X

﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴾

الرَّحْمَنُ ﴿1﴾ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿2﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ ﴿3﴾ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ﴿4﴾ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿5﴾ وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ ﴿6﴾ وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ ﴿7﴾ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ ﴿8﴾ وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ ﴿9﴾ وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿10﴾ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ ﴿11﴾ وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ ﴿12﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿13﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ ﴿14﴾ وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ ﴿15﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿16﴾ رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ ﴿17﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿18﴾ مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ﴿19﴾ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ ﴿20﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿21﴾ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ﴿22﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿23﴾ وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ ﴿24﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿25﴾ كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ﴿26﴾ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ﴿27﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿28﴾ يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿29﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿30﴾

 

بسم الله الرحمن الرحيم

آن (خدوندِ) داراي رحمت عام (1) قرآن را آموخت (2) انسان را آفريد (3) بيان را به او آموخت (4) خورشيد و ماه به حساب اند (5) و ستاره و درخت سجده ميکنند (6) و آسمان را برافراشت و ترازو را قرار داد (7) که در ترازو تجاوز نکنيد (8) و وزن را به عدالت بپا داريد و در ترازو کم ندهيد (9) و زمين را براي آفريدگان قرار داد (10) که در آن ميوه است و نخل (با خوشه هاي) غلاف دار (11) و دانه برگ دار و گياه خوش بو (12) پس شما دوتا کدام يک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (13) انسان را از لايه خشکيده اي چون سفال (14) و جن را هم از شعله اي از آتش آفريد (15) پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (16) پروردگار دو مشرق و دو مغرب (17) پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (18) دو درياي بهم رسيده را بهم آميخت (19) بين آنها برزخي هست که به يکديگر تجاوز نکنند (20) پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (21)  از هر دو آنها مرواريد و مرجان بيرون مي آيد (22)  پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (23) و حرکت کنندگانِ بزرگِ ساخته شده كه چون كوهها در دريا روانند از آن اوست (24) پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب مي کنيد؟ (25) هر چه بر آن است فاني ميشود (26) و وجه پروردگارت که صا حبِ شكوه و بخشندگی است باقي ميماند (27) پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (28) هر که در آسمانها و زمين است از او درخواستي دارد، او در هر زمانی در کاري است (29) پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب مي کنيد؟ (30)


قبلی:  سوره واقعه سوره واقعه
بعدی:  سوره رحمان سوره رحمان
Print
252 بار مطالعه شده است

فایل ها برای دانلود

پیش تفسیر

1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

استخراج عصاره محتوای سوره (یعنی «درس» سوره):

(جدول 1)

آيه

عنوان اصلی

عنوان فرعی

شرح

تعداد

کلمه

21- 1

خداوند

نعمتها

تعليم- افرينش- امر

38

13

مردم

انسان وجن

پرسش- کدام نعمت پروردگارتان را تکذيب می کنيد.

4

15-14

خداوند

افعال

افرينش جن و انس

11

16

مردم

انسان و جن

پرسش- کدام نعمت.........

4

17

خداوند

امر

رب دو مشرق و دو مغرب

4

18

مردم

انسان وجن

پرسش- کدام............

4

20-19

خداوند

افرينش

دو دريا را بهم آميخت اما بين انها حائلی است که مانع تجاوز انهاست.

6

21

مردم

انسان و جن

پرسش...

4

22

خداوند

افرينش

از آن دو لؤلؤ و مرجان خارج ميکند

4

23

مردم

انسان و جن

پرسش

4

24

خداوند

امر

کشتيها که در درياها حرکت می کنند

6

25

مردم

انسان و جن

پرسش

4

27-26

خداوند

افرينش

فناء همه چیز غیر از . . .

9

28

مردم

انسان و جن

پرسش

4

29

خداوند

افعال

مورد درخواست همه اقسام مخلوقات است

10

30

مردم

انسان و جن

پرسش

4

31

آخرت

قيامت

رسيدگی به حساب جن و انس

4

32

مردم

انسان و جن

پرسش

4

33

مردم

خطاب

اگر ميتوانيد از اقطار اسمانها و زمين خارج شويد...

17

34- 36- 38- 40- 42- 45- 47- 49- 51- 53- 55- 57- 59- 61- 63- 65- 67- 69- 71- 73- 75- 77

 

مردم

انسان و جن

پرسش- کدام نعمتها را تکذيب
 می کنيد؟

88

35

خداوند

افعال

اتشی بسوی شما ميفرستد

8

37- 39- 41

آخرت

قيامت

حوادث هم زمان با وقوع

20

44-43

آخرت

جهنم

توصيف

11

77- 41 منهای ترجيع بند

آخرت

بهشت

توصيف

71

78

خداوند

صفات

پر برکت است اسم پروردگارت که صاحب جلال و اکرام است

6

جمع

349

 

 

جدول درج ها

شماره

عنوان اصلی

عنوان فرعی

شرح

درصد

1/4

مردم

انس و جن

يادآوری نعمتهای خداوندی

4/40

2/4

آخرت

بهشت

شرح نعمتهای بهشتی

4/30

3/4

خداوند

نعمات

ذکر اندکی از نعمات خداوندی

2/29

 

 

البته دو جدول فوق اول و آخرِ جدول هاست، جدول های وسط را برای رعایت اختصار حذف کردیم، اما کسانی که حوصله دارند میتوانند موردِ سوره فجر را که در کتاب «آموزش تفسیر قرآن» (که به عنوان نمونه و الگو است) در سایت:

http://jamal-ganjei.com

با تمام جدول هایش ملاحظه فرمایند.

از این جدول ها عصاره محتوای سوره به شرح ذیل استخراج شده است:

درس: یادآوری گوشه هائی از نعمت های الهی، اعم از دنیوی و اخروی، برای جن و انسان.

 

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب:  يادآوري بعضی از نعمتهاي عام خداوندی و يادآوري اصلِ نعمتِ وجود و بعضي دیگر از نعمت های عام الهي در اين جهان و جهان های دیگر، که جن و انسان می باید دائما متوجه آنها بوده و سپاسگزار باشند.

