جلد هفتم
فهرست مطالب
تفسیر تحلیلی سوره قصص صفحه 8
تفسیر تحلیلی سوره نمل صفحه 62
تفسیر تحلیلی سوره مریم صفحه 116
تفسیر تحلیلی سوره یوسف صفحه 154
تفسیر تحلیلی سوره حجر صفحه 200
تفسیر تحلیلی سوره طه صفحه 246
تفسیر تحلیلی سوره انعام صفحه 306
تفسیر تحلیلی سوره اعراف صفحه 417
تفسیر تحلیلی سوره کهف صفحه 541
از اول بخــوانید
مطالب این تفسیر را از جلد اول بخوانید.
ما از ابتدای این تفسیر بعضاً مطالبی عرض کرده ایم که در سوره های بعدی در محلهای نیاز به مطرح کردن آنها ، تکرار نکرده ایم .
گرچه ارجاع داده ایم اما میدانیم بسیاری از خوانندگان آن توضیحات را ناخوانده میگذارند ، لذا خواهشمندیم مطالعه این کتاب را از اول آغاز کنید .
توضیح خلاصه در باره این تفسیر
چنانکه خوهید دید ، در این تفسیر در هر پاراگراف ، همه کلید های اصلی را بکار گرفته ایم . از بهترین لیست ترتیب نزول استفاده کرده ایم ، عصاره مطالب سوره و پاراگراف را در «درس» سوره و «درب» پاراگراف ذکر نموده و در «توضیح مقدماتی» نیز به نحو متفاوت از اولین پاراگراف هر سوره تا پاراگراف مورد نظر مجددا آورده ایم ، تقطیع منطقی مطالب را هم در قالب پاراگراف ها رعایت نموده ایم ، از بین ترجمه های ممکن ، آن را که با عصاره مطلب تناسب دارد اختیار کرده ایم ، مطالب فرعی و مطالب پرانتزی را در بین { } ، و اگر بعضی مطالب «فرعی در فرعی» یا «پرانتز در پرانتز»ی باشد دربین {{ }} یا {{{ }}} و مطالب مربوط به واگذاری به مخاطب و نیز مطالب مربوط به تغییر مخاطب یا التفات را نیز در [ ] قرار داده ایم . اگر هم در جائی لازم دیده شد توضیح اضافه ای عرض شود ، در بین ( ) قرار داده شده است .
با وجود همه اینها ، دراینجا لازم است مطلبی را با تاکید یاد آور شویم که پس از اتمام کارِ تفسیرِ هر پاراگراف ، دو قدم دیگر باقی مانده است (که به شرحی که در محلِ نظیر در سوره عصر گفته ایم) به عهده خودتان است وقبل از اینکه به مرحله بعد بروید انجامش دهید و گرنه لذت معنوی تان کامل نخواهد بود .
از این پس دیگر از هر دوراه نمی رویم
در جلد اول در تفسیر هر پاراگراف یکبار از طریقی که در قسمت «مبانی» در جلد اول نشان داده ایم مبادرت به استخراج «عصاره محتوا»ی سوره نموده و از روی آن «عصاره محتوای» پاراگراف را استخراج کرده ایم ، و در عین حال «عصاره محتوا»ی پاراگراف را از راهی متفاوت نیز استخراج کرده و تطابق آنها را نشان داده ایم .
در جلد دوم نیز در هر پاراگراف از هر دو راه رفته و باز هم این تطابق را نشان داده ایم .
در این جلد دیگر همه آن کار ها را تکرار ننموده و با فرض اینکه از تطابق آنهمه موارد در 52 پاراگراف قبلی میتوان نتیجه گرفت که این تطابق در همه جا وجود دارد فقط به ذکر نتیجه پرداخته ایم .
مرحله هفتم
افزايش فشارها به پيامبر و مومنان و نزول آیات امید بخش
سوره قصص
﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴾
طسم ﴿1﴾ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿2﴾ نَتْلُوا عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿3﴾ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿4﴾ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ﴿5﴾ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ ﴿6﴾
بسم الله الرحمن الرحيم
ط. س. م. (1) اين آيات آن کتاب آسمانی آشکار است (2) ای پیامبر! قسمتی از داستان موسي و فرعون را ، بدرستي ، براي استفاده مردمي مومن ، برایت ميخوانيم (3) که فرعون در آن زمين گردنكشي كرد و اهل آنرا گروه هائي نمود . گروهي از آنها را ضعيف ميداشت بطوريکه پسرانشان را ميکشت و زنانشان را زنده نگه ميداشت که او البته از مفسدان بود (4) و ما چنین اراده داريم که بر آنانکه در زمين ضعيف داشته ميشوند منت گذارده و آنها را پيشوايان قرار داده و آنها را وارثان زمین نمائيم (5) و در آن زمين به آنها مکانت دهيم و به امثال فرعون و هامان و نیروهايشان آنچه را که از آن مي هراسند بنمايانيم (6)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
تاکنون ، در چهار جلد قبلی این تفسیر ، در ابتدای پاراگراف اول هر سوره ، ذیل تیتر فوق ، لااقل دو جدول اول و آخر طرز استخراج عصاره محتوای سوره (یا همان «درس» سوره) را می آوردیم ، اینک که خواننده محترم به اندازه کافی آنها را دیده ، و دانسته که طرز استخراج چگونه است ، به علت علاقه به رعایت اختصار ، دیگر جدول های مذکور را که دائما طولانی تر میشود ، ذکر نمیکنیم ، و اگر کسی بخواهد، میتواند همه آنها را در کتاب «راهنمای تحلیلی» ما (در سایت ما که در اول و آخر این کتاب معرفی کرده ایم) ببیند .
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: گردنكشي فرعون، و تجازوش از حدود ، موجب نابودي او گردید .
2 - سوالات
1 - «طسم» از حروف مقطعه است درباره حروف مذکور چه میدانید؟
2 - «حق» (آیه3) به چه مفهوم به کار رفته؟
3 - «امام» (آیه5) به معنی لغوی به کار رفته یا اصطلاحی؟
4 – با توجه به آیه 5 ، آنها «وارث» چه شدند؟
5 – در این پاراگراف چه چیزی هست که قابل شبیه سازی با اوضاع و احوال مکّه آن روزها باشد؟ [حتما توجه دارید که مکّه آن روزها را میتوان «شهربدون شهردار» یــا «جامعه بدون نهادهای حکومتی» نامید و از این لحاظ هیچ شباهتی به مصر زمان فراعنه نداشت]
6 - کدام آیه این پاراگراف ظرفیت استفاده برای «حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها» دارد؟
7 - «نرید» (آیه5) چه تفاوت هائی با «نشاء» دارد؟
8 – چرا در آیه 6 به جای «جنودهما» نفرموده «جنوده»؟
9 – با توجه به آیه 6 ، آنها از چه چیزی «حذر» داشتند؟
10 – چرا بجای «نتلو» (آیه3) نفرموده «نقصّ»؟
11 – منظور از «من» (آیه3) چیست؟
12 - با توجه به آیه 3 ، چرا مخاطب این داستان فقط مومنان هستند؟
13 - بین مفاهیم مندرج در آیه های 2و3 چه رابطه ای وجود دارد؟
3 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
موسی در برابر فرعون بهترین مثال برای یک نبرد نابرابر است، و مثال زدنِ داستان موسی در این سوره، آنهم با این شرح و تفصیل زیاد، گویای این است که در روزهای نزول این سوره، آنحضرت و پیروانش در یک نبرد نابرابر با مخالفانِ تکذیبگر قرار داشتند.
4 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیه 5 پیشگوئیی نموده که امروز تحقق آن را واضح تر می بینیم تا 1400 سال قبل .
5 - کلید های تفسیری
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
طسم ﴿1﴾ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿2﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: فرایند مذکور به قدرت آیات وحیانی صورت میگیرد.
2
نَتْلُوا عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿3﴾ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿4﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: ای پیامبر! دل خوش دار، که مخالفان قدرتمندت شکست خواهند خورد.
3
وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ﴿5﴾ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ ﴿6﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: این قانون الهی است که کسانیکه بطورناعادلانه از جایگاه حقیقی شان به زیر کشیده شدند به آن برگردانده شوند.
6 - آیات برجسته این پاراگراف
آیه 5 از برجسته ترین آیات قرآنی است، هم به دلیل اقبال گسترده هنرمندان، و هم اقبال زیاد خطبا و نویسندگان و اهل فکر به آن ، و متنش فوق العاده امید بخش است و نگاهش به تاریخ بشر محرک و سازنده و پر از خوش بینی.
7 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
آیه 1 که جزء حروف مقطعه است، در این 1400 سال کسی نتوانست توضیح مقبولِ عام در باره شان عرضه کند، چه رسد به مخاطبان اولیه!
از آنجا که حتی امروز نیز علماء فلسفه تاریخ در باره پایان تاریخ بشر نظر واحدی ندارند، و ضمنا نظراتشان متناقض و متباین و متضاد است، این نکته فهمیده میشود که محتوای آیه 5 تا امروز نیز بخوبی فهمیده نشده و ذهنیِ بشر نگشته، چه رسد به ذهن بسیط و خالی از علم مخاطبان اولیه.
8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
پیام امید و دلداری ، که موفقیت و پیروزی نهائی مخصوص پیروان حق است .
8 - کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
قرآن قصه بافی نکرده
«بالحق» در آیه 3 یعنی چه؟
آیا این معنی را میدهد که برسبیل شبیه سازی برای ادای موعظه (مثلا کاری که در کلیله و دمنه صورت گرفته) داستانی ساخته و پرداخته شده؟
در قرآن بارها و بارها بر «بالحق» بودن قصص قرآنی تاکیدشده، چرا؟ زیرا شائبه ممکنِ فوق شکل نگیرد.
آیه «فلسفه تاریخ»ی
آیه 5 و ثلث اول آیه 6 ، از لحاظ بیان یکی از قوانین تاریخ بشر بسیار قابل توجه است.
به این معنی که کسانی هستند که استعدادها و حقوقی دارند و کسان دیگری جلوی بالفعل شدن استعدادهای آنان را میگیرند و حقوقشان را از آنها باز میدارند. و خداوند چنین اراده نموده که آن گروهی را که مظلوم واقع شدهاند مورد حمایت قرار داده و آنها را بالا آورده و نعمتهائی را به راحتی به آنان عطا فرماید.
این مطلب اگر مورد دقت قرار گیرد یک «قانون فلسفه تاریخ»ی است و میتواند در بسیاری از موارد در مناقشات بشری مورد دقت واقع شده و صحت آن دریافته شود.
صحت این مطلب را میتوان در سقوط رم ، در فروپاشی شوروی ، در استیلای عجم بر اعراب از قرن سوم هجری به بعد ، در نهضتهای استقلالطلبی قرن بیستم ، و خلاصه در موارد بسیار زیادی به رأیالعین دید .
و خلاصه اینکه این «قانون» یکی از قوانین تخلفناپذیری است که برحسب آن میتوان آینده را پیشگوئی نمود.
مثلاً میتوان در مناقشات بین ملتها بررسی کرد و تعیین نمود که کدام طرف «ضعیف شمرده شده و حقوقش قطع گردیده» است و پیشبینی نمود که بطور حتم ، همان طرف ، در آینده پیروز خواهد گردید .
مثلاً در همین زمان ، «مسئله فلسطین» یکی از آن موارد است و ما در ابتدای سوره اسراء در این خصوص شرحی عرض کردهایم .
در «آن روزها» هم میتوان اوضاع و احوال پیامبر (ص) و پیروانش را در چارچوب همین قانون به وضوح دید و درک کرد و چون موضوع تقریبا برای همگان آشنا است شرح بیشتری لازم نمیباشد .
اهل آن را گروه گروه کرد
موضوع فوق که در آیه 4 ذکر شده (جعل اهلها شیعاً) معادل جمله معروف «تفرقه بیانداز و حکومت کن» است که به این ترتیب معلوم میشود سابقهای لااقل پنج هزار ساله دارد .
پسرانشان را میکشت...
در خصوص موضوع تیتر فوق که در آیه 4 ذکر شده ، در پاراگراف 2 سوره ابراهیم شرحی عرض کردهایم .
جمع بندی و تفسیر
بسم الله الرحمن الرحيم
ط. س. م. (1) اين آيات آن کتاب آشکار است (2) [ای پیامبر] ، قسمتی از داستان موسي و فرعون را ، بدرستي ، براي (استفاده) مردمي مومن ، برایت ميخوانيم (3) البته فرعون در (آن) زمين گردنكشي كرد و اهل آنرا گروه هائي نمود . گروهي از آنها را ضعيف ميداشت بطوريکه پسرانشان را ميکشت و زنانشان را زنده نگه ميداشت که او البته از مفسدان بود (4) و ما اراده داريم که بر آنانکه در زمين ضعيف داشته ميشوند منت گذارده و آنها را پيشوايان قرار داده و آنها را وارثان (زمین) نمائيم (5) و در آن زمين به آنها مکانت دهيم و به فرعون و هامان و لشکريانشان آنچه را که از آن مي هراسند بنمايانيم (6)
قصص2 آیات7تا42
وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿7﴾ فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ ﴿8﴾ وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿9﴾ وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِن كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿10﴾ وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿11﴾ وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ ﴿12﴾ فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿13﴾ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿14﴾ وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ ﴿15﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿16﴾ قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِّلْمُجْرِمِينَ ﴿17﴾ فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُّبِينٌ ﴿18﴾ فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَّهُمَا قَالَ يَا مُوسَى أَتُرِيدُ أَن تَقْتُلَنِي كَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ إِن تُرِيدُ إِلَّا أَن تَكُونَ جَبَّارًا فِي الْأَرْضِ وَمَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ ﴿19﴾ وَجَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ ﴿20﴾ فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿21﴾ وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ ﴿22﴾ وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ ﴿23﴾ فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ﴿24﴾ فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاء قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿25﴾ قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ ﴿26﴾ قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿27﴾ قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ﴿28﴾ فَلَمَّا قَضَى مُوسَي الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿29﴾ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿30﴾ وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ ﴿31﴾ اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ﴿32﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ﴿33﴾ وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿34﴾ قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ ﴿35﴾ فَلَمَّا جَاءهُم مُّوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ ﴿36﴾ وَقَالَ مُوسَى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَن جَاء بِالْهُدَى مِنْ عِندِهِ وَمَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿37﴾ وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَل لِّي صَرْحًا لَّعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿38﴾ وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ ﴿39﴾ فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ ﴿40﴾ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنصَرُونَ ﴿41﴾ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ ﴿42﴾ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِن بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿43﴾ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿44﴾ وَلَكِنَّا أَنشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿45﴾ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿46﴾
به مادر موسي وحي کرديم که او را شير ده . و هنگامي که بر او ترسيدي که توسط ماموران حکومت کشته شود در رود نیل بيندازش و نترس و اندوهگين هم مباش که ما خودمان مواظبش هستیم و حتما بسويت برش ميگردانيم و از پيامبران قرارش ميدهيم (7) چیزی نگذشت که نزديکان فرعون يافتندش تا برايشان هم دشمن و هم مايه اندوه باشد . البته فرعون و هامان و سپاهيانشان خطا کار بودند (8) و زن فرعون گفت اين بچه روشني چشمي براي من و تو است ، نكشيدش چه بسا برايمان فايده اي داشته باشد يا به فرزندي بگيريمش و آنها متوجه نبودند (9) و گوئی که دل مادر موسي خالي شده باشد و اگر قلبش را مطمئن نکرده بوديم تا از مومنان باشد نزديک بود آن راز را آشکار کند (10) مادر موسی به خواهر او گفت پي او را بگير و او در حاليکه آنها متوجه نبودند از جائي او را میديد و تعقیبش میکرد (11) و قبلا قبول پِستان شير دهندگان را بر او حرام کرده بوديم ، خواهر موسی به کسانی که موسی را از آب گرفته بودند گفت آيا شما را به خانواده اي که او را نگهدارند و خير خواهش باشند راهنمائي بنمايم؟ (12) به این ترتیب بود که او را به مادرش برگردانديم تا چشمش روشن شود و اندوهگين نباشد و بداند که وعده خداوند حق است وليکن اکثرشان نميدانند (13) و هنگاميکه به رشد و قوت خويش رسيد و استوار شد ، به او حکم و علم و نبوت داديم و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (14) و هنگاميکه اهل شهر متوجه نبودند داخل آن شد و دو نفر را يافت که ميجنگيدند . اين از پيروانش و او از دشمنانش بود . و آنکه از پيروانش بود از او بر ضد آنکه از دشمنانش بود کمک خواست . پس موسي به او مشتي زد و کارش را تمام کرد . با خود گفت اين از کارهاي شيطان است که او دشمني گمراه کنندهء آشکار است (15) و گفت پروردگارا بر خويش ظلم کرده ام پس مرا ببخش و او بخشيدش که او بسيار مهربان است (16) گفت پروردگارا بسبب نعمتي که بمن دادي هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود (17) آنگاه در آن شهر به صبح رساند درحاليکه ترسان و نگران بود . پس همانکه ديروز از او کمک خواسته بود باز هم از او کمک خواهی کرد و موسي به او گفت تو البته يک گمراه کننده آشکاري (18) پس چون خواست آن کسي را که دشمن هر دوشان بود با قوت بگيرد گفت اي موسي آيا ميخواهي مرا نيز بکشي همانطور که ديروز يک نفر را کشتي؟ جز اين نيست که تو ميخواهي در زمين زورگو گردي و نميخواهي از اصلاحگران باشي (19) و مردي از دورترين نقطه شهر دوان دوان آمد و گفت اي موسي بزرگان شهر تصميم به قتل تو گرفته اند پس از این شهر خارج شو که من خير خواه تو ميباشم (20) و او در حاليکه ترسان و مراقب بود از آن خارج شد و گفت پروردگارا مرا از مردم ظلم پيشه نجات ده (21) و هنگاميکه بطرف مدين روي نمود گفت چه بسا که پروردگارم مرا به راه صحيح هدايت کند (22) و هنگامي که بر آب مدين وارد شد عده اي را بر آن يافت که آب ميدادند و دنبال آنها دو زن را ديد که مواظب بودند که گوسفندانشان با مال ديگران مخلوط نشوند موسی به آنها گفت کارتان چيست؟ گفتند ما آب نميدهيم مگر آنکه چوپانان گوسفندانشان را آب داده بروند و پدرمان پيرمردي فرتوت است (23) پس موسی گوسفندانشان را آب داد و سپس بسوي سايه رفت و گفت پروردگارا به هر خيري که بسويم بفرستي نيازمندم (24) پس يکي از آن دو زن باحيا بسوي او آمد و گفت پدرم تو را فراخوانده تا پاداش آب دادنت را بدهد . و چون بسوي او رفت و داستانها را براي او گفت ، گفت مترس که از مردم ظلم پيشه نجات يافته اي (25) يکي از آن دو گفت پدر جان استخدامش کن . البته بهترين کسي که استخدام کني کسي است که قوي و امين باشد (26) گفت ميخواهم يکي از اين دخترانم را در مقابل هشت سال کار به ازدواجت درآورم اگر هم خواستي ده سال را تمام کني بر عهده خودت است و من نميخواهم بر تو سخت بگيرم و انشاءالله بزودي مرا از صالحان خواهي يافت (27) گفت اين بين من و تو باشد هر کدام از دو مدت را که تمام کردم فشاري بر من نباشد و خداوند بر آن چيزي که ميگوييم وكيل است (28) پس چون موسي آن مدت را گذراند و خانواده اش را حرکت داد از جانب کوه طور متوجه آتشي شد. به خانواده اش گفت مکث کنيد ، متوجه آتشي شده ام شايد از آن برايتان خبري بياورم يا پاره اي از آتش را ، شايد گرم شويد (29) پس چون به نزدیک آن آتش در آمد از کرانه راست آن دره از درختي که در قطعه زمين پربرکتي بود ، ندائي شنيد که اي موسي من البته خودم «الله» هستم که پروردگار جهانيانم (30) و اينکه عصايت را بيانداز . پس چون ديد مانند ماري مي جنبد پشت کرد و دويد و بر نمي گشت . به او خطاب شد اي موسي! پیش آی و نترس ، تو ايمن هستي (31) و دستت را در گريبانت داخل کن . سفيد، بدون اينکه بديي داشته باشد خارج خواهي کرد و دو بازويت را به هم بچسبان تا از ترس آرام گيري و اينها دو دليل از پروردگارت است براي فرعون و بزرگانش ، که البته آنها مردمي گناه پيشه اند (32) گفت پروردگارا ! من کسي از آنها را کشته ام ميترسم بکشندم (33) و برادرم هارون زبانش از من روانتر است پس او را نيز با من بعنوان کمک بفرست که تصديقم کند که ميترسم تکذيبم کنند (34) گفت بزودي بازويت را بوسيله برادرت قوي ميکنيم و برايتان دليلي قرار ميدهيم و بواسطه آياتمان به شما دست نخواهند يافت . شما دو نفر و هر کس که پيرويتان کند غالب خواهيد شد (35) پس هنگاميکه موسي با آيات روشنگرمان بسويشان آمد گفتند اين چيزي جز جادوئي از روي افترا نيست و ما درباره اش چيزي از نياكانمان نشنيده ايم (36) و موسي گفت پروردگارم بهتر ميداند چه کسي هدايت را از جانب او آورده و چه کسي سرانجام خوب خواهد داشت . که او البته ظالمان را رستگار نمي کند (37) و فرعون گفت اي بزرگان! من براي شما هيچ معبودي جز خودم نشناخته ام و اي هامان ! بر گِل برايم آتش بيفروز و آجر بساز و برجي برايم برآور ، شايد به معبود موسي اِشراف پيدا کنم زيرا که موسی را از دروغگويان ميدانم (38) و او و سپاهيانش در زمين بدون اينکه حقي داشته باشند بزرگي می طلبيدند و گمان نمیکردند که بسويمان بازگشتی خواهند داشت (39) پس او و سپاهيانش را بگرفتيم و در آن دريا انداختيم . بنگر عاقبت ظالمان چگونه است (40) و آنها را رهبراني قرار داديم که بسوي آتش جهنم دعوت ميکنند و روز قيامت ياري نميشوند (41) و در اين جهان نيز در پي آنها لعنت قرار داديم و روز قيامت نيز از زشت رويان خواهند بود (42) و البته پس از اينکه مردم قرون گذشته را هلاک کرديم ، آن کتاب را به موسي داديم که مايه بصيرت ها براي مردم و نيز هدايت و رحمت بود شايد پند گيرند (43) و آن هنگام که براي موسي آن امر را ميگذرانديم ، تو نه در كناره غربي و نه از شاهدان بودي (44) وليکن ما مردمِ قرن هاي زيادي را بوجود آورديم و عمرهايشان هم طولاني شد و همچنين تو در ميان اهل مدين هم نبودي که آياتمان را بر آنها بخواني وليکن خودمان فرستنده پيامبران بوده ايم (45) و تو در آن کناره کوه طور هم نبودي آن هنگامي که موسي را صدا کرديم وليکن رحمتي از جانب پروردگارت هستي تا قومي را که قبل از تو هشدار دهنده اي نداشتند هشدار دهي شايد پند گيرند (46)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: داستان موسي و فرعون يكي از مصاديق بارز اين امر است و ذکر این نکته که این مطالب جز از طريق وحي به آنحضرت نرسيده.
2 – از اول تا اینجا
پاراگراف 1 مطلقا امیدوارکننده است و بطور واضح خبر از تغییر اوضـاع در جهت حصول رضایت پیامبر(ص) و پیروانش ، و فائق شدن آنها بر مخالفان و دشمنانشـان میدهد .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! بطور قطع شما پیروز خواهیدشد پس ، براین اوضاع و احوال فعلی تان صبر کنید تا وقت مناسب برسد و اینکه ای پیامبر! قوم تو جای هیچ بهانه ای رانباید داشته باشــند زیرا این قرآنی که به تو داده ایم از معجزات هر پیامبری بالاتر است .
3 - سوالات
1 - « بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً » (آیه43) باکدام کلید تفسیر مطابقت دارد؟
2 – از مجموع مطالب آیه های 44 تا 46 چه فهمیده میشود؟ ( اطلاع بر مطالبی که در رابطه با موسی و فرعون برای قومت خواندی ، وحی خالص است وقوم تو میفهمند که تو هیچ راه دیگری برای اطلاع برآن نداشتی؟ یا.......؟)
3 – منظور از «ثاوی» (آیه45) چیست؟
4 - حالت کلی این پاراگراف چگونه است؟ (ارشاد که چنین بگو؟ یا......؟)
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
در رابطه با آیه 46 با توجه به اینکه میدانیم رسول اکرم(ص) از فرزندان اسمعیل(ع) است و آنحضرت نیز پیامبر بوده ، جمله «قومی که قبل از تو هشدار دهندهای نداشتند» یعنی «مدتی طولانی قبل از تو هشدار دهنده ای نداشتند»
بطور کلی از آیات 44 تا 46 این مفهوم حاصل میشود که آنحضرت غیر از طریق وحی هیچ راه دیگری برای درک این معارفی که بیان میکرد نداشته است .
5 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 7 تا 42 در داستان حضرت موسی و ضعف مطلق او و پیروانش و قوت مطلق فرعون و پیروانش و پیروزی او بر فرعون، تلویحا این پیشگوئی نهفته است که : وضع شما هم به این منوال نمیماند و هنگام پیروزی شما هم میرسد.
6 - کلید های تفسیری
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿7﴾ فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ ﴿8﴾ وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿9﴾ وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِن كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿10﴾ وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿11﴾ وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ ﴿12﴾ فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿13﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: خداوند موسی را از کودکی برای پیامبری در نظر داشت و او را در زندگیی خاص تربیت میکرد.
2
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿14﴾ وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ ﴿15﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿16﴾ قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِّلْمُجْرِمِينَ ﴿17﴾ فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُّبِينٌ ﴿18﴾ فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَّهُمَا قَالَ يَا مُوسَى أَتُرِيدُ أَن تَقْتُلَنِي كَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ إِن تُرِيدُ إِلَّا أَن تَكُونَ جَبَّارًا فِي الْأَرْضِ وَمَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ ﴿19﴾ وَجَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ ﴿20﴾ فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿21﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: رفتار عادی موسی که نمیدانست قرار است پیامبری بزرگ باشد، شایسته زندگی پیامبرانه او بود.
3
وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ ﴿22﴾ وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ ﴿23﴾ فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ﴿24﴾ فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاء قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿25﴾ قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ ﴿26﴾ قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿27﴾ قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ﴿28﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: موسی نیاز به آموزش های بیشتر مستقیم تر داشت تا قابل ماموریت شود.
4
فَلَمَّا قَضَى مُوسَي الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿29﴾ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿30﴾ وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ ﴿31﴾ اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ﴿32﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ﴿33﴾ وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿34﴾ قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ ﴿35﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: موسی مستقیما آموزش نهائی را گرفت و ابلاغ ماموریت گرفت.
5
فَلَمَّا جَاءهُم مُّوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ ﴿36﴾ وَقَالَ مُوسَى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَن جَاء بِالْهُدَى مِنْ عِندِهِ وَمَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿37﴾ وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَل لِّي صَرْحًا لَّعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿38﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: موسی ماموریت خویش را انجام میدهد.
6
وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ ﴿39﴾ فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ ﴿40﴾ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنصَرُونَ ﴿41﴾ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ ﴿42﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: خداوند پس از انجام ماموریت موسی، او را موفق و با مخالفان سرکش او به عدالت رفتار کرد.
7
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِن بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿43﴾ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿44﴾ وَلَكِنَّا أَنشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿45﴾ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿46﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب: ای پیامبر! برای تو از آن نوع مراحل «پیش نبوت» که برای موسی قرار دادیم، تمهید نکرده ایم، لیکن از رحمت پروردگارت برگزیده شده ای تا به کسانی که با موضوع وحی بیگانه اند هشدار دهی.
7 - آیات مشکل
آیات 44 تا 46 ، از آنجا که مورد تفاسیر متفاوت از سوی مفسران مختلف واقع شده، ذیل این تیتر قرار میگیرد.
اما اگر به «درب» فوق توجه کنید معنی آنها همان میشود که در بخشِ انتهائیِ تفسیر این پاراگراف آمده است.
یعنی منظور از «کناره غربی» کناره غربی رود نیل و یعنی سر زمین مصر و منظور از «الامر» امرِ هلاکت نیروی نظامی فرعون، و منظور از کناره آن کوه هم مهبط وحیِ اولیه بر حضرت موسی است.
اما آنجا که فرموده «همچنين تو در ميان اهل مدين هم نبودي که آياتمان را بر آنها بخواني» شاید منظور قرآن این باشد که مدتی که موسی در مدین گذراند، در معرض آموزه های وحیانی قرار داشت (که یا از سوی پدر زنش که بنا برقول مشهور همان حضرت شعیب نبی بوده باشد-والبته این قول با قرآن مخالفتی ندارد- بر او خوانده میشد، یا به طرق دیگری که بر ما روشن نیست آموزشی برای آمادگی نبوت میدید)
8 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
آیات 30 تا 35 فوق ذهنیات بشر امروزی هستند، چه رسد به بشر 1400 سال قبل!
9 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
10 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
پیام امید و موفقیت رهروان حق ، و اینکه چشم ظاهربین را بسته و چشم حقیقت بین را باز کنیم و به وعده های الهی خوش بین و امیدوار باشیم .
11 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است.
شرح مختصر
فهمیدن منظور داستان های قرآنی آسانتر است
موضوع تیتر فوق واضح است و شرحی نمیطلبد و لذا ما در پاراگراف های داستانی شرح زیادی لازم نمی بینیم ، مگر در برخی موارد استثنائی که وقتی به آن استثنائات رسیدیم اگر عرایض توضیحیی لازم بود عرض میکنیم .
«موسی» و «سینوحه»
با توجه به آیه 9 فهمیده میشود بچه را که از آب گرفتند فوراً فرعون فهمید و ظاهراً دستوری نداد. بلکه مشورت کرد. همسرش نیز یکی از طرفهای جلسه مشورت بود.
از همینجا فهمیده میشود که برخلاف آنچه در کتاب «سینوحه» آمده، «به دریا انداختن کودکان» یک رسم دیرینه نبوده بلکه کاملاً نوظهور و برای اولین بار بوده که چنان اثر قوی بر روی آنها گذاشته بوده و اگر مطلب آنطور بود که «میکا والتاری» گفته میبود، میباید فرعونیان به این نوزاد اهمیت ندهند و دستور کشته شدن نوزادان بنیاسرائیل را بیدرنگ اجرا کنند. نه اینکه در کار او حیران شوند و نتوانند تصمـــیم بگیرند تا اینکه پای عالیرتبهترین مقام حکومتی را نیز به میان بکشند و «حالـــــت خاص» بودن این مورد سبب نجات موسی از قتل بگردد.
«میکا والتاری» و «سینوحه»: نمیتوان گفت «سینوحه» یک موجود خیالی است زیرا ویل دورانت در «تاریخ تمدن» به او اشاره کرده و ویل دورانت آدمی نیست که حرف بیمدرک بزند.
اما کتاب میکا والتاری (بنام «سینوحه») سراسر داستانپردازی و خیالبافی است و آنقدر مطالب دروغ و تحریف تاریخ تمدن در آن هست که هر خوانند ســادهای هم میتواند متوجه آنها باشد که ما واقعاً در اینجا برای رعایت اختصار نمیتوانیم به آن بپردازیم اما نمیتوانیم این نکته را خاطرنشان نسازیم که چرا کسی متوجه عمق توطئه ضددینی او نشد و واکنشی که در برابر سلمان رشدی شد، چرا یک هزارم آن درباره او نشد؟ او در کتاب مذکور این مطالب را به صراحت آورده است:
1- موضوع توحید یک موضوع جدیدی نیست بلکه یکی از فراعنۀ قبل از رامسس دوم (که فرعون معاصر موسی باشد) مبدع و منادی آن بود.
2- به آب انداختن کودکانِ ناخواسته (کودکان خانوادههای فقیر و کودکان محصول زنا) در رود نیل یک امر عادی و رایج بود.
3- موسی اسم هر کودکی است که از آب گرفته میشد و نه اینکه اسم خاصی باشد برای آن شخص خاص.
4- فرعونی که دین توحید را ابداع کرده بود، دیوانه بود و در اثر دیوانگیِ او دشمنان از اطراف به مصر طمع کردند و قصد تسخیر آن را داشتند.
5- یکنفر عاقل از سرداران او که خطر را در مییابد، برای نجات مصر کودتا میکند و با همدستی سینوحه فرعونِ مبلغِ توحید را از بین میبرد و معبد و شهر و پیروانش را نابود میکند و خودش فرعون میشود و دوباره دین شرک سابق را برقرار میکند و مصر حفظ میشود.
6- آن فرعون پدر رامسس دوم است (که موسی معاصر اوست).
7- نتیجهای که خواننده میگیرد چیست؟ بدون اینکه میکا والتاری خودش نتیجهای بگیرد، به سادگی خواننده این نتیجه را میگیرد که کل داستان موسی و فرعون، از ریشه دروغ است
و ضمناً من هر چه جستجو کردم هیچ مورد ابراز حساسیت و ناراحتی و اعتراض و واکنش منفی راجع به این کتاب ندیدم. کتابی که از «آیات شیطانی» سلمان رشدی شاید 40 سال جلوتر نیست. در حالیکه کتاب مذکور اصل نبوت و اصل توحید و اصل داستان موسی و اصالت وحی را به تمسخر گرفته و ریشهزنی کرده اما ضمناً هیچ واکنش منفی هم ندیده است.
چرا چنین است؟ بعبارت دیگر چرا اهل اروپا و امریکا نسبت به کسانیکه علناً و بطور ریشهای مطالب «کتاب مقدس» را انکار میکنند حساسیتی به خرج نمیدهند و اعتراضی نمیکنند؟ موضوع فوق، یعنی بیخیالی و بیتعصبی آنان راجع به «کتاب مقدس» دلایلی دارد:
1- اولاً یادشان هست که «جوردانو برونو» عقایدی ابراز کرد که مخالف کتاب مقدس بود و توبه هم نکرد و کشته هم شد ولی بعداً معلوم شد عقاید او درست است و آن قسمت از مندرجات کتاب مقدس غلط است.
2- همچنین موضوع گالیله هم که واضح است و اگر او هم کوتاه نیامده بود، نفر دوم پس از جوردانو برونو بود.
3- امروز ضعیف بودن و سست بودن و نامعقول بودن بسیاری از مطالب «کتاب مقدس» آنها برای خودشان هم واضح است اما چون دین «فطری» است و نمیتوانند آن را رها کنند میگویند کار عقل و ایمان دوتاست. هرچه را که عقل بگوید قبول میکنیم و آنچه را کتاب مقدس هم بگوید قبول میکنیم و فرض را بر این میگذاریم که اگر فعلاً مغایرتی بین آنها باشد در آینده رفع خواهد شد. این است دلیل عدم ابراز حساسیت نسبت به مندرجات «سینوحه» اثر «میکا والتاری».
اما علت بروز حساسیت در شرق مسلمان نسبت به سلمان رشدی این است که مسلمانان به حقانیت مطلق کتاب خویش (= قرآن) ایمان دارند و تاکنون نیز مورد خلاف عقلی از آن ندیدهاند .
اما چیز عجیب این است که به سلمان رشدی حساسیتی ابراز شود اما به «میکا والتاری» که ضربهاش ریشهایتر بوده هیچگونه حساسیتی ابراز نشود و این نگارنده تصور میکند که این اولین ابراز حساسیت یک نویسنده مسلمان در جهان اسلام نسبت به مورد «میکا والتاری» و «سینوحه» بوده باشد که دارید میخوانید.
علت آن هم شاید این باشد که مسلمانان نسبت به جهان اطراف خویش توجه جدی نداشته اند و امور مربوط به ادیان دیگر را جدی نمیگرفته اند و حمله به اساس دیانت را حمله به دین خویش تلقی نمینمودند وگرنه سینوحه کتابی نیست که به تازگی چاپ شده باشد. مرحوم ذبیحالله، منصوری، حدود 40 سال قبل آنرا به فارسی ترجمه کرد و فیلمش هم همان حدود 40 سال قبل در هالیوود ساخته شد .
فروریختِن یک افسانه
افسانه ای در میان یهودیان هست که نمیدانم در خود تورات هم وجود دارد یانه، و آن این است که «پیشگویان» به فرعون خبر داده بودند که در میان بنی اسرائیل پسری زاده خواهد شد که فروپاشی سیستم فرعونیت بدست او خواهد بود، و او دستور داده بود که نوزادان ذکور بنی اسرائیل کشته شوند که چنان پسری بدنیا نیاید.
چون قرآن حق مطلق است و اگر چیزی با آن مغایر باشد باطل است، افسانه مذکور نیز باطل میگردد، زیرا چطور میتوان وقوع چنان دستوری را با آیه های 8 و 9 جمع کرد؟
اگر فرعون چنان دستوری داده، چگونه ممکن است زنش نوزادی را از آب بگیرد و کسی نگوید شکل و قیافه و پارچه ای که این بچه در آن پیچیده شده داد میزند که او بنی اسرائیلی است، بعدش اورا از آب بگیرند و از آن تابلوتر یک دختر بچه بنی اسرائیلی به آنها پیشنهاد دهد که گوش به حرف من دهید و او را به یک زن بنی اسرائیلی بسپارید که شیرش دهد و آنها هم بره وار بپذیرند!!
بچه در رودخانه با شکل و شمایل بنی اسرائیلی و با قنداقِ بنی اسرائیلی و با راهنمائی دختر بچه بنی اسرائیلی با شیرِ زن بنی اسرائیلی بزرگ شود و همه اینها در حالی باشد که همان فرعون چند روز پیش فرمان قتل نوزادان ذکور بنی اسرائیلی را صادر کرده باشد؟!!
بله! افسانه بکلی باطل است!
موضوع آیات 8 و 9 مذکور را بجای آنکه مطابق روایات اسرائیلی به فرعون مربوط کنیم می باید به مشکلات داخل-قبیله ایِ بنی اسرائیل مربوط کرد، که قبیله بزرگی بودند در بردگی، و انگیزه تقرب به مرکز قدرت، طایفه های مختلف آنها را به رقابت با یکدیگر وامیداشت، و این، اسباب دشمنی ها و چشم-همچشمی های زیاد میگشت و از این میان مادر موسی بو کشیده و فهمیده بود گمان این هست که چشم زخمی به جگر گوشه اش برسد و آنطور او را (به وحی) از کانون خطر دور کرد.
شعیب نبی (ع)؟
آیا اقامت موسی در مدین در خانه حضرت شعیب بود؟
پاراگراف فوق که در این باره ساکت است، اما، در داستانهای قرآنی ترتیبی ذکر میشود که نوح و عاد و ثمود و لوط وشعیب و پس از ذکر آنها نام موسی می آید.
گرچه در برخی سوره ها تقدم و تاخری هم هست، اما این ترتیب در ذکر داستانهای پیامبران غالب است.
اگر این ترتیب را بپذیریم میتوان قبول کرد که آن «شیخ کبیر» آیه 23 همان حضرت شعیب بوده که پدر زوجه حضرت موسی (ع) بوده است.
چند دریافت مستقیم از داستان حضرت موسی (ع)
آیه 12: یعنی موسی پستان هیچ شیردهندهای را نمیگرفت.
آیه 19: حکایت از قدرت خبرگیری قوی قوای پلیس فرعونیانِ آن روزها دارد. چیزی که در بعدازظهر دیروز اتفاق افتاده، برای قبطیان چنان روشن شده و چنان به اطلاع همگان رسیده که اول صبح فردا هر قبطی میدانست قتل دیروز کار موسی بوده و درباره آن «تحلیلی» هم داشته است.
آیه 20: نشان میدهد در درون دستگاه فرعونی نیز کسانی بودند که با رویه فرعونی موافق نبودند و به جریاناتِ مخالفِ آن کمک میکردند. البته در سوره مؤمن نیز دیدیم که در داخل سیستم حکومتیِ فرعون اشخاص پرقدرتی وجود داشتهاند که علناً مخالف فکر و عمل فرعون بودند اما هرچه باشد آنها در اقلیت بودند و از آیه فهمیده میشود آنها نسبتاً قوی هم بودند بطوریکه میتوانستند از اخبار سطوح بالا مطلع شده و برای خنثی کردن بعضی تصمیمات عمل مؤثر هم انجام دهند.
آیه 29: بزودی شرحی در سوره طه خواهد آمد. همچنین درباره آیات 35-30.
آیه 38: تکنولوژی ساختمانسازی در آن ایام ابتدایی بوده و حداکثر ارتفاعی که از یک برج آجری میتوان انتظار داشت مگر چقدر است که فرعون میخواسته از بالای آن به خدای موسی «اطلاع» (= بالاتر قرار گرفتن) پیدا کند!
مشهور است که رهبران شورویِ سالهای 1960 که اولین انسان را به جوّ خارج از زمین فرستاده بودند، خیلی پز میدادند و از آنها نقل میشود که میگفتهاند «از یوری گاگارین پرسیدیم آن بالاها خدا را دیدی و او گفت نه»
تکنولوژی خروج از جو زمین در سالهای 1960 همانقدر پیشرفته و برای مردمِ عادی دست نیافتنی بود که ساختن برج آجری در زمان مصر باستان . لذا خود بزرگبینیِ فرعون را در این چارچوب باید نگریست.
هلاکت دسته جمعی مربوط به جوامع ماقبل تاریخ است
تعبیری که از «مردم قرون گذشته» در آیه 43 نموده شبیه به همان است که ما به آن «قبل از تاریخ» میگوییم.
ظاهراً چنین بنظر میرسد که «هلاکت دستهجمعی» که پس از تکذیب عامدانه اقوام صورت میگرفت ، از زمان حضرت موسی به بعد ، دیگر صورت نگرفت و چنانکه در سایر سورهها نیز دیدیم ، در مورد آن قوم فقط «فرعون و لشکریانش» نابود شدند نه کل مخالفان آن حضرت.
همچنین است در مورد پیامبرانِ پس از آن حضرت که قرآن در هیچ موردی گزارش «هلاکت دستهجمعی مخالفان و مکذبان آنان» را نداده است.
جمع بندی و تفسیر
و به مادر موسي وحي کرديم که شيرش بده . و هنگامي که بر او ترسيدي در دريا بيندازش و نترس و اندوهگين هم مباش که ما خودمان حتما بسويت برش ميگردانيم و از پيامبران قرارش ميدهيم (7) آنگاه نزديکان فرعون يافتندش تا برايشان هم دشمن و هم مايه اندوه باشد . البته فرعون و هامان و سپاهيانشان خطا کار بودند (8) و زن فرعون گفت (اين) روشني چشمي براي من و تو (است). نكشيدش چه بسا برايمان فايده اي داشته باشد يا به فرزندي بگيريمش و آنها متوجه نبودند (9) و دل مادر موسي خالي شد و اگر قلبش را مطمئن نکرده بوديم که از مومنان باشد نزديک بود آن (راز) را آشکار کند (10) و به خواهرش گفت پي او را بگير و او در حاليکه آنها متوجه نبودند از جائي او را ديد (11) و قبلا (قبول پِستان) شير دهندگان را بر او حرام کرده بوديم پس گفت آيا شما را به خانواده اي که او را نگهدارند و خير خواهش باشند راهنمائي بنمايم؟(12) پس او را به مادرش برگردانديم تا چشمش روشن شود و اندوهگين نباشد و بداند که وعده خداوند حق است وليکن اکثرشان نميدانند (13) و هنگاميکه به رشد و قوت خويش رسيد و استوار شد ، به او حکم و علم بخشيديم و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (14) و هنگاميکه اهل آن شهر متوجه نبودند داخل آن شد و دو نفر را يافت که ميجنگيدند . اين از پيروانش و او از دشمنانش بود . و آنکه از پيروانش بود از او بر ضد آنکه از دشمنانش بود کمک خواست . پس موسي به او مشتي زد و کارش تمام شد . گفت اين از کارهاي شيطان است که او دشمني گمراه کنندهء آشکار است (15) (و ) گفت پروردگارا بر خويش ظلم کرده ام پس مرا ببخش و او بخشيدش که او بسيار مهربان است (16) گفت پروردگارا بسبب نعمتي که بمن دادي هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود (17) آنگاه در آن شهر به صبح رساند درحاليکه ترسان و نگران بود . پس همانکه ديروز از او کمک خواسته بود (باز هم) از او فرياد رسي کرد و موسي به او گفت تو البته يک گمراه کننده آشکاري (18) پس چون خواست آن کسي را که دشمن هر دوشان بود با قوت بگيرد گفت اي موسي آيا ميخواهي مرا نيز بکشي همانطور که ديروز يک نفر را کشتي؟ جز اين نيست که تو ميخواهي در زمين زورگو گردي و نميخواهي از اصلاح گران باشي (19) و مردي از دورترين نقطه شهر دوان دوان آمد و گفت اي موسي بزرگان (شهر) تصميم به قتل تو گرفته اند پس خارج شو که من خير خواه تو ميباشم (20) و او در حاليکه ترسان و مراقب بود از آن خارج شد و گفت پروردگارا مرا از مردم ظلم پيشه نجات ده (21) و هنگاميکه بطرف مدين روي نمود گفت چه بسا که پروردگارم مرا به راه صحيح هدايت کند (22) و هنگامي که بر آب مدين وارد شد عده اي را بر آن يافت که آب ميدادند و دنبال آنها دو زن را ديد که جلوگيري ميکردند (که گوسفندانشان با مال ديگران مخلوط شوند) گفت کارتان چيست؟ گفتند ما آب نميدهيم مگر آنکه چوپانان بروند و پدرمان پيرمردي فرتوت است (23) پس براي آنها آب داد . سپس بسوي سايه رفت و گفت پروردگارا به هر خيري که بسويم بفرستي نيازمندم (24) پس يکي از آن دو زن باحيا بسوي او آمد و گفت پدرم تو را فراخوانده تا پاداش آب دادنت را بدهد . و چون بسوي او رفت و داستانها را براي او گفت ، گفت مترس که از مردم ظلم پيشه نجات يافته اي (25) يکي از آن دو گفت پدر جان استخدامش کن . البته بهترين کسي که استخدام کني کسي است که قوي و امين باشد (26) گفت ميخواهم يکي از اين دخترانم را در مقابل هشت سال کار به ازدواجت درآورم. اگر هم خواستي ده سال را تمام کني بر عهده خودت است و من نميخواهم بر تو سخت بگيرم و انشاءالله بزودي مرا از صالحان خواهي يافت (27) گفت اين بين من و تو باشد هر کدام از دو مدت را که تمام کردم فشاري بر من نباشد و خداوند بر آن چيزي که ميگوييم وكيل است (28) پس چون موسي آن مدت را گذراند و خانواده اش را حرکت داد از جانب (کوه) طور متوجه آتشي شد. به خانواده اش گفت مکث کنيد ، متوجه آتشي شده ام شايد از آن برايتان خبري بياورم يا پاره اي از آتش را ، شايد گرم شويد (29) پس چون به آن (آتش) در آمد از کرانه راست آن دره از درختي که در قطعه زمين پربرکتي بود ، ندائي شنيد که اي موسي من البته خودم «الله» هستم که پروردگار جهانيانم (30) و اينکه عصايت را بيانداز . پس چون ديد مانند ماري مي جنبد پشت کرد و دويد و بر نمي گشت . [خطاب شد] اي موسي! پیش آی و نترس . تو از ايمنان هستي (31) و دستت را در گريبانت داخل کن . سفيد، بدون اينکه بديي داشته باشد خارج خواهي کرد و دو بازويت را به هم بچسبان (تا) از ترس (آرام گيري) و اينها دو دليل از پروردگارت براي فرعون و بزرگانش هستند که البته آنها مردمي گناه پيشه اند (32) گفت پروردگارا ! من کسي از آنها را کشته ام ميترسم بکشندم (33) و برادرم هارون زبانش از من روانتر است پس او را نيز با من بعنوان کمک بفرست که تصديقم کند که ميترسم تکذيبم کنند (34) گفت بزودي بازويت را بوسيله برادرت قوي ميکنيم و برايتان دليلي قرار ميدهيم و بواسطه آياتمان به شما دست نخواهند يافت . شما دو نفر و هر کس که پيرويتان کند غالب خواهيد شد (35) پس هنگاميکه موسي با آيات روشنگرمان بسويشان آمد گفتند اين چيزي جز جادوئي از روي افترا نيست و ما درباره اش چيزي از نياكانمان نشنيده ايم (36) و موسي گفت پروردگارم بهتر ميداند چه کسي هدايت را از جانب او آورده و چه کسي سرانجام خوب خواهد داشت . که او البته ظالمان را رستگار نمي کند (37) و فرعون گفت اي بزرگان! من براي شما هيچ معبودي جز خودم نشناخته ام و اي هامان ! بر گِل برايم آتش بيفروز (و آجر بساز) و برجي برايم برآور ، شايد به معبود موسي اطلاع پيدا کنم زيرا که او را از دروغگويان ميدانم (38) و او و سپاهيانش در زمين بدون اينکه حقي داشته باشند بزرگي می طلبيدند و گمان کردند که بسويمان بازگشت ندارند (39) پس او و سپاهيانش را بگرفتيم و در آن دريا انداختيم . بنگر عاقبت ظالمان چگونه است (40) و آنها را رهبراني قرار داديم که بسوي آتش (جهنم) دعوت ميکنند و روز قيامت ياري نميشوند (41) و در اين جهان نيز در پي آنها لعنت قرار داديم و روز قيامت نيز از زشت رويان خواهند بود (42) و البته پس از اينکه مردم قرون گذشته را هلاک کرديم ، آن کتاب را به موسي داديم که مايه بصيرت هائي براي مردم و نيز هدايت و رحمت است شايد پند گيرند (43) {و آن هنگام که براي موسي آن امر را ميگذرانديم ، تو نه در كناره غربي و نه از شاهدان بودي (44) وليکن ما مردم قرن هاي زيادي را بوجود آورديم و عمرهايشان طولاني شد و همچنين تو در ميان اهل مدين هم مقيم نبودي که آياتمان را بر آنها بخواني وليکن خودمان فرستنده (پيامبران) بوده ايم (45) و تو در آن کناره (کوه) طور هم نبودي آن هنگامي که (موسي را) صدا کرديم وليکن رحمتي از جانب پروردگارت (هستي) تا قومي را که قبل از تو هشدار دهنده اي نداشتند هشدار دهي شايد پند گيرند }(46)
قصص3 آیات47تا75
وَلَوْلَا أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿47﴾ فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِن قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ ﴿48﴾ قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿49﴾ فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿50﴾ وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿51﴾ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ يُؤْمِنُونَ ﴿52﴾ وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ ﴿53﴾ أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿54﴾ وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ ﴿55﴾ إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿56﴾ وَقَالُوا إِن نَّتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّن لَّهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِن لَّدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿57﴾ وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَن مِّن بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ ﴿58﴾ وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ ﴿59﴾ وَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿60﴾ أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَن مَّتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ ﴿61﴾ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿62﴾ قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَؤُلَاء الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا تَبَرَّأْنَا إِلَيْكَ مَا كَانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ ﴿63﴾ وَقِيلَ ادْعُوا شُرَكَاءكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَرَأَوُا الْعَذَابَ لَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا يَهْتَدُونَ ﴿64﴾ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ ﴿65﴾ فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنبَاء يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لَا يَتَسَاءلُونَ ﴿66﴾ فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ ﴿67﴾ وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿68﴾ وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿69﴾ وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿70﴾ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِضِيَاء أَفَلَا تَسْمَعُونَ ﴿71﴾ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿72﴾ وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿73﴾ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿74﴾ وَنَزَعْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿75﴾
ای پیامبر! اگر اينطور نبود که وقتي بسبب اعمالشان مصيبتي به آنان ميرسيد ميگفتند پروردگارا چرا رسولي بسويمان نفرستادي تا آياتت را پيروي کنيم و از مومنان باشيم به فریاد شان نمی رسیدیم (47) اما تا این حق از جانب ما بسويشان آمد گفتند چرا چيزي مانند آنچه به موسي داده شد به او داده نشد؟ آيا به آنچه قبلا به موسي داده شد کفر نورزيدند و نگفتند که قرآن و تورات دو جادوست که از يکديگر پشتيباني مي کنند و نيز نگفتند نسبت به همه آنها کافريم؟ (48) بطور طعنه وار به آنان بگو پس کتابي از جانب خداوند بياوريد که از آن دو هدايت کننده تر باشد که من هم پيرويش کنم اگر راست ميگوييد (49) پس اگر اجابتت نکردند بدان که هوا و هوس خويش را پيروي مي کنند و چه کسي گمراه تر است از کسي که هوا و هوس خويش را که خالي از هدايت خدا باشد پيروي کند؟ البته خداوند ظالمان را هدايت نمي کند (50) و البته آن قولِ وحي را پیوسته نموديم شايد پند گيرند (51) آنانکه قبلا کتابشان داده ايم به آن قرآن ايمان مي آورند (52) و وقتيکه بر آنان تلاوت شود ميگويند به آن ايمان آورده ايم . آن حق است و ماقبل از آن تسليم حق بوده ايم (53) آنها پاداششان دوبار داده ميشود، بسبب پايداريي که ميكنند و بدي را با نيکي دور ميکنند و از آنچه به آنان روزي نموديم انفاق مي نمايند (54) و وقتيکه بيهوده اي ميشنوند از آن روي ميگردانند و ميگويند اعمالمان براي ما و اعمالتان براي شما باشد ، سلام بر شما ، ما بدنبال جاهلان نيستيم (55) البته اينطور نيست که تو هر که را که دلت خواهد هدايت کني وليکن خداست که هر کس را خواهد هدايت ميکند و همو به حال هدايت يافتگان داناتر است (56) و ميگويند اگر آن هدايتي را که همراه توست پيروي کنيم از سرزمين خويش ربوده ميشويم. آيا ما آنها را در حرمي امن جاي نداده ايم که فرآورده هاي همه چيز بسوي آن گسيل ميشود؟ که روزيي است از نزد ما؟ وليکن اکثرشان علم ندارند (57) و چه بسا شهرهايي را که در معيشت خويش طغيان کردند و اين مسکن هاي آنهاست که جز کمي پس از آنها مسكون نبود و ما وارثانيم (58) و پروردگارت اينطور نيست که شهرها را هلاک کند مگر اينکه در مرکز آنها رسولي برانگيزد که آياتمان را بر آنان بخواند و ما اينطور نيستيم که شهرها را هلاک کنيم مگر اينکه اهلش ظالم باشند (59) و آنچه به شما داده شده متاع زندگي دنيا و زينت آن است و آنچه نزد خداست بهتر و باقي تر است آيا تعقل نمي کنيد؟ (60) آيا کسي که به او وعده نيکوئي داديم و او به آن رسيد مانند کسي است که او را به متاع زندگي دنيا برخوردار کرديم و آنگاه در قيامت از احضار شدگان است؟ (61) و روزي که در قیامت صدايشان زنند و گفته شود آن شريکاني که براي من مي پنداشتيد کجا هستند؟ (62) کساني که آن قول بر آنان فرود آمده ميگويند پروردگارا اينها کساني هستند که ما گمراهشان کرده بوديم . گمراهشان نموده بوديم ، همانطور كه خودمان هم گمراه بوديم . در پيشگاه تو از اين كار بيزاري ميجوئيم . البته آنها فقط ما – بتان - را عبادت نميکردند (63) به آنها گفته ميشود شريکان خويش که برای خداوند فرض کرده بودید را صدا بزنید پس صدایشان مي کنند اما آنها جوابشان نميدهند و در این حال عذاب را مي بينند و آرزو ميکنند که کاش هدايت يافته بودند (64) و هنگامي که ماموران قیامت صدايشان ميزنند و مي پرسند چه جوابي به رسولان داده ايد؟ (65) در آن وضع خبرها بر آنها مشتبه ميشود و چنان سر در گم میشوند که از يکديگر احوال پرسي هم نميکنند (66) اما کسي که توبه کند و ايمان بياورد و عمل صالح در پيش گيرد چه بسا که از رستگاران باشد (67) و پروردگارت آنچه خواهد مي آفريند و برميگزيند . آنها اختياري ندارند . خداوند پاک و منزه است از آنچه با او شريک ميگيرند (68) و پروردگارت آنچه را که دلهايشان مخفي ميکند و آنچه را که آشکار ميکنند ميداند (69) و همو خداوند است . خدائي جز او نيست . ستايش در اين جهان و در آخرت مخصوص اوست و قضاوت نيز همچنين . و بسوي او بازميگرديد (70) بگو بينديشيد اگر خداوند شب را تا قيامت هميشگي کند، غير از خداوند چه خدائيست که روشنايي را برايتان بياورد آيا نمي شنويد؟ (71) بگو بينديشيد اگر خداوند تا قيامت روز را هميشگي کند، چه خدائيست که شبي برايتان بياورد که در آن استراحت کنيد؟ آيا نمي بينيد؟ (72) و از رحمتش برايتان شب و روز را قرار داد که در آنها استراحت کنيد و از فضل او روزي خويش بجوئيد شايد شکر گزاريد (73) و روزي که آنها را ندا دهد و بگويد کجا هستند شريکاني که به خيال خويش براي من در نظر گرفتيد (74) و در آن روز از هر مردمي شهادت دهنده اي جدا کنيم و بگوئيم دليل خويش بياوريد ، آنگاه بدانند که حق مخصوص خداست و آنچه که افترا ميزدند از نزدشان گم و نابود میشود (75)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب : نمونههائي از بهانهگیریهای مخالفان پیامبر-ص- برای فرار از ایمان و توصیه به پیامبر (ص) که در جهت باطل کردن بهانه های شان چنین بگوید .
2 – از اول تا اینجا
پاراگراف 1 مطلقا امیدوارکننده است و بطور واضح خبر از تغییر اوضـاع در جهت حصول رضایت پیامبر(ص) و پیروانش ، و فائق شدن آنها بر مخالفان و دشمنانشـان میدهد .
در پاراگراف 2 می فرماید : ای پیامبر ! بطور قطع شما پیروز خواهیدشد پس ، براین اوضاع و احوال فعلی تان صبر کنید تا وقت مناسب برسد و اینکه ای پیامبر! قوم تو جای هیچ بهانه ای را نباید داشته باشــند زیرا این قرآنی که به تو داده ایم از معجزات هر پیامبری بالاتر است.
در این پاراگراف ازکافران انتقــاد و نکوهش میشود که چرا تعلل وامروز- فردا و دست-دست می کنید و یکــباره ایمان نمی آورید و اگر منظورتان از تعلل درایمان آوری نگرانی راجع به «زندگی دنیا» تان است ، از کجا معلوم که بعدا موفق به ایمان شوید و از کجا معلوم که پذیرفته شود .
3 - سوالات
1 – در انتهای آیه47 ، موضوع کدام کلید تفسیر اتفاق افتاده؟
2 - فاعل«قالوا»های آیه 47 چه کسی (کسانی) است؟
3 – آیه 49 ، چه نوعی از سخن است؟ (طنز؟ یا....)
4 - شش کلمه آخر آیه 50 با کدام کلید تفسیر مطابق است؟
5 – منظور از «قول» (آیه52) چیست؟
6 – با توجه به آیه 56 ، فعالیت رسولانه پیامبر(ص) مطابق کدام گزینه است؟ (شرط لازم؟ شرط کافی؟ یا....؟)
7- منظور از «ثمرات» (آیه 57 ) چیست؟
8 - «رزقا من لدنّا» (آیه57) باکدام کلید تفسیر مطابق است؟
9- منظور از «بطرت معیشتها» (آیه 58 ) چیست؟
10 – در آیه 59 سکون و ثبات زندگی را بین دو حدّ تعریف فرموده ، آن دو حدّ را بیان کنید .
11 - مخاطب این پاراگراف کیست؟ (کافران عادی؟ سران کفار؟ یا.....؟)
13 – از آیه های 54 و 55 و 56 چه «حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها» میتوان زد؟
14-در ثلث اول آیه 60 ، موضوع کدام کلیدفهم قرآن اتفاق افتاده؟
15- چه سابقه ای ازموضوع آیه63 درسوره های قبل دارید؟
16-منظور از « الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ » (آیه63) چیست؟
17-قبل ازچهار کلمه آخر آیه64 ، موضوع کدام کلیدفهم قرآن اتفاق افتاده؟
18-«هم» درکلمه«ینادیهم»(آیه65)خطاب به کیست؟
19-چرا درآیه67 ، قول قطعی رستگاری نداده است؟
20-منظوراز« مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ » (آیه68)چیست؟
21-منظوراز« الْأُولَى وَالْآخِرَةِ »(آیه 70)چیست؟
22-درانتهای آیه 74 ، موضوع کدام کلیدفهم قرآن اتفاق افتاده؟
23-موضوع آیه 75 درچه زمانی اتفاق می افتد؟
24-خطاب این پاراگراف به چه کسانی است؟ (کافران معمولی؟ سران کفار؟یا....؟)
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه های 47 و 48 فهمیده میشود قبل از ظهور آنحضرت مردم مکه آرزوی ظهور یک پیامبر را داشته اند ، اما ، پس از اینکه آرزویشان برآورده شد آن حضرت را تکذیب نمودند و از آیه 50 فهمیده میشود علت تکذیب «اتباع اهواء» شان بوده است .
از آیه 57 این مطلب هم فهمیده میشود که کفار که پیشرفت اسلام و فتح قلوب مردم نگرانشان کرده بود دست به توطئههای وسیع زده بودند و از جمله آدمربائی را نیز بعنوان یک عمل تروریستی بازدارنده در برنامههای خویش گنجانده بودند.
از آیه 51 این مطلب بسیار مهم فهمیده میشود که علیرغم اینکه مردم مکه مدتی طولانی بی پیامبر بوده اند اما از معارف وحیانی آنقدر که مورد نیازشان بود در بین آنها رایج بوده که نتوانند در قیامت ادعا کنند « ما که از حقایق بی خبر بودیم»
از آیات 52 تا 55 هم این نکته مهم فهمیده میشود که یهودیان و مسیحیانی که در مکه و دور و بر آن بوده اند پیشاپیش کاملا به آنحضرت ایمان داشتند و حتی به ایمانشان عمل هم میکرده اند .
از آیه 61 (و با توجه به آن ، از آیه 60 نیز) فهمیده میشود که مخالفان فعال آنحضرت (نسبت به پیروان آنحضرت) مالدار و قبیله دار ، و پیروان آنحضرت از رده های فرودست جامعه بوده اند و خطاب دو آیه مذکور هم به دسته اول است .
از آیه 69 فهمیده میشود مخالفان آنحضرت در باره تعالیم او نظری داشته اند ولی آنچه که در باره تعالیم او ابراز میکرده اند مطابق و منطبق با چیزی که در نهانی های ضمیر خویش داشته اند نبوده است .
5 – کلیدهای تفسیری
اصلی-فرعی :
آیات 52 تا 56 بدون اینکه فرع بر آیهای باشد پرانتزی است، دلیلش هم اینکه اگر چشم خویش را بر آن ببندیم و انتهای آیه 51 را به ابتدای آیه 57 وصل کنیم میبینیم روال سخن صاف و یکدست و بیدستانداز است.
نیز آیه 49 فرع بر دو آیه قبل از خویش است و آیه 50 فرع بر آن است.
آیه 59 نیز فرع بر آیه 58 است و این واضح است.
آیه 61 در جهت توضیح آیه 60 است و لذا فرع بر آن است
آیههای 62 تا 66 چگونگی احضار آنها و بازجوئی از آنها و درماندگی آنها در جواب دادن را شرح میدهد که در جهت توضیح کلمه آخر آیه 61 است و دیدیم که خود آیه 61 فرع بر آیه 60 است، لذا آنها هم فرعی است.
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
وَلَوْلَا أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿47﴾ فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِن قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ ﴿48﴾ قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿49﴾ فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿50﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب : نمونههائي از بهانهگیریهای مخالفان پیامبر-ص-برای فرار از ایمان.
2
وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿51﴾ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ يُؤْمِنُونَ ﴿52﴾ وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ ﴿53﴾ أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿54﴾ وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ ﴿55﴾ إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿56﴾ وَقَالُوا إِن نَّتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّن لَّهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِن لَّدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿57﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب : ای پیامبر! به بهانه گیران بگو: اقوام قبلی به کتابشان احترام و عمل میکردند.
3
وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَن مِّن بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ ﴿58﴾ وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ ﴿59﴾ وَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿60﴾ أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَن مَّتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ ﴿61﴾ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿62﴾ قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَؤُلَاء الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا تَبَرَّأْنَا إِلَيْكَ مَا كَانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ ﴿63﴾ وَقِيلَ ادْعُوا شُرَكَاءكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَرَأَوُا الْعَذَابَ لَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا يَهْتَدُونَ ﴿64﴾ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ ﴿65﴾ فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنبَاء يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لَا يَتَسَاءلُونَ ﴿66﴾ فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ ﴿67﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب : ای بهانه گیران! مبادا خود را به چنین عاقبتی دچار کنید.
4
وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿68﴾ وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿69﴾ وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿70﴾ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِضِيَاء أَفَلَا تَسْمَعُونَ ﴿71﴾ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿72﴾ وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿73﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب : ای بهانه جویان! چنین خداوندی دارید، بسوی او بیائید.
5
وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿74﴾ وَنَزَعْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿75﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب : ای بهانه گیران! از چنین عاقبتی احتراز کنید.
6 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
یکی ممکن است معترض شود که «یعنی چه که بسیار این تیتر را تکرار میکنی و این جواب ثابت را هم زیرش میدهی؟»
در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .
آنچه تا کنون فهمیده ایم این بوده که معاصران نزول اکثر قریب به اتفاق حجم قرآن را همانطور می فهمیده اند که ما امروز می فهمیم .
7 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
توصیه به پیامبر (ص) که در جهت باطل کردن بهانه های مخالفان برای فرار از ایمان چنین بگوید .
8 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
غیر از آیات 60 تا 64 ، و آیه های 73 و 74 ، بقیه آیات «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
اگر ایمان بیاوریم دچار مشکل میشویم
موضوع آیه 57 را قبلاً در سورههای قریش و فجر دیدهایم. در سوره قریش مختصراً این مطالب را دیدهایم که کل زندگی شما براساس مجاورت با این حرم امن الهی (یعنی مکه) شکل گرفته است پس کفر چه معنی دارد و در سوره فجر بطور کامل این مطلب را دیدهایم که ارزش زندگی اقتصادی این جهانی ملاک و مناط اعتبار نیست و در مقابل حق و آخرت و ارزشهای واقعی چیزی نیست.
