X

وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ ﴿75﴾ وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ ﴿76﴾ وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمْ الْبَاقِينَ ﴿77﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿78﴾ سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ ﴿79﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿80﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿81﴾ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ ﴿82﴾ وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ ﴿83﴾ إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴿84﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ ﴿85﴾ أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ ﴿86﴾ فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿87﴾ فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ ﴿88﴾ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ ﴿89﴾ فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ ﴿90﴾ فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ ﴿91﴾ مَا لَكُمْ لَا تَنطِقُونَ ﴿92﴾ فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ ﴿93﴾ فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ ﴿94﴾ قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ﴿95﴾ وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ ﴿96﴾ قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ ﴿97﴾ فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ ﴿98﴾ وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴿99﴾ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿100﴾ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ ﴿101﴾ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ﴿102﴾ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ﴿103﴾ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿104﴾ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿105﴾ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِينُ ﴿106﴾ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ﴿107﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿108﴾ سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ ﴿109﴾ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿110﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿111﴾ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ ﴿112﴾ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ ﴿113﴾ وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿114﴾ وَنَجَّيْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ ﴿115﴾ وَنَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ ﴿116﴾ وَآتَيْنَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِينَ ﴿117﴾ وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿118﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِي الْآخِرِينَ ﴿119﴾ سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿120﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿121﴾ إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿122﴾ وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ ﴿123﴾ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿124﴾ أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ ﴿125﴾ وَاللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿126﴾ فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿127﴾ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ ﴿128﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿129﴾ سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ ﴿130﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿131﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿132﴾ وَإِنَّ لُوطًا لَّمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿133﴾ إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ ﴿134﴾ إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ ﴿135﴾ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ ﴿136﴾ وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ ﴿137﴾ وَبِاللَّيْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿138﴾ وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿139﴾ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿140﴾ فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ ﴿141﴾ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿142﴾ فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ ﴿143﴾ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿144﴾ فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ ﴿145﴾ وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ ﴿146﴾ وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ ﴿147﴾ فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ ﴿148﴾


نوح وقتیکه به دشواری برخورد صدايمان زد و ما هم به خوبی جوابش داديم (75) و او را و اهلش را از آن گرفتاري بزرگ نجات داديم (76) و خاندانش را باقي گذاشتيم (77) و در ميان اقوام بعدی در میان مردم جهان برایش (78) سلامي بر نوح بجا گذاشتیم (79) نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (80) زيرا که از بندگان مومن ما بود (81) و بقيه را غرق کرديم (82) و از پيروان او ابراهيم بود (83) هنگامي که با قلبي سليم به سوي پروردگارش آمد (84) آن وقت که به پدرش و قومش مي گفت چه ميپرستيد؟ (85) آيا بجاي خداوند خداياني دروغين را ميخواهيد؟ (86) پس نسبت به پروردگار جهانيان چه گماني داريد؟ (87) آنگاه نگاهي به ستارگان انداخت (88) و گفت مريضم (89) پس همشهریانش او را بحال خويش گذاشته و رفتند (90) وقتیکه ابراهیم تنها شد بسوي خدايان آنها رفت و گفت چه تان است چرا نميخوريد؟ (91) چه تان است؟ چرا سخن نميگوييد؟ (92) پس پنهاني با ضربتي محكم آنها را زد (93) پس از مدتی همشهریانش سراسيمه بسوي او شتافتند و از او توضیح خواستند (94) گفت آيا چيزي را که خودتان ميتراشيد ميپرستيد؟ (95) در حاليکه خداوند شما و آنچه را عمل مي كنيد آفريده؟ (96) گفتند بناي بلندي برايش بسازيد و او را در آتش سوزان بيفکنيد (97) و نيرنگي برايش ترتيب دادند ولي ما آنهارا فروتر قرار داديم (98) و او پس از اینکه نجاتش دادیم از آنها کناره گرفت و گفت من بسوي پروردگارم ميروم و او البته بزودي هدايتم خواهد کرد (99) پروردگارا فرزندي از صالحان بمن عطا کن (100) پس مژده پسري موقر را به او داديم (101) و هنگامي که بالغ شد و در حج همراهش بود  به او گفت: پسرکم! در خواب هایم می بینم که تو را ذبح ميکنم. نظرت چيست؟ گفت: پدر جان! آنچه را که مأمور هستي انجام ده. انشاء الله مرا صابر خواهي يافت (102) پس چون تسليم شدند و پيشاني او را بر زمين گذاشت (103) ندايش دادیم:  اي ابراهيم! (104) تو موضوع رويايت را تصدیق کردی، و ما نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (105) البته اين يک آزمايش آشکار بود (106) و با قرباني عظيمي جايگزينش داديم (107) و درميان بازماندگان برايش (108) سلامي بر ابراهيم بجا گذاشتیم (109) و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (110) که او البته از بندگان مومن ما بود (111) و او را به تولد اسحق مژده داديم که پيغمبري از شايستگان بود (112) و به او و به اسحق برکت داديم و از اولاد آنها کساني مومن بودند و کساني هم بطور آشکار به خويش ظلم ميکردند (113) و البته به موسي و هارون نيز لطف کرديم (114) و آنها و قومشان را از آن گرفتاري عظيم نجات داديم (115) و ياري شان کرديم و آنها غالب شدند (116) و آن کتاب روشنگر را به آنها داديم (117) و آنها را بجاده مستقيم هدايت کرديم (118) و در ميان بازماندگان براي آنها (119)  سلامي بر موسي و هارون بجا گذاشتیم (120) و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (121) آنها از بندگان مومن ما بودند (122) و الياس هم از فرستادگان بود (123) هنگامي که به قومش گفت پروا نميکنيد؟ (124) که «بعل» را به دعا ميخوانيد و بهترين آفريدگار را وا مي گذاريد؟ (125) که خداوند است و پروردگار شما و نياكانتان است؟ (126) اما تکذيبش کردند و و در جرگه بازداشت شدگانِ اخروی گرديدند (127) مگر بندگان خالص شده خداوند که از میان آنها نجات یافتند (128) و براي او در میان مردمِ بعدی (129) سلامي بر الياسي ها قرار دادیم (130) و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (131) که او البته از بندگان مومن ما بود (132) و لوط هم از فرستادگان بود (133) هنگامي که او و اهلش را جمعأ نجات داديم (134) مگر پيرزني را که در عذاب شدگان ماند (135) آنگاه بقيه را هلاک کرديم (136) و شماها صبحگاهان بر آنها عبور ميکنيد (137) و نيز شب ها. آيا تعقل نمي کنيد؟ (138) و البته يونس هم از فرستادگان بود (139) هنگامي که با قهر و غضب نسیت به امت نافرمانش بسوي آن کشتي پر از جمعيت ميگريخت (140) و هنگامی که کشتی دچار تلاطم شد و نگران شدند و خواستند کشتی را سبک کنند و قرعه کشيدند و او از باختگان شد (141) و آن ماهي غول آسا او را لقمه اي کرد و او سزاوار نکوهش بود (142) پس اگر اینطور نبود که حتي در شکم آن ماهي هم جزء تسبيح گويان بود، (143) تا روز قيامت در شکم آن ميماند (144) اما او را به كرانه اي باير انداختيم و مريض هم بود (145) و بر او درختي از کدو رويانديم (146) و پس از بهبودیش او را بسوي صد هزار نفر بلکه بيشتر به رسالت فرستاديم (147) و ايمان آوردند و ما هم تا مدتي بهره مندشان کرديم (148)

