X

ترتیب و تاریخ نزول سوره ها

Print

فهرست

دفتر اول: ترتیب نزول سوره ها

دفتر دوم: تاریخ نزول سوره ها

جدولهای مجموع کلمات سوره ها 

نمودارهای زمان نزول سوره ها      

ارزیابی نمودار ها و جدول  ها       

فایده همه این چیزها (نمودار ، جدول، . . ) چیست؟

تلخیص و جمع بندی

 

دفتر اول

 

تعیینِ ترتیبِ نزولِ سوره ها

اهمیتِ  پرداختن به این موضوع

 

1

مشکلات خوانندگانِ عادی قرآن

یک بچه مسلمان را تصور کنید که در خانواده ای متدین به دنیا آمده و همراه پدرش به مسجد هم میرود و در ماه مبارک رمضان در باره ثواب مطالعه قرآن بسیار می شنود و در مدرسه هم ضمن دروس مربوطه در باره لزوم تعمق و تدبر در قرآن مطالبی می خواند و نمره خوب هم می گیرد ، چنین کسی ، وقتیکه کمی بزرگتر شد تمایل زیادی به مطالعه قرآن دارد .

او سعی میکند به کمک ترجمه های موجود ، لا اقل یکبار هم که شده  قرآن را از ابتدا تا انتها بخواند .

چنین کسی در باره «ربا» در همان اوائل سیر قرآنی خویش در سوره بقره رباخوار را «شخص بسیار بدی که به خدا و رسول اعلان جنگ داده» می شناسد ، اما ، بعدا در سوره روم ، که در اواسط قرآن است، میخواند که ربا نزد خداوند ثوابی ایجاد نمیکند! (....فلا یربوا عند الله...) یعنی خطرش همینقدر است که نزد خدا کار خوبی محسوب نمیشود نه اینکه موضوعی باشد خیلی خطرناک و در حد اعلان جنگ با خدا و رسولش،

همین شخص درسوره بقره و نساء و مائده تصوری از بنی اسرائیل پیدا میکند و آنها را قومی نا فرمان در مقابل فرمان های الهی و تکذیب کننده رسولان و تحریف کننده تورات و قاتل پیامبران می شناسد ، ولی در اوسط قرآن در سوره های  دخان و چند جای دیگر آنها را «قوم برگزیده خداوند» (و لقد اخترنا هم علی علم علی العالمین) می بیند!

همین شخص در سوره بقره میخواند که اگر کسی شکی درباره الهی بودن قرآن دارد بداند که کسی نمیتواند حتی یک سوره هم مانند قرآن بیاورد ، ولی همینطور که جلو میرود می بیند در سوره هود برای همان منظور، بجای اینکه موضوع تخفیف داده شود، سنگین تر گشته و بجای یک سوره  ده سوره  پیشنهاد شده ، وبازهم که جلوتر میرود می بیند در سوره اسراء موضوع بازهم افزایش پیدا کرده و به کل قرآن  رسیده است .

همین شخص می بیند ،  در شش آیه اول سوره دخان ،  از شبی پر برکت سخن رفته، اما ، در آخر قرآن می بیند شب قدر با شرح کافی و مناسب یاد شده ، و او تعجب میکند که چرا قبل از سوره دخان آن «لیله مبارکه» (شب پر سود) معرفی نشده است.

همین شخص می بیند در سوره انفال مومنان را مورد عتاب شدیدی قرار داده که چرا اسیر گرفته اید و بعدا در اواخر قرآن ، در سوره محمد(ص) می بیند به مسلمانان توصیه اکید کرده که همّ و غمّ آنان در ابتدای جنگ می باید پیروزی در جنگ باشد نه اسیر گرفتن .

این شخص ، در سیر قرآنیِ خویش مشکلات زیادِ دیگری هم می یابد که ما به علت رعایت اختصار از ذکر آنها چشم می پوشیم .

این شخص پس از اتمام مطالعه اش گرچه این دلخوشی را دارد که «ثواب»ی کسب کرده ،   و چه بسا خوشحال هم باشد که خداوند چنین توفیقی به او داده است ، اما بسیار بعید است که چنین شخصی تمایل دو باره ای برای تکرار آن کار پیدا کند و به آن باز گردد .

اما اگر همین شخص قرآن را به ترتیب نزول بخواند از مطالعه اش لذت می برد ، و تقریبا هیچیک از آن مشکلات را نخواهد داشت ، و تمایل برای تکرار آن تجربه را نیز خواهد داشت و چه بسا بعدا تمایل به فراگیری زبان عربی هم پیدا کند ، و کم کم به یک قرآن پژوه هم مبدل گردد .

 

مثال دیگر :

این قلم در سال 47 که وارد دانشگاه شد ، جوّ دانشگاه را در دست کسانی دید که بی تعارف خود را بیدین می نامیدند ، اما ، در عین حال ،  ویترینی که ارائه میدادند  جذاب بود .

برآیند این وضع با ذهنیات مذهبی عامیانه اش این بود که تصمیم گرفت تکلیفش را با خویش روشن کند .

آنقدر مطالعه داشت که بداند این پروسه از راه های فلسفی و یا عرفانی به جائی نمیرسد زیرا فلاسفه دائما سخن یکدیگر را نقض یا نقد میکنند و تجربه های عرفانی قابل انتقال به غیر نیست .

آنقدر زمینه مذهبی داشت که بداند مسلمانان اعجاز قرآن را راهی برای کسب اطمینان و دفع شک میدانند و مصمم شد این راه را برود و نتیجه اش را – هرچه شد – بپذیرد، و لذا از همان اول با دید بیطرفانه به مطالعه قرآن پرداخت.

یکبار با زحمت کل قرآن را با دقت و تانّی به کمک مطالعه همزمانِ ترجمه های مرحومان ابوالقاسم پاینده و (ترجمه - زیرنویس) کاظم معزی خواند و برایش جالب بود که در قرآن چیزهای زیادی دید که با پیش – ذهنیت های امثال او تفاوت آشکار داشت و این او را مصرّتر کرد ، بار دوم یا سوم چنین مطالعه ای بود که تصدیق کرد قرآن بالاتراست از اینکه بتواند کار بشر باشد و از آن زمان - که حدودا سال 1350 بود ، دیگر قرآن از دستش نیافتاد ، شروع میکرد ، ادامه میداد ، به آخرش میرسید ، و باز  از اول شروع میکرد .

او ، در ضمن همین نوع مطالعه اش تخمین میزد که سوره بقره باید مقدم بر سوره انفال باشد که در اولی مردم را به بلیغ ترین بیان به جهاد در راه خدا تشویق کرده و در دومی شرحِ جنگِ وقوع یافته را داده است.

همچنین او درک میکرد که «چِک لیست» های قرآنی بطور معقول و منطقی می باید از طرف ساده و آسان به طرف پیچیده و سنگین بوده باشد لذا می باید سوره معارج مقدم بر مومنون ، و آن مقدم بر فرقان باشد ، اما میدید در ترتیب رایج برعکس است و این شباهت دارد به اینکه از دانش آموزی که هنوز اصول پایه ریاضی را هم نشنیده، حل معادلات بغرنج را بخواهیم .

همچنین داستان های بنی اسرائیل به او میگفت که سوره طه می باید مقدم بر اعراف باشد ، و همچنین اعراف می باید مقدم بر بقره باشد که در ترتیب رایج برعکس است.

همچنین داستان های آفرینش به او میگفت که سوره اسراء باید مقدم بر سوره حجر باشد ، و آن مقدم بر طه ، و آن مقدم بر اعراف ، و آن مقدم بر کهف ، و آن مقدم بر بقره باشد .  

این قلم در طول چنین مطالعه مکرری از قرآن متوجه شد که در بالای ابتدای هر سوره – در ترجمه مرحوم ابوالقاسم پاینده - چیزی درج شده ، شبیه : (نام سوره) نزّلت بعد (نام سوره دیگر) ، (مثلا در بالای سوره مدثر : نزلت بعد العلق)

او همه اینها را روی کاغذی نوشت و از روی آن یک لیست ترتیب نزول استخراج کرد (که بعدها فهمید این همان لیست ابن عباس است)  و برایش جالب بود که در این ترتیبِ سوره ها بسیاری از آن اشکالات را نمیدید .

 

مثال دیگر :

کسی را پیداکنید که تاکنون قرآن نخوانده باشد (البته متاسفانه چنین کسانی خیلی زیادند) آنگاه به او بگوئید آیات 40 تا 103 سوره بقره را بخواند وبه شما بگوید چه فهمیده ، جواب او این خواهد بود : «چیزی نفهمیدم»

آنگاه به او بگوئید آیات 9 تا 99 سوره طه و پس از آن آیات 103 تا 171 سوره اعراف را خوانده و  سپس آن قسمت سوره بقره را مجددا بخواند و بگوید چه فهمیده ، او این بار خواهد گفت : «خیلی از آن مطالب  قبلی را اینک می فهمم»

 

مثال دیگر :

حقیقتش ، مثال در این باره زیاد ، و روش ما پرهیز از تطویل است ، و لذا از ذکر مثال های بیش از این میگذریم .

 

2

مشکلات مفسران قرآن

مفسران قرآن در صورتیکه به ترتیب نزول کار نکنند دو نوع مشکل خواهند داشت :

الف – دور ماندن از درک مطالبی که با وجود بدیهی بودن اهمیت زیادی دارد ( ضرر عدم النفع)

ب – خطا در درک بسیاری از مفاهیم قرآنی .

 

واینک شرح مختصر هریک :

الف) مثال برای انواع ضرر عدم النفعِ

اگر شخصی قرآن را به ترتیب نزول بخواند متوجه یک امر بدیهی – و در عین حال بسیار مهم - می شود که پیامبر(ص) در ابتدای رسالت نوعاً به «اسم ربّ» ارجاع داده می شد نه به «خود ربّ»

مثلاً در ابتدای وحی داریم : اقرا باسم ربک ... و اذکر اسم ربک و تبتل الیه ... سبح اسم ربک الاعلی ... و ... (که ازاین مثال ها زیاد هم هست)

اما کم کم که پیامبر در راه رسالت پیش می رود و ظرفیت هایش زیادتر می شود آنگاه به «خود رب» ارجاع داده می شود مثلاً گفته می شود و اذکر ربک اذا نسیت ... و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین ... و ... که این ها هم خیلی زیاد است .

یک مفسر بزرگواری هستند که تلفنی نمی توان با ایشان صحبت کرد . وقتی که شخصی تلفنشان را می گیرد اول یک جوان جواب می دهد اگر نتوانست جواب بگوید یک نفر دیگر را صدا می زند و اگر او هم نتوانست ، نفر نهائی را صدا می زند . این نفر نهائی کسی است که تقریباً در حکم خود آن مفسر بزرگوار است و درباره خویش گفته که من تقریباً همه نظرهای تفسیری «آقا» را می دانم .

وقتی موضوع فوق بطور تلفنی سئوال شد اولی و دومی ندانستند ، آخری هم گفت نمی دانم و در نظرات تفسیری آقا به چنین چیزی برنخورده ام ، بعداً تلفن بزنید تا عرض کنم.

این یک مثال واضح برای عدم النفع عظیم است که یک مفسر عالیقدرِ دارایِ حدود 60-50 سال سابقه علمی ، متوجه چنان موضوع بدیهیی نشده باشد و از این مثال ها زیاد است و عدم توجه و اهمیت ندادن به ترتیب نزول علاوه بر اینکه دچار ضرر بدفهمی می کند سبب دچار شدن به ضرر عدم النفعِ فهمِ چیزهایِ عادی و واضح هم می  شود .

 

ب) مثال برای انواع ضررهای عینی

ب-1) یکی از علماء بزرگ که تأثیرش بر علماء معاصر خویش و نیز بر علماء متأخر کاملاً آشکار است در تفسیر سوره انفطار ذیل آیه ای که متضمن جمله «ما غرّک بربک الکریم» است فرمایشاتی فرموده ، از جمله در ردّ نظر بعضی از قدما که گفته اند در این جمله «القاء عذر» صورت گرفته ، با ذکر سه آیه در سه سوره دیگر که مطلب آنها در مخالفت با «القاء عذر» است چنین فرموده که موضوع «القاء عذر» باطل است .

ما عرض می کنیم که صرفنظر از صحت یا بطلانِ موضوع «القاء عذر» ، آن آیه هایی که به عنوان مدرکِ بطلانِ «القاء عذر» مورد استفاده آن بزرگوار واقع شده ، همگی از لحاظ ترتیب نزول  متأخر بر آن آیه سوره انفطار است و اگر تنها دلیل ایشان در بطلان القاء عذر آن آیات باشد ، استدلالشان باطل می شود .

از این نوع نمونه ها نوعاً در تفاسیر رایج بسیار زیاد است ، یعنی اینکه عدم رعایت ترتیب نزول مفسر را به اشتباه  می اندازد.

ب-2) دیگر اینکه همان بزرگوار ذیل آیه «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات» در سوره عصر فرموده یعنی کسانی که عامل به همه اعمال صالح باشند ، و این در حالی است که در سوره های طه و مریم داریم که «... من یعمل من الصالحات ...» یعنی اگر شخصی مؤمن باشد و به انجام بعضی از اعمال صالح پرداخته باشد در آخرت نگران نباشد . اگر به این حقیقت توجه داشته باشیم که سوره عصر تقریباً هشت سال قبل از سوره های مریم و طه نازل شده ، این تناقض مهم پیش می آید که خداوند در ابتدای نزول وحی فرموده باشد «به اعمال صالح» و  سال ها بعد فرموده باشد «به بعضی از اعمال صالح»

ب-3) مثال دیگر اینکه تقریباً قاطبه مفسران «نفس واحده» مندرج در آیه اول سوره نساء و نیز آیه 189 سوره اعراف را بر حضرت آدم (ع) تطبیق کرده اند که کاملاً خطاست زیرا مدلول آن نفس واحده در آیه 189 سوره اعراف دچار شرک می شود که از ساحت حضرت آدم (ع) که برگزیده خدا بوده است به دور است .

 

چرا اینطور شد؟

مردم و علماء و مفسران ، وقتیکه قرآن را به ترتیب رایج می خوانند پس از سوره حمد به سوره بقره می رسند و در همان اوایل سوره بقره داستان آفرینش است که شامل امتحان آدم و ملائکه و سجده فرشتگان و استنکاف ابلیس و اخراج او می باشد (بگذریم از تصورات رایج راجع به چگونگیِ کلِّ داستانِ آفرینش)

سوره نساء و سوره اعراف نیز با فاصله بسیار کمی پس از سوره بقره است. طبیعی است که مفسر قرآن وقتی که به سوره نساء و یا سوره اعراف می رسد و این جمله را می خواند که «خلقکم من نفس واحده» (شما را از نفس واحده آفرید) بطور عادی مفهوم «نفس واحده» را با مفهوم «آدم» خلط می کند جمله «و خلق منها زوجها» (و جفتش را نیز از آن آفرید) را هم در همان جهت می بیند و لذا به همان خطای فوق دچار می شود ، چنان که شده اند.

در حالیکه منظور از «نفس واحده» مورد بحث ، اصل و ریشه بشر و بشریت است که در سوره شمس آمده ، آنجا که می گوید «و نفس و ما سویها ...» و چنانکه می دانیم جنس زن و جنس مرد از لحاظ مشخصات کلی (و صرف نظر از تفاوت های اندامی و آناتومیک) یک چیز هستند و مشابهند و زن ، «انسان ماده» و مرد ، «انسان نر» است و خلاصه چه زن و چه مرد ، هر دو «انسان» هستند و این که فرموده جفتش را از آن قرار داد به این معنی است که از «برنامه خلقت انسان» یک برنامه دیگر انتزاع شد که عبارت باشد از «برنامه خلقت انسان ماده»

در هر حال ، سوره شمس از لحاظ نزول تقریباً در ابتدای قرآن است اما از لحاظ مورد مطالعه واقع شدن در انتهای قرآن است و قرائتِ برعکسِ ترتیب نزولِ آن ، مانع از تأثیرپذیری شایسته از آن می شود ، چنان که شده ، و نتیجه اش هم این شده که «نفس واحده» را در آیه 189 سوره اعراف به حضرت آدم تطبیق ، و در آیه بعد نسبت به نتیجه غیرقابل قبول آن (شِرک مورد انطباق) سکوت می کنند .

