X

وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿10﴾ قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ ﴿11﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿12﴾ وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿13﴾ وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ﴿14﴾ قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ ﴿15﴾ فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿16﴾ أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿17﴾ قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ ﴿18﴾ وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿19﴾ قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ ﴿20﴾ فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿21﴾ وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿22﴾ قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿23﴾ قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿24﴾ قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿25﴾ قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿26﴾ قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿27﴾ قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿28﴾ قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ ﴿29﴾ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ ﴿30﴾ قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿31﴾ فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ ﴿32﴾ وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ ﴿33﴾ قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿34﴾ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿35﴾ قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿36﴾ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ ﴿37﴾ فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ ﴿38﴾ وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ ﴿39﴾ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ ﴿40﴾ فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ ﴿41﴾ قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿42﴾ قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ ﴿43﴾ فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ﴿44﴾ فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ ﴿45﴾ فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ ﴿46﴾ قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿47﴾ رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ﴿48﴾ قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿49﴾ قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ﴿50﴾ إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿51﴾ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ ﴿52﴾ فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿53﴾ إِنَّ هَؤُلَاء لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ ﴿54﴾ وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ﴿55﴾ وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ ﴿56﴾ فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿57﴾ وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ ﴿58﴾ كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿59﴾ فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ ﴿60﴾ فَلَمَّا تَرَاءى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ ﴿61﴾ قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴿62﴾ فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ ﴿63﴾ وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ ﴿64﴾ وَأَنجَيْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ ﴿65﴾ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ ﴿66﴾ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ ﴿67﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿68﴾


و هنگاميکه پروردگارت موسي را ندا داد که بسوي قوم ظالمان برو (10)  سوی قوم فرعون، و به آنها بگو آيا پروا نمي کنند؟ (11) گفت پروردگارا ميترسم تکذيبم کنند (12) و دلم تنگ ميشود و زبانم گشاده نيست پس وحي را بسوي هارون بفرست (13) و بنظر آنها من نزدشان گناهي دارم و ميترسم مرا بکشند (14) گفت هرگز! شما دو نفر با آياتم برويد . ما با شمائيم و متوجهيم (15) و بسوي فرعون برويد و بگوئيد ما فرستاده پروردگار جهانيانيم (16) که بني اسرائيل را همراهمان بفرست (17) آنها همانطور که مامور شده بودند رفتند و موضوع ماموریتشان را برای فرعون شرح دادند و فرعون به موسی گفت آيا وقتي که نوزاد بودي در ميان خويش پرورشت نداديم؟ و سالهائي از عمر خويش را در ميان ما نگذراندي؟ (18) اما تو در عوض آن کار زشت را کردي و از کافران شدي (19) گفت آن كار را در زماني کردم كه به حق نرسیده بودم (20) و از شما ترسيدم فرار کردم و پروردگارم بمن لطف کرد و بمن حکم داد و مرا از فرستادگان قرار داد (21) و تازه ، مگر اين نعمتی است که بني اسرائيل را به بردگي گرفته اي و منتش را بر من ميگذاري؟ (22) فرعون گفت پروردگار جهانيان چيست؟ (23) گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست اگر يقين داشته باشيد (24) فرعون به اطرافيانش رو کرد و گفت نمي شنويد؟ (25) موسی ادامه داد : پروردگار شما و پروردگار نياكانتان (26) فرعون گفت پيغمبرتان که بسويتان گسيل شده ديوانه است (27) موسی ادامه داد : پروردگار مشرق و مغرب و بين آنها اگر تعقل كنيد (28) فرعون گفت اگر معبودی غير از من اتخاذ کني حتما زندانيت ميکنم (29) گفت حتي اگر يک چيز آشکار برايت آورده باشم؟ (30) گفت بياورش اگر راست ميگويي (31) پس عصايش را انداخت و آن فورا اژدهايي آشکار شد (32) و دستش را از گريبانش بيرون آورد پس فورا براي ناظران سفيد و درخشان شد (33) فرعون به بزرگان اطرافيانش گفت اين يک جادوگر متخصص است (34) ميخواهد شما را با جادويش از سرزمين تان بيرون کند پس چه ميفرماييد؟ (35) گفتند او و برادرش را نگهدار و ماموران جمع آوري به شهرها بفرست (36) تا همه جادوگران متخصص را بسوي تو بياورند (37) چیزی نگذشت که آن جادوگران را در موعدي معين گرد آوردند و مردم هم به تماشا جمع شدند (38) فرعون به مردم گفت اینک که اجتماع کرده ايد (39) شايد جادوگران را پيروي کنيم اگر غالب شوند (40) چون جادوگران آمدند ، به فرعون گفتند آيا  پاداشي هم خواهيم گرفت اگر غالب شديم؟ (41) گفت بله . و در آنصورت از مقربان خواهيد شد (42) موسي به آنان گفت بياندازيد آنچه را که در چنته داريد (43) پس طنابها و چوبهاي خويش را انداختند و گفتند به عزت فرعون حتما خودمان غالبيم (44) پس موسي عصاي خويش را انداخت و در دم همه آنچه را که به دروغ ساخته بودند بلعيد (45) پس جادوگران به سجده افتادند (46) و گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم (47) پروردگار موسي و هارون (48) فرعون گفت آيا قبل از اينکه اجازه تان دهم ايمان آورديد؟ حتما او بزرگ شماست که جادو را يادتان داده پس بزودي خواهيد دانست .  دست و پايتان را به خلاف يکديگر قطع خواهم کرد و البته همه تان را به دار خواهم کشيد (49) گفتند مهم نيست زيرا که ما بسوي پروردگارمان روي آورده ايم (50) اميدواريم پروردگارمان خطاهايمان را ببخشد ، به اين جهت که ما اولين مومنانيم (51) و به موسي وحي کرديم که بندگانم را شبانه ببر زيرا که تعقيب خواهيد شد (52) آنگاه فرعون ماموران جمع آوري را به شهرها فرستاد (53) که اينها گروهي کم جمعيتند (54) که ما را به به خشم آورده اند (55) و ما انبوهي مسلحيم (56) اینطور بود که فرعونیان را از باغستانها و چشمه سارها (57) و از گنج ها و جايگاههاي نيكو (58) بیرون کردیم و آنها را به بني اسرائيل داديم (59) فرعونیان صبحگاهان دنبالشان کردند (60) و هنگاميکه دو گروه يکديگر را ديدند همراهان موسي گفتند گير افتاديم (61) گفت هرگز! پروردگارم با من است و بزودي هدايتم ميکند (62) و به موسي وحي کرديم که با عصايت به دريا بزن . پس بشکافت و هر بخشي چون کوهي بزرگ شد (63) و ديگران را به آنجا نزديک کرديم (64) و موسي و همراهانش همگی را نجات داديم (65) و ديگران را غرق کرديم (66) البته در اين نشانه اي است و اکثرشان مومن نيستند (67) و البته پروردگار تو پيروزمند مهربان است (68)

