X

كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ﴿20﴾ وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ ﴿21﴾ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ﴿22﴾ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿23﴾ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ﴿24﴾ تَظُنُّ أَن يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ ﴿25﴾ كَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ ﴿26﴾ وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ ﴿27﴾ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿28﴾ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿29﴾ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿30﴾ فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى ﴿31﴾ وَلَكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿32﴾ ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى ﴿33﴾ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ﴿34﴾ ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ﴿35﴾ أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى ﴿36﴾ أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى ﴿37﴾ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿38﴾ فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ﴿39﴾ أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى ﴿40﴾

 

نه! بلکه شما زودگذر را دوست ميداريد (20) و آخرت را واميگذاريد (21) چهره هائي در آن روز شاداب (22) و نظر بسوي پروردگارشان دارند (23) و چهره هائي در آن روز گرفته است (24)  و گمان دارند با آنان به سختي رفتار خواهد شد (25) نه! هنگامي که (جان) به گلوگاه برسد (26) وگفته شود کيست که شفايش دهد (27) و (خودش) گمان کند که هنگام جدايي است (28) و ساق به ساق بپيچد (29) در آن روز، کشاندنِ (آنان)، بطرف پروردگارت است (30) نه تصديق کرد و نه نماز گزارد (31) وليکن تکذيب کرد و روي برگرداند (32) آنگاه خرامان خرامان بسوي اهل خويش رفت (33) سزاوارت باد و سزاوارت باد (34) باز هم سزاوارت باد و سزاوارت باد (35) آيا انسان مي پندارد او را مهمل واميگذارند؟ (36) آيا نطفه اي از منيی که ريخته ميشود نبود؟ (37) سپس علقه اي شد، سپس آفريد، سپس پرداختکاري کرد؟ (38) آنگاه جفتهايي نر و ماده از او پديد آورد؟ (39) آيا اين (خداوند) قادر نيست مرده را زنده کند؟ (40)


قبلی:  سوره قیامه سوره قیامه
بعدی:  سوره انشقاق سوره انشقاق
Print
76 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره (یعنی «درس» سوره) را در قسمت اول نشان داده ایم که مطابق ذیل است:

درس: انسان بايد به قيامت و هولناکي آن اهميت دهد و مواظب رفتار خويش باشد.

 

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب: از همان ابتدای قیامت معلوم میشود زندگیِ چه کسی چطور خواهد شد، زیرا خداوندِ قادری که انسان را آفریده، از آفرینش او مقصود حکیمانه ای اراده کرده و قیامت آستانه تحقق تکامل و تعالیِ او است.

 

 

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:

1

كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ﴿20﴾ وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ ﴿21﴾

ریزدرب: ای انسان! علت این بهانه گیری هایت، بی توجهی به حتمیت و اهمیت آخرت است، که خود آن به علت علاقه ات به چیز بی اهمیت است

2

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ﴿22﴾ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿23﴾ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ﴿24﴾ تَظُنُّ أَن يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ ﴿25﴾

ریزدرب: در قیامت عده ای خوش و خرم و عده ای دژم اند

3

كَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ ﴿26﴾ وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ ﴿27﴾ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿28﴾ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿29﴾ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿30﴾

ریزدرب: ان انسان! میدانی که چنین روزی برای همه هست

 

4

فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى ﴿31﴾ وَلَكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿32﴾ ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى ﴿33﴾ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ﴿34﴾ ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ﴿35﴾ أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى ﴿36﴾ أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى ﴿37﴾ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿38﴾ فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ﴿39﴾ أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى ﴿40﴾

ریزدرب: ان انسان! آیا فکر میکنی که خداوند که تو را از آنجا به اینجا رساند؟ بیخودی این کار را کرده؟

تقطیع:

در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.

اصلی-فرعی

قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.

لُبّ مطلب:

با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درب پاراگراف که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درب مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.

 

3 از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 می فرماید  قسم به روز قیامت و نفس لوّامه که قادریم انسان را بطور کامل دوباره بیافرینیم ولی اکثر انسان ها اهمیت این را درک نمی کنند و ضمن ذکر شمه ای از حوادث مقارن وقوع قیامت میگوید انسان ها تازه در آن شرایط موضوع را باور میکنند و به فکر چاره جوئی می افتند که دیگر دیر است، در حالیکه در همین دنیا وقتی که خود انسان با خویش خلوت میکند به موضوع قیامت معترف است.