 

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:

1

الرَّحْمَنُ ﴿1﴾ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿2﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ ﴿3﴾ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ﴿4﴾ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿5﴾ وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ ﴿6﴾ وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ ﴿7﴾ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ ﴿8﴾ وأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ ﴿9﴾ وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿10﴾ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ ﴿11﴾ وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ ﴿12﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿13﴾

ریزدرب: یادآوری چند نعمت خیلی عام

2

خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ ﴿14﴾ وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ ﴿15﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿16﴾

ریزدرب: یادآوری نعمت آفرینشِ انسان و جن برایشان

3

 رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ ﴿17﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿18﴾

ریزدرب: یادآوریِ ربوبیت خداوند بر هر دو مشرق و مغربِ مربوط دو جهانِ متعلق به جن و انسان

4

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ﴿19﴾ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ ﴿20﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿21﴾ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ﴿22﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿23﴾

ریزدرب: یادآوریِ خوب بودنِ هردوی جهان های وجودیِ مربوط به جن و انسان و قابل استفاده بودنِ آنها برای ساکنانش

5

 وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ ﴿24﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿25﴾

ریزدرب: یادآوریِ مالکیتِ عام الهی در هردو جهانِ مربوط به جن و انسان

 

 

 

6

 كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ﴿26﴾ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ﴿27﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿28﴾

ریزدرب: یادآوری نعمتِ فانی بودنِ همگیِ جن ها و انسان ها و باقی بودنِ توجهات الهی نسبت به هردوی جهان ها

7

يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿29﴾ فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿30﴾

ریزدرب: یادآوریِ موردِ درخواست قرار گرفتنِ دائمیِ ذات مقدس الهی از سوی همه موجودات زنده، در همه جهانها اعم از جهان جن و جهان انسان ها و جهانِ سایر موجودات زنده

 

تقطیع :

در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.

اصلی-فرعی

قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.

لُبّ مطلب :

با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درب پاراگراف که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درب مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.

 

3 - سوالات

1 - برای «تعلیم»ی که در اینجا مورد نظر است، چه فرضیه ای پیشنهاد میکنید؟ (هم برای آیه2، و هم برای آیه4)

2 – قرآن را به چه کسی/کسانی آموخت؟

  1.  

4 - چه رابطه ای است بین موضوعات آیه های 8 و 9 با مجموع مطالب آیات 5 تا 7؟

5 - «زبان» این پاراگراف از چه نوع است؟ (عادی؟ مَثَل؟ استعاره؟ یا....)

6 – به نظر می آید نعمت های ذکر شده مورد استفاده انسان و جاندارانی است که می شناسیم، پس، چرا در آیه 13 دیگرانی را نیز در خطاب شریک فرموده؟

7 – منظور از «وضعها» در آیه 10 چیست؟

8 - ما هر روزه می بینیم که آمیزاده چگونه متولد میشود.

موضوع آیه14، طبعا ، نمیتواندآن باشد. زیرا، آن، هیچ شباهتی به «لایه خشکیده ای چون سفال» ندارد. پس موضوع آیه14، به «چه» و «کدام مرحله از آن» اشاره دارد؟ و آیا میتوانیم همین برداشت را، راجع به «جن» نیزداشته باشیم؟ یعنی میتوانیم بگوئیم : نسبت «مارج من نار» به جنّ، مانند نسبت  «صلصال کالفخار» به انسان است؟

9 - آیادر آیه 17، منظور از «دو»، مفهوم ریاضی آن است یا مفهوم شاعرانه آن؟

10 – چرا بجای «آلاء» نفرموده «نِعَم» ؟

11 - «علیها» در آیه 26، به چه اشاره دارد؟ (زمین؟ منظومه شمسی؟ کهکشان ما؟ خورشید و ماه و زمین که در پاراگراف اول آمده؟...؟)

12 - «من» در آیه های 26 و 29 اشاره به چه کسانی است؟

13 – منظور از«شاءن» در همان آیه، چیست؟

14 – چرا مفسران آیه 26 را به «آخرِ این جهان» تطبیق داده اند، در حالی که موضوعِ آیه به اینکه بصورت یک «قانون» دیده شود نزدیک تر به نظر می آید (مثلا همین حالا هم همه فانی هستند) به عبارت دیگر چرا آن را به آخردنیا تخصیص زده اند در حالیکه موضوعش همیشه – وهمین حالا هم - برقرار بوده؟ به دیگر سخن چرا «تخصیصِ بلا مخصص» زده اند؟

15 – زمان از مخلوقات الهی است و او بر آن محیط است نه اینکه در آن محاط باشد، با توجه به این نکته بیان کنید چرا فرموده «کل یوم هو فی شان»؟

 

4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

با توجه به آیه 13 و به قرینه آیه های 5 و 6 فهمیده میشود مخالفان معاصر پیامبر (ص) عقیده ای به تدبیر امور آسمان از سوی خداوند نداشته اند.

همچنین از آیه های 10 تا 12 میتوان فهمید ربوبیت الهی در زمین نیز مورد انکار آنها بوده است.

با توجه به آیه 16 و به قرینه آیه های 14 و 15 فهمیده میشود مخالفان معاصر پیامبر (ص) در باره آفرینش انسان و جن عقیده ای متفاوت داشته اند.

با توجه به آیه های 18 و 21 و 23 و 25 فهمیده میشود مخالفان معاصر پیامبر (ص) عقیده ای به تدبیر و ربوبیت هیچ امری از امور از سوی خداوند نداشته اند.

از آیات 26 تا 29، به قرینه آیه 30، میتوان فهمید که مخالفان فعال آنحضرت نه برای خداوند بقاء و نه برای او مرجعیتی برای درخواستهای مخلوقات قائل نبودند.

 

5 - آیات برجسته این پاراگراف

آیه «فبای آلاء ربکما تکذبان» که به عنوان ترجیع بند 31 بار در این سوره تکرار شده، بی تردید از لحاظ فرستنده قرآن این جایگاه را داشته که مطالب قبل از خویش را برجسته می نموده، لذا کل آیات این سوره برجسته میباشند.

 

6 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیه های 1 و 2 که به شخصیت خداوند و وحی که از شئون مخصوص اوست اشاره دارد، چنان بالاتر از ذهنیات بنی بشر است که برهمگان واضح است و شرحی لازم ندارد.

آیه های 3 تا 25 از این لحاظ که به آفرینش اشاره دارد، از آنجا جزئیات مکانیزمش برای ما روشن نیست، بالاتر از ذهنیات ما است، چه رسد به مردم 1400 سال قبل.

آیه های 26 تا 30 که به مشخصات و مختصات ذات باری تعالی اشاره میکند، چنان دور از ذهن رسِ هر بنی بشری است که سخنی در توضیحش نتوان گفت و این واضح است، و چه رسد عرب 1400 پیش را.

 

7 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته، در طول این مدت طولانی، از نزول این سوره تا به امروز، تغییر معناییِ چندانی نیافته، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما.