قبلی:  سوره صافات سوره صافات
بعدی:  سوره صافات سوره صافات
Print
15 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره را (یعنی «درس» سوره را)  در قسمت اول ارائه کرده ایم که مطابق ذیل است:

درس: ايمان سبب نجات در دو جهان است.

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب : معرفي بعضي از پيشگامان ايمان و نتايج ايمانشان در همين جهان.

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان :

1

وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ ﴿75﴾ وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ ﴿76﴾ وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمْ الْبَاقِينَ ﴿77﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿78﴾ سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ ﴿79﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿80﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿81﴾ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ ﴿82﴾

ریزدرب: نوح از پيشگامان ايمان بود و در همين جهان نیز نجات یافت.

2

 وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ ﴿83﴾ إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴿84﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ ﴿85﴾ أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ ﴿86﴾ فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿87﴾ فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ ﴿88﴾ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ ﴿89﴾ فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ ﴿90﴾ فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ ﴿91﴾ مَا لَكُمْ لَا تَنطِقُونَ ﴿92﴾ فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ ﴿93﴾ فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ ﴿94﴾ قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ﴿95﴾ وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ ﴿96﴾ قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ ﴿97﴾ فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ ﴿98﴾ وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴿99﴾ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿100﴾ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ ﴿101﴾ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ﴿102﴾ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ﴿103﴾ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿104﴾ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿105﴾ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِينُ ﴿106﴾ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ﴿107﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿108﴾ سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ ﴿109﴾ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿110﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿111﴾ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ ﴿112﴾ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ ﴿113﴾

ریزدرب: ابراهیم نیز از پيشگامان ايمان بود و در همين جهان نیز نجات یافت، و بعلاوه آن، نعمت های خارق العاده ای یافت.

3

 وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿114﴾ وَنَجَّيْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ ﴿115﴾ وَنَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ ﴿116﴾ وَآتَيْنَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِينَ ﴿117﴾ وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿118﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِي الْآخِرِينَ ﴿119﴾ سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿120﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿121﴾ إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿122﴾

ریزدرب: موسی و هارون نیز از پيشگامان ايمان بودند و در همين جهان نیز نجات یافتند.

4

 وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ ﴿123﴾ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿124﴾ أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ ﴿125﴾ وَاللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿126﴾ فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿127﴾ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ ﴿128﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿129﴾ سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ ﴿130﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿131﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿132﴾

ریزدرب: الیاس نیز از پيشگامان ايمان بود و در همين جهان نیز نجات یافت.

5

 وَإِنَّ لُوطًا لَّمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿133﴾ إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ ﴿134﴾ إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ ﴿135﴾ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ ﴿136﴾ وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ ﴿137﴾ وَبِاللَّيْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿138﴾

ریزدرب: لوط نیز از پيشگامان ايمان بود و در همين جهان نیز نجات یافت.

6

وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿139﴾ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿140﴾ فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ ﴿141﴾ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿142﴾ فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ ﴿143﴾ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿144﴾ فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ ﴿145﴾ وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ ﴿146﴾ وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ ﴿147﴾ فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ ﴿148﴾

ریزدرب: یونس نیز از پيشگامان ايمان بود و در همين جهان نیز نجات یافت.

تقطیع:

در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.

اصلی-فرعی

قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.

لُبّ مطلب:

با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درب پاراگراف که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درب مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.

