X

إِنَّ هَؤُلَاء لَيَقُولُونَ ﴿34﴾ إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُنشَرِينَ ﴿35﴾ فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿36﴾ أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ أَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ ﴿37﴾ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ ﴿38﴾ مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿39﴾ إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿40﴾ يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَن مَّوْلًى شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿41﴾ إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿42﴾ إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ ﴿43﴾ طَعَامُ الْأَثِيمِ ﴿44﴾ كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ ﴿45﴾ كَغَلْيِ الْحَمِيمِ ﴿46﴾ خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاء الْجَحِيمِ ﴿47﴾ ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ ﴿48﴾ ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ ﴿49﴾ إِنَّ هَذَا مَا كُنتُم بِهِ تَمْتَرُونَ ﴿50﴾ إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ ﴿51﴾ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿52﴾ يَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِينَ ﴿53﴾ كَذَلِكَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ ﴿54﴾ يَدْعُونَ فِيهَا بِكُلِّ فَاكِهَةٍ آمِنِينَ ﴿55﴾ لَا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ﴿56﴾ فَضْلًا مِّن رَّبِّكَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿57﴾ فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿58﴾ فَارْتَقِبْ إِنَّهُم مُّرْتَقِبُونَ ﴿59﴾

اينان ميگويند: (34) جز اين نيست که مرگي جز همين مرگ اول نداريم و برانگيخته نخواهيم شد (35) پس پدرانمان را بياوريد اگر راست ميگوييد (36) آيا آنها بهترند يا قوم تبّع و يا پيشينيان آنها که (به علت همین قول و فعلِ حاصل از آن) هلاکشان کرديم و مجرم بودند؟ (37) و آسمانها و زمين و آنچه را که بين آنهاست به بازي نيافريده ايم (38) آنها را جز به حق نيافريده ايم وليکن اکثرشان (به آنچه میگویند) علمی ندارند (39) البته روز جدا کردن، وعده گاه همگي است (40) روزي که هيچ دوستي نميتواند براي دوستش کاري کند و هيچ ياريي نميشوند (41) مگر آنکه خداوند رحمش کند که همو پيروزمند رحیم است (42)  همانا درخت زقوم (43) غذاي آن گناهکاران است (44) مانند مسِ مذاب است و در شکمها ميجوشد (45) مانند جوشش چرکابه جوشان (46) [در آن حال به ماموران عذاب خطاب میشود که] بگيريدش و به وسط جهنم بکشيدش (47) آنگاه از بالاي سرش از آن عذاب جوشان بر او بريزيد (48) [در آن موقعیت به خود آنها خطاب میشود که] بچش که تو (به نظر خودت) آن عزتمند گرامي بودي  (49) اين همان چيزيست که در آن ترديد ميکرديد (50) البته تقوا پيشگان در موقعيتي امن خواهند بود (51) در باغها و چشمه سارها (52) جامه هايي از ابريشم نازک و ضخيم بر تن داشته و با يکديگر هم صحبتند (53) چنين است، و آنها را با حوريان تزویج خواهيم كرد (54) در آنجا در حاليکه امنيت دارند از هر نوع ميوه اي می طلبند (55) مرگي جز همان مرگ اول نخواهند داشت و خداوند آنها را از عذاب جهنم دور نگهداشته است (56) که اين لطفي از جانب پروردگار است و پيروزي بزرگ نيز همان است (57) جز اين نيست که آن (قرآن) را بر زبانت آسان کرده ايم شايد پند گيرند(58)  پس چشم براه (چنین عاقبتی) باش که آنان نيز چشم براه (ناموفقیت تو) اند (59)


قبلی:  سوره دخان سوره دخان
بعدی:  سوره زخرف سوره زخرف
Print
42 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره (یعنی «درس» سوره) را در قسمت اول نشان داده ایم که مطابق ذیل است:

درس: نکوهش کافران گذشته و معاصر که عليرغم نعمت های الهي و حکمت آفرينش جهان به گردنکشي و لجبازي دچارند.

 

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب: از جمله علل تکديب و گردنکشي کافران، بي توجهي به آخرت، و بی توجهی به حکمت آفرینش است، و همچنین بي توجهي به زندگي سخت بعديِ کافران و زندگي عاليِ بعدي مومنان است.