 

اما، در عین حال، تقریبا میتوان گفت که مخاطب های اولیه از این پاراگراف چیزی نمیفهمیدند، لایه خشکیده ای چون سفال که ماده اولیه آفرینش انسان باشد، و شعله ای از آتش که همین نقش را در باره جن انجام دهد، و دو مشرق و مغرب، و دو دریای به هم رسیده که به یکدیگر آسیبی نمیزنند، و از هرکدامشان چیزهای با ارزشی استخراج میشود، و چیزهای بزرگِ کوه-مانند که در دریا روانند، و بقای وجهِ ربّ پس از فنای هرچیز و هر کس، و اینکه خدا در هر لحظه ای در شاءنی است،

اینها چیزهایی نیست که مخاطبان اولیه میتوانستند آنها را درک کنند، لذا، این نظر که بعضی ها آن را مطرح میکنند که قرآن منحصرا مطابق اطلاعات مخاطبان اولیه سخن گفته، به استناد همین پاراگراف باطل میشود (و آیات دیگر در سوره های آینده که همین نتیجه را دارد زیاد است)

 

8 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

همه اش لطف و محبت بی دریغ و اعطای نعمت های عظیم از سوی خداوند کریم که از بس همگان غرق در آنها هستند از وجود اینهمه نعمت غافل اند . . .

يادآوري اصلِ نعمتِ وجود و بعضي دیگر از نعمت های عام الهي در اين جهان که جن و انسان می باید دائما متوجه آنها بوده و سپاسگزارشان باشند.

 

9 – کدام عنصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

اگر آیه های ترجیع بند را در نظر نگیریم، تقریبا تمام فقرات این پاراگراف «برای اولین بار» است.

 

10 – در این پاراگراف کدام آیات حاوی «محورهای ثابت کلام وحی» است؟

ناگزیر از ذکر این نکته ایم که ارزش تفسیریِ این بخش از دو لحاظ زیاد است:

1 – از لحاظ تفسیر موضوعی، چون آیات هر موضوع از ابتدای نزول وحی به ترتیب در یک فایل جمع آوری خواهد شد، یک گنجینه بسیار با ارزش خواهد شد که مورد نیاز هر قرآن پژوه خواهد بود.

2 – از لحاظ تفسیرِ معروف به «تفسیر قرآن به قرآن» نیز، از آنجا که در هر عنوان، تقریبا تمام آیاتِ هم محتوا جمع آوری شده اند، هر قسمت میتواند از لحاظ هم افزائیِ فهمِ قسمت های دیگر کمک باشد، و مغز تفسیرِ قرآن به قرآن هم همین است.

 

آیات حاوی «محورهای ثابت کلام وحی»

صفات خاص الهی

الرَّحْمَنُ ﴿1﴾

آیات الهی

عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿2﴾

خَلَقَ الْإِنسَانَ ﴿3﴾ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ﴿4﴾

الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿5﴾

وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ ﴿6﴾

وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ ﴿7﴾ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ ﴿8﴾ وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ ﴿9﴾

وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿10﴾ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ ﴿11﴾ وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ ﴿12﴾

خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ ﴿14﴾ وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ ﴿15﴾

رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ ﴿17﴾

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ﴿19﴾ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ ﴿20﴾ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ﴿22﴾

وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ ﴿24﴾

كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ﴿26﴾ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ﴿27﴾

يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿29﴾

 

مخلوقات

فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿13﴾

فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿16﴾

فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿18﴾

فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿21﴾

فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿23﴾

فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿25﴾

فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿28﴾

فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿30﴾

شرح مختصر

کلیدهای تفسیری

فعل خداوند قانونمند است

تفاسیر در ذیل آیه 4 فرموده اند: «بهترین و قوی ترین دلیل برای این که الهام الهی بشر را به سوی بیان هدایت نموده، و اینکه بیان و سخن گفتن ریشه از اصل خلقت دارد اختلاف لغت ها و زبان ها در امت های مختلف و حتی طوایف مختلف از یک امت است»

به عبارت دیگر منظورآنان این است که خداوند شخصاً در قضیه اختلاف لغت ها و زبان ها دخالت می کند.

 در حالی که ما امروز علم عمیق و وسیعِ تحقیق شده شواهددار و  مستند و پیشرفته ای به نام «زبان شناسی» داریم که برای هر موضوعی که به این مقوله مربوط است صدها مقاله تحقیقی دارد با شواهد فیزیکی و زیست شناسی و دیرینه شناسی و غیره.

خلاصه  اینکه در این مورد نیز «دست خدا» از طریق نظامات و سیستم هائی که ترتیب داده و تنظیم کرده عمل می کند، نه به روش «خمیرگیری و مجسمه سازی و سپس فوت کردن»

ذکر مصادیق افاده حصر نمی کند

در این پاراگراف مواردی  از نعمت های عام در مورد جهانِ جن و جهان انسان ذکر شده، اما به این معنی نیست که موضوع منحصر به آنها باشد، و خداوند گسترش این مصادیق و نمونه ها را به ذهن مخاطب علاقه مند واگذار کرده است.

به زبان مخاطب اولیه

به کار بردن کلماتی مانند «میزان» (= ترازو) و «حسبان» (= حساب و کتاب دقیق) و «یسجد» (= اطاعت و انقیاد دقیق نسبت به نظامات تکوینی) و امثال آنها «به زبان مخاطب است» و کیفیت شخصیتی و علمیِ مخاطبانِ آن روزهایِ مقارن نزول این آیات معلوم است و ما باید همواره این «به زبان مخاطب بودن» قسمت های عمده ای از مطالب قرآن کریم را به یاد داشته باشیم.

در آفرینش انسان از مواد اولیه «سفال» و در مورد جن از «شعله آتش» به زبان مخاطب صحبت شده و ما در سوره های اسراء، حجر، طه، اعراف و بقره مطالبی در این خصوص (اگر عمر کفاف کند) عرض خواهیم کرد.

 اما راجع به جن فعلاً که علم بشر به آن نرسیده، فقط این را می دانیم که علم بشر تنها می تواند روی چیزهائی کار کند که از مواد موجود در جدول مندلیف ساخته شده باشند. و چون هیچ اطلاعاتی از جن و مَلَک و عالَم مجردات نداریم می توانیم این را بفهمیم که در وجود آنها چیزهائی که در جدول مندلیف هست به کار نرفته و به همین علت ما نمی توانیم علمی نسبت به آنها کسب کنیم. مگر همین مقدار که خداوند از طریق وحی و به زبان مَثَل (زبان سمبلیک) وجود آنها را به اطلاع ما رسانده باشد.

