X

كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿213﴾ أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِيبٌ ﴿214﴾

مردم همگي يکجور بودند، پس خداوند پيامبران را برگزيد که مژده دهنده و هشدار دهنده باشند، و با آنها آن کتاب را فرستاد که بين مردم درباره آنچه اختلاف داشتند به حق حکم کند، و در آن اختلاف نکردند مگر پس از اينکه آن دلايل روشن بسويشان آمد، براي اينکه بين خويش به ظلم بپردازند. آنگاه خداوند مومنان را درباره حقيقت امورِ مورد اختلاف ، به فرمان خويش ، هدايت کرد، و خداوند هر که را خواهد بسوي جاده مستقيم هدايت مي کند (213) آيا مي پنداريد وارد بهشت ميشويد و مثال اقوام قبلي برسرتان نمي آيد که سختي ها و ناراحتي ها به آنان رسيد تا اينکه لرزه شان گرفت تا اينکه رسول و مومنان همراهش گفتند پس ياري خدا کي ميرسد؟ بدانيد که ياري خدا نزديک است (214)


قبلی:  سوره بقره سوره بقره
بعدی:  سوره بقره سوره بقره
Print
7 بار مطالعه شده است

پیش تفسیر

1 استخراج عصاره محتوای سوره و پاراگراف (راه اول)

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

طرز استخراج عصاره محتوای سوره را (یعنی «درس» سوره را)  در قسمت اول ارائه کرده ایم که مطابق ذیل است:

درس: ساختن ثبوتي فرد و خانواده از طريق احکام صادره و ساختن سلبي آنان از طريق برحذر داشتن از الگوهاي بد (يهوديان و غيره)

برآیند درسِ فوق و متن پاراگراف درب خواهد بود، به شرح ذیل:

درب: جلب توجه مردم به علت اصلي تشريع اديان و احکام که مايه رفع اختلاف بين مردم بوده و يک فرآيند پر از آزمون است.

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

چون پاراگراف بسیار کوتاه است، نیاز به راه دوم نیست.

3 از اول تا اینجا

در پاراگراف 1 می فرماید :   ای پیامبر! بیشترین مشکل تو در شرایط جدید منافقان هستند . اینک در موقعیتی متفــاوت ازگذشته هستی ، و هم مشکلاتت ، وهم وظایفت ، سنگین تر از گذشته است (زیرا علاوه بر کفار ومومنان که قبلا هم بودند ، اینک منافقان به مشکلاتش اضافه شده وامور حکومتی به وظایفش)

در پاراگراف 2 می فرماید : ای مردم به خداوند خالقتان ایمان بیاورید و اگر در رسالت پیامبرتان شکی دارید سوره­ای مانند یکی از سوره­های قرآن به وجود آورید ، و در صورت ایمان و عمل صالح از اهل بهشت خواهید بود و مؤمنان و فاسقان در مقابل آیات الهی رفتارهای متضاد نشان می­دهند در حالی که بهتر است فاسقان به اینهمه آیات واضح توجه کرده و به خداوند کفر نورزند .

در پاراگراف 3 می فرماید : ای انسان ها قدرخویش بدانیدکه برای خلیفگی خداوند افریده شدید واین موقعیت درگرو ایمان وپیرویِ هدایتهای الهی است .

در پاراگراف 4 می فرماید : ای مسلمانان ! بنی اسرائیل که به رهبری موسی(ع) ازسلطه فرعونیان رهائی یافتند بجای رفتارهای شاکرانه و متواضعانه و منقادانه ، رفتارهای ناپسندی ازقــبیل نافرمانی وکفر وشرک وغیره وغیره درپیش گرفتند . مبادا شما مانند آنان کنید .

در پاراگراف 5 می فرماید : ای مسلمانان! مبادا دو کلمه شهادتین که بر زبان آورده اید خیلی غرور برتان دارد ، خداوند به گرایش حقیقی اهمیت میدهد ، از هرکس با هر دینی که باشد .

در پاراگراف 5 و 6  به نکوهش یهودیان ادامه میدهد .

در پاراگراف 7 می فرماید : ای مسلمانان ! شریعت موسی (ع) در زمان خودش بهترین دین بود ولی اینک دین شما بهترین (وآخرین) است ویهودیان که شما را مسخره میکنند و دلشان نمیخواهد که شما در این موقعیت برتر باشید ، درحقیقت دشمن شما هستند وبهتر این است که شما این رادرک کنید و اینقدر با آنها مخلوط نباشید و روابط تان را با آنها تقلیل دهید .

