X

﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴾

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿1﴾ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿2﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿3﴾ وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ﴿4﴾ وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا ﴿5﴾ وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿6﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿7﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿8﴾ قدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ﴿9﴾ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿10﴾ كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿11﴾ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿12﴾ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا ﴿13﴾ فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿14﴾ وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿15﴾


بسم الله الرحمن الرحيم

قسم به خورشيد و پخش شدن روشنائيش (1) و به ماه و دنباله روي اش (2) و قسم به روز هنگاميكه (درجه انسانیت ها و اختلاف های درجات آن را) آشکار ميکند (3) و به شب هنگاميكه آنها را فرا گيرد (4) و قسم به آسمان و آنچه آن را بنا کرد (5) و به زمين وآنچه آن را گسترد (6) و به نَفْس و آنچه آن را بپرداخت (7) سپس نافرمانيها و تقوايش را به آن الهام کرد (8) البته هر کس که آن را رشد داد پيروز شد (9) و هر کس که آنرا در بي رشدي نگهداشت شکست خورد (10) (قوم) ثمود بسبب طغيانشان (فرمان خداوند را که از سوی پیامبرشان به آنها اعلام شده بود)  تکذيب کردند (11) هنگامي که بد ترينِ خويش را برگزيدند (12) و پيغمبر خدا به آنان میگفت: شتر خدا و آبشخورش (را رعایت کنید) (13) پس او را تکذيب کردند و آن را کشتند، و پروردگارشان بسبب گناهشان (همه چیز را) بر سرشان خراب کرد و (با خاک) يکسان نمود (14) و از نتيجه (اين عمل) نگرانيی ندارد (15)

قبلی:  سوره لیل سوره لیل
بعدی:  سوره طارق سوره طارق
Print
443 بار مطالعه شده است

فایل ها برای دانلود

پیش تفسیر

 

1 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف از راه اول

 

جدول (1)

آيه

عنوان

اصلی

عنوان

فرعی

شرح

تعداد

کلمات

7

- 1

قسم

عناصر

طبيعی

خورشيد و ماه و شب و روز

و آسمان و...

20

10-

 8

حکمت

نَفس

الهام فجور و تقوی - شرايط

رشد و زيانکاری

11

14-

 11

مردم

گذشتگان

تکذيب پيغمبر خويش و

کشتن آن شتر

15

15

-14

خداوند

فعل

عذاب مکذبين فعال

8

جمع

54

 

 

جدول درج ها

شماره

عنوان

 اصلی

عنوان

فرعی

شرح

درصد

1

قسم

عناصر

طبيعی

تقابل دو عنصری که بنظر

ضد يکديگر ميايند اما واقعأ

همجنس هستند

37

2

مردم

گذشتگان

پيغمبرِ خويش را تکذيب کرده

و شتر موردنظر را پی کردند

8/27

3

حکمت

نفس

انسان

خير و شر را ميشناسد هر کس

که آنرا رشد دهد پيروز شده و

کسی که آنرا رشد نداد ضرر کرد

4/20

4

خداوند

فعل

عذاب تکذيبگران فعال

8/14

 

 

اول (چنانکه بارها و بارها دیده اید) عصاره محتوای سوره را استخراج میکنیم: 

از این جدول ها عصاره محتوای سوره به شرح ذیل استخراج شده است:

درس: انسان دارای استعدادهای متضاد است و خودش نیز به آن آگاه بوده و آزاد و مختار هم هست.

البته دو جدول فوق اول و آخرِ جدول هاست، جدول های وسط را برای رعایت اختصار حذف کرده ایم، اما کسانی که حوصله دارند میتوانند موردِ سوره فجر را که در کتاب «آموزش تفسیر قرآن» (که به عنوان نمونه و الگو است) در سایت:

http://jamal-ganjei.com/

با تمام جدول هایش ملاحظه فرمایند.

 

2 - استخراج عصاره محتوای پاراگراف (راه دوم)

ریز کردن پاراگراف تا حد امکان:

1

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿1﴾ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿2﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿3﴾ وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ﴿4﴾ وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا ﴿5﴾ وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿6﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿7﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿8﴾ قدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ﴿9﴾ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿10﴾

درس: انسان دارای استعدادهای متضاد است و خودش نیز به آن آگاه بوده و آزاد و مختار هم هست.

ریزدرب:  (همان گزاره فوق)

2

كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿11﴾ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿12﴾ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا ﴿13﴾ فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿14﴾ وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿15﴾

درس: انسان دارای استعدادهای متضاد است و خودش نیز به آن آگاه بوده و آزاد و مختار هم هست.