فعل خداوند قانونمند است
با توجه به تیتر فوق و متن آیه 56 معلوم میشود ایمان آوری مکانیزمهای پیچیدهای در ذهن و روان انسان دارد که تا همه مقدمات و شرایط آن آماده نشود به وجود نمیآید.
غفلتزدایی
آیات 71تا73چشم ما را به این نکته باز میکند که چه نعمت های عظیمی وجود دارد که ما به آنها عادت کردهایم ، و حتی یک دفعه هم این عادت نقض نشده ، و هر کدام از آن نعمتهای عادی که اصلاً وجود آنها را هم احساس نمیکنیم چه تأثیر عظیمی در زندگی ما به عنوان انسان دارد ، و اگر اینطور که هست نبود، اصلاً انسانیت و تمدن انسانی ما حتی به آن قدمهای اولیه نیز نمیرسید. و اگر متوجه این نکته بودیم کمی شاکر میشدیم.
جمع بندی و تفسیر
و اگر اينطور نبود که وقتي بسبب اعمالشان مصيبتي به آنان ميرسيد ميگفتند پروردگارا چرا رسولي بسويمان نفرستادي تا آياتت را پيروي کنيم و از مومنان باشيم [به فریاد شان نمی رسیدیم] (47) اما تا حق از جانب ما بسويشان آمد گفتند چرا چيزي مانند آنچه به موسي داده شد به او داده نشد؟ آيا به آنچه قبلا به موسي داده شد کفر نورزيدند و گفتند دو جادوست که از يکديگر پشتيباني مي کنند و (نيز) گفتند نسبت به همه آنها کافريم (48) {بگو پس کتابي از جانب خداوند بياوريد که از آن دو هدايت کننده تر باشد که من هم پيرويش کنم اگر راست ميگوييد (49) پس اگر اجابتت نکردند بدان که هوا و هوس خويش را پيروي مي کنند و چه کسي گمراه تر است از کسي که هوا و هوس خويش را که خالي از هدايت خدا باشد پيروي کند؟ البته خداوند ظالمان را هدايت نمي کند }(50) و البته آن قول (وحي) را پیوسته نموديم شايد پند گيرند (51) { آنانکه قبلا کتابشان داده ايم به آن (قرآن) ا ايمان مي آورند(52) و وقتيکه بر آنان تلاوت شود ميگويند به آن ايمان آورده ايم . آن حق است و ماقبل از آن تسليم (حق) بوديم (53) آنها، پاداششان دوبار داده ميشود، بسبب پايداريي که ميكنند و بدي را با نيکي دور ميکنند و از آنچه به آنان روزي نموديم انفاق مي نمايند (54) و وقتيکه بيهوده اي ميشنوند از ان روي ميگردانند و ميگويند اعمالمان براي ما و اعمالتان براي شما (باشد) سلام بر شما ما بدنبال جاهلان نيستيم (55) البته اينطور نيست که تو هر که را که دلت خواهد هدايت کني وليکن خداست که هر کس را خواهد هدايت ميکند و همو به حال هدايت يافتگان داناتر است }(56) و ميگويند اگر آن هدايتي را که همراه توست پيروي کنيم از سرزمين خويش ربوده ميشويم. آيا ما آنها را در حرمي امن جاي نداده ايم که فرآورده هاي همه چيز بسوي آن گسيل ميشود؟ که روزيي است از نزد ما؟ وليکن اکثرشان علم ندارند (57) و چه بسا شهرهايي را که در معيشت خويش طغيان کردند و اين مسکن هاي آنهاست که جز کمي پس از آنها مسكون نبود و ما وارثانيم (58) {و پروردگارت اينطور نيست که شهرها را هلاک کند مگر اينکه در مرکز آنها رسولي برانگيزد که آياتمان را بر آنان بخواند و ما اينطور نيستيم که شهرها را هلاک کنيم مگر اينکه اهلش ظالم باشند} (59) و آنچه به شما داده شده متاع زندگي دنيا و زينت آن است و آنچه نزد خداست بهتر و باقي تر است آيا تعقل نمي کنيد؟ (60) آيا کسي که به او وعده نيکوئي داديم و او به آن رسيد مانند کسي است که او را به متاع زندگي دنيا برخوردار کرديم و آنگاه در قيامت از احضار شدگان است؟(61) {و روزي که (در قیامت) صدايشان زنند و گفته شود آن شريکاني که براي من مي پنداشتيد کجا هستند؟(62) کساني که آن قول بر آنان فرود آمده ميگويند پروردگارا اينها کساني هستند که ما گمراهشان کرده بوديم . گمراهشان نموده بوديم ، همانطور كه خودمان هم گمراه بوديم . در پيشگاه تو (از اين كار) بيزاري ميجوئيم . (البته) آنها فقط ما را عبادت نميکردند (63) به آنها گفته ميشود شريکان خويش ( که برای خداوند فرض کرده بودید) را صدا بزنید پس صدایشان مي کنند اما آنها جوابشان نميدهند و (در این حال) عذاب را مي بينند و آرزو ميکنند که کاش هدايت يافته بودند (64) و هنگامي که صدايشان ميزنند و مي پرسد چه جوابي به رسولان داده ايد؟(65) پس در آن روز خبرها بر آنها مشتبه ميشود و (چنان سر در گم میشوند که) از يکديگر احوال پرسي هم نميکنند} (66) اما کسي که توبه کند و ايمان بياورد و عمل صالح در پيش گيرد چه بسا که از رستگاران باشد (67) و پروردگارت آنچه خواهد مي آفريند و برميگزيند . آنها اختياري ندارند . خداوند پاک و منزه است از آنچه با او شريک ميگيرند (68) و پروردگارت آنچه را که دلهايشان مخفي ميکند و آنچه را که آشکار ميکنند ميداند (69) و همو خداوند است . خدائي جز او نيست . ستايش در اين جهان و در آخرت مخصوص اوست و قضاوت نيز همچنين . و بسوي او بازميگرديد (70) {بگو بينديشيد اگر خداوند شب را تا قيامت هميشگي کند، غير از خداوند چه خدائيست که روشنايي را برايتان بياورد آيا نمي شنويد؟(71) بگو بينديشيد اگر خداوند تا قيامت روز را هميشگي کند، چه خدائيست که شبي برايتان بياورد که در آن استراحت کنيد؟ آيا نمي بينيد؟(72) و از رحمتش برايتان شب و روز را قرار داد که در آنها استراحت کنيد و از فضل او روزي خويش بجوئيد شايد شکر گزاريد}(73) و روزي که آنها را ندا دهد و بگويد کجا هستند شريکاني که به خيال خويش براي من در نظر گرفتيد (74) و (در آن روز) از هر مردمي شهادت دهنده اي جدا کنيم و بگوئيم دليل خويش بياوريد ، آنگاه بدانند که حق مخصوص خداست و آنچه که افترا ميزدند از نزدشان گم و نابود میشود (75)
قصص4 آیات76تا88
إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ ﴿76﴾ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿77﴾ قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ ﴿78﴾ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ﴿79﴾ وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ ﴿80﴾ فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ المُنتَصِرِينَ ﴿81﴾ وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلَا أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ ﴿82﴾ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ﴿83﴾ مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿84﴾ إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاء بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿85﴾ وَمَا كُنتَ تَرْجُو أَن يُلْقَى إِلَيْكَ الْكِتَابُ إِلَّا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيرًا لِّلْكَافِرِينَ ﴿86﴾ وَلَا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آيَاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَيْكَ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿87﴾ وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿88﴾
قارون از بنی اسرائیل بود كه بر آنها طغيان کرد و به او آنقدر از ثروت داده بوديم که فقط کليدهايش جواناني نيرومند را خسته ميکرد . هنگاميکه برخی از قومش به او ميگفتند خوشحالي مکن که خداوند اين قبيل خوشحالان را دوست ندارد (76) و در آنچه خداوند بتو داده سراي آخرت را جستجو کن و در عين حال نصيب خويش را نيز از دنيا فراموش مکن و نيکي کن چنانکه خداوند بتو نيکي نموده و در روي زمين در پي فساد مباش که خداوند مفسدان را دوست نميدارد (77) گفت جز اين نيست که این ثروت را بعلت علم و لیاقتم یافتهام . آيا نمي دانست که خداوند قبل از او کساني را هلاک کرده که از او قوي تر و از لحاظ جمعيت از او فزون تر بودند؟ و مجرمان درباره گناهانشان سئوال نميشوند (78) و هنگامی که با زينت هايش بر مردم درآمد کساني که زندگي دنيا را ميخواستند گفتند اي کاش آنچه به قارون داده شد براي ما هم ميبود که او صاحب بهره عظيمي است (79) و کساني که علم به آنها داده شده بود میگفتند واي بر شما ثواب خداوند براي کسي که ايمان آورده و عمل صالح کند بهتر است و جز کساني که اهل پايداري باشند به آن نميرسند (80) پس او و خانه اش را در زمين فرو برديم و هيچ نیروئی نبود که عليه خداوند ياريش کند و خودش هم از کساني نبود که داد خويش بستاند (81) و آنهايي که ديروز موقعيت او را آرزو ميکردند چنان شدند که ميگفتند واي! گويي که خداوند است که براي هر يک از بندگانش که بخواهد روزي را فراخ ميکند يا تنگ ميگيرد . اگر خدا بر ما منت نگذاشته بود حتمأ زمين ما را نيز فرو ميبرد . و اي! گويي که او کافران را رستگار نمي کند (82) ای مردم! اين خانه آخرت را براي کساني قرار داده ايم که در زمين اراده سركشي و فساد ندارند و عاقبت از آن متقيان است (83) کسي که نيکيي بياورد براي او بهتر از آن خواهد بود و کسي که بديي بياورد بداند كساني که کارهاي زشت مي کنند جزسزاي آنچه را که انجام ميدهند نمي بينند (84) ای پیامبر! البته کسي که قرآن را بر تو فرض کرده ، حتما تو را به آن بازگشتگاه برميگرداند . بگو پروردگارم بهتر ميداند چه کسي هدايت آورده و چه کسي در گمراهي آشکار است (85) و تو اميدي نداشتي که قرآن بر تو القاء شود ، اين نبود مگر رحمتي از جانب پروردگارت ، لذا به نفع کافران همپشتي مکن (86) و مبادا تو را از آيات خداوند ، پس از اينکه بسويت نازل شده بازدارند . و بسوي پروردگارت دعوت کن و مبادا که از مشرکان باشي (87) و مبادا که همراه خداوند خدائي ديگر را بخواني . خدائي جز او نيست . همه چيز هلاک شدني است مگر وجه او . حکومت مخصوص اوست و بسوي او بر ميگرديد (88)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب : يكي از راه هاي مهم غفلت از خداوند، توجه بينش از حد به مال و ثروت و تكيه بر آن است ، اي پيامبر! تحت تاثير مخالفت ها قرار نگير، و كار رسالتت را با جديت بيشتر پيگيرباش که مورد لطف مائی.
2 – از اول تا اینجا
پاراگراف 1 مطلقا امیدوارکننده است و بطور واضح خبر از تغییر اوضـاع در جهت حصول رضایت پیامبر(ص) و پیروانش ، و فائق شدن آنها بر مخالفان و دشمنانشـان میدهد .
در پاراگراف 2 می فرماید : ای پیامبر ! بطور قطع شما پیروز خواهیدشد پس ، براین اوضاع و احوال فعلی تان صبر کنید تا وقت مناسب برسد و اینکه ای پیامبر! قوم تو جای هیچ بهانه ای را نباید داشته باشــند زیرا این قرآنی که به تو داده ایم از معجزات هر پیامبری بالاتر است.
در پاراگراف 3 ازکافران انتقــاد و نکوهش میشود که چرا تعلل وامروز- فردا و دست-دست می کنید و یکــباره ایمان نمی آورید و اگر منظورتان از تعلل درایمان آوری نگرانی راجع به «زندگی دنیا» تان است ، از کجا معلوم که بعدا موفق به ایمان شوید و از کجا معلوم که پذیرفته شود .
در این پاراگراف می فرماید : اینقدر به اموالتان غره نشوید ، اولاکه چیزی نیست ، ثانیا شاید وفا نکند ، و ای پیامبر ! لطف ونعمت ما برتو عظیم بوده ، البته آن خواسته ات راهم برآورده میکنیم .
3 - سوالات
1 – منظور از «قومه» (آیه 76) چه کسانی است؟
2 – ظرف زمانیِ اتفاقاتِ آیات 76 تا 80 چه وقت است؟
1-کلمه «معاد» (آیه85) به چه معنی بکار رفته؟ لغوی یا اصطلاحی؟
2- «الارحمه من ربک» (آیه86) با موضوع کدام کلید فهم قرآن مطابق است؟
3- منظور از «آیات الله» (آیه87) چیست؟
4- در آیه 88 ، پس از شش کلمه اول ، بقیه مطالب باموضوع کدام کلید فهم قرآن مطابق است؟
5-چرا خداوند ازبین صفات ممکن ، خود را به صفات مندرج در انتهای آیه 88 معرفی فرموده؟
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
گفتگوئی که در خلال آیات 76 تا 80 بین بنی اسرائیل صورت گرفته ، بی جهت در قرآن در اینجا نقل نشده ، قابل فهم است که می باید چنین تلقیی از خویش در هریک از گروه های موجودِ ثروتی در دوره معاصر نزول این آیات در اذهان وجود داشته باشد ، شکاف طبقاتی عمیق (آیه 76) ، اعتراض به سوء رفتار سوپر متمکن ها (از ثلث آیه 76 تا آیه 77) ، توجیه آنان در دفاع از رفتار خویش (ثلث اول آیه 78) ، آرزوی موقعیتی شبیه آنها در بین طبقات نابرخوردار (نیمه آخر آیه 79) ، و دیالوگ داخلیِ تقابلیِ عده ای دیگر از همانها (آیه 80)
از مجموع اینها فهمیده میشود در زمان نزول این آیات ، عده ای از طبقات فرودست چشم تحسین و تقلید به سوی مخالفان آنحضرت داشتند ، و عده ای دیگر به وضوح منتقد آنان بوده و با آنها وارد دیالوگ انتقادی می بوده اند.
مطلب انتهای آیه 85 به چه معنی است؟
قابل فهم است که آنحضرت مورد دعوتهای مکرری از سوی کفار بوده که «بیا یک جوری با هم کنار بیائیم. هیچ چیزی نیست که قابل حل نباشد. این قدر راجع به خدایان ما سختگیری نکن. بالاخره پرستش آنها هم به نوعی پرستش خدای تو است و ... و ...»
در انتهای آیه 85 یادآوری مینماید که اصلاً اینطور نیست. تو هدایت آوردهای و آنها از گمراهی آشکار دفاع میکنند و لذا مبادا هیچگونه سازشی کنی.
در صدر آیه نیز ابتدا نعمت بزرگی را که آن حضرت از آن برخوردار شده بود (ظرفیت پذیرش این رسالت) یادآوری نموده و سپس وعدهای به او داده که به دلخواهت میرسی و در آخر او را نهی نموده از اینکه کوچکترین سازشی نماید.
از جمله دوم آیه 85 فهمیده میشود دلخواه آن حضرت این بوده که به «بازگشتگاه» برگردد.
خداوند به او میفرماید لازم نیست برای اینکه به بازگشتگاه برگردی، کوچکترین سازشی کنی. ما که تو را الزام کردهایم این بار را بر شانهات حمل کنی، خودمان تو را به آرزویت میرسانیم. چه بسا «بازگشتگاه» در اینجا «روزهایی که اینهمه مشکلات نباشد» بوده باشد ، یعنی همان روزهایی که آنحضرت فقط یک «محمد امین» بود و عزیز و محترم بود و بار اینهمه مشکلات (تکذیب و تحقیر و استهزاء و آزار و اذیت پیروان و . . ) را نداشت ، بوده باشد ، که در اینجا تلویحا وعده موفقیت و پیروزی به آنحضرت میدهد .
در آیات 85 تا 88 مطالب عجیبی خطاب به پیامبر اکرم(ص) عنوان شده است و شبیه به مطالبی است که در سوره اسراء مبنی بر «بر حذر داشتن آنحضرت از اینکه حتی به مقدار کمی هم که باشد بسوی مشرکان رغبت فرماید» نازل شده است.
آیا پیامبر اکرم(ص) پس از اینهمه سورهها و آیاتی که بر او نازل شده، و پس از اینهمه رنج و تعبی که دیده، و پس از اینهمه موفقیتی که به آن نائل شده، در موقعیتی بود که بقول آیه 87، «از مشرکان» باشد و «همراه با خدا»، «خدای دیگری را بخواند؟» البته که نه. پس سبب نزول آن مطالب چیست؟
«درس» و «درب» بما کمک میکند که موضوع فوق را بهتر بفهمیم.
پیامبر(ص) بار رسالتی را به دوش داشت که آنرا تا اینجای کار رسانده بود و مؤمنانی را تربیت کرده بود و مخالفان عجیبی هم ایجاد شده بودند که نه تنها هیچ طوری هیچ قدمی بطرف هدایت برنمیداشتند بلکه از تمام ظرفیت خویش برای از بین بردن آن استفاده میکردند و بزرگترین توطئهها را و بدترین اعمال را مرتکب میشدند و حتی چنانکه در محل خویش دیده شد، حتی از آدم دزدی هم رویگردان نبودند.
پیامبر بود و بار رسالت و بقیه راه و این مؤمنان و آن موانع سخت.
هر کس دیگر که بود چه آرزوئی داشت؟
هر کس دیگر هم که بود آرزوئی جز برداشتن موانع نداشت.
یکی از بهترین راههای برداشتن این نوع موانع «معامله» است.
مثلاً پیامبر(ص) امتیاز کوچکی به آنان بدهد و امتیاز بزرگی از آنان بگیرد.
آنان چه نوع امتیازی را ممکن بود بخواهند؟
مشرکان و کفار آن روزها ظاهراً چیز زیادی نمیخواستند.
از آیه 86 فهمیده میشود که بعضی از کفار از پیامبر انتظارداشتند در جاهائی یک پشتیبانیهائی از آنان بکند و از آیه 87 فهمیده میشود از او میخواستند در جاهائی از مواضع (بنظر آنها) بسیار سفت و سخت خویش اندکی کوتاه بیاید و از آیه 88 فهمیده میشود از او میخواستند کمی هم که شده با آنان همراهی نشان دهد.
خلاصه اینکه آنها چیزی را میخواستند که در سوره کافرون به آن اشاره شده منتها اینک که نهضت اسلام اینهمه پیشرفت کرده بود، همان چیزها را منتها به بسـیار رقیقتر و به کمتر از آن هم راضی بودند که خداوند با این شدت (در سوره اسراء و در این سوره) آنحضرت را از کوچکترین معاملهای با آنان در این حوزهها بر حذر داشته است.
ضمناً در اواخر سوره یونس نیز بحثی عرض کردهایم که مناسب اینجا نیز هست .
5 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 76 تا 84 نظیره سازیی مطرح نموده که طی آن این پیشگوئیِ تلویحی را دارد که وضع شما بهبود خواهد یافت و دشمن شما از صحنه خارج خواهد گردید .
در آیه 86 با ذکر یک نعمت عظیم که به آنحضرت اِنعام شده ، تلویحا این وعده را دارد که ما همان صاحب نعمتیم و نعمت های دیگری نیز در راه است .
در آیه های 87 و 88 با نهی شدید از کوچکترین سعی برای نزدیک شدن به فعالان مخالفت با آموزه های وحی ، تلویحا این پیشگوئی را دارد که دست تو بالاتر است و لزومی ندارد به آنان کوچکترین امتیازی بدهی .
6 - کلید های تفسیری
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ ﴿76﴾ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿77﴾ قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ ﴿78﴾ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ﴿79﴾ وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ ﴿80﴾ فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ المُنتَصِرِينَ ﴿81﴾ وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلَا أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ ﴿82﴾
درس: درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب : يكي از راه هاي مهم غفلت از خداوند، توجه بيش از حد به مال و ثروت و تكيه بر آن است.
2
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ﴿83﴾
درس: چگونه خداوند مخالفانِ پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب : نعمت های آخرت برای کسانی ممکن میشود که خواسته شان برتری طلبی و فساد نباشد.
3
مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿84﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب : داوریِ آخرتی بهترین داوری است.
4
إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاء بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿85﴾ وَمَا كُنتَ تَرْجُو أَن يُلْقَى إِلَيْكَ الْكِتَابُ إِلَّا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيرًا لِّلْكَافِرِينَ ﴿86﴾ وَلَا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آيَاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَيْكَ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿87﴾ وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿88﴾
درس: چگونه خداوند مخالفان پيامبران را نابود، و خود آنان را موفق مي نمايد.
درب : ای پیامبر! فضل خداوندی بر تو عظیم بوده، زنهار که مبادا ناشایسته عمل کنی!
7 - آیات مشکل
آیه 85 به علت اختلاف نظری که مفسران در تفسیرش دچارش شده اند، از آیات مشکل تلقی میشود، گرچه ملاحظه کردید که برای ما مشکل نبود.
8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
توصیه به آنحضرت که توجه داشته باشد که ریشه مخالفت های تکذیبگران با او در چیست ، و اینکه تحت تاثير مخالفت ها قرار نگيرد ، و كار رسالتش را با جديت بيشتر پيگير باشد که کما فی السابق مورد لطف الهی خواهد بود .
10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
«رانت» یا لیاقت؟
در رابطه با آیه 78 جمله «جز این نیست که آن ثروت به علت علمی که نزد من است به من داده شده» سخن همه کسانی است که به نوعی سرمایههای خدادادی، یا رانتی را به «لیاقت» خویش منسوب میکنند و با این سخن خود را از انجام وظایف مربوط به آن سرمایه (اعم از علمی و اعتباری و نَسَبی و سببی و اقتصادی و غیره) معاف میکنند. در حالیکه هر کس هر نعمتی که دارد آن را از خداوند دارد و مطابق آیه آخر سوره تکاثر باید پاسخگوی چگونگی استفاده از آن باشد.
در آیه 85 «معاد» یعنی چه؟
با توجه به آیه 85 کلمه «فرض» از نوعی الزام و اجبار حکایت میکند (و «واجبات» را «فریضه» نام نهادهاند) و لذا «فرض کردن قرآن» بر پیامبر(ص) به این معنی است که چارهای نبود جز اینکه نزول قرآن مییابد الزاماً بر او-ص- واقع باشد. حتماً به این علت که آنحضرت شایستهترین کسی بود که قدرت و ظرفیت و امکان حمل این بار را داشت و حتماً شخص دیگری نبود که بتواند به خوبی او از پس انجام این رسالت برآید. اما خود آنحضرت به دلیل محتوای آیه 86 گمان نمیبرد که به پیامبری برسد و حالاکه رسیده همواره این امکان را داشته که با موضوع رسالتش بیش از مقدار لزوم درگیر شود و اصطلاحا به زبان امروز آن را «شخصی» تلقی کند و همواره برای او این وضعیت پیش می آمد که مانند محتوای ابتدای سوره قلم در معرض «پیشنهاد معامله» قرار گیرد (که مثلا سران کفار به آنحضرت بگویند یک امتیاز کوچکی بما بده و در عوض ده امتیاز بزرگ به تو میدهیم) که هم در سوره قلم و هم پس از آن بارها کرارا از آن نهی شده (لقد کدت ترکن الیهم . . . ولا ترکنوا الی الذین ظلموا . . .) و اینجا هم یکی از آن موارد است که بشدت نهی میشود که فلا تکونن ظهیرا للکافرین.
خلاصه اینکه آیات 85 تا 88 از طرفی همتراز آن آیات سوره قلم است که از «فلا تطع المکذبین» شروع و تا «اساطیر الاولین» ادامه می یابد، و از طرف دیگر همتراز آیه «ولقد کدت ترکن الیهم . . » سوره اسراء است که قبلا دیدیم.
حالا مسئله ما این است که در این چارچوب «. . لرادک الی معاد» را معنی کنیم.
در این چارچوبی که عرض کردیم ، کلمه «معاد» جز به قیامت نمیخورد.
«وجه» خدا
در رابطه با آیه 88 و کلمه «وجهه» ، در سوره رحمان درباره «وجه خدا» بحثی تقدیم کردیم ، لطفاً مراجعه کنید .
جمع بندی و تفسیر
قارون از قوم موسي بود كه بر آنها طغيان کرد و به او آنقدر از گنجها داده بوديم که فقط کليدهايش جواناني نيرومند را خسته ميکرد . هنگاميکه قومش به او ميگفتند خوشحالي مکن که خداوند (اين قبيل) خوشحالان را دوست ندارد (76) و در آنچه خداوند بتو داده سراي آخرت را جستجو کن و (در عين حال) نصيب خويش را نيز از دنيا فراموش مکن و نيکي کن چنانکه خداوند بتو نيکي نموده و در روي زمين در پي فساد مباش که خداوند مفسدان را دوست نميدارد (77) گفت جز اين نيست که (آن ثروت) را بعلت علمي که نزد خودم است یافتهام .{آيا نمي دانست که خداوند قبل از او کساني را هلاک کرده که از او قوي تر و از لحاظ جمعيت از او فزون تر بودند؟ و مجرمان درباره گناهانشان سئوال نميشوند} (78) و با زينت هايش بر مردم درآمد . کساني که زندگي دنيا را ميخواستند گفتند اي کاش آنچه به قارون داده شد براي ما هم ميبود که او صاحب بهره عظيمي است (79) و کساني که علم به آنها داده شده بود گفتند واي بر شما ثواب خداوند براي کسي که ايمان آورده و عمل صالح کند بهتر است و جز کساني که اهل پايداري باشند به آن نميرسند (80) پس او و خانه اش را در زمين فرو برديم و هيچ نیروئی نبود که عليه خداوند ياريش کند و خودش هم از کساني نبود که داد خويش بستاند (81) و آنهايي که ديروز موقعيت او را آرزو ميکردند چنان شدند که ميگفتند واي! گويي که خداوند است که براي هر يک از بندگانش که بخواهد روزي را فراخ ميکند يا تنگ ميگيرد . اگر خدا بر ما منت نگذاشته بود حتمأ (زمين) ما را نيز فرو ميبرد . و اي! گويي که او کافران را رستگار نمي کند (82) اين خانه آخرت را براي کساني قرار داده ايم که در زمين اراده سركشي و فساد ندارند و عاقبت از آن متقيان است (83) کسي که نيکيي بياورد براي او بهتر از آن خواهد بود و کسي که بديي بياورد (بداند) كساني که کارهاي زشت مي کنند جزسزاي آنچه را که انجام ميدهند نمي بينند (84) البته کسي که قرآن را بر تو فرض کرده ، حتما تو را به آن بازگشتگاه برميگرداند . بگو پروردگارم بهتر ميداند چه کسي هدايت آورده و چه کسي در گمراهي آشکار است (85) و تو اميدي نداشتي که آن کتاب بر تو القاء شود (اين نبود) مگر رحمتي از جانب پروردگارت ، لذا به نفع کافران همپشتي مکن (86) و مبادا تو را از آيات خداوند ، پس از اينکه بسويت نازل شده، بازدارند . و بسوي پروردگارت دعوت کن و مبادا که از مشرکان باشي (87) و مبادا که همراه خداوند خدائي ديگر را بخواني . خدائي جز او نيست . همه چيز هلاک شدني است مگر وجه او . حکومت مخصوص اوست و بسوي او بر ميگرديد (88)
سوره نمل
﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴾
طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿1﴾ هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿2﴾ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿3﴾ إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ ﴿4﴾ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ﴿5﴾ وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ ﴿6﴾
بسم الله الرحمن الرحيم
طس. اين آيات قرآن و کتابي آشکار است (1) كه هدايت و مژده اي براي مومنان است (2) همان کسانی که نماز بپا ميدارند و زکوة ميدهند و به آخرت يقين دارند (3) کسانی که به آخرت باور ندارند اعمالشان را زينت داده ايم و کوردل و سرگردان ميمانند (4) آنها کساني هستند که عذاب بد خواهند داشت و در آخرت هم زيانکار تر خواهند بود (5) و مردم بدانند که تو قرآن را از نزد حکيمي دریافت میکنی (6)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
تاکنون ، در چهار جلد قبلی این تفسیر ، در ابتدای پاراگراف اول هر سوره ، ذیل تیتر فوق ، لااقل دو جدول اول و آخر طرز استخراج عصاره محتوای سوره (یا همان «درس» سوره) را می آوردیم ، اینک که خواننده محترم به اندازه کافی آنها را دیده ، و دانسته که طرز استخراج چگونه است ، به علت علاقه به رعایت اختصار ، دیگر جدول های مذکور را که دائما طولانی تر میشود ، ذکر نمیکنیم ، و اگر کسی بخواهد، میتواند همه آنها را در کتاب «راهنمای تحلیلی» ما (در سایت ما که در اول و آخر این کتاب معرفی کرده ایم) ببیند .
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميکند.
درب : اي پيامبر! قرآني كه بتو وحي شده، يكي از مهمترین تاييدات الهی است .
2 – سوالات
1 – چرا قلمرو هدایتیِ قرآن را چنان فرموده؟ (که محدود به کسانی است که در آیه 2 ذکر شده؟)
2 – تلک در آیه 1 ، اشاره به چیست؟ (همین آیاتی که مربوط به سوره نمل است؟ کل قرآن؟ یا . . . ؟)
3 – در همان آیه ، آیا کتاب مبین صفتی است برای قرآن؟ یا اینکه کتاب مبین چیزی دیگر است؟ (پاسخ با ذکر دلیل)
4 – آیه 3 چه نسبتی با آیه 2 دارد؟
5 - «عذاب»ی که در آیه 5 ذکر شده ، درکجاست؟ (دنیا؟ آخرت؟ یا . . . ؟)
6 – در آیه 6 ، در موضوع نزول قرآن ، چرا کلمه «تلقی» را بکار برده؟
3 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه های 1 تا 4 فهمیده میشود مخاطب این سوره خصوص مومنان است، که برای آنها دو مشخصه عملی و یک مشخصه فکری معرفی نموده، و در مقابل آنها فقط یک گروه را معرفی نموده که مشخصه آنها فقدان آن مشخصه فکری است (ظاهرا هرچه ایراد هست در همین یک مشخصه است)
از آیه 6 فهمیده میشود که تا این لحظه از نزول قرآن ، پیامبر (ص) دائما نیاز به روحیه گیری و تایید الهی میداشته است .
4 – کلیدهای تفسیری
اصلی-فرعی:
آیه 2 در جهت توضیح «کتاب مبین» آیه 1 و لذا فرع بر آن است.
آیه 3 در جهت توضیح کلمه «مؤمنین» آیه 2 و لذا فرع بر آن ، وآیه 5 فرع بر آیه 4 است و این واضح است .
لذا آیات اصلی این پاراگراف آیههای 1 و 4 و 6 است.
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿1﴾ هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿2﴾ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿3﴾
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميکند.
درب : اي پيامبر! قرآني كه بتو وحي شده، يكي از مهمترین تاييدات الهی است .
2
إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ ﴿4﴾ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ﴿5﴾
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميکند.
درب : اي پيامبر! مهمترین رکن ایمان، ایمان به آخرت است.
3
وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ ﴿6﴾
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميکند.
درب : اي پيامبر! قرآني كه بتو وحي شده، مطلقا حجت است.
5 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
«طس» در آیه 1 از حروف مقطعه است و فعلا بیش از 1400 است که معنای آنها بطور روشن درک نشده است. گرچه این قلم در این خصوص و پرداخت پیشنهاد راهگشا فتح بابی نموده است.
6 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیه 1 مجموع آنچه که تا زمان نزول این سوره نازل شده را قرآن نامیده و چنانکه قبلا دلیلش را گفته ایم در این یک پیشگوئیِ تحقق یافته هست .
7 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
یکی ممکن است معترض شود که «یعنی چه که بسیار این تیتر را تکرار میکنی و این جواب ثابت را هم زیرش میدهی؟»
در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .
آنچه تا کنون فهمیده ایم این بوده که معاصران نزول اکثر قریب به اتفاق حجم قرآن را همانطور می فهمیده اند که ما امروز می فهمیم .
8 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
پیام تایید و کمک الهی به پيامبر (ص)
9 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
جمع بندی و تفسیر
بسم الله الرحمن الرحيم
طس. اين آيات قرآن و کتابي آشکار است (1) {كه هدايت و مژده اي براي مومنان است}(2) {{همانها که نماز بپا ميدارند و زکوة ميدهند و به آخرت يقين دارند}}(3) آنان که به آخرت باور ندارند اعمالشان را زينت داده ايم و کوردل و سرگردان ميمانند (4) {آنها کساني هستند که عذاب بد خواهند داشت و در آخرت هم زيانکارتر خواهند بود} (5) و تو البته قرآن را از نزد حکيمي دانا فراميگيري (6)
نمل2 آیات7تا14
إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿7﴾ فَلَمَّا جَاءهَا نُودِيَ أَن بُورِكَ مَن فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿8﴾ يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿9﴾ وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ﴿10﴾ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿11﴾ وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ﴿12﴾ فَلَمَّا جَاءتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿13﴾ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿14﴾
هنگامي که موسي خانواده اش را از مدین کوچ میداد شب در بیابانی مجبور به اطراق شدند و او به خانواده اش گفت آتشي ميبينم . بزودي خبري از آن بسويتان مياورم يا شعله اي شايد گرم شويد (7) پس هنگاميکه نزد آن آمد به او ندا شد پربرکت است کسي که در اين آتش است و هر کس که دور و بر آن است و منزه است خداوند پروردگار جهانيان (8) اي موسي من همان اللهِ پيروزمند فرزانه هستم (9) عصايت را بيانداز . و وقتي كه آن را انداخت ، آن را چنان ديد که گوئي كه ماري باشد ، برگشت و فرار کرد ، چنانکه حتی به پشت سر نگاه هم نکرد ، خطاب شد اي موسي نترس ، پيامبران در پيشگاه من نمي ترسند (10) مگر کسي که ظلم کرده باشد ، و حتی او هم اگر از پي بدي نيکي آورده باشد باز هم لطف خویش از او دریغ نمیکنم ، كه آمرزگار مهربانم (11) اینک دستت را در گريبانت کن و بيرون آر، خواهي ديد که بدون اينکه بيماريي داشته باشد سفيد است . با اينها در نُه آيه و علامت بسوي فرعون و قومش برو ، زیرا که آنها قومي گناهکارند (12) پس هنگامي که با آيات روشنگرانه ما بسويشان رفت گفتند اين جادوئي آشکار است (13) و انکارش کردند در حاليکه دلهاشان به آن يقين داشت . علت آن هم ظلمي و تکبري بود که آلوده اش بودند . ای پیامبر! بنگر عاقبت مفسدان چگونه شد (14)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : نمونه تاييداتي كه حضرت موسي دريافت كرد.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر! قرآنی که به تو وحی شده چیزی بسیار بلند مرتبه است و کسانی که به آن کفر میورزند مشکلی دارند که نمی توانند این رادرک کنند .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مانند موسی از جانب ما تایید خواهی شد و موفق خواهی گردید .
3 - سوالات
1-حالت کلی پاراگراف چگونه است؟ (امیدبخش و محرک؟ یا.....؟)
2 – منظور از «شهاب» (آیه7) چیست؟
3 – منظور از «حولها» (آیه8) چیست؟
4 – چرا خداوند در آیه 9 برای معرفی خویش از دو صفت عزیز و حکیم استفاده فرموده؟
5 – و چرا درآیه11خویش را غفور و رحیم معرفی فرموده؟
4 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 7 تا 14 اشاره به قولی که به یکی از پیامبران سابق داده شده و آن تحقق یافته ، میکند ، و در این ، این وعده تلویحی نهفته هست که در مورد تو نیز همینطور خواهد بود .
5 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
6 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
ذکر نمونه تاييداتي كه حضرت موسي دريافت كرد به منظور دلگرم کردن مومنانِ معاصر نزول .
7 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
غیر از آیه 14 ، تقریبا تمام مطالب فوق در سوره قصص آمده است .
شرح مختصر
فهمیدن منظور داستان های قرآنی آسانتر است
موضوع تیتر فوق واضح است و شرحی نمیطلبد و لذا ما در پاراگراف های داستانی شرح زیادی لازم نمی بینیم ، مگر در برخی موارد استثنائی که وقتی به آن استثنائات رسیدیم اگر عرایض توضیحیی لازم بود عرض میکنیم .
موسی در سه قالب شخصیتی متمایز
و برخورد کامل با وظایف هر قالب
در این پاراگراف حضرت موسی را در سه حالت مختلف میبینیم که در هر سه حالت متوجه انجام وظایف خویش است:
1- موسی بعنوان کاروانسالار که حفظ جان کاروانیان و دفع ناراحتیها و خطرات راه از آنان با اوست. و از آیه 7 فهمیده میشود که او داشت خانوادهاش را از نقطهای به نقطه دیگر حرکت میداد و به شب خوردند و سرما به آنان فشار آورد و او در پی برافروختن آتشی بود تا بتوانند رنج سفر را اندکی تخفیف دهد و او نه تنها به این وظیفهاش اقدام نمود بلکه شخصاً به آن پرداخت.
2- موسی بعنوان شخص مستعد رسالت که هنوز نه آشنائی با آن دارد و نه راجع به خویش گمانی میبرد و چنانکه در آیات 8 تا 12 میبنیم، ناگهان با آن مأموریت آشنا میشود و از آن شانه خالی نمیکند بلکه بار رسالت را میپذیرد و بسوی انجام آن روان میشود.
3- موسی بعنوان رسول، چنانکه از آیههای 13 و 14 فهمیده میشود، با موضوع رسالت خویش بطور کامل برخورد میکند، و بسوی قومی متعصب کافر که علیرغم تشخیص حق با آن مخالفت میکنند میرود و علیرغم مشکلاتی که در راه انجام رسالت خویش دارد (و در سورههای قبل بطور مفصل با آنها آشنا شدهایم) مأموریت خویش را به انجام میرساند.
در این 8 آیه، این سه مقطع زندگی و این سه وضعیت شخصی او در عین خلاصگی بخوبی بیان میشود و اینکه او در هر وضعیت، با وظایف و مشکلات خویش بطور کامل برخورد میکند و در نمیرود و غرغر نمیکند و منت نمیگذارد و استعفا نمیدهد بلکه وظیفهاش را پس از شناخت، انجام میدهد.
غرض از ذکر چنین الگوهایی، در درجه اول تربیت روحی مخاطبهای اولیه معاصر نزول این آیات و در درجه دوم تربیت ما مخاطبهای بعدی است.
حضرت موسی(ع) علیرغم آن ظرفیتها یک شخص معمولی بود
از آیه 7 فهمیده میشود حضرت موسی(ع) داشت خانوادهاش را از نقطهای به نقطه دیگر میبرد که به شب خوردند و در بیابان گم شدند و اوضاع و شرایط هم ناگوار شده بود.
از جملۀ «آتشی میبینم» معلوم میشود آنها به شب خورده بودند و از جمله «خبری از آن بسویتان بیاورم» معلوم میشود گمان کرده بود که خواهد توانست از کسانی که احتمالاً دور و بر آتش هستند اطلاعاتی دریافت کند که بدردشان بخورد و از جمله «شاید گرم شوید» معلوم میشود سرما به آنها فشار آورده بود.
از همین آیه فهمیده میشود که حضرت موسی، از جهتیابی اطلاعاتی نداشت زیرا همینکه در بیابان گم شده بود ما را به این نکته میرساند که او اطلاعات معمولی که یک «کاروانسالار» و یک «راه بلد» باید داشته باشد را نداشت .
نیز از همین آیه فهمیده میشود که او طرز ساختن آتش را نیز بلد نبود (مالیدن شدید دو چوب خشک به یکدیگر یطوریکه در اثر اصطکاک گرم شوند و سپس علفهای خشک مجاور خود را بگیرانند)
جذب عالیترین معارف در مدتی ناچیز
با توجه به آیات 8تا12از شدت و غلظت معارفی که در مدتی کوتاه به آن حضرت تلقین میشود تعجب میکنیم.
در آیه 8 آنحضرت ضمن اینکه با مبدأ هستی و مبدأ هرگونه خیر و برکت آشنا میشود اما فوراً ذهن او روشن میگردد که خداوند منزه و بالاتر است از اینکه در ذهن تو بگنجد و این آتشی که میبینی، یک «نماد» است که از طریق ارائه نور و گرما، رفع نیازهای آنی فعلی تو و خانوادهات را به تو نوید میدهد اما فوراً در همان مقام نیز آموزش او تکمیل میشود که همه مطلب همین نیست بلکه اینها «نشانه» اوست، و او بالاتر است از آنچه ممکن است به ذهنت بیاید.
اگر بخواهیم قدرت تخیل خود را تحریک کرده و سعی کنیم آن صحنه را در ذهن خویش زنده کنیم، به چه چیزی منتقل میشویم؟
در همین هنگام که چشمش متوجه آتش است و دارد به آن نزدیک هم میشود صدائی هم میشنود. هر کس که در آن موقعیت باشد دنبال صاحب صدا میگردد و ذهنش اول متوجه مرکز آن آتش میشود اما فوراً عقلش سر جایش میآید که صاحب صدا نمیتواند وسط آن آتش باشد و عقل به او میگوید که صاحب صدا باید در یک جائی دور و بر آن آتش باشد. در ندائی که میشنود این تصورات عقلی او تأیید میشود اما تکمیل هم میشود که این صدا را از جانب پروردگار جهانیان است که بالاتر است از آنچه که ممکن است تصور کنی.
باین ترتیب حضرت موسی(ع) ناگهان در عمق عمیقترین معارف قرار میگیرد.
( ندایی که نمیتواند از تخیلات خود او باشد زیرا محتوی مطالبی است که بالاتر از تخیلات هر کسی است که میتواند در آن موقعیت قرار گیرد )
آیه 9 بما میفهماند که آنحضرت استعداد درک آن معانی را داشته و فوراً مطلب را دریافت کرده بطوریکه خداوند خودش را معرفی میکند .
آنحضرت آنقدردارای قدرت فهم بود که تصور نکند این «من»، همان آن آتش است ، یا کسی که در آن آتش مخفی شده باشد ، زیرا هر دو این تصورات با جمله «منزه است ...» همخوانی ندارد.
البته در اینجا باید به آن لااقل هشت سال معاشرتی که آن حضرت با حضرت شعیب داشته ، و معارفی که طبعاً از او آموخته ، توجه شود .
انگیزههای غریزی بسیار مهم است
و چه بسا بر آموزههای بسیار سنگین معرفتی نیز غالب است
با توجه به آیات 10تا12 ، «فرار»ی که در آیه 10 به آن اشاره دارد، واکنشِ عادیِ طبیعیِ بشری در مقابل محسوسات بیرونی است . در حالیکه همین چند دقیقه پیش آنهمه معارف دریافت کرده است با یک انگیزه محسوس خارجی، ناگهان آنهمه معارف کنار میرود و غریزه «حفظ جان از خطرات»، وارد صحنه شده و او را به واکنش (که در این مقطع فرار است) وا میدارد. انتهای آیه 10 و تمام آیه 11 آموزش عقلی است که او را در مقابل انگیزههای غریزیِ حاصل از محسوسات تقویت میکند.
9 نشانه
قبلاً نیز در سوره اسراء، به عدد نُه اشاره شده اما شرحی داده نشده و در این سوره نیز مجدداً تکرار و تأکید شده اما شرحی ندارد. گرچه لااقل میدانیم که دو تا از نه تا، یکی همان عصاست که «مانند مار» شده بود و دیگری همان سفید شدن دست پس از بیرون آوردن از گریبان بوده است. و قاعدتاً باید هفت مورد بقیه در سورههای آینده تشریح شده باشد البته امروز برای ما که سوره اعراف را خواندهایم آسان است که بگوییم هفت تای بقیه چه بوده، اما اگر خود را جای مخاطبان اولیه این آیات بگذارید، شدت تشنگی آنها برای اینکه بدانند داستان رسالت آنحضرت چگونه جریان یافته منجر به درک بهتر آن داستان شیرین خواهد شد و چه بسا که همین نیز راز بیان نکردن آن در اینجا باشد. بقیه مطالب را هم قبلاً دیدهایم، آنحضرت بسوی قوم فرعون که یکی از بزرگترین و مقتدرترین امپراطوریهای تاریخ بشر بود رفت و چنانکه قبلاً در سورههای شمس، نازعات، بروج، حاقه، قمر، مزمل، مؤمنون، دخان، زخرف، صافات، و غیره دیدیم، رسالت خویش را بطور کامل به انجام رساند که در اینجا نیاز به شرح مجدد آن نیست.
جمع بندی و تفسیر
هنگامي که موسي به خانواده اش گفت آتشي ميبينم . بزودي خبري از آن بسويتان مياورم يا شعله اي شايد گرم شويد (7) پس هنگاميکه نزد آن آمد به او ندا شد پربرکت است کسي که در اين آتش است و هر کس که دور و بر آن است و منزه است خداوند پروردگار جهانيان (8) اي موسي من همان الله و همان پيروزمند فرزانه هستم (9) عصايت را بيانداز. پس وقتي كه آن را چنان ديد که گوئي كه ماري باشد ، برگشت (و فرار کرد) و به پشت سر نگاه نکرد . [خطاب شد] اي موسي نترس ، پيامبران در پيشگاه من نمي ترسند (10) {مگر کسي که ظلم کرده باشد آنگاه از پي بدي نيکي آورده باشد كه آنگاه من آمرزگار مهربانم} (11) و دستت را در گريبانت کن و بيرون آور (خواهي ديد) بدون اينکه بيماريي داشته باشد سفيد است . (با اينها) در نُه آيه و علامت بسوي فرعون و قومش (برو) که آنها قومي گناهکارند (12) پس هنگامي که با آيات روشنگرانه ما بسويشان رفت گفتند اين جادوئي آشکار است (13) و انکارش کردند در حاليکه دلهاشان به آن يقين داشت . (علت آن هم) ظلمي و تکبري بود . بنگر عاقبت مفسدان چه بود (14)
نمل3 آیات15تا44
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿15﴾ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿16﴾ وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿17﴾ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿18﴾ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ﴿19﴾ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ﴿20﴾ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿21﴾ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿22﴾ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿23﴾ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿24﴾ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿25﴾ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿26﴾ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿27﴾ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿28﴾ قَالَتْ يَا أَيُّهَا المَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿29﴾ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿30﴾ أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿31﴾ قَالَتْ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ ﴿32﴾ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿33﴾ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿34﴾ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿35﴾ فَلَمَّا جَاء سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿36﴾ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿37﴾ قَالَ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿38﴾ قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿39﴾ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿40﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿41﴾ فَلَمَّا جَاءتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿42﴾ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿43﴾ قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿44﴾
و البته به داوود و سليمان علوم مهمی داديم و آنها گفتند سپاس خدای را که بر عده زيادي از بندگان مومنش برتريمان داد (15) و سليمان وارث داوود شد و گفت اي مردم زبان پرندگان به ما آموخته شده و از هر چيزي بما داده شده ، البته اين همان فضل آشکار است (16) لشکريان سليمان اعم از جن و انس و پرندگان بر او گرد آمدند ، آنگاه بهم پيوستند (17) تا اينکه به بيابان مورچگان رسيدند ، مورچه اي گفت اي مورچگان داخل مسکن هاي خود شويد تا سليمان و لشکريانش در حاليکه متوجه نيستند لِه تان نکنند (18) پس او از گفته اش به تبسمی خندیده و گفت پروردگارا روزيم کن که شکر نعمتي را که بمن و پدرم داده اي بجا آورده و عمل صالحي که بپسندي بعمل آورم و از روي رحمتت مرا در زمره بندگان صالحت درآور (19) و جوياي پرندگان شد و گفت چه ام شده که هدهد را نمي بينم يا اينکه از غايبان است؟ (20) او را به شدت عذاب خواهم کرد يا سرش را خواهم بريد مگر اينکه برايم دليلي آشکار بياورد (21) چيزي نگذشت که هدهد آمد و گفت چيزي فهميدم که تو متوجه نشدي و از سباء خبري يقيني برايت آورده ام (22) ديدم زني پادشاهشان است و از همه چيز به او داده شده و تخت بزرگي داشت (23) ديدم او و قومش آفتاب را بجای خدا سجده مي کنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراست و آنها را از راه راست بازداشت و آنها هدايت يافته نيستند (24) مگر اینکه براي خداوندی سجده كنند که هر نهاني را در آسمانها و زمين بيرون مي آورد و آنچه را که پنهان ميکنيد يا آشکار مي کنيد ميداند (25) همان خداوندی که خدائي جز او نيست ، که پروردگار آن عرش عظيم است (26) گفت بزودي مي فهميم که راست ميگويي يا از دروغگوياني (27) با اين نامه ام برو و آنرا بسويشان بيانداز سپس از آنها دور شو و بنگر چه ميکنند (28) آن زن گفت اي بزرگان! نامه اي گرامي بسويم افتاده است (29) که از سليمان است و بنام خداوند بخشنده مهربان است (30) که بر من بزرگي مکنيد و تسليمم شويد (31) آنگاه گفت اي بزرگان نظرتان را درباره کارم بگوئيد ، که من هيچ کاري را به تصمیم نرسانده ام مگر اينکه شما شاهد بوده ايد (32) گفتند ما نيرومنديم و نيرويمان هم سخت است و فرمان دادن از توست . ببين چه فرمان ميدهي (33) گفت پادشاهان وقتي که داخل شهري ميشوند آن را خراب و بزرگانش را ذليل میکنند و روش شان چنين است (34) و من هديه اي بسويشان ميفرستم و بررسي مي کنم که فرستادگان با چه برميگردند (35) پس هنگاميکه هديه نزد سليمان آمد گفت آيا بمن کمک مالي ميدهيد؟ آنچه خداوند بمن داده از آنچه به شما داده بهتر است . بلکه شما از هديه خودتان دلخوشيد (36) و به آن فرستاده گفت برگرد بسويشان . پس البته با سپاهياني بسويشان خواهيم آمد که تحملش نيارند و حتمأ آنها را ذليلانه از آن شهر اخراج خواهم کرد در حاليکه سرافکنده باشند (37) آنگاه سلیمان رو به درباریان خویش گفت اي بزرگان! کدامتان تخت او را برايم مي آوريد قبل از اينکه بحالت تسليم نزد من آيند؟ (38) عفريتي از جن گفت قبل از اينکه از جايگاهت بلند شوي آن را برايت مي آورم و من بر اين کار قوي و امين هستم (39) کسي که علمي از آن کتاب نزدش بود گفت آن را قبل از اينكه پلک بر هم بزني نزدت مي آورم . پس چون آنرا نزد خويش مستقر يافت گفت اين از فضل پروردگارم است تا امتحانم کند که آيا شکر ميگذارم يا کفران ميکنم وکسي که شکر کند بنفع خويش کرده و کسي که کفران کند البته پروردگارم بي نياز ارجمند است (40) گفت تختش را براي او ناشناس کنيد ببينيم آيا پي ميبرد يا اينکه از كساني خواهد بود که هدايت نميشوند (41) وقتيکه آن زن آمد به او گفته شد آيا تخت تو اينطور است؟ گفت چنين بنظر ميايد که خودش است و قبل از اين هم علم يافته و تسليم بوديم (42) و آنچه که بجاي خدا پرستش ميکردند جلوگيرش شده بود ، زیرا او از قومي از کافران بود (43) به او گفته شد به حياط قصر داخل شو. پس چون آن را ديد پنداشت آبگير است و ساقهاي خويش را برهنه کرد . سلیمان گفت اين قصريست از بلور صاف . آن زن که دید پادشاهی سلیمان از نوعِ پادشاهی پادشاهان نیست گفت پروردگارا من به خويش ظلم کرده ام و اينک همراه سليمان تسلیم خداوندِ پروردگار جهانيان ميباشم (44)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : نمونه تاييداتي كه سليمان دريافت كرد.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر! قرآنی که به تو وحی شده چیزی بسیار بلند مرتبه است و کسانی که به آن کفر میورزند مشکلی دارند که نمی توانند این رادرک کنند .
در پاراگراف 2 ضمن شرحی از چگونگی برگزیدگی موسی می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مانند موسی از جانب ما تایید خواهی شد و موفق خواهی گردید .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مورد تاییدات ماهستی لذا به کاررسالتت محکم ومطمئن ادامه ده .
3 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از مطالب این پاراگراف و داستانهای سلیمان که هم شاه و هم پیامبر بود این نکته فهمیده میشود که مسلمانان نسبت به مخالفان خویش فرودست بودند و دائما این آرزو را میکردند که کاش خداوند (که بیشتر خدای ما است تا خدای آنها) قدری از نیروهای ماورائی بما میداد تا این رابطه فرودست – فرادستِ موجود بین ما و مخالفان ما تغییر کند .
چه بسا ذکر این نمونه، نوعی وعده به مسلمانان باشد که شما نیز نعمتهای الهی را بیاد بیاورید و شکر وحی و علم مربوط به آن را بجا آورید و چه بسا که در اثر این کار، به قدرت و پیروزی نیز برسید و آنگاه شکر وضعیت جدید را نیز بجای آورید.
4 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 15 تا 44 داستان دو پیامبر – شاه را نقل و تلویحا میگوید تو را هم میتوانیم موفق کنیم .
5 - آیات برجسته این پاراگراف
کثرت استفاده از جمله«هذا من فضل ربی» در تابلوهای خوشنویسی و کاشیکاری سردرِ برخی از منازل و عمارات سبب برجستگی آیه 40 شده است.
همچنین است آیه 30 که حاوی جمله «بسم الله الرحمن الرحیم» است، که برخی جهال آن را رفع کسریِ «بسم الله . . » نداشتنِ سوره برائت دانسته اند!
همچنین است آیه 34: قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ که برخی آن را یک «قانون» محسوب کرده و دو کلمه آخر آیه را تایید الهی راجع به آن «قانون» دانسته اند.
6 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
کل داستان سلیمان نبی (ع) پر است از غوامضی که حتی بشر امروزِ قرن بیست و یک نیز به کنه آنها نرسیده ، چه رسد به عربِ 1400 قبل!
7 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
8 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
ذکر نمونه های تاييداتي كه سليمان دريافت كرد برای دلگرمی مومنانِ معاصر نزول.
9 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
معرفی جامع سلیمان(ع)
در این پاراگراف سلیمان(ع) را معرفی مینماید:
حالات مختلفی از زندگی سلیمان که در این بند ذکر شده عبارت است از:
1- شکر در مقابل علم (آیه 15)،
2- شکر از طریق به یاد داشتن منبع نعمت خویش (که خداوند باشد) بازاء نعمت علم خاص و قدرت و سلطنتش (آیه 16)،
3- دعا برای درخواست توفیق شکر و عمل صالح در مقابل نعمت سلطنت (آیه 19)،
4- شکرِ عملیِ نعمتِ خاصی که یافته بود از طریق دعوت قوم سباء به دین صحیح، پس از اِشراف بر وضع آنها (آیههای 27 و 28)،
5- ذکر نعمت و شکر در مقابل آن پس از خودآگاهی در خصوص قدرت خاص و سلطنتی که یافته بود (آیه 40).
خلاصه اینکه حضرت سلیمان(ع) یکی از مواردیست که نعمتهای خاصی یافت که درباره سایر پیامبران نخوانده و نشنیدهایم، و در مقابل آن نعمتها از یاد خداوند غافل نشد و شکر نعمت را فراموش نکرد .
ریشه قدرتهای عجیب سلیمانی
با توجه به آیههای 18 و 39 معلوم میشود «علم به زبان پرندگان» بعنوان نمونه ذکر شده وگرنه آنحضرت به زبان مورچگان و زبان جنیان نیز آشنا بوده است.
باز هم اگر کمی ذهن خویش را آزاد بگذاریم و قدری روی کلمه «زبان» متمرکز شویم متوجه میگردیم که زبان در نزد ما وسیله انتقال منویات ما به طرف مقابل است.
از مجموع این مطلب و آیات این پاراگراف فهمیده میشود که حضرت سلــیمان میتوانست منویات ذهنی پرندگان و حیوانات و جن را درک کند و همچنین میتوانست منویات خویش را به آنان منتقل نماید. و این برای او «قدرت» خاصی ایجاد میکرده که بینظیر بوده است.
چنانکه میدانیم محور اصلی تمدن بشری و تفوق انسان بر حیوانات و تسلط بشر بر جهان طبیعت در درجه اول مرهون «امکان ارتباطگیری» افراد بشر با یکدیگر است و اگر بشر چنین استعدادی را نداشت، چیزی از حیوانات بالاتر نبود و تاکنون کاملاً منقرض شده بود.
قدرتی که از راه ارتباطگیری با سایر موجودات زنده برای آدمی حاصل میشود برای ما قابل تصور نیست فقط همین مقدار را میتوانیم حدس بزنیم که چنین قدرتی بسیار مهم و بسیار بزرگ و بسیار قوی است. و میتواند صاحب خویش را به جاهائی برساند که قابل تصورمان نیست و این، فقط یکی از قدرتهای حضرت سلیمان بوده و جمله «از هر چیزی بما داده شده» بما میگوید که سلیمان علاوه بر امکان ارتباطگیری با همه انواع موجودات زنده، قدرتهای متنوع دیگری نیز داشته است که تنوع آنها بسیار زیاد بوده و از انواع همه قدرتها، چیزی به او داده شده بوده است.
از عبارت «بر عده زیادی» در آیه 15 و نیز آیههای 38 و 39 فهمیده میشود علم آنحضرت انحصاری نبوده و کسان دیگری نیز امکان اینکه چنین علومی را داشته باشند دارند.
از آیه 39 فهمیده میشود که این نوع علوم منبع و مأخذ خاصی دارد که بعضیها میتوانند به آن منبع و مأخذ دسترسی بیابند و صاحب این نوع علوم باشند.
سلیمانِ مورچگان
چگونه ممکن است مورچهای سلیمان را بشناسد و به سایر مورچگان هشدار بدهد؟
چگونه ممکن است پرندهای به چنان مفاهیمِ انتزاعیِ سختی که در آیات 24 تا 26 اشاره شده مُشرِف باشد؟
آیا همه مورچگان و همه پرندگان چنان توانایی را دارند یا از میان آنها فقط آن موارد خاص چنان بودهاند؟
آنچه در مورد حیوانات میدانیم بما میگوید آنها در درک مفاهیم انتزاعی از قبیل اعداد و علائم و روابط بین پدیدهها بسیار ناتوانند و اساساً تفوق انسان بر حیوانات به سبب توانایی انسان به درک مفاهیم انتزاعی و ناتوانی حیوانات به درک همان مفاهیم است.
ممکن است چنین باشد که در عالم مورچهها، آن مورچه خاص دارای موقعیت ویژهای بوده باشد چنانکه در عالم انسانیت، سلیمان موقعیت ویژهای داشت. (و نیز آن پرنده در عالم پرندگان)
ملکه سباء بالاتر از یک «ملکه» بود
اوبا توجه به آیه 44 زنی است فهمیده، قدرتمند، ثروتمند، حکومتمند و برای امتحان سلیمان از سرزمین خویش به سرزمین سلیمان آمد و تخت خود را در نزد او دید و گفت قبلاً ایمان آورده بودیم و آنگاه که وارد حیاط قصر شد و دید آبگیر است و ساقهایش را برهنه کرد تا از آن عبور کند، وبعداکه فهمید که آبگیر نبوده و بنظر او چنین آمده، ایمان آورد.
چه رابطهایست بین ایمان آوردن و دیدن چنین چیزهائی؟
بنظر میآید در این دو نکته (یعنی موضوع تخت و آبگیر) نشانههائی بود که آن زن حکومتمند، درک کرد که قدرتهای سلطنتی سلیمان، از نوع قدرتهای سلطنتی معمولی نیست بلکه به «ماوراء» وصل است .
علمِ برترِ آن دو نفر «پیغمبر- شاه»
با توجه به آیه 15 برتریی که مورد اشاره قرار گرفته، با توجه به پاراگراف فوق، جنبه فوقِ قدرتیِ آن دو پیامبر بوده و به وجه ایمانی آنها ناظر نمیباشد.
مؤمنان نیز چیزی دارند که آنهم از نوع «علم» است مثلاً اینکه قیامت برپا خواهد شد و حساب و کتاب و بهشت و جهنم خواهد بود، همه اینها «علم» است و مؤمنان به این نوع علم آراستهاند و این نوع علم است که مردم را به عمل صالح دعوت میکند و سبب رستگاری آنها میشود.
البته داوود و سلیمان که دو پیامبر بودند نه تنها این نوع علم را داشتند بلکه کیفیت این نوع علم آنها قاعدتاً باید بسیار بالاتر از کیفیت این نوع علم در نزد «بسیاری از بندگان مؤمن» بوده باشد.
از جملۀ «برتری دادِ» آیه 15 فهمیده میشود که علم مورد اشاره آنها، علاوه بر علمی بوده که مؤمنان – از جمله آن «عفریت من الجن» و نیز آن «من عنده علم من الکتاب» دارند.
یک اصل مهم مدیریتی
در رابطه با آیه 28 فهمیده میشود یکی از اصول مدیریت، بررسی درجه صحت اطلاعات وارده است.
برای اینکه معلوم شود خبر آن پرنده درست بوده باید مدتهای مدیدی صرف وقـت میشد تا مکانیزم مطرح شده در آیات 28 تا 36 جواب بدهد.
اگر آن پرنده دروغ گفته بود و در این مدت فرار میکرد چه؟
از آیات مذکور فهمیده میشود که سلیمان مطمئن بود چنین اتفاقاتی نمیافتد و این یعنی که سلیمان چنان قدرتی داشت که پرنده را در آسمان نیز تحت کنترل داشت و این قدرتی است که حتی مقتدرترین فرماندهان فعلی نیز که متکی بر پیشرفتهترین تکنولوژی روز هستند ندارند.
«علمِ» تصرف در قوای جهان
در رابطه با آیههای 16 و 40 میتوان چنین گفت که «علم» مورد اشاره در آیه 15، از نوع علومی بوده که سبب ایجاد قدرت میشده است .
بعبارت دیگر آن دسته از علوم در اینجا مطرح است که به چگونگیِ تصرف در قوای جهان و نیز نفوذ در حیطه زندگی انسان و جن و پرندگان و حیوانات و به کار گرفتن آنها در جهت دلخواه مربوط میشد.
علم به «زبان پرندگان»، و «داده شدن از هر چیزی»، موردی بوده که سلیمان از داوود به ارث برده است.
چند دریافت کوتاهِ مستقیم
آیه 22 به تفاوت دو نوع علم اشاره میکند: یکنوع علمی که آن پرنده در اثر رویت و مشاهده بدست آورده و یکنوع علم دیگری که در فوق به آن اشاره شد.
آیه 23: معلوم میشود چند هزار سال قبل نیز مانند امروز که سلطنت زنان عجیب نیست و پذیرفته میشود، در آن زمانها نیز چنین بوده و زنی میتوانسته حتی تا حد سلطنت هم بالا برود.
بنابراین، این سخن فمینیستها درست نیست که «زن همیشه مظلوم بوده» و البته از این نوع نظایر زیاد است اما محل طرح آنها در اینجا نیست.
آیه 16: سلیمان راجع به خویش گفته «از هر چیزی بما داده شده» درآیه 23 درباره آن زن نیز گفته شده «از هر چیزی به او داده شده». مقایسه دو آیه بما میگوید که منظور از «هر چیز» رشتههای مختلف مادی و معنوی مانند قدرتها و ثروتها و فنون و غیرهایست که بدرد حکومت میخورد.
ازآیات 32تا35 فهمیده میشود که نوع حکومت آن زن، سلطنت مشروطه و مجلس مورد مشورت او نوعی مجلس سنا بوده است.
از آیات 38تا40فهمیده میشود که جابجائی ماده ممکن است.
تا امروز، و با این تکنولوژی روز فعلاً بشر موفق شده امواج را جابجا کند و رادیو تلویزیون و رادار و تلفنِ همراه بر این اساس است.
اما انتقال ماده فعلاً بصورت تخیل و آرزوست.
از آیات فوق معلوم میشود آنهم ممکن است اما «علمی ازآن کتاب» را میخواهد.
