرض میکنیم :

بنا به عصاره محتوای سوره، این سوره در جهت دلداری دادن به پیامبر (ص) و پیروان آنحضرت است،

میدانیم که سلیمان یک پیغمبر فرعی از شریعت حضرت موسی(ع) بود، و پیامبر ما (ص) حتما به این موضوع توجه داشت، خداوند در این پاراگراف دارد تلویحا به آنحضرت میگوید که میدانیم جریان ماموریتت در مرحله سختی قرار دارد و دشمنانت قوی و خودت و یارانت کم و ضعیف هستید ولی توجه داشته باشید که من که خدای شما باشم عاجز نیستم اوضاع مطلوبی برایتان فراهم کنم و تو در نزد ما از سلیمان کمتر نیستی که قدرت و ثروتی داشت و اسبان جنگی را برای او سان میدادند و آنها آنقدر خوب و تماشائی بودند که گاهی او را از عبادتش هم غافل میکردند، و او دستور داد آنها را به او بازگردانند تا خود را بوسیله دل کندن از آنها جریمه کند و علیرغم اینکه پادشاهیی و تخت و بارگاهی هم داشت ولی دلخوشی نداشت و حوادث تلخی هم برایش پیش می آمد مثلا درست روی تخت پادشاهی خویش شاهد جسدی گردید و فهمید این نیز مانند قضیه اسبان تیزتک بلیه دیگری است که نتیجه آلودگی های ثروت و مکنت است و لذا از خداوند سلطنتی خاص خویش (و شاید نزدیکتر به معنویت پیامبرانه) درخواست کرد. خلاصه اینکه ای پیامبر قدرت و ثروت فعلا به دردت نمیخورد ولی اگر وقتش برسد چیزی که به سلیمان هم دادیم برای تو نیز ممکن خواهد بود.

خطابودن روایت مذکور از این قرینه نیز فهمیده میشود که سلیمان قدرت و سلطنتش را از راه دعا به درگاه خداوند بدست آورده بود و اینطور نبود که هرکاری را بتواند در کائنات بکند و دعای او به درگاه الهی پس از شیفتگیش نسبت به اسب ها و پس از دیدن جسد بر تختش بود.

 

 

 

3 حضرت ایوب (ع)

داستان حضرت ایوب در نزد ما آنقدر مشهور است که تلویزیون ما یک سریال در باره آن حضرت ساخته و سالها پیش نمایش داده و بعدا هم در شبکه های دیگر نمایشش را تکرار کرده است.

معمولا برای ساخت یک فیلم یایک سریال مدتی نسبتا طولانی مطالعاتی صورت میگیرد و ضمنا جامعه ما نسبت به مطالب دینی حساس است و مراجع تقلید و کسانی که خود را دلواپس می نامند و زورشان زیاد است واکنش نشان میدهند و لذا سازنده فیلم و سریال های دینی خیلی احتیاط میکند که فیلم و سریال هیچ گوشه ای به هیچ جای باور های عمومی نزند و لذا سریال مذکور یک ویترین خوب است برای نمایش اعتقادات و درجه آمیختگی اش با خرافات در برخی از زمینه های تاریخیِ مرتبط با پیامبران سلف.

در سریال مذکور نشان داده میشود که ایوب چگونه برای نعمت ها شاکر و برای ناملایمات صابر است و خداوند او را به ملائکه نشان میدهد که ببینید چه بنده ای است و به او مباهات میکند!!

شیطان از این مطلب شاکی است و به خدا میگوید اگر اموالش را هم از دست بدهد باز هم همینطور می مانَد؟

خداوند اموالش را از او میگیرد و او فقیر میشود ولی او باز هم همانطور صابر میمانَد.

شیطان بازهم به خداوند مراجعه میکند که ایوب خانواده اش را هنوز دارد، اگر آنها را از دست بدهد بازهم شاکر و صابر خواهد ماند؟

خداوند هم فرزندان و ایل و تبار ایوب را میمیراند ولی ایوب باز هم کما فی السابق صابر می ماند.