ریزدرب : (یک داستان، که از آن چنین فهمیده میشود میشود که گزاره فوق که برای افراد انسانی درست است، برای جوامع انسانی نیز درست است)

لُبّ مطلب:

با توجه به ریزپاراگراف ها، و ریزدربها، و جمع بندیِ ریزدرب ها، همان درس سوره که در فوق دیده اید حاصل خواهد شد و البته توجه دارید که درس مذکور از راه محاسبه استخراج شده است.

3 - سئوالات

1- ازقسم های فوق چه احساسی به تلاوت کننده دست میدهد؟

2- الهام فجور و تقوا چگونه صورت میگیرد؟

3- راه رشد نفس چیست؟

4- اگر در دو قسم آیه های 1و2 دقیق شویم، و بخواهیم از آن در مورد «رشد دادن نفس» ایده بگیریم ، چه مثالی باید بزنیم؟

5 – موضوع سئوال فوق را درباره آیه های 3و4 جواب دهید.

6 – همچنین در مورد آیه های 5و6

7– درمورد آسمان کلمه «بنا کرد» را بکار برده واین کلمه نزد ما «سازه ساخت» و «ساختمان ساخت» را القاء میکند، اگر روی این مفهوم زوم کنید در جمله ترکیبیِ «آسمان را بنا کرد و زمین را گسترد» چه به ذهن شما می آید؟

8- چراوقتیکه یکنفرآن شترراکشت همگی معذب شدند؟

9- از موضوع فوق چه نتیجه ای راجع به جوامع بشری میگیریم؟

10 – در آیه 13 با استفاده از کدام کلید تفسیر قرآن میتوان متن را بهتر فهمید؟

11 – در همان آیه رابطه بین همان کلمه را با تکذیب بیان کنید .

12- در آیه های 11و12 قوم ثمود به صورت مفرد درنظر گرفته شده (چرا؟ - توضیح دهید -) اما در آیه 13 پیامبرشان آنها را بصورت جمع می بیند (چرا؟ - توضیح دهید)

13- از طرز بیانِ آیه 13 شرح دهید پیامبرشان چه حالتی در سخن ودر رفتار داشته است .

14 – در آیه 15 کلمه «عقبی» به معنی لغوی بکار رفته است یا  اصطلاحی؟ (با ذکر دلیل توضیح دهید)

 

4 - حدسیاتی از اوضاع و احوال آن روزها

ظاهرا در زمانی که این سوره داشت نازل میشد، می باید برخی از بزرگانِ مخالفان آنحضرت چنین به ذهنشان رسیده باشد که «بد نیست یک طوری کلک این محمد را بکنیم و قال این قضیه را ریشه ای حلش کنیم» یا ممکن است در ذهن برخی از پیروان آنحضرت چنین گذشته باشد که «ما با این عده کمی که داریم و مخالفانمان با این قدرت و ثروتی که دارند خیلی راحت میتوانند کلک مارا بکنند» و شاید هم در هر دو اردوگاه بطور همزمان این فکرها در اذهان هر دو طرف خطور کرده بود، که در هردو صورت نزول این سوره در گروه اول ازاله فکر توطئه و در گروه دوم رفع نگرانی را به دنبال داشت.

 

5 - زاویه با تفاسیر رایج

معنیی که ما برای قسم های این پاراگراف ارائه کرده ایم منحصرا متکی به «درس» سوره است که آنهم متکی به متن سوره قرآنی است، و یعنی اینکه ما چیزی را از خارج قرآن نگفته ایم.

اما ببینید در تفاسیر چه اقوال عجیب و غریبی در قالب روایات و نقل اقوال مفسران سلف و سخنان نپذیرفتنی گفته اند که . . .!

 

6 - پیشگوئی های تحقق یافته

1 - اگر به  معنی ریشه کلمه عربی «تلیها» در آیه2 (یعنی کلمه تلاوت)  توجه کنیم هم معنی با کلمه فارسیِ «خواندن» است و در دنباله رویِ بمعنی خواندن، از لحاظ رابطه ای که ماه با خورشید دارد، این مفهوم نهفته است که ماه نور را از خورشید می گیرد و این یکی از وجوه اعجازی بیان قرآنی است که در بیش از 1400 سال قبل، با این نحو بیان حقیقتی را بیان نموده که تا حدود هزار سال بعد نیز کشف نگردیده بود.

2 - داستان قوم ثمود در این پاراگراف بطور تلویحی پیشگوئی شکست مخالفان جدیِ آنحضرت را میدهد و چنانکه میدانیم به تحقق هم پیوست.