قبلی:  سوره شعراء سوره شعراء
بعدی:  سوره شعراء سوره شعراء
Print
17 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره را (یعنی «درس» سوره را)  در قسمت اول ارائه کرده ایم که مطابق ذیل است:

درس: چگونه خداوند پيامبران را موفق و تکذيب کنندگان آنان را نابود مي­کند.

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب : اي پيامبر دشمنان تو از فرعون قوي تر نيستند صبر کن موفق خواهي شد.

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

چنانکه تاکنون دیده اید، در هر پاراگراف تفسیری، عصاره محتوای پاراگراف را از یک «راه دوم» نیز استخراج میکردیم، که معمولا دیده میشد مطابقتِ معنا داری با استخراجِ از راه اول داشت.

اما، در پاراگراف هائی که کاملا «داستانی» است، ضرورتی در این کار احساس نمیشود، زیرا فهم پاراگراف های داستانی بسیار آسانتر است، و چون ما اهل صفحه زیاد کردن نیستیم، و با توجه به کیفیت خوانندگان مان رعایت اختصار را ترجیح میدهیم، در این نوع پاراگراف ها از آن صرفنظر میکنیم.

3 – از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر ! ازرفتارهای مکذبانه این مردم دلگیرمباش وکـــار رسالتت را با قوت پی بگیر  .

در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! تکذیبگرانت ازفرعون مهمترنیستند. اگرلازم باشد حتی به روش خارق العاده موفقت میکنیم.

4 - سوالات

1 – منظور از مطالب آیه59 چیست؟

2- از مطالب این پاراگراف چه «حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها» میتوان زد؟

5 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

این پاراگراف نشاندهنده مقابله ای نابرابر است.

یکطرف موسی است بدون هیچ امکاناتی غیر از رسالت و بیان و یک خواسته بزرگ که به نظر غیر قابل قبول می آید، طرف دیگر یک دستگاه حکومتی قوی با امکانات کامل.