 

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:

1

إِنَّ هَؤُلَاء لَيَقُولُونَ ﴿34﴾ إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُنشَرِينَ ﴿35﴾ فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿36﴾ أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ أَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ ﴿37﴾

ریزدرب: فعالان کفر قیامت را صریحا انکار میکنند

2

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ ﴿38﴾ مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿39﴾

ریزدرب: آفرینش «به حق» است، و درک این موضوع علم و فهم میخواهد

3

إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿40﴾ يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَن مَّوْلًى شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿41﴾ إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿42﴾

ریزدرب: قیامت جدی است و هرکس باید دغدغه اش را داشته باشد

4

إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ ﴿43﴾ طَعَامُ الْأَثِيمِ ﴿44﴾ كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ ﴿45﴾ كَغَلْيِ الْحَمِيمِ ﴿46﴾ خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاء الْجَحِيمِ ﴿47﴾ ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ ﴿48﴾ ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ ﴿49﴾ إِنَّ هَذَا مَا كُنتُم بِهِ تَمْتَرُونَ ﴿50﴾

ریزدرب: در رابطه با حق کسی نباید خود را چیزی و کسی حساب کند

5

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ ﴿51﴾ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿52﴾ يَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِينَ ﴿53﴾ كَذَلِكَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ ﴿54﴾ يَدْعُونَ فِيهَا بِكُلِّ فَاكِهَةٍ آمِنِينَ ﴿55﴾ لَا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ﴿56﴾ فَضْلًا مِّن رَّبِّكَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿57﴾

ریزدرب: کسی که در رابطه با حق رفتار معقول پیشه کند خیلی به خویش کمک کرده

6

فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿58﴾ فَارْتَقِبْ إِنَّهُم مُّرْتَقِبُونَ ﴿59﴾

ریزدرب: ای پیامبر! مفاهیم سنگین را بر زبانت آسان کردیم تا صاحبان لیاقت پند گیرند، و تو به این فعالان کفر اهمیتی مده

 

تقطیع:

در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.

اصلی-فرعی

قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.

لُبّ مطلب:

با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درب پاراگراف که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درب مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.

3 از اول تا اینجا

در پاراگراف اول اهمیت قرآن را بطور پررنگ مطرح میفرماید که در درجه اول خودش کتاب آشکار کننده (قاعدتا حق از باطل) است ، و در شب بسیار مهمی نازل شده، و نیز از جانب خودِ خداوند متعال آمده است و اینکه فکر نکنید کافران از روی تفکر و تعقل به کفرشان رسیده اند، نه بلکه از روی بی مسئولیتی و عدم تفکر و تعقل آن کفر را ابراز میکنند.

در پاراگراف دوم نتیجه گردنفرازیِ یکی از اقوام قوی پنجه پیشین را ذکر میفرماید که چگونه نسبت به پیامبرشان نافرمانی و حتی مقابله کردند و دستجمعی به هلاکت رسیدند.

در این پاراگراف شرح میدهد که کافرانِ معاصرِ نزولِ این آیات چگونه بجای ارزیابی کلام وحی به اِنکار لجبازانهء بی دلیل و بهانه گیری می پرداختند، و اینکه قیامت هم البته بالاخره برای همگان از راه میرسد و پس از آن برای کافران عذاب غیر قابل تصور و برای مومنان نعمت های غیر قابل تصور خواهد بود  و تو نیز ای پیامبر بدان که این قرآن را برای امکان پند پذیریِ همگان آسان نموده ایم، لذا به  اعمال کافران چندان اهمیتی نده و رسالتت را پیگیر و منتظر آن عاقبت باش. 

