X

فاذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ ﴿8﴾ فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ ﴿9﴾ عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ ﴿10﴾ ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا ﴿11﴾ وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا ﴿12﴾ وَبَنِينَ شُهُودًا ﴿13﴾ وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا ﴿14﴾ ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ ﴿15﴾ كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا ﴿16﴾ سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا ﴿17﴾ إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ ﴿18﴾ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ﴿19﴾ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ﴿20﴾ ثُمَّ نَظَرَ ﴿21﴾ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ﴿22﴾ ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ ﴿23﴾ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ ﴿24﴾ إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ ﴿25﴾ سَأُصْلِيهِ سَقَرَ ﴿26﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ ﴿27﴾ لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ ﴿28﴾ لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ ﴿29﴾ عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ ﴿30﴾ وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مثلاً كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ ﴿31﴾ كَلَّا وَالْقَمَرِ ﴿32﴾ وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ ﴿33﴾ وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴿34﴾ إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ ﴿35﴾ نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ ﴿36﴾ لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ ﴿37﴾

پس وقتي که آن سنج (یا شیپور یاطبل) بزرگ زده شود (8) آن روز، روزي است سخت (9) و بر کافران آسان نيست (10) مرا با آنکس که به تنهائي آفريدمش واگذار (11) همانکه برايش ثروتي جاري قرار دادم (12) و پسراني حاضر (به خدمت) (13) و کارها را برايش روبراه کردم (14) باز طمع دارد که زيادتش دهم (15) نه! او نسبت به نشانه هاي ما ستيزه گر است (16) بزودي به او سختي ميرسانم (17) (زيرا که) فکر کرد و سنجيد (18) مرگ بر او چگونه سنجيد؟ (19) باز هم مرگ براو چگونه سنجيد (20)  آنگاه نظري کرد (21) سپس روي درهم كشيد و ترشروئي كرد (22) وآنگاه رو گرداند و گردنكشي كرد (23) و گفت اين (قرآن) چيزي جز جادويي  فرا گير نيست (24) اين چيزي جز گفتار بشر نيست (25) بزودي او را در سقر مي اندازم (26) و چه ميداني سقر چيست؟ (27) باقي نميگذارد و از قلم نمي اندازد (28) پوست را سياه ميکند (29) نوزده عامل بر (اداره) آن اند (30) و ما اصحاب آن آتش را غير از ملائک قرار نداديم، و تعداد آنها را هم جز فتنه اي براي کافران ننموديم، و اینکه، اهل کتاب به يقين رسند، و ایمان مومنان زيادتر شود، و اهل كتاب و مومنان شك نكنند، و اينکه كساني که در دلهاشان مرضي هست، و نيز کافران، بگويند خدا از اين مثل چه منظوري داشت؟ خداوند چنين روشي دارد که هر که را خواهد گمراه ميکند و هر که را خواهد هدايت ميکند، و تعداد نیرو های پروردگارت را کسی جز او نميداند،  و آن (قرآن) جز پندي براي بشر نيست (31) نه ! قسم به ماه (32) و قسم به شب وقتي که پشت کند (33) و به صبح وقتي که روشن کند (34) که آن (مطرح کردن وقوع قیامت) يکي از دو چیز مهم است (35) هشدار دهنده بشر است (36) براي هر كدامتان که بخواهد جلو بیفتد يا عقب بماند (37)


قبلی:  سوره مدثر سوره مدثر
بعدی:  سوره مدثر سوره مدثر
Print
69 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره (یعنی «درس» سوره) را در قسمت قبل نشان داده ایم که مطابق ذیل بود:

درس: نکوهش تکذيب کافرانه و روي گرداني از حق و عناد نسبت به آن.

 

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب : یاد آوریِ سختیِ روز قیامت که برای کافران آسان نخواهد شد، و ذکر نمونه رفتار يکي از سران تکذیبگران به عنوان نمونه، و نتيجه اش، و شرحي راجع به عذاب اخرويِ صاحبان روحيات فوق.