و کسی مرتکب چنین خطاهائی در تشخیص نمی شود مگر اینکه رعایت ترتیب نزول در تفسیر آیات را ضروری نداند .

و از این مثال ها بسیار زیاد است و ابداً منحصر به آنچه گفته شد نیست و ما فقط سه نمونه از سه نوع را عرض کرده ایم ، در حالیکه هم انواع بیشتر از سه تاست و هم نمونه هایِ داخلِ هر نوع بسیار زیاد است .

حل بحث قدیمی ناسخ و منسوخ نیز بوسیله دانستن ترتیب نزول آسان تر حاصل میشود .

یک بحث قدیمی در علم تفسیر هست که فلان آیه ، فلان آیه را نسخ کرده است و بستر این بحث نیز آیه ای است که می فرماید «ما ننسخ من آیه او ننسها نات بخیر منها او مثلها ...» [هر آيه اي را که منسوخ کنيم يا آنرا از يادها ببريم بهتر از آن يا لااقل مثل آن را مي آوريم. ... (بقره/106)]

البته استفاده جهان شناختی که از این آیه می توان نمود این است که کل جهان و تاریخ بشر و هر مقوله کلی دیگری را که مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید حرکت رو به بالا و حرکت رو به خیر و حُسن دارد که در محل خویش یک بحث فلسفی و عرفانی مهمی است و شیرین هم هست.

اما همین آیه از لحاظ فقهی جنبه کاربردی وسیعی دارد مثلاً در مورد شرب خمر در سوره بقره آیه ای آمده که از آن فهمیده می شود در شراب منافعی هست اما در عین حال در آن مضاری هم هست و مضار آن از منافع آن بیشتر است. اما در سوره مائده در همین خصوص صراحتاً آمده که «آن پلید است که از عمل شیطان است و از آن دوری کنید» فقها می گویند آیه اخیر (در سوره مائده) ناسخ آیه قبلی (در سوره بقره) است و حرف صحیحی هم هست و واضح هم هست زیرا نزول سوره مائده تقریبا هفت سال پس از سوره بقره است.

اما این که بقیه آیات ناسخ و موارد نظیر منسوخ آن ها کدامند ، یک بحث خیلی خیلی مفصل و قدیمی را در تفسیر قرآن باز کرده و چه کوشش ها و چه مناظرات و چه دعواها را سبب شده که اگر کسی بخواهد در این خصوص تحقیقی انجام دهد نتیجه اش کتاب بسیار قطوری خواهد شد اما اگر مسلمانان از همان بدو تدوین قرآن کریم آن را به ترتیب نزول تفسیرمی کردند ، خود به  خود ، این همه مجادلات و دعواها و حتی جنگ ها سالبه به انتفاء موضوع میشد .

خلاصه اینکه رعایت ترتیب نزول به مفسر کمک شایانی میکند ، و عدم رعایت آن ، اورا به خطاهای سنگینی می اندازد .

 

 

 یک لیستِ خوبِ ترتیب نزول کجاست ؟

 

بطور کلی لیست های ترتیب نزول را در دوجا میتوان یافت :

1 – روایات ،

2 – کارهای تحقیقی .

 

واینک سخن کوتاهی در باره هریک از دو :

1 - روایات ترتیب نزول

 چنانکه قبلا عرض شد ، خود این قلم که در جوانی برای اولین بار قرآن را از روی ترجمه مرحوم ابوالقاسم پاینده خواندم ، در تیتر هر سوره غیر از نام سوره و مکی و مدنی بودن آن ، جمله ای را میدید که اینطور بود : «نزّلت بعد ال...» یعنی اینکه این سوره بعد از سوره ... نازل شده ، و از روی این تیترها یک لیست ترتیب نزول تهیه کرد که نه ارزشش را میدانست و نه ماخذش را .

بعدا فهمید که لیست مذکور بر اساس روایت ابن عباس است و مرحوم علامه هم در کتابش «قرآن در اسلام» و (مرحوم؟ِ) دکتر رامیار هم در کتابش «تاریخ قرآن» آن را نقل کرده است .

  اخیرا هم (حدود ده سال قبل)  در کتاب دکتر جعفر نکونام بنام «مصحف علی» لیستی از شخصی به نام ابن مسیب ارائه شده و از او نقل شده که او مصحف علی را دیده ، و مشاهده کرده که مصحف آنحضرت آنطور است (که در روایت ابن مسیب آمده بود)

 لیست ابن مسیب شبیه به لیست ابن عباس است و چون از آن بسیار ضعیف تر است، لیست او ولیست های دیگر آن کتاب را نقل نمی کنیم اما بعدا در جای مناسب لیست ابن عباس و  یک لیست تحقیقیِ علمیِ غیرِ روایتی را نقل خواهیم کرد .

البته در اینجا باید بگوئیم که اگر امیر المومنین (ع) لیستی تهیه کرده باشد البته آن حجت است ، اما در همان کتاب از قول دیگران لیست های دیگری هم به امیرالمومنین نسبت داده شده بود که مغایرت غیر قابل اغماضی با هم داشتند و از مجموع مطالب آن کتاب این باور یقینی بدست می آمد که هیچیک از لیست های آن کتاب نمیتواند لیست امیرالمومنین (ع) باشد ، بخصوص لیست ابن مسیب که سستی از سر و رویش می بارد و اسم آن کتاب نیز نباید کسی را به اشتباه بیاندازد و مولف آن کتاب نیز چنین ادعائی نکرده ، اما ، متاسفانه نام کتاب عده زیادی را به این اشتباه انداخته است که گویا لیستی منسوب به امیرالمومنین (ع) وجود دارد و قابل دسترسی است .

البته ما شیعیان عقیده داریم که امیرالمومنین (ع) درست پس از فراغت از تجهیز و تکفین وجود مقدس حضرت ختمی مرتبت به تدوین قرآن پرداخت و پس از اتمام آن، آن را عرضهء عمومی کرد ، ولی پس از اینکه اِقبالِ درخور ندید آن را مکتوم نگهداشت و به عقیده ما شیعیان آن قرآن اینک (همراه بقیه مواریث انبیاء) نزد امام زمان است .

[[البته این هم دلیل محکمِ اضافه ای است بر لزوم ترتیب نزول ، اما چون این موضوع «روایتی» است مورد بحث این کتاب نیست]]

 

لیست ابن عباس

خلاصه اینکه لیست ابن عباس که مشهور ترین لیست روایتیِ ترتیب نزول می باشد ، این است :

1 علق – 2 قلم – 3 مزّمّل – 4 مدّثّر – 5 فاتحه – 6 مسد – 7 تکویر – 8 اعلی – 9 لیل – 10 فجر – 11 ضحی – 12 انشراح – 13 عصر – 14 عادیات – 15 کوثر – 16 تکاثر – 17 ماعون – 18 کافرون – 19 فیل – 20 فلق – 21 ناس – 22 اخلاص – 23 نجم – 24 عبس – 25 قدر – 26 شمس – 27 بروج – 28 تین – 29 قریش – 30 قارعه – 31 قیامه – 32 همزه – 33 مرسلات – 34 ق – 35 بلد – 36 طارق – 37 قمر – 38 ص –39 اعراف – 40 جنّ – 41 یس – 42 فرقان – 43 فاطر – 44 مریم – 45 طه – 46 واقعه – 47 شعراء – 48 نمل – 49 قصص – 50 اِسراء – 51 یونس – 52 هود – 53 یوسف – 54 حجر – 55 انعام – 56 صافّات – 57 لقمان – 58 سباء – 59 زمر – 60 مومن – 61  فصلت – 62 شوری – 63 زخرف – 64 دخان – 65 جاثیه – 66 احقاف – 67  ذاریات – 68 غاشیه – 69 کهف – 70 نحل – 71 نوح – 72 ابراهیم – 73 انبیاء – 74 مومنون – 75 سجده – 76 طور – 77 ملک – 78 حاقه – 79 معارج – 80 نباء – 81 نازعات – 82 انفطار – 83 انشقاق – 84 روم – 85 عنکبوت – 86 مطفّفین – 87 بقره – 88 انفال – 89 آل عمران – 90 احزاب – 91 ممتحنه – 92 نساء – 93 زلزال – 94 حدید – 95 محمد – 96 رعد – 97 رحمان – 98 دهر (انسان) – 99 طلاق -  100 بیّنه – 101 حشر – 102 نور – 103 حجّ – 104 منافقون – 105 مجادله – 106 حجرات – 107 تحریم – 108 تغابن – 109 صفّ – 110 جمعه – 111 فتح – 112 مائده – 113 توبه – 114 نصر .

 

ابن عباس پسرِ عباس عموی پیامبر (ص) است که در هنگام وفات آنحضرت سه سال داشت و لذا نمیتوان او را جزء «اصحاب» محسوب کرد و حد اکثر میتوان او را جزء «تابعین» دانست .

لذا لیست او از «خاطرات» خود او نشاءت نگرفته است ، بلکه از این و آن شنیده و به دیگران گفته ، و داستانهایی هم در این باره که او «شاگرد» امیرالمومنین بوده در اینجا و آنجا و توسط این و آن نقل شده است ، که این قلم به دیده تردید در آنها مینگرد و نمیتواند باورشان کند ، اما ، چون موضوع اخیر «فرعی» است ، در اینجا به آن نمی پردازد.

اما ، نزدیک بودن نتایج لیست او با نتایج کارهای تحقیقیِ محققان خوشنام ، نشان میدهد که لیست او خیلی هم بیراه نیست ، اما اشکالات بزرگی دارد که برخی از آنها واضح ، و بسیاری از آنها گرچه نه آنقدر واضح ولی در اثر اندک دقتی ، به عنوان خطا ، قابل شناخت است .

از جمله اشکالات واضح لیست او سوره قلم به عنوان دومین سوره است که یک خطای خیلی واضح است ، اگر بخواهیم شرح دهیم طولانی میشود اما لازم نیست زیرا خواننده این قبیل مطالب فرهیخته است و میداند که نگاهی ساده به محتوای سوره قلم در ابروی شخص چین می اندازد که مگر میشود امروز به شخصی وحی شود و فردا آنهمه دشمن جدی از میان اشخاص قابل توجه جامعه پیدا کند که به جِدّ دنبال مداهنه با او باشند و بخواهند امتیازات بزرگی به او بدهند تا او (نه اینکه از حرفش برگردد)  بلکه فقط یک تایید کوچک هم که شده از آنها کند .

اشکال واضحِ دیگرِ لیست ابن عباس این است که که سوره عادیات را در همان اوایل لیست خویش آورده ، در حالیکه اگر به محتوای سوره عادیات توجه کنیم خواهیم دید این سوره دارای بارِ قویِ تشویق به آمادگیهای رزمی دارد و بطور قطع جایش نمیتواند در اوایل نزول وحی باشد ، بلکه جای صحیحش می باید لا اقل نزدیک به وقوع اولین جنگ مسلمانان باشد .

اشکال واضح دیگر در لیست ابن عباس مربوط به انتهای لیست او است که سوره نصر را آخرین سوره ذکر کرده و این خیلی مضحک است ، زیرا سوره نصر بشارت میدهد که مردم دسته دسته برای پیوستن به اسلام خواهند کوشید ، و این اتفاقی بود که چهار سال قبل از وفات آنحضرت رخ داد و چگونه ممکن است بشارتِ وقوع چیزی را بدهند که آن چیز چهار سال قبل وقوع یافته است .

اگر محتوای سوره ها را ملاک ارزیابی قرار دهیم اشکالات لیست ابن عباس به تعداد عناصر لیست او خواهد رسید و سخن طولانی خواهد شد اما برای منظورمان همین قدر کافی است .

 

2 - کارهای محققان

در قرن نوزدهم و بیستم ، کسانی از محققان اروپائی به تحقیق در باره قرآن پرداختند و اسامی معروف ترین آنها «ژول لابوم» و «بلاشر» (فرانسوی) و «نولدکه» (آلمانی) است که کارهای تحقیقی قابل تحسینی در این خصوص کرده اند .

آنها کاری را کردند که خداوند ، تقریبا 1200 سال قبل ، از معاصرین آنحضرت ،  خواسته بود که کنند اما نکردند ، و آن «تدبر در قرآن» بود (که در سوره های محمد (ص) و نساء خطاب به منافقان و مومنان سست ایمان دعوت به آن کرده بود و آنها که مخاطب مستقیم قرآن بودند گوش ندادند) اما ، پس از تقریبا 1200 سال آن محققان اروپایی آن کار را کردند و به دستاوردهائی رسیدند که هیچ مسلمان و مومنی تا زمان آنها به چیزی شبیه به آن دستاوردها نرسیده بود .

از جمله ژول لابوم مطالب قرآن را عنوان بندی کرد و و آنها را در لیستی که اشاره به محل آنها در قرآن داشت گرد آورد . جدول های موسوم به «کشف المطالب» که در انتهای قرآن های چاپ حدود پنجاه سال قبل وجود دارد کار هموست که بدون ذکر نامش صورت گرفته است (لابد علت درج نکردن نامش خجالت از این بوده که ببین چطور «کافران» قرآنِ ما را از خودمان بهتر می شناسند !)

و بلاشر و نولدکه در تعیین ترتیب نزول سوره ها کارهای ارزشمندی دارند و مرحوم مهندس مهدی بازرگان به بلاشر نزدیک بوده و چنانکه خود میگوید آثار قرآنی او را دیده و خوانده بوده است .

لیست ترتیب نزول مرحوم مهندس بازرگان گرچه خیلی از لیست بلاشر بهتر است اما دو لیست مذکور نسبتا به هم نزدیکند .

 

1/2 کارتحقیقی مرحوم مهندس مهدی بازرگان

اما از میان مسلمانان ، مرحوم مهندس مهدی بازرگان کار بسیار ارزشمندی دارد بنام «سیر تحول قرآن» که شالوده اش را در زندان (سیاسیِ دهه چهل) ریخت و چند سال پس از فراغت از زندان آن را تکمیل کرد که بزودی در دو جلد به چاپ رسید و مجددا آن را اصلاح و تکمیل کرد و نسخه اخیر الذکر از سال 55 تا کنون دائما دارد تجدید چاپ میشود .

این کار ، کاری است کاملا ارزشمند ، دارای محاسبات مفصل ، و استدلال های محکم، جدول ها ، و نمودارهای کافیِ مرتبط ، و استنتاج های معقول و مقبول .