4 - سوالات

1 – مجموعه «ل» و « ان هی الّا» نشانه چیست؟

2 - مجموعه سه آیه34 و 35 و 36 ، چه حالتی رابیان میکنند؟ (عمد و اصرار؟ لجّ؟ یا.....؟)

3 - «خیر» درآیه37 ازچه لحاظ ؟

4 - علت هلاک پیشینیان چه بود؟ (تکذیب قیامت وآخرت؟ارتکاب اعمالی که منتج از تکذیب مذکوراست؟ یا....؟)

5 - چرا دراین پاراگراف در رابطه با آفرینش از ضمیر «ما» (خلقنا) استفاده  شده؟

6 - کلمه «اولی» به معنی لغوی آمده یا اصطلاحی؟

7 - چرا در آیه 35 بجای «منشرین»  نفرموده «مبعوثین»؟

8 - « ال» در آیه 44 الف - لام جنس است یا عهد؟

9 – آیه 44 با کدام کلید تفسیر قرآن منطبق است؟

10 – چرا در آیه 51 صفت «امین» را برای «مقام» ذکر فرموده؟

11 - کلمه «میقات» به معنی لغوی آمده یا اصطلاحی؟

12 - مطلب آیه های 43 تا 56  به چه زبانی است؟ (کنایه؟ استعاره؟ مَثَل؟ یا ....؟)

5 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

سران کفار منتظر پایان کار آنحضرت و فروپاشی نهضت او بوده اند و فکر میکرده اند اگر اندکی حوصله کنند این موج می گذرد (آیه 59)

6 - پیشگوئی های تحقق یافته

در  آیه 59 به صراحت به آنحضرت وعده پیشبرد رسالتش را میدهد و چنانکه همه میدانند این پیشگوئی نیز تحقق یافته است.

7 - آیات برجسته این پاراگراف

یک ملاک مهم برای برجستگیِ آیات، شهرت آنها در نزد مردم است و این آیات از آیات مشهور قرآنی است.

آیات 43 تا 49 به دلایلی که بارها گفته ایم (اقبال هنرمندان و وعاظ و . . ) از آیات برجسته قرآنی است.

8 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیه 37 از این لحاظ که به اقوامِ درگذشته اشاره دارد، از آنجا که علم باستان شناسی هنوز در مراحل ابتدائی است، و جزئیاتی از زندگی آنان در دست نیست، بالاتر از ذهنیات ما میباشد، چه رسد به عرب 1400 سال قبل.

آیه های 38 و 39 از این لحاظ که به آفرینش اشاره دارد، از آنجا جزئیات مکانیزمش برای ما روشن نیست، بالاتر از ذهنیات ما است، چه رسد به مردم 1400 سال قبل.

آیات 40 تا 57 از آنجا که «قیامتی» است، کلا بالاتر از ذهنیات هر بنی بشری است، و طبعا در مورد مخاطبان اولیه نیز همچنین.

آیه 58 از آن لحاظ که به گوشه ای از مکانیزم وحی اشاره دارد، و آن چیزی است که هیچ بنی بشری به آن دسترسی ندارد، بالاتر از ذهنیات بشر و طبعا معاصران نزول نیز میباشد.

9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

از جمله علل تکديب و گردنکشي کافران، بي توجهي به آخرت ، و بی توجهی به حکمت آفرینش است ، و همچنین بي توجهي به زندگي سخت بعديِ کافران و زندگي عاليِ بعدي مومنان است.

10 کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

با مفاهیم آیه های 40 تا 43 و نیز 51 تا 57 قبلا در سوره های انفطار و نبأ و بعد از آن آشنا شده ایم ، اما ضمن وحدت مفهومی آنقدر از لحاظ کلمات و عبارات و وزن و قافیه و شکل ادبی و شکل موسیقیایی تفاوت دارند که بازشناسی آنها خبرگی میخواهد و این یکی از وجوه ادبی قرآن کریم است که شخص از مطالعه قرآن خسته نمیشود و همیشه در آن تازگی می بیند .

بقیه مطالب این پاراگراف «برای اولین بار» است .

شرح مختصر

کلیدهای تفسیری

فرعی و پرانتز :

آیه های 36 و 37 فرع بر آیه 35 و آیه های 41 و 42 فرع بر آیه 40 است.

تغییر مخاطب (التفات) و  واگذاری به مخاطب:

در ابتدای آیه های 47 و 49 و 50 التفات، و در ابتدای آیه های 43 و 57 واگذاری به مخاطب صورت گرفته است.