 

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:

1

فاذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ ﴿8﴾ فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ ﴿9﴾ عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ ﴿10﴾

ریزدرب: روز قیامت برای کافران سختی تمام نشدنی خواهد داشت

2

ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا ﴿11﴾ وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا ﴿12﴾ وَبَنِينَ شُهُودًا ﴿13﴾ وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا ﴿14﴾ ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ ﴿15﴾ كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا ﴿16﴾ سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا ﴿17﴾

ریزدرب: ای پیامبر! این کافرانِ ناسپاس را به من واگذار

3

إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ ﴿18﴾ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ﴿19﴾ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ﴿20﴾ ثُمَّ نَظَرَ ﴿21﴾ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ﴿22﴾ ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ ﴿23﴾ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ ﴿24﴾ إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ ﴿25﴾

ریزدرب: ای پیامبر! این کافرانِ ناسپاس را به من واگذار

4

سَأُصْلِيهِ سَقَرَ ﴿26﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ ﴿27﴾ لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ ﴿28﴾ لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ ﴿29﴾ عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ ﴿30﴾

ریزدرب: ای پیامبر! جواب مناسب اینها در جهان دیگر داده خواهد شد

5

وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مثلاً كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ ﴿31﴾

ریزدرب: ای پیامبر! تعالیم وحی، ماهیتا خاصیتِ متمایز کردنِ گمراهان و خوبان را در خویش دارد.

6

كَلَّا وَالْقَمَرِ ﴿32﴾ وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ ﴿33﴾ وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴿34﴾ إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ ﴿35﴾ نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ ﴿36﴾ لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ ﴿37﴾

ریزدرب: ای مردم! قیامت یکی از دو موضوعِ مهم است

تقطیع:

در فوق دیده اید که ما پاراگراف را به تعدادی «ریزپاراگراف» تجزیه کرده ایم.

اصلی-فرعی

قسمت هایی را که می بینید فوقا با حروف پر رنگ (بولد) کار کرده ایم، اصلی است.

لُبّ مطلب:

با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درب پاراگراف که فوقا می بینید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درب مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.

3 از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 پیامبر (ص) را با لحنی ملاطفت آمیز مورد خطاب قرار میدهد و دستوراتی کلی می فرماید که او را برای شروع ماموریت رسالتش آماده نماید.

در این پاراگراف سختی روز قیامت که مخصوصا برای کافران آسان نخواهد شد را بیاد می آورد و کافران را نکوهش می فرماید که چگونه علیرغم نعمت های الهی که از آنها برخوردارند ستیزه گری میکنند و البته جزایش را هم خواهند دید، با شرحی از عذاب مطرح شده، و جلب توجه مخاطب به اهمیت قیامت.

4 - سوالات

1 - «ف» را در آیه 8، چگونه توضیح می دهید؟

2 - «ذلک» درآیه 9، اشاره به چه دارد؟

3 - «یوم» در آیه 9، به چه معناست؟ (یک24ساعت؟ یک برهه طولانی از زمان؟ یا...؟)

4 – جمله «يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ» ازلحاظ کلیدهای تفسیر قرآن، چه موقعیتی دارد؟ (پرانتزی؟ یا...؟)

5 - کلمه «نقر» از چه نوع از کلام است؟ (استعاره؟ کنایه؟ یا....؟)

6 - با توجه به آیات 18 تا 24، از چه لحاظ سنجش اوخطا بود؟

7 - «نظر» مطرح درآیه 21 درچه زمینه ای بود؟

8 - باتوجه به آیه های16و17،  هرکس که باآیات الهی معارضه کند، سختی می بیند؟ اگر بله، پس چرا وضع سران استکبار مرتب است؟

9 - «کلّا» درآیه16چه نقشی دارد؟

10 - به نظرشما، «طلب زیادت» عیبی دارد؟

11 - چرا در آیه های11 و 26 خداوند طوری بیان فرموده که انگار موضوع برای حضرتش خیلی «شخصی» است؟ (دلداری پیامبر و پیروان؟ یا....؟)

12- «انّها» (آیه35) به چه اشاره میکند؟

13 – با توجه به آیه 37، آیا ممکن است «خواسته» کسی این باشد که «عقب بماند»؟

5 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

از آیات آیات 11 تا 26 فهمیده می شودآوازه تعالیم پیامبر(ص) بلند شده بود و مردم گرایش مثبت پیدا کرده بودند و اگر مانعی در بین نبود خیلی ها دعوت آن حضرت را می پذیرفتند و این موضوع سران آن روز مکه را ترساند و لذا بسوی کسی که نوعی مرجعیت فکری و نفوذ کلام داشت رفته و از او خواستند با استفاده از نفوذ خود اثر مثبت  آوازه تعالیم پیامبر(ص) را تا آنجا که بشود از بین ببرد، و از همین موضوع فهمیده می شود که هنوز کار به برخورد فیزیکی و آزار واذیت جسمانی پیروان پیامبر(ص) نرسیده بود.