شیطان نزد خدا میرود و از او میخواهد که اختیار بدن ایوب را به او یعنی شیطان بدهد تا او به خدا نشان دهد که او از آن پس چندان صابر و شاکر نخواهد بود و خدا هم قبول میکند!! شیطان ایوب را به مریضی ای فجیع و دلخراش دچار میکند که همه نفرت میکنند و از او پراکنده میشوند و فقط یکی از زنانش که هنوز زنده مانده برایش می مانَد.

این زن در این ایام دلخراش به کارگری درِ خانه این و آن میرود تا لقمه نانی تهیه کند و برای خودش و شوهرش به خانه بیاورد.

در یکی از این خانه هایی که زن در آنجا به کارگری مشغول است شیطان به شکل انسان در می آید و به آن زن پیشنهاد میکند که گیسوی بلندش را در ازاء پول قابل توجهی بفروشد و آن زن هم مشروط به مخفی ماندن این معامله از سرِ اضطرار قبول میکند، شیطان هم فورا گیسوی اورا به شوهرش نشان میدهد و چون آن روزها فروش گیسو کار ناپسندی بوده و توسط روسپیان انجام میشده، زن ایوب را نزد شوهرش به زنا متهم میکند و او را سرزنش میکند که با این ادعای پیامبریِ خدا نانخور زن زناکارش است!

ایوب که کارش به اینجا رسیده دیگر صبر از کف میدهد و قسم میخورد که حدّ زنا بر همسرش اقامه کند و ضمنا به درگاه خدا دعا میکند و رفع ناراحتی هایش را از او طلب میکند، خدا هم به او چشمه ای را نشان میدهد که از آن بنوشد و در آب آن غسل کند و به این ترتیب بیماری اش شفا می یابد و خانواده از دست رفته اش هم زنده میشوند و خداوند یک برابر دیگر هم به خانواده اش اضافه میکند و در باره قَسَمی هم که خورده که زنش را حدّ بزند راه کلاه شرعی را به او یاد میدهد که دسته ای علف نرم به اندازه صدتا تهیه کند و با آن یک بار او را بزند که معادل صد ضربه بوده باشد.

این است داستان ایوب در مدارک و منابع ما که مورد استفاده آن سریال قرار گرفته است.

آیا در باره این داستان سراسر جعل و کذب و خرافه می باید حرفی هم بزنیم یا اینکه خواننده اجلّ از این است که نیاز به نقد این داستان داشته باشد؟

هرچه باشد، معنی کلمات و عناصر این داستان را در ذیل تیتر «کلید های تفسیری» عرض کرده ایم ، که آن، ضمن بیان قرآنی ماجرا، جواب این مطالب را هم خواهد داد .

اما، از ذکر چند مورد خیلی درشت که قباحتش واضح است نمیتوان گذشت:

1 - در این داستان خدا بازیچه شیطان شده (هی شیطان جِر میزند و هی خدا عقب نشینی میکند)

2 – شیطان مطرود و مدحور کجا و اینهمه دیالوگ زود به زود با خدا کجا (مثل اینکه خدا فراموش کرده که شیطان را مطرود و مدحور کرده، معاذالله!)

3 – خدا برای خاطر عزیز! شیطان لن تجد لسنه الله تحویلا و . . تبدیلا را زیر پا گذاشته (آنهم نه یکبار بلکه چندبار!)

4 – نکند در دوره ایوب (ع) سزای زنای محصنه صد ضربه بوده و بعدا شدیدتر شده،؟!!  در حالیکه علی القاعده می باید به عکس بوده باشد، زیرا هرچه که در تاریخ به عقب میرویم درجه خشونت بیشتر میشود و لذا حالا که سزای زنای محصنه بیش از صد ضربه است، قدیم ها نمیتوانسته به اندازه زنای غیرمحصنه امروز بوده باشد.

5 – ما نمیدانستیم خدا اینقدر پارتی باز است که خودش راه کلک و کلاه شرعی را به پیغمبرش یاد میدهد (پس اگر ماهم از این کارها کنیم عیبی ندارد لابد!!)

