24تیر
از قسمتی از تفسیر سوره فتح، از این قلم
لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا ﴿18﴾
بیعتی که در آیه 18 اشاره شده بیعتی است که در صلح حدیبیه واقع شد که در آن واقعه بین اسلام و دشمنانش یک نوع پیمان عدم تعرض نوشته شد که موضوع آن مشهور است و ما در اینجا در مقام شرح آن نیستیم اما خیلی خلاصه اش این است که پیامبر بطور رسمی توانست در نتیجه آن پیمانِ عدمِ تعرض افکار اسلامی را در سطح وسیع و بطور آشکار منتشر کند و مطلب را به گوش همگان برساند.
و مطلب بطور خیلی خلاصه این بود که پیامبر در اثر خوابی که دید (موضوع آیه 27) مصمم شد به حج برود و اعلام کرد و عازم شد و عِدّه ای نیز با او عازم شدند، تا اینکه در محلی بنام حدیبیه کفار جلوی آنان را گرفتند.
پیامبر(ص) همراهان خویش را به بیعت دعوت کرد. اما بیعتی خاص، که اگر درگیری پیش آمد تا حد مرگ و قتل پایداری کنند، و عده زیادی از همراهان آنحضرت چنین بیعتی نمودند.
از عبارت «چه در قلبهاشان می گذرد» فهمیده می شود که عده ای از بیعت کنندگان بطور ظاهری چنین بیعتی کرده بودند و در دلشان چیز دیگری می گذشت. در ابتدای آیه هم فرموده، خداوند از «مؤمنان ...» راضی شده.
خلاصه اینکه منافقان همه جا بودند اما در جاهای حساس، بطور ظاهری خود را با مؤمنان واقعی همراه می نمودند اما در آیه آمده که «خدا می داند» چه در دلشان چه می گذشت، و چنانکه بعداً در تاریخ اسلام و در قرآن کریم در موضوعاتی مانند «مسجد ضرار» و توطئه «عقبه» خواهیم دید بعید نبود که در همان قضیه حدیبیه، اگر کار کمی جدی تر از آنچه منافقان می اندیشیدند می شد، پیامبر(ص) را دست بسته تسلیم دشمنانش بنمایند.
در این سوره خبر از اتفاقی است که خداوند آخرش را اول تعریف کرده و اولش را آخر، و لذا ما تشریح موضوع را، بطور یکجا، و در حالت داستانیِ عادی (از اولش) عرض میکنیم:
1 – آنحضرت خوابی دید که در امنیت به حج خواهند رفت و اعمال حج را انجام خواهند داد (آیه 27) لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا ﴿27﴾
2 – آنحضرت و مومنان نزدیکش پر از آرامش روحیه شدند [و قاعدتا لباس و ساز وبرگ جنگی برداشتند و مطمئن به پیروزی بودند] (آیه 4)
3 – آنحضرت بیعت مخصوصی (مثلا مقاومت تا پای جان) از همراهان گرفت (آیه 10) إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا ﴿10﴾
4 – در میان بیعت کنندگان کسانی هم بودند که بیعت شان ظاهری بود و قلبی نبود (آیه 10)
5 – آنحضرت فراخوان داد و طبعا منافقانِ شناخته شده عذر خواستند و از همراهی با آنحضرت سر باز زدند.
6 – و آنها چنین می اندیشیدند که آنحضرت دچار خطای محاسبه شده و حتما درگیری مهمی رخ خواهد داد و آنها کشته خواهد شد (آیه 12)
7 – آنحضرت پس از اینکه مقداری از راه را طی کردند در جائی و زیر درختی مجددا از همراهان خویش بیعت گرفت (آیه 18) [که در سطر اول می بینید]
8 – در این بیعت آرامشی که در قلوب مومنین واقعی بود به سایرین هم سرایت کرد، یعنی مومنین واقعی که بیعت شان واقعی بود، اما، سایرین که آن حالت مصمم را در آنحضرت دیده بودند مانند قمار بازها ریسک کردند و فکر کردند که بُردشان محتمل تر است (آیه 18)
9 – آنحضرت در این قضیه بُرد کرد و مقابله منجر به درگیری جنگی رخ نداد، زیرا روحیه آنحضرت و همراهان مومنش خیلی بالا بود و اگر درگیریی هم رخ میداد دشمنان پا به فرار میگذاشتند (آیه های 20 و 22)
10 – پس از این موضوع، خداوند یک پیروزی خیلی بزرگی برای آن حضرت پیش آورد (آیه 1)
11 - آن پیروزی بزرگ که در آیه 1 مطرح شده، نیز، بدون درگیری بود (آیه های 24 و 25 و 27)
به عکس نظر مشهور، آیه های 24 و 25 درباره صلح حدیبیه نیست
در رابطه با آیه های 25-24 مرحوم علامه در المیزان این دو آیه را مربوط به قضیه حدیبیه دانسته که نمی تواند صحیح باشد زیرا «اظفرکم علیهم» (شما را بر آنان پیروز کرد) به آن واقعه نمی خورد زیرا در آن واقعه پیروزیی نبوده بلکه فقط «عدم برخورد» بوده و نیز «ببطن مکه» (= در شکم مکه) به خود مکهِ بهتر می خورد تا حدیبیه. همچنین «لولا رجال مومنون و نساء مومنات لم تعلموهم ان تطووهم ...» نیز به حدیبیه نمی خورد زیرا در حدیبیه فقط مردان جنگی گرد آمده بودند که عبارت بودند از مسلمانان که می-خواستند داخل مکه شوند و مشرکان که می خواستند مانع شوند و در حدیبیه زنان و مردانی که ممکن بود زیر دست و پا له شوند وجود نداشت.
با این تفاصیل، فقط آیه 18 (غیر از سه کلمه آخر آن) به قضیه حدیبیه مربوط می شود و سه کلمه آخر آن آیه اشاره به جنگ خیبر دارد که نسبت به آن «قریب» (= نزدیک) بوده زیرا قرینه آیه 19 که صحبت از غنائم جنگی دارد و قریب هم هست به جنگ خیبر می خورد و همچنین آیه 20 و آیه 21 به فتح قریب الوقوع مکه می خورد که در آن لحظه (= واقعه حدیبیه) در توانِ دست یافتنِ مسلمانان نبود. و آیه 26 نیز، هم به واقعه حدیبیه می خورد و هم به فتح مکه.