از آیه 31 فهمیده میشود اهل کتاب (که ظاهرا به یهودی ها منطبق میشود) برای مخاطب های زمان نزول این آیات کاملا مفهوم بود، و لذا میتوان گفت از لحاظ جغرافیای سیاسی اهالی مکه را میشد به سه دسته مسلمانان و یهودیان و کافران تقسیم بندی نمود، و در این مرحله هنوز یهودیان با مسلمانان قرابتی داشتند، و خود کافران نیز، چنانکه از جمله فی قلوبهم مرض فهمیده میشود به دو دسته قابل تقسیم بودند : کافران معمولی و فعالان کفر.

6 - پیشگوئی های تحقق یافته

در آیه 36 «بشر» را مخاطب قرآن قلمداد فرموده، که چنانکه میدانیم، از این لحاظ که مخاطب های قرآن را فراتر از آن عده قلیلی که در هنگام نزول این آیه مومن بوده اند، اعلام کرده، جزء پیشگوئی های محقق شده میباشد.

7 - آیات برجسته این پاراگراف

اساسا کل سوره مدثر، و در این قسمت، آیات 8 تا 10 به دلایلی که بارها گفته ایم (اقبال هنرمندان و وعاظ و . . ) از آیات برجسته قرآنی است.

8 - آیات مشکل

از «مشکل» بودن آیه 31 چه عرض کنیم جز اینکه ببینید مفسران گوناگون چه مطالب مختلف و متنوع و بعضا متضادی در تفسیرش گفته اند، (برای اینکه تصوری پیدا کنید یک جستجو در نرم افزار جامع التفاسیر توصیه میشود) البته این قلم نیز عرض خویش را در باره آن (کمی پائین تر) ارائه نموده است.

9 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیات 8 تا 10 از آنجا که «قیامتی» است، کلا بالاتر از ذهنیات هر بنی بشری است، و طبعا در مورد مخاطبان اولیه نیز همچنین.

همچنین است آیات 26 تا 37.

10 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

از لحاظ اینکه مطالب این پاراگراف درک شود یا نشود، ما و مخاطب های اولیه از این حیث برابریم و عاجز از درک کامل و مکفی و فهم کنه مطالب آن، اما از آنجا که کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته، در طول این مدت طولانی، تغییر معناییِ چندانی نیافته، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقیِ تحت اللفظی را میداشته اند که ما پ،

 میتوان گفت که هم ما و هم آنان ظواهر این کلام را می فهمیم و لذا جواب سوال تیتر این است که آنقدر که ما امروز از متن فوق می فهمیم، آنها نیز همان مقدار را از ظواهر این متن می فهمیده اند.

11 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

1 - روز قیامت برای همگان سخت است اما برای مومن زود هموار میشود ولی برای کافر نه.

2 - بزرگانِ مخالفان آنحضرت در دل خویش آنحضرت را تصدیق و در زبان خویش تکذیب میکردند و نتیجه این کارشان در قیامت «سقر» و در این دنیا قطع لطف الهی نسبت به آنها بوده است.

3 - شرحي راجع به عذاب اخروي صاحبان روحيات حق ستیزی، و قسم به عناصري از طبيعت براي نزديک کردن قيامت به ذهن.

12 کدام عنصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

آیه 8 از لحاظ لفظ و کلمه جدید آست، اما از لحاظ مفهوم مسبوق است، آیه های 9 تا 26 همگی «برای اولین بار» است.

شرح مختصر

کلیدهای تفسیری

ترتیب نزول

آیه 31، بطور قطع در مدینه نازل شده است و این موضوع دلایلی به شرح ذیل دارد:

1- عبارت «فی قلوبهم مرض» به شهادت آیات بسیار زیادی از قرآن در مورد منافقین بکار می رود، ودر مکه، آن هم در سه سال اول نزول وحی، چنین کسانی نبودند.

 اگر هم (با فرض نا معقول) تک و توکی بوده باشند، آن قدر نبوده که برای آنها عنوانی باز شود و آیه ای با این حجم درباره آنها نازل شود.

2- آیات این سوره سه – چهار کلمه ای است، و آیه 31 پنجاه و هفت کلمه است، یعنی حجمی نزدیک به 20 برابر آیات ما قبل و ما بعد خویش دارد، که چنین حجمی، حجم اغلب آیات مدنی است.