جمع بندی و تفسیر
و البته به داوود و سليمان علمي داديم و آنها گفتند سپاس خدای را که بر عده زيادي از بندگان مومنش برتريمان داد (15) و سليمان وارث داوود شد و گفت اي مردم زبان پرندگان به ما آموخته شده و از هر چيزي بما داده شده ، البته اين همان فضل آشکار است (16) لشکريان سليمان اعم از جن و انس و پرندگان بر او گرد آمدند ، آنگاه بهم پيوستند (17) تا اينکه به بيابان مورچگان رسيدند ، مورچه اي گفت اي مورچگان داخل مسکن هاي خود شويد تا سليمان و لشکريانش در حاليکه متوجه نيستند لِه تان نکنند (18) پس او از گفته اش به تبسمی خندیده و گفت پروردگارا روزيم کن که شکر نعمتي را که بمن و پدرم داده اي بجا آورده و عمل صالحي که بپسندي بعمل آورم و از روي رحمتت مرا در زمره بندگان صالحت درآور (19) و جوياي پرندگان شد و گفت چه ام شده که هدهد را نمي بينم يا اينکه از غايبان است؟ (20) او را به شدت عذاب خواهم کرد يا سرش را خواهم بريد مگر اينکه برايم دليلي آشکار بياورد (21) چيزي نگذشت که (هدهد آمد و) گفت چيزي فهميدم که تو متوجه نشدي و از سباء خبري يقيني برايت آورده ام (22) ديدم زني پادشاهشان است و از همه چيز به او داده شده و تخت بزرگي داشت (23) ديدم او و قومش آفتاب را بجای خدا سجده مي کنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراست و آنها را از راه (راست) بازداشت و آنها هدايت يافته نيستند (24) مگر اینکه براي خداوندی سجده كنند که هر نهاني را در آسمانها و زمين بيرون مي آورد و آنچه را که پنهان ميکنيد يا آشکار مي کنيد ميداند (25) همان خداوند که خدائي جز او نيست ، که پروردگار آن عرش عظيم است (26) گفت بزودي مي فهميم که راست ميگويي يا از دروغگوياني (27) با اين نامه ام برو و آنرا بسويشان بيانداز سپس از آنها دور شو و بنگر چه ميکنند (28) (آن زن) گفت اي بزرگان! نامه اي گرامي بسويم افتاده است (29) که از سليمان است و بنام خداوند بخشنده مهربان است (30) که بر من بزرگي مکنيد و تسليمم شويد (31) گفت اي بزرگان نظرتان را درباره کارم بگوئيد ، که من هيچ کاري را نبريده ام مگر اينکه شما شاهد بوده ايد (32) گفتند ما نيرومنديم و نيرويمان هم سخت است و فرمان دادن از توست . ببين چه فرمان ميدهي (33) گفت پادشاهان وقتي که داخل شهري ميشوند آن را خراب و بزرگانش را ذليل و چنين مي کنند (34) و من هديه اي بسويشان ميفرستم و بررسي مي کنم که فرستادگان با چه برميگردند (35) پس هنگاميکه (هديه) نزد سليمان آمد گفت آيا بمن کمک مالي ميدهيد؟ آنچه خداوند بمن داده از آنچه به شما داده بهتر است . بلکه شما از هديه خودتان دلخوشيد (36) [و به آن فرستاده گفت] برگرد بسويشان . پس البته با سپاهياني بسويشان خواهيم آمد که تحملش نيارند و حتمأ آنها را ذليلانه از آن (شهر) اخراج خواهم کرد در حاليکه سرافکنده باشند (37) [آنگاه سلیمان] گفت اي بزرگان ! کدامتان تخت او را برايم مي آوريد قبل از اينکه بحالت تسليم نزد من آيند؟(38) عفريتي از جن گفت قبل از اينکه از جايگاهت بلند شوي آن را برايت مي آورم و من بر اين کار قوي و امين هستم (39) کسي که علمي از آن کتاب نزدش بود گفت آن را قبل از اينكه پلک بر هم بزني نزدت مي آورم . پس چون آنرا نزد خويش مستقر يافت گفت اين از فضل پروردگارم است تا امتحانم کند آيا شکر ميگذارم يا کفران ميکنم وکسي که شکر کند بنفع خويش کرده و کسي که کفران کند البته پروردگارم بي نياز ارجمند است (40) گفت تختش را براي او ناشناس کنيد ببينيم آيا پي ميبرد يا اينکه از كساني خواهد بود که هدايت نميشوند (41) وقتيکه (آن زن) آمد به او گفته شد آيا تخت تو اينطور است؟ گفت چنين بنظر ميايد که خودش است و قبل از اين هم علم يافته و تسليم بوديم (42) {و آنچه که بجاي خدا پرستش ميکردند جلوگيرش شده بود ، زیرا او از قومي از کافران بود} (43) به او گفته شد به حياط قصر داخل شو. پس چون آن را ديد پنداشت آبگير است و ساقهاي خويش را برهنه کرد . [سلیمان] گفت اين قصريست از بلور صاف . گفت پروردگارا من به خويش ظلم کرده ام . اينک همراه سليمان تسلیم خداوند پروردگار جهانيان ميباشم (44)
نمل4 آیات45تا58
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ ﴿45﴾ قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿46﴾ قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ﴿47﴾ وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿48﴾ قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿49﴾ وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿50﴾ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿51﴾ فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿52﴾ وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ﴿53﴾ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿54﴾ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿55﴾ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ ﴿56﴾ فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ ﴿57﴾ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِينَ ﴿58﴾
و البته بسوي قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم که خداوند را عبادت کنيد و آنوقت آنها دو گروه شدند که با يکديگر در جدال بودند (45) صالح میگفت گفت اي قوم چرا با عجله بدي را قبل از خوبي ميخواهيد؟ چرا از خداوند آمرزش نميخواهيد شايد مورد لطف واقع شويد؟ (46) گفتند تو و همراهانت را به فال بد گرفته ايم . گفت فال بد شما که در حقیقت عملی است خرافی و بی اساس و باطل ، نزد خدا ثبط و ضبط میشود ، بلکه شما به فتنه افتاده ايد (47) در آن شهر نُه قبيله بودند که به فساد مي پرداختند و اهل اصلاح نبودند (48) و چنین به تصمیم رسیدند که گفتند به نام خدا هم قسم شويم که شبانه بر او و اهل او شبيخون ببريم سپس به خونخواهانش بگوئيم ما در كشتار خانواده اش حاضر و ناظر نبوديم و باور کنید که راست مي گوييم (49) و مکري زدند و ما هم ضدّ مکري کرديم و متوجه نبودند (50) بنگر عاقبت مکر آنها چه بود که ما آنها و قومشان را يکجا نابود کرديم (51) اين است خانه هايشان كه بسبب ظلمي که کردند خالي مانده . که البته در اين نشانه اي براي مردمي دانا است (52) و اهل ايمان و تقوا را نيز نجات داديم (53) و در داستان لوط نیز تفکر کنید که هنگامي به قوم خويش گفت آيا آگاهانه به کار زشت رو مي کنيد؟ (54) آيا به مردان بجاي زنان به شهوت روي مي آوريد؟ بلکه مردمي جهالت پيشه ايد (55) جواب قوم او جز اين نبود که پیروان لوط را که اهل پاکيزگی جوئی هستند از شهرتان بيرون کنيد (56) پس او و اهلش را نجات داديم مگر زنش را که جزء بازماندگان رقم خورده بود (57) و باران خاصی بر آنها بارانديم و باران هشدار يافتگان چه بد بود (58)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : نمونه عاقبت دو قوم كه پيامبرشان را تكذيب کردند و مغلوب گشتند.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر! قرآنی که به تو وحی شده چیزی بسیار بلند مرتبه است و کسانی که به آن کفر میورزند مشکلی دارند که نمی توانند این رادرک کنند .
در پاراگراف 2 ضمن شرحی از چگونگی برگزیدگی موسی می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مانند موسی از جانب ما تایید خواهی شد و موفق خواهی گردید .
در پاراگراف 3 می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مورد تاییدات ماهستی لذا به کاررسالتت محکم ومطمئن ادامه ده .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! تو و پیروانت موفق خواهید شد ، لذا بدون کوچکترین نگرانی با قوت به پیگیری رسالتت مشغول باش .
3 - سوالات
1-حالت کلی این پاراگراف چگونه است؟ (اطمینان بخش؟یا....؟)
2- ازمطالب این پاراگراف چه «حدسیاتی ازاوضاع واحوال آن روزها» میتوان زد؟
3-منظور از «تلک بیوتهم خاویه» (آیه52) چیست؟
4-جواب سوال فوق به علم باستان شناسی چه کمک مهمی میکند؟
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
چنانکه تاکنون دیدیم، در این سوره دو نمونه از پیامبرانی که «فوق موفق» بودهاند را ذکر نموده و نشان داده که چگونه در همه حال به یاد خداوند بوده و در مقابل موفقیتهای خویش خداوند را یاد و به نام او شکر میکردند.
در آیات 45 تا 58 نیز دو قوم از بدترین اقوام گذشته را بعنوان نمونه یاد نموده که چگونه ناسپاسی پیشه کرده و به بدترین کارها پرداخته و رسولان را نافرمانی نموده و قصد قتل و نفی بلد پیامبران خویش را نمودهاند.
میتوان این نوع ذکر مطلب را به این علت دانست که خداوند خواسته به پیامبر(ص) و مؤمنان امید بدهد که شما موفق خواهید شد و آنها نیز مغلوب خواهند گردید.
5 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 45 تا 58 داستان دو قوم از اقوام پیشین را نقل میکند که خیلی خیلی بد رفتار بودند و مضمحل شدند و در آن این وعده تلویحی هست که رفتار قوم تو نیز تغییر خواهد کرد .
6 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
البته مطلب فوق تکراری به نظر میرسد . اما در حقیقت ، ما داریم با ذکر شواهد ، آن شبهه ای را که میگوید فهم امروز خیلی با فهم معاصرانِ نزول آیات تفاوت دارد ، را رد میکنیم .
7 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
ذکر دو نمونه از عاقبت دو قوم سرکش كه پيامبرشان را تكذيب کردند و مغلوب گشتند.
8 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
غیر از آیات 54 تا 58 ، بقیه آیات این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
دو پیامبرِ موفق و دو قوم بسیار بد
تاکنون، در سورههای قبل راجع به قوم ثمود چندین بار مطالبی خواندهایم. چیزی که در این سوره راجع به آن قوم جدید است این است که پس از اعلام نبوت حضرت صالح ، آنها به دو دسته تقسیم شدند : عدهای پیرو آنحضرت و بقیه مخالف آنحضرت بودند .
مخالفان ، خودشان ، نُه قبیله بودند که با یکدیگر همدست بودند.
هلاکت آنها نیز هنگامی بوقوع پیوست که تصمیم به «عمل» نهائی گرفته بودند (راجع به بقیه اقوام پیشین نیز همواره چنین بوده)
بقیه مطالب پاراگراف را در سورههای قبلی دیدهایم.
مثلاً اینکه گفتند «ما شما را به فال بد» گرفتیم را قبلاً در سوره یس دیدیم که ایرادی است خالی از استدلال و بیارزش و کودکانه .
و نیز اینکه «با عجله، بدی را قبل از خوبی» میخواستند نیز چندین بار و با عبارات مختلف در سورههای قبل تکرار شده و یعنی اینکه میگفتند (ای پیامبر) اگر راست میگویی آن عذابی را که میگویی بر ما بیاور .
چیزی که در آیه 49 مطرح شده شبیه همان چیزیست که کفار و مشرکان مکـــه میخواستند راجع به پیامبر عزیزمان انجام دهند که خداوند آنحضرت را حفظ کرد اما عذاب هلاکت را بر آنها فرود نیاورد بلکه چند سال بعد، شکست در جنگها و فتـحِ بیخونریزیِ مکه بدست یاران پیامبر اتفاق افتاد و رحمتی که خداوند به اهل مکه روا داشت، کمنظیر است و چه بسا که بسبب وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) و دعاهای همیشگی آنحضرت بوده است.
ولی در مورد پیشینیان، هر وقت که کفار قصد جان پیامبر خویش و پیروانشـان را میکردند، عذابشان نازل میشد و به هلاکت دستهجمعی دچار میشدند.
جمع بندی و تفسیر
و البته بسوي قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم که خداوند را عبادت کنيد و آنوقت آنها دو گروه شدند که با يکديگر در جدال بودند (45) گفت اي قوم چرا با عجله بدي را قبل از خوبي ميخواهيد؟ چرا از خداوند آمرزش نميخواهيد شايد مورد لطف واقع شويد؟ (46) گفتند تو و همراهانت را به فال بد گرفته ايم . گفت فال بد شما نزد خداست بلکه شما به فتنه افتاده ايد (47) در آن شهر نه قبيله بودند که به فساد مي پرداختند و اصلاح نمي کردند (48) گفتند به (نام) خدا هم قسم شويد که شبانه بر او و اهل او شبيخون بريد سپس به خونخواهش بگوئيم ما در كشتار خانواده اش حاضر و ناظر نبوديم و البته راست مي گوييم (49) و مکري زدند و ما هم مکري کرديم و متوجه نبودند (50) بنگر عاقبت مکر آنها چه بود که ما آنها و قومشان را يکجا نابود کرديم (51) {اين است خانه هايشان كه بسبب ظلمي که کردند خالي مانده . که البته در اين نشانه ايست براي مردمي دانا} (52) و اهل ايمان و تقوا را نيز نجات داديم (53) و لوط هنگامي که به قوم خويش گفت آيا به کار زشت رو مي کنيد و مي نگريد؟(54) آيا به مردان بجاي زنان به شهوت روي مي آوريد؟ بلکه مردمي جهالت پيشه ايد (55) جواب قوم او جز اين نبود که لوطيان را که پاکيزگی جو هستند از شهرتان بيرون کنيد (56) پس او و اهلش را نجات داديم مگر زنش را که جزء بازماندگان رقم خورده بود (57) و باراني بر آنها بارانديم و باران هشدار يافتگان چه بد بود (58)
نمل5 آیات59تا81
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿59﴾ أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاء مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ ﴿60﴾ أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿61﴾ أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ ﴿62﴾ أَمَّن يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿63﴾ أَمَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿64﴾ قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ﴿65﴾ بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمِونَ ﴿66﴾ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَئِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ ﴿67﴾ لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿68﴾ قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ ﴿69﴾ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُن فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ ﴿70﴾ وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿71﴾ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ ﴿72﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ ﴿73﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿74﴾ وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿75﴾ إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿76﴾ وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ﴿77﴾ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُم بِحُكْمِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ ﴿78﴾ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ ﴿79﴾ إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ﴿80﴾وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ﴿81﴾
ای پیامبر! بگو سپاس خداي را و سلام بر آن بندگانش که برگزيده . و به مردم بگو آيا خداوند بهتر است يا آنچه با او شريک ميگيرند؟ (59) يا كيست که آسمانها و زمين را آفريده و از آسمان برايتان آبي فرستاده که بوسيله آن باغهاي خرم می روید؟ که رويش درختهايش که کار شما نیست ، آيا خدائي با اوست؟ بلکه آنها که چنین میگویند مردمي منحرفند (60) يا كيست كه زمين را قرارگاه نموده و در خلال آن نهرها قرار داده و براي آن لنگرها گذاشته و بين آن دو دريا برزخي قرار داده؟ آيا خدائي با اوست؟ بلکه اکثر کسانی که چنین میگویند علمی ندارند (61) يا چه کسي است که به فرياد بيچاره ميرسد و بدي را برطرف ميکند؟ وشما را جانشينان زمين ميکند؟ آيا خدائي با اوست؟ کسانی که چنین میگویند چه کم پند مي پذیرند (62) يا كيست كه شما را در تاريکي هاي زمين و دريا هدايت مي کند؟ يا چه کسي بادها را پيشاپيشِ مژده رحمتش مي فرستد؟ آيا خدائي با اوست؟ خداوند بالاتر است از آنچه با او شريک ميگيرند (63) يا كيست كه آفرينش را شروع و سپس اعاده ميکند؟ و چه کسي شما را از آسمان و زمين روزي ميدهد؟ آيا خدائي با اوست؟ بگو دليل خويش بياوريد اگر راست ميگوئيد (64) بگو در آسمانها و زمين هيچکس جز خدا غيب نميداند . و نميدانند کي برانگيخته خواهند شد (65) بلکه علمشان به آخرت تا اينجا رسيده که درباره آن در شکي هستند، بلکه اصلا درباره آن نابینایند (66) و کافران ميگويند آيا هنگامي که ما و پدرانمان خاک شديم آيا بيرون مي آئيم؟ (67) و میگویند قبلا هم اين وعده ها به ما و پدرانمان داده شده . اين چيزي مگر افسانه هاي پيشينيان نيست (68) بگو در زمين بگرديد و ببينيد عاقبت مجرمان چگونه بوده است (69) ای پیامبر! بر آنها اندوهگين مشو و از آنچه نقشه مي کشند تنگدل مباش (70) و ميگويند اين وعده اي که ميدهيد کي خواهد بود اگر راست ميگوييد؟ (71) بگو چه بسا که بعضي از آنچه که به عجله ميخواهيدش هم اکنون رديف شده باشد (72) و البته پروردگارت نسبت به مردم صاحبِ فضل و کرم است وليکن اکثرشان سپاس نمي گزارند (73) و البته پروردگارت آنچه را که در دلهاشان پنهان ميکنند و آنچه را که آشکار مي کنند ميداند (74) و هيچ نهفته اي در آسمانها و زمين نيست مگر اينکه درکتابي آشکار هست (75) البته اين قرآن براي بني اسرائيل اکثر چيزهائي را که درباره اش اختلاف دارند بيان ميکند (76) و البته آن هدايت و رحمتي براي مومنان است (77) و البته پروردگارت بين آنها به حق حکم ميکند و همو پيروزمند داناست (78) پس ای پیامبر! بر خدا توکل کن زیرا که بر حق آشکار هستي (79) البته تو به مردگان نخواهي شنواند ، و نيزبه کران ، وقتي که روي برگردانده و پشت مي کنند (80) و نیز تو هدايت کننده کور از گمراهيش نيستي ، جز اين نيست که تو فقط به کسي که به آياتمان ايمان دارد و تسليم حق است مي شنواني (81)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : نمونه هائي از الطاف و نعمت های الهي كه اگر به آنها توجه شود، رفتارهاي بشر از كفر و تكذيب دور خواهد شد و ای پیامبر با كافران و مخالفانت چنين بگو و یهودیان را اینطور ارشاد کن و اگر واكنش بعضي از مردم نسبت به رسالتت مطلوب نيست، اندوهگين مباش، كه تقصيير تو نيست.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر! قرآنی که به تو وحی شده چیزی بسیار بلند مرتبه است و کسانی که به آن کفر میورزند مشکلی دارند که نمی توانند این رادرک کنند .
در پاراگراف 2 ضمن شرحی از چگونگی برگزیدگی موسی می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مانند موسی از جانب ما تایید خواهی شد و موفق خواهی گردید .
در پاراگراف 3 می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مورد تاییدات ماهستی لذا به کاررسالتت محکم ومطمئن ادامه ده .
در پاراگراف 4 می فرماید : ای پیامبر ! تو و پیروانت موفق خواهید شد ، لذا بدون کوچکترین نگرانی با قوت به پیگیری رسالتت مشغول باش .
در این پاراگراف می فرماید : «ای پیامبر! توجه مردم را به این افعال و صفات الهی و در عین حال توجه آنان رابه معنی و نتیجه عقاید مشرکانه شان جلب کن ، و مشکل فکری یهودیان توسط قرآن قابل حل است، اما اگر گرایش نشان ندادند مهم نیست.
3 - سوالات
1 - حالت کلی این پاراگراف چگونه است؟ (نکوهش کافران؟ نکوهش سران کافران؟ یا...؟)
2 - اگرگزینه دوم را انتخاب کرده اید دلیلش را درکدام آیه و درکدام نقطه اش میتوانید مشخص کنید؟
3- از مطالب این پاراگراف چه «حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها» میتوان زد؟
4 – منظور از «کتاب مبین» (آیه75) چیست؟
5 – منظور از « بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ » (آیه66) چیست؟
6- چه سابقه ای از موضوع آیه67 در سوره های قبل دارید؟
7 – آیا آیه 69 مشوق توریسم است؟ (بله؟ نه؟ چرا؟)
8- منظور از « وَلَا تَكُن فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ » (آیه70) چیست؟
9 – در خصوص خود آیه 74 چه «حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها» میتوان زد؟
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
در تعلیل موضوع شریک قائل شدن برای خداوند میفرماید اساسا شرک به خدا نمی چسبد (آیه63) پس چرا آنها به شرک گرایش یافته اند ، و در توضیح فرموده که علتش این است که عقیده آنها بر اساس جهت گیری قبلی شکل گرفته (آیه 60) و در آن علم ندارند (آیه 61) و دلیلی هم بر آن ندارند (آیه 64) و البته کسانی که اساسا پند پذیر باشند در میان آنها کم است (آیه 62)
از آیه 60 فهمیده میشود دارندگان «باغهایی پربهجت» کم نبوده اند ، و این موضوع تصور رایج را در باره معاصران نزول این آیات که اهل مکه باشند تصحیح میکند.
در آیه 66 کل بگومگوئی را که در باره قیامت ابراز میکنند تعلیل میکند و همه آنها را ناشی از بی علمی مطلق و یا حداکثر شک قلمداد میکند .
از آیه 78 معلوم میشود یهودیان نه تنها چندان گرایشی به اسلام نشان نمیدادند ، بلکه به قرینه آیه 76 در آتش اختلافات فکری خویش مشغول بودند.
آیات 75 تا 81 نوعی «خسته نباشید» به پیامبر اکرم(ص) است.
در خصوص مخالفتهای دو گروه، یکی مشرکان عرب که چنانکه میدانیم در مخالفتشان بسیار عامد و عنود و لجوج بودند، و دیگری یهودیان که تازه به جرگه مخالفان آن حضرت پیوسته بودند.
البته چنانکه خواهیم دید، مخالفت گروه اول با فتح مکه ریشه کن شد .
5 – زاویه با تفاسیر رایج
(آیه 62) : (المیزان) :" أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ "
مراداز اجابت مضطر وقتى كه او را بخواند" اين است كه خدا دعاى دعا كنندگان را مستجاب و وائجشان را بر مىآورد، و اگر قيد اضطرار را در بين آورد براى اين است كه در حال اضطرار، دعاى داعى از قيقت برخوردار است و ديگر گزاف و بيهوده نيست، چون تا آدمى بيچاره و درمانده نشود، دعاهايش آن اقعيت و حقيقت را كه در حال اضطرار واجد است ندارد، و اين خيلى روشن است.
قيد ديگرى براى دعا آورده و آن اين است كه فرموده:" اذا دعاه- وقتى او را بخواند"، و اين براى آن است كه بفهماند خدا وقتى دعا را مستجاب مىكند كه داعى، به راستى او را بخواند، نه اينكه در دعا رو به خدا كند و دل به اسباب ظاهرى داشته باشد و اين وقتى صورت مىگيرد كه اميد داعى از همه اسباب ظاهرى قطع شده باشد، يعنى بداند كه ديگر هيچ كس و هيچ چيز نمىتواند گره از كارش بگشايد، آن وقت است كه دست و دلش با هم متوجه خدا مىشود و در غير اين صورت همانطور كه گفتيم غير خدا را مىخواند. پس، اگر دعا صادق بود، يعنى خوانده شده فقط خدا بود و بس، در چنين صورتى خدا اجابتش مىكند و گرفتاريش را كه او را مضطر كرده بر طرف مىسازد،
خطا واضح است . زیرا مواردی که نتیجه گیری المیزان درست در نیامده بسیار زیاد است ، بطوریکه هر کسی مواردی از آن را سراغ دارد، از جمله در همین ایام (که اینک اواخر آذر ماه 93 است) در خبر ها دیدیم که چند کشتی در دریا غرق شدند و همگی سر نشینان مردند. حتما در بین آنهمه آدم در آن کشتی های مغروق لا اقل یکنفر وجود داشت که مطابق فرضیات المیزان خداوند را خوانده، اما دیدیم که اجابت نشد و سوء برطرف نگردید، دلیلش هم این است که المیزان در تفسیر موضوع خطا نموده و موضوع مطلق نیست، بلکه مقید است به زمینه مطلب که مبارزات اجتماعی حق طلبانه است زیرا درست بعد از آن فرموده و یجعلکم خلفاء الارض که جمله اخیر به مبارزات اجتماعی حق طلبانه میخورَد .
6 - کلید های تفسیری
اصلی-فرعی :
آیه 68 فرع بر آیه 67 است و این واضح است.
آیه 70 بدون اینکه فرع بر آیهای باشد پرانتزی است.
دو آیه 73 و 74 بدون اینکه فرع بر آیهای باشند پرانتزی میباشند.
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿59﴾
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : ای پیامبر! خدا را حمد، و تفاوت خدای واقعی و موهوم را به اینان یاد آوری کن.
2
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاء مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ ﴿60﴾ أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿61﴾ أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ ﴿62﴾ أَمَّن يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿63﴾ أَمَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿64﴾
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : کافران از چنین خداوندی رویگردان اند.
3
قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ﴿65﴾ بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمِونَ ﴿66﴾ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَئِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ ﴿67﴾ لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿68﴾ قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ ﴿69﴾ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُن فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ ﴿70﴾ وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿71﴾ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ ﴿72﴾
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : ای پیامبر! بگو ای کافران که از چنین خداوندی رویگردانید، بدانید که آینده حتمی شما قیامت و آخرت است و برای مواجهه با آن آماده شوید.
4
وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ ﴿73﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿74﴾ وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿75﴾ إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿76﴾ وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ﴿77﴾ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُم بِحُكْمِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ ﴿78﴾ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ ﴿79﴾ إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ﴿80﴾وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ﴿81﴾
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : ای پیامبر! خداوندت به کار خویش داناست و به مردم هم مرحمت دارد، تو نیز بوسیله قرآن موفق خواهی شد، کار خویش را پیگیر باش و توقعت را نیز پائین بیاور.
7 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیه 72 وعده ای مبنی بر تغییر اوضاع فعالانِ مخالفانش وجود دارد.
در آیه 76 مجددا کلمه قرآن را بکار برده که گفتیم این یک وعده محقق شده است.
در آیه 79 به زبانی تلویحیِ نزدیک به صریح به او وعده موفقیت داده است .
8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
1 – توجه دادن به الطاف و نعمتهای الهی .
2 – آموزش آنحضرت راجع به مفاد و محتوای مطالب ارشادی نسبت به کافران و یهودیان .
10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
غیر از آیات 59 تا 61 و 64 تا 71 تا 74 و 77 و 78 ، بقیه «برای اولین بار» است.
شرح مختصر
ترجیع بندِ «اَ اله مع الله» و جواب متفاوتِ آن در هر زمینه ای
در آیه 60 که زمینه سخن آفرینش آسمانها وزمین و فروفرستادن باران و رویش گیاهان است جواب ترجیع بند را «بد اختیاری» دانسته، و این مفهوم است، زیرا مواردِ ذکر شده از لحاظ انحصار در خداوند چنان در نزد همگان عیان بوده که شریک تراشی فریاد آشکار از لج و سوء اختیار در خویش دارد.
در آیه 61 مواردی مطرح شده که به وضوح موارد آیه 60 نیست و درک آنها «علم»ی میخواهد.
در آیه 62 مواردی مطرح شده که درک آنها نیاز به «تجربه شخصی» دارد و کسی که در گرفتاریی گیر کرده و رفع آن را از خداوند میخواهد با «زبان خواهش»ش فقط او را مخاطب قرار میدهد، و هرکسی تجربه هائی از این نوع دارد، و لذا اغلب که پس از رفع گرفتاری رفتاری مغایر آنچه که در حال گرفتاری داشتند بروز میدهند، در مورد آنان فراموش کردنِ تذکری را که یافته بودند مطرح میفرماید.
همچنین است ظرائفی که در انتهای آیه های 63 و 64 اشاره فرموده که خودتان با روشی که ما در باره آیات 60 و 61 و 62 عرض کرده ایم ادامه دهید.
چند دریافت کوتاه مستقیم
آیه 62: کسی را که همه راهها به روی او بسته شده، «بیچاره» میخوانیم که معادل کلمه «مضطرّ» است که در متن آیه آمده. در این آیه تلویحاً وعده داده شده که خداوند فریاد بیچاره را میشنود و اضطرارش را رفع میکند. هر کسی مواردی از این نوع را که برایش اتفاق افتاده، بیاد میآورد. هر کس بیاد میآورد که هنگام بیچارگی، فقط خداوند را یاد میکند و حل مشکلش را فقط از او میخواهد و اغلب «جواب» هم میگیرند.
اما نکته ای در اینجا هست که نمیتوان ناگفته اش گذاشت ، این آیه که مستند اینهمه «ختم های امّن یجیب» است مطلق نیست و همیشه به اجابت نمیرسد و به قرینه «یجعلکم خلفاءالارض» که درست پس از آن آمده ، اطلاقش در باره مبارزات اجتماعی حق طلبانه است ، و فقط در آن زمینه است که – به شهادت تاریخ بشر – همیشه درست در می آید ، ولو اینکه ظاهرا چنین به نظر آید که درست در نیامده است ، مثلا مورد امام حسین علیه السلام ظاهرا به نظر میآید که آنحضرت مغلوب شده ، اما واقعا آنحضرت پیروز شده است ، زیرا اولا در مدتی کوتاه گفتمان غالب تغییر کرد ، ثانیا دودمان بنی امیه بربادرفت ، ثالثا پس از گذشت ازمنه و دهور و اعصار و قرون روز بروز بر احترام آنحضرت و نفرت از مخالفانش افزوده میشود .
آیه 62: منظور از «شما» در درجه اول همان مخاطبهایِ آنروزیِ معاصرِ نزولِ این آیات ، ودرامروز ، ما ها هستیم .
آیه 64: شرح موضوعِ «شروع و اعاده» را در سوره بروج عرض کردهایم.
جمع بندی و تفسیر
بگو سپاس خداي را و سلام بر آن بندگانش که برگزيدشان . آيا خداوند بهتر است يا آنچه با او شريک ميگيرند؟ (59) يا كيست که آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان برايتان آبي فرستاد که بوسيله آن باغهاي خرم رويانديم {که روياندن درختهايش کار شما نبود} آيا خدائي با اوست؟ بلکه آنها مردمي منحرفند (60) يا كيست كه زمين را قرارگاه نموده و در خلال آن نهرها قرار داده و براي آن لنگرها گذاشته و بين آن دو دريا برزخي قرار داده؟ آيا خدائي با اوست؟ بلکه اکثرشان علم ندارند (61) يا چه کسي است که به فرياد بيچاره ميرسد و بدي را برطرف ميکند؟ وشما را جانشينان زمين ميکند؟ آيا خدائي با اوست؟ چه کم پند ميگيريد؟(62) يا كيست كه شما را در تاريکي هاي زمين و دريا هدايت مي کند؟ يا چه کسي بادها را پيشاپيشِ مژده رحمتش مي فرستد؟ آيا خدائي با اوست؟ خداوند بالاتر است از آنچه با او شريک ميگيرند (63) يا كيست كه آفرينش را شروع و سپس اعاده ميکند؟ و چه کسي شما را از آسمان و زمين روزي ميدهد؟ آيا خدائي با اوست؟ بگو دليل خويش بياوريد اگر راست ميگوئيد (64) بگو در آسمانها و زمين هيچکس جز خدا غيب نميداند . و نميدانند کي برانگيخته خواهند شد (65) بلکه علمشان به آخرت تا اينجا رسيده ! بلکه درباره آن در شکي هستند، بلکه اصلا درباره آن نا بینایند (66) و کافران ميگويند آيا هنگامي که ما و پدرانمان خاک شديم آيا بيرون مي آئيم؟(67) قبلا هم اين وعده ها به ما و پدرانمان داده شده . اين چيزي مگر افسانه هاي پيشينيان نيست (68) بگو در زمين بگرديد و ببينيد عاقبت مجرمان چگونه بوده است (69) {بر آنها اندوهگين مشو و از آنچه نقشه مي کشند تنگدل مباش} (70) و ميگويند اين وعده اي که ميدهيد کي خواهد بود اگر راست ميگوييد؟(71) بگو چه بسا که بعضي از آنچه که به عجله ميخواهيدش هم اکنون رديف شده باشد (72) و البته پروردگارت نسبت به مردم صاحبِ فضل و کرم است وليکن اکثرشان سپاس نمي گزارند (73) و البته پروردگارت آنچه را که در دلهاشان پنهان ميکنند و آنچه را که آشکار مي کنند ميداند (74) و هيچ نهفته اي در آسمانها و زمين نيست مگر اينکه درکتابي آشکار هست (75) البته اين قرآن براي بني اسرائيل اکثر چيزهائي را که درباره اش اختلاف دارند بيان ميکند (76) و البته آن هدايت و رحمتي براي مومنان است (77) البته پروردگارت بين آنها به حق حکم ميکند و همو پيروزمند داناست (78) پس بر خدا توکل کن که بر حق آشکار هستي (79) البته تو به مردگان نخواهي شنواند و نيزبه کران وقتي که روي برگردانده و پشت مي کنند (80) و تو هدايت کننده کور از گمراهيش نيستي. جز اين نيست که تو فقط به کسي که به آياتمان ايمان دارد و تسليم (حق) است مي شنواني (81)
نمل6 آیات82تا93
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ ﴿82﴾ وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ﴿83﴾ حَتَّى إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَكَذَّبْتُم بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿84﴾ وَوَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِم بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لَا يَنطِقُونَ ﴿85﴾ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴿86﴾ وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ ﴿87﴾ وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ ﴿88﴾ مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُون ﴿89﴾ وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿90﴾ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿91﴾ وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَامِنَ الْمُنذِرِينَ ﴿92﴾ وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿93﴾
و هنگامي که آن قولی که راجع به قیامت داده ایم بر آنها فرود آيد جنبنده اي از زمين برايشان بيرون مي آوريم که با آنان گفتگو کند که مردم به آياتمان يقين نميدارند (82) و روزي که فوجي از هرامتي که آياتمان را تکذيب ميکردند گَرد بياوريم كه بهم بپيوندند (83) تا اينکه همگي گَرد آیند . در آن هنگام خطاب خواهند شد که آيا آيات الهی را تکذيب میکرديد؟ در حاليکه علمي به آن نداشتيد؟ چه کاري بود که ميکرديد؟ (84) و آن قول بر آنها بسبب ظلمي که ميکردند فرود آيد و سخني نگويند (85) آيا نمي بينند که شب را براي آرامش و روز را براي ديدن قرار داده ايم؟ البته دراين براي مردم صاحب ايمان آيت هاست (86) و روزي که در آن شيپور دميده شود ، پس تمام کساني که در آسمانها و زمين هستند به فرياد مي افتند . مگر آنهائي که خداوند بخواهد و همگي با افتادگي بسوي او مي آيند (87) و کوه ها را مي بيني و مي پنداري جامدند درحاليکه مانند ابرها درحرکت خواهند بود. آفرينش خداوند است که هر چيز را به کمال آورده که او به آنچه ميکنيد آگاه است (88) هر کس کار نيکي بياورد چيز بهتري خواهد داشت و آنها از ناراحتي آنروز ايمن اند (89) و کسي که كار زشتي بياورد بر صورتش به آتش افكنده ميشود و به آنها گفته میشود آيا اين جزكيفر عملي است که انجام ميداديد؟ (90) ای پیامبر! بگو جز اين نيست که مأمورم پروردگار اين شهر مکه را که آنرا حرمت داده عبادت کنم و همه چيز از آن اوست و مأمورم از مسلمين باشم (91) و اينکه قرآن را تلاوت کنم ، پس هر کس که هدايت خواست بنفع خودش است و کسي که گمراه شد جز اين نيست که من از هشدار دهندگانم (92) بگو ستايش از آن خداست. بزودي آياتش را به شما نشان ميدهد و مي شناسيدش و پروردگارت از رفتارتان غافل نيست (93)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : اي مردم! قيامت آينده حتمي همگان است. هولناك هم هست. بفكر خودتان باشید و اي پيامبر! تو با قوت به رسالتت بپرداز که موفق خواهي شد .
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر! قرآنی که به تو وحی شده چیزی بسیار بلند مرتبه است و کسانی که به آن کفر میورزند مشکلی دارند که نمی توانند این رادرک کنند .
در پاراگراف 2 ضمن شرحی از چگونگی برگزیدگی موسی می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مانند موسی از جانب ما تایید خواهی شد و موفق خواهی گردید .
در پاراگراف 3 می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مورد تاییدات ماهستی لذا به کاررسالتت محکم ومطمئن ادامه ده .
در پاراگراف 4 می فرماید : ای پیامبر ! تو و پیروانت موفق خواهید شد ، لذا بدون کوچکترین نگرانی با قوت به پیگیری رسالتت مشغول باش .
در پاراگراف 5 می فرماید : «ای پیامبر! توجه مردم را به این افعال و صفات الهی و در عین حال توجه آنان رابه معنی و نتیجه عقاید مشرکانه شان جلب کن ، و مشکل فکری یهودیان توسط قرآن قابل حل است، اما اگر گرایش نشان ندادند مهم نیست.
در این پاراگراف هشدار شدید به کافران میدهد (که عاقبتتان – درصورتیکه برهمین حال کفربمانید – این است .....) و ای پیامبر ! این حقیقت رابرای آنان بیشتر مطرح کن که اهمیت «حرمت» مکه (که به سبب وجود کعبه در آن است) فرع است بر حرمت دینی که «پروردگار این شهر» شما را به آن میخواند ، و اینکه توفرستاده کسی هستی که اساسا مبنای این «حرمت»ها از ناحیه او است و وظایفی داری که می باید به آنها پایبند باشی .
3 - سوالات
1-منظوراز« أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ» (آیه82) چیست؟
2-دربعضی از روایات آمده منظورازمطلب فوق امیرالمومنین(ع) است . این موضوع را بطور مستدل ارزیابی کنید .
3 – اساسا موضوع فوق در چه کتگوریی قرار میگیرد؟ (قیامتی؟ اِهلاک امم؟ یا . . ؟)
4-« وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا »(آیه84) با موضوع کدام کلید فهم قرآن مطابق است؟
5-« الا من شاءالله » (آیه87) چطور؟
6- چه سابقه ای ازموضوع آیه88 درسوره های قبل دارید؟
7- منظور از «آیاته» (آیه 93) چیست؟ (نشانه های قدرت الهی که به پیروزی آنحضرت – مانند هجرت و فتوحات و فتح مکه و پیشرفت چشمگیرِ دعوتش – انجامید؟ یا . . . ؟)
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه 82 فهمیده میشود عقل مردم بشدت به چشمشان بوده و برای ایمان آوری کمتر به عقل و استدلال روی میکردند .
از نیمه اول آیه 91 معلوم میشود مکه به چشم همگان و حتی مخالفان آنحضرت محترم بوده ، و همچنین معلوم میشود آنها ریشه این حرمت را بتان اعلام میکردند ، و از «فتعرفونها» در آیه 93 فهمیده میشود که این موضوع را علیرغم علم به غلط بودن آن اظهار میکرده اند .
5 – زاویه با تفاسیر رایج
(آیه 82) : المیزان کلمه «آیه» را به آیه ای از نوعی که در «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق» است ، مربوط دانسته ،
که البته قبلا دیدیم که موضوع آن به موضوع قیامت نمیخورد و موضوعش را در جای خودش توضیح دادیم ، در حالیکه آیه 82 اصطلاحا «قیامتی» است .
6 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیه 93 به صراحت وعده ای داده که در هجرت و در روز فتح مکه همگان دیدند .
7 – کلیدهای تفسیری
پرانتزها :
آیه 86 فرع بر آیه 83 و آیه 85 نیز فرع بر آیه 84 است.
آیههای 86 و 88 بدون اینکه فرع بر آیهای باشند پرانتزی هستند، دلیلش هم اینکه اگر چشم بر آنها ببندیم و قبل و بعد آنها را وصل کنیم میبینیم روال سخن صاف و یکدست و بیدستانداز خواهد شد.
«بگو»ی در تقدیر :
هر شخص مبتدی هم میفهمد که یک کلمه «قُل» در ابتدای آیه 91 در تقدیر است و چون آیه 92 ادامه آیه 91 است و آیه 93 نیز همان کلمه «قل» را دارد .
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ ﴿82﴾ وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿83﴾ حَتَّى إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَكَذَّبْتُم بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿84﴾ وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِم بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لَا يَنطِقُونَ ﴿85﴾ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿86﴾ وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ ﴿87﴾ وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ ﴿88﴾ مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُون ﴿89﴾ وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿90﴾
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : اي مردم! قيامت آينده حتمي همگان است. هولناك هم هست. بفكر خودتان باشید.
2
إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿91﴾ وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَامِنَ الْمُنذِرِينَ ﴿92﴾
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : ای پیامبر! این مواضع خویش را به روشنی اعلام کن.
3
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿93﴾
درس: خداوند چگونه پيامبران خويش را تاييد و مخالفانشان را مغلوب ميكند.
درب : ای پیامبر! به کافران چنین بگو که هشدار هم هست.
8 - آیات مشکل
آیه 82 از این لحاظ که در باره اش حرف های متشتت و عجیب و غریب و کلا نامعقول و نپذیرفتنی زده اند، جزء آیات مشکل است، و البته ما نیز تفسیر خویش را عرض کرده ایم و ادعا داریم پذیرفتنی هم هست.
9 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
کلیه آیات 82 تا 90 حتی امروز نیز برای بشر قرن بیست و یکمی هم حل نیست، چه رسد به عرب 1400 سال پیش.
10 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
یکی ممکن است معترض شود که «یعنی چه که بسیار این تیتر را تکرار میکنی و این جواب ثابت را هم زیرش میدهی؟»
در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .
11 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
1 - اي مردم! قيامت آينده حتمي همگان است. هولناك هم هست. بفكر خودتان باشید.
2 - اي پيامبر! تو با قوت به رسالتت بپرداز که موفق خواهي شد .
12 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
غیر از آیه های 86 و 87 و 89 ، بقیه آیات این پاراگراف «برای اولین بار» است.
شرح مختصر
پراکنده گوئی؟
آیه 82 ناظر به وقایع نزدیک به وقوع قیامت،
و آیه های 83 تا 85 ناظر به جریانات پس از وقوع قیامت،
و آیه 86 گرچه پرانتزی است اما از این لحاظ که در سوره های قبلی (البته به ترتیب نزول) زندگیِ پس از قیامت را قسمت جدیِ زندگی و این زندگی دنیا را قسمت نیمه جانِ آن معرفی کرده بود، به موضوع قیامت مربوط بوده و حالت بشارت دارد که از قیامت مترسید که زندگی بهتر و کاملتری به شما رو خواهد کرد،
و آیه 87 بازهم به حوادث کاملا نزدیک به قیامت،
و آیه 88 بازهم به حوادث قبل از وقوع،
و آیه های 89 و 90 به چگونگیِ رسیدگی و ارزیابی اعمال مردم پرداخته که مربوط به پس از وقوع و استقرار آن است.
در اینجا خداوند سر راست و به ترتیب سکانس ها صحبت نفرموده است،
چرا؟
به نظر این قلم، موضوع منحصر به اینجا نیست و در جاهای دیگری نیز چنین طرز سخن گفتنی در قرآن دیده میشود و این نوع سخن گفتن همان چیزی است که سروش آن را «پریشان گوئی» نام نهاده و گفته این هم یک دلیل است بر اینکه قرآن «خواب نامه» پیامبر ص است، و به نظر این قلم سروش بی ربط گفته و کلام حق را نفهمیده و صورت مسئله را پاک کرده، و جواب او وامثال او که من آنان را «قرآن ندان» ارزیابی کرده ام (و به عده ای برخورده!) این است که خداوند عمدا در جاهائی از چنین روشی در سخن گوئی استفاده کرده که فرق کسانی که قرآن را حجت مطلق و سخن خداوند میدانند و کسانی که قرآن را سخن مشترک خدا و پیغمبر میدانند (شبستری به نقل از یکی از شاگردانش که در اینجا اسم نمی برم) و نیز کسانی که قرآن پریشان گوئی و خوابنامه میدانند معلوم شود (کذلک یضل الله من یشاء و یهدی من یشاء و ما یعلم جنود ربک الا هو <مدثر 31> و یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا <بقره 26> )
اما حل مطلب : تمام فقرات مذکور در سوره های قبلی به نحوی که کوچکترین ابهامی نداشته باشد ذکر شده است و اگر کسی ترتیب نزول بداند میداند چه میگویم و لذا در پاراگراف مذکور (آیات 82 تا 92 نمل) ضرورتی نداشته که ترتیب سکانس را رعایت کرده باشد.
دابه الارض (آیه 82)
موضوع آیه 82 یکی از حوادثی است که نزدیک وقوع قیامت رخ میدهد ، و دلیل ما متن خود قرآن است . زیرا از آیه 66 تا 72 که صراحتا قیامتی است و این واضح است . آیات بعد هم به نوعی به همان موضوع مرتبط است ، مثلا آنجا که به علم خداوند اشاره میکند و اینکه هیچ چیزی نیست مگر اینکه در «کتاب مبین» هست، و اینکه ای پیامبر! نگران تکذیب اینها مباش، . . همگی به موضوع قیامت مرتبط است ، تا اینکه در آیه 82 دوباره برمیگردد به صراحت قبلی در موضوع قیامت .
با این توضیح ، آیه 82 همسطح آیه «واذا الوحوش حشرت» سوره تکویر است ، و چیزی که در اینجا خاص است «تکلمهم ان الناس کانوا بآیاتنا لایوقنون» است ، که چندان مایه تعجب نیست ، زیرا در زمانِ نزدیک به وقوع قیامت (چنانکه تاکنون در سوره های پیشین دیده ایم) چنان اتفاقات عجیب و خارق العاده رخ میدهد که این موضوع در پیش آنها عجیب نیست ، اما چیزی که اصلا مفهوم نیست روایت هایی است که «دابه الارض» مذکور را به امیرالمومنین (ع) تطبیق میدهند ، و البته از این نوع روایاتی که چیزهایی را به آیه هایی ربط میدهند که واقعا هیچ ربطی ندارد ، کم نیست ، متاسفانه.
«خیر منها» نسبت به چه؟ (آیه 89)
میفرماید کسی که با خودش «حسنه» آورده باشد «فله خیر منها» یعنی در ازاء آن حسنه چیز بهتر گیرش می آید ، لذا ، ذکر کلمه معادل پاداش (مثلا کلمه ای مانند جزاء) محذوف به قرینه شده است .
جمع بندی و تفسیر
و هنگامي که آن قول بر آنها فرود آيد جنبنده اي از زمين برايشان بيرون مي آوريم که با آنان گفتگو کند که البته مردم به آياتمان يقين نميدارند (82) و روزي که فوجي از هرامتي که آياتمان را تکذيب ميکردند بياوريم که كه سپس بهم بپيوندند (83) {تا اينکه (همگي) بيايند. گويد آيا آيات مرا تکذيب کرديد در حاليکه علمي به آن نداشتيد؟ چه کاري بود که ميکرديد؟(84) و آن قول بر آنها بسبب ظلمي که ميکردند فرود آيد و سخني نگويند (85) آيا نمي بينند که شب را براي آرامش و روز را براي ديدن قرار داده ايم؟ البته دراين براي مردم صاحب ايمان آيت هاست} (86) و روزي که در آن شيپور دميده شود ، پس تمام کساني که در آسمانها و زمين هستند به فرياد مي افتند . مگر آنهائي که خداوند بخواهد و همگي با افتادگي بسوي او مي آيند (87) {و کوه ها را مي بيني و مي پنداري جامدند درحاليکه مانند ابرها درحرکتند. آفرينش خداوند است که هر چيز را به کمال آورده که او به آنچه ميکنيد آگاه است} (88) هر کس کار نيکي بياورد چيز بهتري خواهد داشت و آنها از ناراحتي آنروز ايمن اند (89) و کسي که كار زشتي بياورد بر صورتش به آتش افكنده ميشود [و به آنها گفته میشود]آيا اين جزكيفر عملي است که انجام ميداديد؟ (90) (بگو) جز اين نيست که مأمورم پروردگار اين شهر را که آنرا حرمت داده عبادت کنم و همه چيز از آن اوست و مأمورم از مسلمين باشم (91) و اينکه قرآن را تلاوت کنم ، پس هر کس که هدايت خواست بنفع خودش است و کسي که گمراه شد بگو جز اين نيست که من از هشدار دهندگانم (92) بگو ستايش از آن خداست. بزودي آياتش را به شما نشان ميدهد و مي شناسيدش و پروردگارت از رفتارتان غافل نيست (93)
سوره مریم
﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴾
كهيعص ﴿1﴾ ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ﴿2﴾ إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا ﴿3﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا ﴿4﴾ وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ﴿5﴾ يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا ﴿6﴾ يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا ﴿7﴾ قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا ﴿8﴾ قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا ﴿9﴾ قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا ﴿10﴾ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا ﴿11﴾ يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا ﴿12﴾ وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا ﴿13﴾ وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا ﴿14﴾ وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا ﴿15﴾
بسم الله الرحمن الرحيم
کهيعص (1) ای پیامبر! اين ياد آوري رحمت پروردگارت به بنده اش زکرياست (2) هنگامي که با صدائي آهسته پروردگارش را ندا داد (3) و گفت پروردگارا استخوانهايم سستي گرفته و سرم از پيري گويي شعله دار شده و من ، اي پروردگار از دعا بدرگاهت بي بهره نبوده ام (4) و از بابت بازماندگانم بيم دارم و زنم نازا است . پس، از جانب خويش وارثي عطايم کن (5) که از من و از آل يعقوب ارث ببرد و پروردگارا او را پسنديده گردان (6) به او ندا شد اي زکريا ! به پسري مژده ات ميدهيم که اسمش يحيي است و قبلأ همنامي برايش قرار نداده ايم (7) گفت پروردگارا چگونه برايم پسري مي شود در حاليکه زنم نازا است و خودم از سالمندي به فرتوتي رسيده ام (8) جواب شنید که گرچه همينطور است اما چنين گفت پروردگارت که آن برايم آسان است و خودت را نيز قبلا آفريده ام و چيزي نبوده اي (9) گفت پروردگارا برايم نشانه اي قرار ده . گفت نشانه ات اين است که سه شبانه روز با مردم سخن نتواني گفت (10) پس ، از محراب بسوي قوم خويش بيرون شد و به آنها اشاره کرد که صبح و شام تسبيح گوييد (11) یحیی متولد شدو پس از چندی به او ندا دادیم اي يحيي ! مفاهیم آن کتاب آسمانی را به قوت بگير! و در کودکي آن حکم پيامبري را به او داديم (12) و از جانب خويش به او رحمت آورديم و رشدش داديم و تقوادار بود (13) و نسبت به والدين خويش نیز نيکوکار بود و زورگوي نافرمان نبود (14) و سلام بر او باد در روزي که متولد شد و روزي که ميميرد و روزي که زنده برانگيخته خواهد شد (15)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهان به آنها لطف و بركت عطا فرمود.
درب : نمونه هائي از لطف و بركتي كه در همين جهان به زكريا و يحيي داده شد.
2 - سوالات
1 - «اوحی» (آیه 11) به معنی لغوی بکار رفته یا اصطلاحی؟
2 – سوال فوق را در باره «سمیّا» (آیه 7) جواب دهید .
3 – زاویه با تفاسیر رایج
(المیزان) : غرض اين سوره به طورى كه در آخرش بدان اشاره نموده مىفرمايد:" فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا ..." بشارت و انذار است
گرچه المیزان روش خویش را برای استخراج چیزی که آن را «غرض» سوره مینامد ذکر نمی نماید ، اما همانطور که گفتیم این کار را بطور سلیقه ای و شانسی انجام میدهد و در اینجا یک آیه را نماینده کل سوره گرفته (که تازه خطا هم هست) اما ، ما برای استخراج درس و درب روشی روشن و شفاف داریم که در انتهای تفسیر هر سوره آن را با دقت و تفصیل نشان داده ایم و در این سوره این است :
درس : پیامبران و صالحان مسیر صحیح را میرفتند و خداوند نیز در همین جهان به آنها لطف و برکت عطا فرمود .
4 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 2 تا 15 الطاف الهی که به یک پیامبر فرعی از شریعت حضرت موسی شده را ذکر نموده و از آن تلویحا این پیشگوئی درک میشود که ای پیامبر تو در نزد ما از آن بزرگوار کمتر نیستی و در مورد تو نیز الطاف ما پی در پی بسویت نازل خواهد شد .
5 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
کهیعص که از حروف مقطعه است، و بقیه حروف مقطعه، هنوز در این 1400 سال رمزگشائی نشده، یعنی حروف مذکور فوق ذهنیات این 1400 سال بوده، چه رسد به عرب 1400 سال قبل.
6 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .
آنچه تا کنون فهمیده ایم این بوده که معاصران نزول اکثر قریب به اتفاق حجم قرآن را همانطور می فهمیده اند که ما امروز می فهمیم .
7 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
نمونه هائي از لطف و بركتي كه در همين جهان به زكريا و يحيي داده شد.
8 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
«دعا»ی زکریا(ع) و تولد یحیی(ع)
در رابطه با آیه 9 از کلمه «گفت» دوم معلوم میشود لااقل مکالمه انجام شده در آیه 9، مکالمه زکریا(ع) با یکی از فرشتگان (مثلاً جبرئیل) بوده، نه مکالمهای از نوع مکالمه حضرت موسی با خداوند و از همینجا میتوان فهمید که مژده ذکر شده در آیه 7 نیز از سوی همان فرشته به او داده شده و نیز فهمیده میشود که قاعدتاً باید بین مژده آیه 7 و مناجات آیه 8 مدتی فاصله بوده باشد زیرا تصور اینکه پیامبر عظیمالشأنی مانند حضرت زکریا(ع) فرق مکالمه مستقیم با خداوند و فرشتهاش را متوجه نشود، بعید است. لذا میتوان موضوع را اینطور درک کرد که:
1- زکریا(ع) در مناجاتی مشکل خود را مطرح میکند. (آیات 3 تا 6)
2- یا در همان مناجات یا بعداً به او وحی میشود و مژده بهم رسیدن یحیی(ع) به او داده میشود. (آیه 7)
3- مدتی طول میکشد تا زکریا(ع) این مژده را «هضم» کند و دوباره به مناجات برمیخیزد. (آیه 8)
4- در همین مناجات برایش توضیح داده میشود که قرار است لطف خاص در حق او بشود (مانند بچهدار شدن حضرت ابراهیم در کهولت)
5- حالا دیگر او مژده را «جذب» کرده و باز هم به مناجات میایستد و تقاضای جزئیات بیشتر میکند. (آیه 10 و قسمت آخر آن یعنی اینکه سه شب (و دو روز؟) به امر خدا زبان او بسته مانده و نتوانست سخن بگوید.
6- و بالاخره حضرت یحیی(ع) متولد میشود. (آیات12تا15) و در کودکی به پیامبری میرسد و بعضی از ائمه ما نیز که در کودکی به امامت رسیدند به این آیه استشهاد مینمودند.
چند دریافت کوتاه مستقیم
آیه 2: در بسیاری از جاهائیکه کلمه «رحمت» را دیدهایم، بمعنی وحی و نبوت و معجزه بوده است.
آیه 4: سفید شدن یکدست موی سر را به «شعله» تشبیه نموده که ظرافتی از لحاظ بیانی در خویش دارد.
آیه 5: بنظر میرسد خواسته زکریا(ع) این بوده که خداوند کسی را برای او معین کند که پس از مرگ او «وصی»اش باشد و در آنچه از او باقی میماند، مطابق قوانین الهی و حکم تقوا رفتار کند و دعای او این نبوده که خداوند به او فرزندی عطا کند و فرزند دار شدن را از خویش بعید میدانسته است. ضمنا خواسته زکریا(ع) این بوده که آن «سرپرستِ» مورد تقاضایِ آیه، از او و از آلیعقوب ارث ببرد.
«از آلیعقوب ارث ببرد» یعنی چه؟
مفهوم میشودکه خواسته اولیه زکریا(ع) این بود که خداوند پیامبر پس از او را مشخص نموده و به او معرفی کند تا او نیز آن پیامبر را به مردم معرفی نماید و ضمناً سرپرستی اموال و خانواده خویش را نیز به او بسپارد.
جمع بندی و تفسیر
بسم الله الرحمن الرحيم
کهيعص (1) اين ياد آوري رحمت پروردگارت به بنده اش زکرياست (2) هنگامي که با صدائي آهسته پروردگارش را ندا داد (3) گفت پروردگارا استخوانهايم سستي گرفته و سرم از پيري (گويي) شعله دار شده و من ، اي پروردگار ، از دعا بدرگاهت بي بهره نبوده ام (4) و از بابت بازماندگانم بيم دارم و زنم نازا است . پس از جانب خويش وارثي عطايم کن (5) که از من و از آل يعقوب ارث ببرد و پروردگارا او را پسنديده گردان (6) [به او ندا شد] اي زکريا ! به پسري مژده ات ميدهيم که اسمش يحيي است و قبلأ همنامي برايش قرار نداده ايم (7) گفت پروردگارا چگونه برايم پسري مي شود در حاليکه زنم نازا است و خودم از سالمندي به فرتوتي رسيده ام (8) گفت همينطور است (اما) چنين گفت پروردگارت که آن برايم آسان است و خودت را نيز قبلا آفريده ام و چيزي نبوده اي (9) گفت پروردگارا برايم نشانه اي قرار ده . گفت نشانه ات اين است که سه شب (و روز) با مردم سخن نتواني گفت (10) پس ، از محراب بسوي قوم خويش بيرون شد و به آنها اشاره کرد که صبح و شام تسبيح گوييد (11) [یحیی متولد شدو پس از چندی به او ندا دادیم] اي يحيي ! آن کتاب را به قوت بگير! و در کودکي آن حکم (پيامبري) را به او داديم (12) و از جانب خويش به او رحمت آورديم و رشدش داديم و تقوادار بود (13) و نسبت به والدين خويش نيکوکار بود و زورگوي نافرمان نبود (14) و سلام بر او باد در روزي که متولد شد و روزي که ميميرد و روزي که زنده برانگيخته خواهد شد (15)
مریم2 آیات16تا40
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا ﴿16﴾ فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴿17﴾ قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا ﴿18﴾ قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا ﴿19﴾ قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا ﴿20﴾ قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا ﴿21﴾ فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا ﴿22﴾ فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا ﴿23﴾ فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا ﴿24﴾ وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا ﴿25﴾ فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا ﴿26﴾ فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا ﴿27﴾ يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿28﴾ فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿29﴾ قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿30﴾ وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿31﴾ وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴿32﴾ وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿33﴾ ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ ﴿34﴾ مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿35﴾ وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴿36﴾ فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿37﴾ أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿38﴾ وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿39﴾ إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ ﴿40﴾
ای پیامبر! در آن کتاب آسمانی که نزدت هست ، مريم را ياد کن ، وقتي که از کسان خود در گوشه اي شرقي کناره گرفت (16) و بين خود و آنان پرده اي آويخت تا به عبادت مشغول باشد . پس روح خويش را بسويش فرستاديم که بصورت انساني معتدل بر او ظاهر گشت (17) مریم به او گفت از تو به خداي رحمان پناه ميبرم با وجود اینکه شخص با تقوائي به نظر میرسی (18) گفت جز اين نيست که فرستاده پروردگارت هستم تا پسري پاک به تو ببخشم (19) گفت چگونه ممکن است پسري داشته باشم در حاليکه بشري مرا لمس نکرده و بدکاره هم نبوده ام؟ (20) گفت پروردگارت گفته که اين کار برايم آسان است و اينکه ميخواهم او را آيتي براي مردم و رحمتي از جانب خويش قرار دهم و اين امريست که مقرر شده (21) پس بر او حامله شد و با او در مکاني دوردست جاي گرفت (22) و درد زايمان او را بسوي تنه يک نخل برد و گفت کاش پيش از اين مرده و از ياد رفته و کاملأ فراموش شده بودم (23) در این حال فرزندش او را از طرف پائين دستش صدا کرد که ناراحت نباش که پروردگارت در زير پايت نهري قرار داده (24) و آن تنه نخل را بسوي خويش تکان ده تا خرماي تازه برايت فرو افتد (25) و بخور و بياشام و چشمت روشن باشد و اگر کسي را ديدي به اشاره به او بگو براي خداوندِ رحمان روزه اي نذر کرده ام و امروز با هيچکس سخن نميگويم (26) پس او را با خود بسوي قوم خويش برد. گفتند اي مريم البته که چيزي عجيب آورده اي (27) اي خواهر هارون نه پدرت آدم بدي بود و نه مادرت بدکاره بود (28) پس مریم به فرزندش اشاره کرد. گفتند چگونه با كودكي که درگهواره است سخن بگوئيم؟ (29) آن کودک به سخن در آمد و گفت من بنده خدا هستم . بمن کتاب داده و مرا پيغمبر قرار داده است (30) و مرا در هر جا که باشم پربرکت قرار داده و مادام كه زنده باشم به نماز و زکوة فرمانم داده است (31) و نسبت به مادرم نيکوکار قرارم داده نه اينکه زورگوئي سنگدل باشم (32) و سلام بر من روزي که زاده شدم و روزي که بميرم و روزي که به زندگي مجدد برانگيخته شوم (33) ای پیامبر! حقیقتِ عيسي پسر مريم این است . قول حقي است که در باره آن بگومگو مي کنند (34) خدا را نميرسد که فرزندي بگيرد. منزه است از آن. وقتي که امري را اراده کند جز اين نيست که به آن ميگويد باش پس ميشود (35) و عیسی میگفت البته خداوند پروردگار من و شماست ، پس او را عبادت کنيد كه راه مستقيم همين است (36) آنگاه گروه ها بين خويش اختلاف کردند ، پس واي بر کافران از حضور در روزي بزرگ (37) ای پیامبر! به آنها بشنوان و بنما روزي را که بسوي ما مي آيند ليکن ظالمان در آن روز در گمراهيي آشکارند (38) و آنها را راجع به روز حسرت هشدار ده. تا مبادا وقتي که کار از کار گذشته باشد و آنها هنوز در غفلتي بوده و ايمان هم نداشته باشند (39) ما خودمان زمين و تمام کساني را که روي آن هستند به ارث ميبريم و آنها بسوي ما باز ميگردند (40)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهان به آنها لطف و بركت عطا فرمود.
درب : نمونه هائي از لطف و بركتي كه به مريم داده شد و معرفي مسيرهائي كه به لطف و بركت نمي انجامد.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مورد لطف وحمایت ما میباشش و شاید درهمین جهان نیز برخی از آثار آن راببینی .
در این پاراگراف می فرماید : حضرت عیسی فقط بنده خداست، وبجای خدا قابل عبادت نیست. و نیز میفرماید ای پیامبر ! تو نیز (به گونه ای دیگر) همواره موردلطف و تاییدات ما بوده ای و از این پس هم خواهی بود.
3 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه های 34 و 35 معلوم میشود در محیط آن روزی حجاز ، قول مسیحیان شناخته و جا افتاده بوده است.
4 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 16 تا 33 لطف اعجازیِ الهی در مورد یک دختر عابده ذکر شده و از آن بوی این وعده تلویحی الهی استشمام میشود که ای پیامبر تو در نزد ما از او کمتر نیستی و در مورد تو نیز الطاف ما پی در پی بسویت نازل خواهد شد .
5 - کلید های تفسیری
اصلی-فرعی:
آیات 37 تا 40 به دو قطعه همگن ذیل قابل تقطیع است: (آیات 34 تا 36) + (آیات 37 تا 40)
از قطعه اول، آیه 35 فرع بر آیه 34 است، و از قطعه دوم آیات 38 تا 40 در جهت توضیح سه کلمه آخر آیه 37 این است و لذا فرع بر آن است.
بنابراین آیات اصلی این بخش عبارت است از آیات 34 و 36 و 37.
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا ﴿16﴾ فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴿17﴾ قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا ﴿18﴾ قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا ﴿19﴾ قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا ﴿20﴾ قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا ﴿21﴾ فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا ﴿22﴾ فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا ﴿23﴾ فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا ﴿24﴾ وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا ﴿25﴾ فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا ﴿26﴾ فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا ﴿27﴾ يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿28﴾ فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿29﴾ قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿30﴾ وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿31﴾ وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴿32﴾ وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿33﴾
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهان به آنها لطف و بركت عطا فرمود.
درب : نمونه هائي از لطف و بركتي كه به مريم داده شد.
2
ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ ﴿34﴾ مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿35﴾ وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴿36﴾ فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿37﴾ أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿38﴾ وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿39﴾ إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ ﴿40﴾
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهان به آنها لطف و بركت عطا فرمود.
معرفي مسيرهائي كه به لطف و بركت نمي انجامد.
6 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
آیات 17 تا 21 از این لحاظ که مکانیزم ظاهر شدن جبرئیل بر انسان و تاثیر گذاریِ فیزیکی یا فیزلوژیک براو هنوز در این 1400 سال روشن نشده، نه تنها فوق ذهنیات عرب 1400 سال پیش بلکه حتی فوق ذهنیات مخاطبان امروز نیز هست.
7 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
8 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
نمونه هائي از لطف و بركتي كه به مريم داده شد.
9 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
غیر از آیات 34 تا 40 ، بقیه آیات این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
فهمیدن منظور داستان های قرآنی آسانتر است
موضوع تیتر فوق واضح است و شرحی نمیطلبد و لذا ما در پاراگراف های داستانی شرح زیادی لازم نمی بینیم ، مگر در برخی موارد استثنائی که وقتی به آن استثنائات رسیدیم اگر عرایض توضیحیی لازم بود عرض میکنیم .
مکان شرقی
با توجه به آیه 16، حتماً باید انتخاب این «مکان شرقی» حکمتی داشته باشد وگرنه در قرآن مطرح نمیشد.
میدانیم «کسان» حضرت مریم(س)، شوهر خالهاش حضرت زکریا(ع) و خالهاش همسر آن حضرت بود که مادرِ حضرت یحیی(ع) باشد و مریم(س) فقط میتوانست از آنها کناره بگیرد و آنها هم که در مسجدالاقصی نبودند و لذا آن «طرف شرقی»، مسجدالاقصی نبوده بلکه باید نقطهای باشد بیرون مسجدالاقصی.
از آیه 17 معلوم میشود آن «مکان شرقی» نباید از منزل حضرت زکریا(ع) دور بوده باشد چه بسا در همان خانه باشد. چون شرق و غرب جغرافیائی اهمیتی ندارد، باید معنی لغوی شرقی را بگیریم یعنی در خانه زکریا مکان روشن نورانیی را برگزید. (که آنجا راحت باشد و عبادت کند).
«روح»
تا کنون به اندازه کافی این کلمه را دیدهایم. در سوره قدر (تنزل الملائکه و الروح» در سوره اسراء (یسئلونک عن الروح) در سوره شعراء (نزل به الروح الامین).
استعمال این کلمه به جای «روان» (که موضوع علم روانشناسی است) کاملاً غلط است و معادل کلمه «روان» در قرآن کلمه «نفس» است (و نفسٍ و ماسوّیها).
در قرآن «روح» به عالیترین مخلوقات خداوند که از ملائکه هم بالاترند گفته میشود و ملائکه در کار رتق و فتق امور فیزیک جهانند و روح در کار هدایت و معنویات و وحی و امثال آن هستند.
لذا «روح»ی که با توجه به آیه 17 بر آنحضرت ظاهر شد باید یکی از مخلوقات با عظمت خداوندی بوده باشد که آنرا به خود نسبت داده است. مثلاً چنانکه به مسجد میگوئیم «خانه خدا» بهمین ترتیب این «روح» که در اینجا «روح خدا» نامیده شده، و چنانکه در سورههای قدر و نباء دیدهایم، میباید نوعی از مخلوقات بسیار شریف بوده باشد مهمتر و بالاتر از ملائکه (و مثلاً جبرئیل امین).
حاملگی از طریقی خارقالعاده
در رابطه با آیات 22-19 حضرت مریم(س) از طریقی غیرعادی حامله شد.
باین معنی که ابتدا از طریق مطالبی که در آیات 19 تا 22 ذکر شد، از لحاظ روحی آمادگی لازم را پیدا کرد و سپس از لحاظ جسمی، در فیزیولوژی آن حضرت اتفاقی افتاد که توجیه علمی آن را باید در کتابهائی نظیر «خلقت انسان» مرحوم دکتر یدالله سحابی و کتب مشابه همطراز دیگر خواند.
هرچه باشد با آمادگی ذهنی که قبلاً پیدا کردهایم که چگونه حضرت زکریا و همسرش در پیری صاحب اولاد شدند در حالیکه این اتفاق بسیار نادر و بلکه نایاب است، از لحاظ ذهنی آماده شدهایم که این خارقِ عادت را به قدرت الهی نسبت دهیم و آنچه راجع به حضرت مریم اتفاق افتاد، یک قدم از آن هم بالاتر است اما در کتابهائی مانند «خلقت انسان» و امثال آن، میتوانیم توجیه علمی آن را نیز داشته باشیم.
چند دریافت مستقیم کوتاه
آیه 18: به این معنی است که اگر شخص باتقوائی هستی، قاعدتاً نباید نظر سوئی بمن داشته باشی. در هر حال بدون اجازه به حریم خلوت من در آمدی و نگرانم کردهای و هر چه باشد از تو به خدا پناه میبرم.