3 – از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است می فرماید که معبود شما یکی است و «سازمان» جهان براساس توحید سازماندهی شده است و خداوند را  به ذکرصفات شدت وعلوّ آنحضرت معرفی می فرماید و ضمنا از کافران به ظرافت انتقاد میکند که گویا راجع به خویش زیاده بینی و راجع به آفرینش آسمانها و زمین کم بینی دارند.

در پاراگراف 2 می فرماید : ای پیامبر ! تعجبت ازاین است که اینها به حقایق به آن مهمی اهمــیت نمی دهند؟ (مهم نیست ، عده ای هم هستند که بسیاراهمیت میدهند و به نتایج عالیش هم دست می یابند)

در این پاراگراف می فرماید : بندگانی که توسط خداوند خالص شده اند (رجوع کنید به شرحی که دراوخرسوره هود تحت عنوان «امروجودی-امرعدمی» عرض کردیم) هم دراین جهان ، وهم درآخرت ، از زندگی مطلوبی برخوردار خواهندشد. و در این مقال دلداریی به آنحضرت و پیروانش نیز نهفته است .

4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

این پاراگراف نسبتاً طولانی (آیات 74 تا 148) متضمن اشاره­هائی به شرح حال پیامبران گذشته است، با این گرایش که ایمانشان سبب نجات و پیروزی بر دشمنانشان گردید (که پیامبر(ص) و پیروان آنحضرت نیز دلگرم شوند که مانند آنها، مورد لطف و رحمت الهی هستند و بزودی گرفتاری­هایشان پایان می­یابد و خصم شکست می­خورد)

5 – زاویه با تفاسیر رایج

1 – آیه 88 تا 98 : (المیزان) : " فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ" شكى نيست در اينكه ظاهر اين دو آيه اين است كه خبر دادن ابراهيم (ع) از مريضى خود مربوط است به نظر كردن در نجوم، حال اين نگاه كردن در ستارگان يا براى اين بوده كه وقت و ساعت را تشخيص دهد، مثل كسى كه دچار تب نوبه است، و ساعات عود تب خود را با طلوع و غروب ستاره‏اى و يا از وضعيت خاص نجوم تعيين مى‏كند.

و يا براى آن بوده كه از نگاه كردن به نجوم، به حوادث آينده‏اى كه منجم‏ها آن حوادث را از اوضاع ستارگان بدست مى‏آورند، معين كند. و صابئى مذهبان به اين مساله بسيار معتقد بودند و در عهد ابراهيم (ع) عده بسيارى از معاصرين او از همين صابئى‏ها بوده‏اند.

بنا بر وجه اول، معنايش آيه چنين مى‏شود: وقتى اهل شهر خواستند همگى از شهر بيرون شوند تا در بيرون شهر مراسم عيد خود را به پا كنند، ابراهيم نگاهى به ستارگان انداخت و سپس به ايشان اطلاع داد كه به زودى كسالت من شروع مى‏شود، و من نمى‏توانم در اين عيد شركت كنم.

و بنا بر وجه دوم معنايش اين مى‏شود: ابراهيم در اين هنگام نگاهى به ستارگان كرد و طبق قواعد منجمين پيشگويى كرد كه به زودى من مريض خواهم شد، و در نتيجه نمى‏توانم با شما از شهر بيرون شوم.

ولى وجه اولى با وضع ابراهيم (ع) مناسب‏تر به نظر مى‏رسد، براى اينكه آن جناب با اينكه توحيدى خالص داشت، ديگر معنا ندارد براى غير خدا تاثيرى قائل باشد. و از سوى ديگر دليلى هم كه به قوت دلالت كند بر اينكه آن جناب در آن ايام مريض نبوده در دست نداريم، بلكه دليل داريم بر اينكه مريض بوده، براى اينكه از يك سو خداى تعالى او را صاحب قلبى سليم معرفى كرده و از سوى ديگر از او حكايت كرده كه صريحا گفته است: من مريضم و كسى كه داراى قلب سليم است، دروغ و سخن بيهوده نمى‏گويد.

اين بود آن وجهى كه ما در تفسير اين دو آيه اختيار كرديم. و مفسرين در توجيه آن وجوهى ذكر كرده‏اند كه از همه وجيه‏تر و بهتر اين است  كه: نگاه كردنش به نجوم، و خبر دادنش از مريضى خود، از باب معاريض كلام است. و معاريض عبارت است از اينكه:

گوينده چيزى را بگويد كه شنونده از ظاهر آن معنايى بفهمد و خود او معناى ديگرى اراده كند. پس شايد نظر كردن آن جناب در ستارگان نظر كردن موحد در صنع خداى تعالى باشد، تا از آن راه بر وجود خداى تعالى و يكتايى او استدلال كند، ولى مردم خيال كردند كه نظر كردن او مثل نظر كردن منجم‏ها است، كه مى‏خواهد از وضع ستارگان بر پيش آمدن حوادثى استدلال كند. آن گاه فرموده:" من مريضم" و منظورش اين بوده كه او به زودى دچار بيمارى مى‏شود، چون آدمى در طول عمر بدون بيمارى نمى‏شود، هم چنان كه باز از همان جناب حكايت كرده كه گفت:" وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ"  چيزى كه هست مردم خيال كردند منظور او اين است كه همين امروز كه روز عيد ايشان است مريض است، و آنچه در نظر آن جناب مرجح بوده كه اين همه زحمت به خود بدهد، اين بوده كه در شهر تنها بماند و آن هدفى را كه در نظر داشته انجام دهد، يعنى بت‏هاى اهل شهر را بشكند.