در پاراگراف 2 به پیامبر (ص) که هنگام در یافت وحی هیجان زده میشدند و نگران بودند که مبادا چیزی از آن را از دست بدهند می فرماید نگران مباش، حفظ و نگهداری و بیانش بر عهده ما است.

در این پاراگراف از انسان ها انتقاد می فرماید که شما زیادی به این زندگی زود گذر چسبیده اید و از آن زندگی دائمی غفلت می کنید و اظهار تاسف میکند که چرا گروه های انسانیِ بد عاقبت رفتار مطلوب ازخویش نشان ندادند و خودشان را به چیزی دچار کردند که کسی آن را برای خویش نمی پسندد و همچنین وضعیت گروه های مختلف مردم را در آن روز بر میشمارد و نیز  شمه ای از وضعیت مردم را در هنگام مرگ را و آنها را با این سوال مواجه میکند که آیا می پندارند خداوند آنها را مهمل وا میگذارد و یا اینکه خداوند نمی تواند دوباره آنها را بیافریند؟

 

4 - سوالات

1 - «کلّا» در آیه 20 ، این پاراگراف را به کجا وصل میکند؟

2 - منظور از «عاجله» آیه 20 چیست؟

3 – عبارت «الی ربها» را چگونه می بینید؟ (به زبان مخاطب؟یا....؟)

4 - علت رضایت آنهاچیست؟

5-گوینده موضوع آیه 27 کیست؟

6 – فاعل «ظنّ» آیه 28 کیست؟

7 - موضوع آیه 29 کنایه ازچیست؟

8 - گوینده مطالب دو آیه 34 و 35 کیست؟

9 - کلمه «صلّی» به معنی لغوی آمده یا اصطلاحی؟

10 – چه سابقه ای برای آیه 31 سراغ دارید؟

 

5 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

از آیه های 20 و 21 رمز قیامت گریزی اکثریت انسانها و از جمله معاصران نزول این آیات فهمیده میشود.

از آیات 31 تا 33 رفتار غالب فعالان کفر معلوم میشود که جا داشت در مقابل تعالیم وحی سر تسلیم فرود بیاورند، ونه تنها این کار را نمیکردند بلکه درست در جهت کاملا مخالف آن گام بر میداشتند و تازه به آن مباهی  و متبختر هم بودند.

از آیه های 36 و 40 ریشه های فکری این نوع رفتارهای فعالان کفر معاصر نزول این آیات فهمیده میشود که یکی بی توجهی به قدرت الهی و دیگری به اراده الهی بوده است.

 

6 - آیات برجسته این پاراگراف

یک ملاک مهم برای برجستگیِ آیات، شهرت آنها در نزد مردم است و این آیات از مشهور ترین های آیات قرآنی است.

 

7 -  در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیات 22 تا 30 از آنجا که «قیامتی» است، کلا بالاتر از ذهنیات هر بنی بشری است، و طبعا در مورد مخاطبان اولیه نیز همچنین.

همچنین است آیاتِ 37 تا 40 از این لحاظ که به آفرینش اشاره دارد، از آنجا جزئیات مکانیزمش برای ما روشن نیست، بالاتر از ذهنیات ما است، چه رسد به مردم 1400 سال قبل.

 

8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته، در طول این مدت طولانی، از نزول این سوره تا به امروز، تغییر معناییِ چندانی نیافته، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما.

 

9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

به آینده ای که قطعا در پیش دارید اهمیت دهید و طوری نشود که بعدا خویش را سرزنش کنید.

خداوند حکیم و قدیر است و از آفرینش انسان مقصود حکیمانه ای دارد که تحقق آن مقصود در این دنیای محدود ممکن نیست و در آخرت ممکن است.

 

10 کدام عنصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

آیات 26 تا 35، اگر قرآن را به ترتیب نزول بخوانیم، تصدیق خواهیم کرد که، «برای اولین بار» میباشند.

و بقیه آیات مسبوق به سابقه هایی – ولو با کلمات و سَبک و سیاق متفاوت – در سوره های پیشین می باشند.

 

شرح مختصر

کلیدهای تفسیری

ترتیب نزول

دریافت های مستقیم و کوتاه

فعل خداوند قانونمند است

ذکر مصادیق افاده حصر نمی کند

 

ادراکات آدمی در حالت احتضار

در این آیات، به حالات آدمی هنگام وقوع مرگ اشاره شده است.