6 – این چه پیغمبری است که گول شیطان را در باره زنش میخورد؟! (ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا چه میشود؟ فاسق تر از شیطان هم قابل تصور است که او به همین راحتی سخن او را راجع به همسر امتحان داده اش می پذیرد؟)

7 – در کل قرآن، کجا کوچکترین قرینه ای هست که همسر ایوب (ع) یکی از پرسوناژهای قضیه او باشد؟

8 - و و و و

9 – یعنی اینهمه علماء بزرگ سلف اینهمه چیز های واضح را نمی دیده اند؟

 

7 - پیشگوئی های تحقق یافته

در آیات 41 تا 44 با ذکر یک نمونه عالیِ یک مرد صبور که به پاداشی بزرگ رسید همان وعده تلویحی را به نحوی دیگر تکرار فرموده و پیشگوئی بهبود و گشایش و رفع مشکلات برای آنحضرت نموده که بعدا تحقق یافت.

همچنین در آیات 45 تا 48 نیز بطور تلویحی پیشگوئی مشابهی نموده که تحقق آن را نیز همگان دیده اند.

 

8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

چنانکه دیده اید ، داستان آنحضرت چنان به خرافات و اباطیل و بنی اسرائیلیات مشوب است که کاملا واقعیت را وارونه جلوه میدهد و چیزی که لایق تعالیم قرآن باشد از آن بدست نمی آید .

بطور قطع و یقین مخاطبان اولیه که هنوز به روایات اسرائیلی و قصص الانبیاء و روایات مجعول و کذب دسترسی نیافته بودند مطالب این پاراگراف را خوب و مستقیم و بی عیب می فهمیده اند، و البته می فهمیده اند، زیرا اگر مشکلی در فهم داشته بوده اند به آنحضرت مراجعه و سوال میکرده اند و چون از چنین سوالاتی خبری نداریم، اگر این نتیجه را بگیریم که چنین سولاتی نشده زیرا داستان را می فهمیده اند، چندان بیراه نیست، و البته ما در این تفسیر از خارجِ قرآن استفاده ای نکرده ایم.

 

9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

دلداری به پیامبر (ص) که صبوری بیشتری در پیش گیرد، زیرا که وضع به همین حال و منوال باقی نمی ماند و تغییر خواهد کرد و بهبود خواهد یافت.

 

10 کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

با توجه به ترتیب نزول سوره ها، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است.

11 در این پاراگراف کدام آیات حاوی «محورهای ثابت کلام وحی» است؟

ارزش تفسیریِ این بخش از دو لحاظ زیاد است:

1 – از لحاظ تفسیر موضوعی، چون آیات هر موضوع از ابتدای نزول وحی به ترتیب در یک فایل جمع آوری خواهد شد، یک گنجینه بسیار با ارزش خواهد شد که مورد نیاز هر قرآن پژوه خواهد بود.

2 – از لحاظ تفسیرِ معروف به «تفسیر قرآن به قرآن» نیز، از آنجا که در هر عنوان، تقریبا تمام آیاتِ هم محتوا جمع آوری شده اند، هر قسمت میتواند از لحاظ هم افزائیِ فهمِ قسمت های دیگر کمک باشد، و مغز تفسیرِ قرآن به قرآن هم همین است.

ذکرچند پیامبر باهم

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ ﴿12﴾ وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَيْكَةِ أُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ ﴿13﴾ إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ﴿14﴾

عقاید و رفتار کفار معاصر نزول

وَمَا يَنظُرُ هَؤُلَاء إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ ﴿15﴾ وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ ﴿16﴾

داود (ع)

اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿17﴾ إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ ﴿18﴾ وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ ﴿19﴾ وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ ﴿20﴾ وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ ﴿21﴾ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ ﴿22﴾ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ ﴿23﴾ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ ﴿24﴾ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿25﴾ يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ ﴿26﴾

«به حق»

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿27﴾ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ ﴿28﴾

ماهیت قرآن

كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿29﴾

سلیمان (ع)

وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿30﴾ إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ ﴿31﴾ فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿32﴾ رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿33﴾ وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ ﴿34﴾ قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ ﴿35﴾ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاء حَيْثُ أَصَابَ ﴿36﴾ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ ﴿37﴾ وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ ﴿38﴾ هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿39﴾ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿40﴾

ایوب (ع)

وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿41﴾ ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ﴿42﴾ وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ ﴿43﴾ وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿44﴾

ذکرچند پیامبر باهم

وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ ﴿45﴾ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ ﴿46﴾ وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ ﴿47﴾ وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِّنْ الْأَخْيَارِ ﴿48﴾

شرح مختصر

کلیدهای تفسیری

بحث متنی

آیه های 27 و 28 و 29 بطور واضح «پرانتزی» است، دلیلش هم اینکه اگر چشم خویش را بر آنها بسته و قبل و بعد آنها را وصل کنیم خواهید دید روال سخن صاف و یکدست خواهد شد .