برای حدس زدن موقعیت آنحضرت باید این پاراگراف را بخوبی تحلیل کنیم:

بطور کلی میتوان گفت از آنجا که پاراگراف در مقام «دلداری» دادن است، میخواهد بگوید ای پیامبر کار تو که از کار موسی مشکل تر نیست، برو جلو، یاری مورد نیازت به وقتش میرسد.

یعنی موقعیت آنحضرت در میان اعراب مکه بالاتر از موقعیت موسی در مقابل فرعونیان بود، و خواسته آنحضرت نیز از قومش کوچکتر از خواسته موسی از فرعونیان بود.

6 - پیشگوئی های تحقق یافته

در آیات 12 تا 67 با ذکر موفقیت حضرت موسی تلویحا به آنحضرت نیز وعده موفقیت میدهد، که این یک پیشگوئی تحقق یافته است.

7 - در این پاراگراف، کدام فقرات، فوق ذهنیات معاصران نزول است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیه های 10 تا 68 از این لحاظ که مربوط به اقوامی است که در قبل از تاریخ بوده اند، و علم باستان شناسی آنقدر رشد نکرده که ما از اوضاع و احوال آنها مطلع باشیم، برای ما نیز روشن نیست، چه رسد به مخاطبان اولیه این آیات.

8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز، تغییر معناییِ چندانی نیافته، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما.

9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

وعده تلویحی موفقیت و پیروزی به پیامبر (ص) از طریق ذکر داستان موسی (ع)

10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است.

شرح مختصر

کلیدهای تفسیری

بحث متنی

آیه های 57 تا 59 (پرانتزی» هستند ، دلیلش هم این است که اگر چشم بر آنها بسته و قبل و بعدشان را وصلکنیم خواهیم دید روال سخن صاف و یکدست خواهد شد.

پنجره ای به تقریبا 4000 سال قبل با قرآن

این مطالب حاوی عناصرجدیدی نسبت به سوره های قبلی می­باشد که جهت نظم بیشتر در درک ، در جدول ذیل مرتب شده است :

1 - حضرت موسی در کودکی نزد خانواده فرعون بزرگ شد و در جوانی کاری کرد که به نظر آنها گناه بزرگی بود و خواستند مجازاتش کنند که از آنها فرار کرد اما چون شخص شایسته­ای بود خداوند به او مقام پیامبری داد (آیات 18 تا 22)

2 – از لحاظ اعتقادی، فرعونیان بین پروردگاریِ آسمان و زمین و آنچه بین آنهاست منافات قائل بودند یعنی پروردگاری آسمانها را جدا حساب می­کردند. (آیه های 24 و 25)

3 – همچنین از نظر آنها اینکه پروردگار فوق، پروردگار آدمیان نیز باشد کاملاً غیرقابل قبول بود. (آیه های 28 و 29)

4 – و نیز از نظر آنها فرعون یا خود «اله» بود یا قائم مقام اله (در مورد پرستش) (آیه های 28 و 29)

5 – از نظر حکومتی، یک پادشاه (فرعون) و یک نوع «مجلس» وجود داشت. (آیات 34 تا 37)

6 – تمدن آن روز فرعونیان بزرگ، و قدرت حکومتی فرعون زیاد و نافذ بود (آیه های 36 و 38)

7 – فرعون با تمام مردم خویش صداقت نداشت (مانند تقریباً همه حکومت­ها) (آیات 40 تا 44)

8 – فرعون به نتایج قول و قرار خویش پای­بند نبود (آیه 49)

9 – تفتیش عقاید چیز تازه­ای نیست و سابقه­اش به حکومت فرعون هم می­رسد (آیه 49)

10 – شهرهای حکومت فرعون بهم نزدیک بود (آیه 53)

11 – ایمان بنی­اسرائیل ضعیف بود (آیه های 61 و 62)