 چیزی که مسلم است این است که حقیقت ما این جسم ما نیست.

حقیقت ما آن چیزی است که به آن می گوئیم : «من». و آن، از جسم ما مستقل است و از این جسم مانند خانه و وسیله  سواری استفاده می کند.

  تا وقتی که در این خانه هست و تا وقتیکه بر این وسیله سوار است، ما زنده هستیم و وقتیکه این خانه را ترک کند و از سواری این وسیله صرف نظر کند، ما دیگر زنده  نیستیم.

 از آیه 26 فهمیده می شود که مکانیزم ترک کردن این خانه، و این مرکب سواری، طوری است که بتدریج و از ناحیه پا صورت می گیرد و بطرف سر ختم می شود.

 وقتیکه به استخوانهای ترقوه و گلوگاه رسید، اطرافیان محتضر دیگر نسبت به او نومید می شوند و حرفهائی می زنند مثلاً اینکه کاش کسی می توانست کمکش کند و از این نوع حرفها.

 تجربه «خروج جان» و «رسیدن به گلوگاه»، هرچه باشد برای هر کس، یک تجربه شخصی و کاملاً جدید است و چون قابل انتقال نیست، با وجود اینکه در طول تاریخ بشر، میلیاردها نفر این حالت را تجربه کرده اند این حالت بصورت یک روایت، و یک توصیف، هنوز بما منتقل نشده و ما نمی دانیم در آن لحظات به محتضر چه می گذرد.

 آیه 28 بما می گوید هر چه باشد، در آن هنگام خودِ محتضر می فهمد که موقع مرگش فرا رسیده و باید این جهان را ترک کند و موقع جدایی از نزدیکانش، فرزندانش، همسر، پدر و مادر، دوستان، اموال، شغل، قدرت، و خلاصه هر چیز که مربوط به اوست، و مُهر «منِ» او به آنها خورده، فرا رسیده است.

البته ما می توانیم این را بفهمیم که اگر محتضر چنان در دنیا زندگی کرده باشد که تمام هم و غم او همین چیزها باشد که آنرا برشمردیم، درک اینکه باید از آنها جدا شود، برای او بسیار ناخوشایند خواهد بود.

 ناگهان در همین لحظات به این حقیقت ها پی می برد که کاش فلان و فلان کارها را نکرده بودم و کاش فلان و فلان کارها را کرده بودم.

 مهمترین چیزی که در آن لحظه می فهمد این است که همانطور که این جدائی بدون خواست او و حتی علیرغم خواست او بوده، بقیه مسیرش هم بدون خواست او و علیرغم خواست او خواهد بود و می فهمد او را به جهتی می برند که کاملاً برنامه ریزی شده است و او در آن حال بطور واضح و ملموس متوجه اراده حاکم بر همه جهان، یعنی اراده پروردگار می شود.

 

حالات مختلف رفتاریِ مؤمن و کافر

آیات 31 تا 33 از لحاظِ ذکر ترتیبِ از ضعف بسوی قوتِ حالات و رفتار هر دو گروهِ مؤمن و کافر بسیار جالب است.

 زیرا اول تصدیق زبانی و در آخر تکذیب عملی (روی برگرداند) و پس از آن تأکید بر تکذیب عملی (خرامان خرامان و ...) را ذکر نموده است .

 معمولاً واکنش آدمی راجع به هر جریان و مکتبی سه مرحله دارد:

1- قبول یا رد قلبی، 2- سپس قبول یا رد زبانی، 3- آنگاه قبول یا رد عملی.

 در این آیات، مرحله اول را در هر دو گروه مؤمن و کافر مسکوت گذاشته، زیرا در مورد مؤمن نیاز به ذکر نیست، در مورد کافر هم با توجه به آیات 5 و 6 و 14 و 15 معلوم می شود که در عمق صمیمیت و صداقت خویش، این حقایق را قبول دارند اما به دلایلی که در آیات مذکور برشمرده، آنرا علیرغم اعتقاد قلبی خویش انکار می کنند و لذاست که مرحله تصدیق قلبی را در مورد هر دو گروه مسکوت گذارده است.

 اگر بخواهیم رفتار این دو طیف را در روی یک محور نشان دهیم چنین چیزی بدست می آید:

 

چهار بار تکرار

 

در آیه های 34 و 35 چهار بار فرموده سزاوارت باد، با توجه به نمودار رفتاریِ فوق، علت آن روشن می شود، زیرا کافر چهار مرحله را در انکار آن حقایق پیموده است.