آیات 26-24: نوزاد جدیدالولاده او یعنی حضرت عیسی(ع) است که مادرش را دلداری داده و راهنمایی میکند و این امر خارقالعادهایست اما آن نوع تولد خارقالعاده، ذهن ما را برای پذیرش این امر خارقالعاده نیز آماده میکند.
آیات 33-29: چنان پر از مطالب خارقالعاده و معجزهایست که دیگر جای شرحی نمیگذارد فقط باید گفت آن مادر و آن نوزاد محلِ نظر و توجه الهی بودند که یکی پس از دیگری نشانههائی از نعمات و برکات الهی را در مقابل چشمانمان آوردهاند. و «خواهر هارون» در آیه 28 لزوماً به این معنی نیست که مریم یک برادری هم داشته باشد که اسم او هارون باشد زیرا چنانکه میدانیم مریم تک فرزنده بوده و برادر نداشته. «خواهر هارون» در آن روزها و از نظر بنیاسرائیل چیزی شبیه به «زاده» و «پور» و «نیا» در ترکیب «حسنزاده» و «حسنپور» و «حسننیا» بوده. و میخواهد بگوید ای مریم! تو که از تیره و طائفه هارون هستی چرا این کار را کردی؟ و در مجموع از نوع «فضایل کسی را به رخش کشیدن و او را در عین حال سرزنش کردن» است.
آیه 34: منظور این است که راجع به حضرت عیسی(ع) داستانی که بیان شده، «قول حق» است.
آیه 35: در خصوص «کن فیکون» در انتهای سوره یس در ذیل آیه 82 شرح مختصری عرض شده است.
آیه 40: در موضوع «ارث» که در این آیه مطرح شده، خداوند به زبان مخاطب صحبت فرموده است.
جمع بندی و تفسیر
و در آن کتاب ، مريم را ياد کن ، وقتي که از کسان خود در گوشه اي شرقي کناره گرفت (16) و بين خود و آنان پرده اي آويخت. پس روح خويش را بسويش فرستاديم که بصورت انساني معتدل بر او ظاهر گشت (17) گفت از تو به خداي رحمان پناه ميبرم اگر شخص با تقوائي باشي (18) گفت جز اين نيست که فرستاده پروردگارت هستم تا پسري پاک به تو ببخشم (19) گفت چگونه ممکن است پسري داشته باشم در حاليکه بشري مرا لمس نکرده و بدکاره هم نبوده ام؟(20) گفت پروردگارت چنين گفته که اين کار برايم آسان است و اينکه ميخواهم او را آيتي براي مردم و رحمتي از جانب خويش قرار دهم و اين امريست که مقرر شده (21) پس بر او حامله شد و با او در مکاني دوردست جاي گرفت (22) و درد زايمان او را بسوي تنه يک نخل برد و گفت کاش پيش از اين مرده بودم و از ياد رفته و کاملأ فراموش شده بودم (23) پس او را از طرف پائين دست او صدا کرد که ناراحت نباش که پروردگارت در زير پايت نهري قرار داده (24) و آن تنه نخل را بسوي خويش تکان ده تا خرماي تازه برايت فرو افتد (25) و بخور و بياشام و چشمت روشن باشد و اگر کسي را ديدي بگو براي خداوندِ رحمان روزه اي نذر کرده ام و امروز با هيچکس سخن نميگويم (26) پس او را با خود بسوي قوم خويش برد. گفتند اي مريم البته که چيزي عجيب آورده اي (27) اي خواهر هارون نه پدرت آدم بدي بود و نه مادرت بدکاره بود (28) پس به او اشاره کرد. گفتند چگونه با كودكي درگهواره سخن بگوئيم؟(29) گفت من بنده خدا هستم. بمن کتاب داده و مرا پيغمبر قرار داده است (30) و مرا در هر جا که باشم پربرکت قرار داده و مادام كه زنده باشم به نماز و زکوة فرمانم داده است (31) و نسبت به مادرم نيکوکار قرارم داده نه اينکه زورگوئي سنگدل باشم (32) و سلام بر من روزي که زاده شدم و روزي که بميرم و روزي که به زندگي مجدد برانگيخته شوم (33) اين عيسي پسر مريم است . قول حقي که در باره آن بگومگو مي کنند (34){خدا را نميرسد که فرزندي بگيرد. منزه است از آن. وقتي که امري را اراده کند جز اين نيست که به آن ميگويد باش پس ميشود}(35) و (عیسی میگفت) البته خداوند پروردگار من و شماست ، پس او را عبادت کنيد . كه راه مستقيم اين است (36) آنگاه گروه ها بين خويش اختلاف کردند ، پس واي بر کافران از حضور در روزي بزرگ (37) {به آنها بشنوان و بنما روزي را که بسوي ما مي آيند ليکن ظالمان در آن روز در گمراهيي آشکارند (38) و آنها را راجع به روز حسرت هشدار ده. (مبادا) وقتي که کار از کار گذشته باشد و آنها (هنوز) در غفلتي بوده و ايمان هم نداشته باشند (39) ما خودمان زمين و تمام کساني را که روي آن هستند به ارث ميبريم و آنها بسوي ما باز ميگردند}(40)
مریم3 آیات41تا58
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا ﴿41﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا ﴿42﴾ يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا ﴿43﴾ يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا ﴿44﴾ يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا ﴿45﴾ قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْراهِيمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا ﴿46﴾ قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا ﴿47﴾ وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّي شَقِيًّا ﴿48﴾ فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا ﴿49﴾ وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا ﴿50﴾ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا ﴿51﴾ وَنَادَيْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا ﴿52﴾ وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا ﴿53﴾ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا ﴿54﴾ وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا ﴿55﴾ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا ﴿56﴾ وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا ﴿57﴾ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ﴿58﴾
ای پیامبر! در آن کتاب آسمانی که در دسترست هست ، ابراهيم را ياد کن که پيامبري صديق بود (41) هنگامي که به پدرش گفت پدر جان چرا چيزي را مي پرستي که نه مي شنود و نه مي بيند و نه میتواند هيچ کاري را برايت چاره کند (42) پدر جان البته چيزي از آن علمِ حق بسوي من آمده که بسوي تو نيامده پس مرا پيروي کن که به راهي کاملا صحيح هدايتت کنم (43) پدر جان شيطان را پيروي مکن که شيطان نسبت به خداوند رحمان سرکش است (44) پدر جان ميترسم عذابي از جانب خداي رحمان بتو برسد که در نتیجه آن دوستدار شيطان شوي (45) گفت اي ابراهيم آيا از خدايان من روميگرداني؟ اگر بس نکني حتمأ سنگسارت ميکنم و مدتي طولاني از من دور شو (46) گفت سلام بر تو. بزودي از پروردگارم برايت آمرزش خواهم خواست زیرا که او بمن مهربان است (47) و از شما و آنچه غير از خداوند ميخوانيد دوري ميگزينم و پروردگار خودم را ميخوانم و اميدوارم در خواندن پروردگارم بي بهره نباشم (48) و چون از آنها و آنچه که غير خداوند ميخواندند کناره گرفت به او اسحق و يعقوب را عطا کرديم و همگي را پيامبر نموديم (49) و از رحمت خويش به آنها داديم و براي آن ها ذکر خير بلند آوازه اي قرار داديم (50) و در آن کتاب موسي را ياد کن که او خالص شده، و فرستاده اي پيامبر بود (51) و او را از جانب راست كوه طور صدا زديم و به رازگوئي با خودمان تقربش داديم (52) و از رحمت خويش برادرش هارون را به او به معاونت داديم که او نيز پيامبري بود (53) و در آن کتاب اسمعيل را ياد کن که او درست وعده و پيامبري فرستاده بود (54) و کسان خود را به نماز و زکوة امر ميکرد و نزد پروردگارش پسنديده بود (55) و در آن کتاب ادريس را ياد کن که صديقي پيامبر بود (56) و او را بلند مرتبه گردانديم (57) آنها کساني بودند که خداوند از ميان پيامبران ، از فرزندان آدم ، و از کساني که همراه نوح حمل کرديم ، و از فرزندان ابراهيم ، و یعقوب ، و از کساني که هدايت کرديم و برگزيديم ، نعمتشان داده بود و وقتيکه آيات خداوند رحمان بر آنها خوانده ميشد گريه کنان به سجده مي افتادند (58)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهانه آنها لطف و بركت عطا فرمود.
درب : نمونه هائي از لطف و رحمتي كه به ابراهيم و موسي و اسمعيل و ادريس داده شد.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مورد لطف وحمایت ما میباشش و شاید درهمین جهان نیز برخی از آثار آن راببینی .
در پاراگراف 2 می فرماید : ای پیامبر ! تونیز(به گونه ای دیگر)همواره موردلطف و تاییدات ما بوده ای واز این پس هم خواهی بود .
در پاراگراف 3 می فرماید : حضرت عیسی فقط بنده خداست ، وبجای خدا قابل عبادت نیست .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مانند این پیامبران مورد لطف وحمایت ما بوده ای . از این پس نیز به مشکلات ماموریتت کماکان صبرکن و تاییدات ما نیز با تو خواهد بود .
3 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 41 تا 58 الطاف الهی که در مورد 4 پیامبر ذکر شده ، و از آن تلویحا این وعده درک میشود که که ای پیامبر تو در نزد ما از او کمتر نیستی و در مورد تو نیز الطاف ما پی در پی بسویت نازل خواهد شد .
4 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .
آنچه تا کنون فهمیده ایم این بوده که معاصران نزول اکثر قریب به اتفاق حجم قرآن را همانطور می فهمیده اند که ما امروز می فهمیم .
5 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
نمونه هائي از لطف و رحمتي كه به ابراهيم و موسي و اسمعيل و ادريس داده شد.
6 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، با کمی اغماض میتوان گفت که تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
لطفهایی که خداوند در همین جهان به حضرت ابراهیم(ع) کرد
ما به «درس» و «درب» مینگریم و این نکته را در مییابیم که حضرت ابراهیم(ع) که مسیر صحیح را اتخاد نمود، مورد لطفهائی قرار گرفت که بطور خلاصه عرض میشود:
ردیف
|
شرح
|
آیه مأخذ
|
1
|
خداوند او را لایق پیامبری نمود که بزرگترین درجه رشد انسانی است.
|
41
|
2
|
در عالم پیامبری هم او را از پیامبران بسیار برجسته نمود.
|
41
|
3
|
پیامبری در بعضی از اولاد او یکی پس از دیگری توالی یافت.
|
49
|
4
|
نام نیک بلند آوازهای پس از او برایش قرار داد.
|
50
|
5
|
قبل از پیامبری نیز فهم دقیق مطالب را یافت.
|
42
|
6
|
و نیز قدرت روحی بالا و شجاعتی که بتواند بندها و موانع قویِ موجودِ سنتیِ آن روزها را بشکند و آنها را در مقابل حق مهم نشمرد به او داد.
|
48-42
|
و پیام این پاراگراف نیز این است که ای انسان مسیر صحیح را اتخاذ کن که علاوه بر جهان آخرت در همین جهان نیز لطف و برکت و هدایت و عزت و احترام و ... و ... و همه چیزهای خوب را خواهی یافت.
اینک با این مقدمه روی بعضی از کلمات نیز توقف و تمرکزی میکنیم.
آشنایی با این «پدر جان» آیه 42
این «پدر جان»، علاوه بر موضوع فوق یک آدم معمولی نبود، بلکه نوعی رهبری فکری در آن جامعه داشت (توجه کنید به عبارت «خدایان من» در آیه 46)
بعلاوه از نوعی قدرت حکومتی نیز بهرهمند بود (که میتوانست ابراهیم را تبعید و حتی اعدام کند – آیه 46) یعنی «پدر جان» مذکور سه مزیت داشت:
1- مزیت «بزرگی» از نظر سن و سال و رئیس خانواده بودن،
2- مزیت رهبری فکری درجامعه خویش،
3- مزیت قدرت سیاسی و حکومتی.
هر یک از این مزیتها، حتی امروز، (چه رسد به زمانهای گذشته) آنقدر قوی هست که میتواند هزاران نفر را مطیع و منقاد کند.
ایمان چیست که چنان شخصیتی در آدمی ایجاد میکند که این مزیتهای عظیم را در چشم آدمی کوچک میکند و او را به جائی میرساند که بر صاحبان آن مزیتها، در صورتی که بر باطل باشند، میشورد و آن مزیتها چشمش را پر نمیکند؟
چند دریافت کوتاه مستقیم
آیه 45: تاکنون چنین میفهمیدیم که عذاب یعنی ناراحتی و گرفتاری و فشار و دوری از نعمتها، اما در آیه 45، «دوستدار شیطان بودن» عذاب شمرده شده و در این نکته های بسیار لطیفی هست که چون بنای ما بر اختصار است فقط اشارههای کمی میکنیم اما از خواننده ارجمند دعوت میکنیم از تعمق و پیگیری خویش جلوگیری ننموده و مطلب را بپرورد:
1- دوستی شیطان به کفر و شرک و گناهان میانجامد که آنها نیز در دنیا به هلاکت و در آخرت به عذاب جهنم میرساند و لذا ورود به دوستی شیطان ورود به وادی عذاب است.
2- دوستی شیطان، خروج از دوستی رحمان است که آن، سرچشمه همۀ لطف و رحمت و نعمتهاست و خروج از آن، بمعنی ورود در وادی عذابهاست.
3- و موارد دیگر که تدبر و تعمق و در نتیجه کشف و ذکر آنها را به خواننده ارجمـند وا میگذاریم.
آیه 46: «پدر جان» مذکور، در برابر آنهمه استدلال (آیات 42 تا 44) میگوید از این حرفها دست بکش که یا میکشمت یا خیلی که به تو لطف کنم تبعیدت میکنم.
آیات47تا50 :ابراهیم که در اثر ایمان استدلالی قویّ ، (توجه کنید به آیات 42 تا 45) به چنان رشد شخصیتی رسیده بود، نعمتهای جدیدتری نیز از خداوند دریافت کرد. هم قبیلهای ساخت و سروری یافت ، و هم به پیامبری رسید ، و هم در رأس سلسلهای از مهمترین پیامبران که از اولاد و نوادگان او بودند قرار گرفت.
جمع بندی و تفسیر
و در آن کتاب ، ابراهيم را ياد کن که پيامبري صديق بود (41) هنگامي که به پدرش گفت پدر جان چرا چيزي را مي پرستي که نمي شنود و نمي بيند و هيچ کاري را برايت چاره نمي کند (42) پدر جان البته چيزي از آن علم بسوي من آمده که بسوي تو نيامده پس مرا پيروي کن که به راهي کاملا صحيح هدايتت کنم (43) پدر جان شيطان را پيروي مکن که شيطان نسبت به خداوند رحمان سرکش است (44) پدر جان ميترسم عذابي از جانب خداي رحمان بتو برسد و آنگاه دوستدار شيطان شوي (45) گفت اي ابراهيم آيا از خدايان من روميگرداني؟ اگر بس نکني حتمأ سنگسارت ميکنم و از من مدتي طولاني دور شو (46) گفت سلام بر تو. بزودي از پروردگارم برايت آمرزش خواهم خواست که او بمن مهربان است (47) و از شما و آنچه غير از خدا ميخوانيد دوري ميگزينم و پروردگار خودم را ميخوانم و اميدوارم در خواندن پروردگارم بي بهره نباشم (48) و چون از آنها و آنچه که غير خدا ميخواندند کناره گرفت به او اسحق و يعقوب را عطا کرديم و همگي را پيامبر نموديم (49) و از رحمت خويش به آنها داديم و براي آن ها ذکر خير بلند آوازه اي قرار داديم (50) و در آن کتاب موسي را ياد کن که او خالص شده،و فرستاده اي پيامبر بود (51) و او را از جانب راست (كوه) طور صدا زديم و به رازگوئي تقربش داديم (52) و از رحمت خويش برادرش هارون را به او داديم که او نيز پيامبري بود (53) و در آن کتاب اسمعيل را ياد کن که او درست وعده و پيامبري فرستاده بود (54) و کسان خود را به نماز و زکوة امر ميکرد و نزد پروردگارش پسنديده بود (55) و در آن کتاب ادريس را ياد کن که صديقي پيامبر بود (56) و او را بلند مرتبه گردانديم (57) آنها کساني بودند که خداوند از ميان پيامبران ، از فرزندان آدم ، و از کساني که همراه نوح حمل کرديم ، و از فرزندان ابراهيم ، و اسرائيل ، و از کساني که هدايت کرديم و برگزيديم ، نعمتشان داده بود و وقتيکه آيات خداوند رحمان بر آنها خوانده ميشد گريه کنان به سجده مي افتادند (58)
مریم4 آیات59تا63
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا ﴿59﴾ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا ﴿60﴾ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا ﴿61﴾ لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا ﴿62﴾ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيًّا ﴿63﴾ وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا ﴿64﴾ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا ﴿65﴾ وَيَقُولُ الْإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا ﴿66﴾ أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا ﴿67﴾ فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا ﴿68﴾ ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِيًّا ﴿69﴾ ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِيًّا ﴿70﴾ وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا ﴿71﴾ ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا ﴿72﴾ وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا ﴿73﴾ وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْيًا ﴿74﴾ قُلْ مَن كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا ﴿75﴾ وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَّرَدًّا ﴿76﴾ أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا ﴿77﴾ أَاطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿78﴾ كَلَّا سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا ﴿79﴾ وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْدًا ﴿80﴾ وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا ﴿81﴾ كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا ﴿82﴾ أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿83﴾ فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿84﴾ يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا ﴿85﴾ وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ﴿86﴾ لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿87﴾ وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ﴿88﴾ لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا ﴿89﴾ تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿90﴾ أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا ﴿91﴾ وَمَا يَنبَغِي لِلرَّحْمَنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿92﴾ إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴿93﴾ لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿94﴾ وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا ﴿95﴾ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿96﴾ فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿97﴾ وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا ﴿98﴾
ای پیامبر! ولي پس از آن پیامبران کسانی جايگزين آنها شدند که نماز را ضايع کردند و از شهوات پيروي نمودند و بزودي دچار گمراهي خود ساخته ميشوند (59) مگر آنانکه توبه نموده و ايمان آورده و عمل صالح کنند که آنان داخل بهشت شده و هيچ ظلمي نمي بينند (60) بهشتهاي جاودان که خداي رحمان از غيب به بندگانش وعده داده که وعده او حتمأ شدني است (61) که در آن سخن بيهوده اي نمي شنوند مگر سلامي و در آن رزقشان را صبحگاهان و شبانگاهان خواهند داشت (62) اين بهشتي است که به بندگانمان به ارث ميدهيم، به كساني که تقوادار باشند (63) و سخن فرشتگان هم که مشرکان مدعی الوهیت برخی از آنها هستند این است که ما فرشتگان جز به امر پروردگار نازل نميشويم . آينده و گذشته ما و هر چه بين آنهاست از اوست و پروردگار فراموشکار نيست (64) همان پروردگار آسمانها و زمين و آنچه که بين آنها است ، پس، ای پیامبر! همو را عبادت کن و بر عبادتش پايداري ورز . آيا براي او همتائي ميشناسي؟ (65) و انسان ميگويد آيا وقتيکه مُردم بزودي به حالت زنده بيرون خواهم شد؟ (66) آيا انسان توجه ندارد که ما او را قبلا آفريديم و چيزي نبود؟ (67) پس قسم به پروردگارت که آنها و شياطين را حتمأ گرد آورده و پيرامون جهنم به زانو در خواهيم آورد (68) آنگاه از هر گروهي کسانی را که نسبت به خداوند بيشترين جسارت را داشته اند جدا خواهيم کرد (69) آنگاه خودمان بهتر ميدانيم چه کسي به افتادن در آن سزاوارتر است (70) و هيچيک از شما نيست مگر آنکه نزدیک آن خواهد شد که اين امر بر پروردگارت قضاي حتمي است (71) سپس تقواداران را نجات ميدهيم و ظالمان را به زانو درآورده و در آن واميگذاريم (72) و هنگامي که آيات روشنگر ما را بر آنان بخوانند ، کافران به مومنان ميگويند کدام يک از دو گروه جايگاهي بهتر و محفل نيکوتر دارد؟ (73) و چه فراوان از پيشينيانِ آنها که هلاک کرديم که خوش ساز و برگ تر و با شكوهتر از این مشرکانِ مخالف تو بودند (74) بگو هر که در گمراهي باشد خداوند رحمان به او مهلتي ميدهد تا اينکه آنچه را به او هشدار ميدهد ، خواه عذاب دنيوي باشد يا قيامت، ببیند . در آنصورت خواهد دانست کدامشان بد مکان تر و کم نيروترند (75) و خداوند هدايتِ هدايت يافتگان را زياد مي کند و اعمال صالح ماندگار ، نزد پروردگارت بهتر ، و نتيجه اش هم نيکوتر است (76) نظرت چيست راجع به كسي که به آياتمان کفر ميورزد و ميگويد البته مال و اولاد خواهم يافت؟ (77) آيا برغيب مطلع شده يا از خداوند رحمان تعهدي گرفته است؟ (78) نه! بزودي آنچه را که ميگويد مينويسيم و برعذاب او سخت مي افزائيم (79) و آنچه را ميگويد به ما میرسد و به تنهايي نزد ما ميآيد (80) و بجز خدا، خداياني برگرفتند که مثلا مايه عزتشان شود (81) نه . به زودي همان معبودان نسبت به عبادت آنها منکر خواهند شد و ضد آنها خواهند بود (82) آيا نديدي که شياطين را بر کافران فرستاديم تا از راه بدرشان کنند؟ (83) پس درباره آنان عجله مکن كه حساب كارشان را داريم (84) روزي که تقواداران را با احترام بسوي خداوند محشور کنيم (85) و مجرمان را بسوي جهنم با تشنگي برانيم (86) شفاعتي هم نخواهند داشت مگر اينکه آن شفيع از خداي رحمان اجازه ای داشته باشد (87) و گفتند خداوند رحمان فرزندي برگرفته (88) حقا چيز بدی پيش آورده اند (89) نزديک است آسمانها از آن بدیِ آن قول باطل بپاشد و زمين بشکافد و کوهها خرد شده و فرو ريزند (90) از آن رو که براي خداوند رحمان فرزندي ادعا کرده اند (91) و خداوند را سزا نيست که فرزندي برگيرد (92) جز اين نيست تمام کساني که در آسمانها و زمين هستند به بندگي به درگاه خداوند مي آيند (93) و البته بر آنها احاطه داشته و حساب همگي شان را دارد (94) و همه آنها روز قيامت به تنهايي بسوي او خواهند آمد (95) آنانکه ايمان آورده و عمل صالح کنند بزودي خداوند مِهر آنها را در دلها جاي خواهد داد (96) جز اين نيست که ما آن قرآن را به زبانت آسان کرده ايم که بوسيله آن مومنان را مژده و خيره سران را هشدار دهي (97) و چه بسيار اقوامي را که قبل از آنان هلاک کرده ايم. آيا هيچيك از آنان را مي يابي و يا صدائي از آنان ميشنوي؟ (98)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهان به آنها لطف و بركت عطا فرمود.
درب : مسير صحيح، عبادت پروردگار و دوري از عبادت غير اوست و نكوهش و هشدار به كساني كه مسير غلط را برگزيدند و تحلیلِ مشکل بیشتر كساني كه مسير ناصحيح را برگزيدنداین است که درموضوع آخرت شک دارند و وضع مادّی راملاک حقانیت میدانند و اي پيامبر! به كساني كه به مسير غلط را رفتند بگو ميتوانند مسير خود را اصلاح كنند و ذکر نمونه ای ازعاقبت اخروی هر دو گروه که مسیر صحیح یا غلط را پیمودند و اي پيامبر به گروه اول مژده، و به گروه دوم هشدار ده.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است می فرماید : ای پیامبر ! تو نیز مورد لطف وحمایت ما میباشش و شاید درهمین جهان نیز برخی از آثار آن راببینی .
در پاراگراف 2 می فرماید : ای پیامبر ! تونیز(به گونه ای دیگر)همواره موردلطف و تاییدات ما بوده ای واز این پس هم خواهی بود .
در پاراگراف 3 می فرماید : حضرت عیسی فقط بنده خداست ، وبجای خدا قابل عبادت نیست .
در این پاراگراف می فرماید : پس از صالحان ، تدریجا ناصالحان جایگزین شان شدند ورفتارهای ناپسند ازخودبروز دادند ، که نتیجه اش – در دو جهان - دامنگیرشان خواهدشد . اما کسانی که به رفتارصالحان پایبند ماندند سرانجام مطلوب دارند واین حق شان است . و اغلب انسانها در موضوع زنده شدن پس از مرگ و حق و باطل در اعتقادیات مشکل دارند ، و چگونگی وضع مادی و موقعیت این جهانی را ملاک حقانیت میدانند . و اینکه ای پیامبر! دقت کن که این کافران هم که کار خلاف میکنند ، آن کار را با نیروئی که مال خداوند است انجــــام میدهند ، و ما به آنها هم مهلت و مدد میدهیم که در این جهان – که محل امتحان است – خود رانشان دهند لذا تو نیز با آنان حوصلـه کن ، البته یاری ما نسبت به شما به وقتش خواهد رسید . و راجع به سرانجام این کافران عجله مکن . (شکست یا نابودی آنها را به تعجیل مخواه) و یکی از راه های پیروزی شما این است که تدریجا دوستی تو و پیروانت دردل عده ای از مخالفانت می افتد (و آنها تبدیل به علاقمندانت میشوند) و ای پیامبر ! اسلحه ات این قرآن ، و استراتژیت هشـــدار و مژده است و موفق هم خواهی شد .
3 - سوالات
1 – بین دو آیه 63 و 64 کدام کلید تفسیر اتفاق افتاده ؟
2- فاعل فعل «نتنزّل» (آیه 64 ) کیست ؟
3 - « إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ » (آیه75) با کدام کلید تفسیر مطابق است؟
4 - زمان وقوع موضوع نیمه اول آیه 76 ، چه هنگامی است؟
5 – از «والباقیات» تا آخر آیه 76 ، با کدام کلید تفسیر مطابق است؟ و چرا؟
6 – آیه 81 ، با توجه به علوم انسانی فعلی ، بار علمی کدام علم را دارد؟
7 - «شیاطین» (آیه 83) به کدام معنی بکار رفته؟ (لغوی؟ اصطلاحی؟یا ...؟)
8 – منظور از آیه 84 چیست؟ («هم» اشاره به چه کسانی است؟)
9 – با توجه به آیه87 ، از موضوع «شفاعت» چه سابقه ای درسوره های قبلی دارید؟
10- با توجه به آیه87 ، منظور از «عهد» چبست؟
11 – در باره آیه94 ، شرحی بامحوریت «احصاء» و «عدد» بنویسید .
12 – با توجه به آیه 96 یکی از رموز موفقیت – حتی در همین جهان – را ذکر کنید .
13 - منظور از «لدّ» (آیه97) چیست؟
14 - تنوین انتهای کلمه فوق از باب تعظیم است یا تصغیر؟
15 - اشخاص فوق درمیان «سران جامعه» بیشترند یا اشخاص معمولی؟
16 – منظور از «قرن» (آیه98) چیست؟
17 – تنوین «رکزا» (آیه98) از باب تعظیم است یا تصغیر؟
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه 59 فهمیده میشود کلا مردمی که معاصر نزول این آیات بودند اولاد کسانی بودند که نسبت به حفظ میراث معنوی نیاکانشان نه تنها کوشا نبودند بلکه لاقید هم بودند و همین نیز سبب گمراهیی شد که خودشان آن را رقم زده بودند و از آیه 60 فهمیده میشود در بین آنها کسانی که قابلیت اصلاح و هدایت داشتند کم بود .
از آیه 64 فهمیده میشود پیامبر (ص) علاوه بر فرشته وحی گاهی فرشتگان دیگری را نیز ملاقات میکرد و آنها نیز توصیه هایی به او میکرده اند .
از آیه 66 این موضوع فهمیده میشود که قبولِ زنده شدن پس از مرگ ، برای همگان (نه تنها مخالفان فعال ، بلکه حتی کفار معمولی و بلکه حتی مومنین) سخت بوده ، و این موضوع نشان میدهد کار آنحضرت اساسا کار سختی بوده و مردم نمی توانستند مستقیما با تعالیم آنحضرت رابطه برقرار کنند بلکه می باید با واسطه یک چیز دیگر (مثلا صداقت آنحضرت یا معجزه بودن قرآن یا – چنانکه در آیه بعدی آمده – قدرت مطلق خداوند یا . . ) با تعالیمش رابطه برقرار کنند . و از همینجا است که تعلیل این نکته بدست می آید که چرا مخالفان فعال همه پیامبران دائما این نکته را مطرح میکردند که «اگه راست میگی ، این عذابی رو که مطرح میکنی ، رو سرمون فرود بیار »
آیه 77: آنانکه به ایمان دعوت میشوند اما آنرا نمیپذیرند، استدلالشان این است که میترسیم به شما بپیوندیم و مورد تحریم اقتصادی واقع شویم و یا مال و اولادمان را از دست دهیم و یا اینکه نتوانیم به مال و اولاد برسیم.( باتوجه به مطالب این آیه چه«حدسیاتی ازاوضاع واحوال آن روزها»میتوان زد؟)
آیه 78: جواب آنها را به اینصورت میدهد که از کجا میدانید این وضعیت دائمی خواهد بود و مؤمنان فقیر و فرودست و کافران غنی و فرادست خواهند ماند؟
آیههای 79و80 : این طرز تفکر را گناه قلمداد نموده و آن را موجب عذاب اخروی قلمداد میفرماید.
آیه 81: فهمیده میشود که چون مؤمنان از افراد فقیر و فرودست جامعه بودند اعتقادات آنها مترادف با سرشکستگی و خفت و خواری و قبول اعتقادات مشرکانه موجب سرافرازی و عزت تلقی میشد .
آیه 84 : میگوید ای پیامبر حوصله کن و انتظار نداشته باش با آنان به عذاب هلاکت برسانیم (وضعشان مانند اقوام سلف نیست)
با توجه به آیه های 85 و 86 معلوم میشود که منظور از مجرمین که در مقابل متقین آورده شده فعالان کفر است و از آیه 87 فهمیده میشود آنها خود را بی نیاز از ایمان آوری میدانسته و فکر میکرده اند تازه اگر آخرتی هم در کار باشد «شفاعت کنندگان» به کمکشان خواهند آمد . و در آیه 96 مومنان را دلگرمی میدهد که بزودی معادلات به نفع آنها تغییر خواهد کرد.
از آیه 97 و مقابله ای که بین « لدّ » و متقی برقرار نموده معلوم میشود که منظور از آن فعالان کفر است که در بطن معنی لغوی خویش مفاهیمی مانند لج و اصرار بیجا و عناد را نیز در خویش دارد .
5 - کلید های تفسیری
پرانتزها :
آیات 61 تا 63 فرع بر قسمت دوم آیه 60 بوده و لذا فرع بر آن است .
آیه های 64 و 65 پرانتزی است، زیرا اگر چشم خویش را بر آنها
ببندیم و قبل و بعدشان را وصل کنیم خواهیم دید روال سخن صاف و یکدست میشود.
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا ﴿59﴾ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا ﴿60﴾ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا ﴿61﴾ لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا ﴿62﴾ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيًّا ﴿63﴾
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهان به آنها لطف و بركت عطا فرمود.
درب : ضایع کردن نماز و پیرویِ شهوات در جهت مخالفِ جذب الطاف الهی است.
2
وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا ﴿64﴾ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا ﴿65﴾
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهان به آنها لطف و بركت عطا فرمود.
درب : ای پیامبر! گوش به سخن ملائکه بدار و به عبادت خدایت بپرداز و بر آن صبر کن.
3
وَيَقُولُ الْإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا ﴿66﴾ أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا ﴿67﴾ فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا ﴿68﴾ ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِيًّا ﴿69﴾ ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِيًّا ﴿70﴾ وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا ﴿71﴾ ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا ﴿72﴾
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهان به آنها لطف و بركت عطا فرمود.
درب : ای پیامبر! فعالان کفر را به حتمیت قیامت و سختیِ کارِ آنان هشدار ده.
4
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا ﴿73﴾ وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْيًا ﴿74﴾ قُلْ مَن كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا ﴿75﴾ وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَّرَدًّا ﴿76﴾ أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا ﴿77﴾ أَاطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿78﴾ كَلَّا سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا ﴿79﴾ وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْدًا ﴿80﴾ وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا ﴿81﴾ كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا ﴿82﴾ أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿83﴾ فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿84﴾ يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا ﴿85﴾ وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ﴿86﴾ لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿87﴾
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهان به آنها لطف و بركت عطا فرمود.
درب : ای پیامبر! وضعِ بهترِ مالی و اجتماعیِ فعالان کفر مهم نیست، حوصله کن، این وضعشان پایدار نیست.
5
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ﴿88﴾ لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا ﴿89﴾ تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿90﴾ أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا ﴿91﴾ وَمَا يَنبَغِي لِلرَّحْمَنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿92﴾ إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴿93﴾ لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿94﴾ وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا ﴿95﴾ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿96﴾
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهان به آنها لطف و بركت عطا فرمود.
درب : ای پیامبر! تکیه فعالان کفر بر فرزند داشتن خداوند، اصلی ترین خطای فکریِ آنها است.
6
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿97﴾ وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا ﴿98﴾
درس: پيامبران و صالحان مسير صحيح را ميرفتند و خداوند نيز در همين جهان به آنها لطف و بركت عطا فرمود.
درب : ای پیامبر! سرمایه اصلیِ تو این قرآن است، و فعالانِ مخالفانت به همانندانِ سلف خویش خواهند پیوست.
6 – زاویه با تفاسیر رایج
(آیه 97- المیزان) : غرض اين سوره به طورى كه در آخرش بدان اشاره نموده مىفرمايد:" فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا ..." بشارت و انذار است،
«هُ» در «یسرناه» - چنانکه در سوره قمر و دخان و جاهای دیگر به وضوح نشان داده شده – به کل قرآن اشاره دارد و نه به این سوره خاص.
7 - پیشگوئی های تحقق یافته
1 - در آیه 66 با بکار بردن کلمه انسان این وعده را میدهد که مخاطب های آنحضرت محصور و منحصر در اهالی مکه نیست بلکه مخاطب های او از مکیان تجاوز نموده و کل جهان انسانیت را پوشش خواهد داد، که البته امروز نسبت به روز نزول این آیات، تحقق قسمت بزرگی از این پیشگوئی را می بینیم.
2 - کلمه «عذاب» در آیه 75 به چه معنی است؟
واضح است که «عذاب آخرت» نمیتواند باشد زیرا آخرت پس از قیامت است و معنی ندارد اول دومی را بگوید.
با توجه به داستانهای هلاکت اقوام پیشین که در سورههای این مرحله و مرحله قبل دائماً دارد متعرض آن میشود کلمه «عذاب» در آیه 75 به معنی «عذاب هلاکت» یا سایر انواع عذابهایی است که قبل از قیامت و در همین جهان اتفاق میافتد.
چون چند سال پس از نزول این آیه کفار در جنگهای بدر و خندق شکست سختی خوردند و در جنگ احد هم پیروزی به دست نیاوردند، لذا شکست در جنگها و بالاخره تسلیم شدن در روز فتح مکه، مصداق کلمه عذاب فوقالذکراست و آیه 75 جزء آیات حاوی معجزه قرآنی است.
8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
1 - مسير صحيح، عبادت پروردگار و دوري از عبادت غير اوست و نكوهش و هشدار به كساني كه مسير غلط را برگزيدند.
2 - تحلیلِ مشکل بیشتر كساني كه مسير ناصحيح را برگزيدنداین است که درموضوع آخرت شک دارند و وضع مادّی راملاک حقانیت میدانند.
3 – توصیه ارشادی به آنحضرت که به كساني كه به مسير غلط رفتند بگو ميتوانند مسير خود را اصلاح كنند و ذکر نمونه ای ازعاقبت اخروی هر دو گروه که مسیر صحیح یا غلط را پیمودند و به گروه اول مژده، و به گروه دوم هشدار ده.
10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
غیر از آیات 60 تا 68 و 79 و 82 و 87 ، بقیه آیات این پاراگراف «برای اولین بار» است.
شرح مختصر
انسان
چنانکه قبلا هم بار ها عرض کرده ایم، کلمه «انسان» در اینجا (آیه 66) به معنی «همه انسانها» نیست، بلکه به معنی بیشترِ انسانها است.
التفات
آیه 89 جمله «قل لهم» را محذوف به قرینه دارد، زیرا در ابتدا وانتهای آیه مذکور التفات صورت گرفته است.
فعل خداوند قانونمند است
توجه به تیتر فوق به فهم بهتر آیه 83 کمک میکند و شرح بیشتر لازم نیست.
همراهی و بردن با احترام
در آیه 85 در دل کلمه «وفد» مفهوم «عزیز داشتن» و احترام نهفته است.
تحقیر
در آیه 86 دو کلمه «تشنگی» و «رانده شدن» علاوه بر عذاب، تحقیر را هم میرساند.
مردم دوستشان دارند
معنی آیه 96 این است که خداوند دوستی آنان را در دل مردم قرار میدهد، اما چون «فعل خداوند قانونمند است»، آیه فوق اینطور مفهوم میشود که: ایمان و اعمال پسندیده از نظر بسیاری از مردم خویشایند میباشد و لذا مردم صاحب این پدیده را دوست خواهند داشت.
آسان نمودن قرآن
در رابطه با آیه 97 موضوع «آسان نمودنِ قرآن به زبان پیامبر(ص) »را در چندین جای قرآن دیدهایم و مطلب قابل توجهی است لذا توصیه میشود بند 1 سوره نجم بطور کامل مجدداً ملاحظه شود و نیز شرحِ همین موضوعِ «ساده» کردن قرآن در سورههای بلد و دخان و قیامه مجدداً ملاحظه شود.
چند دریافت کوتاه مستقیم
آیه 67 : در این خصوص در ابتدای سوره دهر، بحثی عرض کردیم.
آیههای 69 و70 : ملاحظه میفرمائید که دراینجا نیز نکوهشهای قرآنی متوجه «سران» جوامع است.
آیه 73: وضع فعلی خود را به رخ مؤمنان میکشند و میگویند اگر چیزی که نزد شما هست، یعنی همان «آیات روشنگر» چیز بدرد بخوری بود لااقل میباید این فایده را داشته باشد که وضع مالی و معیشتی شما را بهبود ببخشد و از سطح ما بالاتر ببرد.
آیه 74: جواب آنها را میدهد که پیشینیان که هلاک شدند، ساز و برگشان، مانع هلاکت آنها نشد.
آیه 71 : «وارد» به معنی «داخل» نیست ، بلکه معنی «نزدیک به محدودهء» را داشته و«ها» به جهنم اشاره میکند .
جمع بندی و تفسیر
ولي پس از آنان جانشيناني جايگزين آنها شدند که نماز را ضايع کردند و از شهوات پيروي نمودند پس بزودي دچار گمراهي خود ساخته ميشوند (59) مگر آنانکه توبه نموده و ايمان آورده و عمل صالح کنند که آنان داخل بهشت شده و هيچ ظلمي نمي بينند (60) {بهشتهاي جاودان که خداي رحمان از غيب به بندگانش وعده داده که وعده او حتمأ شدني است (61) در آن سخن بيهوده اي نمي شنوند مگر سلامي و در آن رزقشان را صبحگاهان و شبانگاهان خواهند داشت (62) اين بهشتي است که به بندگانمان به ارث ميدهيم، به كساني که تقوادار باشند }(63) و ما (فرشتگان) جز به امر پروردگارت نازل نميشويم . آينده و گذشته ما و هر چه بين آنهاست از اوست و پروردگارت فراموشکار نيست (64) پروردگار آسمانها و زمين و آنچه که بين آندو است ، پس عبادتش کن و بر عبادتش پايداري ورز . آيا براي او همتائي ميشناسي؟ (65) و انسان ميگويد آيا وقتيکه مُردم بزودي به حالت زنده بيرون خواهم شد؟ (66) آيا انسان توجه ندارد که ما او را قبلا آفريديم و چيزي نبود؟ (67) {پس قسم به پروردگارت که آنها و شياطين را حتمأ گرد آورده و پيرامون جهنم به زانو در خواهيم آورد (68) آنگاه از هر گروهي کسانی را که نسبت به خداوند بيشترين جسارت را داشته اند جدا خواهيم کرد (69) آنگاه خودمان بهتر ميدانيم چه کسي به افتادن در آن سزاوارتر است (70) و هيچيک از شما نيست مگر آنکه نزدیک آن خواهد شد که اين امر بر پروردگارت قضاي حتمي است (71) سپس تقواداران را نجات ميدهيم و ظالمان را به زانو درآورده و در آن واميگذاريم}(72) و هنگامي که آيات روشنگر ما را بر آنان بخوانند ، کافران به مومنان ميگويند کدام يک از دو گروه جايگاهي بهتر و محفل نيکوتر دارد؟ (73) و چه فراوان از پيشينيان آنها هلاک کرديم که خوش ساز و برگ تر و با شكوهتر بودند (74) بگو هر که در گمراهي باشد خداوند رحمان به او مهلتي ميدهد تا اينکه آنچه را به او هشدار ميدهد {خواه عذاب (دنيوي) باشد يا قيامت} ببیند . در آنصورت خواهد دانست کدامشان بد مکان تر و کم نيروترند(75) و خداوند هدايتِ هدايت يافتگان را زياد مي کند و اعمال صالح ماندگار ، نزد پروردگارت بهتر ، و نتيجه اش هم نيکوتر است (76) نظرت چيست راجع به كسي که به آياتمان کفر ميورزد و ميگويد البته مال و اولاد خواهم يافت؟ (77) آيا برغيب مطلع شده يا نزد خداوند رحمان تعهدي گرفته است؟ (78) نه! بزودي آنچه را که ميگويد مينويسيم و برعذاب او سخت مي افزائيم (79) {و آنچه را ميگويد به ما میرسد و به تنهايي نزد ما ميآيد} (80) و بجز خدا، خداياني برگرفتند که مثلا مايه عزتشان شود (81) {نه . به زودي (همان معبودان) به عبادت آنها کافر خواهند شد و ضد آنها خواهند بود (82) آيا نديدي که شياطين را بر کافران فرستاديم تا از راه بدرشان کنند؟}(83) پس درباره آنان عجله مکن كه حساب كارشان را داريم (84) روزي که تقواداران را با احترام بسوي خداوند محشور کنيم (85) و مجرمان را بسوي جهنم با تشنگي برانيم (86) {شفاعتي نخواهند داشت مگر اينکه (آن شفيع) نزد خداي رحمان عهدي داشته باشد}(87) و گفتند خداوند رحمان فرزندي برگرفته (88) {حقا چيز بدی پيش آورده ايد (89) نزديک است آسمانها از آن بپاشد و زمين بشکافد و کوهها خرد شده و فرو ريزند (90) از آن رو که براي خداوند رحمان فرزندي ادعا کرده اند (91) و خداوند را سزا نيست که فرزندي برگيرد (92) جز اين نيست تمام کساني که در آسمانها و زمين هستند به بندگي به درگاه خداوند مي آيند (93) و البته بر آنها احاطه داشته و حساب همگي شان را دارد (94) و همه آنها روز قيامت به تنهايي بسوي او خواهند آمد} (95) آنانکه ايمان آورده و عمل صالح کنند بزودي خداوند مِهر آنها را در دلها جاي خواهد داد (96) جز اين نيست که ما آن (قرآن) را به زبانت آسان کرده ايم که بوسيله آن مومنان را مژده و خيره سران را هشدار دهي (97) {و چه بسيار اقوامي را که قبل از آنان هلاک کرده ايم. آيا هيچيك از آنان را مي يابي و يا صدائي از آنان ميشنوي؟ }(98)
سوره یوسف
﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴾
الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿1﴾ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿2﴾ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ ﴿3﴾
بسم الله الرحمن الرحيم
الف. ل. ر. اين آيات آن کتاب آشکار است (1) آنرا خواندنيي به زبان روشن نازل کرديم شايد تعقل کنيد (2) با اين قران كه به تو وحي كرديم بهترين قصه ها را برايت ميگوئيم و گرچه قبل از آن از بي خبران بودي (3)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
درب : اين قصه اي كه مرور میکنید كاملا حقيقت دارد.
2 - سوالات
1 - «عربی» (آیه 2) به معنی لغوی (= واضح ، روشن ، گویا ، مفهوم) آمده ، یا به معنی اصطلاحی؟
2 – منظور از لعکم تعقلون در همان آیه چیست؟ (یعنی چون مفهوم و روشن و واضح است و طبعا قابل تعقل است تعقل کنید؟ یا . . ؟)
3 - «بما» در آیه 3 ، چه نقش گرامری دارد؟
4 - «اِن» (همان آیه) چطور؟
5 – منظور از کتاب المبین چیست؟
6 – آیا قرآن از کتاب المبین مشتق است؟ یا اینکه قرآن خودش کتاب المبین است؟
7 - قصه یوسف در قرآن چه مشخصات و مختصاتی دارد که آن را به درجه «احسن القصص»ی ارتقاء داده؟
3 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
ذیلا در قسمت «شرح مختصر» در این خصوص عرضی کرده ایم ، که نه فقط به قصه حضرت یوسف (ع) بلکه به همه قصه های قرآنی مربوط میباشد .
همچنین از انتهای آیه 3 فهمیده میشود ندانستن بسیاری از چیزها ، برای آنحضرت، مانعی برای رسالتش نبوده ، و همچنین ، موضوع اخیر ، رد کننده آن خرافه است که میگوید پیامبران «بما کان و ما یکون و ما هو کائن» علم دارند .
4 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیه 2 کلمه «قرآن» را بکار برده ، در حالیکه هنوز نیمی از قرآن فعلی نیز نازل نشده بود ، و این یک پیشگوئیی است که تلویحا میگوید ای پیامبر! تو موفق خواهی شد رسالتت را به خوبی به اتمام برسانی .
5 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
«الر» در آیه 1 جزء حروف مقطعه است،و چنانکه قبلا گفته ایم هنوز کاملا رمز گشائی نشده و لذا حتی بشر قرن بیست و یکمی نیز تصور روشنی از مفهوم آن ندارد چه رسد به مخاطب های اولیه.
6 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
فقط آیه 3 «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
قصه های قرآنی
این تنها قصه ای است در قرآن که شکل «قصه ایِ کامل» دارد ، هم از کودکی کسی شروع میشود ، و هم مراحل مهم زندگی او را دارد ، و هم «پایان خوشِ» داستانی را.
شاید به همین خاطر باشد که مفسران و مفسر نمایان از آن خیلی خوششان آمده و قرآن را پیشِ روی خویش روی رحل میگذارند ، یا برپله آخر منبر می نشینند ، و تحت عنوان «تفسیر سوره یوسف» به داستان سرایی و خیالبافی و بافتن راست ودروغ (البته یک بیل راست در یک کامیون دروغ) و مطالب مهوع و پرداختن به جزئیات بی ربط (و البته آنها هم تقریبا همه دروغ) و حرکت در مسابقه ای که جایزه اش «خوش خوشانی عوام الناس» است و چیزی که در این میان ضرر نهائی را میکند خود قرآن است که می بیند آنچه آنها آن را «تفسیر سوره یوسف» می نامند هیچ ربطی به «سوره یوسف» ندارد ، و طرف دیگرِ مطلب خدای قرآن است که به قول روضه خوان ها «زبان حال»ش این است که «ما چه فرستاده ایم و اینها که زبده هایشان اند از آن چه می فهمند و چه می فهمانند!»
بر عکسِ قصه یوسف (ع) قصه های موسی (ع) است که از – تقریبا – اول وحی (به ترتیب نزول از سوره اعلی) تا آخر آن (سوره مائده) – تقریبا – همیشه یکی از داستان های موسی هست .
چرا خداوند داستان موسی را نیز مانند قصه یوسف عرضه نکرد؟ مثلا از تولدش تا وفاتش ! (آنهم پیوسته !) و اسمش را هم میتوانست بگذارد سوره موسی ! (خیلی هم به نظر همانها قشنگ میشد!)
قصه یوسف چیست؟
برادرانی که بر برادرشان حسد میورزند و تا آنجا پیش می روند که او را بکشند ، تا اینکه یکی شان (که خون پیغمبرزادگی اش به جوش می آید میگوید نه بابا گناه دارد ! چرا بکشیدش؟ توی یک چاهی بیاندازید شاید بعضی ها پیدایش کردند!) و خلاصه اینکه برادرشان را تا حد مرگ می آزارند و او سر از جای دیگر در می آورد و – تقریبا – شاه میشود و برادران سابق سر تعظیم و تسلیم خم میکنند که بله حق با تو بود و ما خطاکاریم .
آیا داستان پیامبر ما غیر از این بود؟
کسانی که همه جور او را به خوبی می شناختند بارها کمر به قتل او نبستند؟ به انواع راه ها سعی در خاموشی صدایش نکردند؟ تا نهایت امکاناتشان عرصه را بر او و دوستدارانش تنگ نکردند؟
تا اینکه زد و یک طوری شد و او از جایی دیگر سر در آورد و شاه شد و به دار و دیارش برگشت و برادران سابق سر تعظیم و تسلیم فرو آوردند که تو راست میگفتی و ما خطاکاریم .
بله ، داستان های قرآنی (وبطور کلی هر متن قرآنی) آن روزها که داشت نازل میشد به منظور ایجاد سرگرمی نبود ، و ، وامروز هم که قرن ها از نزولش میگذرد ، و فردا هم که قرن های بیشتری از نزولش گذشته خواهد بود ، مفسر را باید به این فکر بیاندازد که چرا خداوند این را فرموده؟
منظور خداوند در آن روز های نزول سوره یوسف این بود که به پیامبر – ص - و مسلمانان بگوید کمی دیگر صبر کنید ، شماهم یوسف وار پیروزمندانه به آنها باز خواهید گشت ولی مانند آنان رفتار نخواهید کرد ، و امروز ، و فردا ، مفسران باید این نکته را بفهمند که منظوری که خداوند در آن روزهای نزول مطالب قرآنی داشت ، را ، کشف کنند و از آن برای «درد»های زمان خودشان «نسخه» ای بپیچند.
و ما ، خوشحالیم که میتوانیم بگوئیم ، سالهای سال است که با تیتر ثابتِ پر تکرار ِ «حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها» ، در این تفسیر ، ضمن درک این نکته سعی کرده باشیم این نقش را تا حدّ استعداد ها و امکانات و ظرفیت های خویش ایفا کرده باشیم .
جمع بندی و تفسیر
بسم الله الرحمن الرحيم
الف. ل. ر. اين آيات آن کتاب آشکار است (1) آنرا خواندنيي به زبان روشن نازل کرديم شايد تعقل کنيد (2) با اين قران كه به تو وحي كرديم بهترين قصه ها را برايت ميگوئيم و گرچه قبل از آن از بي خبران بودي (3)
یوسف2 آیات4تا104
إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ ﴿4﴾ قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿5﴾ وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿6﴾ لَّقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِّلسَّائِلِينَ ﴿7﴾ إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ﴿8﴾ اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ ﴿9﴾ قَالَ قَآئِلٌ مَّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ ﴿10﴾ قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا لَكَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ ﴿11﴾ أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿12﴾ قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ﴿13﴾ قَالُواْ لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ ﴿14﴾ فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ وَأَجْمَعُواْ أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَآ إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ ﴿15﴾ وَجَاؤُواْ أَبَاهُمْ عِشَاء يَبْكُونَ ﴿16﴾ قَالُواْ يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لِّنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ ﴿17﴾ وَجَآؤُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿18﴾ وَجَاءتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُواْ وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَى هَذَا غُلاَمٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿19﴾ وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ ﴿20﴾ وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿21﴾ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿22﴾ وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿23﴾ وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ ﴿24﴾ وَاسُتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوَءًا إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿25﴾ قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الكَاذِبِينَ ﴿26﴾ وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِن الصَّادِقِينَ ﴿27﴾ فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ ﴿28﴾ يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ ﴿29﴾ وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ﴿30﴾ فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ ﴿31﴾ قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِّنَ الصَّاغِرِينَ ﴿32﴾ قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ ﴿33﴾ فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿34﴾ ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ ﴿35﴾ وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿36﴾ قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ﴿37﴾ وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ مِن شَيْءٍ ذَلِكَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ ﴿38﴾ يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿39﴾ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿40﴾ يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ ﴿41﴾ وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ ﴿42﴾ وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ ﴿43﴾ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ ﴿44﴾ وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ ﴿45﴾ يُوسُفُ أَيُّهَا لصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿46﴾ قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تَأْكُلُونَ ﴿47﴾ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ ﴿48﴾ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ ﴿49﴾ وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ ﴿50﴾ قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ يُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِن سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَاْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ﴿51﴾ ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ ﴿52﴾ وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿53﴾ وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مِكِينٌ أَمِينٌ ﴿54﴾ قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ﴿55﴾ وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاء نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿56﴾ وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ﴿57﴾ وَجَاء إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ ﴿58﴾ وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَّكُم مِّنْ أَبِيكُمْ أَلاَ تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَاْ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ ﴿59﴾ فَإِن لَّمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلاَ كَيْلَ لَكُمْ عِندِي وَلاَ تَقْرَبُونِ ﴿60﴾ قَالُواْ سَنُرَاوِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَإِنَّا لَفَاعِلُونَ ﴿61﴾ وَقَالَ لِفِتْيَانِهِ اجْعَلُواْ بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا إِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿62﴾ فَلَمَّا رَجِعُوا إِلَى أَبِيهِمْ قَالُواْ يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿63﴾ قَالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴿64﴾ وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَاعَهُمْ وَجَدُواْ بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا نَبْغِي هَذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا وَنَمِيرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذَلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ ﴿65﴾ قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِّنَ اللّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلاَّ أَن يُحَاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ﴿66﴾ وَقَالَ يَا بَنِيَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنكُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ ﴿67﴾ وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنِي عَنْهُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِلاَّ حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿68﴾ وَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَاْ أَخُوكَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿69﴾ فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ ﴿70﴾ قَالُواْ وَأَقْبَلُواْ عَلَيْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ ﴿71﴾ قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَن جَاء بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِيمٌ ﴿72﴾ قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ ﴿73﴾ قَالُواْ فَمَا جَزَآؤُهُ إِن كُنتُمْ كَاذِبِينَ ﴿74﴾ قَالُواْ جَزَآؤُهُ مَن وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ ﴿75﴾ فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاء اللّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ﴿76﴾ قَالُواْ إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ ﴿77﴾ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿78﴾ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلاَّ مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّآ إِذًا لَّظَالِمُونَ ﴿79﴾ فَلَمَّا اسْتَيْأَسُواْ مِنْهُ خَلَصُواْ نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُواْ أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُم مَّوْثِقًا مِّنَ اللّهِ وَمِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الأَرْضَ حَتَّىَ يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ﴿80﴾ ارْجِعُواْ إِلَى أَبِيكُمْ فَقُولُواْ يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ ﴿81﴾ وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيْرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿82﴾ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿83﴾ وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ ﴿84﴾ قَالُواْ تَالله تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ ﴿85﴾ قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿86﴾ يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ﴿87﴾ فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيْهِ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَآ إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ ﴿88﴾ قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ ﴿89﴾ قَالُواْ أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَاْ يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿90﴾ قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِينَ ﴿91﴾ قَالَ لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴿92﴾ اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿93﴾ وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ ﴿94﴾ قَالُواْ تَاللّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلاَلِكَ الْقَدِيمِ ﴿95﴾ فَلَمَّا آنجاء الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿96﴾ قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ﴿97﴾ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿98﴾ فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِينَ ﴿99﴾ وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿100﴾ رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿101﴾ ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ ﴿102﴾ وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ ﴿103﴾ وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ﴿104﴾
ای پیامبر! آن هنگام را به یاد آر که يوسف به پدرش گفت پدر جان در خواب ديدم يازده ستاره و خورشيد و ماه مرا سجده ميکردند (4) گفت پسرکم خوابت را براي برادرانت تعريف مکن که حيله بزرگي برايت خواهند کرد زيرا که شيطان دشمن آشکار انسان است (5) چنين است که پروردگارت تو را برميگزيند و ازعلمِ معني کردن خوابها به تو خواهد آموخت و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام خواهد کرد چنانکه آنرا قبلا بر پدرانت ابراهيم و اسحق نيز تمام کرده که پروردگارت داناي فرزانه است (6) البته درباره يوسف و برادرانش براي پرسشگران آياتي است (7) هنگامي که برادران یوسف در بین خویش میگفتند يوسف و برادرش نزد پدرمان محبوب ترند در حاليکه ما جواناني نيرومند و همدست هستيم ، البته پدرمان درگمراهيي آشکار است (8) تا اینکه بالاخره به اجماع رسیدند که: يوسف را بکشيد يا در زميني دور دست بياندازيد تا توجه پدرتان مخصوص شما باشد و پس از آن اشخاصي شايسته شويد (9) از آن ميان يکي گفت يوسف را نکشيد بلکه او را در قعر چاهي بيفکنيد تا بعضي از كاروانيان او را بيابند ، اگر حتماً کننده آن کار هستيد (10) با چنین تصمیمی نزد پدرشان آمدند و گفتند پدرجان چه ات هست که ما را در مورد يوسف امين نميشماري در حاليکه خير خواهش هستيم؟ (11) فردا با ما بفرستش بگردد و بازي کند و ما بخوبي حفظش خواهيم کرد (12) گفت اگر ببريدش غمگين ميشوم و ميترسم گرگ بخوردش و شما هم غافل باشيد (13) گفتند با وجوديکه جواناني نيرومند هستيم ، اگر گرگ بخوردش که ما زيانکار خواهيم بود (14) بالاخره پدرشان تسلیم شد و یوسف را به آنان واگذاشت و آنگاه كه بردندش و نظرشان را يکي کرده بودند که در قعر چاهي قرارش دهند به یوسف وحي کرديم که نگران مباش و حتماً روزی خبر اين کارشان را به آنان خواهي داد و البته آنها اینک که دارند چنین میکنند شعورشان به جا نیست (15) آنها بالاخره کارشان را کردند و شب هنگام نزد پدرشان آمدند و گريه ميکردند (16) گفتند پدر جان رفتيم و مشغول مسابقه شديم و يوسف را نزد چيزهايمان گذاشته بوديم كه گرگ خوردش و البته تو که باور نمي کني حتي اگر هم راست بگوييم (17) و پيراهنش را با خوني دروغين آوردند. گفت نه بلکه نفس تان کاري را برايتان آراست، و صبر زيباست ، و از خداوند بايد در مورد آنچه که وصف مي کنيد ياري خواست (18) و کارواني آمد و آبيارشان را فرستادند و او دلوش را انداخت گفت مژده ام دهيد که اين پسرکي است و کاروانیان او را بطور پنهاني مايه منفعتي قرار دادند و خداوند به کارشان دانا بود (19) و او را به بهائي ناچيز فروختند و درباره اش بي رغبت بودند (20) و کسي که در مصر او را خريد به زنش گفت جايگاهش را گرامي دار ، چه بسا فايده اي برايمان داشته باشد يا اينکه او را به فرزندي بگيريم ، و چنين بود که يوسف را در آن سرزمين جاي داديم و از علمِ معني کردن خوابها به او آموختيم و خداوند به کارش مسلط است ولي اکثر مردم نميدانند (21) و هنگامي که به رشد خويش رسيد به او حکم و علم داديم و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (22) و آن زن که او در خانه اش بود به نزدش رفت و آمد ميکرد و او را ميخواست تا اينکه درب ها را قفل کرد و گفت معطل چه هستي؟ گفت پناه بر خدا که پروردگار من است . اوست که جايگاهم را نيکو کرده ، البته او کار ظالمان را درست در نمي آورد (23) و آن زن آهنگ او کرد و او هم اگر دلايل پروردگارش رانديده بود آهنگ او ميکرد . چنين بود که بدي و اعمال زشت را از او دور كرديم که او از بندگان خالص ما بود (24) و هر دو به طرف درب دويدند و آن زن پيراهنش را از پشت دريد و شوهر آن زن را دم دريافتند. زن گفت سزاي کسي که به اهل خانه ات خيال بد داشته باشد چيست مگر اينکه زنداني شود يا اينکه عذابي دردناک داشته باشد؟ (25) یوسف گفت او دور و بر و من رفت و آمد ميکرد و مرا ميخواست. و شاهدي از نزديکان آن زن گواهي داد که اگر پيراهنش از جلو پاره شده باشد زن راست ميگويد و او دروغگوست (26) و اگر پيراهنش از پشت پاره شده باشد زن دروغ ميگويد و او از راستگويان است (27) و چون شوهر آن زن ديد که پيراهنش از پشت پاره شده، گفت اين از حيله شما زنهاست که حيله تان بزرگ است (28) اي يوسف از اين موضوع در گذر. و اي زن تو نیز آمرزش بخواه زير ا که خودت از خطا کارا ن بودي (29) و زناني در آن شهر که این موضوع را شنیده بودند گفتند زن آن مقام عاليمرتبه نزد جوانِ برده خويش رفت و آمد ميکند و او را ميخواهد حتما دوستي او فريفته اش کرده و ما او را در گمراهيي آَشکار مي بينيم (30 ) هنگاميکه آن زن توطئه شان را شنيد بسوي آنها فرستاد و براي آنها بالش و پشتي فراهم کرد و بدست هر يک از آنها کاردي داد وبه یوسف گفت بر آنان بيرون درآی . اما هنگاميکه او را ديدند بزرگش داشتند و از میوه ها دست کشیدند و گفتند: خداوندا! اين بشر نيست . اين چيزي جز فرشته اي بزرگوار نيست! (31) آن زن گفت اين همان است که مرا برايش ملامت ميکرديد و من او را خواستم اما او خودداري کرد و اگر آنچه را فرمان ميدهم نکند حتما زنداني خواهد شد و از سرافکندگان خواهد گرديد (32) یوسف گفت پروردگارا ! زندان نزد من خوشتر است از آنچه مرا به آن ميخوانند و اگر توطئه شان را از من نگرداني به آنان متمايل ميشوم و از جاهلان ميگردم (33) و پروردگارش اجابتش کرد و توطئه آنها را از او دور نمود که همو شنواي داناست (34) سپس؛ پس از اينکه نشانه هائي از رفتارهای او که مغایر عادات آن شهر بود از او ديدند، نظرشان عوض شد و تصميم گرفتند تا مدتي زندانيش کنند (35) و همراه با او دو جوان هم در زندان داخل شدند. يکي از آنان گفت خود را به خواب مي بينم که شراب ميسازم و ديگري گفت خود را درخواب مي بينم که بر سر خويش نان حمل ميکنم که پرندگان از آن ميخورند معني آن را بما بگو که ما تو را از نيکوکاران مي بينيم (36) گفت غذايي كه روزيتان است برايتان نمي آيد مگر آنکه قبل از آن معني آنرا به شما گفته باشم . اين از چيزهائي است که پروردگارم به من آموخته زيرا که من دين قومي را که به خداوند ايمان ندارند و به آخرت نيز کافرند ترک کرده ام (37)و پيرو دين پدرانم ابراهيم و اسحق و يعقوب شده ام . ما را نميرسد که با خداوند چيزي را شريک کنيم. اين از فضل خداوند بر ما و بر مردم است وليکن اکثر مردم شکر نمي گزارند (38) اي دو يار زندانيم ، آيا پروردگارانِ متفرق بهتر است يا خداوندِ تکِ قدرتمند؟ (39) شما در دین خویش چيزي را عبادت نمي کنيد مگر نامهائي را که خودتان و پدرانتان نامگذاري کرده ايد که خداوند دليلي براي آن نامگذاريهاي شما نفرستاده. هيچ حکمي درست نيست مگر اینکه از جانب خداوند باشد . فرمان داده که جز او را نپرستيم . اين آن دين پايدار است وليکن اکثر مردم نميدانند (40) اي دو يار زندانيم ، يکي از شما ساقي شراب اربابش خواهد شد و ديگري به دار کشيده ميشود و پرندگان از سرش خواهند خورد . قضاي چيزي که راجع به آن از من نظر خواستيد رانده شده و حتمي است (41) و به آنکه گمان ميکرد نجات خواهد يافت گفت مرا نزد اربابت ياد کن اما شيطان او را به فراموشي انداخت که نزد اربابش يادش کند پس چند سالي در زندان ماند (42) پس از آن سالها ، روزی پادشاه گفت من در خواب مي بينم که هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر ميخورند و نيز هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک مي بينم . اي بزرگان! خوابم را معني کنيد اگر تعبير خواب بلديد (43) گفتند خواب تو مخلوطی از چيزهاي پراکنده و چيزهاي خوشايند است و علمِ تعبير چيزهاي خوشايند را نداريم (44) و يکي از آن دو نفر که نجات يافته بود ناگهان پس از آن مدت یوسف به یادش آمد و و گفت من خبر معني آنرا به شما ميدهم ، مرا نزد یوسف بفرستيد (45) اي يوسف! اي بسيار راستگو! برايمان هفت گاو چاقي را که هفت گاو لاغر ميخورندشان و هفت خوشه سبز و خوشه هاي خشک ديگر را معني کن . تا بسوي آن مردم برگردم تا آنان بدانند (46) گفت هفت سال پشت سر هم بكاريد و آنچه را که درو کرده ايد در همان خوشه اش واگذاريد مگر اندکي را که ميخوريد (47) آنگاه پس از آن ، هفت سالِ سخت مي آيد که آنچه را که براي آن سال ها از پيش قرار داده ايد ميخوريد مگر اندکي را که محفوظ ميداريد (48) آنگاه پس از آن ، سالي مي آيد که مردم فريادرسي ميشوند و فراوانی میشود و در آن زمان مردم در هال رفاه شيره ميوه ها و روغن ميگيرند (49) و پادشاه گفت او را نزد من بياوريد . و هنگامي که آن فرستاده نزدش آمد گفت بسوي اربابت برگرد و از او بپرس قضيه زناني که دستهايشان را پس از دیدن من از کاری که به آن مشغول بودند بازداشته بودند چه بوده که پروردگارم نسبت به توطئه آنها داناست (50) پادشاه زنان را احضار کرد و گفت موضوع شما هنگامي که دور و بر يوسف ميگشتيد و او را مي خواستيد چه بوده؟ گفتند: خدا منزه است. ما هيچ چيز بدي عليه او سراغ نداريم . زن آن عاليمرتبه گفت اينک حق جلوه گر شد . من بودم كه دُور و بَر او مي گشتم و او را مي خواستم و او از راستگويان است (51) یوسف پس از معلوم شدن حقیقت گفت اين براي آن است که شوهر آن زن بداند که مخفیانه خيانتی نکردم و خداوند توطئه خائنان را پيش نمي برد (52) و البته خويش را تبرئه نمي کنم ، زیرا که نفس به بدي فرمان ميدهد ، مگر که خداوند رحم کند و از بدی باز دارد که پروردگارم آمرزگار مهربان است (53) و پادشاه گفت او را نزد من بياوريد تا او را مخصوص خويش کنم ، پس هنگامکيه با او گفتگو كرد ، گفت تو امروز نزد ما صاحب اختيار و اميني (54) گفت مرا مسئول انبارهاي زمين قرارده که نگهباني دانا هستم (55) و چنين بود كه يوسف را در زمين اختيار داديم که هر جا که ميخواست قرارميگرفت. رحمت خويش را به هر کس بخواهيم ميرسانيم و پاداش نيکوکاران را از بين نمي بريم (56) و پاداش آخرت براي کساني که ايمان آورده و تقوا پيشه کرده باشند بهتر است (57) پس از مدتی آن خشکسالی طولانی سر رسید و برادران يوسف آمدند و بر او وارد شدند و او آنها را شناخت و آنها او را نشناختند (58) و وقتي که آنها را با بارهايشان تجهيز کرد گفت آن برادرتان را از نزد پدرتان به نزدم بياوريد. آيا نمي بينيد که پيمانه را کامل ميدهم و بهترين ميزبانم؟ (59) اگر او را برايم نياوريد پيمانه اي نزدم نخواهيد داشت و نزديكم نخواهيد شد (60) گفتند بزودي او را از پدرمان خواهيم ستاند و ما کننده اين کاريم (61) یوسف به جوانان زیر دست خويش گفت کالاهایی را که برای خرید آذوقه با خویش آورده بودند در بارهايشان بگذاريد شايد وقتي به سوي خانواده شان برگردند بشناسندش و شايد بازگردند (62) و هنگاميکه بسوي پدرشان بازگشتند گفتند پدر جان پيمانه را از ما دريغ داشتند پس برادرمان را با ما بفرست تا پيمانه بگيريم و ما نگهدارش خواهيم بود (63) گفت آيا درباره او به شما اعتماد کنم؟ همانطور که نسبت به برادرش اعتماد کردم؟ البته خداوند بهترين نگهداراست و همو مهربان ترینِ مهربانان است (64) و هنگاميکه کالايشان را گشودند و ديدند سرمايه شان بسويشان برگشته ، گفتند پدر جان چه ميخواهيم؟ اين سرمايه مان است که بسوي ما برگشته و خانواده مان را غذا ميدهيم و برادرمان را هم حفظ مي کنيم و پيمانه بزرگتري هم دريافت خواهيم کرد. اين پيمانه کوچک است (65) گفت هرگز او را با شما نخواهم فرستاد مگر اينکه وثيقه اي خدائي به من بدهيد که او را باز خواهيد گرداند مگر اينکه مطلب از احاطه شما خارج باشد . پس وقتي که وثيقه شان را دادند گفت خداوند بر آنچه ميگوييم نگهبان است (66) و گفت اي پسرانم از يک درب وارد نشويد بلکه از درهاي مختلف وارد شويد و من نميتوانم درباره خدا مشکلي از شما چاره کنم . جز اين نيست که حکم جز از ناحيه خداوند نيست. بر او توکل ميکنم و هر توکل کننده اي نيز بايد بر او توکل کند (67) و هنگاميکه آنطور که پدرشان گفته بود داخل شدند ، که البته مشکلي را از آنها در مقابل خداوند چاره نميکرد مگر اينکه حاجتي را در دل يعقوب برمي آورد و البته یعقوب با علومي آشنا بود و بر مبنای آن ، آن توصیه را به فرزندان خویش کرده بود ، زیرا که او از برخی از علومی که ما تعلیمش داده بودیم برخوردار بود ، وليکن اکثر مردم نميدانند (68) و هنگاميکه بر يوسف داخل شدند ، برادرش را نزد خويش جاي داد و گفت من برادرت هستم پس درباره آنچه انجام مي بینی ناراحت نشو (69) و هنگاميکه یوسف دستور داد آنها را با کالاهايشان تجهيز کنند جام شاه را در بار برادرش قرار داد سپس اعلام كننده اي فرياد زد که اي کاروانيان شما دزد هستید (70) آنها برگشتند و به ماموران گفتند دنبال چه ميگرديد (71) گفتند جام پادشاه را جستجو مي کنيم و هر کس که آنرا بياورد بار شتري خواهد داشت و ما ضامن آنيم (72) گفتند بخدا ميدانيد که ما براي فساد در زمين نيامده ايم و ما سارق نيستيم (73) گفتند اگر دروغ گفته باشيد سزايش چيست (74) گفتند سزايش اين است که هر کس که آن دربارش پيدا شد خودش جايزه اش است. ما ظالمان را چنين سزا ميدهيم (75) پس در ابتدا بار آنها را گشتند سپس بارهاي برادر یوسف را و آن را از بار او بيرون کشيدند . چنين به يوسف راه نشان داديم . او را نميرسيد که برادرش را طبق قانون پادشاه بگيرد مگر اينکه خدا بخواهد. درجه هر کس را که بخواهيم بالا ميبريم و بالاتر از هر دانائي داناتري هست (76) سایر برادران یوسف که خیلی ناراحت بودند گفتند اگر اودزديده ، تعجبي ندارد زيرا برادري داشته که اوهم ميدزديده. پس يوسف اين را در دل خويش پنهان داشت و به رويشان نياورد و گفت بلکه شما بدتريد و خداوند نسبت به آنچه ميگوئيد داناتر است (77) گفتند اي بزرگوار ! او پدر پيري دارد. يکي از ما را جاي او بگير که ما تو را از نيکوکاران مي بينيم (78) گفت پناه بر خدا که ما کسي را غير از آنکه متاع خويش را نزدش يافته ايم بازداشت کنيم که در آنصورت از ظالمان خواهيم بود (79) پس هنگاميکه مأيوس شدند با هم خلوت کردند و راز ميگفتند و بزرگترينشان گفت آيا نميدانيد که پدرتان از شما وثيقه اي خدائي گرفته و قبلا هم درباره يوسف چه کوتاهيي کرديد؟ من از اين سرزمين خارج نخواهم شد مگر اينکه پدرم اجازه ام دهد يا خدا درباره ام حکم کند و همو بهترين حاکمان است (80) سوي پدرتان باز گرديد و بگوييد پدرجان! پسرت سرقت کرده و ما جز به آنچه ميدانستيم گواهي نداديم و از غيب نيز آگاه نيستيم (81) از آن شهري که در آن بوديم تحقيق کن و نيز از کارواني که با آنان آمديم و ما راست میگوئیم (82) گفت بله نفس تان برايتان چيزي را آراسته. و صبر زيباست . چه بسا که خداوند همگي آنها را بسويم بياورد که او خودش داناي پر حکمت است (83) و از آنها روي گرداند و گفت اي افسوس بر يوسف و از شدت اندوه چشمهايش نابينا شد و خشم خود را فرو ميخورد (84) گفتند بخدا آنقدر ياد يوسف مي کني که سخت بيمار شوي يا به هلاکت بيفتي (85) گفت جز اين نيست که شکايت غم و اندوه خويش را فقط به خدا مي برم و از خدا چيزي ميدانم که شما نميدانيد (86) اي فرزندانم برويد و يوسف و برادرش را جستجو کنيد و از لطف خدا مأيوس نباشيد که جز کافران از لطف او مأيوس نميشوند (87) پس هنگاميکه آنان دگر باره بر یوسف داخل شدند ، گفتند اي بزرگوار به ما و خانواده مان ناراحتي رسيده و با سرمايه اي ناچيز آمده ايم پس پيمانه کامل به ما بده و بر ما تصدق کن که خداوند تصدق کنان را پاداش ميدهد (88) گفت آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه کرديد آن هنگام که جاهل بوديد (89) گفتند آيا تو خودت همان يوسفي؟ گفت من يوسفم و اين هم برادرم است . البته که خداوند بر ما منت گذاشت زيرا که هر کس که تقوا و صبر پیشه کند خداوند نيز پاداش نيکوکاران را ضايع نخواهد گذاشت (90) گفتند به خدا که خودش تو را از بين ما برگزيده و ما البته خطا کار بوده ايم (91) گفت امروز هنگام رسيدگي به کارتان نيست خداوند مي بخشدتان و همو مهربانترين است (92) با اين پيراهنم برويد و آنرا بر صورت پدرم بيندازيد بينا خواهد شد و آنگاه تمام خانواده تان را دسته جمعي بسويم بياوريد (93) و هنگاميکه آن کاروان راه افتاد پدرشان گفت من بوي يوسف را احساس مي کنم اگر مرا کم خرد نشماريد (94) گفتند به خدا که در همان گمراهي سابقت هستي (95) اما هنگاميکه مژده دهنده آمد و آنرا بر صورتش انداخت بينا گشت و گفت آيا به شما نگفتم که از خدا چيزهائي ميدانم که شما نميدانيد (96) گفتند اي پدر براي گناهمان استغفار کن که ما خطاکار بوديم (97) گفت بزودي از پروردگارم برايتان استغفار خواهم کرد که او آمرزگار مهربان است (98) پس هنگاميکه بر يوسف وارد شدند والدينش را به نزد خويش جاي داد و گفت داخل مصر شويد و به خواست خدا در ايمني باشيد (99) و والدين خويش را بر تخت نشاند و آنها به سجده افتادند و او گفت پدرم ، اين معني خواب قبلي من است که پروردگارم آنرا راست درآورد و البته به من وقتي از زندان نجاتم داد و شما را از بيابان نزدم آورد ، پس از آنکه شيطان بين من و برادرانم را بهم زده بود احسان کرد البته پروردگارم درباره آنچه بخواهد دقيق است که او خودش داناي پر حکمت است (100) پروردگارا! چيزي از پادشاهي بمن دادي و چيزي از معني کردن خوابها بمن آموختي. اي خالق آسمانها و زمين تو در دنيا و آخرت سرپرستم هستي مرا تسليم حق بميران و با صالحان همراهم کن (101) اين از خبرهاي غيبي است که بسويت وحي کرديم. تو درآن هنگام که درباره کارشان همرأي شده بودند و حيله ميکردند نزدشان نبودي (102) و اکثر مردم ايمان نمي آورند حتي اگر خيلي هم دلت بخواهد (103) تو درباره آن رسالت مزدي از آنها نميخواهي . آن جز پندي براي جهانيان نيست (104)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
درب : لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است می فرماید : ای پیامبر ! قصه ای را که برایت می گوئیم ، صرفا یک قصه صِرف نیست ، بلکه از وحی است و لذا عین حقیقت است .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر! درمقایسه داستان یوسف با داستان توشباهت عجیبی هسـت ، که اگرپیروانت شبیه سازی کنند و متوجه آن شوند دلگرم ترخواهند شد .