3- همچنین در این آیه عناصر دیگری هم هست که می توان از همین لحاظ به آنها پرداخت، اما همینقدر کافیست و روش ما رعایت اختصار است، خلاصه اینکه این آیه اصلا نمی تواند جزء نزولات حدود سه سال اول وحی باشد.

فعل خداوند قانونمند است

در آیه های 11و12و13و14و17و26 خداوند انجام اموری را مستقیماَ به خویش نسبت داده در حالی که می دانیم خداوند برای انجام آن امور قوانین و سیستم ها و نظاماتی را تعیین و تمهید فرموده و علت این نوع سخن گفتن تقویت روحیه پیامبر(ص) و پیروان آن حضرت می باشد.

در همان آیه 31 فرموده «خداوند هر کس را بخواهد چنین گمراه می کند و هر کس را بخواهد هدایت می کند»

قبلا تیترهایی شبیه تیتر فوق زیاد داشتیم و ذیل آنها شرح هائی هم عرض کرده ایم و اینجا قصد تکرار آنها را نداریم و فقط این نکته کوتاه را اضافه می کنیم که «خواست خداوند» با «خواست من و شما» فرق می کند ، «خواست ما» بیشتر بر اساس «خواسته دل» است و مبتنی برهوا و هوس ، اما خداوند معاذالله!

 و اگر خواست خداوند هم مانند خواست ما بود ، پس همه گناهکاران و کافران و مشرکان و مکذبان و مجرمان و فاسقان معذور بودند .

هم خواست خدا ، و هم فعل خدا ، قانونمند است و شرح این قانونمندی ها را ذیل تیترهای مشابه تیتر فوق در مطالب قبلی بیابید و مطالعه کنید.

سنج (یا شیپور یا طبل) بزرگ

این سنج (یا شیپور یا طبل) بزرگ، قاعدتاً باید همان «نفخه صور» (= دمیدن در شیپور) باشد که در سوره های نباء حاقه و جاهای دیگر مطرح شده است.

روز سخت

روز قیامت برای همگان سخت است، مانند روز تولد که برای همه متولدین سخت است که از جهان قبلی (حالت جنینی) به این جهان واردمی شوند.

 اما کم کم خودشان را در این جهان پیدا می کنند، اما کافران در روز قیامت (به قرینه آیه 10) مشکل انطباق با شرایط جدید دارند و لذا قیامت (به قرینه همان آیه 10) برای آنان آسان نمی شود و برای مومنان (به قرینه آیات دیگر) بسرعت آسان می شود.

نکوهش «سران» اهل باطل

بطور کلی هر جا در قرآن کریم عده ای نکوهش می شوند، بیشتر این نکوهش ها متوجه «سران» آن عده است و در این پاراگراف نیز این موضوع مشهود است.

آیات 12 تا 14 نشان می دهد فرد مورد نظر یک فرد عادی نبوده و مالدار و قبیله دار و موفق بوده و از آیات 18 تا 25 فهمیده می شود که او مرجع فکری عده زیادی بوده و بر آنها رهبری داشته است.

و از همین فهمیده می شود او «اهل نظر» بوده اما نتیجه را عمدا غلط اعلام کرده ، یعنی نتیجه صحیح را فهمیده اما فهم خویش را زیر پا گذاشته و نظرخلاف آن را اعلام کرده است.

آیه مشکل

دقت بیشتر روی آیه 31

تقطیع و پرانتز : اول آیه که می گوید  «و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائکه» با آخر آیه که می گوید «وما یعلم ربک الاهو و ما هی الا ذکری للبشر» همگن است.

بنابراین به بقیه آیه می پردازیم که اینطور قابل تقطیع است (والبته ضمن عمل تقطیع هرجا پرانتز هم تشخیص دادیم می گذاریم و اینطور خواهد شد):

و ما جعلنا عدتهم الا فتنه للذین کفروا لِ :

1- یستیقن الذین اتوا الکتاب

2- ویزداد الذین آمنوا ایمانا

3- ولا یرتاب الذین اوتوا الکتاب و المومنون

4- ولیقول الذین فی قلوبهم مرض (و الکافرون) ماذا اراد الله بهذا مثلاً

5- (کذلک یضل الله من یشاء و یهدی من یشاء)

به قسمت 5 که پرانتزی بودن آن واضح است و نسبت به چهار مورد قبل از خویش نیز مستقل است کاری نداریم ، اما از این تقطیع این طور فهمیده می شود که ذکر کردن عدد برای ملائکه موکل بر «سقر» چهار خاصیت دارد:

1- اهل کتاب به یقین می آیند.