البته در این موارد روایاتی هم وجود دارد اما اکثر آنها چیزی جز خیال پردازی ودروغ (که ناقلان، آنها را به دروغ به پیامبر(ص) و سایر معصومین (ع) نسبت داده اند) نیست و روایات وارده صحیح بسیار کم است و تازه آنها هم طوری است که به افزایش علم ما راجع به جن و ملک کمکی نمیکند و قرآن در این خصوص گویاتر است.

 

پیش بینی هدایت، قبل از آفرینش انسان

آیه های 3 و 4 از لحاظ توالی، منطقی است. یعنی اینکه منطقی است که انسان را آفریده و سپس بیان را به او آموخته باشد. اما چرا تعلیم قرآن را قبل از آفرینش انسان ذکر فرموده؟ شاید این ترتیب توالی به این معنی باشد که قرآن را آموخته، اما نه به انسان! بلکه به سیستم وحی رسانی، مثلاً به جبرئیل و عوامل زیر مجموعه او، قبل از اینکه انسان را آفریده باشد، در عین حال این هم صحیح هست که کتب انبیاءِ دیگر از لحاظ محورهای اصلی با قرآن یکی است، لذا، در اینجا کلمه «قرآن» می تواند «مفاهیم اصلی قرآنی» باشد که به سیستم وحی رسانی آموخته است.

 

خورشید و ماه به حساب اند

در اینجا به کنترلی که روی خورشید و ماه اعمال می شود اشاره شده و «حسبان» با «حساب» هم ریشه است و یعنی این که امور آنها مطابق یک حساب و کتاب معینی است.

البته امروز که بشر به این پایه از علوم رسیده، درستی این سخن واضح است زیرا لااقل در مورد خورشید و ماه می دانیم که خسوف و کسوفِ حتی ده هزار سال بعد نیز قابل پیش بینی است و درست سر دقیقه و ثانیه اش به وقوع می پیوندد.

اما در آن زمانی که این سوره داشت نازل می شد، این سخن خیلی از زمان خویش جلوتر بود و اینک از لحاظ «پیشگوئی های علمی تحقق یافته» جزء معجزات علمی قرآن است.

نعمت کجاست؟

وجهِ نعمتیِ آیه 5 چیست؟

آیا در شمس و قمر است یا این که در این است که آنها به شدت تحت حساب هستند؟

واضح است اگر آنها تحت حساب و کتاب و مقررات نبودند، زندگی ما
نمی توانست به وجود بیاید زیرا اساس پیدایش حیات روی زمین، و پیرو آن حیات انسانی، در اثر ثبات و آرامش نسبیِ موجود در روی زمین به وجود آمده، و اگر خورشید و ماه رفتار ثابت نمی داشتند، ثبات و آرامش نسبیِ موجود در روی زمین پیدایش نمی یافت.

به عنوان اشاره به دو مورد خروج جزئیِ از ترتیب اشاره می کنیم:

 سوراخ شدن قسمتی از لایه اوزون،

 دو درجه گرم شدن یخبندان های قطبی.

ببینید فقط همین دو فقره که نسبت به کل جریانات حاکم بر زمین و آسمان ناچیز است چه مشکلاتی برای حیات بشری پیش آورده است.

در این جهت می توان خیلی سخن گفت اما همینقدر کافی است.

 

ستاره و درخت

در آیه 6، «سجده می کنند» کنایه است از شدت انقیاد و اطاعت آنها از نظامات و قوانین الهی.

البته در بعضی تفاسیر «نجم» را به معنی گیاه گرفته اند که با «شجر» (=درخت) تناسب داشته باشد، اما به نظر این نگارنده علت این گرایش آنها این بوده که خواسته اند موضوع عدم تجانس را حل کنند اما از چیزهای مهم  تری غافل مانده اند.

به نظر این قلم، معنی آیه 6 این است که بزرگ ترین چیز (نجم) و کوچک ترین چیز (شجر) در این که به شدت نسبت به قوانین و نظامات الهی انقیاد دارند مشترکند، یعنی اینکه در این جهانِ با عظمت هیچ مخلوقی نیست که بتواند از سیستم های الهی اندکی تخطی کند و پیام این آیه برای مخاطب این است که «ای مخلوق! تو چطور می  توانی از اختیاری که خداوند برای امتحان به تو داده سوء استفاده کنی؟»

 

ترازو

«میزان»ی که در آیه 7 ذکر شده به معنی «سیستم کنترل» بیشتر می خورد تا «ترازو»، زیرا ترازو نسبتی با آسمان ندارد.

اما اینکه در آیه های 8 و 9 به کم فروشی و انحراف از ترازو اشاره کرده به این معنی است که «ای مخاطب! سیستم های جهانی بر اساس کنترل و صحت جریان امور طراحی شده اند و سزا نیست تو سوء استفاده کنی، و اگر سوء استفاده کنی بطور طبیعی با واکنش سیستم های جهانی مواجه میشوی»

 

انسان و جن

چنانکه در آیات بعدی همین سوره دیده می شود خداوند از مخلوقی به نام جن نیز نام برده که در اصل وجود خویش با انسان تفاوت دارد، و آیه 13 اشاره به آنهادارد، وعبارت «شما دوتا» به معنی« شما نوع انسان و نوع جن» است.

 تازه منظور از آن نیز «اکثریت نوع انسان و نوع جن» می باشد، و گر نه کسانی هم هستند (اعم از انسان و جن) که اهل شکر بوده و ابداً گرد کفر و تکذیب نمی گردند، و لذا اشاره آیه به آنها نیست.

اما اینکه چرا آنها را استثناء نکرده، به این علت است که آنها در اقلیت بوده، و در این مطالب، «وجه غالب»، کفران نعمت و تکذیب است، و این امر در دو نوع موجود تقریباً یکجور است.

البته بعداً در سوره های آینده شرح بیشتری راجع به جن خواهیم دید.

 

ترجیع بند پر تکرار

در این سوره کوتاهِ 78 آیه ای، 31 بار ترجیع بند «فبای آلاء ربکما تکذبان»  تکرارشده، یعنی تقریبا به اِزاءِ هر دو و نیم آیه یکبار!

چرا ؟

برای جواب به سوال طبیعی فوق بهتر است در ابتدا بدانیم که:

ترجیع بند های قرآن کریم در چهار سوره است :

سوره مرسلات با «ویل یومئذ للمکذبین» (10 بار- بازاء تقریبا هر 4 آیه یکبار)

سوره قمر با «فکیف کان عذابی ونذر ولقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر» (4 بار – تقریبا بازاء هر13 آیه یکبار)

سوره شعراء با «ان فی ذلک لآیه و ما کان اکثرهم مومنین  وان ربک لهو العزیز الرحیم» (8 بار- تقریبا بازاء هر 25 آیه یکبار)

و این سوره با «فبای آلاء ربکما تکذبان» (31 بار- تقریبا بازاء هر دو و نیم آیه یکبار)

اولین جوابِ سوالِ «چرا اینهمه تکرارِ زود به زود؟» این است که صاحب قرآن خواسته توجه خوانندگان قرآن را به موضوعی جلب کند که ترجیع بندِ مذکور سرنخ آن است.