بنابر همه آنچه گفته شد ، جوابِ سوالی که تیتر این فصل با آن شروع شده ، این است که لیست های خوبِ ترتیب نزول را میتوان در روایات و کارهای تحقیقیِ محققان جستجو کرد و ما اولا کار تحقیقی را بر روایات (آنهم از کسانی مانند ابن عباس که  جزء «معصومین» نیست و لذا سخنشان حجیت ندارد) ترجیح میدهیم ، و ثانیا از میان کارهای تحقیقی ، کار خوب مرحوم مهندس بازرگان را بر کارهای ژول لابوم و بلاشر و نولدکه و غیره ترجیح داده و ثالثا آن را اساس قرار داده و با ابزاری که خودمان ساخته ایم (و کارائیش باید توسط اهل نظر ارزیابی شود) بهبود بخشیده ایم ، اما ، در اینجا ، لیست ترتیب نزول آن بزرگوار را نقل کرده ، و سپس در ارزیابی آن کلماتی از زبان خودِ آن بزرگوار نقل میکنیم :

 

لیست مرحوم مهندس مهدی بازرگان

1 علق – 2 مدّثّر – 3 عصر – 4 طور – 5 اخلاص – 6 طارق – 7 انفطار – 8 شمس – 9 کوثر – 10 اعلی – 11 بروج – 12  تکویر – 13 انشراح – 14 ضحی – 15 ناس – 16  نازعات – 17 لیل – 18 ماعون – 19 مرسلات – 20 نباء – 21 قریش – 22 نجم – 23 انشقاق – 24 عبس – 25 همزه – 26 کافرون – 27 غاشیه – 28 قیامه – 29 تین – 30 واقعه – 31 رحمان – 32 حمد – 33 عادیات – 34 حاقّه  - 35 مسد – 36 فلق – 37 بلد – 38 تکاثر – 39 فیل – 40 فجر – 41 زلزال – 42 قارعه – 43  صافّات – 44 معارج – 45 مطفّفین – 46 قدر – 47 ذاریات – 48 قمر – 49 قلم – 50 دخان – 51 نوح – 52 مزّمّل – 53 طه – 54 حجر – 55 شعراء – 56 دهر (انسان) – 57 ص – 58 ق – 59 یس – 60 مومنون – 61 زخرف – 62 انبیاء – 63 جنّ – 64 مریم – 65 بیّنه – 66 فرقان – 67 ملک – 68 ابراهیم – 69 نحل – 70 کهف – 71 سجده – 72 اسراء – 73 نمل – 74 زمر – 75 جاثیه – 76 تغابن – 77 هود – 78 فصلت – 79 روم – 80 اعراف – 81 انعام – 82 عنکبوت – 83 سباء – 84 یونس – 85 یوسف – 86 قصص – 87 مومن – 88 لقمان – 89 شوری – 90 بقره – 91 فاطر – 92 محمد – 93 انفال – 94 صف – 95 احقاف – 96 جمعه – 97 آل عمران – 98 منافقون – 99 حجّ – 100 حشر – 101 حدید – 102 احزاب – 103 نساء – 104 رعد – 105 نور – 106 فتح – 107 طلاق – 108 حجرات – 109 توبه – 110 نصر – 111 مجادله – 112 ممتحنه – 113 تحریم – 114 مائده

 

مقایسه موقعیت برخی سوره ها در دو لیست برگزیده

 

نام سوره    

لیست بازرگان   

لیست ابن عباس  

 

عبس 

24

24

اخلاص

5

22

انشراح

13

12

دخان 

50

64

انفال

93

88

نور 

105

102

توبه 

109

113

بقره  

90

87

حجرات

108

106

مائده  

114

112

 

 

چنانکه به خوبی معلوم است نتیجه دو لیست مذکور به هم نزدیک ، و هردو از ترتیب رایج بسیار دورند .  

لیست  مرحوم مهندس بازرگان اشکالات کوچکی دارد . مثلا سوره عادیات که در آن  در ردیف 33  واقع است با واقعیت های تاریخی ناسازگار است ، زیرا آن سوره ، سوره ای است «جنگی» و محل آن باید خیلی نزدیک به سوره انفال (که تقریبا پس از وقوع اولین جنگ نازل شده است) باشد .

علت پیدایش این اشکال نیز این است که مبنای کار آن بزرگوار این پیش فرض بوده که «شاخص طول آیه» (تعداد کلمات در سوره ، تقسیم بر تعداد آیات همان سوره) بطور ثابت رو به افزایش است ، و البته ، این ، در مورد سوره عادیات (و چند مورد دیگر) به استثناء خورده و ظاهرا ضرورت های دیگر (مثلا لزوم تهییج مردم برای آمادگی های جهادی) سبب شده که صاحب قرآن به نوعِ گفتارِ اوائل نزول وحی برگردد و مجدا قَسَم و جملات کوتاه حماسی را بکار گیرد . 

چند اشکال دیگر از این نوع اشکال ها نیز وجود دارد که از ذکر تک تک آنها برای رعایت اختصارمیگذریم و البته باید بدانید که آن لیست از لحاظ ملاک حروف مقطعه هم (که نظر اختصاصی این قلم است) چندین اشکال جدی دارد .

 

ذکر چند موردِ اختلافِ آشکارِ نتایجِ مرحوم مهندس بازرگان با مسلّمات تاریخ اسلام و علل آن

 

الف) موارد آشکار اختلاف

شکی نداریم که مرحوم مهندس بازرگان ، نسبت به این نگارنده ،  اطلاعات روشن تر و بهتری از تاریخ اسلام داشت ، وبرخی مغایرت های آشکار و غیر قابل انکاری را که نتیجه تحقیقش (که همان ذکر تاریخ نزول برخی از آیات و سوره ها باشد) با وقایع مسلّم تاریخی دارد ، به خوبی دریافته بود ، مثلا اینکه :

1 – آیات تغییر قبله (142 تا 150 سوره بقره) نمیتوانست آنقدر دیر نازل شده باشد (به گفته آن بزرگوار درصفحه 147 کتابش در سال پنجم پس از هجرت) بلکه به حکم عقل و قول مورخین معتمد و روایات متواتر که مورد استفاده اشخاص بصیر و دقیق قرار گرفته ، تاریخ تغییر قبله 17 ماه پس از هجرت است ، و این چیزی است که آن بزرگوار نمیتوانسته از آن غافل باشد و حتما آن را میدانسته است .

2 – آیات 1 تا 44 سوره انفال (که حاوی تحلیل هایی از جنگ بدر است نمیتواند در سال اول هجرت نازل شده باشد ، زیرا خود جنگ بدر در اوائل سال سوم هجری واقع شده است .

و همچنین است بقیه سوره انفال که به همان دلیل نمیتواند در ابتدای سال دوم هجری نزول یافته باشد .

3– آیات 1 تا 19 سوره بقره نمیتواند شش سال قبل از هجرت نازل شده باشد ، زیرا منافقین در موقعیتِ وجود ثروت و قدرت ظاهر میشوند و پیامبر (ص) و یاران وفادارش در زمان مذکور قدرت و ثروتی نداشتند تا نزول آنهمه آیات در مورد منافقین موجه باشد (3 آیه در مورد مومنین و 2 آیه در مورد کافرین ، و 13 آیه در مورد منافقین !)

بلکه آیات مذکور در همان روزهای اول هجرت نازل شده اند که به او بگویند ای پیامبر این است حوزه ماموریت تو ! با این ترکیبِ سیاسی و جمعیتی ، و به نفع نهضتت است که خیلی در مورد منافقان حساس باشی .

4 – اینکه نزول سوره بقره (مطابق جدول 14 ایشان) 17 سال طول کشیده باشد به دلایل زیاد (عقلی و نقلی) نمیتواند درست باشد .

5 – سوره عادیات (که به شدت رنگِ دعوتِ عمومی جهتِ آمادگیِ کامل برای جنگ قریب الوقوع دارد) نمیتواند 12 سال قبل از هجرت نازل شده باشد ، زیرا مسلمانان در آن زمان کم و ضعیف بودند و اصلا در موقعیتی نبودند که حتی خیال برخورد جنگی با مخالفانِ قوی و کثیرشان را داشته باشند و اگر به آنان گفته میشد روزی خواهد رسید که کفار مزاحمتان نخواهند بود از شدت خوشحالی در پوست خویش نمی گنجیدند ، چه رسد به اینکه برای یک عمل جنگی تهییج شوند ، و اگر در آن روزها چنین سوره ای نازل میشد – به این عنوان که این پیغمبر سخنان نا معقول میگوید – خیلی ها از دین خارج میشدند .

6 – موارد دیگری هم هست ، اما اینقدر آشکار نیست ، و همین مقدار برای رساندن منظور کافی است و ما رعایت اختصار را ترجیح میدهیم .

 

ب) علل بروز موارد اختلاف در تحقیق آن بزرگوار

1 – مبنای کار آن بزرگوار این فرضیه بوده که در طول تاریخ نزول وحی ، شاخص طول آیات (یعنی نسبتِ تعدادِ کلمات ، در یک دسته از آیاتِ نازله ، تقسیم بر تعداد همان آیات) بطور ثابت سیر صعودی داشته است .

البته با مطالعه نتیجه کار آن بزرگوار ، چه از لحاظ لیست ترتیب نزول ، و چه از لحاظ تاریخ نزول ، و مقایسه با لیستهای دیگر ، بهتر بودنِ نتیجه کار ایشان محرز است ، اما به علت مشاهده اشکالات فوق الذکر معلوم میشود فرضیه مذکور که مبنای کار ایشان بوده بطور کامل و مطلق کارائی ندارد .

یعنی اینکه مبنای فوق الذکر «نسبتا» صحیح است ، ونه «مطلقا»

2 – با توجه به اطلاع و اِشراف خوبی که آن بزرگوار به تاریخ اسلام داشته (و این مطلب از کلام ایشان در کتابشان پیداست) طبعا اولین کسی که متوجه آن ناکارآمدی شده ، خود ایشان بوده ، و علت اینکه نتیجهء حاصله را همانطور که حاصل شد واگذاشته ، روحِ بلند او و روحیه تحقیق گرای او بوده که در نقل قول های مستقیم از قلمِ خود او ذیلا نقل شده و این معنی را میرساند که آن بزرگوار فرضیه ای پیدا کرد، و کنجکاو شد ، و تحقیق کرد ، و نتیجه فرضیه را هم یافت ، و به همان صورت هم برای آیندگان واگذاشت ، و این چیزی است که به وضوح از قلم خود او عیان است که ذیلا  از کتاب ارجمند (سیر تحول قرآن) نقل قول میشود :

ص 26 :

مطالعات روی سیر تحول قرآن با مقایسه و محاسبه روی آیات سوره ها که البته تعدادشان بی نهایت نیست انجام میگیرد و بعد از روی قرائن و قیاس ها حکم به آنچه بیشتر به نظر محتمل می آید شده است .

بنا بر این از هم اکنون باید بگوئیم که نه نویسنده ادعای دقت و صحت قاطع در استنتاج های ارائه شده دارد و نه خوانندگان میتوانند چنین انتظاری را داشته باشند

ص28:

بطوریکه مشهور است و مقبولیت عمومی در نزد شیعه و سنی دارد وارد ترین شخص به قرآن و اطلاع بر زمان و مکان نزول تک تک آیات شخص امیر المومنین علی علیه السلام بوده است . نوشته اند که قرآنِ تنظیمی آن حضرت به ترتیب نزول سوره ها بوده است ولی در خاندان ولایت محفوظ نگاه داشته شده ، مصلحت ندیده اند که با قرآنِ رسمیِ جمع آوری شده در زمان عثمان معارضه به عمل آید .

ص30:

اگر اجازه داشته باشیم قبول کنیم که در قرآن یک نظام یا نظام هائی وجود دارد که از طرف گوینده یا نازل کننده آن رعایت شده است و این رعایتِ نظم را معلول طبیعت یا مشیت دانسته ، آن را تصور یا تحمیلی از ناحیه خودمان و تحدیدی بر اراده و قدرت صاحب قرآن نگیریم ، در این صورت کافی است یکی از این نظام ها را بیرون زده ملاک تشخیص و ترتیبِ کار قراردهیم .

ص33:

شاید بتوانیم حدس بزنیم که این قاعده کلیت داشته هر سوره که نازل شده است به طور متوسط تعداد کلمات و آیات آن ، که ما طول متوسط نامیدیم ، بیشتر از سوره قبلی بوده و به تدریج با سن پیغمبر یا با پیشروی اسلام افزایش یافته است . همین قضیه اگر درست درآید می تواند وسیله ردیف بندی سوره ها و شناختن زمان نزول آنها گردد .

ص32:

این قضایا سبب شد که احساس یا میل به عدم انتظارِ بی نظمی از قرآن تقویت گردد و این فرضیه به طور موقت قبول شود که طول متوسط آیات قرآن سال به سال و شاید از سوره ای به سوره ی ما بعد تدریجا افزایش یافته است .

ص41:

یک نظر اجمالی به این جدول و ردیف بندی سوره ها برحسب طول متوسط که می بایستی معرف ترتیب زمانی نزول آنها باشد نشان میدهد که احتمالا زیاد دور از حقیقت نیست :

ص54:

خداوند عهد و پیمان نبسته و خود را ملزم ننموده است که تصنعا رعایت قاعده استنباطی ما را بنماید . قول هم نمیدهیم که چنین نشده باشد .

ص56:

اشکال ندارد در عین آنکه سیر تحول طول متوسط آیات در جهت ترقی کلی در طی زمان بوده باشد ولی از یک سوره به سوره بعدی دچار کم و زیادی گردد و نتواند معرف تقدم و تاخر دقیق حتمی سوره ها باشد .

ص65:

چه بسیار شنیده ایم که در اثناء جنگ یا به مناسبت واقعه خاص یا در جواب پرسش مومنین یا اهل کتاب آیه ای یا دسته آیاتی نازل شده است یا به دستور پیغمبر کاتبین وحی آن را در میان آیات دیگری قرار داده اند ، یا بعدا در جمع آوری یا تدوین قرآن چنین کرده اند. مثل آیات مباهله ، آیه تطهیر ، آیه تبلیغ ، و غیره ...

ص135:

پس به طور کلی و با تذکر اینکه از حساب احتمالات آماری هیچگاه انتظار دقت صد در صد و انطباق کامل با واقعیت (جز در مواردی که تعداد عناصر و افراد عملا بینهایت باشد ) نمیتوان داشت و روی هیچ یک از طول مبناهای حساب شده سوره ها و گروه ها قسم نمی خوریم که نمی شود با 10± درصد آنها را پس وپیش کرد ، من حیث المجموع فهرست پیشنهادی استخراج شده از محاسبات آماری مورد تائید نسبی و اکثریت جداول دیگر می باشد و چون بالاخره مبتنی بر یک اصول و ارقام می باشد قابل قبول تر و مورد اعتماد تر از فهرست های قدیم و جدید باید تلقی شود .

 

ص 163:

ضمنا روی این منحنی و روی منحنی تنزیل بر حسب آیات مختصر پس و پیش و بی نظمی در سالهای سوم یا ششم هجرت دیده می شود که ممکن است ناشی از شمارش آیات مربوطه یا اشتباه در تعیین سال نزول بعضی از سوره ها و گروه ها باشد .

ص164:

جدول 15 اگر در مورد کلیه آیات قطعی نباشد به عنوان راهنما و تقریب اولیه می تواند مورد استفاده قرار گیرد .

 

 

       

2/2 کار تحقیقی این قلم

چنانکه در بالا ملاحظه فرمودید ، آن بزرگوار دائما به خواننده یادآوری میکند که هم مبانی را «قطعی» و «مطلق» تلقی نکنند ، و هم نتیجه را . وجدول نهائی را نیز در حدّ یک نتیجه تحقیق بر اساس آن مبانیِ مفروض تعریف نموده و آن را فقط یک «راهنما» ارزیابی میکند .

البته باید هم اینطور باشد ، و هر کار تحقیقی باید توسط محقق چنین ارزیابی شود، اما چون موضوعِ تحقیق یک مقوله قرآنی است ، خوانندهء معمولی این انتظار نابجا را دارد که «سخنِ مطلقا درست» و «حرف آخر» و «حقیقت مطلق» ببیند و بشنود که البته بازهم عرض میکنیم انتظارِ بجائی نیست .

تحقیق ما نیز از این قاعده مستثنا نیست ، ما هم ادعای «حرف آخر» و «سخنِ مطلقا صحیح» و امثال آن را نداریم ، ما میگوئیم زحمت محققان سلف را ارج می نهیم و بهترینِ آنها را کار مرحوم مهندس مهدی بازرگان میدانیم و آن را به وسیله دو پدیده نوظهور که در زمان آن بزرگوار هنوز  پیدایش نیافته بود (یعنی «عصاره محتوای سوره ها» و «رمز یابیِ معنی حروف مقطعه» تکمیل میکنیم ، که نتیجه را در دو جا ، یعنی در لیست ترتیب نزول و نمودارهای تاریخ نزول ، ملاحظه خواهیدکرد ، و اطمینان داریم در آینده کسانی ظاهر میشوند و به وسیله پدیده های نوظهور دیگری (که تاکنون پیدایش نیافته اند) این نتایج را تکمیل نموده و ارتقاء می بخشند .      