در ابتدای آیه 42، تغییر مخاطب (التفات) صورت گرفته است.

معنی کلمات :

شیطان : در آیه 41 «شیطان» را باید بمعنی لغوی (یعنی اشخاص اهل شر و خلافکاری و مزاحمت) گرفت، زیرا کمی بالاتر درداستان سلیمان ع نیز به همین معنی آمده بود که در اینصورت معنی آیه مفهوم است.

اما اگر بمعنی اصطلاحی آن (یعنی شیطان در مقابل انسان – یعنی موجوداتی که در ذهن آدمی وسوسه می­کنند) بگیریم، معنی آیه این می­شود که گول شیطان را خوردم، که البته چنین معنیی با مکانت والای پیامبری هیچ سازگاری ندارد. بعلاوه اینکه معنی اخیر برای آن کلمه با آیه ای از قرآن معارض است که میگوید شیطان (به آن معنی) در «فیزیک» جهان تصرفی ندارد و حوزه عمل او فقط ذهن آدمیان است، آنهم نه همه آدمیان، زیرا مخلَصین مستثنا میباشند (و بنا برهمین استنای اخیر الذکر ایوب نمیتوانسته است گول شیطان را خورده باشد)

یعنی حضرت ایوب با یک موجود شرور معاصر بوده که میتواند طاغوت زمانه اش باشد، مثلا کدخدای ده شان یا فرماندار شهرشان که مانند ابن زیاد و حجاج بن یوسف خیلی شرور و خبیث بوده است.

نُصب : کلمه ای در قرآن آمده باشد و با این کلمه همریشه باشد در سوره کهف و در داستان حضرت موسی آمده که خداوند از او نقل قول کرده که «لقد لقینا من سفرنا هذا نصبا»

در سفر، آنهم سفرهای حدود پنج هزار سال قبل، به مسافر چه میرسید جز رنج و خستگی؟

لذا کلمه فوق به معنی خستگی زیاد است، زیرا کلمه مذکور مصدر است.

عذاب : واضح است که کلمه فوق به معنی عذاب اخروی نیست زیرا اولا آخرت که پس از قیامت است و قیامت هم که هنوز وقوع نیافته، لذا کلمه مذکور به همان معنی لغوی اش بکار رفته که به معنی درک و احساس ناراحتی و ناخوشایندیِ پی در پی است.

یعنی آن طاغوت معاصرِ آن حضرت روزگارش را تیره کرده و نیروی او را از شدت توطئه های پی درپی تحلیل برده بود.

اهل : اولین معنیی که در باره کلمه اهل به ذهن میرسد افراد خانواده است، که البته معنی مذکور در اینجا درست در نمی آید، زیرا افراد خانواده به این سرعتی که از آیه فهمیده میشود دوبرابر نمیشود، بلکه معنیِ بهتر همان است که خداوند به نوح (ع) راجع به پسرش فرموده بود «انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح» یعنی در داستان نوح کلمه اهل به معنی پیرو و مومن و صالح آمده است که در اینجا نیز با موضوع تناسب دارد و ضمنا میتواند در مدت کوتاه نیز در اثر ایمان و گرایش عده ای جدید دو برابر هم بشود.

با توجه به آیه 43 یعنی در اثر عمل آن طاغوت و خستگی مفرط آنحضرت پیروانش نیز از دورش پراکنده شده بودند که با توجه به کمک الهی از طریق چشمه خنکی که از نزدیکِ زیر پایش جوشیده بود، هم آب خنک و هم حمام آب سرد قوایش را به او باز گرداند و او دوباره با قوت و صلابت قبلی، و بلکه هم قوی تر از قبل، از جلوی طاغوت درآمد، که این حالت جدیدش سبب شد پیروانش به دور او برگشتند و عدّه ای دیگر را هم با خود آوردند، که اینک معادله تغییر کرده و او قوی تر از قبل شده، و در عوض، آن طاغوت ضعیف شده، و هنگام مقابله جدی فرارسیده بوده است.