2- ایمان مسلمانان قوی تر می شود.

3- هم مسلمانان و هم اهل کتاب از شک به دور می مانند.

4- صف منافقان و کافران از هم جدا می شود و آنها مشخص می شوند.

حالا اگر یک درجه بیشتر روی این مطلب عمیق شویم می توانیم اینطور بگوییم:

ردیف 3 نسبت به ردیف 1و2 قابل در نظر نگرفتن است زیرا  ضمن آنها هست، یعنی ردیف های 1و2 متضمن ردیف 3 هم هستند.

پس، اینک ماند ردیف های 1و2و4.

اما، ردیف های 1و2 با هم همسنخ می باشند و ردیف 4 با هر دو آنها متباین است.

بنابراین خلاصه کلام این است:

ذکر تعداد برای ملائکه موکل بر «سقر» دو خاصیت دارد:

1-  ازدیاد ایمان.

2-  ظاهر کردن کفر و نفاق قلبی.

این دستاورد ما است که با آن پرانتز هم همخوانی دارد، همان پرانتزی که می گوید (کذلک یضل الله من یشاء ویهدی من یشاء)

چنانکه دیدیم خداوند یکی از موارد «کذلک» را برای ما بیان کرده که همان ذکر تعداد برای موکلین جهنم باشد.

حالا این ذکر تعداد موکلین جهنم چیست که این خاصیت را دارد؟

عرض می کنیم که خداوند دو نوع علم دارد: یک نوع علمی که امکان دسترسی بشر به آن هست ، و یک نوع علمی که امکان دسترسی بشر به آن نیست.

یک مثال برای نوع اول این است که خداوند فرموده «... و یعلم ما فی الارحام...» این علم یک نوع علمی است که بشر می تواند به آن دسترسی پیدا کند، مثلاً امروز با کمک سونوگرافی می توان قبل از تولد  جنسیت جنین  را و بعضی چیزهای دیگر را فهمید.

یک مثال برای علم نوع دوم همین آیه است ، ما نمی توانیم به چیزهائی مانند قیامت و بهشت و جهنم و جن و ملائکه و عرش و کرسی و لوح و قلم و امثال آن علم پیدا کنیم ، همانطور که جنین نمی تواند راجع به این جهان علم پیدا کند.

بنابراین یکی از راه های اِعمال مکانیزم  «یضل من یشاء ویهدی من یشاء» این است که خداوند گوشه ای از علم نوع دوم خود را ذکر می کند، و همان هم سبب می شود عدّه ای در ایمان خویش راسخ تر شوند و کفر و نفاق بقیه هم ظاهر شود.

 لذا خود عدد 19 در اینجا اصلا اهمیتی ندارد ولی ما عدد 19 را می پذیریم فقط به این علت که قول خداوند است و هیچ راهی برای درک آن و اینکه چرا 18و یا 20 نیست نداریم ولی کفار و منافقان چون و چرا میکنند که چرا 19 تا و .......

نکته دیگری که هست که نمی توان از آن چشم پوشید این است که مکانیزم های درونی این گروه بندی های انسانی ، نیز، بر حسب اقتضائات خویش، کنش و واکنش دارند.

 مثلاً وقتی که کافران و منافقان می گویند منظور خدا از این مثل چه بود، خود این موضع گیری ، اهل کتاب و مومنان را به طرف تقویت ایمان سوق می دهد.

بنابراین استیقان اهل کتاب و ازدیاد ایمانِ مومنان را باید عکس العمل نوع برخورد کافر و منافق دانست، که هر یک به مقتضای شاکله خویش عکس العمل متفاوت بروز می دهد، یعنی اهل کتاب استیقان می کنند و مسلمانان ازدیاد ایمان.

حالا اگر فرموده بود 18 یا 20، بازهم همینطور بود، کما اینکه درباره آفرینش که فرموده «... فی سته ایام...» اگر می فرمود «...فی سبعه ایام...» چه اتفاقی می افتاد؟

هیچکس راهی برای استعلام حقیقت و واقعیت آن ندارد.

 مومن هر چه از سوی خداوند بیاید را یکجا و دربست قبول می کند و کافر راجع به آن چون وچرا می کند.