3 - سوالات
خلاصه داستان یوسف این است که او مورد کینه برادرانش بود بطوریکه حتی میخواستند بکشندش و او را از دار و دیارش راندند اما خداوند او را - چون بنده صالحی بود- بزرگ ، و بر همان برادرانش سرور کرد و آنها هم به سروری او معترف شدند . بعـدا پیامبر- ص- هم همینطور شد و نسبت به قریش که قصد جانش راداشتند به ســروری رسید . اینک سوال این است که :
1- حالت کلی این پاراگراف چگونه است؟ (دلداری به پیامبر- ص-؟ نکوهش کـــافران؟ تشویق مومنان؟ یا.....؟)
2- از مطالب این پاراگراف چه «حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها» میتوان زد؟
3- اگر میخواستیم از تیتر«خواست خداوند قانونمند است» استفاده کنیم ، می باید زیرکدام کلمات را خط بکشیم؟
4 – در این پاراگراف درکجاها موضوع کدام کلیدهای فهم قرآن اتفاق افتاده است؟
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
به نظر میرسد در اوان نزول این سوره ، آنحضرت و پیروانش ، تلخ ترین ایام را میگذرانده اند و از همه طرف تیرهای بلایا و ناخوشایندی ها به طرفشان می باریده و از اعماق قلوبشان این سوال بطرف آسمان میرفته که : ای خدا! پس کی میشود که یک کمی اوضاع مان مطلوب تر شود؟ که به عنوان آبی بر آتش دل های سوخته شان ، این سوره نازل شده است .
5 – زاویه با تفاسیر رایج
1 : (آیه 51) - (المیزان) : " وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ" ضمير" اليه" به يوسف برمىگردد و ظاهر كلمه" وحى" اين است كه وحى نبوت است،
خطای واضح ! این وحی از نوع «واوحینا الی ام موسی ان ارضعیه . . » است و با آیه 22 نیز تعارض دارد که گویای این است که وحی نبوت به او پس از رسیدن یوسف به بلوغ و رشد جسمانی و عقلانی واقع شد .
6 - پیشگوئی های تحقق یافته
در این پاراگراف و با ذکر این داستان عجیب تلویحا به آنحضرت و یارانش وعده میدهد که اوضاع و احوال شما چنان در جهت مطلوب تان دگر گون خواهد شد که مانند یوسف بر آنها غالب خواهید شد و آنها عذرخواه تان خواهند شد . و البته چنانکه همگان میدانند ، این پیشگوئی نیز به تحقق پیوست .
7 – کلیدهای تفسیری
اصلی-فرعی و . . . :
در ابتدای آیه 10 «واگذاری به مخاطب» صورت گرفته،
همچنین در ابتدای آیه 15،
نیز در ابتدای آیه 16،
در آیه 26 کلمه «شاهد» به معنی رایج (یعنی به معنی گواه و ناظر) بکار نرفته، بلکه معنی کلمه مذکور در اینجا تحلیلگر و کارآگاه و امثال آن است.
در ابتدای آیه 29 تغییر مخاطب (التفات) صورت گرفته، و طبعا برای برگشتن به روال روائی در ابتدای آیه 30 نیز .
آیات 37 تا 40 پرانتزی هستند، دلیلش هم اینکه اگر چشم خویش را به آنها ببندیم و قبل و بعدش را وصل کنیم خواهیم دید روال سخن صاف و بی سکته میشود.
در ابتدای آیه 43 «واگذاری به مخاطب» صورت گرفته،
همچنین است در ابتدای آیه 44،
در ابتدای آیه 46 ، هم واگذاری به مخاطب و هم تغییر مخاطب صورت گرفته،
در ابتدای آیه 50 واگذاری به مخاطب صورت گرفته،
همچنین در ابتدای آیه 51،
آیه های 52 و 53 پرانتزی است، به همان دلیلی که کمی بالاتر گفته ایم.
دو سوم آخر آیه 76 پرانتزی است، به همان دلیلی که گفتیم.
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ ﴿4﴾ قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿5﴾ وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿6﴾
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
درب : نشانه های مومنِ با تقوا بودنِ آتیِ یوسف در کودکی او نیز کم کم ظاهر میشد.
2
لَّقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِّلسَّائِلِينَ ﴿7﴾ إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ﴿8﴾ اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ ﴿9﴾ قَالَ قَآئِلٌ مَّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ ﴿10﴾ قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا لَكَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ ﴿11﴾ أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿12﴾ قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ ﴿13﴾ قَالُواْ لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ ﴿14﴾ فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ وَأَجْمَعُواْ أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَآ إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ ﴿15﴾ وَجَاؤُواْ أَبَاهُمْ عِشَاء يَبْكُونَ ﴿16﴾ قَالُواْ يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لِّنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ ﴿17﴾ وَجَآؤُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿18﴾
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
درب : یکی از مشکلات مهم مومنان با تقوا نزدیکانِ حسودشان است که توطئه های سهمگین میکنند.
3
وَجَاءتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُواْ وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَى هَذَا غُلاَمٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿19﴾ وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ ﴿20﴾ وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿21﴾ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿22﴾ وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿23﴾ وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ ﴿24﴾ وَاسُتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوَءًا إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿25﴾ قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الكَاذِبِينَ ﴿26﴾ وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِن الصَّادِقِينَ ﴿27﴾ فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ ﴿28﴾ يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ ﴿29﴾ وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ﴿30﴾ فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ ﴿31﴾ قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِّنَ الصَّاغِرِينَ ﴿32﴾ قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ ﴿33﴾ فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿34﴾ ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ ﴿35﴾
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
درب : خداوند توطئه های سهمگین حسوادانِ نزدیک را به شرایطی که متضمن موفقیت باشد تبدیل میکند.
4
وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿36﴾ قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ﴿37﴾ وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ مِن شَيْءٍ ذَلِكَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ ﴿38﴾ يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿39﴾ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿40﴾ يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ ﴿41﴾ وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ ﴿42﴾
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
درب : مومنانِ با تقوا در هر حالتی، چه رفاه و چه سختی، کاری را که به نظرشان درست است میکنند.
5
وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ ﴿43﴾ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ ﴿44﴾ وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ ﴿45﴾ يُوسُفُ أَيُّهَا لصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿46﴾ قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تَأْكُلُونَ ﴿47﴾ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ ﴿48﴾ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ ﴿49﴾ وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ ﴿50﴾ قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ يُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِن سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَاْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ﴿51﴾ ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ ﴿52﴾ وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿53﴾ وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مِكِينٌ أَمِينٌ ﴿54﴾ قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ﴿55﴾ وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاء نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿56﴾ وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ﴿57﴾
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
درب : کم کم صبر و استقامت مومنان با تقوا نتیجه میدهد و دیگران متوجهِ حقیقتِ مربوط به آنان میشوند.
6
وَجَاء إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ ﴿58﴾ وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَّكُم مِّنْ أَبِيكُمْ أَلاَ تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَاْ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ ﴿59﴾ فَإِن لَّمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلاَ كَيْلَ لَكُمْ عِندِي وَلاَ تَقْرَبُونِ ﴿60﴾ قَالُواْ سَنُرَاوِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَإِنَّا لَفَاعِلُونَ ﴿61﴾ وَقَالَ لِفِتْيَانِهِ اجْعَلُواْ بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا إِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿62﴾ فَلَمَّا رَجِعُوا إِلَى أَبِيهِمْ قَالُواْ يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿63﴾ قَالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴿64﴾ وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَاعَهُمْ وَجَدُواْ بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا نَبْغِي هَذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا وَنَمِيرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذَلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ ﴿65﴾ قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِّنَ اللّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلاَّ أَن يُحَاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ﴿66﴾ وَقَالَ يَا بَنِيَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنكُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ ﴿67﴾ وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنِي عَنْهُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِلاَّ حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿68﴾ وَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَاْ أَخُوكَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿69﴾ فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ ﴿70﴾ قَالُواْ وَأَقْبَلُواْ عَلَيْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ ﴿71﴾ قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَن جَاء بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِيمٌ ﴿72﴾ قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ ﴿73﴾ قَالُواْ فَمَا جَزَآؤُهُ إِن كُنتُمْ كَاذِبِينَ ﴿74﴾ قَالُواْ جَزَآؤُهُ مَن وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ ﴿75﴾ فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاء اللّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ﴿76﴾ قَالُواْ إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ ﴿77﴾ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿78﴾ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلاَّ مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّآ إِذًا لَّظَالِمُونَ ﴿79﴾ فَلَمَّا اسْتَيْأَسُواْ مِنْهُ خَلَصُواْ نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُواْ أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُم مَّوْثِقًا مِّنَ اللّهِ وَمِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الأَرْضَ حَتَّىَ يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ﴿80﴾ ارْجِعُواْ إِلَى أَبِيكُمْ فَقُولُواْ يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ ﴿81﴾ وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيْرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿82﴾ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿83﴾
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
درب : کم کم وضع زمانه برای آنان بهتر شده و ثروت و قدرت هم میرسد آنها موفق میشوند در سطح وسیع تری کارهای نیک خویش را پیگیر باشند.
7
وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ ﴿84﴾ قَالُواْ تَالله تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ ﴿85﴾ قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿86﴾ يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ﴿87﴾ فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيْهِ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَآ إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ ﴿88﴾ قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ ﴿89﴾ قَالُواْ أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَاْ يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿90﴾ قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِينَ ﴿91﴾ قَالَ لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴿92﴾ اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿93﴾
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
درب : لطف و توجه خاص خداوند باز هم ادامه می یابد.
8
وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ ﴿94﴾ قَالُواْ تَاللّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلاَلِكَ الْقَدِيمِ ﴿95﴾ فَلَمَّا آن جاء الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿96﴾ قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ﴿97﴾ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿98﴾ فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِينَ ﴿99﴾ وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿100﴾ رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿101﴾
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
درب : لطف و توجه حضرت حق کامل میشود.
9
ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ ﴿102﴾ وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ ﴿103﴾ وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ﴿104﴾
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات و مايه موفقيتشان مي شود.
درب : ای پیامبر! دور نیست که چنین لطف و توجهی برای تو نیز کامل شود.
8 - آیات برجسته این پاراگراف
آیه 64 به علت وجود جمله فوق العاده مشهور «فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین» در آن، جزء آیات برجسته این پاراگراف است.
9 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .
آنچه تا کنون فهمیده ایم این بوده که معاصران نزول اکثر قریب به اتفاق حجم قرآن را همانطور می فهمیده اند که ما امروز می فهمیم .
البته مطلب فوق تکراری به نظر میرسد . اما در حقیقت ، ما داریم با ذکر شواهد ، آن شبهه ای را که میگوید فهم امروز خیلی با فهم معاصرانِ نزول آیات تفاوت دارد ، را رد میکنیم .
10 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
پیام امید و دلگرمی و دلداری به آنحضرت و پیروانش که به زودی ایام به کام خواهید شد .
11 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
دروغ خیلی آبکی و واکنش ضعیف در مقابلش
از آیه 17 فهمیده میشود که خودشان هم میفهمیدند داستانی که سر هم کرده اند قابل پذیرش نیست.
واکنش یعقوب نبی (ع) راجع به موضوع خیلی ضعیف بود، بجای اینکه بگوید سرصحنه برویم و رد پای گرگ ادعائی و کشمکش کودک و امثال این نوع شواهد را جستجو کند اکتفا کرد به اینکه بگوید صبر زیباست و شماها کاری کرده ایدها و . .
ظاهرا از طرق خاص انبیاء خبری داشته.
در آیه 83 نیز همین رفتارِ بی اهمیت انگارانه و لاقیدانه را مجددا (مجددا و تقریبا پس از 30 سال) می بینیم همان فصبر جمیل و همان سولت لکم انفسکم امرا و بیانش نیز طوری است که گوئی مطمئن است که یوسف زنده است، زیرا بعدا میگوید بروید دنبال یوسف و برادرش بگردید.
در آیه 20 فاعل چه کسی (کسانی) است؟
در جواب باید گفت فاعل نمیتواند اهل کاروان باشد، زیرا آنها آن کودک را «ثروت»ی تلقی کرده بودند.
لذا توضیح مطلب این میشود که برادران یوسف دورادور کشیک میکشیدند که عاقبت کار او چه میشود و وقتیکه دیدند اهل کاروان او را پیدایش کرده اند برای اینکه مانع کارهای احتمالی آنها برای رساندن کودک به خانواده اش شوند او را به پشیزی به آنها فروختند.
خواب و تعبیر خواب
در رابطه با آیه 43 در این سوره سه نوع «خواب» معرفی شده است:
1- رویا (خواب)،
2- احلام (چیزهای خوشایند)،
3- اضغاث (پراکنده)
«رویا» خوابهای دارای معنی و تعبیر است که مثلاً یکی از آنها همین خواب حضرت یوسف است که دیده بود یازده ستاره و خورشید و ماه بر او سجده میکردند. یا خواب حضرت ابراهیم که دیده بود پسرش اسمعیل را ذبح میکند یا خواب پیامبر(ص) که دیده بود حج بجا میآورد.
از مشخصات این نوع خوابها این است که جزئیات صحنه و سکانس معلوم نیست، و صحنه و سکانس یک حالت سوررئالیستی دارد، و در این نوع خوابها فقط موضوع موردنظر مطرح است و جزئیات دیگر وجود ندارد. و از این نوع خوابها که دارای معنی است بسیاری از اشخاص صالح دیدهاند و چیز نادری نیست.
«احلام» خوابهایی است که آدمی در جهت رسیدن به رفع نیازهای جسمی و روحی خویش میبیند،
مثلاً آدم گرسنه، سفره رنگین و پسر جوان، صحنههای جنسی میبیند، و گاهی هم محتلم میشود، همین کلمه «محتلم» با کلمه «احلام» همریشه است، و اینکه گفته شده «شتر در خواب بیند پنبه دانه» در همین جهت و به همین معنی است.
از مشخصات چنین خوابهایی این است که صحنه و سکانس مطلب با تمام جزئیاتش واضح است.
«اضغاث» خوابهای پراکندهء بکلی بیمعنی است، مثلاً از نوع خوابهائی که آدمی پس از پرخوری میبیند.
چند دریافت مستقیم و کوتاه
آیه 35: «نشانهها»ی مورد بحث، باید چیزهائی بوده باشد از قبیل اعتقاد به توحید و تبلیغ آن و مخالفت با دین شرک آنها و عدالتخواهی و اعتراض به مظالم جاری، و اینها باید سبب زندانی شدن او شده باشد نه توطئه آن زنان که در آیههای 33 و 34 اشاره شده.
آیه 42: سادهترین توضیحِ مطلب این است که او هر که بوده یکنوع «مجرم سیاسی» بوده. و شفاعت یکنفر «برده» (که پائینترین موقعیت اجتماعی را دارد) برای یک «مجرم سیاسی» کار آسانی نیست و متضمن خطراتی برای شفیع است لذا آن شخص خود را «خودسانسوری» کرد و بالاخره هم کاملاً فراموشش شد.
نقش شیطان آن بود که او را به از دست دادن موقعیتش و زحماتی که در آنصورت به آن دچار میشد ترساند تا اینکه موفق شد او را بطور کامل بفراموشاند.
آیه 45: این «یادآوریِ» آن شخص در اینجا کاملاً موجه است، زیرا یادآوری قبل از این مطلب، «شفاعت از یک مجرم سیاسی» تلقی میشد و برای او نوعاً ناخوشایند بود اما حالا یک «خوش خدمتی» است وبرای او کاملاً مطلوب است.
آیه 49: کلمهای که در آیه آمده «یُغاثُ» است که هم به معنی «فریادرسی میشوند» و هم به معنی «بارانده میشوند» است و چون باران از آسمان میآید، گویی که خداوند فریاد ناراحتی مردمِ هفت سال خشکسالی کشیده را شنیده، و برایشان باران فرستاده باشد، که فینفسه، هم معنی لغوی رایجی است و هم لطیف است، در ترجمه ترجیح داده شد. گرچه دومی هم صحیح است و هر دو هم بالاخره به یک معنـــی میرساند.
آیههای 52و53 : اینها گفتار یوسف است نه آن زن.
آیه 66: وثیقه موردنظر باید قاعدتاً «قسم» یا «تعهد اخلاقی» بوده باشد.
آیههای 67و68 : یعنی «به چشم نیائید» (و به اصطلاح امروز «چراغ خاموش» بروید)
آیات 70تا76 : روش یوسف از آنجا که یک «حق انتقام» به گردن آنها داشت موجه است.
جمع بندی و تفسیر
آن هنگام که يوسف به پدرش گفت پدر جان در خواب ديدم يازده ستاره و خورشيد و ماه مرا سجده ميکردند (4) گفت پسرکم خوابت را براي برادرانت تعريف مکن که حيله بزرگي برايت خواهند کرد زيرا که شيطان دشمن آشکار انسان است (5) چنين است که پروردگارت تو را برميگزيند و ازعلمِ معني کردن خوابها به تو خواهد آموخت و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام خواهد کرد چنانکه آنرا قبلا بر پدرانت ابراهيم و اسحق نيز تمام کرده که پروردگارت داناي فرزانه است (6) البته درباره يوسف و برادرانش براي پرسشگران آياتي است (7) هنگامي که (در بین خود) گفتند يوسف و برادرش نزد پدرمان محبوب ترند در حاليکه ما جواناني نيرومند و همدست هستيم. البته پدرمان د رگمراهيي آشکار است (8) [بالاخره به اجماع رسیدند که:] يوسف را بکشيد يا در زميني (دور دست) بياندازيد تا توجه پدرتان مخصوص شما باشد و پس از آن اشخاصي شايسته شويد (9) از آن ميان يکي گفت يوسف را نکشيد بلکه او را در قعر چاهي بيفکنيد تا بعضي از كاروانيان او را بيابند ، اگر حتماً کننده آن کار هستيد (10) [با چنین تصمیمی نزد پدرشان آمدند و] گفتند پدرجان چه ات هست که ما را در مورد يوسف امين نميشماري در حاليکه خير خواهش هستيم؟(11) فردا با ما بفرستش بگردد و بازي کند و ما بخوبي حفظش خواهيم کرد (12) گفت اگر ببريدش غمگين ميشوم و ميترسم گرگ بخوردش و شما هم غافل باشيد (13) گفتند با وجوديکه جواناني نيرومند هستيم ، اگر گرگ بخوردش که ما زيانکار خواهيم بود (14) [بالاخره پدرشان تسلیم شد و یوسف را به آنان واگذاشت] آنگاه كه بردندش و نظرشان را يکي کرده بودند که در قعر چاهي قرارش دهند به او وحي کرديم که حتماً خبر اين کارشان را به آنان خواهي داد و (در حالیکه) آنها متوجه نباشند (15) [آنها کارشان را کردند] و شب هنگام نزد پدرشان آمدند و گريه ميکردند (16) گفتند پدر جان رفتيم و مشغول مسابقه شديم و يوسف را نزد چيزهايمان گذاشته بوديم كه گرگ خوردش و البته تو که باور نمي کني حتي اگر هم راست بگوييم (17) و پيراهنش را با خوني دروغين آوردند. گفت (نه) بلکه نفس تان کاري را برايتان آراست . و صبر زيباست. و از خداوند بايد در مورد آنچه که وصف مي کنيد ياري خواست (18) و کارواني آمد و آبيارشان را فرستادند و او دلوش را انداخت گفت مژده ام دهيد که اين پسرکي است و او را بطور پنهاني مايه منفعتي قرار دادند و خداوند به کارشان دانا بود (19) و او را به بهائي ناچيز فروختند و درباره اش بي رغبت بودند (20) و کسي که در مصر او را خريد به زنش گفت جايگاهش را گرامي دار ، چه بسا فايده اي برايمان داشته باشد يا اينکه او را به فرزندي بگيريم. و چنين بود که يوسف را در (آن) سرزمين جاي داديم و از علمِ معني کردن خوابها به او آموختيم و خداوند به کارش مسلط است ولي اکثر مردم نميدانند (21) و هنگامي که به رشد خويش رسيد به او حکم و علم داديم و نيکوکاران را چنين پاداش ميدهيم (22) و آن زن که او در خانه اش بود به نزدش رفت و آمد ميکرد و او را ميخواست تا اينکه درب ها را قفل کرد و گفت معطل چه هستي؟ گفت پناه بر خدا {که پروردگار من است . جايگاهم را نيکو کرده. البته او کار ظالمان را درست در نمي آورد} (23) و آن زن آهنگ او کرد و او هم اگر دلايل پروردگارش رانديده بود آهنگ او ميکرد . چنين بود که بدي و اعمال زشت را از او دور كرديم که او از بندگان خالص ما بود (24) و هر دو به طرف درب دويدند و آن زن پيراهنش را از پشت دريد و شوهر آن زن را دم دريافتند. زن گفت سزاي کسي که به اهل خانه ات خيال بد داشته باشد چيست مگر اينکه زنداني شود يا اينکه عذابي دردناک داشته باشد؟(25) (یوسف) گفت او دور و بر و من رفت و آمد ميکرد و مرا ميخواست. و شاهدي از نزديکان آن زن گواهي داد که اگر پيراهنش از جلو پاره شده باشد زن راست ميگويد و او دروغگوست (26) و اگر پيراهنش از پشت پاره شده باشد زن دروغ ميگويد و او از راستگويان است (27) و چون ديد که پيراهنش از پشت پاره شده،گفت اين از حيله شما زنهاست که حيله تان بزرگ است (28) اي يوسف از اين موضوع در گذر. و اي زن تو نیز آمرزش بخواه زير ا که خودت از خطا کارا ن بودي (29) و زناني در آن شهر گفتند زن آن مقام عاليمرتبه نزد جوان (برده) خويش رفت و آمد ميکند و او را ميخواهد حتما دوستي او فريفته اش کرده و ما او را در گمراهيي آَشکار مي بينيم (30) پس هنگاميکه توطئه شان را شنيد بسوي آنها فرستاد و براي آنها بالش و پشتي فراهم کرد و بدست هر يک از آنها کاردي داد و(به یوسف) گفت بر آنان بيرون شو. اما هنگاميکه او را ديدند بزرگش داشتند و دستهاي خويش قطع کردند و گفتند: خداوندا ! اين بشر نيست . اين چيزي جز فرشته اي بزرگوار نيست!(31) (آن زن) گفت اين همان است که مرا برايش ملامت ميکرديد و من او را خواستم اما او خودداري کرد و اگر آنچه را فرمان ميدهم نکند حتما زنداني خواهد شد و از سرافکندگان خواهد گرديد (32) (یوسف) گفت پروردگارا ! زندان نزد من خوشتر است از آنچه مرا به آن ميخوانند و اگر توطئه شان را از من نگرداني به آنان متمايل ميشوم و از جاهلان ميگردم (33) و پروردگارش اجابتش کرد و توطئه آنها را از او دور نمود که همو شنواي داناست (34) سپس؛ پس از اينکه نشانه هائي (از رفتارهای او که مغایر عادات آن شهر بود از او) ديدند، نظرشان عوض شد و تصميم گرفتند تا مدتي زندانيش کنند (35) و همراه با او دو جوان هم در زندان داخل شدند. يکي از آنان گفت خود را (به خواب) مي بينم که شراب ميسازم و ديگري گفت خود را (درخواب) مي بينم که بر سر خويش نان حمل ميکنم که پرندگان از آن ميخورند معني آن را بما بگو که ما تو را از نيکوکاران ميبينيم (36) گفت غذايي كه روزيتان است برايتان نمي آيد مگر آنکه قبل از آن معني آنرا به شما گفته باشم . اين از چيزهائيست که پروردگارم به من آموخته زيرا که من دين قومي را که به خداوند ايمان ندارند و به آخرت نيز کافرند ترک کرده ام (37){و پيرو دين پدرانم ابراهيم و اسحق و يعقوب شده ام . ما را نميرسد که با خداوند چيزي را شريک کنيم. اين از فضل خداوند بر ما و بر مردم است وليکن اکثر مردم شکر نمي گزارند(38) اي دو يار زندانيم ، آيا پروردگاران متفرق بهتر است يا خداوند تک قدرتمند؟(39) غير از او چيزي را عبادت نمي کنيد مگر نامهائي را که خودتان و پدرانتان نامگذاري کرده ايد که خداوند دليلي براي آن (نامگذاريهاي شما) نفرستاده. هيچ حکمي نيست مگر براي خداوند. فرمان داده که جز او را نپرستيد. اين دين پايدار است وليکن اکثر مردم نميدانند}(40) اي دو يار زندانيم، يکي از شما ساقي شراب اربابش خواهد شد و ديگري به دار کشيده ميشود و پرندگان از سرش خواهند خورد . قضاي چيزي که راجع به آن از من نظر خواستيد رانده شده (و حتمي) است.(41) و به آنکه گمان ميکرد نجات خواهد يافت گفت مرا نزد اربابت ياد کن اما شيطان او را به فراموشي انداخت که نزد اربابش يادش کند پس چند سالي در زندان ماند (42) و پادشاه گفت من (در خواب) مي بينم که هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر ميخورند و نيز هفت خوشه سبز و (هفت) خوشه خشک ميبينم. اي بزرگان ! خوابم را معني کنيد اگر تعبير خواب بلديد (43) گفتند خواب تو چيزهاي پراکنده و چيزهاي خوشايند است و علمِ (تعبير) چيزهاي خوشايند را نداريم (44) و يکي از آن دو نفر که نجات يافته و بعد از مدتي يادش آمده بود گفت من خبر معني آنرا به شما ميدهم ، مرا بفرستيد (45) اي يوسف ! اي بسيار راستگو ! برايمان هفت گاو چاقي را که هفت گاو لاغر ميخورندشان و هفت خوشه سبز و خوشه هاي خشک ديگر را معني کن . تا بسوي آن مردم برگردم تا آنان بدانند (46) گفت هفت سال پشت سر هم بكاريد و آنچه را که درو کرده ايد در همان خوشه اش واگذاريد مگر اندکي را که ميخوريد (47) آنگاه پس از آن ، هفت (سال) سخت مي آيد که آنچه را که براي آن (سال ها) از پيش قرار داده ايد ميخوريد مگر اندکي را که محفوظ ميداريد (48) آنگاه پس از آن ، سالي مي آيد که مردم فريادرسي ميشوند و در آن شيره (ميوه ها و روغن) ميگيرند (49) و پادشاه گفت او را نزد من بياوريد . و هنگامي که آن فرستاده نزدش آمد گفت بسوي اربابت برگرد و از او بپرس قضيه زناني که دستهايشان را بريده بودند چه بوده که پروردگارم نسبت به توطئه آنها داناست (50) [پادشاه زنان را احضار کرد و] گفت موضوع شما هنگامي که دوروبر يوسف ميگشتيد و او را مي خواستيد چه بوده؟ گفتند: خدا منزه است. ما هيچ چيز بدي عليه او سراغ نداريم . زن آن عاليمرتبه گفت اينک حق جلوه گر شد . من بودم كه دُوروبَر او مي گشتم و او را مي خواستم و او از راستگويان است (51) اين براي آن است که بداند مخفیانه خيانتش نکردم و خداوند توطئه خائنان را پيش نمي برد (52) و خويش را تبرئه نمي کنم . البته که نفس، بسيار به بدي فرمان ميدهد ، مگر آنچه را که پروردگارم رحم کند که پروردگارم آمرزگار مهربان است (53) و پادشاه گفت او را نزد من بياوريد تا او را مخصوص خويش کنم ، پس هنگامکيه با او گفتگو كرد ، گفت تو امروز نزد ما صاحب اختيار و اميني (54) گفت مرا مسئول انبارهاي زمين قرارده که نگهباني دانا هستم (55) {و چنين بود كه يوسف را در زمين اختيار داديم که هر جا که ميخواست قرارميگرفت. رحمت خويش را به هر کس بخواهيم ميرسانيم و پاداش نيکوکاران را از بين نمي بريم (56) و پاداش آخرت براي کساني که ايمان آورده و تقوا پيشه کرده باشند بهتر است} (57) [ پس از مدتی آن خشکسالی طولانی سر رسید]و برادران يوسف آمدند و بر او وارد شدند و او آنها را شناخت و آنها او را نشناختند (58) و وقتي که آنها را با بارهايشان تجهيز کرد گفت آن برادرتان را از نزد پدرتان به نزدم بياوريد. آيا نمي بينيد که پيمانه را کامل ميدهم و بهترين ميزبانم؟(59) اگر او را برايم نياوريد پيمانه اي نزدم نخواهيد داشت و نزديكم نخواهيد شد (60) گفتند بزودي او را از پدرمان خواهيم ستاند و ما کننده اين کاريم (61) و به جوانان خويش گفت کالاهايشان را در بارهايشان بگذاريد شايد وقتي به سوي خانواده شان برگردند بشناسندش و شايد بازگردند (62) و هنگاميکه بسوي پدرشان بازگشتند گفتند پدر جان پيمانه را از ما دريغ داشتند پس برادرمان را با ما بفرست تا پيمانه بگيريم و ما نگهدارش خواهيم بود (63) گفت آيا درباره او به شما اعتماد کنم؟ همانطور که نسبت به برادرش اعتماد کردم؟ البته خداوند بهترين نگهداراست و همو بهترينِ مهربانان است (64) و هنگاميکه کالايشان را گشودند و ديدند سرمايه شان بسويشان برگشته ، گفتند پدر جان چه ميخواهيم؟ اين سرمايه مان است که بسوي ما برگشته و خانواده مان را غذا ميدهيم و برادرمان را هم حفظ مي کنيم و پيمانه بزرگتري هم دريافت خواهيم کرد . اين پيمانه کوچک است (65) گفت هرگز او را با شما نخواهم فرستاد مگر اينکه وثيقه اي خدائي به من بدهيد که او را باز خواهيد گرداند مگر اينکه مطلب از احاطه شما خارج باشد . پس وقتي که وثيقه شان را دادند گفت خداوند بر آنچه ميگوييم نگهبان است (66) و گفت اي پسرانم از يک درب وارد نشويد بلکه از درهاي مختلف وارد شويد و من نميتوانم درباره خدا مشکلي از شما چاره کنم . جز اين نيست که حکم جز از ناحيه خداوند نيست. بر او توکل ميکنم و هر توکل کننده اي نيز بايد بر او توکل کند (67) و هنگاميکه آنطور که پدرشان گفته بود داخل شدند ، {که البته مشکلي را از آنها در مقابل خداوند چاره نميکرد مگر اينکه حاجتي را در دل يعقوب برمي آورد و البته او از آن علومي که ما تعليمش داده بوديم صاحب علمي بود وليکن اکثر مردم نميدانند} (68) و هنگاميکه بر يوسف داخل شدند ، برادرش را نزد خويش جاي داد و گفت من برادرت هستم پس درباره آنچه انجام ميدهند ناراحت نشو (69) و هنگاميکه آنها را با کالاهايشان تجهيز کرد جام شاه را در بار برادرش قرار داد سپس اعلام كننده اي فرياد زد که اي کاروانيان شما دزديد (70) برگشتند و به آنها گفتند دنبال چه ميگرديد (71) گفتند جام پادشاه را جستجو مي کنيم و هر کس که آنرا بياورد بار شتري خواهد داشت و ما ضامن آنيم (72) گفتند بخدا ميدانيد که ما براي فساد در زمين نيامده ايم و ما سارق نيستيم(73) گفتند اگر دروغ گفته باشيد سزايش چيست (74) گفتند سزايش اين است که هر کس که آن دربارش پيدا شد خودش جايزه اش است. ما ظالمان را چنين سزا ميدهيم (75) پس در ابتدا بار آنها را گشتند سپس بارهاي برادرش را و آن را از بار او بيرون کشيدند . چنين به يوسف راه نشان داديم . او را نميرسيد که برادرش را طبق قانون پادشاه بگيرد مگر اينکه خدا بخواهد. درجه هر کس را که بخواهيم بالا ميبريم و بالاتر از هر دانائي داناتري هست (76) گفتند اگر اودزديده، (تعجبي ندارد زيرا) برادري داشته که اوهم ميدزديده. پس يوسف اين را در دل خويش پنهان داشت و به رويشان نياورد و گفت بلکه شما بدتريد و خداوند نسبت به آنچه ميگوئيد داناتر است (77) گفتند اي بزرگوار ! او پدر پيري دارد. يکي از ما را جاي او بگير که ما تو را از نيکوکاران مي بينيم (78) گفت پناه بر خدا که ما کسي را غير از آنکه متاع خويش را نزدش يافته ايم بازداشت کنيم که در آنصورت از ظالمان خواهيم بود (79) پس هنگاميکه مأيوس شدند با هم خلوت کردند و راز ميگفتند و بزرگترينشان گفت آيا نميدانيد که پدرتان از شما وثيقه اي خدائي گرفته و قبلا هم درباره يوسف چه کوتاهيي کرديد؟ من از اين سرزمين خارج نخواهم شد مگر اينکه پدرم اجازه ام دهد يا خدا درباره ام حکم کند و همو بهترين حاکمان است (80) سوي پدرتان باز گرديد و بگوييد پدرجان ! پسرت سرقت کرده و ما جز به آنچه ميدانستيم گواهي نداديم و از غيب نيز آگاه نيستيم (81) از آن شهري که در آن بوديم تحقيق کن و نيز از کارواني که با آنان آمديم و ما راستگويانيم (82) گفت بله نفس تان برايتان چيزي را آراسته. و صبر زيباست . چه بسا که خداوند همگي آنها را بسويم بياورد که او خودش داناي پر حکمت است (83) و از آنها روي گرداند و گفت اي افسوس بر يوسف و از شدت اندوه چشمهايش نابينا شد و خشم خود را فرو ميخورد (84) گفتند بخدا که آنقدر ياد يوسف مي کني که سخت بيمار شوي يا به هلاکت بيفتي (85) گفت جز اين نيست که شکايت غم و اندوه خويش را فقط به خدا مي برم و از خدا چيزي ميدانم که شما نميدانيد (86) اي فرزندانم برويد و يوسف و برادرش را جستجو کنيد و از لطف خدا مأيوس نباشيد که جز کافران از لطف او مأيوس نميشوند (87) پس هنگاميکه بر او داخل شدند گفتند اي بزرگوار به ما و خانواده مان ناراحتي رسيده و با سرمايه اي ناچيز آمده ايم پس پيمانه کامل به ما بده و بر ما تصدق کن که خداوند تصدق کنان را پاداش ميدهد (88) گفت آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه کرديد آن هنگام که جاهل بوديد (89) گفتند آيا تو خودت همان يوسفي؟ گفت من يوسفم و اين هم برادرم است . البته که خداوند بر ما منت گذاشت زيرا که هر کس تقوا و صبر کند خداوند نيز پاداش نيکوکاران را ضايع نخواهد گذاشت (90) گفتند به خدا که خودش تو را از بين ما برگزيده و ما البته خطا کار بوده ايم (91) گفت امروز هنگام رسيدگي به کارتان نيست خداوند مي بخشدتان و همو مهربانترين است (92) با اين پيراهنم برويد و آنرا بر صورت پدرم بيندازيد بينا خواهد شد و آنگاه تمام خانواده تان را دسته جمعي بسويم بياوريد (93) و هنگاميکه آن کاروان راه افتاد پدرشان گفت من بوي يوسف را احساس مي کنم اگر مرا کم خرد نشماريد(94) گفتند به خدا که در همان گمراهي سابقت هستي (95) اما هنگاميکه مژده دهنده آمد و آنرا بر صورتش انداخت بينا گشت و گفت آيا به شما نگفتم که از خدا چيزهائي ميدانم که شما نميدانيد (96) گفتند اي پدر براي گناهمان استغفار کن که ما خطاکار بوديم (97) گفت بزودي از پروردگارم برايتان استغفار خواهم کرد که او آمرزگار مهربان است (98) پس هنگاميکه بر يوسف وارد شدند والدينش را به نزد خويش جاي داد و گفت داخل مصر شويد و به خواست خدا در ايمني باشيد (99) و والدين خويش را بر تخت نشاند و آنها به سجده افتادند و او گفت پدرم ، اين معني خواب قبلي من است که پروردگارم آنرا راست درآورد و البته به من وقتي از زندان نجاتم داد و شما را از بيابان (نزدم) آورد ، پس از آنکه شيطان بين من و برادرانم را بهم زده بود احسان کرد البته پروردگارم درباره آنچه بخواهد دقيق است که او خودش داناي پر حکمت است (100) پروردگارا ! چيزي از پادشاهي بمن دادي و چيزي از معني کردن خوابها بمن آموختي. اي خالق آسمانها و زمين تو در دنيا و آخرت سرپرستم هستي مرا تسليم (حق) بميران و با صالحان همراهم کن (101) اين از خبرهاي غيبي است که بسويت وحي کرديم. تو درآن هنگام که درباره کارشان همرأي شده بودند و حيله ميکردند نزدشان نبودي (102) و اکثر مردم ايمان نمي آورند حتي اگر خيلي هم دلت بخواهد (103) تو درباره آن (رسالت) مزدي از آنها نميخواهي . آن جز پندي براي جهانيان نيست (104)
یوسف3 آیات105تا111
وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ ﴿105﴾ وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ ﴿106﴾ أَفَأَمِنُواْ أَن تَأْتِيَهُمْ غَاشِيَةٌ مِّنْ عَذَابِ اللّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ ﴿107﴾ قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿108﴾ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿109﴾ حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ ﴿110﴾ لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿111﴾
ای پیامبر! چه بسا نشانه هائي در آسمانها و زمين هست که اینان بر آن ميگذرند و از آن روگردانند (105) و اکثرشان به خدا ايمان نمي آورند و مشرکند (106) آيا ايمن هستند که فراگيرنده اي از عذاب خدا بسويشان بيايد يا قيامت ناگهان بر آنها درآيد در حاليکه غافلند؟ (107) به اینان بگو اين راه من است . از روي بصيرت خودم وپيروانم را بسوي خداوند دعوت مي كنم و خداوند منزه است و من از مشرکان نيستم (108) و قبل از تو نيز پیامبرانی را که فرستادیم ، مرداني از اهالي شهرها بودند که به آنها وحي مينموديم . آيا در زمين نميگردند تا ببينند عاقبت پيشينيان چگونه بود؟ و اینکه خانه آخرت براي کساني که باتقوا باشند بهتر است، آيا در این دو موضوع تعقل نمي کنند؟ (109) ای پیامبر! پیامبران سابق هم همین مشکلات تو را داشتند ، تا اينکه از ايمان آوريِ مردم مأيوس شدند و آن مردم هم گمان ميکردند که به آنها دروغ گفته شده ، تا اینکه ياري ما ناگهان میرسيد ، و هر كس که لیاقت داشت نجات می يافت و عذاب ما از گنهکاران برطرف نمي گردید (110) البته در قصه هاي آنها عبرتي براي خردمندان است . سخني که افترا باشد نيست . ليکن این قرآن تصديق چيزيست که قبل از خودش بوده و تشريح و تفصيل همه چيز است و هدايتي و رحمتي است براي قومي که ايمان مي آورند (111)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: لطف و توجه خاص خداوند با مومنان با تقوا همراه است و سبب نجاتشان از مشكلات ميشود.
درب : ای پیامبر! لطف و حکمتهای الهی را چنین برای پیروانت بیان کن و به اشخاص بیتوجه وغافل و بیایمان بگو از عذاب خداوند (دنیایی یا فرا رسیدن ناگهانی قیامت) دور نیستند .
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است می فرماید : ای پیامبر ! قصه ای را که برایت می گوئیم ، صرفا یک قصه صِرف نیست ، بلکه از وحی است و لذا عین حقیقت است .
در پاراگراف 2 می فرماید : ای پیامبر ! درمقایسه داستان یوسف با داستان توشباهت عجیبی هسـت ، که اگرپیروانت شبیه سازی کنند و متوجه آن شوند دلگرم ترخواهند شد .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! مخالفانت به سختی دچار محسوسات خویش بوده واز آیات و صفات وقدرت های الهی غفلت دارند وگرنه رفتارشان غیر از این می بود ، ولی تو دلگیر مباش و کاملا دلگرم باش و با قوت پیگیر کار رسالت خویش باش و موفق خواهی شد .
3 - سوالات
1 - با توجه به مطلبی که ذیلا دربخش پرانتزها درباره جمله «وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ» (آیه110) می بینید ، فاعل فعل «ظنّوا» کیست؟
2- ازمطالب این پاراگراف چه «حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها» میتوان زد؟
3 - امید بخش ترین آیه این پاراگراف (باتوجه به سوال قبل) کدام است؟
4 - حالت کلی این پاراگراف چگونه است؟
5 – با توجه به اینکه از اخلاق پیامبران نیست که از لطف الهی مایوس شوند ، «اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ » (آیه110) چه نوع از سخن گفتن است؟ (به زبان مخاطب؟ یا....؟)
6 - « أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي » (آیه108) با موضوع کدام کلید تفسیر مطابق است؟
7 – منظور از «تفصیل کل شی» (آیه111) چیست؟
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه 110 فهمیده میشود در ایام معاصر نزول این سوره ، نامطلوبیت و ناگواری شرایط عمومی برای مسلمانان خیلی زیاد بود و آنها که تا اینجا خیلی از داستانهای پیامبران مطلع شده و از آنطریق به یاری خدا امید بسته بودند در این روزها خیلی «چشم به آسمان» بودند که یاری الهی کی برسد .
5 – زاویه با تفاسیر رایج
1 (آیه 105) : (المیزان) : " وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ".
واوى كه در اول اين آيه است حاليه است، و احتمال هم دارد استينافيه باشد و جمله را جملهاى ابتدايى بسازد، و" مرور بر هر چيز" به معناى رسيدن به آن و گذشتن از آن و رسيدن به موجود بعدى آن است، بنا بر اين مرور به آيات آسمانى و زمينى به معناى مشاهده يكى پس از ديگرى آنها است.
و معناى آيه اين است كه بر سر راه زندگى بشر آيات بسيارى آسمانى و زمينى وجود دارد كه با وجود خود و نظام بديعى كه در آنها جارى است دلالت بر توحيد پروردگارشان مىكند، و اين مردم اين آيات را يكى پس از ديگرى مىبينند، و ديدن آنها برايشان مكرر است، و در عين حال از آنها اعراض نموده متنبه نمىشوند.
و اگر جمله" يَمُرُّونَ عَلَيْها" را حمل بر تصريح (و مرور معمولى) كنيم، نه كنايه از ديدن و اعراض كردن، در آن صورت جمله مذكور از ادله فرضيه هيئت جديد خواهد شد، كه مىگويد: زمين داراى حركت وضعى و انتقالى است، زيرا از آن استفاده مىشود كه بشر بوسيله حركت انتقالى و وضعى زمين از اجرام آسمانى عبور مىكند و مىگذرد، نه آن طور كه حس ما مىپندارد كه زمين ما ايستاده و اجرام بر ما مىگذرند.
خیلی جالب است المیزان که دائما به «سیاق» توجه میدهد آیه مذکور را به قبل و بعدش ربط نداد و از آن هشدار و امکان هلاکت مخالفان در صورت گذراندن از حدّ را ندید و سر از هیئت و نجوم و افلاک شناسی در آورد؟
2 (آیه 106) : (المیزان) : " وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ".
ضمير در" اكثرهم" به" ناس" برمىگردد، به اعتبار ايمانشان، به اين معنا كه اكثر مردم ايمان آور نيستند هر چند تو از ايشان مزدى نخواهى، و هر چند بر آيات آسمانى و زمينى با همه زياديش مرور كنند، و آنهايى كه از ايشان ايمان آوردند (كه همان اقليت باشند) اكثر ايشان ايمانشان آميخته به شرك است.
و اگر بپرسى چگونه ممكن است آدمى در آن واحد، هم متلبس به ايمان باشد و هم به شرك، با اينكه ايمان و شرك دو معناى مقابل همند كه در محل واحد جمع نمىشوند؟ جواب مىگوييم: اين اجتماع، نظير اجتماع اعتقادات متناقض و اخلاقيات متضاد است، و از اين نظر ممكن است كه اينگونه امور از معانيى باشند كه فى نفسه قابل شدت و ضعفند، و مانند دورى و نزديكى، به اضافه و نسبت مختلف مىشوند، مثلا" قرب" و" بعد" اگر مطلق و بدون اضافه لحاظ شود هرگز در محل واحد جمع نمىشوند، ولى اگر نسبى و اضافى لحاظ شوند، ممكن است در محل واحد جمع شوند، و با هم مطابقت داشته باشند، مثلا در باره مكه، هم دورى صادق است و هم نزديكى، دورى از شام، و نزديكى به مدينه، همچنين اگر مكه با مدينه مقايسه شود از شام دور هست، ولى اگر با بغداد مقايسه شود به شام نزديك خواهد بود.
واقعا چه ربطی دارد؟ سیاق – که المیزان اینهمه تکرارش میکند – حاکی از انتقاد از کفار مکه معاصر آنحضرت است و این آیه همخط است با آیاتی مانند «فما کانوا لیومنوا بما کذبوا من قبل» (و امثال آن که خیلی هم زیاد است) و از کجای این سیاق نسبیّت ایمانی در می آید ، خدا میداند !
اتفاقا آنجا که المیزان فوقا فرموده «و آنهايى كه از ايشان ايمان آوردند « (كه همان اقليت باشند) اكثر ايشان ايمانشان آميخته به شرك است» خطای آشکار است زیرا این سوره مدتها قبل از هجرت نازل شده و مومنان آن روز ها مومن واقعی بوده اند .
3 (آیه 107) : حاکم کردن روایت و نتیجتا ندیدن بلاغت ادبی
موضوعِ روایات عصمت انبیاء که مورد بدفهمی تفاسیر شده ، در جاهای زیادی موجب درک نکردن ظرافت های ادبی و بلاغتی قرآن شده که مثالهایش زیاد است ، از جمله ده آیه اول سوره عبس و نیز این آیه از بهترین مثالهایش است .
در جوانی چند سالی – قبل از انقلاب - در قم ساکن بودم و با آقایان حشر و نشر وسیعی داشتم ، یکبار صحبت از فقدان ترجمه هایی خوب از قرآن شد و میگفتم خیلی آرزو دارم که یک ترجمه روان و خوبی از قرآن تهیه کنم ، یکی از آن آقایان برآشفت و گفت مبادا در این جهت اقدامی کنی ها ! من متعجبانه دلیلش را پرسیدم و او گفت مثلا در قرآن به «دست» خدا اشاره شده و کسی که ترجمه قرآن را بخواند فکر خواهد کرد که خدا دست دارد ، جوابی که به او دادم ساکتش کرد و گفتم آنقدر در قرآن از تنزیه خدا صحبت شده که جای چنین نگرانیی نیست و خداوند به خلیفه خویش اعتماد دارد که در قرآن چنین چیزهایی هم گذاشته ،
آیه فوق هم همینطور است ، چه کسی که اندک آشنائی با قرآن داشته باشد ممکن این تصور به ذهنش بیاید که ممکن است یک پیامبر از خدا مایوس شده باشد و فکر کند که خدا به او دروغ گفته باشد ؟ این یک مبالغه گوئی ساده است که بار بلاغتی قوی دارد ، لازم نیست آن را به ظاهرش بگیریم و لطافت ادبی اش را نابود کنیم و بعد برای راست و ریس کردنش دست به دامن روایات عصمت انبیاء شویم؟
سوره یوسف چه میگوید؟ یک بچه در ضعیف ترین و مظلومانه ترین موقعیت توسط نزدیکترین نزدیکانش به نامردمی ترین وضع مورد ظلم قرار گرفت ، اما خداوند برای اینکه به او کمک کند چه صحنه هایی آراست و بالاخره او با قدرت و ثروت فوق العاده به همانها که به او بدی روا داشته بودند احسان کرد ، این سوره میخواهد بگوید ای پیامبر ! برای تو هم شبیه همین سناریو اجرا خواهد شد ، اندکی صبر کن ، مایوش نشو ، بالاخره خواهد شد و برای رساندن مطلب سخن را در آیه فوق در قالب مبالغه عرضه کرده ، همین ! نه آن بی سلیقگی هایی که در ذیل این آیه در آنجا گفته شده است .
6 – کلیدهای تفسیری
آیه 106، هم به قرینه (ف) در کلمه اول خویش، و هم به دلیل اینکه نوعی توصیف مدلول آیه 105 است ، فرع بر همان آیه است. فرع بودن آیه 107 نسبت به آیه قبل از خویش نیز که دیگر واضح است.
جمله «وظنوا انهم قد کذبوا» در آیه 110 بدون اینکه فرع بر چیزی باشد پرانتزی است، دلیلش هم اینکه اگر چشم خویش را بر آن ببندیم و قبل و بعد آن را به یکدیگر وصل کنیم میبینیم روال سخن صاف و یکدست و بیدستانداز میشود .
7 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
8 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
ای پیامبر! لطف و حکمتهای الهی را چنین برای پیروانت بیان کن و به اشخاص بیتوجه وغافل و بیایمان بگو از عذاب خداوند (دنیایی یا فرا رسیدن ناگهانی قیامت) دور نیستند .
9 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
جمع بندی و تفسیر
و چه بسا نشانه هائي در آسمانها و زمين هست که بر آن ميگذرند و از آن روگردانند (105) {و اکثرشان به خدا ايمان نمي آورند و مشرکند (106) آيا ايمن هستند که فراگيرنده اي از عذاب خدا بسويشان بيايد يا قيامت ناگهان بر آنها درآيد در حاليکه غافلند؟}(107) بگو اين راه من است . از روي بصيرت خودم وپيروانم را بسوي خداوند دعوت مي كنم و خداوند منزه است و من از مشرکان نيستم (108) و قبل از تو نيز کساني را نفرستاديم مگراينکه مرداني از اهالي شهرها بودند که به آنها وحي مينموديم . آيا در زمين نميگردند تا ببينند عاقبت پيشينيان چگونه بود و البته خانه آخرت براي کساني که باتقوا باشند بهتر است ، آيا تعقل نمي کنند؟ (109) تا اينکه آن فرستادگان (از ايمان آوري مردم) مأيوس شدند و (مردم هم) گمان ميکردند که به آنها دروغ گفته شده و ياري ما رسيد ، و هر كس را که خواستيم نجات يآفت و عذاب ما از گنهکاران برطرف نمي گردد (110) البته در قصه هاي آنها عبرتي براي خردمندان است . سخني که افترا باشد نيست . ليکن (قرآن) تصديق چيزيست که قبل از خودش بوده و تشريح و تفصيل همه چيزاست و هدايتي و رحمتي است براي قومي که ايمان مي آورند (111)
سوره حجر
﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴾
الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ ﴿1﴾ رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ كَانُواْ مُسْلِمِينَ ﴿2﴾ ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ﴿3﴾ وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلاَّ وَلَهَا كِتَابٌ مَّعْلُومٌ ﴿4﴾ مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ ﴿5﴾ وَقَالُواْ يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ ﴿6﴾ لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿7﴾ مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ ﴿8﴾ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿9﴾ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الأَوَّلِينَ ﴿10﴾ وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ ﴿11﴾ كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿12﴾ لاَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينَ ﴿13﴾ وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاء فَظَلُّواْ فِيهِ يَعْرُجُونَ ﴿14﴾ لَقَالُواْ إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ ﴿15﴾
بسم الله الرحمن الرحيم
الف. لام. ر. اين آيات، آیاتی از آن کتابِ آسمانی است ، و خواندنيي روشنگر است (1) چه بسا کافران دوست ميدارند که کاش مسلمان ميبودند (2) بگذار بخورند و کامروائي کنند و آرزوها سرگرمشان كند و زود باشد که بدانند (3) و ما هيچ شهري را هلاک نکرديم مگر اينکه کتابي معلوم داشت (4) و سرآمد هيچ مردمي نه جلو و نه به تأخير مي افتد (5) و ميگويند اي کسي که مدعی هستی که آن پند بر او فرستاده ميشود تو حتما ديوانه اي (6) اگر راست ميگويي پس چرا ملائکه را برايمان نياوردي؟ (7) ای پیامبر! در جوابشان بگو ملائکه را جز به حق نازل نمي کنيم و در آنصورت مهلتي نمي يابند (8) البته ما خودمان آن پند را فرستاديم و خودمان هم نگهدارش خواهيم بود (9) و البته قبل از تو نيز در ميان مردم گذشته رسولاني فرستاديم (10) و هيچ رسولي بسويشان نيامد مگر اينکه مسخره اش ميکردند (11) در دلهاي مجرمان چنين راه یافته (12) که به آن ايمان نياورند و البته روش پيشينيان نيز چنين گذشته است (13) و اگر دري از آسمان هم برايشان باز ميکرديم و از آن دائما بالا ميرفتند (14) باز هم ميگفتند جز اين نيست که چشمهايمان عوضي مي بيند و بلکه جادو شده ايم (15)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
تاکنون ، در چهار جلد قبلی این تفسیر ، در ابتدای پاراگراف اول هر سوره ، ذیل تیتر فوق ، لااقل دو جدول اول و آخر طرز استخراج عصاره محتوای سوره (یا همان «درس» سوره) را می آوردیم ، اینک که خواننده محترم به اندازه کافی آنها را دیده ، و دانسته که طرز استخراج چگونه است ، به علت علاقه به رعایت اختصار ، دیگر جدول های مذکور را که دائما طولانی تر میشود ، ذکر نمیکنیم ، و اگر کسی بخواهد، میتواند همه آنها را در کتاب «راهنمای تحلیلی» ما (در سایت ما که در اول و آخر این کتاب معرفی کرده ایم) ببیند .
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : كافران، با رفتار غير مسئولانه خويش، خود را از دايره لطف الهي خارج مي كنند.
2 - سوالات
1- ازمطالب این پاراگراف چه«حدسیاتی ازاوضاع واحوال آن روزها»میتوان زد؟
2-از آیه2 چه «حدسیاتی ازاوضاع واحوال آن روزها»میتوان زد؟
3-ازآیه های6و7 چه «حدسیاتی ازاوضاع واحوال آن روزها»میتوان زد؟
4-آیه های4و5 درچه «جهت»ی میباشند؟(دلداری پیامبر-ص-؟یا...؟)
5-حالت کلی پاراگراف چگونه است؟(دلداری پیامبر-ص-؟یا....؟)
3 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه 2 فهمیده میشود درستی تعالیم پیامبر (ص) و جذابیت قرآن تمام سنگرها را در نوردیده بود ولی اظهار و اعلام گرایش انجام نمیشد و از آیه 3 فهمیده میشود تعلقات زندگی و عادات و آمال و آرزوهایشان مانع آنها بوده که سخن عقل و دل خویش را پی بگیرند و با قامت راست و قدم محکم جلو بیایند و اظهار ایمان کنند و از آیه های 6و7 فهمیده میشود آنها علیرغم آنچه در ذهن شان بود رفتاری درست مخالف آن بروز میدادند ، مثلا آنحضرت را دیوانه خطاب میکردند و معجزه طلبی میکردند ولی واقعا معجزه نمیخواستند و مطابق آیه های 14 و 15 آن را بهانه ای قرار داده بودند که فعلا به وسیله آن از ایمان آوری فرار کنند تا بعدا چه پیش آید اگر هم معجزه ای به آنها ارائه میشد بهانه دیگری می آوردند .
4 – زاویه با تفاسیر رایج
1 : (المیزان) : اين سوره پيرامون استهزاء كفار به رسول خدا (ص) سخن مىگويد كه نسبت جنون به آن جناب داده و قرآن كريم را هذيان ديوانگان خوانده بودند
درس : ای پیامبر ! لطف خداوندی در دنیا و آخرت شامل تو و پیروانت میشود و قبول القائات شیطانی آدمی را از دایره این لطف خارج میکند.