 

موضوع چیست؟

موضوع «جِنّ» است.

«کُما» در «آلاء ربکما» اشاره به دو  (نوع) مخلوقات دارد که یکی از آنها ما انسانها هستیم – که مفسران اینهمه نعمتهای ذکر شده در این سوره را فقط به ما مرتبط کرده اند - و دیگری نوعی دیگر از مخلوقات است که در آیات 15 و 31 و 33 و 56 و 74 همین سوره مورد تصریح قرار گرفته اند، یعنی جِنّ.

و رازِ اینهمه تکرار زود به زود این است که آنها نیز مانند ما مخاطب خداوند میباشند و خداوند میخواهد ما این موضوع را بفهمیم!

به عبارت دیگر خداوند در نکوهشِ تکذیبگرانِ نعمت ها هر دو نوع را مورد نکوهش قرار داده است.

کدام نعمت ها

نعمت هائی که از ابتدای سوره تا آیه 12 که مقارن اولین ترجیع بند است، ذکر شده، عبارت است از:

1 – خودِ وجودِ مقدس خداوند متعال

2 – تعلیم قرآن

3 - آفرینش انسان

4 – تعلیم بیان به انسان

5 – تحت کنترل بودن شمس و قمر

6 – در انقیاد بودن نجم و شجر

7 – مرفوعیت سماء و قرار دادن سیستم کنترل در آن

8 – رام کردن زمین برای موجودات زنده ای که در آن ساکنند

9 – قرار دادن میوه های خوراکیِ باغی در زمین

10 – قرار دادن خوراکی های غیرِ باغیِ کِشتنی در زمین

بدیهی است نعمت ها منحصر به اینها نیست و با یکدیگر همطراز هم نیستند اما با همه اینها، آیه 13 (و 30 بار تکرارِ آن) این را میخواهد در ذهن من و شما جا بیاندازد که انسان و جن در استفاده ازنوعِ این نعمت ها مشابه اند.

 

جِن چیست؟

طبق مطالب آیه 14 اصلِ وجودیِ جن با ما تفاوت دارد، ما، و جهانی که می شناسیم، از «مادّه» (عناصری که در جدول مندلیف لیست شده اند) به وجود آمده ایم، اما جن به تعبیر آیه 14 از چیزی بوجود آمده که (قاعدتا) باید بیرون از لیست مندرج در جدول مندلیف باشد و ظاهرا می باید به همین دلیل باشد که جن و ملائکه و روح را نمیتوانیم حس کنیم، نه چشم ونه دوربین ها ونه میکروسکوپ ها که ادامه چشم ما هستند، ونه سنسور های دقیق دیگر، تا کنون آنها را حس نکرده و گزارش علمیی در این مورد ثبت نشده، گرچه خیالبافی (از جنس «هری پاتر»ی و «جن گیر»ی وغیره و غیره) زیاد است.

ظاهرا می باید منشاء وجودیِ جن چیزی باشد که در فیزیکِ ذراتِ بنیادی به آن «ضد مادّه» میگویند.

در هر حال جنّ وجود دارد زیرا در قرآن  وجودشان صراحتا مهر تایید دارد و برایشان صفاتی ذکر شده، همانطور که برای ملائکه و روح شده است.

از جمله صفاتشان این است که مانند انسان با شعورند و صاحب منطق می باشند و از همه مهمتر اینکه مانند انسان صاحب اختیارند.

منابع مطمئنی که اطلاعاتی از آنها بما میدهد یکی  همین سوره است و نیز سوره جن و نیز آیات 29 تا 31 سوره احقاف ونیز آیات دیگری در اینجا و آنجای قرآن – مثلا آیه های 27 سوره حجر و 112 و 128 و 130 انعام و 12 و 14 سباء و 17 و39 نمل و 88 اسراء وغیره – است، اما روایات وارده در باره آنها آنقدر متنافر ومتضاد وبعضا آنقدر خنده آور وسست است که باید یکسره از آنها چشم پوشید  و منبع علمی و تجربی هم که اساسا وجود ندارد، و نمیتواند وجود داشته باشد، و اگر هم کسی ادعایی کند – چنانکه کرده اند – از جنس خیالات و خرافاتِ «هری پاتر»ی و «جن گیر»ی می باشد و ارزشی ندارند.

توافق ها و تفاوت های انسان وجن در مقابل نعمت ها

اگر سخن ما راجع به اختلاف ذاتیِ انسان و جن صحیح باشد - که ظاهرا بر اساس آیه 15، صحیح هم هست – واضح است که استفاده این دو نوع موجود نمیتواند یکسان باشد.

واضح ترین موارد تفاوت ها در مورد نعمت های ردیف 9 و 10 است که جن نمیتواند از آنها استفاده کند زیرا نعمت های مذکور با ذات مادّیِ انسان تناسب دارد. ما غذاهای مذکور را که از جنس مادّه (عناصر جدول مندلیف) است تغذیه نموده و آنها را تبدیل به جزئی از وجود خویش میکنیم. اما جن که اساسا موجودی مادّی نیست چگونه غذای مادّی را تبدیل به وجود غیر مادّی خویش کند؟

لذا در اینجا به این نکته میرسیم که خداوند از آن لحاظ غذاهای انسانی را برای جن نیز نعمت قلمدادکرده که میدانسته عده ای از انسانها با درک اِشکال پیش گفته متوجه این نکته خواهند شد که منظور خداوند این بوده که ای انسانها! کدام نعمت غذائیِ پروردگارتان را تکذیب میکنید و ای جنّیان! شماهم که نعمت های غذائیِ مشابهی  (منتها از جنس ضدّ ماده که عملکرد آنها در وجود شما مانند عملکرد غذاهای مادی در وجود انسان ها است) دارید، کدام نعمت های غذائی پروردگارتان را تکذیب میکنید؟

چون خداوند میدانسته که عده ای از انسانها و جنیان باشعور میباشند از اینهمه توضیحات صرفنظر کرده و با آنهمه تکرار ترجیع بند، فقط به جلب توجه آنها که سبب حرکت فکرشان خواهد شد پرداخته است.