 لذا همین موضوع راجع به «سته ایام» و «سبع سماوات» و غیره و غیره هم هست.

 ما راهی برای علم به این مفاهیم نداریم، چنانکه جنین هیچ راهی برای درک این جهان ندارد، اما می دانیم خداوندی هست که حق مطلق است و حقایقی را از طریق وحی به ما رسانده و قسمتی از علوم او قابل دسترسی است و قسمتی از علوم او غیر قابل دسترسی است، و ما راجع به علوم غیر قابل دسترسی یکجا ایمان می آوریم و کافر و منافق چون وچرا می کنند.

19 نفر

 در آیه 30 فرموده «اصحاب آن آتش» 19 تا هستند.

 سوال: این نوزده تا، چه کاره اند؟ آیا «هیئت مدیره» «اداره جهنم» اند؟

 آیا «اعضاء ستاد مرکزی مدیریت جهنم»اند؟

آیا کارگران جهنم اند؟

 اینها را مشخص نفرموده و دلیلش را هم در ذیل تیتر «دقت روی آیه 31» دیدیم، و این را هم عرض کنیم که هیچ راهی برای درک این نوع موضوعات وجود ندارد. (مثال «جنین» و «این جهان» را مجددا یادآوری میکنیم!)

چرا  نوزده؟

 البته معقول نیست که تصور کنیم جهنم با آن خصوصیاتی که تا کنون در سوره های قبلی دیدیم فقط نوزده نفر کارگر داشته باشد.

 قبلا هم عرایضی کرده ایم که این نوزده نفر شاید تعداد اعضاء هیئت مدیره  یا تعداد ستاد مرکزی مدیریت آن بوده باشند و غیره و غیره.

اصلا کی گفته این ها 19« نفر» ند؟

این موضوعِ 19 می تواند شبیه همان مطلبی باشد که قبلا در سوره حاقه راجع به عرش خدا دیدیم، آنجا که فرموده بود «یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیه» یعنــی عرش پروردگار تو را در آن روز «هشت»تا بر فراز خویش حمل می کنند.

و در آنجا عرض کردیم که این «هشت»، به معنی «هشت نفر» نیست، بلکه چیزهایی از قبیل: قدرت، دقت در قضاوت، رحمت، و امثال آن مولفه هاست، و چر اجهنم چنین نباشد؟

مثلاً جهنم می تواند برمولفه هایی مانند:

 1- تناسب عذاب با جرم، 2- پایان پذیر بودن بعضی از عذاب ها،  3- تنوع عذاب ها، 4- ....... ، 5 - ...... ، 18-...... ، 19- وغیره،  استوار باشد.

که هر یک از این مولفه ها، می تواند وباید هزاران نفر را در سازمان خویش داشته باشد.

قیامت سرآغاز زندگی بهتر است

نگاهی به قسم ها چند نکته را برای ما روشن می کند :

ماه نور ضعیفی دارد ونشاندهنده حالتی است که زندگی هست اما ضعیف است.

 شب وقتی که پشت می کند نوید رسیدن روز (زندگی مطلوب) را در خود دارد.

 بالاخره ، صبح که روشنائی و زندگی و نشاط و حرکت را با خود می آورد.

 این سه حالت، به ترتیبی که ذکر شده، در جهت نشان دادن مطلوبیت بیشتر و رسیدن به حداکثر مطلوبیت است.

 این آیات با ذکر این قسم ها چند موضوع را به ذهن ما نزدیک می کند :

1- زندگی فعلی بشر در این جهان نوعی خفیف و ضعیف از زندگی است، مانند زندگیی که در شب و در پناه نور ضعیف ماه جریان دارد.

2- با همه اینها عمر زندگی این جهانی نیز رو به اتمام است و حالتِ شبیه به «آخر شب» را دارد.

3- زندگی بعدی که با قیامت و به بیان این سوره با «کوبیدن بر آن سنج (یا شیپور یاطبل) بزرگ» آغاز می شود زندگیی است سطح بالاتر، عالی تر، کامل تر، درخشان تر، و بعبارت دیگر، بهتر. (البته برای مؤمنان و نه مکذبان)

پیشتاز و عقب مانده

هر کس با درک این مطالب در مقابل دو سئوال قرار می گیرد؟

1- اگر این حرفها درست باشد، چه کنم تا از اهل عذاب نباشم؟

2- اگر این حرفها درست باشد، چه کنم تا اهل نعمت باشم؟

واکنش های افراد بشر نسبت به موضوعات یکسان، یکسان نیست.