2 : ترتیب نزول + خطای عادیِ تفسیری
المیزان ظرف زمانی «ربما» را آخرت قرار داده ، در حالیکه اگر به موقعیت زمانیِ آیه مذکور دقت کنیم معلوممان میشود که اینک مدت طولانیی است که سوره های زیادی بر آنحضرت نازل شده و در قلوب مردم تاثیر گذاشته و خوششان آمده ولی از ترس روسای قبایل جرات نمی کنند ابراز ایمان کنند ، لذا موضوع آیه 2 مردم معمولی است و با موضوع آیه6 و پس از آن که روسای قبایلند فرق دارد .
5 - پیشگوئی های تحقق یافته
1- در آیه 1 از قرآن نام برده که چنانکه قبلا دیده ایم یک وعده تحقق یافته است .
2 - در آیه 2 مطلبی را پیشگوئی کرده که چیزی نگذشت که درستی آن معلوم شد.
3 - این سوره که در سال پنجم قبل از هجرت نازل شده (ر.ک. ترتیب و تاریخ نزول سوره ها – از این قلم – درسایت) در آیه مذکور گفته که عده زیادی از کافران آرزو داشتند که کاش میتوانستند مسلمان شوند . درستی این سخن در فتح مکه معلوم شد که مردم فوج فوج مسلمانان شدند و بدیهی است که حرکت جمعی بدون مقدمه انجام نمی پذیرد و مقدمه اش از نزول این سوره شکل گرفته بوده و ظرف چند سال آنقدر عمیق و وسیع شده که به فوج فوج مسلمان شدنِ جمعی (پس از رفع مانع) منجر شده است .
4 - در آیه 9 میفرماید : البته ما خودمان آن پند را فرستاديم و خودمان هم نگهدارش خواهيم بود .
تا وقتی که قرآن وجود دارد، هر روزی که بگذرد و قرآن وجود و اعتبار خویش را همچنان داشته باشد، و به آن ادامه دهد، درست در آمدن پیشگوئیِ موجود در آیه فوق نیز، دائماً تازهتر و تازهتر میگردد.
این پیشگوئی از نوع پیشگوئیهای کِشدار است و تحقق یافتن آن هنوز هم ادامه دارد.
معنی آیه 9 این است که قرآن محفوظ است و تحریف نخواهد شد و البته میدانیم که نشده و این نیز یکی از پیشگوئیهای تحقق یافته قرآنی و در عداد معجزات است.
از این پس نیز امکان تحریف ندارد زیرا میلیونها نسخه از آن در زبانهای مختلف در کتابخانهها و موزهها وجود دارد و قرآنشناسان در سراسر جهان هستند.
بعلاوه قرآن خود را نور، و وسیله هدایت، و فرقگذارِ بین حق و باطل، و کتابی که باطل هیچگونه راهی به آن ندارد، و موعظه، و پند، و ... نامیده و قرآنِ موجود نیز همه این مشخصات را دارد (یعنی تاکنون «محفوظ» بوده)
البته این دلیلی است بسیار صحیح و کاملاً معقول ، اما فقط قرآنشناسان هستند که با توجه به این دلیل میتوانند گواهی عدم تحریف بدهند.
اما از لحاظ «سند»ی ، چون قرآن همیشه (در تمام این حدود 1500 سال) نوشته و نگهداری شده و در موزهها موجود است ، اشخاص معمولی هم میتوانند گواهی فوق را بدهند.
6 - کلید های تفسیری
اصلی-فرعی:
آیه های 3 و 4 پرانتزی است، دلیلش هم اینکه اگر چشم خویش را بر آنها بسته و قبل و بعدش را وصل کنیم خواهیم دید روال سخن صاف و یکدست و بی سکته خواهد شد.
همچنین است موقعیت آیه 8 که پس از نقل قول مواضع کافرانه کفار معاصر راجع به قسمتی از سخنان آنان که ممکن است شبهه ای بپراکند روشنگری میفرماید.
همچنین است موقعیت آیه 9 .
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ ﴿1﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب: توجه به مفاد قرآن سبب جذب لطف الهی است.
2
رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ كَانُواْ مُسْلِمِينَ ﴿2﴾ ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ﴿3﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب: چه بسیار از کافران آرزو میکنند کاش در دایره لطف الهی قرار میگرفتند.
3
وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلاَّ وَلَهَا كِتَابٌ مَّعْلُومٌ ﴿4﴾ مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ ﴿5﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب: فرصت ها نامحدود نیست، از دست ندهید.
4
وَقَالُواْ يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ ﴿6﴾ لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿7﴾ مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ ﴿8﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب: کافران بجای قرارگرفتن در محدوده لطف الهی بهانه گیری میکنند.
5
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿9﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب: فارغ از نحوه رویکرد مردم مایه لطف الهی محفوظ است.
6
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الأَوَّلِينَ ﴿10﴾ وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ ﴿11﴾ كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿12﴾ لاَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينَ ﴿13﴾ وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاء فَظَلُّواْ فِيهِ يَعْرُجُونَ ﴿14﴾ لَقَالُواْ إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ ﴿15﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب: ای پیامبر! این کافران حتی اگر قویترین آیات را هم ببینند بازهم کفر میورزند.
7 - آیات برجسته این پاراگراف
آیه 9 نه تنها از آیات برجسته این سوره بلکه کل قرآن است که هر دو مولفه برجستکی را بطور کامل دارا میباشد، یعنی هم مورد استقبال شدید هنرمندان شده و تابلوهای خوشنویسی زیادی از آن در همه جا دیده میشود و هم بصورت کاشی و معرق کاری در مساجد و زیارتگاه ها به وفور ملاحظه میگردد.
8 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
«الر» که از حروف مقطعه است تا هم اکنون که 1400 سال از نزول این سوره گذشته، هنوز توضیح کافی و وافی نیافته، و لذا از ذهنیات مردم امروز نیز بالاتر است، چه رسد به مخاطبان اولیه!
9 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
یکی ممکن است معترض شود که «یعنی چه که بسیار این تیتر را تکرار میکنی و این جواب ثابت را هم زیرش میدهی؟»
در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .
آنچه تا کنون فهمیده ایم این بوده که معاصران نزول اکثر قریب به اتفاق حجم قرآن را همانطور می فهمیده اند که ما امروز می فهمیم .
10 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
رفتار كافران غیر مسئولانه است،و تبعات خاص خود را دارد، و ممکن است آنها را از از دايره لطف الهي خارج كند.
11 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
سررسید مقدر شده
«کتاب معلوم» در آیه 4 به معنی «سررسید معیّن» میباشد.
حکمتِ معجزه نفرستادن علیرغم اصرار کفار
تا کنون بسیار آیاتی را دیدهایم که کفار با اصرار از پیامبر(ص) معجزه میطلبیدند اما از سوی خداوند با خواستهشان موافقت نمیشد.
در آیه های 7 و 8 به بهترین وجه حکمت این عدم موافقت را بازگو میکند که اگر معجزه میآمد و آنها کماکان اصرار بر کفر خویش میکردند در آن صورت دیگر مهلتشان سر میرسید و هلاک میشدند.
جمع بندی و تفسیر
بسم الله الرحمن الرحيم
الف. لام. ر. اين آيات آن کتاب ، و خواندنيي روشنگراست (1) چه بسا کافران دوست ميدارند که کاش مسلمان ميبودند (2) بگذار بخورند و کامروائي کنند و آرزوها سرگرمشان كند و زود باشد که بدانند (3) {و ما هيچ شهري را هلاک نکرديم مگر اينکه کتابي معلوم داشت (4) و سرآمد هيچ مردمي نه جلو و نه به تأخير مي افتد}(5) و ميگويند اي کسي که آن پند بر او فرستاده ميشود تو حتما ديوانه اي (6) اگر راست ميگويي پس چرا ملائکه را بر ايمان نياوردي؟ (7) {ملائکه را جز به حق نازل نمي کنيم و در آنصورت مهلتي نمي يابند (8) البته ما خودمان آن پند را فرستاديم و خودمان هم نگهدارش خواهيم بود }(9) و البته قبل از تو نيز در ميان مردم گذشته (رسولاني) فرستاديم (10) و هيچ رسولي بسويشان نيامد مگر اينکه مسخره اش ميکردند (11) {در دلهاي مجرمان چنين راه داديم (12) که به آن ايمان نياورند و البته روش پيشينيان نيز (چنين) گذشته است (13) و اگر دري از آسمان هم برايشان باز ميکرديم و از آن دائما بالا ميرفتند (14) باز هم ميگفتند جز اين نيست که چشمهايمان عوضي مي بيند و بلکه جادو شده ايم }(15)
حجر2 آیات16تا25
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ ﴿16﴾ وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ ﴿17﴾ إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ ﴿18﴾ وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ ﴿19﴾ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ ﴿20﴾ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ ﴿21﴾ وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ ﴿22﴾ وَإنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ﴿23﴾ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ ﴿24﴾ وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿25﴾
و البته در آسمان برج هائي قرار داديم و آنرا براي بينندگان تزئين کرديم (16) و از هر شيطان رانده شده اي حفظ نموديم (17) و گر موجودی خیال استراق سمعي کند که بخواهد از اسرار آینده مطلع شود شهابي فروزان در پي او مي افتد (18) و زمين را گسترانديم و در آن لنگرهائي قرار داديم و از هر چيزي موزون در آن رويانديم (19) و در آن برايتان روزي هائي قرار داديم و نيز براي موجودات دیگری که روزي شان بر عهده ما است (20) و هيچ چيزي نيست مگر اينکه نزد ما گنجينه هائي از آن است و ما البته جز به اندازه اي معلوم نازل نمي کنيم (21) و بادها را بارور کننده میفرستيم و از آسمان آبي نازل و شما را با آن سيراب می نمائیم در حالیکه شما نسبت به خزانه آنها اختیاری ندارید (22) و ما البته خودمان زنده ميکنيم و ميميرانيم و خودمان وارثانيم (23) و البته هم پيشينيان شما را مي شناسيم و هم پسينيان تان را (24) و پروردگارت آنها را گَرد مي آورد که او دانا و حکيم است (25)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : نمونه هائي از الطاف الهي كه شامل همگان ميشود.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر ! معجزه بزرگ را به تو داده ایم ، اما این کافران قابلیت درک آن را ندارند . پس ، دلگرم باش ، وبه آنها اهمیتی مده ، وکار رسالتت را کما کان پیگیر باش .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! توجه همگان وبخصوص کافران به اینهمه آیات صنع ، وآیات لطف ورحمت ، وآیات نعمت الهی جلب کن .
3 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه های 17 و 18معلوم میشود که مخالفان فعال آنحضرت منشاء تعالیم اورا شیطانی و حاصل استراق سمع شیاطین معرفی میکرده اند .
4 – زاویه با تفاسیر رایج
(آیه 21) : ترتیب نزول + خطای عادیِ تفسیری
المیزان برای تفسیر آیه 21 (وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ) نزدیک به 9 صفحه مطلب فرموده ، و از انبار و محافظت و رزق و شیء و قدر گفته و فلسفه هائی مطرح کرده و چه و چه که همگی حاکی از قرار نگرفتن در مسیر درک مطلب است و همه اش هم زائد .
واقعیت مطلب این است که محتوای سوره حجر با توجه به ترتیب نزول و با توجه به «الر»ی اول آن در جهت دلداری به آنحضرت است و آیه مذکور هم در پاراگرافی واقع است که به قدرت های الهی اشاره میکند و فحوایش این است که «ای فرستاده ما ، ما چنین قدرتی داریم و نگران مباش» و در آن زمانها هم یکی از مولفه های قدرت ثروت بود و یکی از مولفه های ثروت هم وجود «انبارهائی که سرشار از همه چیز است» بود و پس از آیه مذکور نیز به سایر عناصر قدرتی اشاره فرموده .
5 - پیشگوئی های تحقق یافته
در رابطه با آیه 16 در مفهوم «برج»، «بازگشت به نقطه ابتدائی، پس از انجام یک دور گردش» نهفته است و با توجه به بنیۀ علمیِ زمانِ نزولِ این آیه، یک معجزه علمی است.
با توجه به «درب»، «بینندگان» آخر آیه 16 ما انسانها هستیم. و موضوعِ زیبائیِ آسمان امر واضحی است و همواره در شعر شاعران و نوشتههای ادیبان مطرح بوده است.
6 – کلیدهای تفسیری
آیه 18 فرع بر آیه 17 است و این واضح است. آیه 21 بدون اینکه فرع بر آیهای باشد پرانتزی است و دلیلش هم اینکه اگر چشم خویش را برآن ببندیم و قبل وبعد آن را به یکدیگر وصل کنیم خواهیم دید روال سخن صاف و یکدستتر میشود .آیه 25 نیز فرع بر آیه 24 است و این نیز واضح است.
لذا آیههای اصلی پاراگراف عبارتند 16 و 17 و 19 و 20 و 22 و 23 و 24.
7 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
آیات 16 تا 23 به مطالبی اشاره نموده که هریک از آنها عناوینی است که تحت آنها دانشگاه هائی قابل تاسیس، و علماء عظیمی در ذیل نام های علومی که زیر مجموعه آیه ای به تحقیق و تفصح قابل بکارگماری، و همه در وادی های حیرت چرخان، و این وضع ما در 1400 سال بعد از نزول آیات مذکور است، چه رسد به مخاطبان اولیه!
در عین حال که کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در این هزار و چند صد سال تغییر معنای قابل توجهی نیافته اند !
در این پاراگراف سطح علمی سخن از سطح امروز قرن 21 نیز بالاتر است .
که شبهه دیگری را رد میکند و آن شبهه این است که در قرآن هیچ مطلبی نیست که از سطح درک مخاطب های اولیه بالاتر باشد.
8 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
ذکر نمونه هائي از الطاف الهي كه شامل همگان ميشود برای جلب توجه تکذیبگران که درگیر چه کار نامعقول و ضمنا بی فایده ای هستند .
9 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
«حفاظ» بودن آسمان
در مورد «حفاظ» بودن آسمان تاکنون بسیار آشنا شدهایم. در سورههای رحمان و جن، صافات، ص، و چندین جای دیگر ذکر شده و ما هم شرحی عرض کردهایم.
جمع بندی و تفسیر
و البته در آسمان برج هائي قرار داديم و آنرا براي بينندگان تزئين کرديم(16) { و آنرا از هر شيطان رانده شده اي حفظ نموديم (17) مگر اينکه کسي استراق سمعي کرده باشد پس شهابي روشن در پي او مي افتد} (18) و زمين را گسترانديم و در آن لنگرهائي قرار داديم و از هر چيزي موزون در آن رويانديم (19) و در آن برايتان روزي هائي قرار داديم و نيز براي کساني که شما روزي آنها را نميدهيد (20) و هيچ چيزي نيست مگر اينکه نزد ما گنجينه هائي از آن است و ما البته جز به اندازه اي معلوم نازل نمي کنيم (21) و بادها را بارورکننده فرستاديم و از آسمان آبي نازل کرديم و شما را با آن سيراب نموديم و شما خزانه دار آن نيستيد (22) و ما البته خودمان زنده ميکنيم و ميميرانيم و خودمان وارثانيم (23) و البته هم پيشينيان شما را مي شناسيم و هم پسينيان شما را (24) و پروردگارت آنها را گرد مي آورد که او دانا و حکيم است (25)
حجر3 آیات26تا50
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿26﴾ وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ ﴿27﴾ وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿28﴾ فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ ﴿29﴾ فَسَجَدَ الْمَلآئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿30﴾ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿31﴾ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿32﴾ قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿33﴾ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿34﴾ وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ ﴿35﴾ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿36﴾ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ ﴿37﴾ إِلَى يَومِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿38﴾ قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿39﴾ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ﴿40﴾ قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ ﴿41﴾ إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿42﴾ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿43﴾ لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّكُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ ﴿44﴾ إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿45﴾ ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ ﴿46﴾ وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ ﴿47﴾ لاَ يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ ﴿48﴾ نَبِّىءْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿49﴾ وَ أَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الأَلِيمَ ﴿50﴾
و انسان را از ِگلي خشکيده از ِگلي سياه متعفن آفريديم (26) و جن را هم قبلا از آتشباد آفريده بوديم (27) و هنگاميکه پروردگارت به ملائکه گفت که من آفريدگار بشري از ِگلي خشکيده از ِگلي سياه ميباشم (28) و هنگاميکه او را ساخته و پرداخته کردم و از روح خويش در او دميدم برايش به سجده افتيد (29) و ملائکه همگي سجده کردند (30) مگر ابليس که سرپيچيد که از ساجدان باشد (31) خداوند او را گفت اي ابليس چه ات شده که از ساجدان نيستي؟ (32) گفت من سجده کننده کسي نيستم که او را از ِگلي خشک از ِگلي سياه آفريده اي (33) گفت پس، از آن موقعیت خارج شو که تو رانده شده اي (34) و البته تا روز قيامت بر تو لعنت خواهد بود (35) گفت پروردگارا مرا تا روزي که برانگيخته مي شوند مهلت ده (36) گفت تو از مهلت يافتگاني (37) تا روزي که وقت آن معلوم است (38) گفت پروردگارا بسبب آن گمراهيي که برايم روا داشته اي در روي زمين براي آنان چیزهایی را زينت خواهم داد و همگيشان را گمراه خواهم کرد (39) مگر بندگان خالص شده ات را (40) گفت همين راهي است مستقيم که بر عهده من است (41) البته درباره بندگانم بدان که بر آنان تسلطي نداري . مگر کساني از گمراه شدگان که پيروي ات کنند (42) والبته جهنم وعده گاه همگي شان است (43) هفت درب دارد و هر دري براي قسمتي از آنان است (44) و تقواداران البته در بهشت ها و چشمه سارهائي ميباشند (45) به آنان خطاب می شود با امنيت و سلامت داخل شويد (46) و هر كينه اي را از دلهاشان ميزدائيم . برادر وار بر تختهائي روبروي يکديگر تکیه خواهند زد (47) و در آن نه رنجي به آنان ميرسد و نه از آن اخراج ميشوند (48) ای پیامبر! به بندگانم خبر ده که من البته خودم آن آمرزگار مهربان هستم (49) و عذابم نیز البته عذابي دردناک است (50)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : شيطان و تشريح فرايند گول زدن انسان و ذکر برخی از نمونه ها از الطاف الهي كه در آخرت شامل پيروان پيامبر- ص- مي شود .
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر ! معجزه بزرگ را به تو داده ایم ، اما این کافران قابلیت درک آن را ندارند . پس ، دلگرم باش ، وبه آنها اهمیتی مده ، وکار رسالتت را کما کان پیگیر باش .
در پاراگراف 2 می فرماید : ای پیامبر ! توجه همگان وبخصوص کافران به اینهمه آیات صنع ، وآیات لطف ورحمت ، وآیات نعمت الهی جلب کن .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! علت مخالفت این کفار همان علتی است که ابلیس از فرمــان خداوندت سرپیچید ، لذا به آنها اهمیتی مده و کار رسالتت را کما کان پیگیر باش و پیروانت را که خود را از وسوسه های شیطانی دور نگه میدارند به موقعیت عالی آخرتی شان مژده ده .
3 - سوالات
1- «اغوا»ئی که ابلیس در باره خویش به خداوند نسبت داد چه توضیحی دارد؟ (نهایت بی ادبی؟ نهایت بی علمی؟ یا....؟)
2 - قلمرو نفوذ شیطان نسبت به انسان کجاهاست؟ (فقط ذهن علاقمندانش؟ یا...؟)
3 – منظور از «لعنت» (آیه35) چیست؟
4 - «معلوم» (آیه38) از نظرچه کسی معلوم است؟
5 – طرز سخن گفتن آیه41 ، از چه نوع است؟ (به زبان مخاطب؟ یا....؟)
4 - کلید های تفسیری
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿26﴾ وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ ﴿27﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : ای پیامبر! لاجرم ماده اولیه انسان، نسبتی با «پائین» دارد.
2
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿28﴾ فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ ﴿29﴾ فَسَجَدَ الْمَلآئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿30﴾ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿31﴾ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿32﴾ قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿33﴾ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿34﴾ وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ ﴿35﴾ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿36﴾ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ ﴿37﴾ إِلَى يَومِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿38﴾ قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿39﴾ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ﴿40﴾ قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ ﴿41﴾ إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿42﴾ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿43﴾ لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّكُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ ﴿44﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : اکثر انسانها طوری هستند که شیطان در آنها طمع میکند و برایشان برنامه ریزی دارد، و تقوادارها در عالم انسانیت جزء اقلیت میباشند.
3
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿45﴾ ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ ﴿46﴾ وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ ﴿47﴾ لاَ يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ ﴿48﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : در زندگی بعدی، تقوادارها زندگی مطلوب خواهند داشت.
4
نَبِّىءْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿49﴾ وَ أَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الأَلِيمَ ﴿50﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : ای پیامبر! به مردم یاد بده که هم به خداوند امیدوار ، و هم از او ترس به دل داشته باشند.
5 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
آیه های 26 و 27 از این لحاظ که به زبانی سمبولیک برهه ای از تکوین نوع انسان را مطرح میکند، و زبان راسته و سره را بکار نمیگیرد، خودش نشانه ای از این دارد که موضوع مربوطه دارای پیچیدگی هایی است که برای توضیح آن نمیتوان زبان راسته و سره را بکار گرفت.
بعدا چه دانشمندان مسلمان و چه چند قرن بعد دانشمندان اروپائی روی موضوع پیدایش انسان در روی زمین تحقیقات مفصل انجام دادند، تا اینکه در قرن 19 میلادی نظریه «اصل انواع» ظهور یافت و این آیه ها مفهوم شد.
لذا آیه های مذکور فوق ذهنیات مخاطبان اولیه بوده است.
6 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
در باره آیات این پاراگراف ، حتی امروز نیز ، با توجه به معانی والای آن ، حتی برخی مفسران هم ، درک مقبولی از آن ندارند ، چه رسد به مخاطبان اولیه !
در عین حال که کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در این هزار و چند صد سال تغییر معنای قابل توجهی نیافته اند !
در این پاراگراف سطح علمی سخن از سطح امروز قرن 21 نیز بالاتر است .
که شبهه دیگری را رد میکند و آن شبهه این است که در قرآن هیچ مطلبی نیست که از سطح درک مخاطب های اولیه بالاتر باشد .
7 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
1 – ذکری از شيطان و تشريح فرايند گول زدن انسان
2 - ذکر برخی از نمونه ها از الطاف الهي كه در آخرت شامل پيروان پيامبر- ص- مي شود .
8 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها، آیه های 27 و 28 و 36 تا 43 و 44 و 47 «برای اولین بار» است.
شرح مختصر
باز هم داستان آفرینش
در پاراگراف قبل چیزهائی راجع به زمین و پیدایش آن و آماده شدن برای زندگی بشر دیدیم.
در اینجا مطالبی راجع به پیدایش انسان در روی زمین میبینیم.
اینکه آفرینش انسان را «از گِلی خشکیده از گِلی سیاه متعفن» قلمداد نموده ، با توجه به مطالب بند قبل که «مقدماتی» را برای پیدایش برشمرده و گویی که آسمان و زمین را چنان ساخته و چنان آماده نموده تا به حالتی برسد که بتواند انسان را در خود بوجود آورده و پرورش دهد ، نشاندهنده این حقیقت است که پیدایش انسان طی فرآیندی طولانی صورت پذیرفته و تصور سنتی پیدایش آدم که بر طبق آن خداوند ، مانند مجسمهسازان ، مشتی از خاک برگرفت و آن را نرم کرد و سپس شکل داد و آنرا مانند مجسمهای ساخت و سپس پرداخت ، و آنگاه در آن فوت کرد و اولین انسان بدینسان پیدایش یافت ، با این طرز بیان ، و بخصوص مقدماتی که در بند قبل آمده مطابقت ندارد .
البته در همینجا باید بگوییم که قسمتهایی از داستان پیدایش انسان ، در سورههای اسراء ، طه ، همین سوره و سپس اعراف ، کهف و بقره مورد اشاره قرار گرفته است که مجموعاً درک نسبتاً خوبی بما میدهد.
اما آنچه تاکنون ، در سورههای اسراء و این سوره دیدهایم ، تصور «خداوند مجسمهساز» را کمرنگ میکند و بجای آن تصوری از خداوند مینشاند که حکیم است و دارای برنامهریزی بلند مدت است که پیدایش آدمی را در روی زمین متأخر بر مقدمات طولانی چندین میلیون ساله قرار داده که از روی علم و براساس قواعد و قوانین علمی معقول و منطقی و قابل فهم عمل میکند و هدف و منظور حکیمانهای از این آفرینش دارد که رشد و ساخته شدن شخصیت آدمی نیز جزئی از آن منظور است و یکی از وسایل آن نیز وجود شیطان و ایادی اوست که آدمی را گول بزند و آدمی پس از گول خوردن تنبه پیدا کند و در اثر این تنبه در نردبان پیشرفت شخصیتی بشریتی ، یک پله بالاتر برود.
اینک پس از این مقدمه بهتر است به داخل پاراگراف برگشته و روی بعضی کلمات و آیات توقف و تمرکزی بنمائیم :
«گِلی خشکیده از گِلی سیاه متعفن» نزدیکترین بیان است به مفهوم رسوبات کف دریاها که منشاء پیدایش اولیهترین تک یاختهای هاست که همه انواع حیات زمین از آنها بوجود آمده است .
سجده ملائکه: بین مطالب آیه 28 و 29 و 30 چقدر فاصله زمانی بود؟
طرز بیان مطلب (به خصوص با توجه به آیه 29) طوریست که به وضوح این نکته را القاء میکند که موضوع این هر سه آیه ، در یک جلسه واقع شده وهنوز آدم آفریــده نشده بود .
در حالیکه هنوز آدم آفریده نشده ، ملائکه به چه چیزی سجده کردند؟
یادآوری آیه 1 سوره دهر بما کمک میکند .
مطابق آیه 29 این سوره ، آدم هنوز آفریده نشده ، اما مطابق آیه 1 سوره دهر در علم خدا (و به زبان امروزی در نرمافزار پرونده آفرینش انسان) هست و ملائکه به آنچه که در آن نرم افزار بود سجده کردند و بعبارت دیگر ملائکه به «انسان بالقوه» سجده کردند نه به «انسان بالفعل»
ملائکه: در زبان قرآن ، بخصوص اگر به بعضی قسمهای اوایل سورهها توجه کنیم «ملائکه» ، نمادِ «عواملِ کارگزاریِ» امورِ مختلفِ این جهان هستند .
سجده ملائکه بر آدم: بطور نمادین ، به معنی «هماهنگ شدنِ کلیه عواملِ هوشمندِ کارگزاریِ کلِ جهان با برنامه آفرینش انسان» است بطوریکه زندگی انسان در این جهان ، با حداکثر هماهنگی عوامل کارگزاری و کمترین مشکل مواجه باشد .
یعنی اینکه همه عوامل (و به تفسیر سعدی ابر و باد و مه و خورشید و فلک و همه بینهایت عوامل دیگر) دست به دست هم بدهند تا «پروژه ساخته شدن شخصیت بشریت در این زمین با حداکثر راندمان و کمترین ضایعات» پیش برود .
من از او بالاترم: با توجه به آیه 33 به فرض صحت تصور ابلیس مبنی بر کم ارجتر بودن گل بر آتش ، اینکه خداوند از چیزی که از ماده اولیه کم ارجتری ساخته شده ، چیزی بوجود بیاورد که بالاتر از چیزی شود که ماده اولیهاش ارجمندتر بوده ، درجه عالیِ قدرتِ خالقیت و هنرمندیِ خداوند متعال را میرساند و جای ایرادی نیست و از همینجا معلوم میشود منطق ابلیسی ، منطقی ظاهربینانه و غیرعمیق است .
چنین و چنان خواهم کرد : توجه در آیه 39 نیز این نکته را برایمان روشن میکند که منطق ابلیسی منطقی بسیار خودبین و کوتهفکرانه است .
( تو که وجودت از خداست ، در مِلک خداست ، با نیرو و قوت خدا ، آیا میتوانی علیرغم خواست خدا کاری کنی؟ آنچه را که تو فکر میکنی برای تشفی غیظ و غضبت انجام میدهی ، خودش چیزیست که قبلاً برنامهریزی شده و تو فقط فکر میکنی که «بطور مستقل» انجام دهندهاش هستی)
گمراهشدگان عمدی: (مطابق شرحی که در سوره نجم راجع به واژه «غیّ» عرض کردیم) ، شخصی کاری میکند و در اثر آن کار گمراه میشود ، این شخص «گمراه عمدی» است ، مانند کسی که مواد مخدر مصرف میکند و در اثر آن از جاده عقل و فضیلت خارج میشود و بعبارت دیگر گمراه میشود . چنین شخصی این گمراهی را خودش برای خودش ایجاد کرده و معنی «غاوین» که در متن آیه 42 آمده ، نزدیک به همین مفهوم است.
هفت در
در آیه 44 درباره جهنم توصیفی ندارد فقط به ذکر این نکته کفایت نموده که جهنم هفت درب دارد که هر کدام برای قسمتی از آنان است.
اینکه جهنم هفت درب داشته باشد چه اهمیتی دارد؟
مثلاً اگر شش یا هشت درب میداشت چه فرقی میکرد؟
باید توجه داشته باشیم که مفاهیمی مانند قیامت و جهنم و بهشت و امثال آنها ، چیزهائیست که ما هیچ راهی برای درک آنها نداریم .
همانطور که جنینِ داخل رحم هیچ راهی برای درک این جهان ندارد. همینطور است درباره جهنم و اینکه «در»هایش هفتتاست .
باید بدانیم قرآن به زبان مخاطب صحبت کرده و باید بفهمیم که «هفت در» یعنی «راههای ورودی متعدد». و چنین بنظر میرسد که علت متعدد بودن راههای ورودی ، طبقهبندی آنها برحسب نوع گناهان باشد .
اما در هر حال ، هرچه باشد ، فرقهایی با هم دارند و ورودیهایشان جداست و شاید هم «هفت در» کنایهای از این باشد که «در اول» ورودی اصلی است و آنچه بین «در اول» و «در دوم» هست جایگاه کسانی است «جرائم سبکتر» دارند تا آنکه به در هفتم برسد که آنها «جهنمی در جهنمی در جهنمی ...» بوده ، و صاحب بدترین و سنگـــینترین و غیرقابل بخششترین گناهان باشند که جایشان در آنجا است .
خوف و رجا
در قرآن آیاتی از قبیل «ادعوا ربکم تضرعا و خفیه» و همتراز با آن زیاد است و آیه های 49 و 50 نیز یکی از آن آیات همتراز است.
جمع بندی و تفسیر
و انسان را از ِگلي خشکيده از ِگلي سياه متعفن آفريديم (26) و جن را هم قبلا از آتشباد آفريده بوديم (27) و هنگاميکه پروردگارت به ملائکه گفت که من آفريدگار بشري از ِگلي خشکيده از ِگلي سياه ميباشم (28) و هنگاميکه او را ساخته و پرداخته کردم و از روح خويش در او دميدم برايش به سجده افتيد (29) و ملائکه همگي سجده کردند (30) مگر ابليس که سرپيچيد که از ساجدان باشد (31) گفت اي ابليس چه ات شده که از ساجدان نيستي؟(32) گفت من سجده کننده کسي نيستم که او را از ِگلي خشک از ِگلي سياه آفريده اي (33) گفت پس از آن خارج شو که تو رانده شده اي (34) و البته تا روز قيامت بر تو لعنت خواهد بود (35) گفت پروردگارا مرا تا روزي که برانگيخته مي شوند مهلت ده (36) گفت تو از مهلت يافتگاني (37) تا روزي که وقت آن معلوم است (38) گفت پروردگارا بسبب آن گمراهيي که برايم روا داشته اي در روي زمين براي آنان زينت خواهم داد و همگيشان را گمراه خواهم کرد (39) مگر بندگان خالص شده ات را (40) گفت همين راهي است مستقيم (که) بر (عهده) من است (41) البته درباره بندگانم (بدان که) بر آنان تسلطي نداري . مگر کساني از گمراه شدگان که پيرويت کنند (42) والبته جهنم وعده گاه همگي شان است (43) هفت در دارد و هر دري براي قسمتي از آنان است (44) و تقواداران البته در بهشت هايي و چشمه سارهائي ميباشند (45) [به آنان خطاب می شود] با امنيت و سلامت داخل شويد (46) و هر كينه اي را از دلهاشان ميزدائيم . برادروار بر تختهائي روبروي يکديگرند (47) در آن نه رنجي به آنان ميرسد و نه از آن اخراج ميشوند (48) به بندگانم خبر ده که من البته خودم آن آمرزگار مهربان هستم (49) و عذابم البته عذابي دردناک است (50)
حجر4 آیات51تا84
وَنَبِّئْهُمْ عَن ضَيْفِ إِبْراَهِيمَ ﴿51﴾ إِذْ دَخَلُواْ عَلَيْهِ فَقَالُواْ سَلامًا قَالَ إِنَّا مِنكُمْ وَجِلُونَ ﴿52﴾ قَالُواْ لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ ﴿53﴾ قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَن مَّسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ﴿54﴾ قَالُواْ بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُن مِّنَ الْقَانِطِينَ ﴿55﴾ قَالَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ ﴿56﴾ قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿57﴾ قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ ﴿58﴾ إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿59﴾ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ ﴿60﴾ فَلَمَّا جَاء آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ ﴿61﴾ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ ﴿62﴾ قَالُواْ بَلْ جِئْنَاكَ بِمَا كَانُواْ فِيهِ يَمْتَرُونَ ﴿63﴾ وَأَتَيْنَاكَ بَالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿64﴾ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ وَامْضُواْ حَيْثُ تُؤْمَرُونَ ﴿65﴾ وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذَلِكَ الأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِينَ ﴿66﴾ وَجَاء أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ ﴿67﴾ قَالَ إِنَّ هَؤُلاء ضَيْفِي فَلاَ تَفْضَحُونِ ﴿68﴾ وَاتَّقُوا اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ ﴿69﴾ قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴿70﴾ قَالَ هَؤُلاء بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ ﴿71﴾ لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿72﴾ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ ﴿73﴾ فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ ﴿74﴾ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ ﴿75﴾ وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقيمٍ ﴿76﴾ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّلْمُؤمِنِينَ ﴿77﴾ وَإِن كَانَ أَصْحَابُ الأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ ﴿78﴾ فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ ﴿79﴾ وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ ﴿80﴾ وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿81﴾ وَكَانُواْ يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ ﴿82﴾ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ ﴿83﴾ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ﴿84﴾
ای پیامبر! آنها را از داستان مهمانان ابراهيم آگاه كن (51) هنگاميکه بر او داخل شدند و سلامي گفتند، گفت از شما بيمناکيم (52) گفتند بيم مدار که تو را به پسري دانا بشارت ميدهيم (53) گفت آيا در حاليکه به بزرگسالي رسيده ام بشارتم ميدهيد؟ ديگر چه مژده اي ميدهيد؟ (54) گفتند از نوميدان مباش که به حق مژده ات ميدهيم (55) گفت چه کسي غير از گمراهان از رحمت پروردگارش نوميد مي شود؟ (56) سپس گفت کارتان چيست اي فرستادگان؟ (57) گفتند بسوي قومي مجرم فرستاده شده ايم (58) قوم لوط! البته غير از پیروان لوط که همگي آنها را نجات خواهيم داد (59) مگر زنش که چنين تقدير نموده ايم که از ماندگان باشد (60) پس هنگاميکه آن فرستادگان بسوي لوط آمدند (61) گفت شما مردمي ناشناسيد (62) گفتند بلکه براي آنچه که درباره اش به شک هستند بسويت آمده ايم (63) و حق را بسويت آورده ايم و راست ميگوئيم (64) پس اهل خويش را در پاره اي از شب ببر و خودت هم پشت سر آنها برو و هيچکدامتان به پشت سر خويش برنگردد و همانطور که گفته شد برويد (65) و آن امر را با او در ميان گذاشتيم که صبحگاهان دنباله آنها بريده خواهد شد (66) و اهل آن شهر که خبر از آنچه قرار است دچارش شوند نداشتند شادي کنان آمدند (67) لوط به آنان گفت اينها مهمان منند ، آبرويم نريزيد (68) و از خدا پروا کنيد و خوارم نکنيد (69) گفتند مگر تو را از ارتباط با مردم عالم نهي نکرديم؟ (70) گفت اينها دختران منند اگر فاعليد (71) ای پیامبر! نمیدانی که آنها چقدر در مستي شان سرگشته بودند (72) و هنگام برآمدن خورشيد آن صداي بلند آنها را بگرفت (73) و بالايشان را پائين شان قرار داديم و از سنگهائي از سجيل بر آنها بارانديم (74) البته در اين براي نشانه شناسان نشانه هائي است (75) و البته بقایایشان بر سر راهي پابرجا است (76) که البته در اين نشانه هائي براي مومنان است (77) و ياران ايكه نيز ظالم بودند (78) واز آنها انتقام گرفتيم و البته هر دوشان بر شاهراهي آشکارند (79) و البته ياران حجر نيز فرستادگان را تکذيب کردند (80) و آياتمان را به آنها عرضه کرديم اما از آن روگردان شدند (81) و آنان از کوه ها اطاق هائي مي کندند و در امان بودند (82) پس صبحگاهان آن فرياد بلند بگرفتشان (83) و آنچه بدست مي آوردند دردي از آنها دوا نکرد (84)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : نمونه اي از الطاف الهي كه در همين جهان شامل يكي از صالحان شد و نمونهای از اقوام تکذیبگر گناه پیشه که خود را از دایره الطاف الهی خارج کردند.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر ! معجزه بزرگ را به تو داده ایم ، اما این کافران قابلیت درک آن را ندارند . پس ، دلگرم باش ، وبه آنها اهمیتی مده ، وکار رسالتت را کما کان پیگیر باش .
در پاراگراف 2 می فرماید : ای پیامبر ! توجه همگان وبخصوص کافران به اینهمه آیات صنع ، وآیات لطف ورحمت ، وآیات نعمت الهی جلب کن .
در پاراگراف 3 می فرماید : ای پیامبر ! علت مخالفت این کفار همان علتی است که ابلیس از فرمــان خداوندت سرپیچید ، لذا به آنها اهمیتی مده و کار رسالتت را کما کان پیگیر باش و پیروانت را که خود را از وسوسه های شیطانی دور نگه میدارند به موقعیت عالی آخرتی شان مژده ده .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! به پیروانت دلداری ده که اگر بر این آموزه ها پای بفشارند بعید نیست که خداوند با آنان چنان رفتاری کند ، وچنان نعمت هائی به آنــان روا دارد که نسبت به پیامبران برجسته اش روا داشته است . و ای پیامبر ! به این قوم هشدار ده که خیره سری را از حدودی نگذرانند زیرا ممکن است به عذاب هلاکت دستجمعی گرفتار شوند .
3 - سوالات
1 – منظور از «خطب» (آیه57) چیست؟
2 – منظور از «غابرین» (آیه60) چیست؟
3 - فاعل فعل«قضینا» (آیه66) کیست؟
4 - متن آیه66 با موضوع کدام کلید تفسیر منطبق است؟
5 - قوم لوط دنبال لواط بودند ، لذا آیه 71 چه توجیهی دارد؟
6 – در آیه 71 «بنات» ، به چه معنی بکار رفته؟ (لغوی یا اصطلاحی؟)
7 - معنی اصطلاحی«بنات» مذکور چیست؟ (جنس مونث ازامت من؟ جنس مونث از قوم من؟ یا.....؟)
8 - سکانس عملیاتی آیه 74 را پیشنهاد کنید (اول زیر و رو کردن و سپس سنگباران سجّیل؟ یا اول سنگباران سجّیل و در نتجهء آن ، زیر و رو شدن؟ یا......؟)
9 - چه سابقه ای از مطالب این پاراگراف در سوره های قبل دارید؟
10 – منظور از سوره های قبل چیست؟ (به ترتیب نزول؟ به ترتیب رایج؟ یا......؟)
11- منظور از «امام» (آیه 79 ) چیست؟
12- منظور از «امام مبین» (همان آیه) چیست؟
13- منظور از «آیات» (آیه 81 ) چیست؟
14 – چرا در آیه 79 فرموده «انّهما» (= آن هردو)؟ واضح است یکی از آنها «اصحاب الایکه» (آیه87) است ، منظور از دومی کیست؟
15 – با توجه به آیه 80 ، اصحاب حجر چند پیامبر داشتند؟
16 - بطورکلی منظور از آیه 82 چیست؟ (آیا «آمنین» صفت «بیوتا» است یا صفت فاعلین فعل «ینحتون»؟ یا.....؟)
4 – زاویه با تفاسیر رایج
(آیه 78) : (المیزان) : «انهما لبامام مبین» (یعنی – آثار - آنها در شاهراهی قرار دارند) ، المیزان ، «شاهراه» را راه بازرگانی «مدینه–شام» گرفته ، در حالیکه از لحاظ ترتیب نزول ، این سوره چند سال قبل از هجرت نازل شده و شاهراه مربوط به «مکه–شام» است .
5 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 51 تا 56 الطافی را که به حضرت ابراهیم شده به یاد می آورد با این پیشگوئیِ تلویحی که ای پیامبر برای تو نیز الطاف خودمان را منظور کرده ایم که به وقتش ارائه میکنیم .
در آیات 57 تا 84 سرگذشت دو قوم از اقوام پیشین را ذکر کرده که اصرار در تکذیب و نافرمانی پیامبرشان سبب اضمحلالشان شد ، و در این یک پیشگوئیِ تلویحی نهفته است که ای پیامبر فعالان مخالفان تو نیز بزودی تغییر رویه خواهند داد یا مضمحل خواهند گردید .
6 - کلید های تفسیری
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
وَنَبِّئْهُمْ عَن ضَيْفِ إِبْراَهِيمَ ﴿51﴾ إِذْ دَخَلُواْ عَلَيْهِ فَقَالُواْ سَلامًا قَالَ إِنَّا مِنكُمْ وَجِلُونَ ﴿52﴾ قَالُواْ لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ ﴿53﴾ قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَن مَّسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ﴿54﴾ قَالُواْ بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُن مِّنَ الْقَانِطِينَ ﴿55﴾ قَالَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ ﴿56﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : نمونه اي از الطاف الهي كه در همين جهان شامل يكي از صالحان شد.
2
قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿57﴾ قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ ﴿58﴾ إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿59﴾ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ ﴿60﴾ فَلَمَّا جَاء آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ ﴿61﴾ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ ﴿62﴾ قَالُواْ بَلْ جِئْنَاكَ بِمَا كَانُواْ فِيهِ يَمْتَرُونَ ﴿63﴾ وَأَتَيْنَاكَ بَالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿64﴾ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ وَامْضُواْ حَيْثُ تُؤْمَرُونَ ﴿65﴾ وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذَلِكَ الأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِينَ ﴿66﴾ وَجَاء أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ ﴿67﴾ قَالَ إِنَّ هَؤُلاء ضَيْفِي فَلاَ تَفْضَحُونِ ﴿68﴾ وَاتَّقُوا اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ ﴿69﴾ قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴿70﴾ قَالَ هَؤُلاء بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ ﴿71﴾ لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿72﴾ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ ﴿73﴾ فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ ﴿74﴾ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ ﴿75﴾ وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقيمٍ ﴿76﴾ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّلْمُؤمِنِينَ ﴿77﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : نمونهای از یک قوم تکذیبگر گناه پیشه که خود را از دایره الطاف الهی خارج کرد.
3
وَإِن كَانَ أَصْحَابُ الأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ ﴿78﴾ فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ ﴿79﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : نمونهای از یک قوم تکذیبگر گناه پیشه که خود را از دایره الطاف الهی خارج کرد.
4
وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ ﴿80﴾ وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿81﴾ وَكَانُواْ يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ ﴿82﴾ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ ﴿83﴾ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ﴿84﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : نمونهای از یک قوم تکذیبگر گناه پیشه که خود را از دایره الطاف الهی خارج کرد.
7 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
آیه های 73 تا 77 حتی اینک پس از 1400 پس از نزولش از لحاظ رمز گشائی فرقی با روزهای نزولش نکرده و ده ها و بلکه صدها سوال درشت دارد که هریک به ده ها بلکه صدها سوال مرتبط دیگر میرساند.
واقعا چقدر باید یکنفر پرت باشد تا بگوید قرآن مطلبی فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد.
8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
1 - نمونه اي از الطاف الهي كه در همين جهان شامل يكي از صالحان شد
2 -نمونهای از اقوام تکذیبگر گناه پیشه که خود را از دایره الطاف الهی خارج کردند و در همین جهان دچار عذاب انقراض شدند (و عذاب آخرت شان هم محفوظ خواهد بود)
10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصرِ مربوط به داستان حضرت لوط در این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
انفجار بزرگ ، یا انفجار هستهای
برای توضیح آیه 65 باید شرحی عرض کنیم:
از آیه 74 فهمیده میشود عذاب هلاکت قوم لوط می باید عذاب ویژهای بوده باشد.
تاکنون در داستانهای پیامبران با بعضی از انواع عذابها آشنا شدهایم.
( طوفان نوح ، باد سخت مداوم 180 ساعته ، صدای مهیب نابودکننده ، و غیره ، اما آنچه در آیه 74 آمده کاملاً متفاوت است )
«بالایشان را پائین» قرار دادن یعنی اینکه شهر از جایش کنده شده ، به ارتفاعی بالا برده شده ، و سپس واژگون شده ، و آنگاه در همان حالت واژگونی به پائین برگشته باشد .
در آیه 65 به لوط سفارش شده که نه خودش و نه هیچیک از پیروانش به پشت سر خویش برنگردند و موضوع آنقدر اهمیت داشته که به لوط تأکید شده که تو پشت سر همه آنها قرار گیر (تا آنها از این توصیه تخلف نکنند)
اگر لوط یا یکی از پیروانش از این دستور تخلف میکردند و به پشت سر خویش نگاه میکرد چه میدید؟
حتماً اتفاقاتی را که آیه 74 به آن اشاره دارد میدید .
و چرا نباید آن را میدید؟
عقل معمولی بما میگوید آنها برای دیدن آن صحنه انگیزه قوی داشتند . پس منع نشدند مگر بخاطر اینکه دیدن آن صحنه برایشان ضرر داشته است.
انگیزه آنها برای دیدن آن صحنه این بود که آنها یکی از صحنههای ظهور قدرت خداوندی را میدیدند ، و این ، برایشان هم مایه لذت و هم مزید ایمان بود و لذا دیدن آن منع عقلی نداشت بلکه توجیه عقلی هم داشت پس منع آن هیچ دلیلی ندارد مگر اینکه حاوی ضرری برای آنها بوده باشد .
در این موضوع چه ضرری بوده است؟
به احتمال قوی این موضوع بالا پریدن آن شهر و واژگون شدن و افتادن آن ، در نتیجه یکنوع انفجار بسیار قوی بوده که دیدن آن با چشم غیر مسلح احتمال خطر و بلکه کوری داشته و شاید علت منع آنها نیز همین بوده است .
اینکه از آن دور باشند و به آن نگاه نکنند نیز مؤید همین احتمال است .
حتماً پس از اینکه لوط از حقیقت ماجرا خبردار شد فوراً دست بکار شد و پیروان خود را جمع و جور کرد . هرچه چیزهای دم دستی که بنظرشان مهم میآمد جمع کردند و جان به در بردند و حتماً با شتاب راه میسپردند .
و چون مطابق آیه 66 ، آن اتفاق هنگام صبح افتاد ، معلوم میشود لوط و پیروانش از آن نقطه خیلی دور شده بودند .
و چون هنوز توصیه «مبادا به پشت سر خویش برگردید» برقرار بود ، معلوم میشود شدت انفجار و شدت شعاع تابش و شدت نور آن آنقدر زیاد بوده که حتی برای فاصله طولانی هم ایجاد ضرر مینموده است.
همه این علائم ما را به یک حادثه انفجار هستهای میرساند که آن ملائکه مأمور نیــز متخصصان ایجاد و کنترل آن بودند.
«مستی» و «لواط»
آیات 67 تا 72 مطالبی را برایمان روشن میکند :
1- قوم لوط از وجود مهمانان او مطلع گشته و شاد شدند ،
2- آنها برای دست یافتن بر مهمانان لوط به طرف منزل او هجوم بردند،
3- آنها نسبت به مهمان لوط قصد سوء و گناه داشتند ،
4- آنها قوی و لوط و پیروانش در مقابل آنها کاملاً ضعیف بودند بطوریکه لوط به نحوی در محاصره آنان بود ،
5- قصد سوء و گناهی که آنان نسبت به مهمانهای لوط داشتند ، سوء استفاده جنسی از آنان بود و کارشان هم لواط بود .
زیرا پیشنهاد «دختران من» به آنان برای نجات مهمانان خویش ، خواننده را به همین معنی میرساند ،
6- نمیتوان گفت آنها از شوق آن عمل زشت که فکر میکردند قریبالوقوع باشد آنقدر به هیجان آمده باشند که مست شده باشند بلکه از آیه 72 باید به این نکته منتقل شویم که آنها یا در اثر مشروب الکلی اصطلاحاً «مست» بودند یا نوعی مواد مخدر را شناخته بودند و از آن استفاده میکردند .
چند برداشت کوتاه و مستقیم
آیه 73: فرضیه ما را راجع به «انفجار» و «انفجار مهیب» و بلکه «انفجار عظیم» تأیید میکند .
آیه 74: «سجّیل» چنانکه مرحوم آیتالله طالقانی در تفسیر «پرتوی از قرآن» خویش اشاره نموده ، آنرا معرّب «سنگ – گِل» قلمداد نموده، در این مورد کاملاً مفهوم است . تصور کنید در اثر انفجار مهیب ، تمام شهر از جا کنده شده ، و به آسمان پرتاب شده ، و در آنجا چرخ خورده، و به زمین برگردد.
پس از «افتادن» چنین چیز عظیمی ، مقدار بسیار زیادی خاک و خاکستر و سنگریزه و سنگ درشت خواهد بارید که قسمتی از آن میتواند مربوط به خود شهر بوده باشد و قسمتی دیگر مربوط به آن مواد انفجاری ،
بعبارت دیگر پس از تشکیل «قارچ انفجار» و پس از گذشت مدتی از تشکیل آن ، آنها نیز لاجرم به زمین فرود آمده و «بارانی از سنگ و گلِ مخلوط» به وجود آورده باشد .
آیه 75: اگر آدمهای فهمیده و با فراست اندکی تعمق و تفرس کنند نشانههای آن را درخواهند یافت .
این پیامی است برای باستانشناسان که این سرنخ را تعقیب کنند و اگر چنین کنند، چیزهای باارزشی خواهند یافت و برگهائی بر کتاب قطور افتخارات اعجازی قرآن افزوده خواهد شد .
آیه 76: می باید برای باستانشناسان جالب باشد .
معنی آن این است که جایی که شهر لوط بود ، اینک «جاده» و «محل رفت و آمد» است .
بعبارت دیگر، وقتی که این آیه نازل شده بود ، یعنی وقتی که هنوز مسلمانان به مدینه مهاجرت نکرده بودند ، یکی از جادههای معلوم رفت و آمد اعراب در آن زمان ، محل موردنظر این آیه است .
قوم «ایکه» همان قوم شعیب و «اصحاب حجر» همان قوم ثمود است
در این سوره فقط اسمی از اهل شهر «ایکه» برده ، ولی در سوره شعراء سابقهای از آنان دیدیم که از آن معلوم میشود آنها همان قوم شعیب هستند . اما در این سوره این را اضافه میکند که آنها نیز مانند شهر لوط در سر راه و در جادهای هستند و هر دو در همان جاده هستند و معنی آن برای باستانشناسان این است که پیدا کردن یکی به معنای پیدا کردن دیگری نیز هست
پیگیری این سرنخ نیز به کشف یک معجزه قرآنی منجر خواهد شد.
ضمناً تشابهاتی بین اصحاب حجر که در این سوره آمده و قوم ثمود هست . هم در توصیف آنان ، و هم در نحوه عذاب هلاکتشان . لذا «اصحاب حجر» نیز قاعدتاً باید همان قوم ثمود باشند .
جمع بندی و تفسیر
و آنها را از مهمانان ابراهيم آگاه كن(51) هنگاميکه بر او داخل شدند و سلامي گفتند، گفت از شما بيمناکيم (52) گفتند بيم مدار که تو را به پسري دانا بشارت ميدهيم (53) گفت آيا در حاليکه به بزرگسالي رسيده ام بشارتم ميدهيد؟ ديگر چه مژده اي ميدهيد؟(54) گفتند از نوميدان مباش که به حق مژده ات ميدهيم (55) گفت چه کسي غير از گمراهان از رحمت پروردگارش نوميد مي شود؟(56) گفت کارتان چيست اي فرستادگان؟(57) گفتند بسوي قومي مجرم فرستاده شده ايم (58) غير از نزديکان لوط که همگي آنها را نجات خواهيم داد (59) مگر زنش که چنين تقدير نموده ايم که از ماندگان باشد (60) پس هنگاميکه آن فرستادگان بسوي لوط آمدند (61) گفت شما مردمي ناشناسيد (62) گفتند بلکه براي آنچه که درباره اش به شک هستند بسويت آمده ايم (63) و حق را بسويت آورده ايم و راست ميگوئيم (64) پس اهل خويش را در پاره اي از شب ببر و خودت هم پشت سر آنها برو و هيچکدامتان به پشت سر خويش برنگردد و همانطور که گفته شد برويد (65) و آن امر را با او در ميان گذاشتيم که صبحگاهان دنباله آنها بريده خواهد شد (66) و اهل آن شهر شادي کنان آمدند (67) گفت اينها مهمان منند ، آبرويم نريزيد (68) و از خدا پروا کنيد و خوارم نکنيد (69) گفتند مگر تو را از مردم عالم نهي نکرديم؟ (70) گفت اينها دختران منند اگر فاعليد (71) بجان تو آنها در مستي شان سرگشته بودند (72) و هنگام برآمدن خورشيد آن صداي بلند آنها را بگرفت (73) و بالايشان را پائين شان قرار داديم و از سنگهائي از سجيل بر آنها بارانديم (74) البته در اين براي نشانه شناسان نشانه هائي است (75) و البته آن بر سر راهي پابرجا است (76) که البته در اين نشانه هائي براي مومنان است (77) و ياران ايكه نيز ظالم بودند (78) واز آنها انتقام گرفتيم و البته هر دوشان بر شاهراهي آشکارند (79) و البته ياران حجر نيز فرستادگان را تکذيب کردند (80) و آياتمان را به آنها عرضه کرديم اما از آن روگردان شدند (81) و آنان از کوه ها اطاق هائي مي کندند و در امان بودند (82) پس صبحگاهان آن فرياد بلند بگرفتشان (83) و آنچه بدست مي آوردند دردي از آنها دوا نکرد (84)
حجر5 آیات85تا99
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ ﴿85﴾ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ ﴿86﴾ وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ﴿87﴾ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿88﴾ وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ ﴿89﴾ كَمَا أَنزَلْنَا عَلَى المُقْتَسِمِينَ ﴿90﴾ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ ﴿91﴾ فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِيْنَ ﴿92﴾ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿93﴾ فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ﴿94﴾ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ ﴿95﴾ الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللّهِ إِلهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ﴿96﴾ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ ﴿97﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ ﴿98﴾ وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ ﴿99﴾
و آسمانها و زمين و آنچه را که بين آنهاست جز به حق نيافريديم و قيامت حتما مي آيد، پس ای پیامبر! نسبت به اینان، با گذشتي نيكو در گذر (85) البته پروردگارت آفريدگاري داناست (86) و البته به تو ای پیامبر! هفت تا از آن سخناني که يکديگر را تصديق مي کنند، و نيز این قرآن بزرگ را ، داده ايم (87) چشمانت را بر آنچه که به گروههائي از آنان داده ايم تا در این دنیا برخوردارشان کنيم با حسرت مکش، و بر آنان اندوهگين مباش و با مومنان فروتن باش (88) و بگو من هشدار دهنده اي آشکارم (89) چنانکه بر قسمت کنندگان نیز پیامبری فرو فرستاده شده بود (90) که بر کسانی که کتاب آسمانی شان را قسمت- قسمت کردند و قسمتی را قبول و قسمتی را رد میکردند (91) پس قسم به پروردگارت که از همگي آنها بازخواست ميکنيم (92) از آنچه که انجام ميدادند (93) پس آنچه را که مامور شده اي آشکار کن واز مشركان رويگردان باش (94) که ما البته تو را از شر مسخره کنندگان کفايت ميکنيم (95) همانهائی که به خیال خویش با خداوند چیزی دیگر شریک قرار میدهند، که البته بزودي نتیجه رفتارشان را خواهند دانست (96) و البته ميدانيم از آنچه ميگويند دلتنگ ميشوي (97) پس به ستايش پروردگارت تسبيح گوي و از ساجدان باش (98) و عبادت پروردگارت کن تا حداکثر یقینی که در استعدادت هست بر تو درآيد (99)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : اي پيامبر! چنين الطافي بتو شده است چنين کن و چنين بگو.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 می فرماید : ای پیامبر ! معجزه بزرگ را به تو داده ایم ، اما این کافران قابلیت درک آن را ندارند . پس ، دلگرم باش ، وبه آنها اهمیتی مده ، وکار رسالتت را کما کان پیگیر باش .
در پاراگراف 2 می فرماید : ای پیامبر ! توجه همگان وبخصوص کافران به اینهمه آیات صنع ، وآیات لطف ورحمت ، وآیات نعمت الهی جلب کن .
در پاراگراف 3 می فرماید : ای پیامبر ! علت مخالفت این کفار همان علتی است که ابلیس از فرمــان خداوندت سرپیچید ، لذا به آنها اهمیتی مده و کار رسالتت را کما کان پیگیر باش و پیروانت را که خود را از وسوسه های شیطانی دور نگه میدارند به موقعیت عالی آخرتی شان مژده ده .
در پاراگراف 4 می فرماید : ای پیامبر ! به پیروانت دلداری ده که اگر بر این آموزه ها پای بفشارند بعید نیست که خداوند با آنان چنان رفتاری کند ، وچنان نعمت هائی به آنــان روا دارد که نسبت به پیامبران برجسته اش روا داشته است . و ای پیامبر ! به این قوم هشدار ده که خیره سری را از حدودی نگذرانند زیرا ممکن است به عذاب هلاکت دستجمعی گرفتار شوند .
در این پاراگراف می فرماید : ای پیامبر ! به نعمت های بزرگی که به تو داده ایم بنگر وآنها رادائما درنظر داشته باش وآرزوی چیز دیگر مکن وبرای این منظور ازاین پس به ایــن عبادات بپرداز .
3 - سوالات
1-حالت کلی پاراگراف چگونه است؟ (دلداری پیامبر- ص-و ارشاد او ؟ یا....؟)
2- ازمطالب این پاراگراف چه «حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها» میتوان زد؟
3 – منظور از «حق» (آیه85) چیست؟
4 – منظور از «یقین» (آیه99) چیست؟
5 - الف لام روی کلمه یقین الف لام جنس است یا عهد؟
6 - (درصورت جواب صحیح سوال فوق) منظور از آیه 99 چیست؟
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه های 87 و 88 فهمیده میشود که گاهی آنحضرت دلگیر و افسرده میشدند که چرا خداوند اینهمه ثروت و ناز و نعمت را هدر و به این نوع اشخاصِ . . داده که خداوند به او یادآوری میکند که نعمت درست و حسابی را به تو داده ایم ، و در آیه 97 نیز همان حرفهای دائمی را برای آنحضرت تکرار کرده که از آنچه میگویند بیش از حد دلگیر مشو . و در آیه 95 برای ترفیع روحیه آنحضرت مژده ای به او داده و در آیه های 98 و 99 بازهم راه رشد و تکامل بیشترش را با چند توصیه عبادتی به او نشان داده است .
5 - پیشگوئی های تحقق یافته
1- با توجه به آیه 87 البته تقریباً میدانیم این سوره هنگامی نازل شده که پیامبر اکرم(ص) به نیمه راه رسالتش رسیده بودند و هنوز نزول قرآن تکمیل نشده بود و در این آیه ادامه حیات آنحضرت و توفیق الهی که ایشان بتواند بار رسالت را به سرمنزل نهائی برساند و نزول قرآن تکمیل شود پیشگوئی شده ، و چون این پیشگویی محقق هم شده لذا در زمره معجزات میباشد.
2- با توجه به اینکه آیه های 94و95 بطور کامل محقق شد و آنها نتوانستند چشم زخمی به آن حضرت بزنند و نیز انتهای آیه 96 نیز که تحقق یافت ، دو پیشگوئی است که محقق شده و آنها نیز در عداد معجزات قرآنی قرار دارند .
6 – زاویه با تفاسیر رایج
1 (آیه های 90 و 91) : (المیزان) : مقصود از مقتسمين همانهايند كه خداى تعالى در جمله" الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ" توصيفشان كرده، و به طورى كه در روايات آمده طائفهاى از قريش بودند كه قرآن را پاره پاره كرده عدهاى گفتند سحر است، عدهاى ديگر گفتند افسانههاى گذشتگان است، جمعى گفتند ساختگى است، و نيز راه ورودى به مكه را قسمت قسمت كردند، در موسم حج هر چند نفرى سر راهى را گرفتند تا نگذارند مردم نزد رسول خدا (ص) بروند، و به زودى روايات مذكور در بحث روايتى خواهد آمد
در اینجا روایت را بر متن حاکم کرده ، در حالیکه معقول نیست زیرا آن روزها که هنوز نصف حجم قرآن هم نازل نشده بود قرآن در سینه مسلمانان بود و گرچه آنحضرت راجع به نوشته شدن قرآن اهتمام داشت و عده ای را مامور نوشتن وحی نموده بود اما نسخه های این نوشته ها معدود و دور از دسترس اغیار بود و آنها نمیتوانستند چنان کارهایی کنند و هیچ مورخی هم چنین چیزی نگفته و اگر گفته بود بما میرسید .
اما معنی صحیح این است که «بخش کنندگان قرآن» به آن معنی است که چندین بار در قرآن آمده ، و یعنی اینکه قسمتی از مفاهیم قرآن را تصدیق و قسمتی را تکذیب میکنند وموضوع فوق همخط است با «افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض»
2 (آیه 99) : «یقین» را به معنی مرگ گرفته و آیه را از معنی صحیحش انداخته
طبعا آنحضرت در روز اول دریافت وحی با روز آخر آن مساوی نبود . عالَم پیامبری هم مانند عالم انسانی رشد و تکامل دارد و اینهمه آیات حاویِ صبرکن و حرص نخور و منتظر باش – که از بس زیاد است نیازی به استشهاد نیست – دلیل آن است ، اما المیزان مانند اکثر همسلکان خویش این مطلب را قبول ندارد و روایت «انا نبیّ و آدم بین الماء و الطین» را – که البته مورد بدفهمی قرار گرفته - فیلتری قرار داده که مانع میشود چیزهای عادی را درک کند ، بنا به نظر عادی و معقول ، پیامبر (ص) نیز در استعدادش «یقین»ی نهفته بود که هنگام نزول این آیات هنوز به آن اندازه حداکثریِ خویش نرسیده بود و آیه میگوید برای اینکه به آن یقین حداکثری ظرفیتهایت برسی عبادت پیشه کن (نه اینکه مانند مدلول آیه های88 و 95 و 97 همین پاراگراف و آیات بسیار زیاد قبلی و بعدی) افسرده شوی که چرا مسخره ات میکنند و چرا دست و بالت تنگ است و چرا اطرافیانت فقیرند و . . . ) و برای اینکه رفع دلتنگیت بشود باید به چنان یقینی برسی که اینها در نظرت مهم نیاید و برای رسیدن به آن به عبادت (بیشتر و بهتر) بپرداز (نه اینکه آنقدر عبادت کن که مرگت فرا رسد – چنانکه المیزان گفته)
7 – کلیدهای تفسیری
اصلی-فرعی:
آیات 90 تا 93 بدون اینکه فرع بر آیه باشند پرانتزی هستند، دلیلش هم اینکه اگر چشم خویش را بر آنها ببندیم و انتهای آیه 89 را به ابتدای آیه 94 وصل کنیم میبینیم روال سخن صاف و یکدست میشود.
آیه 86 فرع بر آیه 85 است و این واضح است.
آیه 96 نیز فرع بر آیه 95 است و این نیز واضح است.
همچنین است فرعی بودن آیه 97 نسبت دو آیه 95 و 96 و این نیز واضح است.
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ ﴿85﴾ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ ﴿86﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : اي پيامبر! خداوندت این آسمانها و زمین را به مقصودی حکیمانه آفریده، پس دل خوش دار و با این قومت حوصله کن.
2
وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ﴿87﴾ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿88﴾ وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ ﴿89﴾ كَمَا أَنزَلْنَا عَلَى المُقْتَسِمِينَ ﴿90﴾ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ ﴿91﴾ فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِيْنَ ﴿92﴾ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿93﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : اي پيامبر! چنين الطاف عظیمی به تو شده، قدردان باش و به رسالتت بچسب.
3
فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ﴿94﴾ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ ﴿95﴾ الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللّهِ إِلهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ﴿96﴾ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ ﴿97﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ ﴿98﴾ وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ ﴿99﴾
درس: اي پيامبر! لطف خداوندي دردنيا و آخرت شامل تو وپيامبران ميشود و قبول القائات شيطاني آدمي را از دايره اين لطف خارج مي كند.
درب : اي پيامبر! ضامن موفقیتت هستیم و موانعت را برطرف میکنیم، پس با یقین ماموریتت را پیگیر باش.
8 - آیات برجسته این پاراگراف
آیه 87 از لحاظ اقبال هنرمندان به آن در ایجاد آثار هنری اعم از تابلوهای خوشنویسی یا کاشیکاری در مساجد و سایر اماکن مذهبی، از یک سو، و بحث کشدار مفسران مختلف در باره کلمه «مثانی» از سوی دیگر، از جمله آیات برجستهء نه تنها این پاراگراف، بلکه کل قرآن کریم است.
همچنین است موقعیت آیه 88 .
9 - آیات مشکل
آیه 87 از آن لحاظ که مفسران مختلف در باره معنای آن سخنان مختلف و متفاوت و بلکه متضاد گفته اند از جمله آیات مشکل قلمداد شده است. البته این تفسیر در سوره زُمر که مشابه همین آیه را دارد عرضی در این باره کرده است.
همچنین است موقعیت آیه 91 .
10 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
در باره آیات این پاراگراف ، حتی امروز نیز ، با توجه به معانی والای آن ، حتی برخی مفسران هم ، درک مقبولی از آن ندارند ، چه رسد به مخاطبان اولیه !
که خود مطلب فوق شبهه دیگری را رد میکند و آن شبهه این است که در قرآن هیچ مطلبی نیست که از سطح درک مخاطب های اولیه بالاتر باشد .