در پاراگراف 8 می فرماید : ای مسلمانان مانند یهودیان نباشید که نسبت به پیامبرشان نافرمانی کردند، و شما این عبادات را به جای آورید، و شما راه حق مستقل خودتان را بروید و ای پیامبر! به وحیی که به تو می­شود دلگرم باش و راه خودت را برو .

در پاراگراف 9 می فرماید : ای مسلمانان ! ابراهیم وار فقط به خداوند نظر داشته باشید وچیزی جز او نظر نداشته باشید تا علاوه برآخرت دردنیــا نیز به نعمـت های بزرگ برسید و درهنگام گفتگوی اعتقادی با یهود و نصارا بر مواردی که بین شماها مشترک است تاکید کنید که آنهم توحید و وحی الهی است.

در پاراگراف 10 می فرماید : ای مسلمانان ! مدتی به علــت اشغــال کعبه توسط مشرکان مجبوربودید بطرفی دیگر نمازکنید اما اینــک که از هر لحــاظ رنگ شخصیتی مشخص خویش رایافته اید بهتراست به سوئی عبادت کنید که بیشترین قرابت را با آن دارید.

در پاراگراف 11 می فرماید : ای مسلمانان ! برای ارتقاء روحی وشخصیتی لازم است خود را به این اخلاق متخلق سازید و حج بجا آورید .

در پاراگراف 12 می فرماید : بعضی از مردم که علیرغم اینهمه آیات خلق و امر الهی برای خداوند همتا قرار می­دهند در آخرت معذب خواهند بود ، و ای مردم ! از روزی حلال استفاده کنید تا اعتلاء یابید ، و ای مسلمانان ! اعتقادات صحیح ، انفاقات مستحبّ ، به پا داریِ نماز ، انفاقات واجب ، وفاء به عهد ، پایداری درسختی ها، و درجنگ، و حکم قصاص، و  حکم وصیت، و احکام روزه، و ممنوعیت رشوه، و جهاد برای دفاع و رفع موانع ، موجب اعتلاءشخصیت تان است .

در پاراگراف 13 می فرماید : ای مسلمانان ! دل خویش را با خداوندتان و پیامبرش (ص) صاف وصادق کنید ومبادا رفتارهای منافقانه و کافرانه ازخویش به ظهور برسانید.

در این پاراگراف می فرماید : ای مسلمانان ! به شدت مواظب اختلافات احتمالی درامـــور مرتبط با «حق» باشید و باقوت ازآن اجتناب کنید .

4 - سوالات

1- منظور از «امت واحده» (آیه123) چیست؟ (همگی دارای دین واحد؟ همگی مساوی در مقابل قانون واحد؟ «قانون کمون اولیه»؟ یا.......؟)

2-آیا «ف» در«فبعث» (همان آیه) به ما میگویدکه بعثت انبیاء به علت «امت واحده» بودن مردم بوده؟(اگربله ، چه نتیجه ای میگیرید؟ واگرنه ، چرا؟)

3- از همان آیه فهمیده میشود که پیامبران(ع) برای «رفع اختلاف» آنها مبعوث شدند، سوال این است که «اختلاف» مورد اشاره در چه زمینه هایی بوده (مسائل «امور زندگی»؟ اموراعتقادی؟یا.....؟)

4- منظور از «ه» در «اوتوه» چیست؟ (محتویات «کتاب»ی که پیامبران به همراه داشتند و بر اساس آن حکم میکردند؟ نتایج عملی «احکام» پیامبرانه؟ یا.....؟)

5- موضوع بشارت و انذار پیامبران چه میتوانست بوده باشد؟

6- آیا میتوان گفت «اختلاف» مورد نظر آیه123دونوع بوده؟ اگر بله دو نوع آن را بیان کنید.

7-رهبری «اختلاف» دوم به دست چه کسانی بوده و موضوع آن چه چیزهایی میتوانست بوده باشد؟

8 – خطاب آیه 214 به چه کسانی است؟ (مسلمانان؟ یهودیان؟ مشرکان؟ هرسه؟ یا . . . ؟) با ذکر دلیل جواب دهید .