ليكن اين وجه- كه گفتيم بهترين وجوهى است كه مفسرين ذكر كرده‏اند- وقتى صحيح است كه آن جناب در آن روز مريض نبوده باشد و حال آنكه خواننده عزيز متوجه شد كه گفتيم هيچ دليلى بر اين معنا نيست. علاوه بر اين گفتن معاريض براى انبياء جايز نيست، زيرا باعث مى‏شود اعتماد مردم به سخنان ايشان سست گردد.

موضوع یک تمارض بوده تا فرصت کند به بتها نزدیک شود اما اینکه المیزان آنقدر خود را به تکلف انداخته تا همین موضوع ساده را بگوید بی وجه است زیرا ابراهیم (ع) در آن موقع هنوز پیامبر نبود و لذا به قول المیزان « معاریض » برای او اشکال نداشت، و دلیلِ هنوز به پیغمبری نرسیدن او در آیه 60 همین سوره است زیرا اگر شده بود باید اعلام میکرد.

2 - (آیه های 102 تا 107)  : خطای پیامبرانه حضرت ابراهیم ع و «عتاب محترمانه» او (که) در اثر خطای تفسیریِ فوق یک نوع افتخار برای آنحضرت قلمداد شده است.

 در ابتدا متن ذیل را که  ترجمه آیاتی از سوره صافات است چند بار مرور کنید :

و گفت من بسوي پروردگارم ميروم و او البته بزودي هدايتم خواهد کرد (99) پروردگارا (فرزندي) از صالحان بمن بده (100) پس مژده پسري موقر را به او داديم (101) و هنگامي که (آن فرزند) بالغ شد و در سعي همراهش بود ، به او گفت : پسرکم ! در خواب می بینم که تو را ذبح ميکنم . نظرت چيست؟ گفت: پدر جان ! آنچه را که مأمور هستي انجام ده . انشاء الله مرا صابر خواهي يافت (102) پس چون تسليم شدند و پيشاني او را بر زمين گذاشت (103) ندايش داديم که اي ابراهيم! (104) تو موضوع رويايت را تصدیق کردی و  نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (105) البته اين يک آزمايش آشکار بود (106) و با قرباني عظيمي جايگزينش داديم (107) و درميان بازماندگان برايش بجا گذاشتيم : (108) سلامي بر ابراهيم (109) و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (110) که او البته از بندگان مومن ما بود (111)

اگر کمی دقت کنید خواهید دید آیات 102 تا 107 «پرانتزی» است ، دلیلش هم اینکه اگر چشم خویش را بر آن ببندیم و قبل و بعدش را ( انتهای آیه 101 را به ابتدای آیه 108)  وصل کنیم می بینیم روال سخن کاملا صاف و هموار و بی دست انداز خواهد بود . دلیل مهم تر نیز این است که روح کلی این پاراگراف (که آیات 74 تا 148 را در بر میگیرد) این است که «آن پیامبر به فلان مشکلات دچار شد و ما نجاتش دادیم و طرف مقابلش را هلاک کردیم و برای او  نام نیکی در تاریخ بشر قرار دادیم و نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم»

 ودر پاراگراف مذکور این فرمول را برای حضرت های نوح (ع) و ابراهیم (ع) و موسی (ع) و الیاس (ع) و لوط (ع)  و یونس (ع) بکار گرفته و البته حجم مطلبِ مربوط به حضرت ابراهیم (ع) از همه مفصل تر است ، بطوریکه مثلا آنچه راجع به حضرت موسی (ع) فرموده 7 آیه و راجع به حضرت ابراهیم (ع) 30 آیه است . که خواندن کل آن پاراگراف را توصیه میکنیم :

اما آیات مورد بحث (یعنی آیات 102 تا 107) که در فضای کلیِ «به ابراهیم هم چنین لطفی کردیم» است،  نسبت به کل داستان ابراهیم (ع) «سکته دار» است، زیرا کل داستان متضمن تحسین اوست، اما آیات مورد بحث متضمن «عتاب»ی است که به او نموده، و خطای او را مانند مورد حضرت ایوب (ع) جمع و جور فرموده، و مانند حضرت یونس (ع) لطف خویش را  مجددا نسبت به او برقرار نموده است .

اینک میتوانیم «پرانتزی» بودن آیات مورد بحث را در متن ذیل نشان دهیم :

و گفت من بسوي پروردگارم ميروم و او البته بزودي هدايتم خواهد کرد (99) پروردگارا (فرزندي) از صالحان بمن بده (100) پس مژده پسري موقر را به او داديم (101) و هنگامي که (فرزندش) بالغ شد و در سعي  همراهش بود ، به او گفت: پسرکم ! در خواب می بینم که  تو را ذبح ميکنم . نظرت چيست؟ گفت : پدر جان! آنچه را که مأمورش هستي انجام ده . انشاء الله مرا صابر خواهي يافت (102) پس چون تسليم شدند و پيشاني او را بر زمين گذاشت (103) ندايش داديم : اي ابراهيم! (104) رويايت را  تصدیق نمودی و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (105) البته اين يک آزمايش آشکار بود (106) و  قرباني عظيمي به جايگزينی اش داديم (107) و درميان بازماندگان برايش بجا گذاشتيم : (108) سلامي بر ابراهيم (109) و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (110) که او البته از بندگان مومن ما بود (111)

ملاحظه میکنید؟ اگر آیات مورد بحث را ندید بگیریم در روند مطلب سکته ای پدید نمی آید و نیز اگر به متن دقیق شویم، کاملا معلوم میشود که آن تکه که «پرانتزی» اش نامیده ایم از جنس قبل و بعد خویش نیست.