به زبان طنز :

درآیه 49 که فرموده «بچش، که تو آن عزیزِ دست نیافتنیِ گرامی بودی» در حقیقت به این معنی است که «بچش، که تو همان کسی هستی که خودت را خیلی عزیز و گرامی حساب میکردی» و یا «بچش، مگر تو همان کسی نیستی که خودش را آنقدر عزیز و گرامی می پنداشت پس چرا کاری کردی که به این روز بیفتی که نه عزتی در کارت باشد نه کرامتی»

ذکر مصادیق افاده حصر نمی کند

آنچه درباره عذاب اهل جهنم یا نعمت های اهل بهشت ذکر شده منحصر در آنها نیست و مانند مشتی از خروار و کفی از دریا بعنوان مثال (تازه آنهم به زبان مخاطب) ذکر فرموده است.

قوم تُبَّع

داستانهای پیامبران که در قرآن آمده اکثر قریب به اتفاق مربوط به پیامبرانی است که در همان جائی که امروزه به آن «خاورمیانه» گفته می شود می  زیسته اند.

در قرآن اشاره ای به پیامبرانی که در چین، اروپا، استرالیا، قطبهای شمال و جنوب و سایر نقاط بوده اند نشده است.

آیا آن مناطق پیامبر نداشته اند؟ حتما داشته  اند، دلیلش هم « و لکل قوم هادٍ» و آیات مشابه دیگر است.

پس چرا خداوند به آنها اشاره ای نکرده است؟

خداوند فرموده «ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه» (= ما هیچ رسولی را جز مطابق زبان و فرهنگ قومش به رسالت نفرستاده ایم) لذا علت ذکر نکردن پیامبران غیرسامی این بوده است که آنها خارج از محدوده  فرهنگی اهالی عربستان بوده اند.

پیامبرانی مانند نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، یعقوب، اسحق، یوسف، سلیمان و خلاصه کلیه آنهایی که اسمشان در قرآن آمده، همگی یا از لحاظ جغرافیائی، یا از لحاظ نژادی، (سامی) در داخل محدوده «لسان» (= زبان و فرهنگ) اعراب بوده اند.

لذا از همه این مطالب باید این نتیجه گیری را هم داشته باشیم که «تُبّع» نیز نام یکی از اقوامی بوده است که پیامبرشان یا در محدوده خاورمیانه به ماموریت الهی اعزام شده بود، و یا از نژاد سامی بوده است.

  هرچه که بوده، به زمان رسول اکرم(ص) نزدیک و برای مردمی که مخاطب این آیات بوده اند شناخته شده بوده، زیرا قرینه «و الذین من قبلهم» در آیه 37، این را میگوید که قبل از قوم تبع نیز اقوامی هلاک شده اند، پس قوم تبّع به زمان نزول این آیات نزدیک تر بوده است.

اما کسانی که تا کنون قرآن بعنوان هلاک شدگان از آنها نام برده، قوم نوح، عاد، ثمود، قوم رسّ، قوم لوط، و قوم شعیب بوده اند. پس معلوم می شود قوم تبّع متاخر بر همه اینها بوده  است که در اشاره به آنها فرموده «والذین من قبلهم»

منظور از «اکثرشان» در آیه 39 کیست؟

با توجه به درس و درب منظور از «اکثرشان» همان اشخاص مورد نکوهش، یعنی سران کافران و پیروان آگاه آنها می باشند.

«بازی» و «حق»

«بازی» در مقابل «حق» آمده و چون ما «بازی» را می شناسیم، از روی تعریف و تعبیر آن می توانیم تعریف و تعبیری از «حق» بدست آوریم.

 بازی، عبارت است از مجموعه افعال و حرکاتی که نظام مند می باشد اما به غایت و هدف ارزشمندی منتهی نمی شود. غایت و هدف مجموعه آن افعال و حرکات، یا اصلاً بی ارزش است یا ارزش آنها کوچک و حقیر است.

 بنا به تعریف، «حق» به غایت و هدف بزرگ و پرارزش اشاره دارد و چیزی که «به حق» است یعنی به هدف بزرگ و مهم پرارزش منتهی می کند یا منتهی می شود.

بدنِ این جهانی و بدن آن جهانی

قبلا نیز در این باره بحثی کرده ایم.

با توجه به آیات 43 تا 48 آب و غذائی که مورد اشاره قرار می گیرد چیزهائی است که اصلاً برای ما قابل تصور نیست.