 در مقابل یک پدیده واحد بعضی ها فوراً واکنش نشان می دهند و بعضی ها با تأخیر و بعضی ها اصلاً هیچ واکنشی نشان نمی دهند.

 واکنش بعضی ها که برخورد مثبت هم می کنند خیلی بی رمق است.

 بعضی دیگر کمرنگ است و بعضی واکنش قوی  پررنگ نشان می دهند.

 طبیعی است در مقابل موضوعِ هشدار راجع به زندگی بعدی نیز همین قاعده برقرار است.

 بعضی ها می خواهند بهترین موقعیت را در زندگی بعدی داشته باشند و تمام زندگی خود را بر این اساس برنامه ریزی می کنند.

 اینها جزء «پیشتاز»های مورد بحث آیه 37 هستند و بقیه نسبت به آنها «متأخر»ند.

 بقیه هم درجه به درجه متأخرتر هستند تا برسد به اینکه اصلاً از زمره اهل نجات خارج شوند و جزء اهل هلاک قرار گیرند که البته آنها هم جزء متأخرها هستند.

 لذا متأخر بودن شامل یک طیف وسیع از اهل نجات (اما نه جزء پیشتازها) می شود تا برسد به اهل عذاب.

ترجمه تفسیریِ آزاد

پس وقتي که آن اعلامِ واضح بلند بشود و قیامت شروع گردد (8) آن روز، برای همگان سخت خواهد بود (9)  اما برای مومنان آسان خواهد شد ولی برای کافران همچنان سخت خواهد ماند (10) ای پیامبر! از این تکذیب هایی که نسبت به تو میشود دلگیر مباش و مرا با آنکس که به تنهائي آفريدمش واگذار (11) همانکه برايش ثروتي جاري (12) و پسراني حاضر به خدمت قرار داده (13) و اوضاع و احوال را برايش روبراه کرده ام (14) و با وجود همه اینها بازهم طمع دارد که زيادتش دهم (15) نه! توقعش بیجاست زیرا او نسبت به آیات ما ستيزه گر است (16) بزودي به او سختي ميرسانم (17) زيرا که او در باره قرآن فکر کرد و سنجيد، (18) مرگ بر او باد، این چه سنجشی بود که او کرد؟ (19) باز هم مرگ بر او باد که چگونه سنجيد (20)  آنگاه نظري کرد (21) بعدش روي درهم كشيد و ترشروئي كرد (22) وآنگاه رو گرداند و گردنكشي كرد (23) و گفت اين قرآن چيزي جز جادويي  فرا گير نيست (24) اين چیزی جز گفتار یک بشر نیست (25) بزودي او را در سقر مي اندازم (26) و چه ميداني که سقر چيست؟ (27) سقر چنان است که هیچ عذاب شونده ای را از قلم نمی اندازد، و از وجود آنان هیچ جائی را عذاب نکرده باقی نمیگذارد، (28) و پوست را سياه ميکند (29) نوزده عامل در اداره آنند (30) و ماموران آن آتش غير از ملائکه نیستند و تعداد واقعی شان را هم جز فتنه اي براي کافران قرار ندادیم، و نیز اینکه، اهل کتاب به اینطریق به يقين رسند، و ایمان مومنان نیز زيادتر شود، و اهل كتاب و مومنان شك نكنند، و اينکه کافران و كساني که در دلهاشان مرضي هست نیز به این طریق به فتنه بیفتند و بگويند خدا از اين مَثَل چه منظوري داشت؟ خداوند چنين روشي دارد که با این طرز سخن گفتن هر که را که استعداد گمراهی دارد گمراه ميکند و هر که را که لیاقت هدايت دارد هدایت ميکند، و تعداد لشکریان پروردگارت را کسی جز او نميداند،  و این قرآن جز پندي براي بشر نيست (31) نه! اینطور نیست که بسیاری فکر میکنند، قسم به ماه، (32) و قسم به شب وقتي که پشت کند، (33) و قسم به صبح وقتي که همه را به زندگی می آورد، (34) که آن مطرح کردنِ وقوع قیامت يکي از دو چیز مهم است (35) و هشدار دهنده بشر است، (36) براي هر كدامتان که بخواهد در جاده نیکی ها جلو بیفتد يا عقب بماند (37)

دی ان ان