5 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

از آیه های 213 و 214 چه فهمیده میشود؟

از «وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم» چنین فهمیده میشود که خطاب به مسلمین هشدار میدهد که مواظب باشید به همان رفتار های غلط پیشینیان از شما سرنزند ، همان رفتارهایی که در اثر «بَغْيًا بَيْنَهُمْ» در بیناتی که بر آنها نازل شده بود اختلاف کردند ، به عبارت دیگر ، مواظب باشید مانند یهودیان (که رفتارهایشان بطور مشروح در پاراگراف های قبل برایتان بر شمرده شد) رفتار نکنید تا مصیبتی مطابق آنچه در انتهای آیه 214 به آن اشاره شد مبتلا نشوید .

6 - آیات برجسته این پاراگراف

آیه 213 هردو ملاک برجستگی را که قبلا بارها شرح داده ایم دارد.

7 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیه 213 از این لحاظ که به اقوامِ درگذشته اشاره دارد، از آنجا که علم باستان شناسی هنوز در مراحل ابتدائی است، و جزئیاتی از زندگی آنان در دست نیست، بالاتر از ذهنیات ما میباشد، چه رسد به عرب 1400 سال قبل.

8 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

کلماتی که در این پاراگراف بکار رفته ، در طول این مدت طولانی ، از نزول این سوره تا به امروز ، تغییر معناییِ چندانی نیافته ، و لذا مخاطب های اولیه نیز از این پاراگراف همان تلقی را میداشته اند که ما .

9 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

جلب توجه مردم به علت اصلي تشريع اديان و احکام که مايه رفع اختلاف بين مردم بوده و يک فرآيند پر از آزمون است.

شرح مختصر

فلسفه تاریخ

در سوره های اعراف، و اسراء، و مؤمنون در خصوص فوق عرضی کرده­ایم که توصیه موکد به بازخوانی آنها داریم.

1 - «فلسفه تاریخ» نقل از تفسیر سوره مومنون

«امت واحده» یعنی چه؟

اساساً بهتر است سؤال را اینطور مطرح کنیم که «امت» یعنی چه؟

از آیه 44 همین سوره فهمیده می­شود امت به «پیروان یک رسول خاص در زمان حیات و دعوت او» گفته می­­شود .

بنابراین «امت واحده» یعنی پیروان یک پیغمبر که در زمان حیات و دعوت او به تعالیم او تسلیم شده و در مقابل قانون تعالیم او خود را یکسان می­دانستند.

اما آنچه در آیه 53 مورد بحث است ، اتفاقی است که پس از پایان دوره آن پیامبـــران اتفاق می­افتاد . اتفاقی که می­افتاد این بودکه عده­ای خود را از «امت واحده» (مســـاوی بودن در مقابل قوانینی از دین متبوع که حاکم بر شئون زندگی بود) بیرون می­کشیدند و خود را بالاتر از دیگـــران قرارمی­دادند تا برای خویش «حقوق» بیشتر و «وظایف» کمتر قائل ­شوند.

این موضوع از کجا فهمیده می­شود؟

1- از کلمه «امرهم» (که مربوط به امور زندگیست)

2- از کلمه «زبراً» که می­توان آن را به تفاسیر مختلف از آن قانون یکسان مربوط به امة واحده نیز مربوط نمود)

3- از کلمه «حزب» (که به اساسنامه و مرامنامه داخلی یک گروه- اعم از نوشته یا نانوشته- اشاره دارد)

4-از «ف» در کلمه «فتقطعوا» ( که نشان می­­دهد این اتفاق پس از دوره «امت واحده» بودن افتاده است)

به عبارت دیگر در اینجا می فرماید که علت پیدایش کفر ، این بوده که پس ازاینکه پیامبران(ع) «امت واحده» را تاسیس میکردند و آن راجا میانداختند ، عده ای برای کسب امتیازات بیشتر ، به «تفسیر به نفع خویش»  ازقوانین آن«امت واحده» می پرداختند .

این فرایند سبب میشد «امت واحده» به چندین گروه و دسته  نوظهور تبدیل شود که هریک طرفدار «تفسیر»ی- مطابق سلیقه خویش- از آن قانون فراگیر قبلی بودند و به این ترتیب  تعدادی ادیان انحرافی ، پس ازتاسیس و قوام یک دین اصیل بوجود می آمد .

فلسفه تاریخ از منظر سوره ابراهیم

خیلی آشکار است که «الذین» به سرانِ جوامع اشاره دارد و «جعلوا» به فرایند تغییر دادن قوانین که تقریبا در همه جوامع رخ میدهد اشاره میکند و «تمتعوا» به انگیزه آنان .