اینک که متوجه این موضوع شده ایم، اگر روی همان قطعه «پرانتزی» تمرکز کنیم دلایل زیادی پیدا میکنیم که تاییدگر «عتاب»ی بودن قطعه مذکور است :

1– اینکه آن حضرت به پسرش گفت «در خواب می بینم» (اری فی المنام) این معنی را میدهد که خود آن حضرت هم اعتقاد نداشت که خواب او وحی است زیرا گفته «می بینم» و نگفته «دیده ام» و معلوم میشود چندین بار دیده بوده ولی باور نکرده بوده، و البته اینکه با آن پسر مشورت کرده و او گفته «پدر جان آنچه را مامورش هستی انجام ده»، دلیلی بر چیزی نمیشود زیرا او پسر بچه ای بوده و به پدرش به عنوان پیامبر بزرگ الهی کوچکترین شکی نداشته و تصورات او را عین حقیقت تلقی کرده و آنقدر تسلیم حق بوده که بدون کوچکترین تردیدی تسلیم کشته شدن در راه چیزی که آن را حقیقت محض می پنداشته شده است، و این داستان اگر برای پدرش یک خطا بود برای او یک افتخار است.

2– قسمت اصلی عتاب در جمله «قد صدّقت الرویا» است، که به این معنی است که ای ابراهیم! تو که به وحی دسترسی داشتی، چرا در باره خوابت که خودت هم راجع به آن شک داشتی، از ما استعلام نکردی؟ مگر همین خودت نبودی که در باره چگونگی زنده کردن مردگان از ما خواستی که موضوع را به تو نشان دهیم و در پاسخ سئوالِ «مگر راجع به آن ایمان نداریِ؟» ما، گفتی «چرا، ولی میخواهم دلم مطمئن شود» چطور در آنجا دنبال اطمینان قلبی بودی اما در اینجا که پای جان انسانها در میان است دنبال اطمینان نبودی و به خواب اطمینان کردی؟

3– جمله «و نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم» یعنی اینکه با وجود این خطائی که از او سر زد ، سوابق درخشانش مانع شد که ما تنبیهش کنیم بلکه با جایگزینی قربانی خطایش را رفع و رجوع کردیم.

توجه دارید که جمله مذکور تکراری است و هم در اینجا آمده و هم در آیه 110 و در اینجا به  معنیی است که نیازِ جمله «عتابی» را بر آوَرَد  و در آیه 110 به همان معنیی است که راجع به حضرت های نوح و موسی و الیاس و لوط و یونس (علیهم السلام) و بالاخره راجع به خود آنحضرت نیز آمده، و لذا دو آیه ء کاملا مشابهِ 105 و 110 به یک معنی نیست و اگر به یک معنی میبود ، قبیح بود (التکرار عند العقلاء قبیح) و معاذالله که فکر کنیم که ممکن است از خداوند قبیح سر بزند.

ملاحظه فرمودید؟

دلیل وقوع چنین خطای بزرگی در تشخیص معنی که در طول قرن های طولانی از این کتاب به آن کتاب و از این مفسر به آن مفسر منتقل شد، چیزی نیست جز اینکه آن قسمت پرانتزی اصلی فرض شد، و این مورد تنها مورد نیست، و نظایر زیادی دارد، چنانکه خواهیم دید. البته المیزان این خطا را ایجاد نکرد، بلکه فقط از پیشینیان پیروی کرد، اما، ایراد این است که در روش کار المیزان چیزی نبود که این خطا را کشف کند.

6 - پیشگوئی های تحقق یافته

در آیات 74 تا 79 باذکر داستان نوح تلویحا میگوید که همانطور که نوح موفق شد و روشش مستقر گردید تو نیز موفق خواهی شد .

در آیات تا 109 موضوعی مشابه را با ذکر داستان ابراهیم بیان میکند .

در آیات تا 114 تا 120 موضوعی مشابه را با ذکر داستان موسی و هارون بیان میکند.

در آیات تا 123 تا 131  موضوعی مشابه را با ذکر داستان الیاس بیان میکند.

در آیات تا 133 تا 138  موضوعی مشابه را با ذکر داستان لوط بیان میکند.

در آیات تا 139 تا 148 موضوعی مشابه را با ذکر داستان یونس بیان میکند.

7 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

آیه های 137 و 138 نه تنها فوق ذهنیات مخاطبان اولیه بلکه حتی فوق ذهنیات ما نیز هست.

دو آیه مذکور خطاب به مردم مکهء حاضر در قرن ششم میلادی میگوید ای عرب های ساکن در مکهء قرن ششم میلادی! آثار خرابه های قوم لوط در زیر پاهای شما و در محدوده جغرافیای مسکونی شما موجود است، و بایک حفاری شما قابل کشف و بازیابی است.

چنانکه در قرن هجده پس از فتح مصر در زمان ناپلئون حفاری هائی صورت گرفت و آثاری از تمدن مصر باستان بدست آمد و طومارهائی به خط هیروگلیف پیدا و توسط شامپولیون ترجمه و اطلاعات زیادی توسط آن حفاری ها از قبیل سکه ها و ظروف و مجسمه ها و چه و چه کشف شد و زندگی زمانِ معاصرِ حضرت موسی از «ماقبل تاریخ» به دوره تاریخی منتقل شد ، با حفاری هائی در محدوده مسکونیِ مکهء قرن ششم میلادی نیز چیزهائی کشف خواهد شد که اطلاعات حیرت انگیزی به ما خواهد داد که سبب میشود زمان لوط نبی (ع) (و متعاقب آن زمان حضرت ابراهیم) از «ماقبل تاریخ» به دوره تاریخی منتقل گردد.