3- واقعاً چه مطالب سنگین و محکم و پیچیده و بزرگی در چه قالب ساده کوچکی و در چه پوششی از زیباییِ وزن و قافیه و آهنگ قرار گرفته که جداً برای اثبات معجزه بودن قرآن فقط همین یک سوره بس است.

ارائه مطالب عمیق فلسفی، اشاره به مکانیزمهای آفرینش، و رشد و سازندگیِ زیباترین گل باغچه جهان، یعنی شخصیت انسانی، ذکر قوانین مربوط به فلاح و خسران و چه و چه در چنین سوره کم حجمی!

 

7 - آیات برجسته این پاراگراف

علاوه بر این موضوع که کل این سوره مورد استفاده هنرمندان قرار گرفته، دو آیه 9 و 10 از لحاظ وعاظ و نویسندگان و اخلاقیون بسیار مورد توجه قرار دارد و در خطابه ها و سخنوری ها و مقالات و کتب بسیار نقل شده است.

 

8 - آیات مشکل

کل آیات هشتگانه ابتدای این سوره، از این لحاظ که مفسران مختلف در تفسیر آنها سخنان مختلف و بلکه متناقضی (که اغلب هم مبتنی بر روایات و یا اقوال این و آن است) گفته اند، تحت عنوان فوق قرار میگیرند.

 

9 - در این پاراگراف کدام فقرات فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است؟

(این قسمت جواب سروش و شبستری است که گفته اند قرآن فوق ذهنیات مخاطبان اولیه ندارد)

آیه 2 از این لحاظ که علم مخاطبان اولیه هنوز خیلی مانده بود که به این حقیقت برسد که نور ماه فرع بر نور خورشید است، فوق ذهنیات مخاطبان اولیه است.

همچنین است آیه های 7 و 8 از این لحاظ که هنوز  مکانیزم های قوامگیریِ نفس انسانی از عوامل ذکر شده در آیه های قبلی شناخته نشده، فوق ذهنیاتِ حتی بشر قرن بیست و یکمی است، چه رسد به مخاطبان اولیه.

 

10 - مخاطبان اولیه از این پاراگراف چه تلقیی  میداشتند؟

مخاطب های اولیه تا شش آیه اول را مثل مخاطب های عادی امروز می فهمیدند و گرچه گمان میکردند خورشید به دور زمین میگردد، اما، این در فهم شان فرق زیادی نسبت به امروزی ها ایجاد نمیکرد.

اما، در باره دو آیه 7و8 گرچه گمان میکردند فهمیده اند، زیرا اگر چنین نبود آنقدر آنحضرت را سوال پیچ میکردند که . . ولی سوال پیچ کردنی در کار نبود زیرا اگر بود خبری از آن به ما میرسید، پس، آنها فکر میکردند آن دو آیه را نیز مانند شش آیه اول فهمیده اند، اما، مانند مخاطب های عادی امروز خطا میکردند، زیرا امروزیان هم فکر میکنند که دو آیه مذکور را می فهمند اما خطا میکنند، زیرا علم روانشناسی سابقه ای بیش از 150 سال ندارد و هنوز به نظریه های ثابت و بی تردیدی نرسیده است. علمی است جوان ودائما در حال دگردیسی.

در باره دو آیه 9و10 نیز همچنین.

 

11 - چه عناصر فرا زمانی و فرا مکانی در این پاراگراف هست؟

در این پاراگراف به اهمیت روح و روان و من و منش و شخصیت انسانیِ هرکس با کلمات و عبارات و جملاتی در نهایت فصاحت و بلاغت پرداخته، که ای انسان، روح و روان و من و منش و شخصیت تو مهم ترین چیزی است که مورد عنایت و توجه صاحب و مالک این جهان است، پس قدر خویش بشناس و آنطور باش که باید و شاید. و این یک عنصر کاملا فرا زمانی و فرا مکانی است.

 

12 -  سابقه مطالب سوره در سوره های قبلی

در سوره های عصر و تین و لیل مطالبی هست که می توان آن ها را به عنوان «سابقه» بعضی از مطالب این سوره محسوب کرد.

آزادی و اختیار انسان، استعداد آدمی برای اینکه بتواند خود را به بالاترین نقطه معنویت برساند، یا اینکه آن قدر سقوط کند که در پایین ترین نقطه قرار گیرد، از عمیق ترین و ارجمندترین مطالب است و قبل از این سوره سابقه ای برای آن نمی یابیم جز اینکه در سوره تین به صورت اشاره مطرح شده است.

 

13 – کدام عناصر این پاراگراف «برای اولین بار» است؟

با توجه به لیست ترتیب نزول، تقریبا تمام مطالب این سوره «برای اولین بار» است.