ید : کلمه ید نیز به همان معنایی که فورا به ذهن می آید در اینجا کاربرد ندارد زیرا در همین پاراگراف آن پیامبران عالیقدر را «اولی الایدی» توصیف فرموده، یعنی صاحبان دستها ، و مگر سایر پیامبران بی دست بودند؟! بلکه ید در اینجا به معنی قوت و نیرو میباشد که در جمله یدالله فوق ایدیهم آمده است.

یعنی اینک حضرت ایوبِ قویتر ازسابق با نیروئی که جدیدا یافته می باید ضربه نهائی را به طاغوت بزند و او را مغلوب کند.

ضغثا و فاضرب : همریشه با کلمه ضغثا را در عبارت «اضغاث احلام» در سوره یوسف داریم و لذا معنی ضغث در اینجا چیزی است که هویت و تشخص خاصی ندارد و اگر با «نیرو»ی فوق الذکر قرین باشد به معنی سیاهی لشکر خواهد بود، یعنی لازم نیست نیروهای مومن دوآتشه ات را اختیار کنی بلکه از همین آدمهای معمولیِ دم دستی کسانی را «خذ» (بگیر) کن و با همانها او را (یعنی آن طاغوت را) بزن، یعنی از اریکه قدرت بکش پائین تا دیگر نتواند تو را دچار نصب و عذاب کند.

لاتحنث : همریشه با این کلمه را در سوره واقعه دیده ایم، آنجا که فرموده و کانوا یصرون علی الحنث العظیم. که معنیی در حدود گناه بزرگ میدهد، مانند آن تکذیب های لجوجانه ای که میکردند، بنابر این، این «لاتحنث» یعنی اینکه ای پیغمبرما! ای جناب ایوب! حالا که اوضاع فرق کرده و با اندک نیروئی میتوانی آن طاغوت را بزنی، بزن، ولی از حد نگذران که دچار گناهی بزرگ (در اینجا یعنی اسراف) شده باشی.

چند دریافت مستقیم و کوتاه

آیه­های36و37: این دو آیه در سوره نمل (در خود متن قرآنی) تفسیر شده که ما نیز شرح آن را در آنجا عرض خواهیم کرد. اما همین مقدار را در اینجا ذکر می­کنیم که «شیطان» دو معنی دارد: لغوی و اصطلاحی، و در اینجا معنی لغوی آن ذکر شده، یعنی موجوداتی شرور و اهل خلاف و ایجاد مزاحمت و امثال آن.

آیه 39: یعنی این عطای ما را  بنفع هر که خواهی بکار ببر (نه اینکه این عطای ما را به هر که خواهی عطا کن)

آیه 40: خداوند دوری و نزدیکی ندارد لذا «جایگاه نزدیک» به معنی­ «جایگاهِ از لحاظ معنوی نزدیک» است.

آیه 48: به قرینه «یسع» و «ذالکفل»، فهمیده میشود که این حضرت نیز از انبیاء بنی اسرائیل است و آن حضرت اسمعیلِ جدّ پیامبر ما (ص) نیست، بلکه همان کسی است که در نزد مسیحیان «ساموئل» و در نزد یهودیان «اشموئیل» نام دارد و ظاهراً می باید همان پیامبری بوده باشد که در داستان «طالوت»، در سوره بقره، ذکرش خواهد آمد.

 

فهمیدن منظور داستان های قرآنی آسانتر است

موضوع تیتر فوق واضح است و شرحی نمیطلبد و لذا ما در پاراگراف های داستانی شرح زیادی لازم نمی بینیم، مگر در برخی موارد استثنائی که وقتی به آن استثنائات رسیدیم اگر عرایض توضیحیی لازم بود عرض میکنیم.

 

خطای حضرت داود (ع) چه بود؟

با توجه به آیات 21تا25 اشتباه حضرت داوود در آن قضیه این بود که بدون اینکه نظر طرف دیگر دعوی را بپرسد، یک حکمِ کلی را به آن مورد خاص نفاذ داد در حالی که باید دقت بیشتری به کار می­برد.