همچنین است آیات 139 تا 148 ، که از جندین لحاظ، نه تنها فوق ذهنیات مخاطب های اولیه، بلکه حتی از چندین لحاظ فوق ذهنیات ما مردمِ قرن بیست و یکمی است.

8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته، در طول این مدت طولانی، از نزول این سوره تا به امروز، از لحاظ تحت اللفظی، تغییر معناییِ چندانی نیافته، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما.

اما، در این مدت طولانی بین ما و مخاطب های اولیه، یک اتفاقی افتاده که سبب شده ما مطالب این پاراگراف را بد بفهمیم، و آنهم وقوع تفسیر های غلط از برخی موضوعات این پاراگراف است، و چون بعضی از آنها را فوقا تحت عنوان «زاویه با تفاسیر رایج» نشان داده ایم، بحث بیشتری نمیکنیم.

9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

معرفي بعضي از پيشگامان ايمان و نتايج ايمانشان در همين جهان به منظور دلداریِ آنحضرت و پیروانش.

10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

البته تا کنون در برخی از سوره ها، به تناسب اوضاع و احوال زمان نزول و نیاز های پیروان آنحضرت، گوشه هائی از وقایع زمان پیامبران گذشته (ع) ذکر شده، و برخی از سوره ها ذکر پیامبرانی که در همین پاراگراف هم ذکر شده اند مذکورند، اما، در این پاراگراف، این داستانها ویژگی هایی دارند که عبارت «برای اولین بار» را میتوان در باره آنها بکار برد.

11 – در این پاراگراف کدام آیات حاوی «محورهای ثابت کلام وحی» است؟

ارزش تفسیریِ این بخش از دو لحاظ زیاد است:

1 – از لحاظ تفسیر موضوعی، چون آیات هر موضوع از ابتدای نزول وحی به ترتیب در یک فایل جمع آوری خواهد شد، یک گنجینه بسیار با ارزش خواهد شد که مورد نیاز هر قرآن پژوه خواهد بود.

2 – از لحاظ تفسیرِ معروف به «تفسیر قرآن به قرآن» نیز، از آنجا که در هر عنوان، تقریبا تمام آیاتِ هم محتوا جمع آوری شده اند، هر قسمت میتواند از لحاظ هم افزائیِ فهمِ قسمت های دیگر کمک باشد، و مغز تفسیرِ قرآن به قرآن هم همین است.

نوح – قوم نوح

وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ ﴿75﴾ وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ ﴿76﴾ وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمْ الْبَاقِينَ ﴿77﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿78﴾ سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ ﴿79﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿80﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿81﴾ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ ﴿82﴾

ابراهیم (ع)

وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ ﴿83﴾ إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴿84﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ ﴿85﴾ أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ ﴿86﴾ فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿87﴾ فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ ﴿88﴾ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ ﴿89﴾ فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ ﴿90﴾ فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ ﴿91﴾ مَا لَكُمْ لَا تَنطِقُونَ ﴿92﴾ فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ ﴿93﴾ فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ ﴿94﴾ قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ﴿95﴾ وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ ﴿96﴾ قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ ﴿97﴾ فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ ﴿98﴾ وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴿99﴾ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿100﴾ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ ﴿101﴾ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ﴿102﴾ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ﴿103﴾ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿104﴾ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿105﴾ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِينُ ﴿106﴾ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ﴿107﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿108﴾ سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ ﴿109﴾ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿110﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿111﴾ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ ﴿112﴾ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ ﴿113﴾

موسی پیامبر بنی اسرائیل

وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿114﴾ وَنَجَّيْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ ﴿115﴾ وَنَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ ﴿116﴾ وَآتَيْنَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِينَ ﴿117﴾ وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿118﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِي الْآخِرِينَ ﴿119﴾ سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿120﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿121﴾ إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿122﴾

الیاس (ع)

وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ ﴿123﴾ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿124﴾ أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ ﴿125﴾ وَاللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿126﴾ فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿127﴾ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ ﴿128﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿129﴾ سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ ﴿130﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿131﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿132﴾

لوط، پیامبر قوم لوط

وَإِنَّ لُوطًا لَّمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿133﴾ إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ ﴿134﴾ إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ ﴿135﴾ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ ﴿136﴾ وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ ﴿137﴾ وَبِاللَّيْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿138﴾

یونس

وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿139﴾ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿140﴾ فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ ﴿141﴾ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿142﴾ فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ ﴿143﴾ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿144﴾ فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ ﴿145﴾ وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ ﴿146﴾ وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ ﴿147﴾ فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ ﴿148﴾

شرح مختصر

  نکاتی جدید در این داستانهای پیامبران

الف) حضرت ابراهیم(ع)

1- از آیه 84 فهمیده می­شود که حضرت ابراهیم رأساً و مستقیماً هدایت خویش را یافته و دلش به ایمان به خداوند و دوری از بتها محکم شده بود. (و قاعدتاً طی مکانیزمی که در پاراگراف اول مورد اشاره قرار گرفته)

2- پس از ایمان یافتن مستقیم خویش و محکم شدن درباره آن، با «پدر و بستگان و مردم» به مناقشه پرداخته و با آنها برخوردی استدلالی می­نمود.

3- از آیات 88تا90فهمیده می­شود که قوم او ستاره­پرست بودند و برای ستارگان مراسمی برپا می­کردند و او را نیز جزء خودشان حساب می­کردند و در مراسم خویش شرکت می­دادند.