 

14 – در این پاراگراف کدام آیات حاوی «محورهای ثابت کلام وحی» است؟

 

قَسَم ها

سوره عصر

والعصر (1)

سوره ضحی

وَالضُّحَى ﴿1﴾ وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾ مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾

سوره تین

وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ ﴿1﴾ وَطُورِ سِينِينَ ﴿2﴾ وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ ﴿3﴾

سوره لیل

وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى ﴿1﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ﴿2﴾ وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ﴿3﴾

سوره شمس

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿1﴾ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿2﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿3﴾ وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ﴿4﴾ وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا ﴿5﴾ وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿6﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿7﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿8﴾

درباره انسان

سوره عصر

ان الانسان لفی خسر (2)

سوره شمس

قدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ﴿9﴾ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿10﴾

قوم ثمود

سوره شمس

كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿11﴾ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿12﴾ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا ﴿13﴾ فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿14﴾ وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿15﴾

 

بدیهی است اگر در سوره های آتی هرجا به همین موارد برخوردیم، ضمن یادآوری  همین محور ها، آنها را نیز اضافه خواهیم نمود.

 

شرح مختصر

کلید های تفسیری

فعل خداوند قانونمند است

اگر به جمله «پروردگارشان به سبب گناهشان بر سرشان خراب کرد» در آیه 14 توجه نمائید، در حاشیه آن باید عرض کنیم که در اینجا نیز جای درج یادداشتی شبیه به یادداشتی که در سوره تین تحت عنوان فوق (یعنی تحت عنوان «خواست خداوند قانونمند است») عرض کردیم وجود دارد.

لذا خواهشمند است به آن سوره و یادداشت مذکور مراجعه فرمائید.

به زبان مخاطب اولیه :

آیه 15 به زبان مخاطب بیان شده زیرا خداوند متعال که قدرتی فوق هر قدرتی است و اساساً همه قدرت ها از اوست، هرگز در موضعی نیست که از چیزی نگرانی داشته باشد.

 

شرح قَسَم ها

با اشاره به آنچه تحت عنوان «قسم» در سوره های عصر و ضحی و تین عرض کردیم (و خواهش داریم مجدداً ملاحظه فرمایید) به طور خلاصه عرض می کنیم که قسم های قرآنی نوعی بیان بسیار فشرده است که با به کارگیری زبان استعاره و سمبلیک معانی بسیار زیاد و متعالی را مانند آنچه در ذیل مشاهده می فرمایید در خود دارد.

ماه و خورشید: از خواندن مجموع دو آیه با  هم، چه احساسی به آدمی دست می دهد؟ نور کامل در روز و نور کم و ضعیف در شب، شدت و ضعف. از قوت زیاد تدریجاً به نهایت ضعف رسیدن، تضاد در عین همنوعی، حرکت و شور زندگی، و سکوت و سکون و آرامی.

علاوه بر اینها در عبارت «دنباله روی اش» که در مورد ماه در رابطه اش با خورشید ذکر شده دو نکته به ذهن می آید، یکی اینکه ما عملاً می بینیم ماه «دنبال خورشید» ظاهر می شود، دیگر اینکه امروز که فیزیک سماوی نسبت به آن روزها بسیار جلوتر آمده و میدانیم که این نوع بیان کاملا «امروزی» (یعنی قرن بیست و یکمی) است یک پیشگوئی تحقق یافته موجود است، در هر حال بنظر می آید نکته اصلی در این دو آیه همان تضاد و تقابل در عین همنوعی (مثلاً در مورد نور) باشد.

شب و روز: منظور از کلمه «آن» که در هر دو آیه 3 و 4 هست، چیست؟ بسیاری «زمین» را منظور از آن ذکر کرده و گفته اند یعنی اینکه روز زمین را ظاهر می کند و شب آن را فرا می گیرد، اما، انسان ها، انسانیتها، درجه انسانیت ها، فرق ها و تفاوتهای انسانی آنها – که اگر دقت کنیم – بیشتر از زمین مورد نظر است، در روزها آشکار می شود و اگر به دو آیه قبل هم توجه کنیم، در آنجا نیز تقابل و تضاد را در عین همنوعی دیدیم، در این دو آیه هم همین دیده می شود. روز و شب در عین تضاد همنوع، هر دو از جنس زمان هستند.

اگر باز هم دقت کنیم نکته دیگری هم می فهمیم.

خورشید و ماه، دور از زندگی ما هستند و شب و روز داخل زندگی ما و نزدیک هستند.