بنا براین آیات 28 تا 30 دارد به یکی از جنبه های «فلسفه تاریخ» اشاره میکند که طی یکی از شایع ترین مورد های آن ، برخی از سرانِ جوامع بشری (الذین) ، با انگیزهء « به سوی خویش کِشیِ مواهبِ عمومی» ، (تمتعوا) در دینِ متبوعِ جامعه ، دستکاری مینمایند (جعلوا لله اندادا) و نتیجه کارشان هم دو چیز است : مسیر زندگی صحیح مردم را به مسیر غلط می اندازند (یضلوا عن سبیل الله) و مردم جامعه خویش را بدبخت میکنند (احلوا قومهم دار البوار) و راه برون رفت از این جریان هم آیه 31 است.

2 - آیه «فلسفه تاریخ»ی،  نقل از تفسیر سوره قصص

آیه 5 و ثلث اول آیه 6 ، از لحاظ بیان یکی از قوانین تاریخ بشر بسیار قابل توجه است.

به این معنی که کسانی هستند که استعدادها و حقوقی دارند و کسان دیگری جلوی بالفعل شدن استعدادهای آنان را می­گیرند و حقوقشان را از آنها باز می­دارند. و خداوند چنین اراده نموده که آن گروهی را که مظلوم واقع شده­اند مورد حمایت قرار داده و آنها را بالا آورده و نعمتهائی را به راحتی به آنان عطا فرماید.

این مطلب اگر مورد دقت قرار گیرد یک «قانون فلسفه تاریخ»ی است و می­تواند در بسیاری از موارد در مناقشات بشری مورد دقت واقع شده و صحت آن دریافته شود.

صحت این مطلب را می­توان در سقوط رم ، در فروپاشی شوروی ، در استیلای عجم بر اعراب از قرن سوم هجری به بعد ، در نهضت­های استقلال­طلبی قرن بیستم ، و خلاصه در موارد بسیار زیادی به رأی­العین دید .

و خلاصه اینکه این «قانون» یکی از قوانین تخلف­ناپذیری است که برحسب آن می­توان آینده را پیشگوئی نمود.

مثلاً می­توان در مناقشات بین ملتها بررسی کرد و تعیین نمود که کدام طرف «ضعیف شمرده شده و حقوقش قطع گردیده» است و پیش­بینی نمود که بطور حتم ، همان طرف ، در آینده پیروز خواهد گردید .

مثلاً در همین زمان ، «مسئله فلسطین» یکی از آن موارد است و ما در ابتدای سوره اسراء در این خصوص شرحی عرض کرده­ایم .

در «آن روزها» هم میتوان اوضاع و احوال پیامبر (ص) و پیروانش را در چارچوب همین قانون به وضوح دید و درک کرد و چون موضوع تقریبا برای همگان آشنا است شرح بیشتری لازم نمیباشد .

3 - فلسفه تاریخ ، نقل از تفسیر سوره اعراف

در این پاراگراف، «فلسفه تاریخ» گفته می­شود.

چنانکه در بندهای قبل، یعنی بندهای مربوط به قوم نوح و عاد و ثمود و لوط و صالح، دیدیم، ترجیع بند «دعوت به توحید، تکذیب و استکبار، نزول عذابِ هلاکت»، تکرار می­گردید.

با توجه به دو آیه 94 و 95 معلوم می­شود نوعاً مردم قدیم در همه شهرها، با پیامبرانشان مخالفت می­کردند و گرنه لحن عام بدون استثناء آیه 94 موجه نبود.

با توجه به آیه 95 معلوم می­شود همه اقوام قبلی از لحاظ محکوم بودن به چنین مکانیزمی با یکدیگر مشابهت داشتند.

اما این هم هست که این مطلب به همان سادگی که از ظاهر آیه­های 94 و 95 فهمیده می­شود نیست زیرا:

1- در قرآن کریم این نکته نیز هست که حضرت نوح (ع) نهصد و پنجاه سال پیامبری کرد. بنابراین مکانیزمی که در آیه­های 94 و 95 مطرح شده لزوماً لازم نیست خلق­الساعه و سریع­الاتفاق باشد. لااقل اینکه آن حالت (یعنی تکذیب و مخالفت و عناد) در ابتدای پیامبری او نبوده،