4- از آیات 91تا96فهمیده می­شود او در غیاب آنان به سراغ بت­های آنها رفت و متعرض آنها شد و کاری با آنها کرد که از نظر آنها بی­احترامی عظیم و مستوجب کشته شدن بود.

5 - از آیه 97 فهمیده می­شود آتشی که برای او ساخته بودند آتشی بسیار مهیب بوده که انداختن ابراهیم در آن، به آسانی ممکن نمی­شد و لازم بوده برای این منظور «بنای بلندی» ساخته شود.

6- از آیه­های 98و99معلوم می­شود موفق نشدند و حضرت ابراهیم سالم ماند و از آنها و از آنجا کناره گرفت و بسوی زندگی خاص مستقل خویش پیش رفت.

7- آیات 100تا103 راجع به فرزند حضرت ابراهیم است که با توجه به آیه 112 معلوم می­شود این فرزند، غیر از اسحق است که سرسلسله پیامبران بنی­اسرائیل است ، و از کلمه «سعی» در آیه 102 معلوم می­شود این همان اسمعیل است که در مکه بود زیرا «سعی» جزء اعمال حج است و حج هم در مکه است و از همینجا معلوم می­شود که تولد اسمعیل مقدم بر اسحاق بوده است.

و همچنین از همین آیه 102 معلوم می­شود که قربانی کردن برای خداوند یک رسم جا افتاده و یک عرف بوده که از همین واقعه قربانیِ انسانی لغو گردید.

8 – در این سوره ضمنا یک نکته مهم در داستان آنحضرت است که مفسران سلف در باره آن دچار خطا شده و عتاب آنحضرت را تایید الهی تصور کرده اند که ما از کتاب «صدها ایراد بر تفاسیر کلاسیک» (به همین قلم) فوقا عینا نقل کرده ایم.

ب) حضرت الیاس(ع)

با توجه به آیات 123تا127چنانکه اطلاعات تاریخی بما می­گوید «بعل» نام بت مورد پرستش تمدنی بود که در محل عراق فعلی مستقر و تا سرزمین مغرب (مراکش فعلی) نیز نفوذ یافته بود، و لذا الیاس باید پیغمبر این خطه باشد. آیا الیاس از نژاد بنی­اسرائیل بود یا از اولاد اسماعیل؟ سوره متعرض این مطلب نشده و ندانستن آن هم به بحث اصلی ضرری نمی­زند.

ج) حضرت لوط(ع)

با توجه به آیه­های 137و138 قبلاً در چندین مورد با داستان حضرت لوط آشنا شده­ایم آنچه در اینجا جدید است ذیلاً مورد دقت قرار گیرد:

1- کلمه «شما» در آیه 137 خطاب به چه کسانی است؟ بدیهی است منظور از آن، مخاطبان پیامبر اکرم(ص) است و از همین نکته معلوم می­شود که محل هلاکت آنها در نزدیکی­های مخاطبان اولیه آنحضرت بوده. (یعنی نزدیک مکه)

2- «آیا تعقل نمی­کنید» آیه 38 نشان می­دهد باید چیزی یا چیزهایی وجود داشته باشد که فکر را به کار بیاندازد و لذا معلوم می­شود که آثاری از قوم لوط بر جا مانده و قابل شناسائی بوده و این آثار در سر راه مخاطبان آنحضرت بوده و آنها به آسانی می­توانستند آن آثار را دیده و طبعاً می­باید در خصوص آنها تفکر و تعقل کرده باشند. این نکته از لحاظ باستان­شناسی دارای اهمیت انکارناپذیری است و متضمن یکی از معجزات علمی قرآنی نیز می­باشد و جا دارد مسئولان راجع به این مورد حساب ویژه­ای باز کنند و عده­ای متخصص ژرف­نگر را مسئول کشف آثار آن قوم نموده و به این ترتیب برگ زرین دیگری به کتاب پر صفحه معجزات قرآنی بیافزایند.

د) حضرت یونس(ع)

در رابطه با آیات 139تا148 داستان حضرت یونس که جدید است و در سوره­های قبلی جز اشاره­ای کوتاه در انتهای سوره قلم به آن ندیدیم و حاوی نکات عجیبی است:

1- آن چه «ماهی»ای بود که «او را لقمه­ای» کرد؟ و آنقدر هم بزرگ بود که او در شکم آن، هنوز می­توانست به نماز بایستد. زیرا بزرگترین نهنگ­هائی هم که امروزه می­شناسیم، چنین ظرفیتی ندارند.

2- دیگر اینکه آن ماهی امکان جاودانگی تا آخر این جهان را داشته. یعنی مرگ نداشته و حتی خود حضرت یونس نیز که امکان زندانی بودن جاوید در آنجا را پیدا کرده بود، حیرت­انگیز است.

3- معلوم می­شود تمدنی که حضرت یونس بر آن برانگیخته شده بود تمدن بزرگی بوده زیرا «صد هزار نفر و بلکه  هم بیشتر» آنهم با مقیاس زندگی­هایِ ابتدائیِ آن زمانها، گستره وسیعی را شامل می­گردد.