در مرحله اول پای خود را روی قلب خویش گذاشته و حقیقتی را که خودش واقعاً به آن اعتراف داشته نادیده گرفته (توجه کنید به آیات 5 و 6 و 14 و 15)

در مرحله دوم بر این امر اصرار ورزیده و آنرا اعلام علنی هم کرده است.

 در مرحله سوم باز هم اصرار ورزیده و علاوه بر انکار زبانی انکار عملی هم نموده.

 در مرحله چهارم انکار عملی خویش را تثبیت و تأیید نموده و به آن مباهات کرده.

چنین فردی که چهار بار با پیغمبر بیرونی و پیغمبر درونی (نفس سرزنشگر) مبارزه کرده، و راه غلط را عالماً عامداً انتخاب کرده، در چهار مرحله سرزنش می شود.

 

اهل

 اینکه فرموده خرامان خرامان بسوی «اهل» خود می روند، (علیرغم اینکه ظاهراً بنظر می رسد) در اینجا «اهل» بمعنی اعضاء خانواده نیست، زیرا بسیار مشاهده شده که در رابطه با ایمان، اعضاء خانواده کسی او را تبعیت نکرده اند، و برعکس، کسی که بمعنی رایج عضو خانواده نبوده، این افتخار را کسب کرده است.

 مثلاً حدیث معروف «سلمان از اهل بیت ما است» نشان از همین نکته دارد.

بنابراین در اینجا «اهلیت» بیشتر به همفکری می خورد تا به روابط خونی و ازدواجی.

 

چه حکمتی در آفرینش انسان هست؟

در آیات 40-36 هدف از خلقت و رعایت آن ریزه کاری ها و انجام آن برنامه ریزی های عالی، و «شدن انسان» از آنچه «بود»، را یک غایت حکیمانه ذکر می کند.

و اشاره دارد که هدف از خلقت آدمی در این جهان، زنده کردن مجدد او و زندگی پس از آن بوده است.

از این آیات فهمیده می شود در صورتیکه قیامت و زندگیِ پس از آن نباشد این زندگی که روی زمین جریان دارد، مهمل است، و بعبارت دیگر چیزی نیست که شخص حکیم از آن راضی باشد و آن را مطابق حکمت بداند.

از نظر شخص حکیم چندین ایراد به نظام این جهانی و نظام زندگی انسانها وارد است، مثلاً :

سئوال 1- اکثریت افراد انسانی تقریباً از ضریب هوشی مساوی (با تفاوت جزئی) برخوردار هستند. اما کودکانی که در خانواده ها یا کشورهای مرفه زندگی می کنند، به زندگیِ ظاهرا بهتری می رسند.

 آن کودکانی که در جوامع عقب مانده بدنیا آمده اند تقصیری ندارند و در حقیقت پدر و مادر و جامعه و شهر و کشور خویش را انتخاب نکرده اند و شایستگی آنها برای رسیدن به زندگیِ دلخواه، از کودکان دسته اول کمتر نیست اما نمی توانند به آن برسند و این یک ایراد است.

تفاوتِ سطحِ زندگی، علیرغم استعدادهای مساوی، در کجا باید مورد ارزیابی قرار گیرد؟ این سئوال در نگاه قیامتی دو جواب خواهد داشت:

الف) آنکه برخوردار بوده؛ چیز مهمی بیش از دیگری نداشته زیرا که بنا به آیه ای در قرآن «متاع زندگی دنیا در مقابل آخرت جز اندکی نیست»

ب) همین «تفاوت دریافتی»ها (و به زبان قرآنی «نعیم») مورد محاسبه قرار خواهد گرفت. آنجا که می فرماید «انگاه از شما حتماً درباره «نعیم» پرسش خواهد شد» بعبارت دیگر، آنکس که از نعمت بیشتری استفاده کرده مورد انتظار است که عمل بیشتر و بهتری انجام داده باشد و برعکس، آنکس که نعمت کمتری دریافت کرده، از صدور بسیاری از اعمالی که از دسته اول مورد انتظار است، معاف است.

 اگر مؤمن زاده، ایمان داشته باشد عادی است، اما اگر کافرزاده ایمان داشته باشد عالی است.

 در حقیقت اولی کار مهمی نکرده اما دومی شاهکار آفریده، اگر کافرزاده کافر باشد عادی است اما اگر مؤمن زاده کافر شود بسیار زشت است.