اگر باز هم دقت کنیم این نکته را در می یابیم که این تضاد و تقابل نزدیک (یعنی شب و روز) معلول آن تضاد و تقابل دور (یعنی خورشید و ماه) است. ساخته شدن «روح»، «روان»، «من»، «شخصیت»، و هرچه که نام آن را بگذاریم تحت تأثیر آن تضاد و تقابلِ همنوعِ دور، و این تضاد و تقابلِ همنوعِ نزدیک شکل می گیرد.

آسمان و زمین: در اینجا هم همان «تضاد و تقابل همنوع» را می بینیم. آسمان بنظر ما در «بالا» و زمین در «پایین» است و این تضاد و تقابل «بالا و پائین»، یکی از وجوهی است که فوراً به ذهن می آید. طبعاً این تضاد و تقابل نیز «همنوع» است. اولاً که آسمان از عناصری ساخته شده که زمین هم از همان عناصر ساخته شده، و ثانیاً خود مفهوم بالا و پایین هم (با در نظر گرفتن نِسبی بودن مفاهیم) همنوع هستند.

کار: نکته دیگر قابل توجه، «بنا کرد» و «گسترد» است. در هر دو این مفاهیم نقش «کار» ظاهر می شود.

از مفاهیم خورشید و ماه و شب و روز ، تقابل (ولو همنوع) فهمیده می شود اما احساسی از «کار» به ذهن نمی آید. اما در مفهوم «بناکرد» و «گسترد»، کسی یا چیزی که فاعل فعل «بنا کردن» و «گستراندن» باشد به ذهن می آید. لذا در این دو آیه علاوه بر  مفاهیم چهار آیه گذشته، مفهوم جدیدی اضافه شده که آنهم «فعل آن فاعل» و «عمل آن عامل» می باشد.

نَفْس: «نَفْس»که همان «روح» یا «جان» یا «روان» یا «شخصیت» یا «من» باشد همان چیزی است که حقیقتِ هر کس است.

 حقیقت هر شخص بدنش نیست. زیرا ممکن است عضوی از بدنش را از دست بدهد اما هنوز بگوید «من» و منظورش از این کلمه همان چیزی باشد که قبل از فقدان آن عضو بود. هرچه هست، « نَفْس» حقیقتی است غیر از اعضاء بدن. چیزی است که به آنها هویت می بخشد. مثلاً گفته می شود «دست حسن»

پرداختن: به این «نَفْس» قسم خورده شده و به آنچه که آن را «پرداخت». کلمه «پرداختن» مرحله آخریِ هر ایجاد است. مثلاً یک محصول تولید می شود اما در انتها، وقتی که عیب و ایرادهای جزئی آن گرفته می شود، به آن مرحله، «مرحله پرداخت» گفته می شود. در عبارات روزانه هم، می گوییم «ساخته و پرداخته»

 بنابراین، این مفهوم به ذهن می آید که در این تعبیر، مرحله «تکمیل و اتمام» موردنظراست. نکته ای که در اینجا به ذهن می آید این است که در این آیه اشاره به آن «تضاد و تقابل همنوع» نیست. اما اشاره به «فعل فاعل» و «عمل عامل» هست. از این نحو بیان فوراً به ذهن می آید که:

1- آن «تضاد و تقابل همنوع» در تکوین یافتن نفس تأثیر و دخالت داشته.

2- «عمل عامل و فعل فاعل» نیز در کمال یافتن آن تأثیر و دخالت دارد.

نتیجه ای که از این دو مورد گرفته می شود این است که عمل عامل و فعل فاعل و نیز تضاد و تقابلِ همنوع، هر دو با هم در تکوین و نیز کمال نفس تأثیر داشته اند.

 خلاصه اینکه در این پاراگراف، اهمیت «نفس» را برای مخاطب بیان می کند،  اولا از طریق مهم شمردن عوامل مؤثر در تکوین و کمال نفس او (که از طریق قسم یاد نمودن به آنها صورت پذیرفته) و ثانیا از طریق مهم شمردن مستقیم خود او (که جداگانه به خود او نیز قسم یاد شده)

همچنین اشاره به استعدادهای مختلف نفس دارد که تحت تأثیر عوامل بیرونی و تأثیری که از آن عوامل می پذیرد، پیدا می کند.

الهام: البته اینکه خیر و شر نیز یک جوری همنوع هستند، یک بحث فلسفی دارد که جایش اینجا نیست.

اما تقابل خیر و شر واضح است.   همــان تقـابلی که در مــاه و خورشید، شب و روز، پایین و بالا، قبلاً دیده بودیم اینجا دوباره پیدا شده و معلوم شده که نفس نیز ملغمه ای است از این تقابل و تضاد همنوع.

 معلوم است که تقوا در مقابل فجور است و بدیِ فجور هم که معلوم است. لذا از آنجا مفهوم تقوا هم معلوم می شود.