این قلم تحقیقی در خصوص چگونگیِ یافتنِ عصاره محتوای سوره ها انجام داده ، که نتایج آن مستقیما در یافتن جواب پرسش این فصل کارائی دارد ولذا ذیلا شرحی کوتاه راجع به تحقیق مذکور عرض میشود :

 

اهمیت روش

به یک نقاش هنرمند می گویید یک دایره رسم کن . او این کار را به سهولت انجام  می دهد . به او می گویید دایره دیگری رسم کن که درست مانند اولی و هم اندازه آن باشد ، او ممکن است بتواند . در هر حال دایره ای رسم می کند . اما نمی توان مطمئن بود که به اندازه اولی است مگر اینکه امتحان شود . یعنی یکی از آنها بر دیگری منطبق شود . تازه اگر منطبق هم بشوند معلوم نیست دایره باشند . شاید بیضی هایی باشند که بسیار شبیه دایره اند و برای اثبات دایره بودن آنها باید آزمایش هایی - نه چندان آسان – نمود .

  تازه ، این کارِ سخت ، یعنی کشیدن دایره ای که دایره باشد و دایره دیگری که مثل اولی باشد کار هر کس نیست . نقاش هنرمند می خواهد . اما اگر یک ابزار ساده دایره کشی ، یعنی یک پرگار ، بدست حتی یک بچه هم بدهیم ، او قادر خواهد بود هر تعداد دایره ای که از او خواسته شود بکشد . اگر شعاع خاصی را برایش مشخص کنیم می تواند بینهایت دایره بکشد که همه با هم مساوی باشند .مثال فوق اهمیت روش را برای ما روشن می کند .

 

 

 

آموزشِ روشِ

 استخراجِ عصاره محتوای پاراگراف های قرآنی (راه اول)

برای اینکار ، اول عصاره محتوای کل سوره را استخراج میکنیم ، آنگاه عصاره محتوای هر پاراگراف ، که برایند عصاره کل سوره و متن پاراگراف خواهد بود ، مستقیما و به سهولت بدست می آید .

برای استخراج عصاره محتوای کل سوره ، به روش زیر عمل میکنیم :

در اینجا یکی از سوره های کوچک –  سوره فجر - برگزیده شده تا ضمن آموزش روش، ازطولانی شدن متن احتراز شود .

1- اولاً در جدولی مانند (جدول 1) اجزاء و عناصر سوره را کلمه شماری می کنیم .

 

﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَالْفَجْرِ ﴿1 وَلَيَالٍ عَشْرٍ ﴿2 وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿3 وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ ﴿4 هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ ﴿5 أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ ﴿6 إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿7 الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ﴿8 وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿9 وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ﴿10 الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ﴿11 فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ ﴿12 فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿13 إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿14 فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ﴿15 و َأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ ﴿16كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ ﴿17وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿18 وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَّمًّا ﴿19 وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿20 كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا ﴿21 وَجَاء رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا ﴿22 وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى ﴿23 يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي ﴿24 فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿25 وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿26 يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿27 ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ﴿28 فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿29 وَادْخُلِي جَنَّتِي ﴿30

جدول (1)

آیه

عنوان اصلی

عنوان فرعی

توضیح مختصر در صورت لزوم

تعداد کلمه

5-1

قسم

عناصر طبیعی

سپیده دم، جفت و تک، انتهای شب

14

13-6

مردم

گذشتگان

فرعون و ثمود و ... طغیان، هلاکت

35

14

خداوند

افعال

کمین کشی در مورد طاغیان

3

16-15

مردم

انسان

نکوهش - مال را ملاک دوری و نزدیکی به خدا تصور می کنند

21

20-17

مردم

انسان

نکوهش - وظایف مالی تان را انجام نمی دهید

18

23-21

آخرت

قیامت

حوادث همزمان با وقوع قیامت

20

26-23

آخرت

جهنم

عذاب کافران

14

30-27

آخرت

بهشت

نعیم مؤمنان

14

جمع

139

 

 

2- در جدولی مانند (جدول 2) ، جمع تعداد کلمات هر عنوان اصلی را بدست آورده و به ترتیبِ نزولی(از زیاد به کم) مرتب می کنیم:

 

 

جدول (2)

ردیف

عنوان اصلی

توضیح مختصر در صورت نیاز

تعداد کلمه

درصد از کل

1

مردم

 

74

2/53

2

آخرت

 

48

5/34

3

قسم

 

41

1/10

4

خداوند

 

3

2/2

جمع

139

100

 

 

3- اینک با توجه به (جدول 2) می دانیم «بیشترین» تکیه مطالب سوره ، بترتیب ، روی چه موضوعاتی است . اگر همین روند را پیگیری کنیم و بفهمیم هر «عنوان اصلی» (جدول 2) چه تقسیماتی دارد و شامل چه «عنوان های فرعی» می شود کمک زیادی به روشنی مطلب می نماید و لذا دوباره به (جدول 1) برمی گردیم و جدول هایی تشکیل می دهیم که «عنوان های اصلی» آنها مشترک و بترتیبِ اکثریتِ (جدول 2) باشد .

جدول (1/3)

آیه

عنوان اصلی

عنوان فرعی

توضیح مختصر در صورت لزوم

تعداد کلمه

13-6

16 و 15

20-17

مردم

مردم

مردم

گذشتگان

انسان

انسان

فرعون و ثمود و ... طغیان، هلاکت

نکوهش، مال را ملاک فضیلت می دانید

نکوهش، وظایف مالی تان را انجام نمیدهید

35

21

18

جمع

74

 

4- به همان ترتیبی که از (جدول  1) به (جدول 2) رسیدیم ، می توانیم از (جدول 1/3) به (جدول 1/4) برسیم:

 

 

 

(جدول 1/4)

عنوان اصلی

عنوان فرعی

توضیح مختصر در صورت لزوم

تعداد کلمه

درصد

مردم

 

مردم

انسان

 

گذشتگان

نکوهش ، مال را ملاک فضیلت می دانید و وظایف مالی خویش را انجام نمی دهید

نکوهش ، طغیان آنها و هلاکشان

39

 

35

7/52

 

3/47

جمع

74

100

 

 

نکته غالب در این جدول ، نکوهشِ «ملاکِ فضیلت دانستنِ مال» است . و این دستاوردمان در این مرحله است و چون این دستاورد در حقیقت از جدول 1/4بدست آمده است می توانیم به اختصار آن را درج 1/4  بنامیم . بهتر این است که در این مرحله ، این دستاورد را ثبت کنیم :

«درج 1/4» : نکوهش انسان هائی که مال را ملاک فضیلت می دانند و به وظایف مالی خود عمل نمی کنند .

5- به همین ترتیب ، بازاء هر عنوان اصلی در (جدول 2) ، یک (جدول 3) خواهیم داشت که یک (جدول 4) هم از آن بدست خواهد آمد و از آن نیز ، یک «درج 4» خواهیم داشت : یعنی خواهیم داشت :

«درج 2/4» : عذاب کافران و نعیم مؤمنان

«درج 3/4» : زمان، نور، روشنائی

«درج 4/4» : خداوند در کمینگاه است

6- اینک همه دستاوردهایمان را (یعنی «درج 4»ها را) در یک جدول گردآوری می نمائیم:

 

(جدول درج ها)

شماره جداول درج ها

عنوان اصلی

عنوان فرعی

ذکر مختصر «درج» مربوطه

درصد

1/4

مردم

انسان

مال را ملاک فضیلت می دانید و وظایف مالی خود را انجام نمی دهید

2/53

2/4

آخرت

بهشت و جهنم

عذاب کافران و نعیم مؤمنان

5/34

4/3

قسم

عناصر طبیعی

زمان، نور، روشنائی

1/10

4/4

خداوند

افعال

در کمینگاه است

2/2

 

 

7- اینک باید از جدول فوق که عناصر آن، هر کدامش یک «دستاورد» است ، یک «دستاوردِ دستاوردها» بدست بیاوریم ، یعنی همان عصاره مورد جستجو را که آن را «درس» سوره مینامیم .

برای این کار باید روی «جدول درج ها» دقیق و متمرکز شویم .

با توجه به درصدها ، «وزن» همان ردیف اول جدول «درج ها» بیش از 50% کل سوره است و لذا بیشترین سهم را در بوجود آمدن «درس» خواهد داشت.

بطور خلاصه ، دیدِ حاصل از سطر اول ، این است که در آن سطر، اشخاصی که مال را ملاک فضیلت می دانند مورد نکوهش قرار می گیرند . اگر با این دید به سطرهای دیگر نگاه کنیم ، سطر 2 و سطر 4 را نیز با این مفهوم هماهنگ می بینیم . به این معنا که در سطر 2 به این نوع افراد هشدار عذاب و به اضداد آنها وعده بهشت می دهد و در سطر 4 نیز خداوند را در کمینگاه توصیف می نماید که با همین معنا هماهنگ است . لذا با جمع بندیی که از سه سطر مذکور بعمل می آوریم می توانیم به چنین خلاصه و عصاره ای برسیم :

عصاره محتوای سوره : نکوهشِ مال دوستیِ افراطی ، و ارزش دانستنِ آن ، و هشدار به کسانی که چنین صفتی دارند .

 

(البته همین موضوع از یک «راه دوم» هم میسور است که چون شرحش طولانی است و به بحث اصلی این کتاب نیز چندان مربوط نیست از ذکر آن در اینجا خودداری میکنیم اما ضمنا عرض میکنیم که این موضوعات در کتاب «آموزش تفسیر قرآن» ما توضیح داده شده و در سایت [که در صفحه دوم این کتاب معرفی شده] موجود است)

 

مبانی این روش

 این روش به سیره عقلاء و نیز روش موعظه کنندگان (که ضمنا یکی از نامهای قرآن موعظه هم هست) متکی است .

عقلاء از کمیت  به مفاهیم منتقل میشوند ، مثلا کارهای آمارگران و ساینتیستها در امور علوم تجربی و تحلیلگران سازمان ملل که بعضا از شمارش واژه های پر تکرار در نطق های سران ممالک نتایج مفهومی میگیرند ، همه از شمارشِ (یعنی کمیتِ) موضوعاتی که با آن درگیر هستند به نتیجه گیریی میرسند که از جنس مفاهیم است.

علاوه بر این قرآن موعظه است و ما وقتی معنی موعظه را می فهمیم که روش موعظه گران را تحلیل کنیم :

روش موعظه گران اینطور است که سخن آنها جُنگی است حاوی مطالب متنوع از قبیل داستان و استدلال و نقل سخن دیگران وغیره ، اما همه آن عناصر ، هر یک ،  به منظور مشترکی میرساند و اگر کسی هریک از عناصر مذکور را تحلیل و منظور نهفته در آن را درک کند منظور موعظه گر را درک کرده است و ما هم در این روش دقیقا همین کار را کرده ایم .

 

فواید این روش

نمیخواهیم وارد ذکر همه فواید این روش (که البته زیاد و مهم هم هست) بشویم ، اما، ناگزیریم یکی از آنها را که به موضوع این کتاب مربوط است ذکر کنیم :

 با استفاده ازاین روش ، ابهام 1400 ساله حروف مقطعه گشوده شده ، و برای آنها معانیی قابل پذیرش پیشنهاد می شود .

سوره های دخان و زخرف و فصلت و جاثیه و احقاف و مؤمن (غافر) در ابتدای خویش با «حم» شروع می شوند.

«درس» سوره های فوق نیز کاملاً شبیه یکدیگر است و محتوای مشترک آنها «نکوهش عمد و اصرار در کفر و تکذیب پیامبر(ص) ، علیرغم روشن شدن حقیقت» می باشد .

ملاحظه فرمودید؟ شش سوره داریم که با «حم» شروع شده ، از طرف دیگر محتوای آنها نیز (که در «درس» آنها متجلی است) یکی است .

این درحالی است که حجم آنها وظاهرشان چنان با یکدیگر متفاوت است که حتی اگر موضوع فوق به قرآن پژوهان متبحر هم بدون مقدمه گفته شود باور نخواهند کرد تا اینکه نزدیک بیایند و جلوی چشمشان عملیات استخراج عصاره سوره انجام شود تا اینکه ناباورانه مجبور شوند حقیقت فوق را تصدیق کنند.

سوره های هود و حجر و ابراهیم و یونس و یوسف نیز با «الر» شروع می شوند . «درس» آنها نیز نوید رفع مشکلات پیامبر و پیروانش و پیروزی آنها بر مخالفانشان و موفقیت نهائی آنها در دنیا و آخرت می باشد.

در اینجا نیز همان چیزی را می بینیم که در مورد سوره های «حم»دار  دیدیم . یعنی اینکه در اینجا نیز محتوای سوره های «الر» دار ، یکی است ، در حالیکه از لحاظ حجم سوره و مطالبی که به آنها پرداخته اند ، وغیره وغیره ، تفاوت های عظیمی دارند اما علیرغم این تفاوت های بزرگ ، عصاره محتوایشان یکی است .

سوره های لقمان و سجده و عنکبوت و روم و بقره و آل عمران نیز با «الم» شروع می شوند.

در اینجا نیز علیرغم  اختلاف ظاهریِ شدید ترِ بین آنها ، مشابهت بسیار نزدیکی را در «درس» این سوره ها می یابیم . سوره های لقمان و سجده تقریبا کمتر از یک دهم حجم سوره هائی مانند بقره و آل عمران را دارند ، اما با کمال تعجب می بینیم عصاره محتوایشان یکی است .

باتوجه به این دستاوردها ، اولین چیزی که راجع به حروف مقطعه میتوان گفت این است که حروف مقطعه رابطه معنی داری با محتوای سوره مربوطه دارند .

اگرهمه حروف مقطعه را یکجا به نظر آوریم ، اولین چیزی که به چشم می خورد این است که بعضی از آنها «تک» هستند (مانند یس و ص و ق وکهیعص و....) و بعضی دیگر «دارای تکرار» میباشند (مانند حم و الم و الر) و بعضی دیگر «ترکیبی»اند (مانند المص و المر)

دقت در محتوای سوره هائی دارای حروف مقطعه ای مانند المص و المر نشان میدهد که محتوای آنها به محتوای سوره های دارای الم نزدیک ، و از محتوای سوره های دارای حم دورند .

علاوه بر آن، محتوای سوره های اخیر به محتوای سوره های دارای «الر» نیز نزدیک تر است تا به محتوای سوره های «حم» دار.

دقت بیشتر در موضوع اخیر ما را متوجه قرابت بسیار زیاد محتوای سوره های اعراف و رعد که حروف مقطعه آنها «المص» و «المر» است با سوره های دارای «الم» می کند.

از نکته اخیر متوجه می شویم که حروف مقطعهء مذکور خاصیت جمع  و تفریق پذیری دارند. یعنی می توان با تفریق محتوای سوره های مذکور معنی «ص» و «ر» را یافت .

با این ترتیب می توان  معنی تک تک حروف مقطعه مذکور را یافت .

کشف مذکور بکر و بدیع است و در این هزار و چهارصد و اندی سال سابقه ای برای آن ثبت نشده و مبنای آن ، نه نقل قول است و نه حدس و گمان و نه استحسان و نه روایات ، بلکه مبنای آن مشاهده و تعمق و تدبر است که در استخراج عصاره محتوای سوره ها متجلی است .

بعبارت دیگر معنی حروف مقطعه در محتوای سوره های مربوط نهفته است ، و این قدمِ پیشنهادی ، فتح بابی است برای محققان آینده که معنی حروف مقطعه را در محتوای سوره ها بطور دقیق تر بیابند .

با توجه به آنچه راجع به سوره های «حم»دار و «الر»دار و «الم»دار گفته ایم ، فورا به این نکته منتقل میشویم که هر یک از «حم» و «الر» و «الم» ها نماینده یک «دوره اجتماعی»  خاص میباشند که اولی نماینده دوره ای است که وحی فقط به نکوهش شدیدِ عمد و اصرار و لجبازیِ کافران علیرغم دانستنِ حقیقت اشاره دارد و دومی نماینده دوره ای است که علاوه بر آن به مومنانی که تحت فشار و آزار کفار میباشند دلداری و امید میدهد و سومی مربوط به دوره ای است که مومنان به نوعی از بلوغ رسیده اند که دیگر رفتارهای ناپسند کفار برای تغییر مسیر فکری شان کارائی ندارد.