 

خطای حضرت سلیمان(ع) چه بود؟

براساس آیه 32، ظاهراً گوئی محو تماشای اسبهای قوی و با نشاط شده  و از عبادت مربوط به غروب غفلت کرده بود، ونیز بر اساس آیه 33، ظاهراً می باید آن عمل کفاره­ای باشد برای آن غفلتی که به او دست داده بود، و لذا ظاهراً باید بعضی روایاتی را که در این باب وارد شده پذیرفت که «او با این کار آنها را برای قربانی مشخص می­کرد»

براساس آیه 34، و به قرینه آیه 35، می باید جسد خود او (در یک فرایند مرگ موقت یا فلج)، یا جسد کسی بوده باشد که سلیمان به او امیدها بسته بود (مثلافرزندش)، که پس از تنبه، دعاهای آیه 35 را برای پیشبرد رسالتش کرد که مستجاب هم شد.

البته چون میدانیم پس از وفات آنحضرت اساس سیادت بنی اسرائیل و نیز دین یهود به سرعت متزلزل و دچار فروپاشی گردید نتیجه میگیریم که آن دعایی که کرده (و مستجاب هم شده بود) کمکی به رسالتش نکرد، و چه بسا استجابت دعای او به این خاطر بود که خداوند میخواست پیامبران بعدی بدانند که قدرت و ثروت به امر نبوت و رسالت کمک عمیق و موثر نمیکند.

 

 

خطای حضرت ایوب چه بود؟

خطای آن پیامبر خدا این بود که در مورد مبارزه با طاغوت زمان خویش چشم به آسمان دوخته و انتظار روشهای اعجازی داشت و در این فکر نبود که به روش های انسانی از قبیل مبارزه رودررو و پیگیری در آن، نیز، میتواند کار حق طلبانه اش را پیش ببرد.

 