اما اینکه فرموده «الهام کرد تقوا و فجورش را» ایــن «الهام کرد» یعنی چه؟

نیاز به بحثهای فلسفی پیچیده ای ندارد. اگر به خود روال آیات توجه کنیم معلوم می شود که آن فاعل، همانطور که آسمان را «بنا» کرد، و «زمین را گسترده» کرد، همان فاعل نیز به نفس، خیر و شرش را الهام کرد.

 یعنی هر کس به خیر و شر، و بدی و خوبی، بطور غریزی آگاهی دارد و این آگاهی نیز چیزی است که توسط فعل آن فاعل و عمل آن عامل در آن تعبیه شده است.

 

اولین چیزی که نظر را جلب می کند

 آیه های 1 و 2 راجع به دو چیز خیلی حجیم صحبت می کند و آیه های 3 و 4 راجع به دو پدیده فراگیر است و آیه های 5 و 6 باز هم راجع به دو چیز خیلی حجیم صحبت می کند که البته با دو چیز حجیم قبلی تفاوت های اساسی دارد، اما آیه های 7 و 8 هر چه باشد موضوعشان راجع به نفس انسانی است و با تمام 6 آیه قبلی فرق دارد.

از دو آیه 1 و 2 مفهوم تاثیرپذیری و بهره گیری جرم کوچک از جرم بزرگ فهمیده می شود، از دو آیه 3 و 4 مفهوم های متضاد نور و ظلمت فهمیده می شود.

از دو آیه 5 و 6 مفهوم های رفعت و پستی، محیط و محاط، علت و معلول، و این نوع مفاهیم فهمیده می شود.

از دو آیه 7 و 8 استعداد «شدن» در دو جهت متضاد، کامل بودن، و مورد توجه خداوند بودن فهمیده می شود.

بنابراین از مجموع اینها چنین فهمیده می شود که نفس انسانی دارای استعدادهای بسیار متضادی است (آیه 8) و کامل نیز هست (آیه 7) و این کمالِ او در اثر تاثیر عوامل محیطیِ بسیار مختلف و متفاوت بر او است (یعنی چیزهائی که از آیات 1 تا 6 فهمیده می شود)

 

بحث تکمیلی در باره «تضاد و تقابل» فوق الذکر

امروز باوجود اینکه همه میدانیم خورشید ثابت و زمین سیاره است بازهم میگوئیم «خورشید درآمد»

مخاطبهای 14 و اندی قرن قبل، واقعا بین موارد فوق تضاد و تقابل میدیدند و به اینکه آن تضاد و تقابل واقعی نیست، و «ظاهری» است، علم نداشتند، ولی مخاطب امروزی این علم را دارد اما این تفاوت کیفیتِ دو مخاطب در نتیجه بحث تغییری نمیدهد.

 

رشد دادن و در بی رشدی نگهداشتن

در اینجا هم آن تضاد و تقابل آشکار است. اما فاعل آن معلوم است و آنهم «هر کس» است.

 از اینجا معلوم می شود این «هر کس» می تواند خود را به پیروزی برساند و همو هـم می تواند خود را به شکست خوردگی برساند. و از اینجا معلوم می شود این «هر کس» دارای قدرت انتخاب و اختیار است و بعبارت دیگر، به این مفهوم می رسیم که «نفس» دارای «اختیار» است و «محکوم» و «مجبور» نیست.

 نیز این را در می یابیم که« تزکیه» عملی است در جهت رسیدن به پیروزی و کسب مطلوب، و «تدسیه» عملی است در جهت رسیدن به ورشکستگی شخصیتی.

اگر بخواهیم ترجمه مناسبی برای آنها پیشنهاد کنیم برای تزکیه باید «رشد دادن»، و برای تدسیه باید جمله «انجام کارهائی که جلوی رشد را می گیرد» بگذاریم.

 خلاصه اینکه: نفس به خیر و شرِّ خویش آگاه است، نفس قدرت اختیار و انتخاب دارد، نفس می تواند راههائی را برود که خود را به مطلوب برساند، نفس می تواند راههائی را برود که خود را از مطلوب دور کند، نفس می تواند در هر یک از دو راه، خط عوض کرده و مسیر مخالف را برود و به نتیجه دیگری غیر از نتیجه آن راهی که می پیموده برسد. نفس در شرایط تضاد و تقابل همنوع بوجود آمده، و وجودش نیز ملغمه ای است از تأثیرات این شرایط، اما با وجود این، بالاتر از آن اوضاع و شرایط است و بر آن آگاهی دارد و می تواند مسیر خویش را انتخاب کند.