چیزی که از نکته اخیر برای استفاده در موضوع این کتاب استفاده میشود این است که :

تمام سوره های دارای «حم» مقدم اند بر تمام سوره های دارای «الر» و همه سوره های اخیر مقدم اند بر سوره های دارای «الم»

بنا براین ما تا اینجا دو کلید داریم که با کمک آنها میتوانیم لیست مرحوم مهندس بازرگان را اصلاح و تکمیل کنیم :

 

 1 - عصاره محتوای سوره ها

اولین کاری که این قلم کرد این بود که نام هر یک از تمام 114 سوره قرآن را روی کاغذ هایی به اندازه کارت ویزیت نوشت .

سپس پشت همان کاغذها برای هر سوره «درس» همان سوره (که خلاصه عصاره محتوای همان سوره باشد) را نیز نوشت . آنگاه کاغذها را برگرداند بطوریکه در هر کاغذ فقط « درس» سوره پیداست و نامش پیدا نیست .

دومین کار این بود که تمام این کاغذ ها را روی زمین در جلوی دید چیده و در محتوای «درس» سوره ها دقت نموده و با در نظر گرفتن اینکه محتوای «درس» سوره ها «جهت دار» است و جهتِ آنها از مطالبی مانند «ایمان بیاورید» و «به آخرت اهمیت دهید» به طرف «جهاد کنید» و «انفاق کنید» و «در کار دین جدی باشید» ، است ، مرتب نمود و شماره بندی کرد.

این کار بارها انجام شد بطوریکه دیگر این تکرارها کافی تلقی شد ، و این چند ماه طول کشید .

 در اندک دقتی در لیست بدست آمده ، فورا دو دسته بزرگ از سوره ها متمایز شد، همانکه در دسته بندی های سنتی به «مکی» و «مدنی» نامگذاری میشود.

قدم بعدی این بود که در خانواده بزرگِ به اصطلاح مکی و مدنی تقدم و تاخر تعیین شود . چند ماه هم به این کار گذشت و در داخل دو خانواده بزرگ چند خانواده کوچکتر هم مشخص شد .

آنگاه ملاک هایی که در ابتدای این کتاب تحت عنوان «مشکلات خوانندگانِ عادی قرآن» مورد اشاره بوده در این مرتب کردن ها لحاظ شد ، و ترتیب حاصل شماره خورد و لیست شد . این کار هم چند هفته طول کشید.

اینک لیستی بدست آمده بود که بر اساس محتوای سوره ها مرتب شده بود .

این لیست با لیست مرحوم مهندس بازرگان مقایسه شد.

 چیزی که از طریق جدولی که نام سوره و شماره ترتیب مهندس بازرگان و شماره ترتیب این قلم در ستون هایی همسطر بودند ، بدست آمد ، این بود که غیر از مواردی که تفاوت ها (که مثلا در حدود 4 + و 3 -) بود،  در چند مورد تفاوت های فوق العاده زیادی مشاهده شد (مثلا مورد مربوط به سوره عادیات و دو سه سوره دیگر مانند آن) بقیه ، خیلی نزدیک به لیست آن بزرگوار بود . اینطور بود که این قلم لیست آن بزرگوار را مبنا گرفت و بر اساس محتوای سوره ها آن را بهبود بخشید .

 

 2 - حروف مقطعه

طولی نکشید که این قلم متوجه مطلبی شد که که فوقا در باره حروف مقطعه تشریح گردید .

اینکه «تمام سوره های دارای «حم» مقدم اند بر تمام سوره های داری «الر» و همه سوره های اخیر مقدم اند بر سوره های دارای «الم»  ، نیز ، کلید مهمی برای اصلاح و تکمیل لیست اخیر بود ، که پس از اِعمال آن ، لیست ذیل بدست آمد و اینک چند سالی است که با وجود نظرِ دائما انتقادی ، فعلا ، این قلم به آن دلقرص و مطمئن است :

 

1 عصر – 2 توحید – 3 حمد – 4 زلزال – 5 قارعه – 6 ضحی – 7 فلق – 8 ناس – 9 تین – 10 لیل – 11 شمس – 12 طارق – 13 قدر

 

14 علق – 15 قریش – 16 تکاثر – 17 بلد – 18 همزه – 19 فجر – 20 نجم – 21 عبس – 22 کافرون – 23 اعلی – 24 مزّمّل

 

25 انفطار – 26 تکویر – 27 حاقّه – 28 مرسلات – 29 قلم – 30 غاشیه – 31 نباء – 32 طور – 33 واقعه – 34 رحمان – 35 دهر – 36 مطففین – 37 قیامه – 38 انشقاق – 39 ق

 

40 مدّثّر – 41 نازعات – 42 نوح – 43 قمر – 44 فیل – 45 بروج – 46 مسد – 47 معارج – 48 ذاریات – 49 جنّ – 50 کوثر

51 دخان – 52 زخرف – 53 فصلت – 54 جاثیه – 55 احقاف – 56 مومن – 57 یس – 58 شوری – 59 سباء

 

60 مومنون – 61 ابراهیم – 62 اسراء – 63 هود – 64 شعراء – 65 یونس – 66 انبیاء – 67 صافّات – 68 ص

 

69 قصص – 70 نمل – 71 مریم – 72 یوسف – 73 حجر – 74 طه – 75 انعام – 76 اعراف – 77 کهف

 

78 فرقان – 79 سجده – 80 زمر – 81 لقمان – 82 عنکبوت – 83 نحل – 84 فاطر – 85 روم – 86 رعد – 87 ملک – 88 انشراح

 

89 حج - 90 بقره – 91 بیّنه – 92 ماعون – 93 عادیات – 94 صف – 95 محمد – 96 انفال – 97 حشر – 98 منافقون – 99 جمعه –100 آل عمران

 

101 تغابن – 102 حدید – 103 احزاب – 104 نساء – 105 نور –106 طلاق – 107 فتح – 108 ممتحنه – 109 نصر – 110 توبه – 111 حجرات – 112 مجادله – 113 تحریم – 114 مائده

 

استنتاج های اولیه

دقت در لیست بدست آمده در همان نگاه اولیه دو نکته را به خواننده القاء میکند :

1 –  در اوائل لیست ، محتوای سوره ها کاملا «اعلامیه ای» است .

2 – در اواخر لیست ، محتوای سوره ها کاملا حالتی شبیه به «آنلاین» دارد و از اوضاع و احوالِ محیطی اطلاعات زیادی میدهد .

3 – هرچه از اوائل لیست دور تر میشویم از حالت های اعلامیه ای کاسته و به حالت آنلاین افزوده میشود .

این چیزی است که فورا دیده میشود و ضمنا کنجکاوی را هم تحریک میکند .

اگر به این کنجکاوی میدان داده شود ، بالاخره  10 بازه زمانیِ مشخص به نظر می آید :

1 – مرحله اول که سوره ها خیلی کوتاه و صرفا حاویِ معارفِ پایه میباشند (سوره های ردیف 1 تا 13) [شامل سوره های عصر، توحید ، حمد ، زلزال ، قارعه ، ضحی ، فلق ، ناس ، تین ، لیل ، شمس ، طارق ، قدر]

2 – مرحله دوم که سوره ها اندکی بلند ترند و حاوی معارف پایه هم هستند  اما کمی هم عنصر محیطی دارند (سوره های ردیف 14 تا 24) [علق ، قریش ، تکاثر ، بلد ، همزه ، فجر ، نجم ، عبس ، کافرون ، اعلی ، مزمل]

3 – مرحله ای که بطور متمرکز به موضوعات مرتبط به قیامت و آخرت پرداخته شده (ردیف 25 تا 39) [انفطار ، تکویر ، حاقّه ، مرسلات ، قلم ، غاشیه ، نباء ، طور ، واقعه ، رحمان ، دهر ، مطففین ، قیامه ، انشقاق ، ق]

4 – مرحله ای که کم کم مخالفت های جدیِ محیط آشکار میشود اما هنوز چندان پر رنگ و غلیظ نیست (ردیف 40 تا 50) [مدثر ، نازعات ، نوح ، قمر ، فیل ، بروج ، مسد ، معارج ، ذاریات ، جنّ ، کوثر]

5 – مرحله ای که مخالفت های مذکور به عمد و اصرار و لجبازیِ کور بدل میشود (ردیف 51 تا59) [دخان ، زخرف ، فصلت ، جاثیه ، احقاف ، مومن ، یس ، شوری ، سباء]

6 – مرحله داستانهای پیامبران سابق (ردیف 60 تا 68) [مومنون ، ابراهیم ، اسراء ، هود ، شعراء ، یونس ، انبیاء ، صافات ، ص]

7 – ادامه مرحله فوق که همان مشخصه را دارد اما در محتوای سوره ها هرچه که به طرف انتهای آن میرویم تفصیل و استدلال بیشتری ملاحظه میکنیم (ردیف 69 تا 77) [قصص ، نمل ، مریم ، یوسف ، حجر ، طه ، انعام ، اعراف ، کهف]

8– مرحله پر رنگ تر شدن گفتمان استدلالی (ردیف78 تا 88) [فرقان ، سجده ، زمر ، لقمان ، عنکبوت ، نحل ، فاطر ، روم ، رعد ، ملک ، انشراح]

9 – مرحله پس از هجرت و استقرار حکومت (ردیف 89 تا 100) [حج ، بقره ، بینه ، ماعون ، عادیات ، صف ، محمد(ص) ، انفال ، حشر ، منافقون ، جمعه ، آل عمران]

10– ادامه مرحله قبل اما با این فرق که «جا افتادگیِ» حکومت پر رنگ تر به نظر می آید (ردیف 101 تا 114) [تغابن ، حدید ، احزاب ، نساء ، نور ، طلاق ، فتح ، ممتحنه ، نصر ، توبه ، حجرات ،  مجادله ، تحریم ، مائده]

 

 

 

 

 

 

دفتر دوم

 

تعیین زمان نزول سوره ها

 

 

برای اینکه بتوانیم تاریخ نزول سوره ها را داشته باشیم ، چه مفروضات مطمئنی داریم؟

اولین فرض مطمئن ما ترتیب نزول سوره ها است که با این دقت تعیین کرده ایم و فعلا به نظر می آید «بهترین» است .

دومین فرض مطمئنی که داریم تاریخ شروع وحی بر آنحضرت، و تاریخ هجرت، و تاریخ وفات آنحضرت است.

اگر دو محور عمود برهم رسم کنیم که در محور افقی ، تاریخ بعثت و تاریخ وفات آنحضرت را در دو نقطه مشخص کنیم ، و سپس در نقطه نمایانگرِ وفات آنحضرت بر محور افقی خطی عمود کنیم و در آن عددی را که نشاندهنده مجموع کلمات وحی شده تا زمان وفات است مشخص کنیم ، و سپس نقطه آغاز وحی را به نقطه اخیر وصل کنیم خط موربی بدست می آید که از چپ به راست حالت صعودی دارد ، و از صفر به عدد77851 میرسد .

فرض میکنیم این خط موربِ صفر تا 77851 درست باشد ، در اینصورت ، برای اینکه تاریخ نزول سوره ها را مشخص کنیم ، می باید اندازه (یعنی تعداد کلمه) هر سوره را نسبت به عددکل اندازه قرآن (یعنی 77851) درصدگیری نموده ، و سپس این درصدِ حاصله را ضربدر اندازه خط مورب سابق الذکر بنمائیم ، در اینصورت نقطه ای که بدست می آوریم تاریخ پایان نزول اولین سوره خواهد بود ، اگر این کار را برای تمام 114 سوره قرآن انجام دهیم ، تاریخ اتمام نزول همه سوره را خواهیم داشت .

اگر این کار را کنیم نتیجه ای حاصل خواهد شد که با مسلمات تاریخی (تاریخ هجرت، تاریخ تغییر قبله ، تاریخ جنگ بدر ، تاریخ فتح مکه ، و و و ) جور در نمی آید و نسبت به این وقایع مسلّم تاریخی انحراف زیادی خواهد داشت .

لذا ، باید مفروضات خویش را مورد نقد و تجدیدنطر قرار دهیم .

اولین چیزی که در باره اش دلگرمیم ترتیب نزول سوره و حجم آنها است که در جدول ذیل آمده است  :   

 

 

   جدولهای حجم مجموع کلمات سوره ها

 

 

مرحله

نام سوره

تعداد کلمه

1

عصر

18

1

توحید

19

1

حمد

27

1

زلزال

40

1

قارعه

40

1

ضحی

44

1

فلق

27

1

ناس

24

1

تین

38

1

لیل

74

1

شمس

58

1

طارق

65

1

قدر

33

 

جمع

507

 

 

 

2

علق

76

2

قریش

21

2

تکاثر

33

2

بلد

86

2

همزه

37

2

فجر

143

2

نجم

363

2

عبس

137

2

کافرون

33

2

اعلی

76

2

مزمل

202

 

جمع

1207

 

 

 

3

انفطار

86

3

تکویر

108

3

حاقه

264

3

مرسلات

185

3

قلم

300

3

غاشیه

96

3

نباء

176

3

طور

316

3

واقعه

381

3

رحمن

355

3

دهر

239

3

مطففین

175

3

قیامه

169

3

انشقاق

113

3

ق

375

 

جمع

3338

 

 

 

4

مدثر

257

4

نازعات

182

4

نوح

231

4

قمر

342

4

فیل

27

4

بروج

113

4

مسد

27

4

معارج

217

4

ذاریات

364

4

جن

290

4

کوثر

14

 

جمع

2037

 

 

 

5

دخان

350

5

زخرف

852

5

فصلت

778

5

جاثیه

495

5

احقاف

651

5

مومن

1211

5

یس

769

5

شورا

841

5

سباء

839

 

جمع

6786

 

 

 

6

مومنون

1009

6

ابراهیم

846

6

اسراء

1585

6

هود

1970

6

شعراء

1355

6

یونس

1876

6

انبیاء

1181

6

صافات

875

6

ص

841

 

جمع

11538

 

 

 

7

قصص

1454

7

نمل

1170

7

مریم

971

7

یوسف

1682

7

حجر

660

7

طه

1280

7

انعام

3051

7

اعراف

3176

7

کهف

1615

 

جمع

15120

 

 

 

8

فرقان

905

8

سجده

376

8

زمر

1178

8

لقمان

550

8

عنکبوت

984

8

نحل

1862

8

فاطر

782

8

روم

822

8

رعد

834

8

ملک

337

8

انشراح

31

 

جمع

8661

 

 

 

9

حجّ

1263

9

بقره

5807

9

بینه

105

9

ماعون

29

9

عادیات

43

9

صف

233

9

محمد

542

9

انفال

1249

9

حشر

457

9

منافقون

190

9

جمعه

178

9

آل عمران

3479

 

جمع

13575

 

 

 

10

تغابن

250

10

حدید

585

10

احزاب

1327

10

نساء

3873

10

نور

1385

10

طلاق

289

10

فتح

573

10

ممتحنه

322

10

نصر

20

10

توبه

2571

10

حجرات

349

10

مجادله

472

10

تحریم

250

10

مائده

2816

 

جمع

15082

 

 

 

نام مرحله

جمع تعداد کلمه

در مرحله ها

جمع تا اینجا

1

507

507

2

1207

1714

3

3338

5052

4

2037

7089

5

6786

13875

6

11538

25413

7

15120

40533

8

8661

49194

9

13575

62769

10

15082

77851

 

 

 

نمودارهای زمان نزول سوره ها      

«اصل موضوع» ، بنا به تعریف ، به گزاره ای گفته میشود که قبول عام یافته ، اما ، قابل اثبات نیست . مثلا این گزاره که میگوید « دو خط موازی یکدیگر را قطع نمیکنند » ، گرچه تمام بار  هندسه مسطحه را به دوش می کشد ، اما ضمنا قابل اثبات هم نیست و «اصل موضوع» نام گرفته است .