ترجمه تفسیریِ آزاد

ای پیامبر! قبل از این تکذیبگران، قوم های نوح و عاد و فرعون که سلطنتش ریشه دار بود نیز پیامبرانشان را تکذيب کردند (12) و نیز ثمود و قوم لوط و ياران اَيْکه. آنها همان احزابی بودند که نابود شدند (13) همگي آنها پيامبران را تکذيب کردند و مجازاتم محقق گشت (14) اين کافرانِ معاصرت نيز چيزي را انتظار ندارند مگر صدائي بلند را که پس از آن مهلتي نخواهند داشت (15) با وجود این، جاهلانه در جهت تکذیب تو میگويند پروردگارا سهم ما را قبل از روز حساب فورا از آن عذابی که این پیامبر ادعا میکند بده (16) ای پیامبر! بر آنچه ميگويند صبر کن و بنده مان داوود را ياد کن که نيرومند و بسيار توبه كار بود (17) کوه ها را رامش کرديم که شامگاهان و صبحگاهان با او تسبيح ميگفتند (18) و همچنين پرندگان را نيز که نزد او گرد ميآمدند و بسوي او بازمي گشتند (19) و فرمانروائي او را محکم کرديم و به او حکمت و سخن پايان بخش در قضاوت داديم (20) آيا داستان آن دو طرف دعوا را هنگامي که به محراب او درآمدند شنيده اي؟ (21) هنگامي که بر داوود وارد شدند، از آنان بيمناک شد. گفتند مترس. دو طرف يک دعوا هستيم که يکي بر ديگري تجاوز روا داشته. لذا بين ما به حق حکم کن و ناحق مگو و ما را به راه راست هدايت کن (22) اين برادر من است که نود و نه گوسفند دارد و من فقط يکي دارم و ميگويد آن را هم بمن واگذار و در کلامش هم درشتي ميکند (23) داود گفت البته در اينکه گوسفندت را براي مخلوط کردن با گوسفندانش از تو ميخواهد به تو ظلم كرده و البته بسياري از شريکان چنين اند که بعضي شان به بعضي ظلم مي کنند مگر آنانکه ايمان آورده و عمل شايسته ميکنند و چقدر هم آنها کم هستند و داوود گمان کرد ما در اين قضيه او را امتحان كرده ايم لذا از پروردگارش از این لحاظ که در قضاوت عجله کرده بود استغفار کرد و به سجده افتاد و توبه کرد (24) اما اين موضوع را بر او بخشوديم و البته او نزد ما جايگاه نزديک و سرانجام نيکو دارد (25) به او خطاب کردیم اي داوود! تو را در زمين جانشين قرار داديم. لذا بين مردم به حق حکم کن و از هواي نفس پيروي مکن زيرا که تو را از راه خدا گمراه ميکند. البته آنها که از راه خدا گمراه شوند بخاطر اينکه روز حسابرسي را فراموش کرده اند عذابي شديد خواهند داشت (26) و آسمان و زمين و آنچه را که بين آنهاست به باطل نيافريده ايم. اين گمان آنان است که کفر ورزيده اند، و واي بر کافران از آن آتش (27) آيا آنان را که ايمان آورده و عمل شايسته کرده اند مانند مفسدانِ زمين قرار ميدهيم؟ يا اينکه با اهل تقوا مانند گناهکاران رفتار مي کنيم؟ البته که چنین نخواهیم کرد (28) ای پیامبر! کتابي پر برکت بسويت فرستاديم تا در آياتش انديشه کنند و تا اينکه خردمندان پند گيرند (29) و به داود سليمان را داديم، که بنده اي خوب و بسيار بازگشت کننده بود (30) وقتي غروب هنگام، آن اسبان تيز تک را به تماشايش آوردند (31) آنقدر متوجه آنها بود که از عبادتش غافل شد، پس با تاسف گفت من دوستي مال را به ياد پرودگارم ترجيح دادم تا اينکه آفتاب غروب كرد (32) آنها را بمن برگردانيد. پس بنا کرد به گردنها و ساقهای آنها دست کشيدن (33) و البته سليمان را نيز آزموديم و بر تخت او جسدي افکنديم، پس بسوي ما توبه نمود (34) گفت پروردگارا مرا بيامرز و بمن سلطنتي ده که هيچکس پس از من به آن نرسد. که تو بسيار بخشنده اي (35) پس باد را رام او کرديم که به امر او هر جا که ميخواست به نرمي ميوزيد (36) و نيزاز شيطان ها و جن ها و اشخاص خلافکار عده اي را رام او کرديم که برايش بنايي و غواصي ميکردند (37) و ديگراني را نيز در غل و زنجير نمود (38) وبه او خطاب کردیم ای سلیمان! اين عطاي ما است، هر که را خواهي از این نعمت که به تو داده ایم برخوردار کن و از هر که خواهي دريغ ورز (39) و البته او در نزد ما جايگاهي نزديک و سرانجامي نيک دارد (40) ای پیامبر! بنده مان ايوب را يادآر. هنگامي که پروردگارش را صدا زد که عوامل شر مرا به خستگی و ناراحتي و تلخکامی انداخته اند (41) به او یاد دادیم که پايت را به این زمين بزن. اين آبي است که مايه تن شوئی، و نيز نوشيدنيي خنك است (42) در اثر آن نوشیدن وآن غسل، حالتش بهبود،  و نیروئی درخور یافت و مانند سابق در کار مقابله با عوامل شر فعال شد و در اثر بهبود یافتنش و تجدید فعالیتش پیروانش به او بازگشتند، و عده ای دیگر نیز که تقریبا همانقدر بودند به پیروی او درآمدند. تا رحمتي از ما و تذکري براي خردمندان باشد (43) به او ندا دادیم که ای ایوب! قسمتی از هر کدام از نیروهایت را که خواستی اختیار کن و با آن به مقابله آن عامل شر برو و او را از آن شرور بازدار، اما در این مورد زیاده روی مکن.  البته او را صبور يافتيم، بنده ای خوب و بسيار توبه کار بود (44) و ای پیامبر! همچنین يادآر بندگانمان ابراهيم و اسحق و يعقوب را که نيرومند و بصیر بودند (45) که ما البته آنها را به آخرت انديشي خالص کرده بوديم  (46) و البته آنها در نزد ما از بین خوبان برگزيده شده اند (47) و نيز اسمعيل و يسع و ذالکفل را نيز بياد آر که همه از نيکان بودند (48)

دی ان ان