 

داستان های قرآنی

در قرآن بسیار زیاد پاراگراف هایی را می بینیم که حالت داستانی دارند.

این داستانها چند ویژگی دارند :

1 – داستانها به آن اوضاع و احوالی که سوره مربوطه دارد نازل میشود مربوط اند.

2 – داستانهای قرآنی مربوط به کسانی است که برای مخاطب های نزول سوره ها شناخته شده بوده اند.

مثلا ابراهیم و اسماعیل جد بزرگ اعرابِ آن روزها بوده اند،

و دو قوم عاد و ثمود که پیامبرانشان هود و صالح بوده باشند از اقوام سابقی بوده اند که هم اکنون نیز بقایای تمدن های آنها در سرزمین عربستان کشف شده است.

داستانهای موسی که بیش از هر داستانی در قرآن آمده، نیز برای مخاطبان آن روزها که با یهودیان ارتباط تجاری و همسایگی نزدیکی داشته اند، اجمالا و نه دقیقا، و بطور مخلوط با گزافه و کم و زیاد، از یهودیان به اعراب منتقل میشده،

داستانهای سایر پیامبران یهود مانند داود و سلیمان و یوسف و سایر انبیاء بنی اسرائیل نیز از طریق یهودیان، باز هم با کم و زیاد و گزافه، به فرهنگ اعراب رخنه داشته،

داستانهای حضرت عیسی و مادر محترمه اش نیز از طریق سفر های منظم سالانه دو بار، که آنان را با برخی قبایل مسیحی در شامات و یمن مربوط مینمود، به فرهنگ اعراب منتقل میگشت.

خلاصه اینکه موضوع داستانهای قرآنی قصه هایی بود که برای مردم آن روزهای مکه  ناآشنا و غریب نبوده است.

3 – داستانهای قرآنی از موضوعاتی که برای مخاطبان اولیه کاملا غریب و نا آشنا بوده باشد کاملا خالی است، مثلا در قرآن هیچ داستانی راجع به پیامبرانی که در ایران و چین و هند و ژاپن و سایر تمدن هایی که برای مخاطب های آن روزها ناآشنا بوده باشد نیامده است.

4 – داستان های قرآنی حقیقت دارد. در چند جای قرآن با قید «بالحق» بر حقیقت داشتنِ آنان تاکید فرموده،  و مطلب اینطور قابل فهم است که همان داستانهایی که برای مردم نسبتا آشنا بوده، را، پالایش نموده و آن قسمتِ «بالحق»ش را که مناسب و متناسب با نیاز های هدایتی مخاطبان اولیه بوده، را، بازگوئی فرموده است.

5 – داستانهای قرآنی اصلا به جزئیات غیر ضروری که به هدفِ بازگوئیِ آنها (هدایت و موعظه) کمکی نمیکند، نپرداخته، مثلا اسم برادران یوسف را نبرده و اسم اصحاب کهف را ذکر نکرده، و نام آنکسی که موسی چند روز نزدش شاگردی کرده را ذکر ننموده، و نگفته ذی القرنین چه کسی بوده و زمان و تاریخ ها را اصلا متعرض نشده، اما، تحلیل (یعنی ذکر چرائیِ حوادث و نتایج آنها) را بطور کافی و کامل نموده است.

 

اصل قضیه قوم ثمود چه بود؟

اگر به ترتیب نزول به قرآن نگاه کنیم، این سوره اولین سوره ای است که حاوی یک قصه قرآنی است.

از این قصه، تا آنجا که از متن تجاور نکنیم این چیزها فهمیده میشود:

1 – قوم ثمود قومی بود که اجمالا برای مخاطب های آن روزها آشنا بود.

2 – قوم ثمود (لابد اکثریت شان) راه طغیانگری را درپیش گرفتند (آیه11)

3 - در این مسیر طغیانگریِ خویش پیامبرشان را مورد تکذیب دستجمعی قرار دادند.

4 – و برای کاری، بدکار ترین شخص را از میان خود مامور نمودند (و طبعا همگی آن اکثریت او را پشتیبانی کردند)

5 – پیامبرشان از قصدشان مطلع میشود و با حالتی شتابزده به سراغشان میرود و به نهی آنها می پردازد.

6 - موضوع نهی آزار احتمالیِ شتر ماده ای بوده که در نزد آن قوم مقدس بوده (هم ناقه بوده که شتر ماده است و هم ناقه الله بوده که موجودی مقدس است) (آیه 13)

7 – اما، قوم که تصمیم خویش را گرفته بودند به نهی رسولشان وقعی نمیگذارند و کاری را که راجع به آن مصمم شده بودند انجام میدهند و آن موجود مقدس را می کشند.