 طبیعی است همسر زکریا یک خانم مؤمنه باشد اما رفتار همسران نوح و لوط یک انحراف عظیم و یک ضرر بزرگ است زیرا سرمایه وحی در آن نزدیکی قرار داشت اما کمکی از آن نگرفتند.

در فضای خانوادگی و سیاسی بنی امیه، رفتار های قابل تحسین  معاویه بن یزید و عمر بن عبدالعزیز چه توجیهی دارد جز حسن استفاده انسان از مقام اختیار خویش و آفریدن آن شاهکارهای رفتاری؟

 اگر آخرت نبود، ارزش این همه تفاوت ها، مثلاً تفاوت زن فرعون و زن لوط و پسر نوح و پسر یزید بن معاویه در کجا باید ارزشیابی و قیمت گذاری می شد؟

سئوال 2- همین حالا گردش جهان مطابق حکمت نیست مثلاً حکما همیشه گفته اند که حکومت باید در دست صالحان باشد اما همیشه دیده ایم سر یحیی ها را برای جلب رضایت زنان زناکار قطع کرده و در سینی نهاده و به آنها پیشکش کرده اند.

 همیشه فراعنه و اکاسره و قیاصره را دیده ایم که در محیطی پر از نعمت و تجملات و احترامات و فرمان روائی ها بوده اند اما عدالتخواهان و صاحبان فضیلت در زندان ها و یا حاشیه ها بوده و با تنگدستی ها و نافرمانی ها روبرو بوده اند و اکثراً زودتر از مرگ طبیعی مرده اند در حالیکه اضدادشان حتی بیش از متوسط عمر عادی هم عمر کرده اند.

در نگاه آخرتی، چون حکومت و غلبه و برخورداری از آنِ صالحان، و محکومیت و مغلوبیت و عذاب و حسرت از آنِ اضدادشان خواهد بود، این اشکال هم برطــــرف می شود.

خلاصه اینکه از لحاظ دید حکیمانه خداوندی، هدف از آفرینش بشر در زندگی این جهان تحقق نمی یابد و آن حکمت جز با زندگی آخرتی به تحقق نمی پیوندد و اگر غیر از این بود، انسان به مهملی رها شده بود.

 

ترجمه تفسیریِ آزاد

نه! چنین نیست که فکر کرده اید! بلکه این رفتارهایی که میکنید و این بهانه هائی که می آورید، به این خاطر است که شما این زندگی فانی زودگذر را دوست ميداريد (20) و به آخرت اهمیتی نمیدهید (21) اما بدانید که در قیامت چهره هائي شادابند (22) نظر بسوي پروردگارشان دارند (23) و چهره هائي هم در آن روز دژم اند (24)  و دیگر فهمیده اند که با آنان به سختي رفتار خواهد شد (25) نه! اینطور نیست که شایسته باشد اینقدر بیخیالی کنید، بلکه متوجه باشید که آن هنگام که جان تان به گلوگاه برسد (26) و اطرافیان تان از بهبودی تان مایوس شوند و بگویند دیگر کيست که شفايش دهد (27) و خودتان مطمئن شوید که دیگر هنگام جدايي فرا رسیده است (28) و ساق تان به ساق بپيچد (29) در آن روز، بفهمید که در مسیری افتاده اید که بطرف پروردگار تان رانده میشوید (30) نه تصديق کردید و نه نماز گزاردید (31) وليکن تکذيب کردید و روي برگرداندید (32) آنگاه خرامان خرامان بسوي اهل تان رفتید (33) سزاوارتان باد این عاقبتی که برای خویش ساختید و بازهم سزاوارتان باد (34) و باز هم سزاوارتان باد و باز هم سزاوارتان باد (35) آيا انسان مي پندارد او را مهمل واميگذاریم؟ (36) آيا نطفه اي از مني اي که ريخته ميشود نبود؟ (37) سپس علقه اي شد، سپس آفريده شد، سپس پرداختکاري گردید؟ (38) آنگاه جفتهايي نر و ماده از او پديد آمد؟ (39) آيا اين خداوند قادر نيست برای تحقق هدف از آفرینش او، پس از مرگش زنده اش کند و اورا در جهان غنی و نامحدودی قرارش دهد تا هدف از آفرینش او تحقق یابد؟ (40)

 

دی ان ان