دومین چیزی که در باره اش دلگرمیم دو «اصل موضوع» ذیل است.

برای تعیین تاریخ نزول سوره ها نیز ما صحتِ تقریبیِ دو اصل موضوع ذیل را باور داریم :

 

اصل موضوع 1 :

وحی به پیامبر (ص) ، پس از شروع ، به مدت طولانی قطع نشده است

البته – بنا بر روایات مقبولِ معقول -  با توجه به مفاد سوره ضحی و نیز آیه 23 سوره کهف ، وحی دو بار به مدت بسیار کوتاه  قطع شد ، اما مدت انقطاع های مذکور آنقدر کوتاه بود که به اصلِ موضوعِ فوق ضرری نمیزند .

انقطاع وحی غیر از دو مورد ناچیز مذکور در قرآن سابقه دیگری ندارد و در تاریخ نیز همچنین .

هیچ مورخی چنین موضوعی را ذکر نکرده است ، و اگر چنین اتفاقی افتاده بود مخالفان آن حضرت اقداماتی (از قبیل تمسخر ، و امیدوار شدن– وحرکات منتج از آن – وغیره) میکردند و به علت اهمیت آن حضرت و قدرت مخالفانش ، در تاریخ ضبط میشد و به ما میرسید .

 

اصل موضوع 2 :

در بازه هایِ زمانیِ مشابه ، متوسط حجم نزولی وحی ثابت بود

اگر وحی را به مثابه یک نیاز برای پیامبران در نطر بگیریم ، مانند بشر که در بازه های زمانی مشابه ، متوسطِ حجمِ نیازِ روزانه ی پایهء مواد غذائی او ثابت است ، میتوان قبول کرد که پیامبران نیز ، در بازه های زمانی مشابه ، متوسط وحی دریافتی شان ثابت بود .

با توجه به دستاورد قسمت قبلی این کتاب (یعنی قسمت مربوط به تهیه لیستی از ترتیب نزول سوره ها) ، و نیز با توجه به دو اصل موضوع فوق ، میتوانیم نموداری رسم کنیم که نشان دهد هر سوره – تقریبا -  در چه تاریخی نازل شده است .

 

 

رسم نموداری که زمان نزول هر سوره را نشان دهد

اگر بخواهیم نموداری رسم کنیم که موضوع تیتر فوق را نشان دهد ابتدا باید دو خط عمود برهم رسم کنیم که ، خط افقی اندکی بیش از تقریبا 23 سال و خط عمودی تا 80000 که اندکی بیش از کلّ تعداد کلمات قرآن است مدرّج شده باشد .

اینک میتوانیم این مفروضات را داشته باشیم :

1 – در روی محور افقی بطور حتم یک نقطه داریم که طول آن ، روز وفات رسول ارجمند اسلام (ص) و ارتفاع آن مجموع حجم وحیِ نازله است .

یعنی روی محور افقی عددی که نشاندهنده 10 سال و 2 ماه باشد که وفات پیامبر(ص) را نشان میدهد – که پایان نزول وحی هم هست – و روی محور عمودی عدد 77818 را خواهیم داشت که مجموع تعداد کلمات کل قرآن باشد .

میتوانیم این نقطه را علامت گذاری نموده و آن را نقطه 10 (پایان مرحله دهم وحی) بنامیم .

2 – همچنین در روی محور افقی نقطه دیگری داریم که طول آن روز اول هجری و ارتفاع آن مجموع حجم نازلهء تا هجرت است (یعنی روی محور افقی نقطه صفر و روی محور عمودی عددِ نشان دهندهء  49158)

میتوانیم این نقطه را نقطه شماره 8 (پایان مرحله 8) نامگذاری کنیم .

اگر این دو نقطه را به یکدیگر وصل کنیم نمودارِ مجموع کلمات نازله در بازهء زمانیِ پس از هجرت را داریم .

 در جدول های قبل سوره های مرحله های 9 و 10 را با تعداد کلمه های هرکدام  داریم .

خطی را که به ترتیب فوق به دست آورده ایم ، از چپ به راست و از ابتدای مرحله 9 تا انتهای مرحله ده به نسبتِ تعداد کلمه های شروعِ سوره های مرحله 9 تا انتهای مرحله 10 مدرّج میکنیم و در اولین نقطه ء به دست آمده ، نام سوره حج ، و در انتها نام سوره مائده را می نویسیم .

اینک اگر از هریک از این نقطه ها که نام سوره ها را دارد یک خط بر محور افقی عمود کنیم ، نقطه بدست آمده ، تاریخِ اتمامِ نزول آن سوره را نشان خواهد داد .

 ما این کار را کرده و نتایج  بدست آمده را در جدول هایی در صفحات آتی درج کرده ایم  :

3 - اینک یک خط افقی به ارتفاع مجموعِ تا آخر مرحله 7 ، یعنی به ارتفاع عدد 40497 رسم نموده ، و خطی را که از وصل کردن نقطه شماره 10 به نقطه شماره 8 بدست آمده ، اگر به طرف چپ امتداد دهیم تا خط اخیر را (یعنی خط افقیِ به ارتفاعِ 40497را) قطع کند ، نقطه ای که بدست می آید نقطه پایان مرحله 7 است .

چرا؟

زیرا در مرحله های 9 و 10 شرایط سیاسی و اجتماعی ثابت و ظرفیت پیامبر (ص) نیز در حدّ اکثر بود و لذا شیب این دو مرحله (بنا بر «اصل موضوع» های پیشگفته) یکنواخت بود .

مرحله هشتم نیز همینطور بود زیرا در مرحله هشتم چند سوره «الم» دار ، مانند سوره های سجده و لقمان و عنکبوت و روم داریم که در مرحله نهم هم آنها را داریم (بقره و آل عمران) و گرچه شرایط سیاسی فرق داشت ، اما شرایط روحی مسلمین (به دلیل «الم» ، هم در مرحله 8 و هم در مرحله9) یکسان بود و به همین دلیل شیب را ثابت تلقی میکنیم .

4 – در مرحله های ششم و هفتم که مسلمانان خیلی تحت فشار و آزار ، و پیامبر (ص) هم بسیار ناراحت بودند ، داستان های پیامبرانِ سابق نازل میشد که نشان میداد چگونه دشمنانشان هلاک و خودشان پیروز شدند .

در آن روز ها این نوع آیات بشدت مورد احتیاج مسلمانان بود و مایه تسلی خاطرشان میگشت و لذا نزول این نوع سوره ها با سرعت و حجم بیشتری صورت میگرفت و لذا شیبِ منحنیِ نزول را اگر در این دوره دو برابر شیبِ خطِ قبلی تخمین بزنیم تخمین خوبی است .

یعنی می توانیم خطِ بدست آمدهء نمودارِ ممتدّ تا نقطه 7  را با شیبِ دو برابر بطرف چپ امتداد دهیم تا خطِ افقیِ به ارتفاع 13900 کلمه را (که نشاندهنده مجموعِ تعدادِ کلماتِ نازله در انتهای مرحله 5 است) قطع کند ونقطه بدست آمده را به نام نقطه شماره 5 علامت بگذاریم .

5 – درمورد مرحله پنجم میتوانیم به شیب 5/13 ساله ء مجموع مرحله های 8 و 9 و 10 (یعنی شیبِ خط واصلِ نقاطِ 7 و 8 و 9 و 10) برگردیم و استدلال مان هم این است که این دوره نیز مانند دورهء اشاره شده «عادی» است . نه اول وحی است که پیامبر (ص) از شدت اشتیاقِ این پدیده جدید صبر از کف بدهد ، و نه مانند دوره شدتِ فشار  است که نیاز به شدت و سرعت نزولِ پیام های امیدوار کننده باشد .

با این فرض شیبِ خطِ نمودار را  به حالتِ پیش گفته بر میگردانیم وخطی بطرف چپ رسم میکنیم تا خطِ افقیِ به ارتفاعِ 7114 کلمه را قطع کند . نقطه ء بدست آمده ، نقطه 4 (یعنی پایان مرحله چهارم) است .

با آنچه تا کنون دیده ایم ، تا اینجا  اطلاعات بیش از 90 درصد حجم وحی نازله را بر اساس مفروضات معقولی داریم .

6- درمورد بقیه نمودار ، یعنی از نقطه شروعِ نزولِ وحی تا انتهای مرحله چهارم ، اگر انتهای مرحله 4 را به نقطه15/13- روی محور افقی (که همان نقطه آغاز وحی باشد) وصل کنیم ، با تقریب بسیار مقبول درست خواهد بود.

چرا؟

زیرا تعداد زیادی سوره کوچک داریم که در بازهء زمانیِ کوتاهی نازل شده اند و ما  می باید زمان نزول آنها را مشخص کنیم ، و در صورتی که خطائی هم صورت پذیرد، با توجه به زیادیِ تعداد سوره ها و کوتاهیِ بازه زمانی ، خطای احتمالیِ در حدّ چند روز  پس و پیش خواهد بود که اهمیت چندانی ندارد .

لذا ، اینک کافی است چند خط افقی به ارتفاع های مجموع مرحله 1 و مجموع مرحله های 1و2 و مجموع مرحله های 1و2و3 رسم کنیم تا خطِ پیش گفته را قطع کنند، در اینصورت نقاط انتهائیِ مرحله های 1و2و3 به دست می آید ، حالا اگر از این نقاط خطوطی بر محور افقی عمود کنیم زمانِ پایانیِ هر مرحله را خواهیم داشت ، و آنگاه میتوانیم با درصد گیریِ سهم هر سوره از آن مرحله ، نقطه زمانیِ پایان نزول آن سوره را هم مشخص کنیم .

ما این کار را کرده ایم و نتیجه همان چیزی است که ذیلا ملاحظه می فرمائید :

 

چیزی که فورا در تحلیل نمودار فوق متوجه اش میشویم  این است که مرحله های 1 تا 4 که حجم بسیار کمی (حدود 9 درصد) دارند زمان زیادی (حدود 17 درصد) را به خویش اختصاص داده اند .

علت آن این است که وحی پدیده جدیدی بود و برای اینکه مخاطبان با آن ارتباط بر قرار کنند وقت زیاد تری نسبت به سالهای بعد لازم بود . سالهایی که مخاطبان  کاملا به آن خو کرده و حتی نسبت به آن نوعی عادت خوشایند پیدا کرده بودند .

این موضوع را وقتی خیلی بهتر درک میکنیم که همین موضوع را در مرحله اول نزول وحی ببینیم که در آن ، کمتر از یک درصد کل وحی ، به مدتی حدود دو و نیم درصد از کل زمان آن ، نیاز داشت .

همچنین شیب تند مجموع مرحله های 6 و 7 که حدود 35 درصد از حجم کل وحی را شامل میشود و در مدتی کمتر از 10 درصد کل زمان نزول وحی نازل شده است ، از این لحاظ مفهوم است که روزهای مرحله های 6 و 7 روزهای فشار و ناراحتی مومنان بود ، و سوره هایی که با این حجم و دِبی زیاد نازل میشدند ، بشدت دارای بار دلداری دادن و وعده به اینکه وضعتان بکلی در جهت مطلوب تغییر خواهد کرد داشت، و این ، درست همان چیزی بود که مومنان در آن روزها نیاز داشتند از خدای خویش بشنوند .

 

اینک که شِمای کلی نمودار نزول وحی را دیدیم از همان جائی شروع میکنیم که رسم نمودار را از همانجا شروع کردیم ، یعنی از مرحله آخر نزول وحی .

مختصات نقطه آخر ، حجمِ 77851 کلمه در ستون عمودی ، و 10 سال و کمتر از دوماه را در منتهی الیه ستون افقی داریم ، که زمان عروج آنحضرت بسوی ربّ جلیل است ، و تمام حجم وحی تا آن موقع نازل شده بود ، و مختصات نقطه ای که روی خط عمودیِ نماینگر هجرت است عدد 49194 را داریم که نمایشگر مجموع نزولات وحی از بعثت تا هجرت است .

 

مرحله نُهم

 

سوره انشراح

اواسط ماه سوم از سال اول هجری

سوره حجّ

از انتهای سوره انشراح

تا انتهای ماه هشتم از سال اول هجری

سوره بقره

از انتهای سوره حج

تا اواسط ماه دهم از سال سوم هجری

سوره بیّنه

یک روز پس از انتهای سوره بقره

سوره ماعون

یک روز پس از انتهای سوره بینه

سوره عادیات

یک روز پس از انتهای سوره ماعون

سوره صف

از انتهای سوره ماعون تا انتهای دهه اول از ماه آخر سال سوم هجری

سوره محمد (ص)

از انتهای سوره صف  تا تقریبا انتهای ماه دوم از سال چهارم هجری

سوره انفال

از انتهای سوره محمد (ص) تا اواسط ماه هشتم از سال چهارم هجری

سوره حشر

از انتهای سوره انفال تا اواخر ماه یازدهم سال چهارم هجری

سوره منافقون

یک روز پس از انتهای سوره انفال

سوره جمعه

یک روز پس از انتهای سوره منافقون

سوره آل عمران

از انتهای سوره جمعه  تا اواسط ماه دوم سال ششم هجری

مرحله دهم

 

سوره تغابن

از انتهای سوره آل عمران تا انتهای ماه سوم از سال ششم هجری

سوره حدید

از انتهای سوره تغابن

تا پایان ماه چهارم سال ششم هجری

سوره احزاب

از انتهای سوره حدید

تا انتهای دهه اول از ماه آخر سال ششم هجری

سوره نساء

از انتهای سوره احزاب تا اواسط ماه چهارم از سال هشتم هجری

سوره نور

از انتهای سوره نساءتا انتهای دهه اول ماه دهم از سال هشتم هجری

سوره های طلاق و فتح و ممتحنه و نصر

از انتهای سوره نور تا اواسط ماه چهارم از سال نهم هجری

سوره برائت (توبه)

از انتهای سوره نصر تا ابتدای دهه آخر از ماه سوم سال دهم هجری

سوره حجرات

از انتهای سوره برائت تا انتهای ماه چهارم از سال دهم هجری

سوره مجادله

از انتهای سوره حجرات تا اواسط ماه ششم از سال دهم هجری

سوره تحریم

از انتهای سوره مجادله تا اواسط ماه هشتم از سال دهم هجری

سوره مائده

بعد از سوره تحریم تا ماه دوم از سال  یازدهم هجری

 

 

مرحله هشتم

 

سوره فرقان

از انتهای سوره کهف تا انتهای ماه هفتم از سال چهارم قبل از هجرت

سوره سجده

از انتهای سوره فرقان تا اواسط ماه دهم از سال چهارم قبل از هجرت

سوره زُمر

از انتهای سوره سجده تا پایان ماه چهارم از سال سوم قبل از هجرت

سوره لقمان

از انتهای سوره زمر تا پایان ماه هفتم سال سوم قبل از هجرت

سوره عنکبوت

از انتهای سوره لقمان تا اواخر دهه اول از ماه اول سال دوم قبل از هجرت

سوره نحل

از انتهای سوره عنکبوت تا انتهای ماه یازدهم از سال دوم قبل از هجرت

سوره فاطر

از انتهای سوره نحل تا اواسط ماه چهارم از سال اول قبل از هجرت

سوره روم

از انتهای سوره فاطر تا اواسط ماه چهارم از سال اول قبل از هجرت

سوره رعد

از انتهای سوره روم تا انتهای دهه اول از ماه اول سال یکم هجری

سوره مُلک

از انتهای سوره رعد تا اواسط ماه سوم سال اول هجری

 

 

مرحله ششم

 