 چنان آب و غذاهائی را نه می توان نوشید و خورد و بلکه حتی نمی توان به آنها نزدیک شد.  مس مذاب کجا و نسوج بدن کجا؟

 در اینجا باید توجه کنیم که «بدن جهنمی» شخص همان چیزی نیست که ما از «بدن فعلی انسانی» خویش تصور می کنیم.

 مطالب آن جهان، فعلا برای ما قابل تصور نیست.

 غذاهای این جهانی برای جنین داخل رحم، قابل تحمل نیست.

 اگر امکان آن بود که لقمه ای جوجه کباب که برای ما غذایی مطلوب است، به جنین خورانده شود، آن جنین فوراً خواهد مرد.

 بنابراین باید این را درک کرد که بدن ما در جهانِ پس از قیامت، همین بدنی نیست که فعلاً داریم.

 این بدن، در مقابل آن بدن ها، همانقدر ضعیف است که بدن جنین نسبت به بدن فعلی ما، و بلکه هزاران بار بیشتر.

 لذا آن نوشابه ها و آن غذاهای جوشان و سخت و مذاب، آن نقشی را که نسبت به ما خواهد داشت، و ما را در همان ثانیه اول نابود خواهد کرد، راجع به «بدن جهنمی» آن تأثیر مخرب را ندارد و بلکه برای آن فقط در حد «یک نوشابه نامطبوع و یک غذای ناگوار عذاب آور» خواهد بود.

قرآن را بر زبانت آسان کرده ایم

در خصوص مطلب تیتر فوق، در ذیل ترجیع بند «ولقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر» در سوره قمر بحثی کرده ایم.

ترجمه تفسیریِ آزاد

ای پیامبر اينان ميگويند (34) جز اين نيست که مرگي جز همين مرگ اول نداريم و برانگيخته نخواهيم شد (35) اگر بقول تو زندگی بعدیی خواهد بود پدرانمان را بياور اگر راست ميگويي (36) اقوام قبلی هم همین رویکرد را داشتند، آيا اینان از آنها، مثلا قوم تبّع و يا پيشينيان آنها که هلاکشان کرديم و مجرم بودند، بهترند؟ (37) و آسمانها و زمين و آنچه را که بين آنهاست به بازي نيافريده ايم (38) آنها را جز به حق نيافريده ايم وليکن اکثر اینان به آنچه میگویند علمی ندارند (39) البته روزِ جدا کردنِ خوب و بد که همان روز قیامت باشد، وعده گاهِ همگي است (40) روزي که هيچ دوستي نميتواند براي دوستش کاري کند و کافران و مجرمان هيچ ياريي نميشوند (41) مگر کسانی که شایسته رحمتی از جانب خداوند باشند که همو پيروزمند رحیم است (42)  درخت زقوم (43) غذاي آن گناهکاران است (44) مانند مسِ مذاب است و در شکمها ميجوشد (45) مانند جوشش چرکابه جوشان (46) و در چنین اوضاع و احوالی به ماموران عذاب خطاب میشود که این کافران و مجرمان را بگيريدشان و به وسط جهنم بکشيدشان (47) آنگاه از بالاي سرشان از آن عذاب جوشان بر آنان بريزيد (48) در آن موقعیت به خود آنها خطاب میشود که ای کسانیکه که به نظر خودتان عزتمند و گرامي بوديد اینک بچشید (49) اين همان چيزيست که در آن ترديد ميکرديد (50) اما تقوا پيشگان در موقعيتي امن خواهند بود (51) در باغها و چشمه سارها (52) جامه هايي از ابريشم نازک و ضخيم بر تن داشته و با يکديگر هم صحبتند (53) و آنها را با حوريان تزویج خواهيم كرد (54) در آنجا در حاليکه امنيت دارند از هر نوع ميوه اي می طلبند (55) مرگي جز همان مرگ اول نخواهند داشت و خداوند آنها را از عذاب جهنم دور نگهداشته است (56) که اين لطفي از جانب پروردگارت است و پيروزي بزرگ نيز همین است (57) جز اين نيست که این قرآن را بر زبانت آسان کرده ايم شايد پند گيرند (58)  پس چشم براه پیشرفت رسالتت باش که آنان نيز چشم براه ناکامی تو میباشند (59)

دی ان ان