ترجمه تفسیریِ آزاد

و هنگاميکه پروردگارت موسي را ندا داد که بسوي قوم ظالمان برو (10)  سوی قوم فرعون، و به آنها بگو آيا پروا نمي کنند؟ (11) گفت پروردگارا ميترسم تکذيبم کنند (12) و دلم تنگ ميشود و زبانم گشاده نيست پس وحي را بسوي هارون بفرست (13) و بنظر آنها من نزدشان گناهي دارم و ميترسم مرا بکشند (14) گفت هرگز! شما دو نفر با آياتم برويد . ما با شمائيم و متوجهيم (15) و بسوي فرعون برويد و بگوئيد ما فرستاده پروردگار جهانيانيم (16) که بني اسرائيل را همراهمان بفرست (17) آنها همانطور که مامور شده بودند رفتند و موضوع ماموریتشان را برای فرعون شرح دادند و فرعون به موسی گفت آيا وقتي که نوزاد بودي در ميان خويش پرورشت نداديم؟ و سالهائي از عمر خويش را در ميان ما نگذراندي؟ (18) اما تو در عوض آن کار زشت را کردي و از کافران شدي (19) گفت آن كار را در زماني کردم كه به حق نرسیده بودم (20) و از شما ترسيدم فرار کردم و پروردگارم بمن لطف کرد و بمن حکم داد و مرا از فرستادگان قرار داد (21) و تازه ، مگر اين نعمتی است که بني اسرائيل را به بردگي گرفته اي و منتش را بر من ميگذاري؟ (22) فرعون گفت پروردگار جهانيان چيست؟ (23) گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست اگر يقين داشته باشيد (24) فرعون به اطرافيانش رو کرد و گفت نمي شنويد؟ (25) موسی ادامه داد : پروردگار شما و پروردگار نياكانتان (26) فرعون گفت پيغمبرتان که بسويتان گسيل شده ديوانه است (27) موسی ادامه داد : پروردگار مشرق و مغرب و بين آنها اگر تعقل كنيد (28) فرعون گفت اگر معبودی غير از من اتخاذ کني حتما زندانيت ميکنم (29) گفت حتي اگر يک چيز آشکار برايت آورده باشم؟ (30) گفت بياورش اگر راست ميگويي (31) پس عصايش را انداخت و آن فورا اژدهايي آشکار شد (32) و دستش را از گريبانش بيرون آورد پس فورا براي ناظران سفيد و درخشان شد (33) فرعون به بزرگان اطرافيانش گفت اين يک جادوگر متخصص است (34) ميخواهد شما را با جادويش از سرزمين تان بيرون کند پس چه ميفرماييد؟ (35) گفتند او و برادرش را نگهدار و ماموران جمع آوري به شهرها بفرست (36) تا همه جادوگران متخصص را بسوي تو بياورند (37) چیزی نگذشت که آن جادوگران را در موعدي معين گرد آوردند و مردم هم به تماشا جمع شدند (38) فرعون به مردم گفت اینک که اجتماع کرده ايد (39) شايد جادوگران را پيروي کنيم اگر غالب شوند (40) چون جادوگران آمدند ، به فرعون گفتند آيا  پاداشي هم خواهيم گرفت اگر غالب شديم؟ (41) گفت بله . و در آنصورت از مقربان خواهيد شد (42) موسي به آنان گفت بياندازيد آنچه را که در چنته داريد (43) پس طنابها و چوبهاي خويش را انداختند و گفتند به عزت فرعون حتما خودمان غالبيم (44) پس موسي عصاي خويش را انداخت و در دم همه آنچه را که به دروغ ساخته بودند بلعيد (45) پس جادوگران به سجده افتادند (46) و گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم (47) پروردگار موسي و هارون (48) فرعون گفت آيا قبل از اينکه اجازه تان دهم ايمان آورديد؟ حتما او بزرگ شماست که جادو را يادتان داده پس بزودي خواهيد دانست .  دست و پايتان را به خلاف يکديگر قطع خواهم کرد و البته همه تان را به دار خواهم کشيد (49) گفتند مهم نيست زيرا که ما بسوي پروردگارمان روي آورده ايم (50) اميدواريم پروردگارمان خطاهايمان را ببخشد ، به اين جهت که ما اولين مومنانيم (51) و به موسي وحي کرديم که بندگانم را شبانه ببر زيرا که تعقيب خواهيد شد (52) آنگاه فرعون ماموران جمع آوري را به شهرها فرستاد (53) که اينها گروهي کم جمعيتند (54) که ما را به به خشم آورده اند (55) و ما انبوهي مسلحيم (56) اینطور بود که فرعونیان را از باغستانها و چشمه سارها (57) و از گنج ها و جايگاههاي نيكو (58) بیرون کردیم و آنها را به بني اسرائيل داديم (59) فرعونیان صبحگاهان دنبالشان کردند (60) و هنگاميکه دو گروه يکديگر را ديدند همراهان موسي گفتند گير افتاديم (61) گفت هرگز! پروردگارم با من است و بزودي هدايتم ميکند (62) و به موسي وحي کرديم که با عصايت به دريا بزن . پس بشکافت و هر بخشي چون کوهي بزرگ شد (63) و ديگران را به آنجا نزديک کرديم (64) و موسي و همراهانش همگی را نجات داديم (65) و ديگران را غرق کرديم (66) البته در اين نشانه اي است و اکثرشان مومن نيستند (67) و البته پروردگار تو پيروزمند مهربان است (68)

 

 

دی ان ان