سوره مومنون

از انتهای سوره سباء تا اواخر ماه دوازدهم از سال هفتم قبل از هجرت

سوره ابراهیم

از انتهای سوره مومنون تا انتهای ماه اول از سال ششم قبل از هجرت

سوره اِسراء

از انتهای سوره ابراهیم تا اواسط ماه سوم از سال ششم قبل از هجرت

سوره هود

از انتهای سوره اِسراء تا اواسط ماه پنجم از سال ششم قبل از هجرت

سوره شعراء

از انتهای سوره هود تا تقریبا یکماه پس از آن

سوره یونس

از انتهای سوره شعراء  تا اوایل ابتدای دهه سوم از ماه هشتم از سال ششم قبل از هجرت

سوره انبیاء

از انتهای سوره یونس تا انتهای ماه نهم از سال ششم قبل از هجرت

سوره صافات

از انتهای سوره انبیاء تا اواسط ماه دهم از سال ششم قبل از هجرت

سوره ص

از انتهای سوره صافات تا اوایل دهه اول از ماه یازدهم سال ششم قبل از هجرت

 

 

مرحله هفتم

 

سوره قصص

از انتهای سوره ص تا اواسط دهه اول از ماه اول سال پنجم قبل از هجرت

سوره نمل

از انتهای سوره قصص تا اواسط ماه دوم از سال پنجم قبل از هجرت

سوره مریم

از انتهای سوره نمل  تا تقریبا پایان ماه دوم از سال پنجم قبل از هجرت

سوره یوسف

از انتهای سوره مریم تا اواخر ماه چهارم از سال پنجم قبل از هجرت

سوره حجر

از انتهای سوره یوسف تا اوایل دهه آخر ماه پنجم از سال پنجم قبل از هجرت

سوره طه

از انتهای سوره حِجر تا اوایل دهه آخر ماه پنجم از سال پنجم قبل از هجرت

سوره انعام

از انتهای سوره طه تا انتهای ماه نهم از سال پنجم قبل از هجرت

سوره اعراف

از انتهای سوره انعام تا اواسط ماه اول از سال چهارم قبل از هجرت

سوره کهف

از انتهای سوره اعراف

تا انتهای ماه دوم از سال چهارم قبل از هجرت

 

 

 

 

مرحله پنجم

 

سوره دخان

در طول نیمه اول از ماه سوم از سال هشتم قبل از هجرت

سوره زخرف

از نیمه دوم ماه سوم تا اوائل ماه ششم از سال هشتم قبل از هجرت

سوره فصّلت

از اوائل ماه ششم از سال هشتم تا اواخر ماه هشتم از سال هشتم قبل از هجرت

سوره جاثیه

از انتهای سوره فصلت تا

نیمه اول ماه دهم از سال هشتم قبل از هجرت

سوره احقاف

از انتهای سوره جاثیه تا نیمه اول ماه دوازدهم از سال هشتم قبل از هجرت

سوره مومن

از انتهای سوره احقاف تا دهه اول از ماه چهارم از سال هفتم قبل از هجرت

سوره یس

از انتهای سوره مومن تا پایان ماه ششم از سال هفتم قبل از هجرت

سوره شوری

از انتهای سوره یس تا دهه اول از ماه نهم از سال هفتم قبل از هجرت

سوره سباء

از انتهای سوره شوری تا  آخر ماه یازدهم سال هفتم قبل از هجرت

 

 

 

سوره (به ترتیب نزول)

سال نزول

سوره های مرحله 1

شامل سوره های به ترتیب : عصر ، توحید ، حمد ، زلزال ، قارعه ، ضحی ، فلق ، ناس ، تین ، لیل ، شمس ، طارق ، قدر .

از ماه دهم سال 13 قبل از هجرت تا بیستم ماه چهارم سال 12 قبل از هجرت (تقریبا شش ماه اول از بعثت)

(چون این سوره ها خیلی کوتاه می باشند ، لذا ، تعیین تاریخ تک تک آنها چندان لزومی ندارد ولی اگر کسی مایل باشد میتواند به همان روشی که ما در مورد سوره های بلند تر عمل کرده ایم عمل کند ، ضمنا دو ماه سکوت وحی – موضوع سوره ضحی – نیز در نظر گرفته شده است)

سوره های مرحله2

شامل سوره های به ترتیب : علق ، قریش ، تکاثر ، بلد ، هُمزه ، فجر ، نجم ، عبس ، کافرون ، اعلی ، مزّمّل .

از دهه آخر ماه چهارم سال 12 قبل از هجرت تا حدود پایان ماه ذی الحجه همان سال

(چون این سوره ها خیلی کوتاه می باشند ، لذا ، تعیین تاریخ تک تک آنها چندان لزومی ندارد ولی اگر کسی مایل باشد میتواند به همان روشی که ما در مورد سوره های بلند تر عمل کرده ایم عمل کند)

سوره های مرحله 3

شامل سوره های به ترتیب : انفطار ، تکویر ، حاقّه ، قلم ، غاشیه ، نباء ، طور ، واقعه ، رحمان ، دهر ، مطففین ، قیامه ، انشقاق ، ق .

از اواخر ذی الحجه سال دوازده قبل از هجرت تا اواسط ماه ذی الحجه سال دهم قبل از هجرت .

 (چون این سوره ها خیلی کوتاه می باشند ، لذا ، تعیین تاریخ تک تک آنها چندان لزومی ندارد ولی اگر کسی مایل باشد میتواند به همان روشی که ما در مورد سوره های بلند تر عمل کرده ایم عمل کند)

سوره های مرحله 4

شامل سوره های به ترتیب : مدّثّر ، نازعات ، نوح ، قمر ، فیل ، بروج ، مسد ، معارج ، ذاریات ، جنّ ، کوثر .

از اواسط ذی الحجه سال دهم قبل از هجرت تا اواخر صفر سال هشتم قبل از هجرت

 (توضیح مانند بالا)

 

 

 

ارزیابی نمودارها و جدول های حاصله

اگر نمودار فوق را با واقعیت های مسلّم تاریخیِ پس از هجرت مقایسه کنید (مثلا با وقایعی مانند جنگ بدر و احد و خندق و صلح حدیبیه و فتح مکه و امثال آن) خواهید دید نمودار های فوق با زمان وقوع آن وقایع هماهنگ است ، یعنی سوره انفال کمی پس از وقوع جنگ بدر ، و سوره آل عمران کمی پس از جنگ احد ، و سوره احزاب کمی پس از جنگ خندق ، و سوره فتح کمی قبل از فتح مکه ، و سوره توبه کمی پس از فتح مکه نازل شده است ، و باید هم اینطور باشد زیرا سوره های مذکور حاوی تحلیل هائی از وقایع مذکور و نتایج آنهاست و باید پس از وقوع آنها نازل شده باشد .

تطابق تاخیریِ کوتاه مدتِ زمان نزول این سوره ها با وقایع مذکور نشاندهنده درستیِ نمودار – لا اقل در بخشِ پس از هجرت – است .

از موضوع فوق میتوان نتیجه گرفت که نمودار مذکور در سایر موارد نیز میتواند درست باشد ، زیرا اگر با توجه به مفروضات قبلی ، شیب خطِ واصل بین دو نقطه 8 تا 10 را تغییر نمی دادیم – چنانکه آن استاد فقیدِ سعید ثابت گرفت – شروع وحی به جای سالِ (13-) از (17-) نیز عقبتر می افتاد که یک خطای واضح و غیر قابل اغماض میبود.

 

بررسیِ انتقادیِ دقت و قابلیتِ جدول ها و نمودارهای فوق

1 - اساس کار این قلم مبتنی بر شمارش کلمات نازله از سوی سیستم وحی رسانی، چه برای استخراج عصاره محتوای سوره ها، و همچنین عصاره محتوای پاراگراف ها، و چه برای رسم نمودار زمان نزول است ، چنانکه فوقا دیده اید .

اما ، باید بدانیم که 1300 سال است که اختلافاتی در ملاکات تعریف «کلمه» و مترتب بر آن ، تعداد کلمات در قرآن وجود دارد .

ممکن است این سوال پیش بیاید که شما به کدامیک از این مکاتب مختلف گرایش دارید و اگر به فلان وبهمان مکتب دیگر گرایش می یافتید چه تغییری در نتیجه کارتان حاصل میشد؟

این قلم در جواب عرض میکند که تغییری حاصل نمیشد، زیرا، علیرغم تعدد و تخالف مکاتب مذکور، نتایج همه آنها، گرچه مختلف است، اما ، به یکدیگر خیلی نزدیک است، بطوریکه (علیرغم احترام زیادی که همه ما برای علمای عالیقدر سلف قائلیم) ممکن است کسی به شوخی بگوید مگر بیکار بودند که اینقدر برای چیزهایی چنین غیر ضروری مته بر خشخاش میگذاشتند ؟

این قلم به هیچکدام از آن مکاتب سلف گرایشی نیافت و کلمه را برای خویش اینطور تعریف کرد که بجز «و» هر چه که در قرآن های رایج قبل و بعدش فضای خالی باشد ، یک کلمه است ، مثلا «فسیکفیکهمالله» یک کلمه است و «ق» هم (در آیه ق و القرآن المجید) یک کلمه است، مثلا همین آیه اخیر الذکر میشود سه کلمه، ضمنا اگر به هریک از آن مکاتب هم گرایش میداشتیم در نتیجه تغییری حادث نمیشد (امتحان فرمایید!)

2 - نظر غالب در بین قرآن پژوهان این است که سوره های قرآن (توجه فرمایید! سوره ها ، نه کل قرآن!) به همین صورت که هست ، در زمان رسول خدا (ص) و به دستور خود آن حضرت ، ترتیب یافته اند .

مثلا آیاتی در جایی نازل میشده و آن حضرت به کاتبان وحی می فرمودند : این آیات را در فلان سوره و در فلان محل آن قرار دهید .

به عبارت دیگر از نظر پیامبر (ص) ، و (علی القاعده بر حسب وحی) آن آیات به آنجایی که تعلق داشتند فرستاده میشدند .

یعنی هر سوره یک واحد مستقل است که هویت و مشخصات مخصوص به خویش را دارد ، بطوریکه اگر آیاتی از آن جدا شود یا آیاتی از سوره های دیگر به آن اضافه شود ، این حذف و اضافه را نمی پذیرد .

لذا اگر برحسب مقتضیاتِ مربوط به واقعیت های اجتماعی ، چند آیه از سوره ای از لحاظ زمان و مکان با تقدم و تاخری نسبت به بقیه آیاتِ همان سوره نازل شوند، راجع به این تقدم و تاخر فقط باید صبر شود تا زمانش برسد و آیه مورد نظر نازل شود، و آنگاه به محل صحیح خویش هدایت شوند تا همگی بتوانند به یکدیگر بپیوندند و هویت و شخصیت کامل خویش را بیابند .

بنابراین در موضوع ترتیب نزول ، یک سوره را ، صرف نظر از اینکه ممکن است چند آیه اش زودتر یا دیرتر نازل شده باشد ، نباید با ترتیب نزول همان چند آیه یکی دانست .

مثلا همه میدانیم که اولین نزولات وحی ، پنج آیه اول سوره علق است ، اما باید توجه کنیم که سوره علق مساوی آن پنج آیه اول خویش نیست ، بلکه سوره علق یک واحد مستقل است که پنج آیه اول آن ، بنابر مقتضیاتی زودتر از بقیه نازل شده اند .

به عبارت دیگر ، حدود 26 درصد سوره علق زودتر نازل شده و 74 درصد بقیه مطابق روال طبیعی نزول وحی – که متناسب با نیازهای گیرنده وحی باشد -  در سر جای خویش نازل شده است .

 همچنین 14 درصد سوره مدثر (که همان هشت آیه اول باشد) به عنوان دومین جرعهء وحی به پیامبر(ص) نوشانده شده و 86 درصد بقیه ، مدتها و مدتها بعد نازل گشته است و لذا سوره مدثر را که محتوایی کاملا جا افتاده و متناسب با دوره ی «جا افتادن پیام نهضت و فعال شدن کافران و مشرکان» دارد به هیچ وجه نمی توان «دومین سوره» قرآن دانست ، حتی اگر بتوان به 14 درصد ابتدای آن نسبتی مانند «دومین جرعهء وحی» داد .

عکس این حالت هم ممکن است اتفاق بیفتد . یعنی اینکه ممکن است بیشترِ حجم سوره ای نازل شود ، اما چند آیه ای از آن ، دیرتر نازل گردد .

مثلا ممکن است سوره ای از لحاظ محتوایش کاملا معلوم باشد که مربوط به اوایل نزول وحی است اما ضمنا یک یا دو آیه هم در آن باشد که از آنها به طور واضح معلوم شود که متعلق به دورهء (مثلا) پس از هجرت می باشد (مانند سوره های  مزمل و دهر) ، در این صورت نیز نباید آن سوره را مدنی به حساب بیاوریم .

همه اینها یعنی چه؟

یعنی اینکه خداوند با توجه به اوضاع و احوالِ جاریِ روزهای نزول وحی آیاتی نازل میفرمود ، اما همان خداوند میدانست که این قرآن مال کسانی که هزاران سال بعد هم متولد خواهند شد ، نیز ، هست ، و آنها به سوره ها که واحدهای مستقل کامل هستند نیاز دارند ، و به این ترتیب علتِ دستور رسول خدا (ص) که گاهی میفرمود این آیات را در فلان سوره و پس از فلان آیات قرار دهید مفهوم میشود .

این نکته ی بسیار مهمی است که توجه به آن در ارائه ی لیست «ترتیب نزول سوره ها » نقش مهمی دارد .

به این ترتیب در مورد سوره هایی که بعضی از آیات آنها قبل یا بعد از بقیه نازل شده اند ، باید از محتوای کلّ سوره کمک گرفت ، و  با استفاده از آن ، جای سوره را در لیست «ترتیب نزول سوره ها» معین کرد .

در مورد این سوره ها ، ما به « درس » سوره (یا همان عصاره محتوای سوره که قبلا گفتیم) توجه کرده ایم و با توجه به آن ، آن سوره را در لیست مرحوم مهندس بازرگان آنقدر جا بجا کرده ایم تا در ردیف سوره های «هم محتوا»ی خویش قرار گیرد .

3 – نزول وحی مانند نقطه هایی و پاره خط هایی است ، نقطه های نزول ، و پاره خط های سکوت .

مثلا سوره تحریم که در جدول مربوطه دو ماه زمان نزول دارد اینطور نبوده که دو ماه طول کشیده باشد تا نازل شود ، سوره ای که نیم درصد حجم کل قرآن را دارد نزولش نباید دوماه طول بکشد .

اگر بخواهیم توضیح دهیم باید چنین بگوئیم که با توجه به آنچه قبلا گفته ایم، متوسط نزول روزانه وحی 9 کلمه در روز است . یعنی اینکه سوره تحریم که 250 کلمه باشد مثلا اینطور نازل نشده است که در روز اول نصف آیه اول نازل شود و در روز دوم بقیه آیه اول و روز سوم دوثلث از آیه دوم و روز چهارم بقیه آیه 2 و هفت کلمه از آیه 3 و . . . و همینطور . . .  هلمّ جرا .

نه! بلکه سوره مذکور یکدفعه نازل شده ، اما ، چه قبل و چه بعد از شروع به نزول آن، زمان های «سکوت» وحی بوده است ، زیرا ، مدتی لازم بوده که هم آنحضرت و هم مردم آن را جذب و هضم کنند .

این در مورد سوره های کوتاه کاملا مفهوم است ، اما ، در سوره های بلند و خیلی بلند ، مانند بقره و آل عمران و برائت و نساء و مائده و وغیره ، مرحوم مهندس مهدی بازرگان بحث مبسوط و خیلی شیرین و خواندنیی دارند که این کتاب کم حجم جایش نیست و بهتر است خودتان در کتاب خوب «سیر تحول قرآنِ» همان بزرگوار ملاحظه کنید ، اما ، چیزی که نمیتوان نا گفته گذاشت ، این است که سوره های بلند ، یا خیلی بلند ، که در مدتی طولانی و یا خیلی طولانی نازل شده اند ، نزولشان بصورت قطعه قطعه بوده و هر قطعه یک نقطه نزول وحی ، و فاصله زمانیِ قبل و بعد آن را یک پاره خط سکوت وحی ، تلقی میکنیم .