8 – خداوند هم به سبب این طغیان و تکذیب آشکار و هتک حرمت عظیم، آنها را به هلاکت جمعی کیفر میدهد.

 

شتر خدا

شتر مورد بحث را «شتر خدا» ذکر کرده، بدیهی است که خدا احتیاج به شتر ندارد. اما چون آن شتر یک نوع ویژگیی داشته، خدا آنرا به خود منسوب نموده مانند اینکه به مساجد می گویند «خانه خدا». خدا بر همه چیز محیط است و نمی تواند محاط باشد و لذا نمی توان خانه ای برای او تصور کرد اما ضمناً عبارت «خانه خدا» نیز رایج است. چون مساجد منسوب به خدا هستند، «خانه خدا» لقب گرفته اند، همینطور است لقب حضرت عیسی(ع) که «روح خدا» است یعنی روح منسوب به خدا. این شتر هم مطابق ویژگی که داشته منسوب به خدا بوده و نوعی عزت و احترام داشته و از آیات دیگر در سوره های بعدی فهمیده می شود آبشخور خاصی هم داشته است.

 

چه ربطی دارد؟

چرا دنبال آن آیات که راجع به «نفس» بود، بلافاصله شرح حال یک «جامعه» را آورد؟ 

همین بلافاصله بودن ذکر حال آن قوم پس از بیان بلیغ راجع به «نفس»، بیانگر این حقیقت است که در مورد قوانین حاکم بر نفس، آنچه راجع به یکنفر می تواند صحیح باشد چه بسا راجع به یک جامعه هم می تواند صحیح باشد.

در آن جامعه موردِ مثال چه اتفاقی افتاد؟

اولاً یک پیغمبر وجود داشت. در نفس هم الهام خیر و شر وجود دارد. در جامعه، وجود پیغمبر، همان موقعیت الهام و اعلام خیر و شر را در نفس دارد.

ثانیاً پیغمبرشان راجع به یک کاری آنها را نهی کرد. آنها اختیار داشتند. می توانستند صرف نظر کنند (تزکیه کنند) اما به عکس آن عمل کردند (تدسیه کردند) و به ورشکستگی (نابودی در دنیا و عذاب در آخرت) رسیدند.

 

فرد یا جامعه؟

البته مزاحمت (و قتل) شتر خدا توسط یک فرد انجام گرفته اما ظاهراً جامعه عمل او را تأیید می کرده زیرا فرموده «وقتی که آن قوم شقی ترین را برگزید» یعنی آنها نه تنها با عمل او موافق بوده اند بلکه او را تشویق کرده و مأمور هم نموده اند، لذا در عمل او شریک بوده اند. یعنی جامعه، در حالیکه پیغمبر هم در کنارشان بود، و هشدار می داد «شتر خدا و آبشخور او» را رعایت کنید، عامداً مخالفت کرده و با هم در قتل آن شتر شریک شدند. «رب» آنها هم در چارچوب قوانین نظام خلقت، آنها را به چیزی که نتیجه قانونی آن عملشان بود رساند و طبعاً عقل نیز همین حکم را می کند و لذا شاید از این جهت است که فرموده «نگرانیی ندارد»

 

ترجمه تفسیریِ آزاد

بسم الله الرحمن الرحيم

قسم به خورشيد و پخش شدن روشنائيش (1) و به ماه و دنباله روي اش از خورشید (2) و قسم به روز هنگاميكه درجه انسانیت ها و اختلاف های درجات آنها را آشکار ميکند (3) و قسم به شب هنگاميكه آنها را فرا میگيرد (4) و قسم به آسمان و عواملی که آن را بنا کرد (5) و به زمين و عواملی که آن را گسترد (6) و به نَفْس و عواملی که آن را بپرداخت (7) سپس نافرمانيها و تقوايش را به آن الهام کرد (8) البته هر کس که نفس را رشد داد پيروز شد (9) و هر کس که آنرا در بي رشدي نگهداشت شکست خورد (10) قوم ثمود بسبب طغيانشان فرمان خداوند را که از سوی پیامبرشان به آنها اعلام شده بود  تکذيب کردند (11) هنگامي که بد ترينِ خويش را برگزيدند (12) و پيغمبر خدا به آنان میگفت : شتر خدا و آبشخورش را رعایت کنید (13) که تکذيبش کردند و آن را کشتند، و پروردگارشان بسبب آن گناه بزرگ همه چیز را بر سرشان خراب کرد و با خاک يکسان نمود (14) و از نتيجه اين عمل نیز نگرانيی ندارد (15)

 

فایل ها برای دانلود

دی ان ان