2- در این سوره پس از این پاراگراف، داستان حضرت موسی(ع) می­آید. چرا خداوند داستانهای نوح و عاد و ثمود و لوط و صالح(ع) را نقل نمود وسپس «فلسفه تاریخ» فرمود و پس از آن به داستان موسی(ع) اشاره نمود؟ چه بسا به این خاطر باشد که داستان موسی در «دوره تاریخی» اتفاق افتاده اما داستان آن پیامبران مربوط به «ما قبل تاریخ» است، و «فلسفه تاریخِ دوره تاریخی» با «فلسفه تاریخ دوره ماقبل تاریخ» فرق دارد! حقیقت این است که باید چنین فرضیه­ای را بپذیریم زیرا مکانیزم مطرح شده در آیه­های 94 و 95 درباره تاریخ اسلام هم صادق نیست. و حتی اگر دامنه این فکر را کمی بازتر بکنیم درباره مسیحیت نیز نشانی از آن نمی­بینیم و حتی راجع به کل انبیاء بنی­اسرائیل هم این مطلب را نمی­بینیم، غیر از زمان خود حضرت موسی(ع) که آنهم راجع به خود فرعون و سپاهیانش مصداق پیدا کرده است نه راجع به کل مردم مصر.

3- اینکه بند بعد اینطور شروع می­شود که «سپس بعد از آنها موسی را برانگیختیم ...» نیز موید این نظریه است زیرا گویا این «فلسفه تاریخِ» مطرح در این بند، حلقه وسط زنجیر نبوت است که حضرت موسی(ع) را که مربوط به «دوره تاریخی» است، از دوره انبیاء پیشین جدا می­کند.

4- چیزی که ما در بندهای قبل دیدیم، (یعنی مربوط به قوم نوح و عاد و ثمود و لوط و مدین) مربوط به «آخر دوره» آنها بود. آیا وضعیت قوم نوح در طی نهصد و پنجاه سال عینِ آخرِ آن دوره بود؟ ایا قوم لوط از همان اول پیدایش شهر و تمدن خویش منحرف جنسی بودند یا اینکه این جریان مربوط به اواخر دوره آنها بود؟ و همچنین درباره اقوام دیگر جای همین سئوال هست.

بنابراین، چاره­ای نداریم که این دو نکته را بپذیریم که مکانیزم مطرح شده در آیه­های 94 و 95 :

1- مربوط به دوره ماقبل تاریخ است؛ 2- مربوط به اواخر عمر هر «قریه» (= تمدن) است.

یعنی اینکه بطور خلاصه هر «قریه» (= تمدن) سه مرحله دارد:

1- مرحله اول که شروع آن تمدن است و پیامبر مربوطه این مرحله نقش آموزش و هدایت دارد. 2- مرحله دوم که آغاز انحراف است.3- مرحله سوم که آخر عمر آن تمدن است و آیات 94 و 95 ناظر بر این مرحله است.

کلمه «پدرانمان»، که منحرفان، پیروی از آنها را ترجیح می­دادند حکایت از لااقل «سه نسل» می­کند و اگر دوره هر نسل را سی سال بگیریم بین مدلول آیه 94 تا آیه 95 لااقل باید 90 سال فاصله باشد. و این نیز تأیید دیگری است بر عرایضی که فوقاً نمودیم. یعنی نه تنها این جریان مربوط به «اواخر دوره عمر هر تمدن» می­باشد، بلکه آن «اواخر عمر» هر تمدن نیز خودش شامل یک زمان طولانی می­باشد.

نتیجه!

خواننده گرامی اینک اگر به متن پاراگراف برگردند، قاعدتا دیگر باید کاملا مفهوم باشد.

ترجمه تفسیریِ آزاد

مردم همگي در مقابل قانون يکجور بودند، پس خداوند پيامبران را برگزيد که مژده دهنده و هشدار دهنده باشند، و با آنها آن کتاب را فرستاد که بين مردم درباره آنچه اختلاف داشتند به حق حکم کنند، و در آن اختلاف نکردند مگر پس از اينکه آن دلايل روشن بسويشان آمد، براي اينکه بين خويش به ظلم بپردازند. آنگاه خداوند مومنان را درباره حقيقت امورِ مورد اختلاف ، به فرمان خويش، هدايت کرد، و خداوند هر که را خواهد بسوي جاده مستقيم هدايت مي کند (213) آيا مي پنداريد وارد بهشت ميشويد و مثال اقوام قبلي برسرتان نمي آيد که سختي ها و ناراحتي ها به آنان رسيد تا اينکه لرزه شان گرفت تا اينکه رسول و مومنانِ همراهش گفتند پس ياري خدا کي ميرسد؟ بدانيد که ياري خدا نزديک است (214)

 

 

دی ان ان