4-از آیات 140تا142 معلوم می­شود که او در نوعی «قرعه­کشی برای به دریا انداختن» بازنده شده بود (که می­توان آنرا نوعی تنبیه الهی برای «استعفا از مسئولیت پیامبری» دانست)

ترجمه تفسیریِ آزاد

نوح وقتیکه به دشواری برخورد صدايمان زد و ما هم به خوبی جوابش داديم (75) و او را و اهلش را از آن گرفتاري بزرگ نجات داديم (76) و خاندانش را باقي گذاشتيم (77) و در ميان اقوام بعدی در میان مردم جهان برایش (78) سلامي بر نوح بجا گذاشتیم (79) نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (80) زيرا که از بندگان مومن ما بود (81) و بقيه را غرق کرديم (82) و از پيروان او ابراهيم بود (83) هنگامي که با قلبي سليم به سوي پروردگارش آمد (84) آن وقت که به پدرش و قومش مي گفت چه ميپرستيد؟ (85) آيا بجاي خداوند خداياني دروغين را ميخواهيد؟ (86) پس نسبت به پروردگار جهانيان چه گماني داريد؟ (87) آنگاه نگاهي به ستارگان انداخت (88) و گفت مريضم (89) پس همشهریانش او را بحال خويش گذاشته و رفتند (90) وقتیکه ابراهیم تنها شد بسوي خدايان آنها رفت و گفت چه تان است چرا نميخوريد؟ (91) چه تان است؟ چرا سخن نميگوييد؟ (92) پس پنهاني با ضربتي محكم آنها را زد (93) پس از مدتی همشهریانش سراسيمه بسوي او شتافتند و از او توضیح خواستند (94) گفت آيا چيزي را که خودتان ميتراشيد ميپرستيد؟ (95) در حاليکه خداوند شما و آنچه را عمل مي كنيد آفريده؟ (96) گفتند بناي بلندي برايش بسازيد و او را در آتش سوزان بيفکنيد (97) و نيرنگي برايش ترتيب دادند ولي ما آنهارا فروتر قرار داديم (98) و او پس از اینکه نجاتش دادیم از آنها کناره گرفت و گفت من بسوي پروردگارم ميروم و او البته بزودي هدايتم خواهد کرد (99) پروردگارا فرزندي از صالحان بمن عطا کن (100) پس مژده پسري موقر را به او داديم (101) و هنگامي که بالغ شد و در حج همراهش بود  به او گفت: پسرکم! در خواب هایم می بینم که تو را ذبح ميکنم. نظرت چيست؟ گفت: پدر جان! آنچه را که مأمور هستي انجام ده. انشاء الله مرا صابر خواهي يافت (102) پس چون تسليم شدند و پيشاني او را بر زمين گذاشت (103) ندايش دادیم:  اي ابراهيم! (104) تو موضوع رويايت را تصدیق کردی، و ما نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (105) البته اين يک آزمايش آشکار بود (106) و با قرباني عظيمي جايگزينش داديم (107) و درميان بازماندگان برايش (108) سلامي بر ابراهيم بجا گذاشتیم (109) و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (110) که او البته از بندگان مومن ما بود (111) و او را به تولد اسحق مژده داديم که پيغمبري از شايستگان بود (112) و به او و به اسحق برکت داديم و از اولاد آنها کساني مومن بودند و کساني هم بطور آشکار به خويش ظلم ميکردند (113) و البته به موسي و هارون نيز لطف کرديم (114) و آنها و قومشان را از آن گرفتاري عظيم نجات داديم (115) و ياري شان کرديم و آنها غالب شدند (116) و آن کتاب روشنگر را به آنها داديم (117) و آنها را بجاده مستقيم هدايت کرديم (118) و در ميان بازماندگان براي آنها (119)  سلامي بر موسي و هارون بجا گذاشتیم (120) و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (121) آنها از بندگان مومن ما بودند (122) و الياس هم از فرستادگان بود (123) هنگامي که به قومش گفت پروا نميکنيد؟ (124) که «بعل» را به دعا ميخوانيد و بهترين آفريدگار را وا مي گذاريد؟ (125) که خداوند است و پروردگار شما و نياكانتان است؟ (126) اما تکذيبش کردند و و در جرگه بازداشت شدگانِ اخروی گرديدند (127) مگر بندگان خالص شده خداوند که از میان آنها نجات یافتند (128) و براي او در میان مردمِ بعدی (129) سلامي بر الياسي ها قرار دادیم (130) و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (131) که او البته از بندگان مومن ما بود (132) و لوط هم از فرستادگان بود (133) هنگامي که او و اهلش را جمعأ نجات داديم (134) مگر پيرزني را که در عذاب شدگان ماند (135) آنگاه بقيه را هلاک کرديم (136) و شماها صبحگاهان بر آنها عبور ميکنيد (137) و نيز شب ها. آيا تعقل نمي کنيد؟ (138) و البته يونس هم از فرستادگان بود (139) هنگامي که با قهر و غضب نسیت به امت نافرمانش بسوي آن کشتي پر از جمعيت ميگريخت (140) و هنگامی که کشتی دچار تلاطم شد و نگران شدند و خواستند کشتی را سبک کنند و قرعه کشيدند و او از باختگان شد (141) و آن ماهي غول آسا او را لقمه اي کرد و او سزاوار نکوهش بود (142) پس اگر اینطور نبود که حتي در شکم آن ماهي هم جزء تسبيح گويان بود، (143) تا روز قيامت در شکم آن ميماند (144) اما او را به كرانه اي باير انداختيم و مريض هم بود (145) و بر او درختي از کدو رويانديم (146) و پس از بهبودیش او را بسوي صد هزار نفر بلکه بيشتر به رسالت فرستاديم (147) و ايمان آوردند و ما هم تا مدتي بهره مندشان کرديم (148)

 

 

دی ان ان