لذا ، پیوسته بودن نزول وحی بطور کلی و معدلی است ، و این نکته اساس رسم نمودار و تعیین زمان نزول برای سوره ها بوده است ، نکته ای که معقول و مفهوم هم هست .

لذا ، با وجود اینها ،  نمودار فوق ، و جدول های منشعب از آن ، دارای «تقریب مهندسی» است و هیچ کار مهندسی دقت مطلق ندارد بلکه مهندسان تلرانس هایی قایل میشوند ، و در مورد این تحقیق ، این قلم (نیز که مهندس است) کاری درخورِ تلرانس مهندسی ارائه داده ، که شاید در حد (+ و -) چند ماه باشد اما در حد (+ و -) چند سال نیست .

اگر بخواهیم توضیح بیشتری در این خصوص ارائه کنیم ، میتوانیم چنین بگوئیم :

1 – کل زمان نزول وحی 23 و نیم سال ، و هرسال دوازده ماه ، و در نتیجه ، کل زمان نزول وحی 282 ماه بوده است .

تقریب خطای قابل قبول در اکثر فعالیت های مهندسی ، حدود دو و نیم درصد است .

3 – دو و نیم درصدِ کلِ زمان نزول وحی (که گفتیم 282 ماه بوده) اندکی بیش از هفت ماه است ، یعنی ، تاریخی که برای زمان نزول سوره ها یافته ایم ، در صورتیکه انحرافی از واقعیت در حدود + و یا – هفت ماه داشته باشند ، معقول و مقبول است. 

 

 

فایده همه این موضوعات  (لیست ترتیب و تاریخ نزول) چیست؟

مهم ترین فایده آن این است که میتوان ازروی آیاتی که زمان بندیِ نزول آنها (با تقریب بسیار مقبولی) مشخص شده ، حوادثی را که بر پیامبر اکرم (ص) گذشته است حدس زد  ، و تاریخ اسلام رابهتر شناخت و تواریخ موجود را  دقیق تر نمود و یا اصلاح کرد .

چطور؟

مثالی میزنیم :

اگر به ترتیب نزول به سوره ها نگاه کنیم توالی سوره ها با توالی حوادث آن روزها یکی است و اگر به زمان نزول سوره ها نگاه کنیم زمان حوادث را هم می فهمیم .

یکی از حوادث مهم در زمان آنحضرت ظهور منافقین است که اول بار در سوره عنکبوت آمده ، و این قلم نزول سوره عنکبوت را خیلی نزدیک به هجرت حدس میزد ، تا اینکه همین چند روز پیش که جدول زمان بندی مرحله ها را تنظیم کرده بود تازه فهمید که زمان نزول سوره عنکبوت قریب به سه سال تا هجرت فاصله داشته است .

منافقین چه کسانی بودند؟

از تعدد و شدت تعظیم حضرت ابراهیم علیه السلام که در جای جای قرآن هست و یکی از مواضع ثابت قرآنی است ، چنین فهمیده میشود که در زمان معظم له موقعیت روسای قبایل خیلی محکم و مستحکم بوده و اوامرشان اطاعت میشده و نواهی شان متوقف میگردیده ، و بعید است در طول تاریخ ، تا زمان رسول اکرم (ص) ، این وضع تغییری کرده باشد ، لذا ، میتوان حدس زد که مخالفت با آنحضرت توسط روسای قبایل به اعضای قبایل نیز تسری می یافت .

خود روسای قبایل که نان بت پرستی را میخوردند  نمیتوانستند با تعالیم آنحضرت کنار بیایند ، و اعضای قبایل نیز ، فارغ از آنچه در دلهاشان میگذشت ، جرات پیوستن به دین آنحضرت را نداشتند ، مثلا داستان شهید مصعب ابن عمیر که اشراف زاده ای بود و به آنحضرت گرویده بود و چه مصیبت هایی که در این مسیر برسرش ریخت مشهور است.

 خلاصه اینکه اهل قبیله ها جرات نمیکردند به آنحضرت بپیوندند .

اما ، در همه جوامع ، همیشه ، کسانی وجود داشتند که صرفنظر از اینکه چه ارزش اجتماعیی داشته اند ، زندگی هایی خارج از قبایل داشته و به مشاغل پستی از قبیل راهزنی و شکار و قماربازی و دوره گردی و شرارت روزگار میگذراندند ، اینها ، دارای موقعیت اجتماعی پائینی بودند و در حوادث اجتماعی تاثیر گذاری چندانی نداشتند، این قبیل اشخاص را در زبان امروزی «لمپن» مینامیم .

در هنگام اوضاع موفق اقتصادی و سیاسی ، تعداد لمپن ها کاهش و در حالت عکس افزایش می یابد . 

خاستگاه منافقین ، موقعیت لمپنی بود ، آنها در سیستم قبیله ای ، جایگاهی نداشتند ، و آنچه در اردوگاه ایمان میگذشت ، نیز ، برای آنها جذابیتی نداشت ، زیرا برایشان «صرف نمیکرد» و آنها میدیدند که پیروان آنحضرت اوضاع چندان مطلوبی ندارند ، همه اش تحقیر و توهین و اگر دست قبایل برسد فشار و آزار فیزیکی و چه و چه هم هست.

اما ، به مرور زمان ، علیرغم اینکه از لحاظ ظاهری تغییر محسوسی ایجاد نمیشد ، اما در باطن ، روز به روز بر محبوبیت آنحضرت و پیروانش در قلوب مردم افزوده میشد ، و این چیزی است که نمیتوانست از چشم لمپن های آن روزها مخفی بماند .

مسلمان شدن این نوع اشخاص بسیار معنادار است ، به این معنی که آنها در زمان معینی درک کردند که این جریان چیزی نیست که این سران قبایل بتوانند جلویش را بگیرند و این جریان آینده دارد ، و آنها کسانی بودند که به ماهیت محتوای پیام وحی کاری نداشتند و فقط برای خویش از نمد این جریان (که آن را دارای «آینده» ارزیابی کرده بودند) کلاهی میخواستند ، و در زمان معینی به این جمع بندی رسیده بودند که با پیوستن به آنحضرت میتوانسته اند به خواسته هایشان برسند .

 این زمان کی بود؟

جدول های فوق به ما میگویند که این زمان مقطع نزول سوره عنکبوت و قریب به سه سال قبل از هجرت بود . کدام تاریخ و کدام سیره و کدام روایت شان نزول با این دقت میتواند چنین نتیجه گیریی داشته باشد؟ هیچکدام ! غیر از این روشِ تعیینِ ترتیب و تاریخ نزول !

 

مثال دیگر :

مثلا در مرحله چهارمِ نزول وحی - اگر دقت کنید – می بینید لحن خداوند خیلی تهدید آمیز است ، در سوره فیل خبر از نابودی کامل کسانی داده که به کعبه نگاه چپ انداخته بودند و در سوره نوح هلاکت کامل قوم نوح ، و در سوره قمر به هلاکت کامل چندین قوم که تصمیم به تعرض فیزیکی به پیامبرشان گرفته بودند ، و در سوره بروج  خیلی روی صفات اقتداری و غیرتیِ خداوند  تاکید شده  و شکنجه شوندگانِ در راهِ اعتقاداتِ حق را دلداری داده  و عاملین و آمرینِ شکنجه ها را به شدید ترین بیان تهدید فرموده ، و غیره و غیره .

 همه اینها بما میگوید که در بازهء زمانیِ نزولِ سوره های مرحله چهارم (که همان سال های اول نزول وحی است) مخالفان آن حضرت اولا قصد قتل آن وجود نازنین را کرده بودند و ثانیا برخی ازپیروان آن حضرت را مورد آزار و اذیت و شکنجه شدید قرار میدادند و این آیات (مخصوصا سوره فیل که موضوعِ آن هنوز در یاد و خاطره ء پیرانِ آن روزها بود) مانع آنها شده بود .

 

مثال دیگر :

از آیه 20 سوره انعام معلوم میشود یهودیانِ آن روزها بشارتِ ظهور آنحضرت را داشته و با خصوصیات آنحضرت از مدتها پیش آشنا بوده اند ، همانطور که شیعیان بشارت های روشنی در خصوص ظهور امام زمان دارند و او را با مشخصات روشنی می شناسند، یهودیان نیز نسبت به رسول خدا همینطور بودند ، و هم آنحضرت را حتی قبل از تولدش می شناختند و هم منتظر ظهورش بودند که به او بپیوندند .

یهودیان این اطلاعات را از کجا داشتند ؟

واضح است که چنین اطلاعاتی می باید در «کتاب مقدس» آنها مندرج بوده باشد .

البته امروز چنین اطلاعاتی در تورات نیست . پس ، می باید در مقطع خاصی از زمان، این اطلاعات از «کتاب مقدس» آنها حذف شده باشد.

زمان حذف مذکور کی بود؟

آیه فوق بما میگوید مقارن با نزول سوره انعام بود ، و لیست ترتیب نزول ، و جدول زمان نزول ، ما را به اواخر سال پنجم قبل از هجرت میرساند .

زمان مذکور زمان وقوع آخرین تحریف در تورات است!

کدام تاریخ و کدام سیره و کدام روایت شان نزول میتواند با این دقت و وضوح چنین مطلب مهمی را بازگوید؟ بی تعارف ، هیچکدام شان !

 

مثال دیگر :

از آیه 2 سوره حجر فهمیده میشود درستی تعالیم پیامبر (ص) و جذابیت قرآن تمام سنگرها را در نوردیده بود ولی اظهارِ ایمان و اعلام گرایش انجام نمیشد و از آیه 3 فهمیده میشود تعلقات زندگی و عادات و آمال و آرزوهایشان مانع آنها بوده که سخن عقل و دل خویش را پی گیرند و با قامت راست و قدم محکم جلو بیایند و اظهار ایمان کنند و از آیه های 6و7 فهمیده میشود آنها علیرغم آنچه در ذهن شان بود رفتاری درست مخالف آن بروز میدادند ، مثلا آنحضرت را دیوانه خطاب میکردند و معجزه طلبی میکردند ولی واقعا معجزه نمیخواستند  و مطابق آیه های 14 و 15 آن را بهانه ای قرار داده بودند که فعلا به وسیله آن از ایمان آوری فرار کنند تا بعدا چه پیش آید ، اگر هم معجزه ای به آنها ارائه میشد بهانه دیگری می آوردند .

یعنی اینکه در مقطعی از تاریخ نزول وحی اینطور بوده که بسیاری از سران قبایل از قرآن و روش پیغمبر(ص) خوششان آمده بود ، اما ، چون عادت به نان بت پرستی کرده بودند، «صلاح نمیدیدند» اعلام ایمان کنند و به آن بپیوندند ، یعنی یک نقطه زمانی بود که آن نقطه را اصطلاحا میتوانیم «نقطه عطف» بنامیم که از آن نقطه به بعد ، روانشناسی سران قبایل، روانشناسیِ اشخاص «دو رو» شد که دلشان چیزی میگفت و زبانشان خلاف آن را میگفت .

این نقطه عطف کی بود؟

لیست ترتیب نزول و جدول تاریخ نزول بما میگوید نقطه مذکور مقارن نزول سوره حجر و اواسط سال پنجم قبل از هجرت بود ، و هیچ منبع و ماخذ دیگری نیست که به این وضوح و صراحت بتواند چنین بگوید .

 

 

مثال دیگر :

مثال ها در این موضوع خیلی زیاد است ، اما خواننده چنین متن هایی خواننده عادی نیست و فرهیخته است و لذا همین مقدار مثال کفایت میکند .

اینطوری است که ترتیب نزول و زمان دقیق نزول به ما کمک میکند استنباط های روشن و دقیقی از آن روزها پیدا کنیم ، استنباطاتی که در هیچ کتابی که در موضوعِ تاریخ اسلام نوشته شده است ، وجود ندارد .

شاید خداوند توفیقی بدهد و پس از فراغت از تجدید نظر و تکمیل  تفسیرِ «سخن نو در تفسیر قرآن» ، خود این قلم به آن بپردازد ، و اگر اجل مهلت نداد به عنوان وصیت به خوانندگان ارجمند عرض میشود که با این نگاه به وادی مذکور قدم بگذارند ، و اگر چنین کنند در همان ابتدای راه آنقدر بدست خواهند آورد که دیگر کسی و چیزی نمیتواند منصرفشان کند .

 

 

تلخیص و جمع بندی

1 – دیدیم که بی توجهی به ترتیب نزول ، مطالعه قرآن را برای خوانندگان عادی مشکل و لااقل ناجذاب میکند .

2 – همچنین دیدیم که بی توجهی به آن در مورد مفسران ، اولا سبب میشود که متوجه چیزهای بدیهیی که کاربرانِ توجه کننده به ترتیب نزول متوجه میشوند، نشوند، و ثانیا در کارِ تفسیر خویش دچار خطا های بزرگ شوند .

3 – دیدیم که جستجوی لیست خوب ترتیب نزول ، یکی در روایات مرتبط با این موضوع ، و یکی هم در کارهای تحقیقی محققانی که راجع به این موضوع کارکرده اند میسر است .

4 – به دلایلی که در جای خویش دیدیم ، کارهای تحقیقی را بر روایات ترجیح دادیم.

5 – در میان کارهای تحقیقی ، کار زنده یاد مهندس مهدی بازر گان را ترجیح داده و نتایج کارهای تحقیقی خویش (استخراج عصاره محتوای همه سوره ها و نیز نتیجه اش که همه سوره های دارای «حم» از لحاظ ترتیب نزول مقدم اند برهمه سوره های دارای «الر» و خود اینها مقدم اند بر همه سوره های دارای «الم» اند) را برآن افزودیم و لیستی بدست آمد که فعلا مقنع به نظر می آید ( تا در آینده دیگرانی ظاهر شوند و این لیست را نیز بهبود بخشند ، انشاءالله)

6 – برای تعیین تاریخ نزول سوره ها نیز به عنوان پیش فرض ، اولا لیست اخیر الذکر را مبنا قرار دادیم ، ثانیا بر اساس همان لیست و حجم (تعداد کلمه) هر سوره پیدا کردیم که هر «مرحله نزول» چه حجمی دارد و ثالثا تاریخ بعثت و تاریخ هجرت و تاریخ وفات آنحضرت را از روایات مشهور ، صحیح فرض کردیم و بر اساس همه اینها نموداری رسم کردیم که تاریخ وحی را ضمن مشخص کردن مختصات زمانی و مکانی هر سوره ، نشان میدهد که البته نمودار بطور کلان رسم شده که بتوان در فضای کوچک نشانش داد ، اما ، مواردِ مورد نیازِ خواهندگان (ترتیب و زمان) را در جدول هایی (ذیل نمودار های مرتبط) آورده ایم .

7 – در انتها ، خودمان کار خویش را نقادی و ارزیابی کرده ، و نیز فواید آن را با ذکر مثالهایی برشمرده ایم .

مثلا در باره صحت تاریخ ها گفته ایم که این تاریخ ها با تقریب خوب مهندسی استخراج شده و انحرافش حداکثر از (+ یا -) ماه ها تجاوز نمیکند و به (+ یا -) سال ها نمیرسد .

بعلاوه ، مبانی آن را با دقت تشریح کرده ایم تا خواننده محترم خودش بتواند به ارزیابی مناسب آن بپردازد .

8 – سپس به فواید آن پرداخته و گفته ایم که به کمک این تحقیق میتوان در باره آن قسمت از تاریخ اسلام ، که ضمنا مهمترین آن نیز هست ، و متاسفانه در باره آن اطلاعاتی در کتابها یافت نمیشود ، و یا بعضا اطلاعات غلطی یافت میشود ، به اطلاعات صحیح دست یافت .

9 – در انتهای کتاب نیز به بحثی در باره حروف مقطعه – که یکی از ابزارهایی بوده که به کمک آن توانسته ایم به لیست ترتیب نزول مطمئن تری برسیم ، پرداخته ایم، اما ، در عین حال ، اذعان کرده ایم که  کار ما در این باره «حرف آخر» نیست ، و راهِ تکمیل آن را نیز نشان داده ایم .

 

دی ان ان