در عین حال که کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در این هزار و چند صد سال تغییر معنای قابل توجهی نیافته اند !
11 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
1 - ذکر الطاف بزرگی که به آنحضرت شده ، که دلگرم تر شود و ادامه رسالتش را قوی تر پیگیر باشد .
2 – ارشاد آنحضرت در خصوص رفتار های عبادی و اجتماعی اش .
12 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
هفت تا از سخنانی که یکدیگر را تصدیق میکنند
با توجه به آیه 87 صرفنظر از اینکه «هفت تا از آن سخنانی که یکدیگر را تصدیق میکنند» چه بوده ، با توجه به «درس» و «درب» آنقدر نعمت بزرگی بوده که پیغمبر(ص) میباید دائماً اهمیت آنها را در نظر میآورده تا سایر نعمتهایی که بقیه دارند در مقابل چشمش کوچک شود و همواره بیاد داشته باشد که خداوند نعمت بزرگتر را به او داده تا شاکر باشد و به پیگیری رسالتش بچسبد.
نعمت فوق هرچه باشد از جنس «سخن» بوده و از خود آیه این مطلب فهمیده میشود که آن سخنان ، قسمتی از قرآن ، و از قسمتهای برگزیده آن است.
البته مفسران محترم میفرمایند براساس روایات وارده آن «هفت تا سخن» سوره حمد است .
البته این موضوع چون جالب است بهتر است موضوع تحقیق مفصلی قرار گیرد و بهتر است اساتید محترم آن را موضوع پایاننامههای فوق لیسانس و دکترا قرار دهند.
البته علت اینکه در خود قرآن ، آن «هفت سخن» را توصیف و تشریح نکرده ، اما ذکر کرده ، شاید این باشد که فکر مخاطب را تحریک کرده باشد که در قرآن کریم بدنبال «هفت سخن چکیده قرآنی» بگردند و به این ترتیب نوعی جستجو در قرآن را تشویق فرموده باشد.
این را هم عرض کنیم که این نوع تفسیر قرآن (1- بترتیب نزول ، 2- تحلیلی ،) جواب این سوال رابه راحتی میدهد ، مثلاً در همین مورد، مشابه این آیه در سوره زمر که چند سوره پس از این سوره میباشد وجود دارد که در آنجا در این مورد بحثی عرض خواهیم کرد .
چشمت دنبال «اموال» نباشد
با توجه به آیه 88 طبعاً کسی باید مانند رسول اکرم(ص) باشد تا معنی این سخنان را به خوبی بفهمد زیرا ما مردم عادی که اسیر محسوسات هستیم دائماً آنچه را که در دست مردم است از قبیل اموال و اعتبارات اجتماعی و نعمتهائی مانند سلامت و زیبایی و فرزندان خوب و موقعیتهای مناسب را میبینیم و چیزی را که نمیبینیم ، همان چیزهائی است که از نوع «سخن» است .
در این آیه به پیغمبر میفرماید تو با دیگران فرق داری و نعمتی که به تو دادهایم بسیار بسیار بالاتر است از آنچه به مردم دادهایم و لذا متوجه همان باش و چشمت را روی جزئیات نعمتهائی که به دیگران دادهایم متمرکز نکن
آیا پیامبر به دنبال مال و جاه بوده و از اهمیت قرآن غافل بوده؟
قطعاً اینطور نیست و دلایل زیادی میتوان آورد که نشان دهد پیامبر دنبال فضایل اخلاقی و انسانی و کمال و تعالی روح بوده است .
با توجه به «درس» و «درب» ، چنین میفهمیم که پیامبر برای پیشبرد رسالتش ممکن است گاهی چنین آرزو میکرده که اگر مثلاً مال فراوانی میداشته که بوسیله آن اسلام را پیش میبرده چه خوب میشده که در این آیه به آنحضرت توجه میدهد که برای پیشبرد رسالت قرآن ، آن هفت سخن تصدیق کننده یکدیگر مؤثرتر است تا آنچه در دست «گروههائی از مردم» میبینی.
با توجه به آنچه عرض کردیم این کلمه «آنان» که در نیمه دوم آیه آمده (یعنی لا تحزن علیهم) ، به مسلمانان منطبق میشود که اکثراً فقیر بودند و اینطور معنی میدهد که ای پیامبر عزیزمان برای پیگیری رسالتت بیشتر به نفوذ قرآن و «آن هفت سخن مصدق یکدیگر» اهمیت بده نه مال و جاهی که به گروههایی از غیر مسلمانان دادهایم و ضمناً برای مسلمانانی که از آن مال و جاه بیبهرهاند اندوهگین مباش زیرا آنها هم این نعمت بزرگ را دارند که پیرو تواند و اسلام را دارند و از نعمت بزرگ قرآن و آن هفت سخن مصدق یکدیگر بهره میبرند .
با قرآن «گزینشی» برخورد نکنید
آیات 89 تا 94 بطور واضح انتقاد از کسانیست که به قرآن بعنوان یک «کلیت» نگاه نمیکردند بلکه اجزاء و عناصری از آن را بطور گزینشی در نظر گرفته و از آن برای پیشبرد مقصود خویش سوء استفاده میکردند .
از این آیات چنین فهمیده میشود که حتی از همان روزها نیز عدهای از مخالفان پیامبر(ص) در روی مطالب قرآن ، دقت و کارشناسی مینمودند تا بتوانند اولاً ضعفی در آنها یافته و آن را با آب و تاب برای سایر مخالفان آن حضرت مطرح کنند و ثانیاً در آن مطالبی پیدا کنند که دلالت بر عقاید بتپرستانه خود آنان کند و آنرا با آب و تاب بزرگ کرده و چنین وانمود کنند که پیامبر چیز جدیدی نگفته بلکه همان مطالب آنان را به صورتی متفاوت بیان کرده است و شیوه آنها برای این کار، این بوده که قسمتی از قرآن را بطور گزینشی انتخاب میکردهاند (مثلاً از «ید الله فوق ایدیهم» چنین نتیجه میگرفتند که خدا هم مانند آدمی «دست» دارد و از این قبیل ...) و صرفنظر از صدر و ذیل آن روی آن قسمت مانور دلخواه خویش را میکردهاند.
( کاری که همیشه در تاریخ اسلام توسط تقریباً همه فرقهها انجام میشده و هنوز هم ادامه دارد )
جمع بندی و تفسیر
و آسمانها و زمين و آنچه را که بين آنهاست جز به حق نيافريديم و قيامت حتما مي آيد پس با گذشتي نيكو در گذر (85) {البته پروردگارت همو آفريدگاري داناست }(86) و البته به تو هفت تا از آن سخناني که يکديگر را تصديق مي کنند و نيز آن قرآن بزرگ را داده ايم (87) چشمانت را به آنچه که به گروههائي از آنان داده ايم تا بر خوردارشان کنيم مکش، و بر آنان اندوهگين مباش و با مومنان فروتن باش.(88) و بگو من هشدار دهنده اي آشکارم (89) {چنانکه بر قسمت کنندگان فرو فرستاديم (90) همانها که قرآن را قسمت- قسمت کردند (91) پس قسم به پروردگارت که از همگي آنها بازخواست ميکنيم (92) از آنچه که انجام ميدادند} (93) پس آنچه را که مامور شده اي آشکار کن واز مشركان رويگردان باش (94) که ما البته تو را از شر مسخره کنندگان کفايت ميکنيم (95) {همانها که با خداوند، خدايي ديگر قرار ميدهند و بزودي خواهند دانست (96) و البته ميدانيم از آنچه ميگويند دلتنگ ميشوي} (97) پس به ستايش پروردگارت تسبيح گوي و از ساجدان باش (98) و عبادت پروردگارت کن تا آن يقين بر تو درآيد (99)
سوره طه
﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴾
طه ﴿1﴾ مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿2﴾ إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَى ﴿3﴾ تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿4﴾ الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿5﴾ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿6﴾ وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿7﴾ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى ﴿8﴾
بسم الله الرحمن الرحيم
طه (1) ای پیامبر! قرآن را بر تو نازل نکرديم که به رنجِ زیاد بيفتي (2) جز اينکه پندي باشد براي کسي که خشيت دارد ( 3) فرو فرستاده اي است از جانب کسي که زمين و آسمانهاي بلند مرتبه را آفريد (4) همان خداوند رحمان که بر عرش مستولي شد (5) همانکه آنچه در آسمانها و در زمين و در بين آنها و آنچه زير زمين است از آن اوست (6) اگر سخن را آشکار کني يا نهان کني فرقي نميکند زيرا که او سخن سري و از آن مخفي تر را نيز ميداند (7) همان خدايي که خدايي جز او نيست که نامهاي نيکو دارد (8)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
تاکنون ، در چهار جلد قبلی این تفسیر ، در ابتدای پاراگراف اول هر سوره ، ذیل تیتر فوق ، لااقل دو جدول اول و آخر طرز استخراج عصاره محتوای سوره (یا همان «درس» سوره) را می آوردیم ، اینک که خواننده محترم به اندازه کافی آنها را دیده ، و دانسته که طرز استخراج چگونه است ، به علت علاقه به رعایت اختصار ، دیگر جدول های مذکور را که دائما طولانی تر میشود ، ذکر نمیکنیم ، و اگر کسی بخواهد، میتواند همه آنها را در کتاب «راهنمای تحلیلی» ما (در سایت ما که در اول و آخر این کتاب معرفی کرده ایم) ببیند .
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب : توجه به خداوند، آدمي را از قبول القائات شيطاني حفظ ميكند.
2 - سوالات
1- چرا در آیه2 از کلمه «انزال» و در آیه 4 از کلمه «تنزیل» استفاده شده؟
2- با توجه به جواب سوال فوق ، بحث رایج بین مفسران راجع به «دفعی» و «تدریجی» بودن نزول حل میشود؟
3- بین آیه های4و5 ، موضوع کدام کلیدفهم قرآن اتفاق افتاده؟
4- با توجه به آیه 8 ، اساسا «اسم» برای خداوند چه موقعیتی دارد؟
5- و اساسا منشاء «اسم» های الهی چیست؟
6- با توجه به آیه های4و5و6و7و8 ، ذکر آنهمه موقعیت های الهی (و از بین شئون ممکن آنها) معلول چیست؟ (توجه دادن به عظمت قرآن؟ توجه دادن به محتوای آن؟ یا...؟)
7- با توجه به آیه3 ، ماموریت اصلی قرآن چیست؟
8- چرا بجای «یخشی» نفرموده «یخاف» ؟
3 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
آیه 2 به صور گوناگون در قرآن آمده ، و قابل فهم است که چون آنحضرت بیش از اندازه با موضوع ماموریت و رسالت خویش در گیر میشدند خداوند متعال هر از گاهی آنحضرت را متوجه میکردند که با موضوع آنقدر درگیر نشو که هلاک شوی .
4 - کلید های تفسیری
پرانتزها :
آیه 4 توصیف قسمتی از مدلول آیه 2 است و لذا فرع بر آن است.
آیه 5 کلمه «مِنِ» موجود در آیه 4 را تعریف میکند و لذا فرع بر آن است.
آیه 6 قسمتی از قدرتهای «رحمان» آیه 5 را تعریف میکند و بنابراین فرع بر آن است.
همینطور آیههای 7 و 8 که آنها هم «رحمان» آیه 5 را تعریف میکنند.
لذا آیههای اصلی این پاراگراف آیههای 1 و 2 و 3 است.
البته اگر خوب دقت کنیم آیه 3 نیز از آنجا که برای کلمه «لتشقی» در آیه 2 حد و حدود معین میکند آن هم فرع بر آیه 2 است.
لذا آیههای اصلی پاراگراف آیههای 1 و 2 میباشد.
آیه 1 جزء حروف مقطعه است و با محتوای کل سوره کار دارد، و اساساً از جنس آیات پاراگراف نیست.
لذا تنها میماند آیه 2 که آیه اصلی پاراگراف است.
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
طه ﴿1﴾ مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿2﴾ إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَى ﴿3﴾ تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿4﴾
2
الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿5﴾ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿6﴾ وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿7﴾ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى ﴿8﴾
5 - آیات برجسته این پاراگراف
آیه های 1و2 از آیه های بسیار برجسته قرآن است، هم به سبب اقبال هنرمندان در آثار هنری شان اعم از تابلوهای خوشنویسی و یا کاشیکاری در مساجد و زیارتگاه ها و معابد، و هم به سبب کثرت استناد به آنها در منابر و کتب و مقالات دینی.
6 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
آیه 1 از حروف مقطعه است، و چنانکه قبلا توضیح دادیم، فوق ذهنیات ما قرن بیست و یکمی ها هم هست جه رسد به مخاطبان اولیه.
7 – زاویه با تفاسیر رایج
1 : (المیزان) : غرض اين سوره تذكر و يادآورى از راه انذار است، كه آيات انذار آن بر آيات تبشيرش غلبه دارد.
چیزی که المیزان آن را «غرض» سوره نامیده همان چیزی است که ما آن را «درس» نامیده ایم که عصاره محتوای سوره است و از طریق محاسبه استخراج کرده ایم و این است : ای مسلمانان ! مانند بنی اسرائیل نباشید که پس از آزادی به علت قبول القائات شیطانی از حق سر پیچیدند .
8 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیه 2 باز هم از کلمه قرآن برای نامگذاری بر مجموع آنچه تا کنون نازل شده ، استفاده نموده که این یک وعده تحقق یافته است .
9 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
در این پاراگراف آیاتی وجود دارد که برخی از فقرات آنها در سوره های قبلی (قبل و بعد نسبت به این سوره و بر اساس جدول ترتیب نزول ما) آمده ، اما با تفاوت در لغت و الفاظ ، لذا اگر بگوئیم قبلا نیامده ، ناصحیح است ، و اگر بگوئیم آمده ، باز هم ناصحیح است ، از جمله این نوع آیات ، آیه های 2 تا 7 است و بقیه آیات پاراگراف «برای اولین بار» است .
10 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
یکی ممکن است معترض شود که «یعنی چه که بسیار این تیتر را تکرار میکنی و این جواب ثابت را هم زیرش میدهی؟»
در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .
آنچه تا کنون فهمیده ایم این بوده که معاصران نزول اکثر قریب به اتفاق حجم قرآن را همانطور می فهمیده اند که ما امروز می فهمیم .
11 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
توجه به خداوند، آدمي را از قبول القائات شيطاني حفظ ميكند.
جمع بندی و تفسیر
بسم الله الرحمن الرحيم
طه (1) قرآن را بر تو نازل نکرديم که به رنج بيفتي (2) {جز اينکه پندي باشد براي کسي که خشيت دارد}( 3) فرو فرستاده ايست از جانب کسي که زمين و آسمانهاي بلند مرتبه را آفريد (4) همان خداوند رحمان که بر عرش مستولي شد (5) همانکه آنچه در آسمانها و در زمين و در بين آنها و آنچه زير زمين است از آن اوست (6) {اگر سخن را آشکار کني يا نهان کني (فرقي نميکند زيرا) که او سخن سري و از آن مخفي تر را نيز ميداند (7) همان خدايي که خدايي جز او نيست که نامهاي نيکو دارد}(8)
طه2 آیات9تا79
وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ﴿9﴾ إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿10﴾ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَا مُوسَى ﴿11﴾ إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿12﴾ وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى ﴿13﴾ إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿14﴾ إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿15﴾ فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿16﴾ وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى ﴿17﴾ قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿18﴾ قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى ﴿19﴾ فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى ﴿20﴾ قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ﴿21﴾ وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى ﴿22﴾ لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿23﴾ اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿24﴾ قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿25﴾ وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿26﴾ وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ﴿27﴾ يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿28﴾ وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ﴿29﴾ هَارُونَ أَخِي ﴿30﴾ اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿31﴾ وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿32﴾ كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿33﴾ وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿34﴾ إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿35﴾ قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿36﴾ وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿37﴾ إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿38﴾ أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿39﴾ إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى ﴿40﴾ وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿41﴾ اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي ﴿42﴾ اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿43﴾ فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿44﴾ قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى ﴿45﴾ قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿46﴾ فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿47﴾ إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿48﴾ قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَا مُوسَى ﴿49﴾ قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿50﴾ قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿51﴾ قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى ﴿52﴾ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى ﴿53﴾ كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى ﴿54﴾ مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى ﴿55﴾ وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى ﴿56﴾ قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى ﴿57﴾ فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَانًا سُوًى ﴿58﴾ قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿59﴾ فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى ﴿60﴾ قَالَ لَهُم مُّوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى ﴿61﴾ فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿62﴾ قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى ﴿63﴾ فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿64﴾ قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿65﴾ قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ﴿66﴾ فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى ﴿67﴾ قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى ﴿68﴾ وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى ﴿69﴾ فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿70﴾ قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿71﴾ قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿72﴾ إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿73﴾ إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى ﴿74﴾ وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى ﴿75﴾ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء مَن تَزَكَّى ﴿76﴾ وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى ﴿77﴾ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ ﴿78﴾ وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى ﴿79﴾
ای پیامبر! آيا داستان موسي به تو رسيده؟ (9) آن هنگام که آتشي ديد و به خانواده اش گفت درنگ کنيد که من متوجه آتشي شده ام . شايد شعله اي از آن برايتان بياورم يا اينکه از روي آن آتش هدايتي يابم (10) پس چون به آن رسيد، ندا شد: اي موسي! (11) من پروردگارت هستم ، کفشت را درآر که تو در سرزمين پاکِ «طوي» هستي (12) و تو را برگزيده ام پس به آنچه وحي ميشود گوش ده (13) من خداوند هستم و خدايي جز من نيست پس مرا عبادت کن و نماز را بعنوان ذکر من بپا دار (14) قيامت حتما خواهد آمد. ميخواهم زمان آن را پنهان کنم تا هر کس براي آنچه سعي کرده پاداش داده شود (15) و کسي که به آن ايمان ندارد، و هوي و هوس خويش را پيروي ميکند، تو را از اعتقاد به آن باز ندارد که هلاک خواهی شد (16) اي موسي، چه چيز بدست داري؟ (17) گفت اين عصاي من است كه بر آن تکيه ميکنم و با آن براي گوسفندانم برگ مي تکانم و احتياجات ديگري نيز به آن دارم (18) گفت اي موسي بياندازش (19) و انداختش. ناگاه آن عصا ماري شد که به تندي حرکت ميکرد (20) گفت بگيرش و نترس. بزودي آنرا به حالت اولش برميگردانيم (21) و دستت را به سينه ات بچسبان و اگر بيرون بياوري بدون ضرر و علتي سفيد خواهد بود که آيه اي ديگر است (22) تا آيات بزرگ خويش را بعدا به تو نشان دهيم، (23) فعلا بسوي فرعون برو که او طغيان کرده است (24) گفت پروردگارا سينه ام را گشاده گردان، (25) و کارم را آسان کن، (26) و گره از زبانم باز کن، (27) تا سخنم را بفهمند، (28) و ياوري از ميان خانواده ام برايم قرار ده، (29) برادرم هارون را، (30) و بوسيله او پشتيبانيم کن، (31) و او را در کارم شريک فرما، (32) تا تو را به فراواني تسبيح گوييم، (33) و نيز به فراواني يادت کنيم، (34) البته تو به وضع ما بينايي (35) گفت اي موسي خواسته ات را گرفتي (36) و البته يکبار ديگر نيز به تو لطف کرديم (37) هنگاميکه به مادرت آن وحي را کرديم (38) که او را در صندوق بگذار و آن را به دريا بينداز و دريا او را به ساحل خواهد انداخت و دشمنم و دشمنش او را خواهد گرفت و محبتي از جانب خويش بر تو انداختم تا د رمقابل چشمم ساخته شوي (39) آن هنگام که خواهرت ميرفت و ميگفت آيا شما را به کسي که کفالتش کند راهنمائي بنمايم؟ سپس تو را بسوي مادرت برگردانديم تا چشمش روشن شود و ناراحت نباشد ، و کسي را کُشتي و تو را از اندوه نجات داديم و به آزمايشهايي آزموديم و سالهائي را در ميان مردم مدين بودي سپس اي موسي بالاخره به اينجا آمدي (40) و تو را براي خويش پرورانده ام (41) تو و برادرت با آياتم برويد و از يادم سستي مکنيد (42) بسوي فرعون برويد که او طغيان کرده (43) و به او سخني نرم بگوييد شايد پند گيرد يا حرمت روا دارد (44) گفتند پروردگارا ميترسيم بر ما دست درازي كند يا اينکه طغيان ورزد (45) گفت نترسيد من با شما هستم مي شنوم و مي بينم (46) و بر او درآئيد و بگوييد فرستادگان پروردگار تو هستيم پس بنياسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مکن و ما با نشانه اي از پروردگارت آمده ايم و سلام بر کسي که هدايت را پيروي کند (47) براستي به ما وحي شده كه عذاب براي كسي است كه تكذيب كند و روي بگرداند (48) فرعون گفت اي موسي پروردگارتان کيست؟ (49) گفت پروردگارمان کسي است که هر چيز می آفریند را و آنگاه هدايتش میکند (50) فرعون گفت پس پیشینیان چه؟ (51) موسی گفت علم آن درکتابي نزد پروردگارم است و پروردگارم نه اشتباه و نه فراموش ميکند (52) پروردگارم همان کسی است که زمين را برايتان گهواره اي نمود و در آن برايتان راه هايي قرار داد و از آسمان آبي فرستاد و بوسيله آن از روئيدني هاي مختلف درآورد (53) تا بخوريد و چارپايانتان را بچرانيد که در اين البته براي صاحبان هوش و ذکاوت نشانه هائي است (54) پروردگارم میگوید از آن زمین شما را آفريديم و در آن برتان ميگردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مي آوريم (55) ای پیامبر! بوسیله موسی تمام آياتمان را به او نمايانديم اما تکذيب کرد و نپذيرفت (56) گفت اي موسي آمده اي با جادويت از سرزمينمان بيرونمان کني (57) البته جادوئي مانند آن برايت مي آوريم . بين ما و خودتان موعدي قرار ده که نه ما از آن تخلف کنيم و نه تو (58) گفت موعدتان روزي باشد که مردم در آن روز زینت ميکنند و در روز روشن گرد مي آيند (59) پس فرعون برگشت و حيله هايش را جمع کرد و سپس بازآمد (60) موسي گفت واي بر شما افتراي دروغ به خدا نبنديد که عذاب شما را ميگيرد و البته کسي که افترا بندد نابود ميشود (61) پس فرعونیان در کارشان بحث و بررسی میکردند ولي راز آن گفتگوهاي پنهاني را حفظ نمودند (62) بالاخره سخنشان را چنین جمع بندی کردند که گفتند اين دوتا ، موسی و هارون ، جادوگراني هستند که ميخواهند با جادويشان شما را از سرزمينتان بيرون کنند و طريقه بهترتان را نيز از بين ببرند (63) پس حيله هايتان را يکي کنيد و به صف شويد، و در روز موعود که همگی حاضر بودند فرعونیان اعلام کردند که امروز هر کس که برتري يابد همو رستگار است (64) ساحرانی که فرعون جمع کرده بود گفتند اي موسي يا بياندازش يا اينکه ما بياندازيم (65) گفت شما بياندازيد. پس بعلت سحرشان چنين وانمود شد که عصاها و ريسمانهايشان دارد به تندي حرکت مي کند (66) و موسي در دلش ترسي احساس کرد (67) گفتيم اي موسي نترس که تو بالاتري (68) و آنچه را که در دستت هست بيانداز که آنچه را ساخته اند ببلعد. جز اين نيست که آن حيله ساحرانه است و ساحر از هر موضع که بيايد رستگار نخواهد شد (69) پس آن ساحران به سجده افتادند و گفتند به پروردگار هارون و موسي ايمان آورده ايم (70) فرعون گفت آيا قبل از اينکه اجازه تان دهم به او ايمان آورديد؟ حتما او بزرگتان است که جادو را به شما آموخته، اينك دست و پايتان را به خلاف يکديگر قطع و شما را در تنه نخلها به دار خواهم كشيد و خواهيد فهميد که کداممان از لحاظ عذاب شديدتر و باقي تر است (71) گفتند هرگز تو را به آنچه که از دلايل روشن بسويمان آمده ترجيح نخواهيم داد. هر كار كه ميتواني بكن. جز اين نيست که تو فقط در اين دنيا حکم ميکني (72) ما به پروردگارمان ايمان آورده ايم تا خطاهايمان و نيز آنچه که از سحر و جادو به آن مجبورمان نمودي ببخشد و خداوند بهتر و باقي تر است (73) زیرافهمیده ایم هرکس که با وضعيت مجرم نزد پروردگارش بيايد جهنم را خواهد داشت که در آن نه ميميرد و نه زندگي شايسته اي دارد (74) و کسي که با ايمان و عمل صالح نزدش آيد، البته درجات عالي خواهد داشت (75) بهشتهاي جاودان که از کف آنها نهرها جاريی است که هميشه در آن خواهند بود و اين پاداش کسي است که دنبال رشد باشد (76) و به موسي وحي کرديم که بندگانم را شبانه حرکت ده و راهي خشک در دريا براي آنان بزن و نگران رسيدن آن دشمنان نباش و نيز نگراني غرق شدن نداشته باش (77) پس فرعون با لشکريانش در تعقيب آنها شد و قسمتي از آن دريا آنچه را كه مي بايست از آنها را فرا گيرد فرا گرفت (78) و فرعون قومش را گمراه کرد و هدايت نکرد (79)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب : بنی اسرائیل تحت رهبری حضرت موسی(ع) از بردگی به آزادی رسیدند.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است می فرماید : ای پیامبر ! قرآن را برای این برتو نازل کرده ایم که بوسیلـه آن افراد مستعد را پند دهی و برای موضوع رسالتت خود را بیش از اندازه به زحمت میندازی .
در این پاراگراف می فرماید : ای مردم ! آزادی شما در گرو پیروی از این پیامبر(ص) است .
3 – زاویه با تفاسیر رایج
1 (آیه 14) : (المیزان) : موسى وقتى نداى" يا مُوسى إِنِّي أَنَا رَبُّكَ" را شنيد از آن به طور يقين فهميد كه صاحب ندا پروردگار او، و كلام، كلام او است، چون كلام مذكور وحيى از خدا بود به او، كه خود خداى تعالى تصريح كرده بر اينكه خدا با احدى جز به وحى، و يا از وراى حجاب، و يا به ارسال رسول تكلم نمىكند، هر چه بخواهد به اذن خود وحى مىكند،
المیزان در همین مورد در سوره قصص به خلاف این میگوید ، و این نیست مگر به این علت که این سوره در ترتیب فعلی خیلی جلو تر است از سوره قصص و در ترتیب نزول به عکس است ، یعنی اول قصص است و طه خیلی متاخر بر آن است، و اهمیت ندادن به ترتیب نزول سبب شده که المیزان در مورد یک واقعه به دو صورت متباین تفسیر کند . یعنی در سوره طه آن را وحی مستقیم و در سوره قصص همان را از وراء حجاب قلمداد نموده است .
4 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 9 تا 79 به آن قسمت از داستان موسی و فرعون می پردازد که موسی با دست خالی به مصاف بزرگترین تمدن آنروز جهان رفت و پیروز شد و در این یک پیشگوئیِ تلویحی نهفته است که تو نیز موفق خواهی شد.
5 – کلیدهای تفسیری
اصلی-فرعی:
آیات 53 تا 55 پرانتزی است ، به دلیلی که بارها شرحش را داده ایم.
همچنین است وضع آیات 74 تا 76 .
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ﴿9﴾ إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿10﴾ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَا مُوسَى ﴿11﴾ إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿12﴾ وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى ﴿13﴾ إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿14﴾ إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿15﴾ فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿16﴾ وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى ﴿17﴾ قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿18﴾ قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى ﴿19﴾ فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى ﴿20﴾ قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ﴿21﴾ وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى ﴿22﴾ لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿23﴾ اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿24﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب : موسی (ع) به دریافت وحی مفتخر میشود.
2
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿25﴾ وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿26﴾ وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ﴿27﴾ يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿28﴾ وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ﴿29﴾ هَارُونَ أَخِي ﴿30﴾ اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿31﴾ وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿32﴾ كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿33﴾ وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿34﴾ إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿35﴾ قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿36﴾ وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿37﴾ إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿38﴾ أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿39﴾ إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى ﴿40﴾ وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿41﴾ اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي ﴿42﴾ اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿43﴾ فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿44﴾ قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى ﴿45﴾ قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿46﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب : موسی (ع) رسالت را می پذیرد.
3
فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿47﴾ إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿48﴾ قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَا مُوسَى ﴿49﴾ قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿50﴾ قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿51﴾ قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى ﴿52﴾ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى ﴿53﴾ كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى ﴿54﴾ مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى مَهْدًا ﴿55﴾ وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى ﴿56﴾ قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى ﴿57﴾ فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَانًا سُوًى ﴿58﴾ قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿59﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب : موسی (ع) رسالت را ابلاغ میکند و فرعون او را به امتحان دعوت میکند.
4
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى ﴿60﴾ قَالَ لَهُم مُّوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى ﴿61﴾ فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿62﴾ قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى ﴿63﴾ فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿64﴾ قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿65﴾ قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ﴿66﴾ فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى ﴿67﴾ قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى ﴿68﴾ وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى ﴿69﴾ فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿70﴾ قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿71﴾ قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿72﴾ إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿73﴾ إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى ﴿74﴾ وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى ﴿75﴾ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء مَن تَزَكَّى ﴿76﴾ وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى ﴿77﴾ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ ﴿78﴾ وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى ﴿79﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب : موسی (ع) در امتحان برنده میشود و فرعون قبول نمیکند و قصد تعرض دارد و شکست میخورد.
6 - آیات برجسته این پاراگراف
آیات 9 تا 24 از لحاظ محتوا و اینکه چطور یک آدم عادی ظرف یک مدت کوتاه اینقدر متحول میشود که از «موسی بن عمران»ی به «موسی رسول الله»ی میرسد، و اینکه اگر دیگری در این شرایط قرار گیرد، آیا پودر میشود؟ آیا مشتعل یا منفجر یا چه میشود؟!!!
خلاصه اینکه «سنگین»ی محتوای این آیات سببِ برجسته بودنِ آنهاست.
آیات 25 تا 28 نیز، آز آنجا که اکثر اهل منبر در ابتدای سخن شان آن را (البته بیجا) بکار میبرند، نزد مردم معروف شده، و برجستگی اش از معروفیتش است نه از محتوایش، (که خود محتوایش محل ایراد است که چرا مانند آیه 18 آنقدر پرگوئی کرده و ضمنا چرا یک چیز بهتر [مثلا نفوذ کلام، چه در فرعون و چه در بنی اسرائیل] نخواسته.
پنج کلمه انتهائی آیه 47 نیز به سبب کثرت استفاده اهل منبر بسیار مشهور شده و به همین علت برجسته میباشد.
7 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
بنا بر همان اشاره ای که در بخش آیات برجسته کردیم، آیات مذکور نه تنها فوق ذهنیات مخطاطبان اولیه، که حتی فوق ذهنیات مانیز میباشند.
همچنین است موقعیت آیه 78 .
8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
یکی ممکن است معترض شود که «یعنی چه که بسیار این تیتر را تکرار میکنی و این جواب ثابت را هم زیرش میدهی؟»
در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .
آنچه تا کنون فهمیده ایم این بوده که معاصران نزول اکثر قریب به اتفاق حجم قرآن را همانطور می فهمیده اند که ما امروز می فهمیم .
9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
ذکر آن قسمت از داستان بنی اسرائیل که تحت رهبری حضرت موسی(ع) از بردگی به آزادی رسیدند ، به منظور امیدوار کردن آنحضرت و پیروانش .
10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
در این پاراگراف آیاتی وجود دارد که برخی از فقرات آنها در سوره های قبلی (قبل و بعد نسبت به این سوره و بر اساس جدول ترتیب نزول ما) آمده ، اما با تفاوت در لغت و الفاظ ، لذا اگر بگوئیم قبلا نیامده ، ناصحیح است ، و اگر بگوئیم آمده ، باز هم ناصحیح است ، لذا در باره این نوع پاراگراف ها (که از این پس بازهم خواهیم دید) میتوان چنین گفت که از لحاظ محتوا ، اکثر مطالب این پاراگراف مسبوق به سابقه است .
شرح مختصر
برخورد نامنتظره با عالیترین حقایق معارفی
از آیههای 10تا16 فهمیده میشود آنحضرت همراه با خانواده خویش بطور شبانه سفر میکرد و راه را هم گم کرده بود و شب سردی هم بود، که ناگهان از دور آتشی را دید. اما وقتیکه نزدیک آن باصطلاح «آتش» آمد ناگهان چیزی و چیزهائی شنید که برای او مورد انتظار نبود و برای ما بسیار جالب است. هر چه باشد آنحضرت آمادگیهائی داشت که ناگهان آنهمه معارف سنگین بطور پی در پی بر او بارش گرفت و او توانست تحمل کند و گیج نشد و غش نکرد و بلکه حتی وفات نیافت و اگر یکی از ماها بودیم در همان دقیقه اول جان میباختیم.
البته ما در موقعیتی نیستیم که بتوانیم موقعیت آنحضرت را در آن هنگام تصور کنیم اما این را هم میدانیم که این مطلبی را که ما در ظرف یک دقیقه میخوانیم ، در یک دقیقه اتفاق نیفتاد.
هرچه باشد موسی قبل از پیامبری، شبانی بود، خانوادهای داشت، در شب سردی در جای ناآشنایی راه میسپرد و نوری و آتشی دید و بطرفش رفت و هر یک از ماها هم که بودیم همین کار را میکردیم.
اما پس از اینکه به آتش نزدیک شد و صدایی از آن شنید، و این صدا هر چه میخواهد باشد، بطور طبیعی اول نگران شد و ترسید.
واضح است که نگرانیش فوراً برطرف شده باشد اما بجای نگرانی حیرت کرد.
این کیست که اسم مرا میداند و مرا به اسمم میخواند؟
وقتی که شنید گوینده میگوید «من پروردگارت هستم» چه احساسی به او دست داد؟
حتماً در آن «صدا» چیزی هم بود که مایه آرامش و راحتی او بشود و نگرانیش برطرف بگردد .
اما «من پروردگارت هستم» هم ادعای بزرگی است.
اگر این ادعا یک شوخی باشد چه؟ یا القاء کننده یا گمراهکننده؟ از آن مبهوت کننـدهتر «تو را برگزیدهام» است.
اما بطور حتم در آن «صدا» باید چیزهایی بوده باشد که موسی، هم خود را فراموش کرده باشد هم خانواده و همراهانش را، و هم موقعیت و نیازهایش را و هم هرچه را که غیر از آن «صدا»ست.
در هر حال قاعدتاً باید مدتی طول کشیده باشد که او مجدداً به خود آمده و موقعیت خویش را بازشناخته باشد و در ذهن و قلبش تصدیق کرده باشد که آنچه میشنود، حقیقت دارد و از جنس تصورات و تخیلات شاعرانه نیست و شوخی و القاء شیطانی نیز نیست بلکه حق و حقیقت است.
«موسی» در آن لحظه «حضرت موسی» ، و راهنمای قوم بزرگی شد و آنها را از ذلت بردگی نجات داد و آغازگر داستانی شد که سخت شنیدنی است.
معارفی که آن حضرت دریافت کرد همان معارف عمومی دینی است که ما تاکنون مکرراً و به بیانهای متفاوت تاکنون با آنها آشنا شدهایم که عبارت است از:
1- توحید (آیه 14)،
2- نماز (آیه 14)،
3- قطعیت وقوع قیامت (آیه 15)،
4- پنهان بودن اطلاعات مربوط به زمان وقوع و غیره آن (آیه 15)،
5- علت پنهان بودن فوق (آیه 15)،
6- لزوم بیتوجهی پیامبران به رفتار باطل کافران و پیگیری روش حق خویش (آیه 16).
چنانکه ملاحظه میشود این مفاهیم برایمان کاملاً آشناست و خلاصه معارف دینی همه ادیان حق، همینهاست.
چرا آتش؟
آیات 17تا24 خلاصهایست از شرح مأموریت حضرت موسی.
آن حضرت میباید با آن دو معجزه (موضوع آیات 18 تا 22) و نیز وعده معجزات دیگر (آیه 23) بسوی فرعون (که قبلاً در سورههای قبلی با او آشنا شدهایم) برود و او را به راه حق دعوت کند.
چرا خداوند در آن موقعیت زمانی و مکانی بصورت آتش بر او تجلی کرد؟
تصور میشود در آن هنگام او و خانوادهاش بیشترین نیاز را به آتش و روشنائی داشتند. هر طور بود موسی باید از همراهانش جدا میشد و آن جریان «وحیگیری» را طی میکرد و اگر شرایط طور دیگری بود، به انگیزه دیگری جدا میشد مثلاً اگر روز گرم و بیابانی خشک بود بعنوان دیدن آب و به امید گرفتن جرعه و انگیزههای اینگونه بطرف نقطه دریافت وحی میرفت.
در هر حال بنظر نمیآید خود آن آتش در موضوع مدخلیتی داشته باشد.
جلوهای بود که انگیزهای ایجاد کند که موسی را به آن خلوت بکشاند.
موسی(ع) «پیشنیاز»های پیامبری را داشته
در رابطه با آیه 10 از جمله «هدایتی یابم» معلوم میشود آنها راه خویش را گم کرده بودند.
از کلمه «آتشی» و جمله «شعلهای از آن برایتان بیاورم» معلوم میشود مسافرتشان در شب ، و شب سردی هم بوده است.
چرا آنحضرت خانوادهاش را در شب زمستانی در بیابان به همراه میبرده؟
در قدیم مسافرتها را معمولاً در روز انجام میدادند و شب را در محل مناسبی به استراحت میپرداختند.
معلوم میشود آن حضرت شب را برای مسافرت ترجیح میداده بعلت اینکه شاید میخواسته دیده نشود و مسافرتش مخفی باشد.
تصورش را بفرمائید: یکنفر در آن شرایط در بیابان گیر کند و به امید گرما و راهیابی و کمک به خانواده به نقطهای رو کند و در آنجا کسی یا چیزی یا صدائی به او بگوید من پروردگار تو هستم.
چقدر عجیب است ، مگر آنکه آن حضرت آمادگی قبلی مفصلی داشته باشد و واقعاً دنبال پروردگارش بوده باشد.
به پروردگار فکر کرده باشد. زمینه داشته باشد. و این آمادگی را داشته باشد که حتی اگر در آن شرایط هم چنین چیزی را بشنود، مطلب را بررسی کند و احتمال درست بودن بدهد.
حتماً آن حضرت استعدادها و لیاقتهای قابل توجهی داشته که مورد گزینش خداوندی قرار گرفته بود.
صبر و حوصله زیاد، بخشندگی، دلسوزی نسبت به دیگران، تواضع در مقابل حق و قانون، و امثال آن صفات چیزهائیست که لازمه رهبریست و حتماً آن حضرت قبل از این جریان، از لحاظ واجد چنین صفاتی بودن، موقعیت شایسته را احراز کرده بوده است.
قبلاً هم در سوره قصص دیدیم که آن حضرت بسیار عدالتخواه بود.
قبول ماموریت بزرگ، نه گیجی و نه استعفا
در رابطه با آیات 25تا47چنانکه ملاحظه میشود، حضرت موسی در اصلِ قبول یا رد مأموریت بحثی و یا حتی تردیدی نکرد بلکه امکاناتی را تقاضا نمود که با کمک آنها بتواند مأموریتش را بهتر انجام دهد.
امکاناتی که آن حضرت خواست اینها بود:
1- توسعه درونی – شخصیتی و روحی برای خویش. (آیه 25)،
2- توسعه درونی – فیزیولوژیکی برای خویش. (آیههای 27 و 28)،
3- کمک بیرونی – نیروی انسانی برای رسالت. (آیههای 29 تا 32)،
4- کمک بیرونی – اوضاع و احوال مساعد برای رسالت. (آیه 26).
موضوعِ خجالت بزرگ یهودیان
تورات و اسطورههای یهودی تأکید دارند که موسی بنیاسرائیل را از دریای سرخ عبور داد. واقعاً نمیدانیم این تصور چگونه به ذهنهای کاهنان آنها رفت و چگونه در کتبشان نوشته شد و چگونه در فرهنگشان جا افتاد.
البته میدانیم که قوم یهود یک بار بطور کامل پراکنده شدند و کشتار عظیمی در میانشان صورت پذیرفت و معابد و کتبشان از بین رفت و بعداً کورش هخامنشی آنها را از اسارت در آورد و بسوی اطراف بیتالمقدس فعلی کوچکشان داد و اجازه داد دانایان آنها از آنچه که در خاطرههای بعضی مانده بود، چیزهائی بنویسند و آنچه امروز دارند، در حقیقت همان بازنوشته هاست که کاملاً ممکن و معقول است که در ضمن این بازنویسی تحریفهای عظیمی نسبت به تورات اصلی صورت گرفته باشد.
فراری که بنیاسرائیل به رهبری حضرت موسی از قوم فرعونیان نمودند از مصر بود که نزدیکترین «آب زیاد» (و در فرهنگ قرآنی «دریا») به آن، رود نیل بود نه دریای سرخ که با آنان 150 کیلومتر فاصله داشت و چنان قومی که بچه و زن و پیرمرد و پیرزن و اثاثیه و بارو بنه داشتند کمتر از یکماه نمیتوانستند به آن برسند در حالیکه رود نیل به موضوع آیههای 77 و 78 کاملاً میخورَد.
چنانکه از اهرام و مجسمههای ابوالهول و غیره پیداست، پایتخت فرعون بر ساحل رود نیل بود و بنیاسرائیل که شهروندان درجه دو محسوب میشدند حاشیهنشینان آن پایتخت بوده و طبعاً در جاهای نامرغوبتر آنجا داشتند و مثلاً میتوان گفت پائین دست منازل قبطیها بودند اما هرچه باشد آنها هم ساحلنشین بودند زیرا از انداختن موسی در هنگام نوزادی به «دریا» (که لااقل این مورد خود یهودیان معترفند همان رود نیل بوده) معلوم میشود که آنها نیز ساحلنشین بودهاند.
در هر حال طبیعیتر و معقولتر این است که آن «دریا»، همان رود نیل باشد زیرا وقتی چنان جمعیتی با مشخصات آن قوم با بار و بنه و مرغ و خروس و سگ و گاو و گوسفند و زن و کودک و پیرمرد و پیرزن میخواهد «شبانه» فرار کنند، اولین مانع، که بصورت مانع آبی باشد، چیز دیگری جز رود نیل نیست.
مطابق مطلبی که در سوره شعراء قبلاً دیدیم، مطلب اینطور بوده که حضرت موسی بنیاسرائیل را تا کنار رود نیل آورد و به وحی الهی عصا را به آن زد و عرض رودخانه شکافته شد و آنها از آن عبور میکردند که ظاهراً فرعون و سپاه او هم رسیدند و آنها بین رودخانه و دشمن گیر کرده بودند که پس از عبور کامل موسی و همراهانش رودخانه دوباره به وضع اول خود برگشت و تعقیبکنندگان غرق شدند.
چند دریافت کوتاه و مستقیم
آیه 50: حضرت موسی در مقام معرفی پروردگار، به وجه ربوبیت او اشاره نکرد بلکه وجه خالقیت او را مطرح کرد که مورد مخالفت هیچیک از فرقههای شرک نیست و این یک اصل مهم در تبلیغ و محاجه و مذاکره و معامله است که در ابتدا بر روی اصولی که بین طرفین مشترکا پذیرفته است تأکید شود.
آیه 51: فهمیده میشود در سیستم اعتقادی فرعونیان، درباره آخرت چیزی به این معنی که ما معتقدیم، نبود.
آیههای 53و54 : ذکر بعضی از نعمتهائیست که چون ما به استفاده از آنها عادت کـردهایم معمولاً متوجه آنها نیستیم.
آیه 56: باید گفت چنانکه قبلاً دیدیم معجزات حضرت موسی منحصر به آن دو معجزه عصا و دست نورانی نبود و قبلاً هم دیدیم و هم بعداً با تفصیل خواهیم دید که حضرت موسی حداقل نُه معجزه بزرگ به آنها نشان داد.
آیههای62و63: فهمیده میشود داخل سیستم حکومتی فرعونی نوعی مجلس مشورتی بوده و اینطور نبوده که سیستم حکومت آنها به زبان امروز، «سازمانی» باشد، و ما در سوره مؤمن در این خصوص شرحی عرض کردهایم.
آیات 66تا69 :موضوع جادوی آنها در حد «چشمبندی» بوده و بیننده فقط تصــور میکرد که چیزی دارد حرکت میکند اما مطلب آنقدر با کیفیت و قوی بوده که شخصی دارای شخصیت قوی مانند آن پیامبر بزرگ را نیز تحت تأثیر قرار داده بود. بهترین کسانی که میتوانستند جادوگری جادوگران را ارزیابی کنند خود آنها بودند. آنها میدانستند کارشان واقعی نیست بلکه فقط واقعی بنظر میرسد اما در عین حال آنچه را که از سوی موسی و عصای او دیدند، آنقدر واقعی و آنقدر حقیقی وآنقدر واضح بود که نتوانستند با رفتار دیگری غیر از اعتراف واضح و صریح واکنش دیگری نشان دهند.
بعبارت دیگر، اگر کار همه آنها آنقدر بود که چشم مردم را تحت تأثیر قرار میداد و ناظران چیزهائی را میدیدند که آنها میخواستند دیده شود، کار حضرت موسی چنان بود که چشم و دل و اعضاء و جوارح خود آنها را تحت تأثیر قرار داد و اختیار از کف دادند و همگی یکدل و یک زبان شده و رفتار واحدی ارائه دادند ، در حالیکه میزان هزینه این تصمیم خویش را نیز میدانستند.
آیات 73تا78 :گفته جادوگران نیست ،
زیرا اولاً دارای چنان معارف بلند پایهای است که از کسانی که در آن فرهنگ فرعونی نشو و نما یافتهاند چنین مطالبی نمیتواند صادر شود،
ثانیاً مقام و موقعیت آن جادوگران در آن شرایط( که یکطرف آن فرعون است که گوش به حرف موسی هم نمیدهد چه رسد به تعدادی تازه ایمان یافته، و طرف دیگر هم موسی است که پیامبر خداست و اظهار چنین مطالبی نزد او زیره به کرمان بردن است)نیز دلیل دیگری است که این نمیتواند سخن آنها بوده باشد .
جمع بندی و تفسیر
آيا داستان موسي به تو رسيده؟(9) آن هنگام که آتشي ديد و به خانواده اش گفت درنگ کنيد که من متوجه آتشي شده ام . شايد شعله اي از آن برايتان بياورم يا اينکه از روي آن آتش هدايتي يابم (10) پس چون به آن رسيد، ندا شد: اي موسي! (11) من پروردگارت هستم ، کفشت را درآر که تو در سرزمين پاک «طوي» هستي (12) و تو را برگزيده ام پس به آنچه وحي ميشود گوش ده (13) من خداوند هستم و خدايي جز من نيست پس مرا عبادت کن و نماز را بعنوان ذکر من بپا دار (14) قيامت حتما خواهد آمد. ميخواهم (زمان) آن را پنهان کنم تا هر کس براي آنچه سعي کرده پاداش داده شود (15) و کسي که به آن ايمان ندارد، و هوي و هوس خويش را پيروي ميکند، تو را از (اعتقاد به) آن باز ندارد که هلاک شوي (16) اي موسي، چه چيز بدست داري؟(17) گفت اين عصاي من است كه بر آن تکيه ميکنم و با آن براي گوسفندانم برگ مي تکانم و احتياجات ديگري نيز به آن دارم (18) گفت اي موسي بياندازش (19) و انداختش. ناگاه ماري شد که به تندي حرکت ميکرد (20) گفت بگيرش و نترس. بزودي آنرا به حالت اولش برميگردانيم (21) و دستت را به سينه ات بچسبان و اگر بيرون بياوري بدون ضرر و علتي سفيد خواهد بود که آيه اي ديگر است (22) تا آيات بزرگ خويش را به تو نشان دهيم (23) بسوي فرعون برو که او طغيان کرده است (24) گفت پروردگارا سينه ام را گشاده گردان، (25) و کارم را آسان کن، (26) و گره از زبانم باز کن، (27) تا سخنم را بفهمند،(28) و ياوري از ميان خانواده ام برايم قرار ده ، (29) برادرم هارون را، (30) و بوسيله او پشتيبانيم کن، (31) و او را در کارم شريک فرما، (32) تا تو را به فراواني تسبيح گوييم، (33) و نيز به فراواني يادت کنيم، (34) البته تو به وضع ما بينايي (35) گفت اي موسي خواسته ات را گرفتي (36) و البته يکبار ديگر نيز به تو لطف کرديم (37) هنگاميکه به مادرت آن وحي را کرديم (38) که او را در صندوق بگذار و آن را به دريا بينداز و دريا او را به ساحل خواهد انداخت و دشمنم و دشمنش او را خواهد گرفت و محبتي از جانب خويش بر تو انداختم تا د رمقابل چشمم ساخته شوي (39) آن هنگام که خواهرت ميرفت و ميگفت آيا شما را به کسي که کفالتش کند راهنمائي بنمايم؟ سپس تو را بسوي مادرت برگردانديم تا چشمش روشن شود و ناراحت نباشد ، و کسي را کشتي و تو را از اندوه نجات داديم و به آزمايشهايي آزموديم و سالهائي را در ميان مردم مدين بودي سپس اي موسي بالاخره به (اينجا) آمدي (40) و تو را براي خويش پروراندم (41) تو و برادرت با آياتم برويد و از يادم سستي مکنيد (42) بسوي فرعون برويد که او طغيان کرده (43) و به او سخني نرم بگوييد شايد پند گيرد يا حرمت روا دارد (44) گفتند پروردگارا ميترسيم بر ما دست درازي كند يا اينکه طغيان ورزد (45) گفت نترسيد من با شما هستم مي شنوم و مي بينم (46) و بر او درآئيد و بگوييد فرستادگان پروردگار تو هستيم پس بنياسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مکن و ما با نشانه اي از پروردگارت آمده ايم و سلام بر کسي که هدايت را پيروي کند (47) براستي به ما وحي شده كه عذاب براي كسي است كه تكذيب كند و روي بگرداند (48) گفت اي موسي پروردگارتان کيست؟(49) گفت پروردگارمان کسي است که آفرينش هر چيز را به او داد آنگاه هدايتش کرد(50) گفت پس گذشتگان قبلي چه؟(51) گفت علم آن درکتابي نزد پروردگارم است و پروردگارم نه اشتباه و نه فراموش ميکند (52) {همانکه زمين را برايتان گهواره اي نمود و در آن برايتان راه هايي قرار داد و از آسمان آبي فرستاد و بوسيله آن از روئيدني هاي مختلف درآورد.(53) بخوريد و چارپايانتان را بچرانيد که در اين البته براي صاحبان هوش و ذکاوت نشانه هائي است (54) از آن شما را آفريديم و در آن برتان ميگردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مي آوريم} (55) و البته تمام آياتمان را به او نمايانديم اما تکذيب کرد و نپذيرفت (56) گفت اي موسي آمده اي با جادويت از سرزمينمان بيرونمان کني؟(57) البته جادوئي مانند آن برايت مي آوريم . بين ما و خودتان موعدي قرار ده که نه ما از آن تخلف کنيم و نه تو (58) گفت موعدتان روزي باشد که آرايش ميکنند و مردم در روز روشن گرد مي آيند (59) پس فرعون برگشت و حيله هايش را جمع کرد و سپس آمد (60) موسي گفت واي بر شما افتراي دروغ به خدا نبنديد که عذاب شما را ميگيرد و البته کسي که افترا بندد نابود ميشود (61) پس در کارشان مجادله کردند ولي راز آن گفتگوهاي پنهاني را حفظ نمودند (62) گفتند اين دوتا جادوگراني هستند که ميخواهند با جادويشان شما را از سرزمينتان بيرون کنند و طريقه بهترتان را نيز از بين ببرند (63) پس حيله هايتان را يکي کنيد و به صف شويد و امروز هر کس که برتري يابد همو رستگار است (64) گفتند اي موسي يا بياندازش يا اينکه ما بياندازيم (65) گفت شما بياندازيد. پس بعلت سحرشان چنين وانمود شد که عصاها و ريسمانهايشان دارد به تندي حرکت مي کند (66) و موسي در دلش ترسي احساس کرد (67) گفتيم اي موسي نترس که تو بالاتري (68) و آنچه را که در دستت هست بيانداز که آنچه را ساخته اند ببلعد. جز اين نيست که آن حيله ساحرانه است و ساحر از هر جا بيايد رستگار نخواهد شد (69) پس آن ساحران به سجده افتادند و گفتند به پروردگار هارون و موسي ايمان آورديم (70) گفت آيا قبل از اينکه اجازه تان دهم به او ايمان آورديد؟حتما او بزرگتان است که جادو را به شما آموخته . اينك دست و پايتان را به خلاف يکديگر قطع و شما را در تنه نخلها به دار خواهم كشيد و خواهيد فهميد که کداممان ازلحاظ عذاب شديدتر و باقي تر است (71) گفتند هرگز تو را به آنچه که از دلايل روشن بسويمان آمده ترجيح نخواهيم داد. هر كار كه ميتواني بكن. جز اين نيست که تو فقط در اين دنيا حکم ميکني (72) ما به پروردگارمان ايمان آورده ايم تا خطاهايمان و نيز آنچه که از سحر و جادو به آن مجبورمان نمودي ببخشد و خداوند بهتر و باقي تر است (73) {که البته کسي که با وضعيت مجرم نزد پروردگارش بيايد جهنم را خواهد داشت که در آن نه ميميرد و نه زندگي (شايسته اي) دارد (74) و کسي که با ايمان و عمل صالح نزدش آيد، البته درجات عالي خواهد داشت (75) بهشتهاي جاودان که از کف آنها نهرها جاريست که هميشه در آن خواهند بود و اين پاداش کسي است که دنبال رشد باشد} (76) و به موسي وحي کرديم که بندگانم را شبانه حرکت ده و راهي خشک در دريا براي آنان بزن و نگران رسيدن (آن دشمنان) نباش و نيز (نگراني غرق شدن) نداشته باش (77) پس فرعون با لشکريانش در تعقيب آنها شد و (قسمتي) از آن دريا آنچه را كه (ميبايست) آنها را فرا گيرد فرا گرفت (78) و فرعون قومش را گمراه کرد و هدايت نکرد (79)
طه3 آیات80تا99
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى ﴿80﴾ كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى ﴿81﴾ وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿82﴾ وَمَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَى ﴿83﴾ قَالَ هُمْ أُولَاء عَلَى أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى ﴿84﴾ قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ ﴿85﴾ فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي ﴿86﴾ قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ ﴿87﴾ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ ﴿88﴾ أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ﴿89﴾ وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي ﴿90﴾ قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى ﴿91﴾ قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿92﴾ أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي ﴿93﴾ قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي ﴿94﴾ قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ ﴿95﴾ قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﴿96﴾ قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا ﴿97﴾ إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿98﴾ كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَيْنَاكَ مِن لَّدُنَّا ذِكْرًا ﴿99﴾
ای پیامبر! پس از آزادی بنی اسرائیل به آنان چنین خطاب کردیم : اي بني اسرائيل شما را از دشمنانتان نجات داديم و با شما در طرف راست کوه طور قرار گذاشتيم و منّ و سلوي را بر شما فرو فرستاديم (80) از چيزهاي خوبي که برايتان روزي کرديم بخوريد و طغيان مکنيد که غضبم بر شما فرود خواهد آمد و کسي که غضبم بر او فرود آيد حتما سقوط خواهد کرد (81) و البته من نسبت به کسي که توبه کند و ايمان آورد و عمل صالح نمايد و سپس هدايت يابد بسيار بخشنده ميباشم (82) اي موسي چه چيز تو را واداشت که از قومت با عجله جلو بيفتي؟ (83) موسی گفت پروردگارا آنها دنبال من هستند و من بسويت عجله کردم تا به نظر خودم رضایتت را کسب کنم (84) گفت قومت را پس از تو آزموديم و سامري گمراهشان کرد (85) پس موسي در حاليکه غضبناک و متاسف بود بسوي قومش برگشت و گفت اي قوم! آيا پروردگارتان وعده نيکو به شما نداد؟ آيا مدتش طولاني شد يا اينکه خواستيد غضبي از جانب پروردگارتان شما را فرا گيرد که در وعده ام تخلف کرديد؟ (86) گفتند از وعده ات با اختيار خودمان تخلف نکرديم وليکن بارهائي از زينت آلات آن قوم بما تحميل شده بود که آنها را انداختيم و سامري نيز اين طرح را در انداخت (87) و براي آنها بدني از گوساله که صدائي هم داشت ساخت و عدّه اي گفتند اين خداي شماست و خداي موسي نيز هست كه شما را فراموش کرد (88) آيا نمي ديدند که آن مجسمه گوساله سخني را به آنها برنمي گرداند و براي آنها مالک نفع و ضرري نيست؟ (89) و البته هارون قبلا به آنها گفته بود که اي مردم شما بوسيله آن به فتنه افتاده ايد و پروردگار شما خداي رحمان است پس مرا پيروي و از امرم اطاعت كنيد (90) گفتند ما از عبادتش دست نمي کشيم تا اينکه موسي بسويمان برگردد (91) موسی به برادرش گفت اي هارون چه چيزي جلويت را گرفت وقتي که ديدي گمراه شده اند (92) که مرا پيروي کني؟ آيا از فرمانم سرپيچيدي؟ (93) گفت اي پسر مادرم سر و ريشم را ول کن. ترسيدم بگويي بين بني اسرائيل تفرقه انداختي و به سخنم اعتنا نکردي (94) گفت اي سامري موضوع تو چه بوده؟ (95) گفت چيزي ديدم که آنها نديدند و قسمتی از تعالیم رسول خدا را اختیار کردم و چنین القاء کردم و نفس من برايم چنين آراست (96) گفت برو که در زندگيت منزوی باشی ، چنانکه بگويي به من دست نزنيد . و البته موعدي داري که تخلف ندارد و اینک به این گوساله که به خدائی برگرفته ای نگاه کن که آنرا خواهيم سوزاند سپس به دريا ميريزيم و پراکنده اش مي کنيم (97) جز اين نيست که خداي شما خداوند است که خدائي جز او نيست که علم او به همه چيز ميرسد (98) ای پیامبر! از خبرهاي گذشتگان چنين برايت حکايت ميکنيم و از جانب خويش به تو پندي داده ايم (99)
پیش تفسیر
1 - استخراج عصاره محتوای متن (از راه اول)
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب: ای مسلمانان مبادا پس از رهایی ، مانند این کارهایی راکه آنها کردند مرتکب شوید
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است می فرماید : ای پیامبر ! قرآن را برای این برتو نازل کرده ایم که بوسیلـه آن افراد مستعد را پند دهی و برای موضوع رسالتت خود را بیش از اندازه به زحمت میندازی .
در پاراگراف 2 می فرماید : ای مردم ! آزادی شما در گرو پیروی از این پیامبر(ص) است .
در این پاراگراف می فرماید : ای مردم ! پس از اینکه از این اوضاع نا مطلوب رهائی یافتید مبادا همان کار هائی را بکنید که بنی اسرائیل با پیامبرشان کردند .
3 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
پاراگراف قبل (تا آیه 79) به «مشکلات رسالت» حضرت موسی و این پاراگراف (از آیه 80 تا 99 ) به سوء رفتارهای بنی اسرائیل پس از آزادی از اسارت اشاره دارد ، و در اولی پیام «صبر و پایداری کنید» و در این پاراگراف پیام «مبادا شما هم چنین کنید» دارد که پیام اخیر تلویحا متضمن این مژده هم هست که چیزی به پایان این نوع مشکلاتتان که فعلا با آن درگیر هستید نمانده است .
4 – زاویه با تفاسیر رایج
1 (آیه های 88 تا 97): عادی تفسیری
در داستان مذکور ساختن گوساله و صدا دار کردن آن عادی و مفهوم است ، قسمت گیر دار مطلب «بصرت بما لم یبصروا و قبضت قبضه من اثر الرسول» است که اگر آن را جداگانه در نظر بگیریم آنهم عادی است . «اثر رسول» وحی بر موسی است ، یا وحیی که خود موسی دریافت میکرده ، است ، قبضت قبضه من اثر الرسول یعنی قسمتی از مطالب وحیانی را انتخاب کردم و آن را القاء کردم ، و این قسمت همخط است با تومنون ببعض و تکفرون ببعض . یعنی اصل موضوع پرستش خدای واحد را از تعالیم جبرئیل یا موسی گرفتم و آن را به گوساله نسبت دادم یعنی گفتم آن «اله»ی که موسی میگوید همین گوساله زرین است .
حالا بروید و به تفاسیر رایج نگاهی کنید و ببینید چه ها گفته اند از روایات یهودی که داخل مجموعه های حدیث ما شده و این از آن نقل و . . همینطور بگیر و بیا تا برسی به امروز که مجموعا سبب بدفهمی این آیات گشته است! و ما چون در قسمت «شرح مختصر» توضیحی داده ایم ، در اینجا فعلا دیگر چیزی نمیگوئیم .
5 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 80 تا 99 به آن قسمت از داستان بنی اسرائیل می پردازد که از دست فرعونیان نجات یافتند اما بد رفتاری پیشه کردند و در این تلویحا این پیشگوئی نهفته است که بزودی نجات خواهید یافت ، که چنانکه میدانیم تحقق یافته است .
6 - کلید های تفسیری
اصلی-فرعی:
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى ﴿80﴾ كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى ﴿81﴾ وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿82﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب: قسمت عمده ای از بنی اسرائیل پس از نجات به خلافکاری رو آوردند.
2
وَمَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَى ﴿83﴾ قَالَ هُمْ أُولَاء عَلَى أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى ﴿84﴾ قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ ﴿85﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب: قسمت عمده ای از بنی اسرائیل پس از نجات به خلافکاری رو آوردند و رهبرشان در این مورد سامری بود.
3
فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي ﴿86﴾ قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ ﴿87﴾ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ ﴿88﴾ أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ﴿89﴾ وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي ﴿90﴾ قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى ﴿91﴾ قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿92﴾ أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي ﴿93﴾ قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي ﴿94﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب: قسمت عمده ای از بنی اسرائیل پس از نجات به خلافکاری رو آوردند و رهبرشان در این مورد سامری بود که آنها را به گوساله پرستی برگرداند.
4
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ ﴿95﴾ قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﴿96﴾ قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا ﴿97﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب: قسمت عمده ای از بنی اسرائیل پس از نجات به خلافکاری رو آوردند و رهبرشان در این مورد سامری بود که آنها را به گوساله پرستی برگرداند و البته هم سامری و هم پیروانش به عقوبت فوری گرفتار شدند.
5
إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿98﴾ كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَيْنَاكَ مِن لَّدُنَّا ذِكْرًا ﴿99﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب: ای پیامبر! حقیقتِ مطلبِ داستان بنی اسرائیل همین است که بر تو وحی کرده ایم.
7 - آیات مشکل
آیات 95 تا 97 از آن لحاظ که مفسران مختلف تفسیر های متخالف و متضاد و اغلب مبتنی بر روایات یهودی و نقل قول از یکدیگر و در مجموع بی ارزش، کرده اند، جزء آیات مشکل قلمداد میشود و البته این تفسیر را که بخوانید، هم متوجه یک تفسیر درست و حسابی میشوید و هم گوشه ای از فرق این تفسیر را با سایر تفاسیر درک میکنید.
8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که اگر ما میتوانسته ایم خود را از پیشداوریی که روایات اسرائیلی القاء میکند خلاص کنیم ، لذا در اینجا باید بگوئیم که مخاطب های اولیه که ذهن شان هنوز توسط بنی اسرائیلیات خذاب نشده بود ، مطلب را بهتر از ما می فهمیده اند .
9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
ای مسلمانان! مبادا پس از رهایی ، مانند این کارهایی را که بنی اسرائیل کردند مرتکب شوید.
10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
حال و احوال بسیار خوش ، رفتار بسیار ناخوش
در رابطه با آیات 88تا99 میتوان گفت بسیار محل عبرت است .
اینک بنیاسرائیل به رهبری حضرت موسی(ع) آزادی خویش را باز یافته و دشمن خویش را هلاک شده میبینند و بسوئی میروند که آینده خویش را بسازند و شهرهای خویش را بنا کنند و زندگیی شایسته و در خور داشته باشند.
تصور فرمائید: قومی رها شده از بند، راهنمای دانای نجات دهنده در میانشان، با روحیه بالای ناشی از امید به آینده، با آب و غذای کافی مرغوب (یعنی منّ و سلوا) بعنوان توشه سفر مهیا ، بطرف ساختن آینده خویش روانند.
واقعاً چه حالی خوشتر از این است؟ تنها کاری که بنیاسرائیل می باید میکردند این بودکه تمام هوش و حواس خود را جمع کنند و بطور دقیق گوش به رهنمودهای آنحضرت بسپارند تا این مسیر طی شود و برسند به جائی که باید برسند و شایستهشان بود.
اما آنچه در واقعیت اتفاق افتاده، درست خلاف آن است. پر است از نافرمانی، خلاف، انحراف، خیانت، سستی در انجام وظیفه ، و گناه و ارتجاع و غیره.
با توجه به «لیست پیشنهادی ترتیب نزول سورهها»، این اولین بار است که «داستانهای پس از نجات از اسارت فرعونیان» مطرح میشود. آنهم با این طول و تفصیل، که بعداً در سورههای اعراف و بقره آیات تکمیلی این بخش نازل خواهد شد.
ارتجاع؟ آنهم به این زودی؟
در رابطه با آیههای 83و84باید حدس بزنیم که ظاهراً حضرت موسی باید قومش را بسوی (کوه) طور میبرد اما شیرینی دریافت وحی و طرف سخن خداوند قرار گرفتن او را به تعجیل وا داشت ، و براساس آیه 85، همین نبودن حضرت موسی سبب گمراهی آن قوم شد.
چرا گمراهی به این زودی؟
صرفنظر از مندرجات تورات کنونی که از توحید خالص موسائی فاصله بسیار دارد، از روی مطالب قرآن کریم فهمیده میشود که تعالیم آن حضرت توحید خالص اسلامی بود.