بنا براین معنی «فبای آلاء ربکما تکذبان» این خواهد بود که «ای انسانها و ای جنیان! پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان که نمونه مادّیش را برشمردم ونمونه ضد مادّیش را که از دسترسی فکر انسانها خارج است برنشمردم ولی شما که دارید استفاده میکنید میدانید چه میگویم  را تکذیب میکنید؟»

اگر تا اینجای مطلب را صحیح گفته باشیم، می باید لیست دهگانهء نعمت های برشمرده - از اول سوره تا کنون - را دوباره مورد دقت قرار داده و موارد توافق و نیز موارد تفاوت را مورد توجه قرار دهیم:

نعمت وجود خداوند

موضوع فوق راجع به ما انسانها روشن است و ما تا کنون سوره های زیادی در این خصوص دیده و خوانده ایم.

موضوع فوق راجع به جنیان چطور است؟

ما انسانها راجع به شکرگزاریِ نعمتِ وجودِ خداوند دو مولفه داریم: فکری و رفتاری.

قسمت فکری مطلب، راجع به هردو نوع موجودات، قاعدتا باید مشابه باشد زیرا فکر از نوع مادّه نیست (زیرا فکر قابل حسّ نیست – نمیتوان فکر را لمس کرد یادید یا عکس برداری کرد یا بوئید وغیره -) لذا به همین قیاس فکر از نوع ضدّمادهّ هم نیست، پس، قسمت فکریِ شکرگزاریِ نعمت وجود خداوند از سوی جنیان نیز باید چیزی شبیهِ همان موضوع در نزد ما باشد.

قسمتِ رفتاری موضوع مذکور هم در نزد ما توسط بدن مادّیِ ما انجام میشود و قابل درک است که در مورد جنیان نیز توسط بدن ضدّ ماده ایِ آنها انجام شود.

 

نعمتِ تعلیم قرآن

همانطور که در جای خویش گفتیم نعمت مذکور قبل از آفرینش انسان انجام گرفت و میتواند «تعلیم قرآن به سیستم وحی رسانی» باشد.

در اینجا هم جنیان و انسانها برابرند، و هرنوعِ موجودات مذکور، استفاده خودش را میتواند داشته باشد.

انسان میتواند «ترجمه جبرئیلیِ قرآنِ جهانی»، و جنّ نیز میتواند  «ترجمهء قرینهء مناسبِ جنّیِ قرآن جهانی» را داشته باشد.

البته در اینجا نکته ای هست:

طبق مفاد سوره جنّ و پاراگراف ماقبل آخرِ سوره احقاف، جنّ مفاد وحی را از پیامبران انسانی (حضرت موسی – ع – و پیامبر ما – ص -) دریافت نموده و نیز چنانکه از برخی آیات دیگر (که فوقا اشاره ای شد) بر می آید، بعضی از پیامبران انسانی تحت شرایطی برخی از جنیان را به خدمت گرفته اند و از اینجا این موضوع فهمیده میشود که در این جهان فعلی جنّ نوعی «شهروند درجه دوم» است.

البته ممکن است اینطور هم گفت که تلقّی ای که جن از قرآن نمود، (ترجمه جنّی» قرآن بوده باشد که در آن صورت جنّ نیز شهروند درجه یک خواهد بود.

 

نعمت های آفرینش انسان و تعلیمِ بیان به انسان

در صورتی که جن را نیز مانند انسان شهروند درجه یک حساب کنیم نعمت بودنِ دو موضوع فوق برای آنها میتواند از بابِ «نعمت بودنِ هر موجودی برای موجودات دیگرِ همطراز» باشد، مانند نعمت بودنِ چینی ها برای ژاپنی ها و بالعکس.

اما اگر به موضوعِ تاثیر پذیری آنها از پیامبر ما – ص – (که قبلا اشاره شد) تمرکز کنیم بازهم نمیتوانیم آنها را شهروند درجه دوم محسوب کنیم. یعنی نمیتوانیم جنّ را در ردیف حیوانات حساب کنیم و استفاده برخی پیامبران از آنها نیز دلیل درجه دو بودن آنها نمیشود، مثلا استفاده سلیمان نبی (ع) از آنها در حد استخدام مشاور و وزیر و از این قبیل بوده و محترمانه است، و اینکه همان حضرت برخی جنیان را به بیگاری میگرفت نیز به معنی درجه دو بودن آنها نیست بلکه به معنی مجازات خلافکاران بیشتر شبیه است.

 

نعمتِ تحتِ کنترل بودنِ شمس و قمر و تحت انقیاد بودن نجم و شجر و مرفوعیت سماء و رام بودن زمین برای موجوداتی که روی آن زندگی میکنند

نعمت بودن چهار مولفه فوق برای انسان که واضح است، راجع به جن نیز میتواند همینطور ها باشد.

اما اینجا یک سوال اساسی وجود دارد:

ما انسانها مادّی هستیم و لذا جهان ما هم مادّی است یعنی جهانِ ما (خورشید و منظومه شمسی و کهکشانها وغیره وغیره) از عناصر داخل جدول مندلیف ساخته شده اما جنّیان چه؟

آز آنجا که جنیان از ضدّ ماده آفریده شده اند نمیتوانند در جهان مادی زندگی کنند ولذا باید تصور کرد که آنها هم برای خودشان جهانی داشته باشند که از ضدّ ماده (با جدول مندلیف قرینه) تشکیل شده باشد.

البته در جهانِ آنها هم شمس وقمر ضدّ ماده ایِ آنها تحت کنترل، و نجم وشجرِ ضد ماده ایِ آنها تحت انقیاد، و سماءِ ضد ماده ایِ آنها مرفوع، و زمینِ ضدّ ماده ایِ آنها برای موجوداتی (مانند حیوانات و حشرات و گیاهانِ ضدّ ماده ایِ مورد استفاده آنها) که روی آن زندگی میکنند رام خواهد بود.

بنا براین، چهار مولفه فوق در جهان مادیِ ما برای ما نعمت ِ محسوس و ملموس و لازم الشکر، و برای آنها هم در جهانِ آنها همین موقعیت را خواهد داشت.

 

نعمتِ میوه های خوراکیِ باغی ، و خوراکی های کِشتنیِ غیرباغی

با آنچه تا کنون دیده ایم ، با فرض یک جهانِ کاملِ متشکل از عناصر ضدّ ماده، قرینه جهانِ مادیِ ما، که شهروندانی باشعور و دارای اختیار مانند ما داشته باشد، موضوع خورد و خوراکشان نیز قاعدتا باید شبیه مورد ما باشد، اما از جنس ضدّ ماده.

 

نعمت کجاست ؟ و کدام است؟

آیا اینکه انسان را از چیزی شبیه به ماده اولیه سفال آفریده، نعمت است؟

 حقیقت این است که خداوند در قرآن در بسیاری از موارد «آفرینش چیز عالی از چیز دانی» را به چشم و فکر بشر عرضه کرده (خلق الانسان من علق، علم بالقلم، و غیره) اما، بزرگ ترین وجه نعمتیِ دو آیه 14 و 15 خودِ وجود بخشیدن به مخاطب (انسان و جن) است و لذا استادیِ خداوند در «آفرینش چیز عالی از چیز دانی» نباید ما را از بزرگ ترین نعمتی که توسط خداوند متعال از آن برخوردار شده ایم (یعنی اصل وجود) غافل کند.

به عبارت دیگر خداوند در اینجا دارد توجه نوع انسان و نوع جن را به اصلِ نعمت وجودشان جلب میکند که نه تنها تکذیبِ ولی نعمتیِ خداوند را نکنند، بلکه شکر آن را هم بگزارند یعنی اینکه زندگی و رفتار شاکرانه ای داشته باشند. 

 

پروردگار دو مشرق

وجهِ نعمتیِ آیه 17 کجاست؟

یکی اعلامِ اشاره ای دالّ بر کرویت زمین است،

 زیرا  «دو مشرق و دو مغرب»  فقط با فرض کرویت زمین سازگار است که مثلا به ازاءِ هر مشرق در یکطرف زمین یک مشرق هم در طرف مقابلِ آن داریم. و البته در جای دیگری در سوره دیگری فرموده «و رب المشارق» (= و پروردگار مشرق ها) که آن آیه کرویت زمین را بهتر می رساند و این نوع بیان جزء مؤلفه های اعجازی علمی قرآن است.

این تفسیری است که میتوان کرد در صورتیکه جن را در ذهن خویش نداشته باشیم، اما این چگونه ممکن است در حالیکه همزمان ترجیع بند پر تکرار را هم داریم؟ تازه، موضوعِ اشاره به یک معجزه علمی، چیزی نیست که اساسا در متن سخن خداوند (حکیم) باشد زیرا ترجیع بند ، ناظر به منظور متفاوتی است.

با در نظر گرفتن ترجیع بند، تفسیر آیه این میشود که جن هم مانند شما انسانها جهانِ کاملی دارند و خورشید و ماه و منظومه شمسیِ خویش را دارند و همچنین مشرق و مغرب خودشان را.

 

دو دریای به هم رسیده غیر متجاوز

در موضوع دو آیه 19 و 20 باید بدانیم که در ادبیات قرآنی لزوماً «دریا» به آن معنی که ما در علم جغرافیا معنی می کنیم نیست و در قرآن به «آب زیادِ قویِ پرحجم» دریا گفته می شود.

  مثلاً در داستان بنی اسرائیل گفته شد که آنها را از «دریا» عبور دادیم در حالی که آنها از رود نیل عبور کرده بودند، و رود نیل در قرآن بحر نامیده شده است.

 با درک این نکته، مثال های زیادی می توان برای آیه های 19 و 20 ارائه کرد.

 مثلاً مرداب انزلی و بحر خزر می تواند مصداق این دو آیه باشد و در کل کره زمین از این نوع موارد زیاد است.

مرداب انزلی آب شیرین و بحر خزر آب شور دارد و در هر یک از آنها موجودات خاص خودشان زندگی می کنند و اگر آن دو در هم بیامیزند، لااقل این اشکال پیش  می آید که آبزیانِ آب شیرین مرداب انزلی دچار انقراض می شوند، و منظور از «لوءلوء» و«مرجان» میتواند چیزهای کمیاب و قیمتی باشد.

این نوع تفسیر، مربوط به حالتی است که ترجیع بند را در نظر نگیریم اما وقتیکه آن را در نظر بگیریم (و باید هم این کار را بکنیم) تفسیر آن این خواهد بود که ای انسانها هر نعمتی که شما دارید عین آن را (منتها از جنس دیگر) جنیان نیز دارند و آنچه راجع به در یاهای خودتان می فهمید راجع به در یاهای آنها هم ممکن است باشد.

 

حرکت کنندگان بزرگ کوه مانند

امروز که دیگر تکنولوژی کشتی سازی بشر به آنجا رسیده که صد سال پیش کشتیی مانند تایتانیک را ساخته، آیه 24 مفهوم است.

 اما در آن روز های نزول این آیات قطعاً درک این آیه به این سهولت نبود.

 اعرابِ آن روزها باید خیلی سفر دور و درازی (با وسایل آن روزها)
می کردند تا به دریای مدیترانه برسند و کشتی های رومی را که امروز در حد یک لنج  است ببینند.

 اما امروز، با تلویزیون و ماهواره و اینترنت و امثال آن، این نوع آیات بسیار مفهوم ترند.

در اینجا نیز وجه نعمتی آیه 24 بیشتر به وجود مقدس «رب» و کمتر به تکنولوژیِ کشتی سازی که آن نیز در ابتدا از طریق وحی به حضرت نوح صورت گرفته اشاره دارد.

این تفسیری است که بدون در نظر گرفتن ترجیع بند میتوانیم داشته باشیم اما با در نظر گرفتن آن، شما (با توجه به دو فقره فوق) انجام دهید.

 

خداوند عمل بشر (و جنّ) را به خویش نسبت می دهد

امروز این موضوع مفهوم است.

آیا عمل ماشین های حساب، کامپیوتر ها و روبات ها،  فعل خود آنهاست یا فعل سازنده آنهاست؟

خداوند نیز از همین باب کشتی های بزرگ را به عنوان نعمت خویش قلمداد می کند زیرا بشر را او آفریده، مواد و مصالح لازم در کشتی سازی را نیز او آفریده (چوب درختان، یا فلزات موجود در دل زمین و تکنولوژی ذوب و غیره) و استعدادِ یافتنِ علم و تکنولوژی این کار را نیز همو در بشر قرار داده، و برای شروع نیز از طریق وحی به حضرت نوح (... باعینا و وَحیِنا ....) ذهن بشر را برای یافتن این راه حل  عالی برای انتقال کالا و مسافر به راه های دور فعال کرده است.

 

مطالبی که تا کنون نه خوانده و نه شنیده اید

مطالبی که در بخش شرح مختصر در این پاراگراف و پاراگراف های قبل دیده اید در جای خویش صحیح به نظر می آید، اما، به نظر می آید تا کنون توجه چندانی به این نشده که چرا خداوند اینهمه ترجیع بند «فبای آلاء ربکما تکذبان» را تکرار فرموده! اینهمه تکرار؟ آنهم بی جهت؟ آنهم توسط کسی که حکیم مطلق است؟

تکرار زیاد ترجیع بند فوق مارا به این نتیجه میرساند که نعمت های برشمرده، نعمتهای هر دو نوع از موجودات است. یعنی اینکه منظور از دو مشرق، مشرق آدمیان و مشرق جداگانه جنیان است، و دو دریائی که با هم مخلوط نمیشوند دریاهای آدمیان (که در نقشه های جغرافیایی با جزئیاتش می شناسیم) و دریاهای جنیان (که هیچ اطلاعاتی از آن نداریم) است.

خلاصه اینکه جنیان هم مانند ما زندگی های کاملی دارند و در مشرق ومغرب خویش اند و در دریاهای خویش کشتی رانی میکنند و استخراج گوهر های خویش را دارند واین دو نوع زندگی مفصل و کامل هیچ تداخل و تزاحمی ندارد.

 

وجه پروردگار

«وجه پروردگار» یعنی آنچه آدمی را به یاد خدا می اندازد، مثلاً قرآن، کعبه، پیامبر(ص)، ائمه(ع)، یادگارها و آثار آنها، آدمهای خوب، کارهای پسندیده، صفات پسندیده، و از این نوع چیزها،که «وجه پروردگار»ند و باقی میباشند، و بقیه، مثلاً صفات زشت، کارهای زشت، اشخاص بد و از این نوع چیزها فانی می باشند، و «وجهِ نعمتیِ» این واضح است.

 

درخواست حاجت

همه مخلوقات، اعم از انسان و جن و حیوان و گیاه، همه، هر لحظه، حوائجی دارند که ابتدائی ترینش مربوط است به اصل وجودشان و سپس ادامه وجودشان.

 البته این درخواست را «به زبان» بیان نمی کنند بلکه به «زبان احتیاج» بیان می کنند و برآورندۀ اینهمه حاجتها، خداوند است.

علاوه بر این، خداوند، دائماً دارد به تجدید و توسعه این جهان و مخلوقاتش نیــــز می پردازد.

 چه بسا که معنی قسمت دوم آیه 29 قسمت اخیر باشد.

 

روز

کلمه «یوم» در قرآن در معانی متفاوتی به کار رفته است.

 مثلاً به همین معنی که ما به کار می بریم (یعنی واحد 24 ساعته شبانه روز، یا به معنی از طلوع تا غروب آفتاب) بسیار به کار رفته است.

 علاوه بر آن، به معنی «یک برهه بی نهایت طولانی از زمان» نیز به کار رفته، مثلاً مدت آفرینش آسمان ها و زمین را «شش روز» اعلام کرده (... سته ایام ...)

 وقوع قیامت را «نزدیک» دانسته و فرموده «یک روز نزد پروردگارت مانند هزار سال از آن سال هائی است که می شمارید» (یعنی یک روز نزد خداوند مانند 365.000 سال از سال های ما است)

در آیه 29 گفته شده او در هر «یوم» در «شأن»ی است.

 درتفاسیر «شأن» را به معنی «کار» ذکر کرده اند و «درشأنی است» را به معنی «در کاری است» گرفته اند، وگر چه این معنی چندان دلنشین نیست ولی ما هم فعلاً پیشنهاد بهتری نداریم اما کلمه یوم به طور قطع به معنی 24 ساعت نیست زیرا «یوم» در آیه 29 ظرف زمانی «شأن» است.

لذا بسته به این که آن «شأن» چه «شأن»ی باشد مدت زمان «یوم» هم متناسب باآن متغیر خواهد بود.

البته این را هم باید در اینجا ذکر کنیم که به علت پیچیدگیِ زیاد این قبیل موضوعات خداوند در اینجا موضوع را ساده و ساده کرده و به زبان مخاطب اولیه فرموده است.

 

سابقه آیه 29

آیه 29 (کل یوم هو فی شان) یکی از معانی «الله الصمد» است و آیه «الله نور السموات و الارض...» یکی دیگر از معانی آن است و این تفسیر تدریجا که جلو میرود هرجا به این مفهوم برخورد، وجوه دیگری از آیه «الله الصمد» را نشان خواهد داد.

 

ترجمه تفسیریِ آزاد

بسم الله الرحمن الرحيم

آن خداوندِ داراي رحمت عام برای همگان (1) که قرآن را به سیستم وحی رسانی آموخت (2) و انسان را آفريد (3) و بيان را به او آموخت (4) و گردش خورشيد و ماه را از روی قاعده و قانون قرار داد (5) و همه کس، چه بدانند و چه ندانند، و همه چیز و از جمله ستاره و درخت مطابق قانون و قواعد او زندگی میکنند (6) و آسمان را برافراشت و وسیله سنجش و تعادل و شناخت عدالت را قرار داد (7) که شما آن را بشناسید و از عدالت تجاوز نکنيد (8) و درستکار باشید و عدالت را برپا داريد و در معامله کم ندهيد (9) و زمين را براي همه آفريدگان قرار داد (10) که در آن ميوه ها ونخل های دارای خوشه هاي غلاف دار (11) و دانه های برگ دار و گياه خوش بو هست (12) اینک شما دو صنف بزرگ از مخلوقاتش که انسان و جن باشید کدام يک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (13) انسان از چیزی که شبیه به لايه خشکيده اي چون سفال است (14) و جن هم از چیزی که شبیه به شعله اي از آتش است آفريده شده اند (15) پس شما دو نوعِ مهم از موجودات که انسان و جن باشید کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (16) نعمت وجود پروردگار، دو مشرق برای جن و انسان، و همچنین دو مغرب را پاس بدارید (17) پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (18) همو که دو درياي بهم رسيده را بهم آميخت (19) بين آنها حالتی هست که به نظر می آید یک حالت بینابینی دارند که مانع میشود که به يکديگر تجاوز کنند (20) پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (21)  از هر دو آنها چیزهایی که برایتان ارزشمند است بيرون مي آيد (22) پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (23) و چیز های بزرگی که از بزرگی مانند کوه ها هستند، و در درياها روانند، از آن اوست (24) پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب مي کنيد؟ (25) هر چه در این جهانی که می شناسید هست، فاني ميشود (26) و وجه پروردگارِ شكوهمند و بخشنده تان باقي ميماند (27) پس شما دو تا کداميک از نعمتها ي پروردگارتان را تکذيب ميکنيد؟ (28) تمام موجودات، در آسمانها و زمين، دائما از او درخواستي دارند. او در هر زمانی در موقعیتی است (29) پس شما دو تا کداميک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذيب مي کنيد؟ (30)

 

فایل ها برای دانلود

دی ان ان