اما مردمی که او برای نجات آنها گسیل شده بود، نسل اندر نسل تحت سلطه سیاسی و نظام سیاسی فرعونی نشو و نما یافته بودند و طبعاً از لحاظ فرهنگی نیز گرچه اسمی از توحید بر رویشان بود اما مانند مسلمانان ساکن در شوروی سابق که فقط اسمی برایشان مانده بود آنها نیز از توحید ابراهیمی چیزی برایشان نمانده بود.
طبعاً رنج و ذلت بردگی و تبلیغ مداوم مستمر فرعونیان نتیجهای غیر از این نداشت.
ظاهراً فاصله بین مصر و کوه طور را با توجه به نقشههای فعلی جغرافیا و نیز کیفیت راهسپران که مردم معمولی دارای بار و بنه و زن و بچه و پیرمردان و پیرزنان بودند، نمیتوان در کمتر از 5-4 ماه طی کرد.
آنان در این مدت طولانی فرصت کافی داشتند که تغییر اخلاق بدهند.
آنان قبل از این مهاجرت بزرگ عدهای برده ذلیل و تحت سلطه کسانی بودند که مقید به هیچ قید دینی و اخلاقی نبودند اما در این مدت اشخاصی آزاد و دارای حقوق الهی شده بودند و رئیس آنها هم کسی بود که نمیتوانست هیچ خشونت کوچک ظلمآمیزی بر آنها روا دارد و لذا آنها بجای اینکه پاس این نعمت عظیم را بدارند، از موقعیت جدید خویش سوء استفاده نموده سر به نافرمانی و چون و چرای بیجا گذاشتند.
ضمناً آیات 85تا91 نیز باید با توجه به این نکته ملاحظه شود و در آنصورت مفهوم خواهد بود.
گوساله سامری
بالاخره قومی که عمری را در بساط بت و بتپرستی گذرانده بود ولو اینکه اسمی هم از توحید ابراهیمی بر سرشان بود، غیبت موسی سبب میدانیابی اغوای اغواگران شد و ممانعت هارون نیز ضعیف بود و نتوانست جلوگیری کند و بتپرستیِ قلبیِ پنهان بصورتِ ملموسِ آشکار خودنمائی کرد.
واقعاً جواب سامری را در آیه 96 چگونه میتوان تفسیر کرد؟
1- «آن رسول» کیست؟
2- «مشتی از اثر»ی آن رسول یعنی چه؟
3- «چیزی دیدم که آنها ندیدند» مربوط به چیست؟
4- «انداختم» یعنی چه؟،
در اینجا باید عرض کنیم که تقریبا عموم مفسران برای فهم این قسمت به روایات متکی بوده اند و سخنان عجیب و غریبی گفته اند که نه تنها به فهم مطلب چندان کمکی نمیکند بلکه سبب بد فهمی هم میشود اما ، ما ، با توجه به ترتیب نزول و عصاره محتوای سوره (یعنی «درس») و عصاره محتوای پاراگراف (یعنی «درب») قاعدتا نباید دچار مشکلی باشیم.
اگر به ترتیب نزول توجه داشته باشیم اولین بار که کلمه منافق را در قرآن می بینیم در سوره عنکبوت است که به هجرت خیلی نزدیک است .
یعنی اینکه منافقین حس کرده بودند که این نهضت (یعنی اسلام) آینده دارد و کارش اصطلاحا «میگیرد» ، لذا بدون اینکه موضوع حق و باطل برایشان مهم باشد به آنحضرت گرویدند تا در آیندهء نهضت، از آن نمد کلاهی داشته باشند و چنانکه تاریخ اسلام گویا است حسابشان هم درست درآمد و به ریاست و آلاف و الوف هم رسیدند و ضمنا هنوز سی سال از وفات آنحضرت نگذشته بسیاری از عناصر مهم محتوائی اسلام را نیز کاملا تغییر دادند .
کار سامری نیز چنین کاری بود ، اونیز کل جریان حضرت موسی را تحلیل کرد و متوجه عناصری شد که از آنها برای ریاست احتمالی خویش استفاده کرد و مدتی هم (لا اقل تا برگشتن آنحضرت از میقات) موفق هم بود و ریاست پیدا کرد و هارون را که جانشین آنحضرت بود کنار زد و منزوی نمود.
بنابر این « بصرت بما لم یبصروا» یعنی اینکه در کار موسی مطالعه کردم و متوجه چیزهایی شدم که عموم مردم متوجه نشدند و «قبضت قبضة من اثر الرسول» (اعم از اینکه رسول موسی باشد یا جبرئیل که نتیجه گیری را تغییر نمیدهد) یعنی عنصری از عناصر دین موسی را گرفتم (که در این مورد تبدیل چند خدائی فرعونیان به تک خدائی دین موسی باشد) و « نبذتها» به قرینه «کذلک القی السامری» به معنی «القیتها» است ، و خلاصه مطلب این است که در کار رسول (اعم از موسی یا جبرئیل) مطالعه کردم و قسمتی از آن را انتخاب کردم و آن را القاء کردم ، که در این مورد با توجه به اینکه بنی اسرائیل مدتی طولانی تحت بردگی فرعونیان بودند و فرعونیان تندیس بعضی از حیوانات را به عنوان نماد برخی از قدرت های خدائی پرستش میکردند ، سامری نیز به زبان «قومِ تا دیروز برده و هنوز تحت تاثیر پسماندهای دین اربابان سابق» سخن گفت و تک خدائی را به عنوان رمز موفقیت موسی گرفت و نیز آن خدا را بصورت گوساله ای که صدائی هم از آن در می آمد معرفی کرد (که بالاخره خارق عادتی هم چاشنی کار خویش کند و بتواند در عوام الناس زمینه پذیرشی ایجاد کند) و پذیرفته هم شد و قسمتی از بنی اسرائیل اورا به رهبری خویش پذیرفتند .
و در این پاراگراف دارد به مسلمانان هشدار میدهد مبادا شما این گوهر عظیم را در اثر رفتار عده ای فرصت طلب منافق عوام فریب از دست بدهید که البته واقعیات تاریخی بما میگوید که موضوع این هشدار (که بعدا در سوره اعراف هم تکرار شد) واقع شد و مسلمانان دچار آن شدند که هنوز هم گرفتارش هستند .
جمع بندی و تفسیر
اي بني اسرائيل شما را از دشمنانتان نجات داديم و با شما در طرف راست (کوه) طور قرار گذاشتيم و منّ و سلوي را بر شما فرو فرستاديم (80) از چيزهاي خوبي که برايتان روزي کرديم بخوريد و طغيان مکنيد که غضبم بر شما فرود خواهد آمد و کسي که غضبم بر او فرود آيد حتما سقوط خواهد کرد (81) و البته من نسبت به کسي که توبه کند و ايمان آورد و عمل صالح نمايد و سپس هدايت يابد بسيار بخشنده ميباشم (82) اي موسي چه چيز تو را واداشت که از قومت با عجله جلو بيفتي؟(83) گفت پروردگارا آنها دنبال من هستند و من بسويت عجله کردم تا راضي شوي (84) گفت قومت را پس از تو آزموديم و سامري گمراهشان کرد (85) پس موسي در حاليکه غضبناک و متاسف بود بسوي قومش برگشت و گفت اي قوم ! آيا پروردگارتان وعده نيکو به شما نداد؟ آيا مدتش طولاني شد يا اينکه خواستيد غضبي از جانب پروردگارتان شما را فرا گيرد که در وعده ام تخلف کرديد؟(86) گفتند از وعده ات با اختيار خودمان تخلف نکرديم وليکن بارهائي از زينت آلات آن قوم بما تحميل شده بود که آنها را انداختيم و سامري نيز (اين طرح را) بيانداخت (87) و براي آنها بدني از گوساله که صدائي هم داشت ساخت و (عده اي) گفتند اين خداي شماست و خداي موسي نيز هست كه فراموش کرد (88) آيا نمي ديدند که سخني را به آنها برنمي گرداند و براي آنها مالک نفع و ضرري نيست؟(89) و البته هارون قبلا به آنها گفته بود که اي مردم شما بوسيله آن به فتنه افتاده ايد و پروردگار شما خداي رحمان است پس مرا پيروي و از امرم اطاعت كنيد (90) گفتند ما از عبادتش دست نمي کشيم تا اينکه موسي بسويمان برگردد (91) گفت اي هارون چه چيزي جلويت را گرفت وقتي که ديدي گمراه شده اند (92) که مرا پيروي کني؟ آيا از فرمانم سرپيچيدي؟(93) گفت اي پسر مادرم سر و ريشم را ول کن. ترسيدم بگويي بين بني اسرائيل تفرقه انداختي و به سخنم اعتنا نکردي (94) گفت اي سامري موضوع تو چه بوده؟(95) گفت چيزي ديدم که آنها نديدند و مشتي از اثر آن فرستاده را برگرفتم و القاء کردم و نفس من برايم چنين آراست (96) گفت پس برو و در زندگي برايت اين باشد که بگويي به من دست نزنيد . و البته موعدي داري که تخلف ندارد و به خدايـت که از عبادتش دست نمي کشيدي نگاه کن که آنرا خواهيم سوزاند سپس به دريا ميريزيم و پراکنده اش مي کنيم (97) جز اين نيست که خداي شما خداوند است که خدائي جز او نيست که علم او به همه چيز ميرسد (98) از خبرهاي گذشتگان چنين برايت حکايت ميکنيم و از جانب خويش به تو پندي داده ايم (99)
طه4 آیات100تا123
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا ﴿100﴾ خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاء لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا ﴿101﴾ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا ﴿102﴾ يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا ﴿103﴾ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا يَوْمًا ﴿104﴾ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا ﴿105﴾ فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا ﴿106﴾ لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا ﴿107﴾ يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَت الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا ﴿108﴾ يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا ﴿109﴾ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا ﴿110﴾ وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا ﴿111﴾ وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا ﴿112﴾ وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا ﴿113﴾ فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا ﴿114﴾ وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿115﴾ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿116﴾ فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿117﴾ إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى ﴿118﴾ وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى ﴿119﴾ فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَى ﴿120﴾ فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿121﴾ ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿122﴾ قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿123﴾
ای پیامبر! کسي که از پندهای الهی رو برگرداند روز قيامت باري بر دوش خواهد داشت (100) كه در آن جاودان خواهند بود و چه بار بدي برايش خواهد بود (101) روزي که در آن شيپور دميده شود و مجرمان را در آن روز ، بد چشم محشور كنيم (102) بين خويش به آهستگي ميگويند بيش از ده روز در قبر درنگ نداشته ايد (103) ما به آنچه ميگويند داناتريم . هنگاميکه خوش رفتارترين آنها ميگويد جز يک روز درنگ نکرده ايد (104) و از تو درباره کوه ها ميپرسند بگو پروردگارم آنها را بكلي پراکنده ميکند (105) و آنها را پهن و صاف واميگذارد (106) که در آن نه کژي و نه برجستگيي بيني (107) در آن روز آن دعوت کننده را که ايرادي در کارش نيست پيروي ميکنند و صداها بخاطر خداوند رحمان پائين مي آيد و جز زمزمه آهسته اي نمي شنوي (108) در آن روز شفاعت فايده اي ندارد مگر از سوي آنکس که خداوند رحمان اجازه اش دهد و سخنش را بپسندد (109) همان خداوندی که از آينده و گذشته شان خبر دارد اما آنها نسبت به او علمي ندارند (110) و چهره ها براي آن زنده پاينده فرو مي افتد و کساني که بار ظلمي بر دوش دارند رستگار نمي گردند (111) و کساني که کارهاي شايسته نموده و ايمان نيز داشته باشند نه نگران خواهند بود که ظلمي به آنان شود و نه نگران كاستيي خواهند بود (112) و چنين است که قراني به زبان روشن واضح نازل کرده ايم و در آن از وعده هاي مايه نگراني آورده ايم شايد تقوا پيشه کنند يا پندگيري شان تازه شود (113) و خداوند فرمانرواي حقِ بلند مرتبه است و ای پیامبر! قبل از اينکه وحي آن بسويت تمام شود عجله به خواندن آن مکن و بگو پروردگارا علمم را زياد کن (114) و قبلا عهدي به آدم سپرده بوديم اما فراموشش کرد و اراده اي در او نيافتيم (115) آن هنگام كه به ملائکه گفتيم براي آدم سجده کنيد که سجده کردند مگر ابليس که امتناع کرد (116) گفتيم اي آدم اين دشمن تو و همسرت است پس مبادا شما را از بهشت بيرون کند و بدبخت شويد (117) زيرا که تو در آن گرسنگي و برهنگي نداري (118) و تشنگي و آفتاب تند نيز نداري (119) پس شيطان وسوسه اش کرد. گفت اي آدم آيا تو را به درخت جاودانگي و پادشاهيي که کهنه نميشود راهنمائي بکنم؟ (120) پس، از آن خوردند و زشتي هايشان برايشان آشکار شد و شروع به چسباندن برگهاي آن باغ به خويش نمودند و آدم نسبت به پروردگارش عصيان کرد و گمراه شد (121) آنگاه بعدا پروردگارش برگزيدش و بالطف و بخشش به او بازگشت ، و هدايتش نمود (122) گفت شما دوتا و همگي تان از آن فرود آئيد بطوريکه بعضي تان دشمن بعضي ديگر باشيد . پس اگر هدايتي از جانب من آمد کسي که هدايتم را پيروي کند نه گمراه و نه بدبخت خواهد شد (123)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب : قبول القائات شيطاني آدمي را از راه حق منحرف نموده، و سبب زحمت آدمي در همين جهان، و بدبختي جاويد در جهان بعدي ميشود و توجه به آخرت و توجه به حقانيت قرآن و تدبر در آن ، آدمي را از قبول القائات شيطاني حفظ ميكند .
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است می فرماید : ای پیامبر ! قرآن را برای این برتو نازل کرده ایم که بوسیلـه آن افراد مستعد را پند دهی و برای موضوع رسالتت خود را بیش از اندازه به زحمت میندازی .
در پاراگراف 2 می فرماید : ای مردم ! آزادی شما در گرو پیروی از این پیامبر(ص) است .
در پاراگراف 3 می فرماید : ای مردم ! پس از اینکه از این اوضاع نا مطلوب رهائی یافتید مبادا همان کار هائی را بکنید که بنی اسرائیل با پیامبرشان کردند .
در این پاراگراف می فرماید : ای انسانها ! گول خوردن پدرتان از ابلیس فقط منحصر به آن زمان نبوده وخودتان نیز هم اکنون در معرض القائات شیطانی هستید، پس مواظب خویش باشید و ای پیامبر ! دل مطمئن دار که این وحی رابرتو کامل میکنیم که با آن دائما پند بر مومنان و هشدار بر کفران تازه کنی و خود نیز علمِ بیشتر جستجو میکن و ای مردم! هولناکی قیامت برای کسانی است که از آن پند روگردان باشند .
3 - سوالات
1 - حالت کلی پاراگراف چگونه است؟ (هشدار دهنده شدید؟ یا....؟)
2 - این هشدارها بیشتر متوجه چه کسانی است؟ (کفار؟ مسلمانان؟ یا.....؟)
3- نسبت به آنچه درباره هولناکی های قیامتی درسوره های قبل دیدیم ، چه مطلبی در این پاراگراف جدید است؟
4 – منظور از « أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً » (آیه104) چیست؟
5 - « لَا عِوَجَ لَهُ » (آیه108) با کدام کلید تفسیر مطابق است؟
6 - « إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا » (آیه109) چطور؟
7 – چرا در آیه 112 فرموده« مِنَ الصَّالِحَاتِ »ونفرموده« الصَّالِحَاتِ »؟
8 – منظور از «هضما» (آیه112) چیست؟
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه 113 فهمیده میشود قرآن در طول رسالت آنحضرت دو ماموریت داشته، یکی تذکر دادن و دیگری تازه کردن تذکرات.
از آیه 114 فهمیده میشود آنحضرت در هنگام تلقی وحی بی تاب میشده و عجله میکرده (ظاهرا در اثر نگران بودن از اینکه مبادا قسمتی از وحی را از دست بدهد) و از همان آیه این نیز فهمیده میشود که شخصیت آنحضرت در طول پیامبری اش و به مرور زمان رشد و تعالی و تکامل می یافته است .
5 - کلید های تفسیری
اصلی-فرعی:
آیات 113 تا 123 ، کلّا «پرانتزی» است (امتحان کنید و امتحانش به این است که قبل و بعدش را وصل کنید که در اینصورت خواهید دید که روال سخن صاف و بی سکته خواهدبود)
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا ﴿100﴾ خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاء لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا ﴿101﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب : یک نمونه قبول القائات شيطاني روگردانی از پندهای قرآنی است.
2
يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا ﴿102﴾ يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا ﴿103﴾ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا يَوْمًا ﴿104﴾ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا ﴿105﴾ فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا ﴿106﴾ لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا ﴿107﴾ يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَت الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا ﴿108﴾ يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا ﴿109﴾ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا ﴿110﴾ وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا ﴿111﴾ وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا ﴿112﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب : یک نمونه قبول القائات شيطاني روگردانی از پندهای قرآنی است که در آن بسیار به وقوع قیامت هشدار داده.
3
وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا ﴿113﴾ فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا ﴿114﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب : ای پیامبر! هنگام دریافت این قرآن که چنین عظمت و اهمیتی دارد آرام باش.
4
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿115﴾ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿116﴾ فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿117﴾ إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى ﴿118﴾ وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى ﴿119﴾ فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَى ﴿120﴾ فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿121﴾ ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿122﴾ قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿123﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بني اسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سر پيچيدند.
درب : شیطان بسیار خطرناک است، از او و سیستمش بسیار دوری کنید.
6 - آیات برجسته این پاراگراف
آیه 114 از هر دو لحاظ برجستگی (اقبال هنرمندان و استناد توسط علماء و خطباء) را دارد، و شواهد در این خصوص زیاد ولی جای آن اینجا نیست.
همچنین است موقعیت آیات 115 تا 123.
7 - آیات مشکل
آیات 115 تا 123 از آیات مشکل قرآنی است، زیرا مفسران در تفسیر آنها آراء مختلف و بعضا متخالف و متضادی گفته اند که بیا و ببین، اما تفسیر معقول و مقبول است زیرا از هیچ منبع و مرجع غیر قرآنی استفاده نکرده ایم.
8 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
آیات 102 تا 112 که جزئیاتی از پیشاقیامت تا پساقیامت را مطرح میکند، نه تنها فوق ذهنیات مخاطب اولیه بلکه حتی فوق ذهنیات ما مردم قرن بیست و یکم است.
همچنین است آیات 115 تا 123 که مطالب پر رمز و رازی را به زبانی سمبلیک بیان میکند و چون اصل مطلب در فضائی رخ داده که قابل دسترسی هیچکس نیست، لذا فوق ذهنیات ما که بشر قرن بیست و یکمی هم هست چه رسد به مخاطبان اولیه.
9 – زاویه با تفاسیر رایج
1 (آیه 114) : 1 – حاکم کردن روایات 2 – خطای عادیِ تفسیری
(المیزان) : " وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً".
سياق آيات مورد بحث شهادت مىدهد بر اينكه در اين آيه تعرضى نسبت به چگونگى تلقى رسول خدا (ص) بر وحى قرآن شده است، و بنا بر اين ضمير در" وحيه" به قرآن بر مىگردد، و جمله" وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ" نهى از عجله در قرائت قرآن است. و معناى جمله" مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ" اين است كه قبل از تمام شدن وحى از ناحيه فرشته وحى، در خواندن آن عجله مكن.
پس اين آيه مىرساند كه وقتى وحى قرآن براى آن جناب مىآمده، قبل از اينكه وحى تمام شود، شروع به خواندن آن مىكرده، و در آيه، آن حضرت را نهى فرمودهاند از اينكه در قرائت قرآن و قبل از تمام شدن وحى آن عجله نكند، پس آيه مورد بحث در معناى آن آيه ديگر است كه مىفرمايد:" لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ"
و مؤيد اين معنا جمله بعد است كه مىفرمايد:" وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً"، براى اينكه جمله" لا تَعْجَلْ ... وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً" مىرساند كه مراد استبدال است، يعنى به جاى اينكه در آيهاى كه هنوز به تو وحى نشده عجله كنى علم بيشترى طلب كن. و برگشت معنا به اين مىشود كه اگر تو به قرائت آيهاى كه هنوز بر تو نازل نشده عجله مىكنى، براى اين است كه تا اندازهاى بدان علم پيدا كردهاى، ولى تو به آن مقدار علم اكتفاء مكن، و از خدا علم جديد بخواه، و بخواه كه صبر و حوصلهات دهد تا بقيه وحى را بشنوى.
اين آيه شريفه از جمله مداركى است كه مضمون روايات را تاييد مىكند، كه دارد: قرآن كريم دو بار نازل شده، يكى بار اول كه همهاش از اول تا به آخر دفعتا نازل شده است، و يكى هم آيه آيه و چند روز يك بار، و وجه تاييد آن اين است كه اگر رسول خدا (ص) قبل از تمام شدن آيه، و يا چند آيهاى كه مثلا الآن جبرئيل آورده، علمى به بقيه آن نمىداشت، معنا نداشت بفرمايد: قبل از تمام شدن وحيش در خواندنش عجله مكن، پس معلوم مىشود قبل از تمام شدن وحى هم آن جناب آيه را مىدانسته.
استدلال اصلی المیزان بر اینکه قرآن یکبار بطور یکپارچه بر آنحضرت نازل شده و یکبار تدریجا و در ظرف حدود 23 سال ، این است که قرآن فرو فرستادن خویش را هم به «انزال» و هم به «تنزیل» تعبیر کرده ، که به قول المیزان ، انزال به معنی فروستادن یکدفعه ای و تنزیل به معنی تدریجی است و قبلا نشان دادیم که این خطاست زیرا راجع به باران و ارزاق هم هردوی این انزال و تنزیل بکار رفته و در مورد باران و ارزاق میدانیم که تدریجی است .
بنا بر این ، این استدلال باطل است ، اما از نقل قول فوق بر می آید که خود المیزان نیز بر آن استدلال خویش چندان اطمینانی نداشته و لذا به روایات استشهاد کرده ، و در نتیجه این استشهاد برای «رب زدنی علما» معنیی آورده که نمی چسبد و معنی آیه همان است که در آیات سوره قیامة آمده (همان آیاتی که در نقل قول فوق هم دیده میشود . و معنی«رب زدنی علما» نیز همان است که بطور مستقیم و وضوح از خودش فهمیده میشود و نیاز به آن سخنان نچسب ندارد .
2 (آیه های 115 تا 122) : (المیزان) : " انبياء با داشتن عصمت مىتوانند ترك اولى كنند و ترك اولى با عصمتشان منافات ندارد" و از همين ترك اولى يكى داستان آدم است كه بعد از آنكه از خوردن آن درخت منعش كرده بودند خورد.
آنجا نه دنیا بود نه آخرت، و آدم هنوز «نبی» نشده بود، لذا کاربرد عناوینی مانند گناه و ترک اولی و امثالهم برای آن شرایط موجه نیست.
10 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیه های 113 و 114 دو پیشگوئی تحقق یافته هست :
1 – اسم قرآن را آورده و این یک وعده تحقق یافته است ، که یعنی تو اینقدر در رسالت میمانی که نزول قرآن تکمیل شود .
2 – در باره ادامه رسالتش به او نوید داده که اضطراب نداشته باش و طمانینه پیشه کن و تقاضای رشد نفسانی کن .
11 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
در باره آیات این پاراگراف ، حتی امروز نیز ، با توجه به معانی والای آن ، حتی برخی مفسران هم ، درک مقبولی از آن ندارند ، چه رسد به مخاطبان اولیه !
در عین حال که کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در این هزار و چند صد سال تغییر معنای قابل توجهی نیافته اند !
12 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
1 – هشدار به آدمی راجع به شیطان و اینکه او و ایادی اش اساسا کارشان سعی در گمراه کردن انسان است .
2 – توجه دادن به قیامت به عنوان یک آینده محتوم و اینکه آن را در محاسبات تان در نظر بگیرید .
3 – توجه دادن به قرآن و کارکردِ راهنما بودنِ آن در جهت مواجهه موفق با دو موضوع فوق .
13 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
غیر از آیه 110 و 112 و 114 و 115 و 117 ، بقیه آیات «برای اولین بار» است.
شرح مختصر
«ه» در عنه به چه اشاره دارد؟
«عنه» در آیه 100 به انتهای آیه 99 بر میگردد و من اعرض عنه یعنی کسانی که از پند های قرآن روگردان باشند.
داستان زیبای آفرینش انسان و برگزیدگی آدم
داستان برگزیدگی آدم؛ که در سورههای اسراء و حجر قسمتهایی از آن ذکر شد، و در این سوره نیز قسمتی، و آنگاه در سوره اعراف و بالاخره در سوره بقره تکمیل خواهد شد، ما نیز شرح مختصری از کل این داستان دلکش شیرین را در سوره بقره عرض خواهیم کرد .
اما آنچه که بطور خیلی خلاصه میتوانیم در اینجا عرض کنیم، این است که داستان آدم در قرآن طوری مطرح شده ، اما در نزد مردم عادی و عامی طور متفاوتی مطرح شده است که مخلوطی از خرافات و مطالب نامعقول و افسانههای نفوذ یافتــــــه بنیاسرائیلی است.
اما آنچه از قرآن فهمیده میشود این است که این داستان در سه مرحله مطرح است:
1- مرحله نرمافزاری (تقدیر، برنامهریزی، عالم ملائکه، ابلیس، امتحان بین آدم و ملائکه و پیروزی آدم و شکست ملائکه، فراخوان ملائکه برای سجده ...)
2- مرحله « نه آسمان نه زمین» که مرحله مطرح در همین سوره است و گول خوردن آدم و همسرش در آن موقعیت واقع میشود.
3- مرحله آغاز حیات زمینی (هبوط، زاد و ولد، شیطانها، ... تاکنون) و در این سوره با ذکر این قسمت داستان با توجه به «درس» و «درب» به مسلمانان میفرماید صحنه گول خوردن پدرتان از ابلیس فقط منحصر به آن شرایط نبوده و هم اکنون نیز شما در معرض القائات شیطانی هستید، پس مواظب باشید و ...
جمع بندی و تفسیر
کسي که از آن (پند) رو برگرداند روز قيامت باري بر دوش خواهد داشت (100) كه در آن جاودان خواهند بود و در روز قيامت چه بار بدي برايشان خواهد بود (101) روزي که در آن شيپور دميده شود و مجرمان را در آن روز ، بد چشم محشور كنيم (102) بين خويش به آهستگي ميگويند بيش از ده روز (در قبر) درنگ نداشته ايد (103) ما به آنچه ميگويند داناتريم . هنگاميکه خوش رفتارترين آنها ميگويد جز يک روز درنگ نکرده ايد (104) و از تو درباره کوه ها ميپرسند بگو پروردگارم آنها را بكلي پراکنده ميکند (105) و آنرا پهن و صاف واميگذارد (106) که در آن نه کژي و نه برجستگيي بيني (107) در آن روز آن دعوت کننده را که ايرادي در کارش نيست پيروي ميکنند و صداها بخاطر خداوند رحمان پائين مي آيد و جز زمزمه آهسته اي نمي شنوي (108) در آن روز شفاعت فايده اي ندارد مگر از سوي آنکس که خداوند رحمان اجازه اش دهد و سخنش را بپسندد (109) (همان خداوند که) از آينده و گذشته شان خبر دارد اما آنها نسبت به او علمي ندارند (110) و چهره ها براي آن زنده پاينده فرو مي افتد و کساني که بار ظلمي بر دوش دارند رستگار نمي گردند (111) و کساني که کارهاي شايسته نموده و ايمان نيز داشته باشند نه نگران خواهند بود که ظلمي به آنان شود و نه نگران كاستيي خواهند بود (112) و چنين است که قراني به زبان روشن واضح نازل کرده ايم و در آن از وعده هاي مايه نگراني آورده ايم شايد تقوا پيشه کنند يا پندگيري شان تازه شود (113) و خداوند فرمانرواي حق بلند مرتبه است و قبل از اينکه وحي آن بسويت تمام شود عجله به خواندن آن مکن و بگو پروردگارا علمم را زياد کن (114) و قبلا عهدي به آدم سپرده بوديم اما فراموشش کرد و اراده اي در او نيافتيم (115) آن هنگام كه به ملائکه گفتيم براي آدم سجده کنيد که سجده کردند مگر ابليس که امتناع کرد (116) گفتيم اي آدم اين دشمن تو و همسرت است پس مبادا شما را از بهشت بيرون کند و بدبخت شويد (117) زيرا که تو در آن گرسنگي و برهنگي نداري، (118) و تشنگي و آفتاب تند نيز نداري (119) پس شيطان وسوسه اش کرد. گفت اي آدم آيا تو را به درخت جاودانگي و پادشاهيي که کهنه نميشود راهنمائي بکنم؟(120) پس، از آن خوردند و زشتي هايشان برايشان آشکار شد و شروع به چسباندن برگهاي آن باغ به خويش نمودند و آدم نسبت به پروردگارش عصيان کرد و گمراه شد (121) آنگاه بعدا پروردگارش برگزيدش و (بالطف و بخشش) به او بازگشت ، و هدايتش نمود (122) گفت شما دوتا و همگي تان از آن فرود آئيد بطوريکه بعضي تان دشمن بعضي ديگر باشيد . پس اگر هدايتي از جانب من آمد کسي که هدايتم را پيروي کند نه گمراه و نه بدبخت خواهد شد (123)
طه5 آیات124تا135
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴿124﴾ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا ﴿125﴾ قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى ﴿126﴾ وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴿127﴾ أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى ﴿128﴾ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى ﴿129﴾ فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى ﴿130﴾ وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿131﴾ وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿132﴾ وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِّن رَّبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿133﴾ وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى ﴿134﴾ قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَى ﴿135﴾
ای پیامبر! کسي که از پندم روي بگرداند معيشتي سخت خواهد داشت و روز قيامت نيز کور محشور خواهد شد (124) گويد پروردگارا چرا کور محشورم کردي در حاليکه بينا بودم؟ (125) جواب خواهد شنید: زیرا آياتم بسويت آمد و تو فراموششان کردي و امروز خودت فراموش ميشوي (126) و چنين است که کساني را که اسراف نموده و به آيات پروردگارش ايمان نياورند سزا ميدهيم و البته عذاب آخرت شديدتر و باقي تر است (127) ای پیامبر! آيا اين نکته هدايتشان نکرد که ما قبل از آنان چقدر از جوامعي را که اينها درمساکنشان رفت و آمد ميكنند هلاک کرديم؟ که البته در اين براي صاحبان خرد نشانه هائي است (128) و اگر اينطور نبود که قبلا کلمه اي از جانب پروردگارت صادر شده بود که سرآمدي معين داشته باشند ، البته حتما آن عذاب و هلاکت همراهشان ميشد (129) پس به آنچه ميگويند صبر کن و پروردگارت را قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروبش و از کناره هاي شب و اطراف روز به ستايش تسبيح گوي ، شايد راضي شوي (130) و چشمانت را روي آنچه که مايه رونق زندگي دنياست و به عده اي از آنان داده ايم تا آزمايششان کنيم مدوز ، و روزي پروردگارت بهتر و باقي تراست (131) و اهل خويش را به نماز فرمان ده و بر آن پايداري کن ، ما از تو روزيي نميخواهيم و خودمان روزيت ميدهيم و عاقبت از آن تقواست (132) و ميگويند چرا از جانب پروردگارش برايمان معجزهای نميآورد؟ آيا دلايل روشني که در صحيفه هاي قبلي بود بسويشان نيامد؟ (133) و اگر قبل از آن به عذابي هلاکشان کرده بوديم ميگفتند پروردگارا چرا رسولي بسويمان نفرستادي تا آياتت را قبل از اينکه ذليل و رسوا شويم پيروي کنيم (134) بگو همگي منتظرند ، شما هم منتظر باشيد پس بزودي خواهيد دانست که اهل جاده درست چه کساني هستند و هدايـت يافته کيست؟ (135)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: اي مسلمانان! مانند بنياسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سرپيچيدند.
درب : ای مردم! غفلت از یاد خدا شما را به آن انحرافها میکشاند ، و ای پیامبر! در جواب بهانههای آنان چنین بگو.
2 – از اول تا اینجا
در پاراگراف 1 که ابتدای سوره است می فرماید : ای پیامبر ! قرآن را برای این برتو نازل کرده ایم که بوسیلـه آن افراد مستعد را پند دهی و برای موضوع رسالتت خود را بیش از اندازه به زحمت میندازی .
در پاراگراف 2 می فرماید : ای مردم ! آزادی شما در گرو پیروی از این پیامبر(ص) است .
در پاراگراف 3 می فرماید : ای مردم ! پس از اینکه از این اوضاع نا مطلوب رهائی یافتید مبادا همان کار هائی را بکنید که بنی اسرائیل با پیامبرشان کردند .
در پاراگراف 4 می فرماید : ای انسانها ! گول خوردن پدرتان از ابلیس فقط منحصر به آن زمان نبوده وخودتان نیز هم اکنون در معرض القائات شیطانی هستید، پس مواظب خویش باشید و ای پیامبر ! دل مطمئن دار که این وحی رابرتو کامل میکنیم که با آن دائما پند بر مومنان و هشدار بر کفران تازه کنی و خود نیز علمِ بیشتر جستجو میکن و ای مردم! هولناکی قیامت برای کسانی است که از آن پند روگردان باشند .
در این پاراگراف می فرماید : هر کس از پندهای الهی روگردانی کند زندگی سختی خواهد داشت و کافیست به اقوام قبلی بنگرند که در اثر این رفتار عاقبتشان چه شد و اگر تا حالا عذاب بر آنها فرود نیامده به علت حکمت خداست که مهلتی داده است.
ای پیامبر! بگو بهانه نیاورید و معجزه نخواهید ، آنچه باید معلوم شود خواهد شد و برآنچه این کافران میگویند صبر کن و فعلا این رژیم عبادتی رادرپیش گیر .
3 - سوالات
1- حالت کلی این پاراگراف چگونه است؟ (هشدار؟ هشداربه مسلمانان؟ توصیه به مطالعه درقوانین الهیِ حاکم برجوامع بشری؟توصیه به مطالعه دراحوالات امت های پیشین؟)
2- منظور از «ضنک» (آیه124 ) چیست؟
3- منظور از «تنسی» (آیه126) چیست؟ (معنی لغوی آن؟ معنی اصطلاحی آن؟ یا....؟)
4- منظور از «اسراف» (آیه127) چیست؟
5- منظور از «قرن» (آیه128) چیست؟
6- منظور از «کلمه» (آیه129) چیست؟
7- منظور از «اعمی» (آیه125) چیست؟ (مراد از آن ، معنی لغوی است یا اصطلاحی)
8- منظور از «بصیر» (همان آیه) چیست؟
9- « وَلَمْ يُؤْمِن بِآيَاتِ رَبِّهِ » (آیه127) با کدام کلید تفسیر مطابق است؟
10 - منظور از کلّ مطالب آیه 129چیست؟
11- «من» (آیه124) در کدام معنی بکار رفته؟ (کسیکه؟ کسانیکه؟)
12 – برای «روی گردانی ازپند الهی» (آیه124) یک مثال بزنید .
4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه 131 فهمیده میشود که گاهی آنحضرت دلگیر و افسرده میشدند که چرا خداوند اینهمه ثروت و ناز و نعمت را هدر و به این نوع اشخاصِ . . داده که خداوند به او یادآوری میکند که نعمت درست و حسابی را به تو داده ایم ، و در آیه 132 نیز بازهم راه رشد و تکامل بیشترش را با چند توصیه عبادتی به او نشان داده و در انتهای آیه برای ترفیع روحیه آنحضرت مژده ای نیز به او داده است .
5 - کلید های تفسیری
اصلی-فرعی:
آیات 125 و 126 و 127 فرع بر آیه 124 است.
آیه 134 (اگر در معنای آن دقت کنید) فرع بر آیه 133 است .
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴿124﴾ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا ﴿125﴾ قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى ﴿126﴾ وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴿127﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بنياسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سرپيچيدند.
درب : ای مردم! قبول القائات شیطانی سبب رویگردانی تان از یاد خداست.
2
أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى ﴿128﴾ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى ﴿129﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بنياسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سرپيچيدند.
درب : ای مردم! اگر مهلتی که خداوند به شما میدهد نبود، شما هم هلاک شده بودید.
3
فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى ﴿130﴾ وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿131﴾ وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿132﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بنياسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سرپيچيدند.
درب : ای پیامبر! به رسالتت بچسب و به چیز دیگری دل مبند.
4
وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِّن رَّبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿133﴾ وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى ﴿134﴾ قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَى ﴿135﴾
درس: اي مسلمانان! مانند بنياسرائيل نباشيد كه پس از آزادي، بعلت قبول القائات شيطاني ازحق سرپيچيدند.
درب : ای پیامبر! به بهانه گیری های آنان چندان اهمیت مده.
6 - آیات برجسته این پاراگراف
آیه 124 از هر دو نظر (هم اقبال هنرمندان و هم استفاده زیاد اهل منبر و اهل قلم) جزء آیات برجسته است.
همچنین است موقعیت آیه 131 .
7 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیات 129 تا 134 وعده ای تلویحی نهفته است که حوصله کن و چنین عبادت کن و . . . که تلویحا پیشگوئی موفقیت آنحضرت را میدهد که تحقق هم یافت.
در آیه 135 میفرماید : بگو همگي منتظرند، شما هم منتظر باشيد پس بزودي خوهيد دانست که اهل جاده درست چه کساني هستند و هدايـت يافته کيست .
در آیه فوق جمله «پس بزودی خواهید دانست ...» از جمله وعدههای تحقق یافته میباشد.
8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
یکی ممکن است معترض شود که «یعنی چه که بسیار این تیتر را تکرار میکنی و این جواب ثابت را هم زیرش میدهی؟»
در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .
9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
1 - ای مردم! غفلت از یاد خدا شما را به آن انحرافها میکشاند.
2 - ای پیامبر! در جواب بهانههای آنان چنین بگو.
10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
با توجه به ترتیب نزول سوره ها ، تقریبا تمام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است .
شرح مختصر
کافر در قیامت مورد اهمیت نیست
ترجمه ظاهری در آیه 126 در مورد «الیوم تنسی» چنین میشود که «تو امروز -یعنی روز قیامت- فراموش میشوی» ، اما، از آنجا که آیات دیگری در باره قیامت حامل این معنی است که در آن روز همه امور سیستمی و بی خطا است، لاجرم معنی جمله فوق اینطور خواهد بود: «امروز رفتاری با تو میشود که گوئی تو فراموش شده ای»
کور و بینا
«اعمی» در آیه 124 یعنی کور نسبت به آن شرایط ، نه اینکه بینائی نداشته باشد و چیزهایی را که قبلا میدید نبیند بلکه چیزهایی خاص آن شرایط را نبیند ( مثلا نورهای «واشرقت الارض بنور ربها» و امثال آن را نبیند) و خلاصه اینکه چنین کسی نسبت به شرایط عالی آن موقعیت معلول و نارس است .
حالا دیگر بهانهتان چیست؟
در آیه 133 کلمه «آیه» به معنی معجزه است، نه به معنی آیه قرآن.
حجت باید کامل شود
منظورآیه 134 این است که خداوند قبل از اتمام حجت عذاب هلاکت فرود نمیآورد.
جمع بندی و تفسیر
و کسي که از پندم روي بگرداند معيشتي سخت خواهد داشت و روز قيامت نيز کور محشور خواهد شد (124){گويد پروردگارا چرا کور محشورم کردي در حاليکه بينا بودم؟(125) گويد چنين است که آياتم بسويت آمد و تو فراموششان کردي و امروز خودت فراموش ميشوي (126) و چنين است که کسي را که اسراف نموده و به آيات پروردگارش ايمان نياورد سزا ميدهيم و البته عذاب آخرت شديدتر و باقي تر است}(127) آيا اين نکته هدايتشان نکرد که ما قبل از آنان چقدر از جوامعي را که (اينها) درمساکنشان رفت و آمد ميكنند هلاک کرديم؟ که البته در اين براي صاحبان خرد نشانه هائيست (128) و اگر اينطور نبود که قبلا کلمه اي از جانب پروردگارت صادر شده بود که سرآمدي معين داشته باشند ، البته حتما آن (عذاب و هلاکت) همراهشان ميشد (129) پس به آنچه ميگويند صبر کن و پروردگارت را قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروبش و از کناره هاي شب و اطراف روز به ستايش تسبيح گوي ، شايد راضي شوي (130) و چشمانت را روي آنچه که مايه رونق زندگي دنياست و به عده اي از آنان داده ايم تا آزمايششان کنيم ندوز. و روزي پروردگارت بهتر و باقي تراست (131) و اهل خويش را به نماز فرمان ده و بر آن پايداري کن. ما از تو روزيي نميخواهيم و خودمان روزيت ميدهيم و عاقبت از آن تقواست (132) و ميگويند چرا از جانب پروردگارش برايمان معجزهای نميآورد؟ آيا دلايل روشني که در صحيفه هاي قبلي بود بسويشان نيامد؟ (133) {و اگر قبل از آن به عذابي هلاکشان کرده بوديم ميگفتند پروردگارا چرا رسولي بسويمان نفرستادي تا آياتت را قبل از اينکه ذليل و رسوا شويم پيروي کنيم }(134) بگو همگي منتظرند ، شما هم منتظر باشيد پس بزودي خواهيد دانست که اهل جاده درست چه کساني هستند و هدايـت يافته کيست؟(135)
سوره انعام
﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴾
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم يَعْدِلُونَ ﴿1﴾ هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ ﴿2﴾ وَهُوَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهرَكُمْ وَيَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ ﴿3﴾ وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ كَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿4﴾ فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ ﴿5﴾ أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاء عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ ﴿6﴾ وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿7﴾ وَقَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الأمْرُ ثُمَّ لاَ يُنظَرُونَ ﴿8﴾ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ ﴿9﴾ وَلَقَدِ اسْتُهْزِىءَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ ﴿10﴾ قُلْ سِيرُواْ فِي الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿11﴾ قُل لِّمَن مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِلّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿12﴾ وَلَهُ مَا سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿13﴾ قُلْ أَغَيْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكَينَ ﴿14﴾ قُلْ إِنِّيَ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿15﴾ مَّن يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ ﴿16﴾ وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدُيرٌ ﴿17﴾ وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿18﴾ قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِيدٌ بِيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ ﴿19﴾
بسم الله الرحمن الرحيم
ستايش خداوند را سزاست که آسمانها و زمين را آفريد وتاريکيها و نور را قرار داد و با وجود این کافران براي پروردگارشان همتا قرار ميدهند (1) ای پیامبر! به اینان بگو که هموست که شما را از گِل آفريد و سپس سرآمدي مقرر کرد و آن سرآمد تعيين شده نزد اوست ولی شما در ایمان آوری دودلي ميورزيد (2) و همو در آسمانها و زمين خداست که پنهان و آشکارتان و نيز آنچه را که بدست مي آوريد ميداند (3) ای پیامبر! هيچ آيه اي از آيات پروردگارشان بسويشان نيامد مگر آنکه از آن رويگردان شدند (4) البته چيزي که تکذيب کردند حقي بود که بسويشان آمده بود پس بزودي خبر آنچه را که استهزايش ميکردند خواهند شنيد (5) آيا درنيافتند چه اقوامي را قبل از آنها هلاک کرده ايم؟ کساني که آنقدر در زمين قدرتشان داده بوديم که اینان به آن درجه از تمکين نرسيده اند و چنان بوده که آسمانها پي در پي بر آنها مي باريد و نهرهائي برايشان قرار داده بوديم که در کف زمينهاي آنها جاري بود ، اما آنها را بسبب گناهانشان هلاک نموديم و پس از آنها قومي ديگر پديد آورديم (6) ای پیامبر! اگر بر تو نامه اي در کاغذي بفرستيم و آنها آن را با دستهايشان لمس کنند باز هم کافران خواهند گفت اين چيزي جز جادويي آشکار نيست (7) و ميگويند چرا فرشته اي همراه او نازل نشده و اگر فرشته اي نازل کنيم كارشان يکسره شده و ديگر هيچ مهلتي نخواهند یافت (8) و اگر هم فرشته اي بفرستيم ، او را نيز مردي قرار ميدهيم و باز هم براي آنها همان اشتباهي كه ميکنند پيش خواهد آمد و به او خواهند گفت از کجا معلوم که تو فرشته باشی (9) و البته رسولان قبل از تو را نيز ريشخند ميکردند اما چيزي که مورد تمسخر قرار ميدادند بر مسخره کنندگان فرود آمد (10) بگو در زمين بگرديد و ببينيد عاقبت تکذيبگران چه بود؟ (11) بگو آنچه در آسمانها و زمين است مال کيست؟ بگو مال خداست که رحمت را بر خويش مقرر کرده و حتما شما را در روز قيامت که شکي در آن نيست جمع خواهد کرد. ای پیامبر! آنانکه ايمان نمي آورند خود را به خسارت افکنده اند (12) و هر چه که در شب و روز جاي گيرد مال اوست و همو شنواي داناست (13) بگو آيا غير از خداوند سرپرستي برگيرم که آفرينشگر آسمانها و زمين است و همو به همگان غذا ميدهد و هيچکس غذا دهنده او نيست؟ بگو من مأمورم که اولين تسليم شده به اين حقايق باشم و مبادا شما از مشرکان باشيد (14) بگو ميترسم پروردگارم را نافرماني کنم و از عذاب آن روز عظيم نگرانم (15) هر کس که آن عذاب در آن روز از او برگردانده شود، مورد مهرباني او قرار گرفته و آن البته پيروزي آشکار است (16) و اگر خداوند بلائي به تو برساند هيچ برطرف کننده اي جز او نخواهد بود و اگر خيري بتو برساند البته همو بر هر چيزي تواناست (17) و او فوق بندگانش است و بر آنها چيره است و همو پر حکمت و آگاه است (18) بگو چه چيزي از لحاظ گواهي مهم تر است؟ بگو گواهی خداوند مهم تر است و همو گواه بين من و شماست و اين قرآن بمن وحي شده تا شما را و هر کس را که اين سخن به او ميرسد هشدار دهم. آيا شما گواهي ميدهيد که همراه خداوند خداياني ديگر است؟ بگو من چنين گواهيي نميدهم. بگو جز اين نيست که او خدائي است واحد و من البته از آنچه شما با او شريک مي کنيد بيزارم (19)
پیش تفسیر
1 – استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف
درس: اي پيامبر! رسالت خويش را با جديت پيگير، از الطاف الهي بهرمند خواهي شد.
درب : ذكر گوشه اي اجمالي از صفات الهي ، و اینکه رفتار کافران در تقابل با رفتار صحیح نسبت به صفات خداندی است ، پس ، ای پیامبر با اینها چنین بگوی.
2 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها
از آیه های 4 و 7 و 8و 10 فهمیده میشود فعالان کفر در لجّ و عناد و اصراری گیر بودند و از آیه 5 فهمیده میشود آنها اجمالا از عاقبت برخی از اقوام منقرض شده و مطلع بودند و از همان آیه فهمیده میشود از لحاظ تمکن و برخورداری و بخصوص از لحاظ منابع آب خود را از اقوام منقرض شده پائین تر میدیدند .
از مجموع مطالب آیات 11 تا 19 چنین فهمیده میشود که از تأکیدات و توصیفات و تشریحاتِ در سوره های قبلی، در اینجا فقط به حتمیت وقوع قیامت پرداخته است اما راجع به خداوند به بعضی ابعاد مختلف صفات او پرداخته که ناظر بر ربوبیت اوست.
از همین نکته فهمیده میشود که مشکل اصلی مخاطب های مقارن نزول این آیات ربوبیت خداوند بوده و نیز این فهمیده میشود که در طول این مدت از شروع وحی تا نزول این سوره، کیفیت مخاطبها ، از لحاظ تلقی تعالیم وحی ، ارتقاء قابل ملاحظهای یافته است .
3 - کلید های تفسیری
اصلی-فرعی:
آیه 13 بدون اینکه فرع بر آیهای باشد پرانتزی است. دلیلش هم این است کـــه اگرچشم خویش بر آن ببندیم وقبل و بعد آن را به یکدیگر وصل کنیم خواهیم دید کـه روال سخن صاف ویکدست خواهدشد .
آیه 16 فرع بر آیه 15 است و این واضح است.
دو آیه 17 و 18 بدون اینکه فرع بر آیهای باشند پرانتزی هستند، دلیلش را هم که میدانید (همان دلیل بالا)
ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:
1
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم يَعْدِلُونَ ﴿1﴾ هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ ﴿2﴾ وَهُوَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهرَكُمْ وَيَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ ﴿3﴾
درس: اي پيامبر! رسالت خويش را با جديت پيگير، از الطاف الهي بهرمند خواهي شد.
درب : ذكر گوشه اي اجمالي از صفات الهي.
2
وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ كَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿4﴾ فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ ﴿5﴾ أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاء عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ ﴿6﴾ وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿7﴾ وَقَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الأمْرُ ثُمَّ لاَ يُنظَرُونَ ﴿8﴾ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ ﴿9﴾ وَلَقَدِ اسْتُهْزِىءَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ ﴿10﴾
درس: اي پيامبر! رسالت خويش را با جديت پيگير، از الطاف الهي بهرمند خواهي شد.
درب : نکوهش لج و بهانه جویی و تکذیب عامدانه کفار.
3
قُلْ سِيرُواْ فِي الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿11﴾ قُل لِّمَن مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِلّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿12﴾ وَلَهُ مَا سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿13﴾ قُلْ أَغَيْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكَينَ ﴿14﴾ قُلْ إِنِّيَ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿15﴾ مَّن يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ ﴿16﴾ وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدُيرٌ ﴿17﴾ وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿18﴾ قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِيدٌ بِيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ ﴿19﴾
درس: اي پيامبر! رسالت خويش را با جديت پيگير، از الطاف الهي بهرمند خواهي شد.
درب : ای پیامبر با اینها چنین بگوی.
4 - آیات برجسته این پاراگراف
آیه 11 و مشابه های آن در سوره های دیگر خیلی بر زبان مردم میچرخند و در این معنی استفاده میشوند که باید مسافرت کرد و خوش بود! که البته منظور آیه دعوت به دیدن عاقبت تکذیبگران و عبرت گرفتن است نه آنچه آژانس های مسافرتی به آن میخوانند.
آیه 12 به علت جمله «کتب علی نفسه الرحمه» در آن که بار فلسفی-عرفانیِ فوق العاده بالائی دارد.
آیه 17 به علت اقبال زیاد هنرمندان و نیز بارِ قویِ توکلی ای که دارد.
آیه 19 به علت وجود «ومن بلغ» در آن، که مخاطب بودن نسبت به قرآن را از تاریخ و جغرافیای نزول به کل جهان و همه زمانها پس از قرن هفتم میلادی گسترش میدهد.
5 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟
آیه 11 از این لحاظ که هنوز هزار سال مانده بود که حفاری های مصر صورت گیرد و جسد فرعونِ معاصر حضرت موسی کشف شود فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است، و از این لحاظ که حفاری های مشابهی صورت نگفته و سایر اقوام مکذب از ماقبل تاریخ به دوره تاریخی منتقل نشده اند فوق ذهنیات مخاطبان قرن بیست و یکمی است، چه رسد به مخاطبان اولیه!
همچنین است آیه 12 از لحاظ عظمت گستردگیِ زیر مجموعه «مافی السماوات و الارض»
6 – زاویه با تفاسیر رایج
(المیزان) : غرضى كه اين سوره در مقام ايفاى آن است همان توحيد خداى تعالى است.
درس: ای پیامبر! رسالت خویش را با جدیت پیگیر، از الطاف الهی بهره مند خواهی شد.
7 - پیشگوئی های تحقق یافته
در آیه 5 فوق به وضوح خبر از پیروزی «قریبالوقوع» مسلمانان میدهد. چنانکه میدانیم این پیروزی، «بزودی» بوقوع پیوست زیرا سوره انعام در زمانی نزدیک به هجرت نازل شد و لذا این آیه در عداد پیشگوئی های تحقق یافته قرآنی قرار دارد.
در آیه 19 به عنوان مجموع نزولات وحی تا زمان نزول این سوره از کلمه قرآن استفاده نموده که چنانکه دیدیم این یک پیشگوئیِ تحقق یافته است.
8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی میداشتند؟
کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .
یکی ممکن است معترض شود که «یعنی چه که بسیار این تیتر را تکرار میکنی و این جواب ثابت را هم زیرش میدهی؟»
در این خصوص باید خاطر نشان کنیم که یک شبهه ای اخیرا در سطح وسیع القا شده که مطالب قرآن اول باید از این لحاظ چِک شود که معاصران نزول از آن چه می فهمیده اند . ماهم با بیان دلیل فوق در حقیقت داریم پاراگراف به پاراگراف آن شبهه را چک میکنیم .
آنچه تا کنون فهمیده ایم این بوده که معاصران نزول اکثر قریب به اتفاق حجم قرآن را همانطور می فهمیده اند که ما امروز می فهمیم .
9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟
1 - ذكر گوشه اي اجمالي از صفات الهي ،
2 – نکوهش رفتار های کافرانه و ضمنا توصیف آن ،
10 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟
در این پاراگراف آیاتی وجود دارد که برخی از فقرات آنها در سوره های قبلی (قبل و بعد نسبت به این سوره و بر اساس جدول ترتیب نزول ما) آمده ، اما با تفاوت در لغت و الفاظ ، لذا اگر بگوئیم قبلا نیامده ، ناصحیح است ، و اگر بگوئیم آمده ، باز هم ناصحیح است ، لذا در باره این نوع پاراگراف ها (که از این پس بازهم خواهیم دید) میتوان چنین گفت که از لحاظ محتوا ، اکثر مطالب این پاراگراف مسبوق به سابقه است ، اما ، آنقدر تفاوت در الفاظ و ظرائف ادبی و نظم و آهنگی دارند که واقعا جدید و تازه می نمایند .
شرح مختصر
نمونهای از صفات الهی
صفاتی از خداوند که در این پاراگراف بطور گذرا و سریع برشمرده شده عبارتند از:
1- آفرینش آسمانها و زمین،
2- قرار دادن تاریکیها و نور،
3- آفریدن انسان از گِل،
4- مقرر کردن سرآمدی برای انسان،
5- در «نزد خویش» داشتن آن سرآمد،
6- الوهیت در آسمانها و زمین،
7- علم به پنهان و آشکار،
8- علم به آنچه بدست میآورند.
برای ردیفهای 1 و 2، انتقاد فرموده که برای خداوند همتا قرار میدهند.
برای ردیفهای 3 و 4 و 5 انتقاد فرموده که درباره خداوند شک دارند.
برای ردیفهای 6 و 7 و 8 انتقادی نفرموده و فقط اعلام و اظهاری فرموده که این مطالب واقعیت دارد و به آنها توجه کنید .
جالب است که طرز سخن گفتن چنان است که گویی ابتدا از مخاطب راجع به صدق قسمتی از اظهارات اعتراف میگیرد و سپس آن را برای اعلام و اظهار مطالب بعدی مقدمه قرار میدهد.
مثلاً آفرینش آسمانها و زمین آنقدر مطلب بزرگ و دست نیافتنی هست که هر عقل ساده و معمولیی هم آن را درک میکند و لذا غلط بودن همتا قرار دادن برای فاعل آن، برای هر مخاطبی واضح میگردد.
همچنین سرآمد داشتن عمر آدمی و عدم توانایی انسان بر کشف سرآمد خویش چیزیست که سادهترین مخاطبها هم آنرا درک میکنند و لذا غلط بودن شک درباره آن، نیز برای هر مخاطبی واضح میگردد.
اینک که هر مخاطبی به قبیح بودن شک درباره مدیریت او درباره زندگی انسان به وضوح پی میبرد، به اعلام نکات مندرج در ردیفهای 6 و 7 و 8 میپردازد.
توجه به نکات مندرج در ردیفهای فوق مخاطب را متوجه اعمال خویش میکند بطوریکه مراقب خویش باشد که امر قبیحی چه فکری و چه عملی از او سر نزند.
بطور خلاصه برای تزریق فکرهای مورد انتظار در ذهن مخاطب و بر کنار داشتن او از گرایش به فکر و عمل نادرست، مطالبی را که قبول دارد و برایش واضح است حجت گرفته است.
در «سرآمد» داشتن عمر آدمی چه نعمتی هست؟
اینکه در آیه 2 «سرآمد داشتن» را نعمت قلمداد فرموده، در نظر اول نامفهوم به نظر میآید اما نعمت بودن آن وقتی معلوم میشود که این جهان محدود و کوچک را تصور کنیم که مرگ و میر در آن نباشد، ببینید چه مصیبتی میشود.
علاوه بر آن، ندانستن وقت این سرآمد را نیز نعمت فرموده و اگر در آن هم دقت کنیم باز هم ممکن است نامفهوم به نظر آید اما تصور کنید اگر هر کسی مهلتی را که میداشت میدانست، ممکن بود دست به چه جنایتهائی بزند و بر عکس کسی کـه میبیند دیگر مهلتی ندارد، چه افسردگی و یأسی به او دست میداد و چنین شخصی چه جنایاتی میتوانست مرتکب شود.
وجه نعمتی الوهیت خداوند در آسمانها چیست؟
با توجه به آیه 3 اینکه خداوند در آسمانها نیز مانند زمین «خدا» است، چه «وجه نعمتی» از لحاظ مخاطب دارد؟
کوچکترین وجهِ نعمتی آن این است که آدمی که معمولاً زمین را «خانه» میداند، با این تعبیر «خانه» او بزرگتر شده و علاوه بر زمین، آسمانها را نیز شامل میشود.
«وجه نعمتی» این تعبیرات نیز که خداوند به پنهان و آشکارمان علم دارد، این است که آدمی نوعی اطمینان و آرامش خیال پیدا میکند زیرا وقتی که کسی درباره آدمی قضاوت میکند اگر علمش ناقص باشد مصیبت است.
شناخت صفات کافرانه
بهتر است قبل از هر چیز به «درب» توجه کرده و صفات کافران را لیست کنیم:
1 - به هیچ نشانهای از نشانههای الهی اهمیت نمیدهند (آیه 4)
2 - حق را تکذیب میکنند (آیه 5)
3 - از لحاظ درک سطحی هستند و نمیبینند که بالاتر و قویتر و برخوردارتر از آنها هم هلاک شدند (آیه 6)
4 - بشدت لجباز و بیمنطق و اهل ایرادگیری بیجا هستند (آیه های 7 و 8)
البته این حالت لجبازی و بیمنطقی و عناد و اصرار مکذبانه کور را قبلاً در سورههای دخان و زخرف و امثال آن قبلاً دیدهایم که تا آخر نزول وحی ثابت مانده است .
اما مطلبی که در آیههای 8 و 9 آمده، جدید است.
پیامی که در آیه 8 هست این است که اگر قرار بود به درخواست آنها عمل شده و فرشتهای برای نشان دادن به آنها نازل شود و آنها باز هم به کفرشان ادامه دهند در آنصورت مانند اقوام قبلی عذاب هلاکتِ جمعی بر آنها مقرر میشد و فوراً نــــابود میشدند.
پیامی هم که در آیه 9 هست این است که فرستادن فرشتهای که با مردم فرق داشته باشد و هیچکس نتواند تکذیبش کند، نقض غرض آفرینش است که یکی از هدفهای آن رشد و تکامل عقلی بشر است.
ماهیت و نحوه توزیع مطالب در «بگو» ها
«بگو»های مذکور عبارتند از:
1- در زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیبگران چه بود.
2- آنچه در آسمانها و زمین است مال کیست؟
3- همه چیز مال خداست.
4- خداوند مهربانی را بر خویش مقرر کرده است.
5- خداوند حتماً همگی را در روز قیامت جمع خواهد کرد.
6- آنانکه ایمان نمیآورند خودشان را به خسارت افکندهاند.
7- آیا غیر از خداوند سرپرستی بگیریم؟
8- خداوند آفرینشگر آسمانها و زمین است.
9- خداوند همه را غذا میدهد و هیچکس غذادهنده او نیست.
10- من (پیامبر) از نافرمانی خداوند میترسم.
11- خداوند که از لحاظ گواهی از همه گواهان بالاتر است گواه بین من (پیامبر) و شماست.
12- این قرآن بمن (پیامبر) وحی شده تا همه را هشدار دهم.
13- من (پیامبر) گواهی نمیدهم که بجز او خدایانی هست.
14- من (پیامبر) از آنچه شریک او میکنید بیزارم. چنانکه ملاحظه میفرمائید توزیع مطالب مورد اشاره به این ترتیب است:
درباره خدا: مالکیت خداوند، مهربانیِ حتمیِ خداوند، سرپرستیِ خداوند، آفرینندگیِ خداوند، رازقیتِ خداوند، عدم مرزوقیتِ خداوند، بالاترین گواه بودنِ خداوند، و وحدانیتِ خداوند.
درباره مردم: در زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیبگران چه بود؟ آنانکه ایمان نمیآورند خودشان را به خسارت افکندهاند.
درباره پیامبر: از نافرمانی خدا میترسم، قرآن به من وحی شده تا همه را هشدار دهم، گواهی نمیدهم که جز او خدایانی هست، از آنچه با او شریک میکنید بیزارم.
درباره قیامت: قیامت حتمی است.
باز هم نگاهی به مطالب فوق چیزهای جدیدی را برایمان آشکار میکند:
1- درباره خداوند، 7 مورد تأکید روی صفات اوست و فقط یک مورد تأکید روی ذات اوست.
2- درباره پیامبر(ص) تأکید بر روی فاصله گرفتن بسیار جدی و آشکار و شفاف از عقاید کافرانه رایج است.
3- درباره مردم تأکید روی آزادی و فکر و فهم آنان است.
4- درباره قیامت تأکید روی حتمیت وقوع آن است.
5- از لحاظ حجم مطالب، بیشترین حجم مربوط به خداوند، و سپس مربوط به پیامبر و سپس مردم و در آخر مربوط به قیامت است.
جمع بندی و تفسیر
بسم الله الرحمن الرحيم
ستايش خداوند را سزاست که آسمانها و زمين را آفريد وتاريکيها و نور را قرار داد و آنگاه کافران براي پروردگارشان همتا قرار ميدهند (1) هموست که شما را از گِل آفريد و سپس سرآمدي مقرر کرد و آن سرآمد تعيين شده نزد اوست آنگاه شما دودلي ميورزيد (2) و همو در آسمانها و زمين خداست که پنهان و آشکارتان و نيز آنچه را که بدست مي آوريد ميداند (3) و هيچ آيه اي از آيات پروردگارشان بسويشان نيامد مگر آنکه از آن رويگردان شدند (4) البته چيزي که تکذيب کردند حقي بود که بسويشان آمده بود پس بزودي خبر آنچه را که استهزايش ميکردند خواهند شنيد (5) آيا درنيافتند چه اقوامي را قبل از آنها هلاک کرديم؟ همان کساني که آنقدر در زمين قدرتشان داده بوديم که شما به آن درجه از تمکين نرسيده ايد و چنان بوده که آسمانها پي در پي بر آنها مي باريد و نهرهائي برايشان قرار داده بوديم که در کف (زمينهاي) آنها جاري بود ، اما آنها را بسبب گناهانشان هلاک نموديم و پس از آنها قومي ديگر پديد آورديم (6) و اگر بر تو نامه اي در کاغذي بفرستيم و آنها آن را با دستهايشان لمس کنند باز هم کافران خواهند گفت اين چيزي جز جادويي آشکار نيست (7) و ميگويند چرا فرشته اي همراه او نازل نشده و اگر فرشته اي نازل کنيم كارشان يکسره شده و ديگر هيچ مهلتي نمي يابند (8) و اگر هم فرشته اي بفرستيم ، او را نيز مردي قرار ميدهيم و باز هم براي آنها همان اشتباهي را كه ميکنند پيش مي آوريم (9) و البته رسولان قبل از تو را نيز ريشخند ميکردند اما چيزي که مورد تمسخر قرار ميدادند بر مسخره کنندگان فرود آمد (10) بگو در زمين بگرديد و ببينيد عاقبت تکذيبگران چه بود؟ (11) بگو آنچه در آسمانها و زمين است مال کيست؟ بگو مال خداست که مهرباني را بر خويش مقرر کرده و حتما شما را در روز قيامت که شکي در آن نيست جمع خواهد کرد. آنانکه ايمان نمي آورند خود را به خسارت افکنده اند (12) {و هر چه که در شب و روز جاي گيرند مال اوست و همو شنواي داناست}(13) بگو آيا غير از خداوند سرپرستي برگيرم که آفرينشگر آسمانها و زمين است و همو (به همگان) غذا ميدهد و هيچکس غذا دهنده او نيست؟ بگو من مأمورم که اولين تسليم شده (به اين حقايق) باشم و مبادا شما از مشرکان باشيد (14) بگو ميترسم پروردگارم را نافرماني کنم و از عذاب روزي عظيم نگرانم (15) {هر کس که (آن عذاب) در آن روز از او برگردانده شود، مورد مهرباني او قرار گرفته و آن البته پيروزي آشکار است (16) و اگر خداوند بلائي به تو برساند هيچ برطرف کننده اي جز او نخواهد بود و اگر خيري بتو برساند البته همو بر هر چيزي تواناست (17) و او فوق بندگانش است و بر آنها چيره است و همو پر حکمت و آگاه است}(18) بگو چه چيزي از لحاظ گواهي مهم تر است؟ بگو خداوند گواه بين من و شماست و اين قرآن بمن وحي شده تا شما را و هر کس را که (اين سخن) به او ميرسد هشدار دهم. آيا شما گواهي ميدهيد که همراه خداوند خداياني ديگر است؟بگو من چنين گواهيي نميدهم. بگو جز اين نيست که او خدائيست واحد و من البته از آنچه شما شريک مي کنيد بيزارم (19)
انعام2 آیات20تا36
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿20﴾ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿21﴾ وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَيْنَ شُرَكَآؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿22﴾ ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ وَاللّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ ﴿23﴾ انظُرْ كَيْفَ كَذَبُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ﴿24﴾ وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ ﴿25﴾ وَهُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَيَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِن يُهْلِكُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿26﴾ وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿27﴾ بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿28﴾ وَقَالُواْ إِنْ هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ ﴿29﴾ وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ العَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿30﴾ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَاء اللّهِ حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُواْ يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ ﴿31﴾ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿32﴾ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ ﴿33﴾ وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ وَلَقدْ جَاءكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ ﴿34﴾ وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاء فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُو